خواص اسماء الحسنی
در این مقاله بعضی رموزات اذکار بهاختصار آورده شده تا برای خوانندگان آشنایی اجمالی به اسماء الهی پیدا شود و راه گشای خزینهی بیکران اسماء و صفات حق گردند.
خواص اسماء الحسنی
فهرست این نوشتار:
خواص اسماء الحسنی
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
اسماء الهی را حد و حصر نیست تا کسی بتواند از اسرار و رموزات آن سر دربیاورد، مگر کمّلین از اولیاء که از دست صاحبولایت، شراب طهور را چشیده باشند.
هر علمی یک جنبه عمومی و یک جنبه تخصصی دارد. نوع سالکین به اسماء الهی در حد شناخت عمومی آگاهی دارند؛ ولی بهعنوان یک علم خاص و شهود و ادراک آن کثرت آشنایی دارند.
در کتاب وحی الهی قرآن، طبق تفحص حقیر صد و پنجاه اسم الله استخراج شده است که آن را به سبک خاص و بدون تقلید از کتابی یادداشت کردیم؛ البته لطفی از جانب ذات رحیم مطلق بود که شامل حال این بیبضاعت گردید.
کتاب را در دو فصل قرار دادیم؛ در فصل اول شیوه را اینطور ترسیم کردیم:
تعدد اسماء الهی و اعداد ابجدی و معانی را نوشتیم؛
99 اسماء الهی مشهور از شیعه و سنی را درج کردیم؛
اول هر اسم الهی شرحی کوتاه نوشتیم؛
با 99 اسماء الهی تطبیق نمودیم؛
آنچه از اسماء، در قرآن تکرار شده بود را یادداشت کردیم؛
ابجد اسم با اسم دیگر را تلفیقی جمع کردیم؛ و آنچه منفرد بود را نمونه آیه آوردیم.
آدرس آیات را نوشتیم تا برای خوانندگان پیدا کردن هر آیه آسان باشد.
اذکار انبیاء و اولیاء را از قرآن استخراج کرده و درج نمودیم.
در ضمن موضوعات مختلف و توضیحات و بعضی رموزات را بهاختصار آوردیم تا برای خوانندگان آشنایی اجمالی به اسماء الهی پیدا شود و راه گشای خزینهی بیکران اسماء و صفات حق گردند.
امید است اشارات، مفید واقع شود و تخلّق به اسماء و صفات نصیب گردد. تجلی حق در جانها، کامها را به توحید خاص شیرین گرداند.
و آخر دعوانا ان الحمدلله ربالعالمین
سید علیاکبر صداقت
جدول اسماء الهی در قرآن
1. ابقی * ابجد:113 * معنا: پایدار
2. احد * ابجد:13 * معنا: یگانه، یکتا، تنها
3. احسن الخالقین* ابجد: 941 * معنا: نیکوترین خلقکننده
4. احکم الحاکمین* ابجد: 229 * معنا: عادلترین حکم کننده
5. آخر* ابجد: 801 * معنا: پایان، سرانجام
6. ارحمالراحمین * ابجد: 589 * معنا: بخشایندهترین بخشایندگان
7. اسرع الحاسبین* ابجد: 453 * معنا: سریعترین حساب کننده
8. اعلم* ابجد: 141 * معنا: داناتر
9. اعلی* ابجد: 111 * معنا: بلندتر، بالاتر، برتر
10. اقرب* ابجد: 303 * معنا: نزدیکتر
11. اکرم* ابجد: 261 * معنا: گرامیتر، بزرگتر
12. اله* ابجد: 36 * معنا: معبود
13. الله* ابجد: 66* معنا: خداوند
14. اول* ابجد: 37 * معنا: نخست، یکم
15. اهل التقوی* ابجد: 583 * معنا: سزاوار پرهیزگاری
16. اهل المغفره* ابجد: 1392 * معنا: شایسته آمرزیدن
17. باری* ابجد: 213 * معنا: آفریدگار، آفریننده
1+17. باسط* ابجد: 72 * معنا: گشاینده، فراخ کننده
2+17. باعث* ابجد: 573 * معنا: برانگیزنده
18. باطن* ابجد:62 * معنا: درون، داخل
19. بدیع* ابجد: 86 * معنا: پدیدآورنده، ابداعکننده
20. برّ* ابجد: 202 * معنا: نیکوکار
21. بصیر* ابجد: 302 * معنا: بینا
22. تبارک* ابجد: 423 * معنا: صاحب برکت، افزون شدن
23. توّاب* ابجد:409 * معنا: توبه پذیرنده
24. جامع* ابجد: 114 * معنا: جمع کننده، گردآورنده
25. جبّار* ابجد:206 * معنا: جبرانکننده، گردن زننده
26. حسیب* ابجد: 80 * معنا: حساب کننده، بزرگوار
27. حفیّ* ابجد: 98 * معنا: بسیار نوازش کننده
28. حفیظ* ابجد: 998 * معنا: نگاهدارنده، نگهبان
29. حق* ابجد: 108 * معنا: راست، درست
30. حکیم* ابجد: 78 * معنا: دانا، دانشمند، استوار کار
31. حلیم* ابجد: 88 * معنا: بردبار، شکیبا
32. حمید* ابجد:62 * معنا: ستوده، پسندیده، درخور ستایش
33. حی* ابجد: 18 * معنا: همیشه زنده
34. خالق* ابجد:731 * معنا: آفریننده
35. خبیر* ابجد: 812 * معنا: بسیار آگاه، دانا
36. خیر* ابجد: 810 * معنا: خوبی، نیکویی، برگزیده
37. خیرالحاکمین* ابجد: 970 * معنا: بهترین حکم کننده
38. خیرالراحمین* ابجد:1150 * معنا: بهترین رحم کننده
39. خیرالرازقین* ابجد: 1209 * معنا: خوبترین رزق دهنده
40. خیرالغافرین* ابجد: 2182 * معنا: بهترین آمرزندگان
41. خیرالفاتحین* ابجد: 1390 * معنا: بهترین داورین، بهترین گشاینده
42. خیرالفاصلین * ابجد: 1102 * معنا: بهترین جداکننده
43. خیرالماکرین * ابجد: 1162 * معنا: نیکوترین خدعه کننده
44. خیرالمنزلین* ابجد: 1028 * معنا: بهترین فرود آورنده
45. خیرالناصرین* ابجد: 1242 * معنا: بهترین یاری کننده
46. خیرالوارثین* ابجد: 1608 * معنا: خوبترین ارث برنده
47. خلّاق* ابجد: 731 * معنا: آفریدگار، بسیار آفریننده
48. ذوانتقام* ابجد: 1298 * معنا: صاحب انتقام
49. ذوالجلال و الاکرام* ابجد: 1100 * معنا: صاحب جلال و احترام
50. ذوالرحمه* ابجد: 990 * معنا: صاحب رحمت
51. ذی الطول* ابجد: 786 * معنا: صاحب نعمت فراوان
52. ذوالعرش* ابجد: 1307 * معنا: صاحب عرش
53. ذو عقاب * ابجد: 879 * معنا: صاحب عقوبت کردن
54. ذوالفضل* ابجد: 1647 * معنا: صاحب فضل
55. ذوالقوه* ابجد: 848 * معنا: صاحب قوت و اقتدار
56. ذو مغفره* ابجد: 2031 * معنا: صاحب آمرزش
57. ذی المعارج* ابجد: 1055 * معنا: صاحب صعود و عروج
58. ربّ* ابجد: 202 * معنا: پروردگار، خدا
59. رحمان* ابجد: 298 * معنا: بخشنده
60. رحیم* ابجد: 258 * معنا: مهربان، بخشاینده، رحم کننده
61. رزّاق* ابجد: 308 * معنا: بسیار روزی دهنده
62. رفیع الدرجات* ابجد: 999 * معنا: بالابرنده درجات
63. رقیب* ابجد: 312 * معنا: حافظ دیدهبان، نگهبان
64. رؤف* ابجد: 287 * معنا: بسیار مهربان
65. سریع الحساب* ابجد:442 * معنا: زود حساب کننده
66. سریع العقاب* ابجد: 544 * معنا: شتابنده در عقوبت
67. سلام * ابجد: 131 * ابجد: 131 * معنا: درود و پاکی
68. سمیع* ابجد: 180 * معنا: شنوا
1+68. شافی* ابجد: 391 * معنا: شفادهنده
69. شاکر* ابجد: 521 * معنا: سپاس دارنده، شکر کننده
70. شدید العذاب* ابجد: 1122 * معنا: سخت عذاب کننده
71. شدید العقاب* ابجد: 522 * معنا: شدید عقاب کننده
72. شدید المحال* ابجد: 428 * معنا: سخت قدرت، مجازات کننده دردناک
73. شکور* ابجد: 526 * معنا: بسیار، سپاس پذیر، پاداشدهنده
74. شهید* ابجد: 319 * معنا: حاضر، شاهد، گواه
75. صادق* ابجد: 195 * معنا: راستگو
76. صمد* ابجد: 134 * معنا: بینیاز، پاینده
77. ظاهر* ابجد: 1106 * معنا: پیدا، هویدا، آشکار
78. عالم الغیب* ابجد: 1184 * معنا: دانای پنهان
79. عزیز* ابجد: 94 * معنا: شریف، گرامی، ارجمند
80. عظیم* ابجد: 1020 * معنا: بزرگ، کلان
81. عفوّ* ابجد: 156 * معنا: محوکننده، عفو کننده گناهان
82. علّام الغیوب* ابجد: 1190 * معنا: بسیار دانای پنهان
83. علیم* ابجد: 150 * معنا: دانا، دانشمند
84. علی* ابجد: 110 * معنا: بلندمرتبه، شریف
85. غالب* ابجد: 1033 * معنا: غلبه کننده، چیره و پیروز
86. غافر الذنب* ابجد: 1814 * معنا: خطاپوش گناه
87. غفّار* ابجد: 1281 * معنا: آمرزنده و بخشنده گناهان
88. غفور* ابجد: 1286 * معنا: بسیار بخشنده
89. غنی* ابجد: 1060 * معنا: بینیاز، توانگر
90. فاطر السموات و الارض* ابجد: 1860 * معنا: آفریدگار آسمانها و زمین
91. فالق* ابجد: 211 * معنا: شکافنده
92. فتّاح* ابجد: 489 * معنا: بسیار گشاینده، کارگشا
93. فعال لما یرید* ابجد: 476 * معنا: هر چه را بخواهد انجام دهد
94. قابل التوب* ابجد: 572 * معنا: پذیرنده توبه
1+94. قابض* ابجد: 903 * معنا: نگهدار، گیرنده
95. قائم* ابجد: 151 * معنا: ایستاده، استوار، پایدار
96. قادر* ابجد: 305 * معنا: توانا، قابل
97. قاهر* ابجد: 306 * معنا: چیره شونده، زبردست
98. قدّوس* ابجد: 170 * معنا: پاک و مبارک، منزه از بدی
99. قدیر* ابجد: 314 * معنا: توانا، نیرومند، قادر مطلق
100. قریب* ابجد: 312 * معنا: نزدیک
101. قوی * ابجد: 116 * معنا: توانا و زورمند
102. قهّار * ابجد: 306 * معنا: بسیار چیره، سخت چیره
103. قیّوم* ابجد: 156 * معنا: پاینده، همیشگی
104. کافی* ابجد: 111 * معنا: بس کننده، بینیاز کننده
105. کبیر* ابجد: 232 * معنا: بزرگ
106. کریم* ابجد: 270 * معنا: بخشنده، صاحب کرم و سخاوت
107. لطیف* ابجد: 129 * معنا: نرم، مهربان، خوشخو
108. مالک* ابجد: 91 * معنا: صاحب
1+108. مبدی* ابجد:56 * معنا: آشکارکننده، به هستی آورنده
109. مبین* ابجد: 102 * معنا: بیانکننده، آشکارکننده
110. متکبّر* ابجد: 662* معنا: صاحب عظمت، بالاتر در مقابل همه
111. متعال* ابجد: 541* معنا: بلند شونده، بسیار بلندپایه
112. متین* ابجد: 500 * معنا: محکم، ثابت، استوار، پابرجا
113. مجید* ابجد: 57 * معنا: بزرگوار، گرامی، شریف
114. مجیب* ابجد: 55 * معنا: جواب دهنده، پاسخدهنده
115. محیط* ابجد: 67 * معنا: احاطهکننده، فرو گیرنده
116. محیی* ابجد: 68 * معنا: زنده کننده، احیاء کننده
117. مستعان* ابجد: 621 * معنا: یاری خواستهشده، استعانت کننده
118. مصوّر* ابجد: 336 * معنا: صورتگر، تصویر کننده
1+118. معید* ابجد: 124 * معنا: بازگشت دهنده، برگرداننده
119. مقیت* ابجد: 550 * معنا: حافظ، نگهبان
1+119. مقسط* ابجد: 209 * معنا: عادل، دادگر، قائم به عدالت
120. مقتدر* ابجد: 744 * معنا: دارای قوت و قدرت
121. مَلک* ابجد:90 * معنا: پادشاه، مالک، فرمانروا
122. ملیک* ابجد: 100 * معنا: صاحب مُلک، پادشاه
1+122. ممیت* ابجد: 490 * معنا: میراننده
2+122. منّان* ابجد: 141 * معنا: بسیار عطاکننده، منّت گذارنده نیکویی
123. منتقم* ابجد: 630 * معنا: انتقام گیرنده، عقوبت دهنده
124. مولی* ابجد: 86 * معنا: سرور، سرپرست، دوستدار
125. مؤمن* ابجد: 136 * معنا: ایمنی بخشی بندگان
126. مهیمن* ابجد: 145 * معنا: ایمن کننده، گواه صادق
127. نعم المولی* ابجد: 277 * معنا: چه سرپرست خوبی
128. نعم النصیر* ابجد: 541 * معنا: چه یاور خوبی
129. نعم الوکیل * ابجد: 257 * معنا: چه کارساز خوبی
130. نصیر* ابجد: 350 * معنا: یار، مددکار، یاور
131. نور* ابجد: 256 * معنا: روشنایی، فروغ، فروز
132. وارث* ابجد: 707 * معنا: ارثبر، جانشین
133. والی* ابجد: 47 * معنا: سرپرست، زمامدار، پشتیبان
134. واحد* ابجد: 19 * معنا: یک، فرد، یگانه، بیهمتا
135. واسع* ابجد: 137 * معنا: گشایش دهنده، گشایش گر
136. ودود* ابجد: 20 * معنا: بسیار مهربان، دوستدار
137. وکیل* ابجد: 66 * معنا: نماینده، جانشین
138. ولی* ابجد: 46 * معنا: مددکار، پشتیبان، قیّم
139. وهاب* ابجد: 14 * معنا: بسیار بخشنده
140. هادی * ابجد: 20 * معنا: هدایتکننده، راهنما
141. هو * ابجد: 11 * معنا: اشاره به ذات نامتناهی خدا
تعداد اسماء الهی؟
آنچه در قرآن کتاب الهی تفحص شد، قریب صد و پنجاه اسماء الله آمده امّا آنچه در روایات آمده مختلف نقل شده است.
در یک حدیث 99 و در روایت دیگر 360 و به روایتی 1000 و در بعضی جوامع روایی 4000 اسم الله آمده است که در این کتاب به یعنی از آنها اشاره میکنیم.
از مجموع روایات چنین برمیآید که: خداوند نامتناهی است و تجلیات و ظهورات اسماء و صفات و افعالش هم نامحدود است. آنچه متعین از اسماء الله شده دلیل بر انحصار ندارد.
اسماء یا جلالی هستند یا جمالی و بعضی اسماء جزء امهات و ارکان هستند. اسماء حسنی همه اسم اعظم میباشند و راهیابی به کنه و حقایق و ظهورات که مربوط به ذات و وصف و افعال او میباشند، دلیل کاملی بر این است که هیچ حدوحصری وجود ندارد و دریای بیکران اسماء در تمام عوالم وجود نامحدود است. آنچه از اسماء حسنی الهی از پرده غیب الغیوب بر صفحه کتابها و السنه اهل توحید و عموم خلق نوشته و جاری شده است نموداری از خزاین نامتناهی حقتعالی است که هرکس به اندازه علم و معرفت و قابلیت خودش، از چشمه اسماء و صفات، استفاده کرده و ادراک نموده است.
ما برای اطلاع خوانندگان 99 اسم الهی که از طریق شیعه و سنی نقل شده و مشهور و متواتر است را درج میکنیم؛ و با اسماء الهی در قرآن تطبیق می نمائیم تا آگاهی نسبت به تفاضل و ترادف و ظهورات و تجلیات اسماء نسبت به یکدیگر معلوم گردد.
99 اسم الهی
از طریق شیعه (توحید صدوق، ص 194)
از امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت شده که پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: خداوند تبارکوتعالی 99 اسم دارد، هر کس آن را احصاء و شمارش کند، داخل بهشت میشود و آنها عبارتاند از:
الله (اسم ذات)
اله، واحد، احد، صمد، اوّل، آخر، سمیع، بصیر، قدیر، قاهر (10)
علیّ، اعلی، باقی، بدیع، باری، اکرم، ظاهر، باطن، حیّ، حکیم (20)
علیم، حلیم، حفیظ، حقّ، حسیب، حمید، حفیّ، ربّ، رحمان، رحیم (30)
ذاریء، رزّاق، رقیب، رؤف، رائی، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبّار (40)
متکبّر، سیّد، سبّوح، شهید، صادق، صانع، طاهر، عدل، عفو، غفور (50)
غنیّ، غیاث، فاطر، فرد، فتّاح، فالق، قدیم، ملک، قدّوس، قویّ (60)
قریب، قیّوم، قابض، باسط، قاضی الحاجات، مجید، مولی، منّان، محیط، مبین (70)
مقیت، مصوّر، کریم، کبیر، کافی، کاشف الضّر، وتر، نور، وهّاب، ناصر (80)
واسع، ودود، هادی، وفی، وکیل، وارث، برّ، باعث، توّاب، جلیل (90)
جواد، خبیر، خالق، خیرالناصرین، دیّان، شکور، عظیم، لطیف، شافی (99)
از طریق اهل سنت (اسماء الهی ص 177 – در المنثور 3 ص 148)
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: هر کس 99 اسماء خداوند را بشمارد داخل بهشت میشود [هرکس خدا را به آنها بخواند دعایش مستجاب میشود] و آنها عبارتاند از:
وتر، هو، رحمان، رحیم، ملک، قدّوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز (10)
جبّار، متکبّر، خالق، باری، مصوّر، غفار، قهّار، وهّاب، رزّاق، فتّاح (20)
علیم، قابض، باسط، خافض، رافع، معزّ، مذل، سمیع، بصیر، حکم (30)
عدل، لطیف، خبیر، حلیم، عظیم، غفور، شکور، علی، کبیر، حفیظ (40)
مقیت، حسیب، جلیل، کریم، رقیب، مجیب، واسع، حکیم، ودود، مجید (50)
باعث، شهید، حقّ، وکیل، قوی، متین، ولی، حمید، محصی، مبدی (60)
معید، محیی، ممیت، حیّ، قیّوم، واحد، ماجد، احد، صمد، قادر (70)
مقتدر، مقدّم، مؤخر، اول، آخر، ظاهر، باطن، برّ، توّاب، منتقم (80)
عفوّ، رؤف، مالک الملک، ذوالجلال و الاکرام، والی، متعال، مقسط، جامع، غنی، مغنی (90)
مانع، نافع، نور، هادی، بدیع، باقی، وارث، رشید، صبور (99)
*درباره احصاء و شمارش نگاه کنید به موضوع 158
1- ابقی
خداوند همیشه پایدار و بقایش ذاتی و حقیقی است، چون بوده و هست پس ابدی است؛ اما غیر او همه زوال پذیر و در معرض آفات و حوادث هستند. بقاء هر موجودی در هر شرایطی منوط به بقاء حق است، لذا حیات غیر او، مجازی است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 بجای ابقی، باقی آمده است.
ب) 3 بار در قرآن تکرار شده است
ابجد: 113
منفرد: نمونه آیه وَ اللهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی (طه:73)
2- اَحد
خداوند در ذات یگانه است و در صفات بیهمتاست. در یگانگی او هیچ نوع شرک و کثرت راه ندارد. مقام احدیت فقط زیبندهی ذات کبریایی اوست و او معبود یکتاست.
یکی از صحابه پیامبر صلیالله علیه و آله در وقت دعا، به دو انگشت به خدا اشاره میکرد. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: یکی کن، یکی کن یعنی با یک انگشت اشاره کن؛ خدائی که تو او را میخوانی یکی است. (قاموس قرآن 1/34)
الف: در 99 اسماءش 1 و 2 لفظ احد آمده است.
ب: 1 بار در قرآن آمده است.
ابجد: 13
تلفیق: الله + احد، 79 = 13 + 66 هُوَ اللهُ أَحَدٌ (اخلاص:1)
3- احسن الخالقین
خداوند با قدرت کامل خود با تقدیر و تدبیر لازم اشیاء و مصنوعات و انسان را ایجاد و خلق کرد. به همه هستی بخشید و به بهترین نوع بدیع ابداع کرد و آفرید. هر مخلوقی را با ظرافت خاص خودش خلق نمود. پس خویش را بهترین آفریننده معرفی کرد و آفرین بر خالقیت خود گفت، که خوبتر و نیکوتر و زیبا و منظم پدید آورد.
الف) در 99 اسماء الهی، این اسم وارد نشده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 941
نمونه: فَتَبارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ (مؤمنون:14)
ذکر حضرت الیاس علیهالسلام: أَحْسَنُ الْخالِقِین (صافات: 125)
4- احکم الحاکمین
عادلترین کس به مخلوقات خداوند است. او حکمش نافذ و اقتدار کامل در قضاوت و حکم دارد. از او عادلتر در حکم و قضاوت کسی نیست. حکیمترین قضاوت کننده در دنیا و آخرت هم اوست.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم وارد نشده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 229
نمونه: اللهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ (تین:8)
ذکر حضرت نوح علیهالسلام: أَحْکَمِ الْحاکِمِینَ (هود: 45)
5- آخر
حقتعالی ابدی است و بعد از فنای تمام ممکنات باقی میباشد. پایان هر چیزی به اوست. البته کلمه پایان در موجودات استعمال میشود و اینجا از باب رساندن مطلب است. او قدیم است و سرانجام و اتمام هر موجودی به او ختم میشود پس آخر و ابدی است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم الله آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
تلفیق: اول + آخر 838 = 37 = 801، هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ (حدید:3)
6- ارحمالراحمین
او مهربانترین مهربانان است. در ترحم و بخشش همگان لطف خاص دارد. خدا راحم است و احسان او عام است، لذا همه مخلوقاتش تحت سیطره احسان و رحمت او قرار گرفتهاند.
رحم کننده ترین رحم کنندگان است، با اینکه انسانها گناهان بیحد میکنند؛ باز رحمت او مانع میشود که زود عقاب کند. پس مهلت میدهد و صبر میکند و بشارت به بخشش میدهد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم وارد نشده است.
ب) 4 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 589
تلفیق: هو + ارحمالراحمین 2 بار؛ 600 = 11 + 589 هُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ (یوسف:151)
*ذکر حضرت یعقوب (یوسف:64) حضرت یوسف (یوسف:92) حضرت موسی (اعراف:151) حضرت ایوب (انبیاء:82) أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ بود.
7- اسرع الحاسبین
او سریعترین حساب کننده است. هر حسابرس و محاسبی در کار دچار نوسان و اشتباهاتی میشود، امّا حقتعالی از هر محاسبی زودتر به حساب خلق از نظر عقاب و ثواب میرسد. مخصوصاً وقتی مظلومی ناله و فریاد میکند، سرعت رسیدگی سریعتر و رساتر میشود، چون أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ است و میخواهد لطف خود را زودتر شامل حال مظلوم نماید.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم وارد نشده است.
ابجد:453
تلفیق: هو + اسرع الحاسبین 464 = 11 + 453، هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ (انعام:62)
8- اعلم
او داناتر و علمش مطلق و ازلی است. احاطه قیومی دانش او به آشکار و نهان نامتناهی است. به این سبب همه موجودات، بهاندازهی دانش و معلومات خود، او را درک میکنند. دانایی و دانش او در همه ابعاد است و دانایی مخلوقات در محدوده خودشان میباشد.
الف) در 99 اسماء الهی این لفظ وارد نشده است.
ب) 46 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 141
تلفیق: الله + اعلم: 16 مرتبه 207 = 66 + 141 وَ اللهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَ (آلعمران:167)
هو+ اعلم: 13 مرتبه 152 = 11 + 141 هُوَ أَعْلَمُ مَنْ یَضِلُّ (انعام:117)
رب+ اعلم: 12 مرتبه 343 = 202 + 141 رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما فِی نُفُوسِکُمْ (اسراء:25)
منفرد: اعلم: 5 مرتبه نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ (اسراء:47)
ذکر مادر مریم (آلعمران:36) و ذکر حضرت یوسف (یوسف:77) الله اعلم بود.
ذکر موسی رب أَعْلَم (قصص:37)
ذکر اصحاب کهف (کهف:19) و پادشاه خداپرست (کهف:21) و حضرت شعیب: رب أَعْلَم (شعراء:188) بود.
9- اعلی
او برتر و بالاتر از توصیف و والاتر از همه ممکنات است. منزلت او بهقدری بلند است که نمیتوان تصور کرد؛ نه زبان در ستایش و نه عقل در ادراک و نه دیدهها والایی او را نتوانند توصیف و درک کنند. علوّ ذات و قدرت نامتناهی، سبب شده که همه در بزرگی او حیراناند!
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 111
تلفیق: رب + اعلی 313 = 111 + 202 سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی (الاعلی:1)
منفرد: 1 مرتبه، لِلّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی (نحل:60)
10- اقرب
حقتعالی به همه موجودات نزدیکترین است. به همین دلیل، بندگان او را همیشه حاضر و ناظر اعمال خود باید بدانند.
خداوند در قرآن فرمود: از رگ گردن به شما نزدیکترم. منظور قرب مکان و زمان نیست؛ بلکه حقیقتاً به علم و قدرتش به همه قرب تام و حقیقی دارد. درک قرب بندگان به او، بستگی به ظرفیت و موانع خوشان دارد.
الف) در 99 اسماء الهی این لفظ نیامده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 303
نمونه آیه: نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ (ق:16)
11- اکرم
خداوند کریمترین کریمان است. اکرم اسم تفضیل است. در قرآن خداوند خود را به اسم کریم متصف کرد ولی در اینجا بزرگتر و گرامیتر از کریم خود را توصیف کرده است. چون اکرم است دست رد نمیزند، بدون تمنّا و سؤال هم میبخشد. در نوع احسانش هیچگاه خسته نمیشود و همه بندگان خوب و بد را به عطای خود بهرهمند میسازد. چون سفره خوان کرمش برای همه گسترده میباشد پس کریمترین کریمان است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1، این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 261
تلفیق: ربّ + اکرم 463 = 261 + 202، اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ (علق:3)
12- اله
یعنی معبودی که سزاوار عبودیت است. چون معبود و خالق عالمیان است پس شایستگی دارد که مخلوقات و موجودات او را بندگی کنند.
«اله را اگر از اَلِهَ به معنی تحیّر بگیریم اینطور میشود که عقول در درک ذات او متحیّر میباشند. اگر از اَلَهَ بگیریم به معنی عبادت میآید یعنی او معبود است». (قاموس قرآن 1/96)
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 اله آمده است.
ب) در قرآن 78 مرتبه تکرار شده است.
ابجد: 36
تلفیق: اله + واحد، 13 مرتبه، 45 = 36 = 19؛ هُوَ إِلهٌ واحِدُ (ابراهیم: 52)
منفرد: 65 مرتبه؛ وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ (زخرف: 84)
*ذکر حضرت موسی: اللهِ إِله (طه: 98)
13- الله
الله یعنی ذاتی که مستجمع صفات جمال و جلال و جمیع کمالات است، او نامتناهی و معبود حقیقی است. همه، اسماء و صفات و افعال او را توصیف و بیان میکنند، اما اسم الله مختص ذات اوست.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 الله آمده است بهعنوان اصل نه بهعنوان عدد، چه آنکه با الله جمع زده شود صد میشود و با تصریح 99 اسم مطابقت نمیکند.
ب) 1702 بار در قرآن آمده است.
ابجد: 66
تلفیق:
الله + غفور: 58 مرتبه 1352 = 1286 + 66؛ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (بقره:218)
الله + علیم: 44 مرتبه 216 = 150 + 66؛ وَ اللهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِینَ (بقره:95)
الله + عزیز: 35 مرتبه 160 = 94 + 66؛ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (بقره:220)
الله + هو: 33 مرتبه 77 = 11 + 66؛ هُوَ اللهُ (کهف:38)
الله + سمیع: 25 مرتبه 246 = 180 + 66؛ وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره:224)
الله + ذوالفضل: 15 مرتبه 1713 = 1647 + 66؛ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (بقره:105)
الله + غنی: 10 مرتبه 1126 = 1060 + 66؛ وَ اللهُ غَنِیٌّ (بقره: 263)
الله + واسع: 9 مرتبه 203 = 137 +66؛ وَ اللهُ واسعٌ عَلِیمٌ (بقره:247)
الله + بصیر: 9 مرتبه 368 = 302 + 66؛ وَ اللهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ (بقره:96)
الله + خبیر: 8 مرتبه 878 = 812 + 66؛ وَ اللهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (آلعمران:153)
الله + رب: 13 مرتبه 268 = 202 + 66؛ ذلِکُمُ اللهُ رَبُّکُمْ (انعام:102)
الله + ربالعالمین: 8 مرتبه 500 = 434 + 66؛ أَنَا اللهُ رَبُّ الْعالَمِینَ (قصص:30)
الله + سریع الحساب: 8 مرتبه 508 = 442 + 66؛ وَ اللهُ سَرِیعُ الْحِسابِ (ابراهیم:51)
الله + قوی: 9 مرتبه 182 = 116 + 66؛ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ (حج:40)
الله + شدید العقاب: 120 مرتبه 588 = 522 + 66؛ وَاللهُ شَدِیدُ الْعِقابِ (آلعمران:11)
الله + مولی: 6 مرتبه 152 = 86 + 66؛ اللهُ مَوْلاکُمْ (آلعمران:150)
الله + اعلم: 8 مرتبه 207 = 141 + 66؛ وَ اللهُ أَعْلَمُ (آلعمران:167)
الله + لطیف: 4 مرتبه 195 = 129 + 66؛ اللهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ (شوری:19)
الله + واحد: 4 مرتبه 85 = 19+ 66؛ اللهُ الْواحِدُ (یوسف:39)
الله + توّاب: 3 مرتبه 475 = 409 + 66؛ اللهَ تَوّابٌ حَکِیمٌ (نور:10)
الله + وکیل: 4 مرتبه 132 = 66 + 66؛ کَفی بِاللهِ وَکِیلاً (نساء:81)
الله + عفوّ: 3 مرتبه 222 = 156 +؛66 کانَ اللهُ عفوّاً غَفُوراً (نساء:99)
الله + شهید: 6 مرتبه 385 = 319 + 66؛ قُلِ اللهُ شَهِید (انعام:19)
الله + رؤف: 3 مرتبه 353 = 287 + 66؛ وَ اللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (آلعمران:30)
الله + خیرالماکرین: 2 مرتبه 1228 = 1162 + 66 وَ اللهٌ خَیْرُ الْماکِرِینَ (آلعمران:54)
الله + ولی: 4 مرتبه 112 = 46 + 66؛ اللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ (بقره:257)
الله + نصیر: 2 مرتبه 416 = 350 + 66؛ کَفی بِاللهِ نَصِیراً (نساء:45)
الله + حسیب: 2 مرتبه 146 = 80 + 66؛ کَفی بِاللهِ حَسِیباً (احزاب:39)
الله + باسط: 2 مرتبه 138 = 72 + 66؛ اللهُ یَبْسُطُ (روم:37)
الله + شاکر: 2 مرتبه 587 = 521 + 66؛ کانَ اللهُ شاکِراً (نساء:147)
الله + خالق: 2 مرتبه 797 = 731 + 66؛ اللهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ (رعد:16)
الله + ملک: 2 مرتبه 156 = 90 + 66؛ اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ (طه:114)
الله + شدید العذاب: 1 مرتبه 1188 = 1122 + 66؛ أَنَّ اللهَ شَدِیدُ الْعَذابِ (بقره:165)
الله + نور: 1 مرتبه 322 = 256 + 66؛ اللهُ نُورُ السَّماواتِ (نور:35)
الله + رحمان: 1 مرتبه 364 = 298 + 66؛ بسمالله الرَّحْمنِ (حمد:1)
الله + شکور: 1 مرتبه 592 = 526 + 66؛ وَ اللهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ (تغابن:17)
الله + اله: 1 مرتبه 102 = 36 + 66؛ إِنَّمَا اللهُ إِلهٌ واحِدٌ (نساء:171)
الله + خیر: 1 مرتبه 876 = 810 + 66؛ اللهُ خَیْرٌ حافِظاً (یوسف:64)
الله + احسن الخالقین: 1 مرتبه 1007 = 941 + 66؛ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ (مؤمنون:14)
الله + کافی: 1 مرتبه 177 = 111 + 66؛ اللهُ بِکافٍ عَبْدَهُ (زمر:36)
الله + حفیظ: 1 مرتبه 1064 = 998 + 66؛ اللهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ (شوری:6)
الله + قدیر: 1 مرتبه 380 = 314 + 66؛ وَ اللهُ قَدِیرٌ (ممتحنه:7)
الله + خیرالرازقین: 1 مرتبه 1275 = 1209 + 66؛ وَ اللهُ خَیْرُ الرّازِقِینَ (جمعه:11)
الله + احکم الحاکمین: 1 مرتبه 295 = 229 + 66؛ اللهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ (تین:8)
الله + صمد: 1 مرتبه 200 = 134 + 66؛ اللهُ الصَّمَدُ (توحید:2)
الله + فالق الحب و النوی: 1 مرتبه 421 = 355 + 66؛ اللهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی (انعام:95)
الله + علّام الغیوب: 1 مرتبه 1256 = 1190 + 66؛ اللهَ عَلّامُ الْغُیُوبِ (توبه:78)
الله + هادی: 1 مرتبه 86 = 20 + 66؛ اللهَ لَهادِ الَّذِینَ (حج:54)
الله + علی: 1 مرتبه 176 = 110 + 66؛ لِلّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ (غافر:12)
الله + عظیم: 1 مرتبه 1086 = 1020 + 66؛ بِاللهِ الْعَظِیمِ (حاقه:33)
الله + ذی المعارج: 1 مرتبه 1121 = 1055 + 66؛ اللهِ ذِی الْمَعارِجِ (معارج:3)
منفرد: آنچه ذکر شد تلفیقی بوده است و غیر اینها، همه، الله بهصورت منفرد آمده است.
*ذکر حضرت یعقوب اللهُ الْمُسْتَعانُ (یوسف:18)
*ذکر حضرت هود (هود:57) و ذکر مؤمنان مهاجر (حج:40) ذکر حضرت عیسی: الله رب (آلعمران:51) ذکر حضرت عیسی علیهالسلام: الله هو (زخرف:64) ذکر حضرت سلیمان (نمل:36) و حضرت یعقوب (یوسف:46) الله خیر ذکر حضرت یوسف: اللهاعلم (یوسف:77)
14- اول
او اول و ازلی است و هر چیزی که تصور شود که بوده، حقتعالی قبل او بوده و چیزی بر او سبقت نگرفته است. هستی همه از هستی اوست که اوّل الاوّلین است. او بذاته است و برای غیر او، اوّلیتی تصور نشود.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 بار در قرآن بهعنوان اسم الله درج شده است.
ابجد:37
تلفیق: هو + اول 48 = 11 + 37، هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ (حدید:3)
15- اهل التقوی
خداوند شایسته و سزاوار است که انسانها با انجام اوامر و ترک نواهی نسبت به او، ایشان را مصون و محفوظ نگه بدارد. اینان در امان و مصونیت خداوند قرار میگیرند. خداوند هم پرهیزکاران را دوست دارد لذا از باب قاعده لطف، بیشترین لطف را شامل حال اینان میکند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 583
تلفیق: هو + اهل التقوی 594 = 11 + 583؛ هو اهل التّقوی (مدثر:56)
16- اهل المغفره
مغفرت و آمرزش زیبنده صفت غفاریت اوست که بندگان را همیشه در سر سفره عفو و بخشش قرار میدهد. توبه آنان را قبول میکند، و آنها را میآمرزد. باران رحمت غفوریت را به خاص و عام نازل میکند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 بار در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 1392
منفرد: هو اهل التّقوی و اهل المغفره (مدثر:56)
17- باری
او آفریننده مخلوقات است که آنها را از یکدیگر ممتاز و جدا ایجاد کرده و بدون مثال قبلی آفریده است. اگر باری از برأ به معنای خاک گرفته شود یعنی خدا شما را از خاک خلق کرده است.
فرق باری با خالق این است که خالق پدیدآورنده هر چیزی بهاندازه خاص است؛ اما باری یعنی موجودات را طوری خلق میکند که از همدیگر تفاوت و امتیاز دارند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 213
تلفیق: 1 مرتبه، خالق + باری 944 = 731 + 213 الله الخالق الباری (حشر:24)
منفرد: 2 مرتبه، فتوبوا إلی بارئکم (بقره:54)
*ذکر حضرت موسی: باری (بقره:54)
18- باسط
خداوند فیاضّ علی الاطلاق است و دائماً به هر شکل و نوعی موجودات را خرم و خوشدل و منبسط میگرداند. چون کریم است، رزق مادی هر موجودی را بیش از پیش گشایندگی میکند و عطایای بسیار میدهد تا محتاج نگردند و غم رزق نخورند.
از نظر معنوی هم به قلوب و ارواح انبساط و شادمانی و سرور میدهد تا مقبوض و مغموم نگردند؛ اندوه را به فرح تبدیل میکند. چه از نظر مادی (یعنی رزق) و چه از نظر معنوی خداوند به ظهور این اسمش حال بنده را به حکمت خویش فراخ میکند.
*در قرآن کلمه باسط نیامده است، بلکه باسط از ماده و فعل یبسط استفاده شده است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 باسط آمده است.
ب) 10 بار در قرآن تکرار شده است.
ابجد:72
تلفیق: الله + باسط 138 = 66 + 72 الله یبسط الرّزق (رعد:26)
رب + باسط 274 = 202 + 72 انّ ربّک یبسط الرّزق (اسراء:30)
منفرد: 1 مرتبه، یبسط الرّزق لمن یشاء (شوری:12)
19- باعث
مبعوث شدن انبیاء و رسولان در امتها برای دعوت به توحید و اقامه عدالت و اجراء حقوق، از جانب خداوند در همه ادوار تاریخ بوده است. این برانگیختن برای آن بوده که روزی همه خلق در قیامت برانگیخته میشوند، بعد از آنکه مرده بودند؛ و آنجا او عدهای را بهعنوان شافع و شاهد هم برمیانگیزاند.
اگر در دنیا کسی حق را به این صفت، خوانده و آنها لطف بداند؛ به توفیقات الهی موفق شود و حق او را به مقام محمود میرساند.
*در قرآن کلمه باعث نیامده است، بلکه باعث از فعل بعث و یبعث اتخاذ شده است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 باعث آمده است.
ب) 32 بار در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 573
تلفیق: الله + باعث: 10 مرتبه 639 = 66 + 573؛ انّ الله یبعث من (حج:7)
ربّ + باعث: 2 مرتبه 775 = 202 + 573 یبعثک ربّک (اسراء:79)
منفرد: 20 مرتبه؛ هو الّذی بعث (جمعه:2)
20- باطن
علم و حفظ و تدبیر حق در باطن همه چیز سرایت دارد، آنچه در علم او وجود دارد پنهان است؛ و از اسم باطن بهتدریج ظهور خاص اسم ظاهر متجلّی میشود. او از شدت ظهور، پنهان و مستور است و هستی او هم در سرّ هستند. او به همه ذرات و نیّات و اعمال و کارهای پوشیده علم باطنی دارد و راز و سربی از او پوشیده نیست. خودش پنهان از دیدهها است؛ ولی درون و داخل چیزی بر او نهان نیست.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
تلفیق: ظاهر + باطن 1168 = 1106 + 62؛ الظّاهر و الباطن (حدید:3)
21- بدیع
حقتعالی ابداعکننده و پدیدآورنده اشیاء از عدم به وجود است. در این آفرینش بینظیر، عجایب و زیباییها و ترتیب و نظم خاص را در مصنوعات به کار میبرد که همه دلالت بر قدرت و علم مطلق او میکند که چنین آفرینش احسن را ابداع کرد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد:86
نمونه آیه: بدیع السّماوات و الارض (بقره:117)
22- برّ
خداوند در نیکی و نیکوکاری به همه کمال توجه و احسان دارد. این نیکی از ثواب یا توفیق و یا تفضّل و یا هرچه باشد، به عنایت عطاء میکند و از اعتراض بندگان و لغزش آنان، نیکوکاری خود را قطع نمینماید.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 202
تلفیق: برّ + رحیم 460 = 258 + 202؛ هو البَرّ الرّحیم (طور:28)
*ذکر مؤمنان بهشتی: بَرّ رحیم (طور:28)
23- بصیر
همه مبصرات اعم از کوچک و بزرگ، پنهان و آشکار، در منظر مشاهده علم و بینایی حقتعالی بوده و به اعتبار ذاتی که دارد، بدون عضو میبیند. نهتنها به اعمال ظاهر، ناظر و شاهد است بلکه به نیّات و کردار مخفی بصیر میباشد. اول و آخر هر کار را بیناست، به خاطر حلیم بودن و ستّار بودن از گناهان مخفی، تأخیر در عقوبت را روا میدارد. بینایی او ذاتی و اسم بصیر از اُمّهات اسماء الهی است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 ذکر شده است.
ب) 43 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 302
تلفیق:
سمیع + بصیر: 11 مرتبه 482 = 180 + 302؛ انّ الله سمیع بصیر (حج:61)
خبیر + بصیر: 5 مرتبه 1114 = 812 + 302؛ بعباده لخبیر بصیر (فاطر:31)
الله + بصیر: 7 مرتبه 368 = 66 + 302؛ الله بصیر بالعباد (غافر:44)
رب + بصیر: 1 مرتبه 504 = 202 + 302؛ ربّک بصیراً (فرقان:20)
منفرد: 19 مرتبه، نمونه آیه: الله بما تعملون بصیر
*ذکر حضرت موسی: الله بصیر (غافر:44)
*ذکر حضرت موسی: بصیر (طه:35)
24- تبارک
تبارک فعل است و مراد از نام هر چیزی که از قرآن دلالت بر ذاتِ یا صفات خدا، خواه اسم، خواه فعل مفرد یا جمله کند. چطور میگویند: «لا تاخذه سنه و لا نوم: خدا را چرت (پینگی) و خواب فرانگیرد»(بقره:254) این جمله فعلیه است، آن را از اسماء الله شمردهاند. (اسرار توحید، ص 241)
تبارک یعنی صاحب برکت، فاعل و خالق افزودن و برکت؛ و زوال در افزایش و برکت دادن او راه ندارد. طبق روایت امام صادق علیهالسلام سه اسم اولی که خدا خلق کرد و خلق به آن نیاز داشتند، یکی تبارک است و از اسماء الله شمرده میشود (ببینید موضوع 157 عدد اسماء)
الف) در 99 اسماء الهی تبارک نیامده است.
ب) 9 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد:423
تلفیق: تبارک + الله: 3 مرتبه، 489 = 66 + 423؛ فتبارک الله احسن الخالقین (مؤمنون:14)
منفرد: 6 مرتبه، نمونه آیه: تبارکالله ربّ العالمین (اعراف:54)
25- توّاب
از اسماء الهی در قرآن توّاب ذکر شده. او خداوندی است که بندگان را توفیق بازگشت از گناه میدهد و بعد با پذیرش، گناهان آنان را میآمرزد. پس آسان نمودن و شرایط برای رجوع از خطاء به درستی، همچنین تنبّه آنان و احسان و بخشندگی، از این اسم به ظهور میپیوندد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 12 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 409
تلفیق:
توّاب + رحیم: 10 مرتبه؛ 667 = 258 + 409، انت التّوّاب الرحیم (بقره:128)
توّاب + حکیم: 1 مرتبه؛ 487 = 78 + 409، الله توّاب حکیم (نور:10)
منفرد: 1 مرتبه، إنّه کان توّاباً (نصر:3)
ذکر حضرت ابراهیم و اسماعیل: التّوّاب الرّحیم (بقره:128)
26- جامع
ذات حقتعالی جامع همه کمالات و دربردارنده صفت جمال و جلال است. پس به قدرت خود در اعصار مختل در دنیا و آخرت، همهچیز را جمع میکند، ترکیب و ممزوج مینماید. اجزاء ازهمپاشیده را در قیامت جمع میکند، ارواح را گرد هم میآورد. در دنیا قلبها را به هم وصل مینماید و برای این منظور امر به جماعت و جمع فرموده است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم جامع آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:114
تلفیق: جامع + الله: 1 مرتبه، 180 = 66 + 114، إنّ الله جامع المنافقین (نساء:140)
منفرد: 1 مرتبه، إنّک جامع النّاس (آلعمران:9)
27- جبّار
وقتی میگوییم خدا جبّار است، معانی مختلف به ذهن میآید، یعنی صاحب جبروت است، از اراده و حکم او همه مجبور و مقهورند مثلاً انجام دادن احکام دین جبری است، ولی در انجام خیر و شر، جبر نیست. چون قاهر و عالی است، همه در تحت قدرت و امرش، خاشع و خاضع و ذلیل هستند.
به این معنی هم درست است که او فقر و کمبودها و گرفتاری بیکسان را با لطف خود جبران میکند و این نکتهای است که دقّت در آن، سبب میشود بندگان زخم و شکسته شدن، ترمیم و پیوستگی را از ناحیه رحمت او بدانند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:206
تلفیق: عزیز + جبّار، 300 = 94 + 206؛ المهیمن العزیز الجبّار (حشر:23)
28- حسیب
خداوند بر هر چیزی در عالم امکان، عالم و حسابگر میباشد. عطای بیشمار دارد و بزرگوار و کفایتکننده است. در عین دقت و نظم و ترتیب در موجودات، محاسبی است که قابلان را کفایت میکند و حساب نعمتهایش را موجودی نتواند بشمارد. او در بررسی حساب بندگان با لطف و مرحمت برخورد میکند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 80
تلفیق: الله + حسیب، 2 مرتبه، 146 = 66 + 80، کفی بالله حسیباً (نساء:6)
منفرد: 1 مرتبه، انّ الله علی کلشی حسیباً (نساء:86)
29- حفیّ
لطف زیاد و ترحم کثیر و صاحب فضل بودن سبب میشود که خداوند بسیار به بندگان مهربان باشد و آنان را نوازش کند. سفرهای که پهن کرد و همه را به کرمش بهرهمند نموده است؛ سپس دلجویی و نوازش میکند و به لطف تام، فضل بیپایان و رحمت واسعه بهرهمند میسازد گر چه نوع بندگان، لغزشها دارند و خلاف اوامرش را انجام میدهند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:98
منفرد: إنّه کان بی حفیّاً (مریم:47)
*ذکر حضرت ابراهیم: حفیّ (مریم:47)
30- حفیظ
حافظ و نگهدارنده هر چیزی بستگی به علم و قدرت دارد تا آن چیز از بین نرود و پاشیده نگردد و به آن آفت وارد نشود! زمین و آسمان و نباتات و جمادات و حیوانات و انسانها و ملائکه و همه عوالم در احاطه قیومی خدا است که در هر زمان و شرایطی آنها را نگهداری میکند، گر چه تغییر و تبدیل در ممکنات برای حفظ بقاء وجود دارد؛ امّا به لطف خاص او بندگان صالح و محبّ و به لطف عامّ و موجودات تحت پوشش حفیظی هستند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 998
تلفیق: الله + حفیظ، 1 مرتبه، 1064 = 66 + 998، الله حفیظ علیهم (شوری:6)
منفرد: 2 مرتبه، ربّک علی کلّ شیءٍ حفیظ (سباء:21)
*ذکر حضرت هود: حفیظ (هود:55)
31- حق
او بهحق و راست، دارنده سلطنت مطلق است و همهچیز را بر درستی استوار نمود؛ پس موجودیت مخلوقات از حقانیّت او نمودار شدند. هر حقی صاحب حقی دارد و آنکه بذاته حق برای اوست و برای غیر او نیست، وجود حقانی زوالناپذیر اوست. سزاوار است بندگان به حقانیت او اعتراف و در عبودیت، راستی و درستی به او روا بدارند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 230 مرتبه کلمه حق در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 108
ملک + حق: 2 مرتبه، 198 = 90 + 108، الله الملک الحقّ (طه:114)
هو+ حق: 3 مرتبه، 119 = 11 + 108، انّ الله هو الحقّ (حج:6)
رب + حق: 1 مرتبه، 310 = 202 + 108، الله ربّکم الحقّ (یونس:32)
32- حکیم
احاطه علمی حق سبب میشود که همهچیز را به تدبیر خود ایجاد نموده و قابلیت و ظرفیت هر چیز را بهاندازه عطا کند. به غرض خاص خلق میکند و به حکمت، عنایت مینماید. او کمال مطلق است و عیب در کار او راه ندارد. آنچه را که میآفریند، به قدرت کامله و بر استحکام و استواری خاص میباشد. حکیم بودن او دلالت بر حکمت اوست که به مصالح و غرض ایجاد میکند و احسان مینماید؛ چه حکمت را درک کنیم یا درک نکنیم.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 آمده است.
94 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 78
تلفیق:
عزیز + حکیم: 47 مرتبه، 172 = 94 + 78، الله عزیز حکیم (بقره:209)
علیم + حکیم: 38 مرتبه، 228 = 150 + 78، و الله علیم حکیم (نساء:26)
خبیر + حکیم: 4 مرتبه، 890 = 812 + 78، هو الحکیم الخبیر (انعام:73)
علی + حکیم: 2 مرتبه، 188 = 110 + 78، إنّه علیٌّ حکیم (شوری:51)
حمید + حکیم: 1 مرتبه، 140 = 62 + 78، حکیمٍ حمیدٍ (فصلت:42)
واسع + حکیم: 1 مرتبه، 215 = 137 + 78، الله واسعاً حکیماً (نساء:130)
توّاب + حکیم: 1 مرتبه، 493 = 415 + 78، الله توّاب حکیم (نور:10)
*ذکر فرشتگان: علیم حکیم (بقره:32) ذکر حضرت یوسف: علیم حکیم (یوسف:10)، ذکر حضرت ابراهیم و اسماعیل (بقره:129) و فرشتگان حامل عرش (مؤمن:80): عزیز حکیم، ذکر فرشتگان مقرب: حکیم علیم (ذاریات:30)
33- حلیم
بندگان مرتکب خطا و لغزشها میشوند، نعمتها را از بین میبرند و ظلم به نفس میکنند، حقوق را پایمال مینمایند؛ خداوند به خاطر صفت حلم، زود عقوبت نمیکند، مهلت میدهد. ستر پوشی مینماید، به صفت رحمت تفضّل و احسان میکند مگر آنوقت که ظرف بندگان پر شود، قابلیتهای معصیتکار از بین برود و مستحق عقوبت شوند.
چون حلیم است در افعالش تعجیل و شتاب به کردار بد بندگان روا نمیدارد و با تأنّی و صبر، مدارا مینماید و از انتقام سریع پرهیز میکند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 11 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 88
تلفیق:
غفور + حلیم: 6 مرتبه، 1374 = 1286 + 88، و الله غفور حلیم (بقره:225)
علیم + حلیم: 3 مرتبه، 238 = 150 + 88، و الله علیم حلیم (نساء:12)
غنی + حلیم: 1 مرتبه، 1148 = 1060 + 88، و الله غنیٌّ حلیم (بقره:263)
شکور + حلیم: 1 مرتبه، 614 = 526 + 88؛ و الله شکور حلیم (تغابن:17)
34- حمید
خداوند خودش را حمد میکند، آنچنانکه شایسته است؛ اما دیگران که او را ثنا میکنند، بهاندازه درک خودشان است، نه آنگونه که در خور عظمت و بزرگی اوست. او این توفیق را به بندگان عنایت میکند که به زبان قال و حال، لسانی و قلبی او را تمجید و ستایش کنند، نه آنکه بتوانند حق ستایش و ستودن او را اداء کنند، بلکه بهاندازه ادراک و فهم حمد کنند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 17 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد: 62
تلفیق:
غنی + حمید: 10 مرتبه، 1122 = 1060 + 62؛ إنّ الله لغنیّ حمید (ابراهیم:8)
عزیز + حمید: 3 مرتبه، 156 = 94 + 62، صراط العزیز الحمید (ابراهیم:1)
حکیم + حمید: 1 مرتبه، 140 = 78 + 62، من حکیمٍ حمیدٍ (فصلت:42)
ولی + حمید: 1 مرتبه، 108 = 46 + 62، هو الولیّ الحمید (شوری:28)
مجید + حمید: 1 مرتبه، 119 = 57 + 62، إنّه حمید مجید (هود:73)
منفرد: 1 مرتبه، صراط الحمید (حج:24)
*ذکر حضرت موسی: غنی حمید (ابراهیم:8)
*ذکر فرشتگان مقرّب یعنی جبرئیل و میکائیل و اسرافیل با 9 نفر از ملائکه که بر حضرت لوط وارد شدند، حمید مجید بوده است. (هود:73)
35- حیّ
حی از امهات اسماء ذاتیه است. حق که ازلی و ابدی است. حیاتش ذاتی و مطلق است و حیات همه موجودات بستگی تام به او دارد، چون حیّ است فنا بر او راه ندارد و باقی و حیاتبخش است. شما جایی را نمیتوانید پیدا کنید که آثار حیات نباشد؛ اگر نباشد روشنی و ظهور و رشد آنجا وجود ندارد. فناء و موت موجودات در ادوار و زمانها هم دلیل بر ممکن بودن موجودات و بقاء اوست. او حی و ازلی است، زنده میکند و حیات میبخشد و سپس برمیگرداند و تبدیل میکند تا به تجلّی نو و حیات جدید ظهور یابند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 آمده است.
ب) 5 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 18
تلفیق:
حی + قیوم: 3 مرتبه، 174 = 156 + 18، هو الحیّ القیّوم (بقره:255)
هو + حی: 1 مرتبه، 29 = 11 +18، هو الحیّ لا إله إلّا هو (غافر:65)
منفرد: 1 مرتبه، توکّل علی الحی (فرقان:58)
*نگاه کنید به موضوع 103: روایت امیرالمؤمنین علیهالسلام دربارهی [سجده] پیامبر صلیالله علیه و آله به ذکر یا حی یا قیوم.
36- خالق
خداوند آفریننده مطلق است و همه اشیاء و موجودات را خلق کرد؛ و به هر موجودی بهاندازه و تقدیر خاص خودش، قالب زد و صورتگری کرد.
او فاعل بالذات است و نظام احسن را در آفرینش بنا نهاد و دائم به ایجاد و ابداع در خلقت است. تمام لوازم مورد نیاز و قابلیت را در خلقت هر چیز دقیقاً عطا کرد تا آفرینشی متعادل و زیبا را عرضه داشت.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 8 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد:731
تلفیق:
هو + خالق: 1 مرتبه، 742 = 11 + 731، هو خالق کلّ شیءٍ (انعام:102)
الله + خالق: 3 مرتبه، 797 = 66 + 731، الله خالق کلّ شیءٍ (زمر:62)
رب + خالق: 1 مرتبه، 933 = 202 + 731، ربّکم خالق کلّ شیءٍ (غافر:62)
منفرد: 4 مرتبه، نمونه آیه: إنّی خالق بشراً (ص:71)
37- خبیر
همه امور ظاهر و پنهان در علم خداوند معلوم است. آنچه به حساب و در معرض شمارش آید و آنچه مخفی و مستور باشد، خداوند خبیر است و به معلوم و مجهول آگاهی دارد. او به نیّات و ضمیر و درون همه موجودات از ملک تا ملکوت احاطه دارد، حتی به خواطری که بر ذهنها میآید و میرود اطلاع و آگاهی دارد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 45 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد:812
تلفیق:
الله + خبیر: 8 مرتبه، 878 = 66 + 812، إنّ الله خبیر (مائده:8)
لطیف + خبیر: 5 مرتبه، 941 = 129 + 812، هو اللّطیف الخبیر (انعام:103)
بصیر + خبیر: 5 مرتبه، 1114 = 302 + 812، بعباده خبیراً بصیراً (شوری:27)
علیم + خبیر: 4 مرتبه، 962 = 150 + 812، إنّ الله علیم خبیر (لقمان:34)
حکیم + خبیر: 4 مرتبه، 890 = 78 + 812، هو الحکیم الخبیر (انعام:18)
منفرد: 19 مرتبه، نمونه آیه: بما تعملون خبیر (نساء:94)
*ذکر حضرت محمد صلیالله علیه و آله: علیم خبیر (تحریم:3)
*ذکر حضرت لقمان: لطیف خبیر (لقمان:16)
38- خیر
خیر ضد شر است و به معنی خوبی، نیکویی و برگزیدگی آمده است. البته هر چیزی که جنبه مثبت و سودمندی داشته باشد خیر معنی میشود. خداوند خیر مطلق است و از ساحت مقدس ربوبی او هیچ شری نه از او صادر و نه بوی برمیگردد. توضیح بیشتر را در اسماء بعدی ببینید.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 4 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 810
تلفیق: الله + خیر: 4 مرتبه، 876 = 66 + 810، الله خیر و ابقی (لقمان:16)
39- خیرالحاکمین
او دادگر و داد فرماست. به تعبیر دیگر بهترین داور اوست. عدالت همگان عرضی است؛ و نوع حکمها به خاطر نداشتن علم لدنّی و عدالت ذاتی دچار لغزش و آفات میگردند؛ اما حقتعالی که علیم و عادل است، در دادوری یکتاست و لذا این اسم الهی در قیامت ظهور تام دارد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
تلفیق: هو + خیرالحاکمین: 3 مرتبه، 981 = 11 + 970، و هو خیر الحاکمین (اعراف:87)
*ذکر حضرت شعیب (اعراف:87) و ذکر روبین پسر حضرت یعقوب (یوسف:80): خیر الحاکمین
40- خیرالراحمین
رحمت خداوند عام است و به همه احسان و ترحّم مینماید. شفقت او از سر رقّت نسبت به موجودات نوعاً عام است و نسبت به بعضیها خاص است. او بهترین بخشاینده و بهترین ترحم کننده نسبت به بندگان است، اگرچه آنان از او غافلاند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:1150
منفرد: انت خیرالرّاحمین (مؤمنون:118)
*ذکر بندگان صالح: خیرالرّاحمین (مؤمنون:110)
41- خیرالرازقین
خداوند رزّاق علی الاطلاق است؛ و از منبع ازلی کرامت خودش به همه موجودات رزق و بهره میدهد، نهتنها روزی میدهد بلکه بهترین روزی دهندگان و منعمان است که نصیب هر موجودی را عالی و مناسب و خوبتر میدهد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 5 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 1209
تلفیق: هو + خیرالرازقین: 3 مرتبه، 1220 = 11 + 1209، هو خیر الرّازقین (مؤمنون:72)
الله + خیرالرازقین: 1 مرتبه 1275 = 66 + 1209، و الله خیر الرّازقین (جمعه:11)
منفرد: 1 مرتبه، انت خیرالرّازقین (مائده:114)
*ذکر حضرت عیسی: خیرالرّازقین (مائده:114)
42- خیرالغافرین
او بهترین آمرزندگان است. گذشت از گناهان و پذیرش توبه سبب میشود که مذنب با امید به درگاه او بیاید و به عفو خاص و رحمت واسعه نائل آید. خطاپوشی و مغفرت عامه او همانند باران است که هر جا نازل شود، حیات میدهد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:2182
منفرد: انت خیر الغافرین (اعراف:155)
*ذکر حضرت موسی: خیر الغافرین (اعراف:155)
43- خیرالفاتحین
هر مشکل دنیایی و آخرتی، اعم از مادی و معنوی، فتح و گشایش آن به دست او که بهترین گشاینده میباشد. باز کردن کارهای مشکل و سخت از اوست که او بهترین بازکنندگان است. وقتی رزق کسی بسته است. دربهای بسط و رحمت به دست اوست که درب مسدود را مفتوح نموده و گره کار را باز کند.
البته فاتح را به معنی داور و حکم کننده هم در ترجمه خیرالفاتحین نوشتهاند که بهترین داور و حکم فرماست.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 1390
منفرد: نمونه آیه: انت خیرالفاتحین (اعراف:89)
*ذکر حضرت شعیب: خیرالفاتحین (اعراف:89)
44- خیرالفاصلین
در دنیا حکم کردن دعواها و جدا نمودن حق از باطل و حل کردن درستی از نادرستی و فیصله دادن گرفتاریهای خانوادگی و اجتماعی کار سادهای نیست. مهمترین حکم کننده و جداکننده خداست. در آخرت هم جدا نمودن اهل حق از باطل، بهشتیها از جهنمیها به داوری و حکم اوست که به همه به اندازه عمل و نیتشان جزا و ثواب میدهد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:1102
تلفیق: هو + خیرالفاصلین 1113 = 11 + 1102، هو خیرالفاصلین (انعام:57)
45- خیرالماکرین
هرکس با خدا و دین و اولیاء او مکر و حیله کند؛ و نقشه سوء داشته باشد، خداوند بهترین قدرتمند در براندازی مکرها و عذاب و کیفر دادن است. طرح هر نوع خدعه از ناحیه بندگان واقع میشود و او با قدرت تامّ خود، مکر مکّاران را دفع مینماید و آنها را به کیفر و عقوبت میرساند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:1162
تلفیق: الله + خیرالماکرین، 2 مرتبه، 1228 = 66 + 1162، و الله خیرالماکرین (آلعمران:54)
46- خیرالمنزلین
خداوند بهترین کسی است که خیر و برکت را نازل میکند هر جایگاهی سعادت نزول رحمت و برکت را ندارد؛ آن جایگاهی که سعادت در آنجا باشد مبارک میشود؛ وقتیکه خداوند برای پذیرائی از بندگان جا میدهد، خیر و برکت را در آنجا فرود میآورد، پس از وفور رحمت، آن جایگاه بهشتی میشود.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:1028
منفرد: نمونه آیه: انت خیرالمنزلین (مؤمنون:29)
47- خیرالناصرین
یاری کننده مطلق اوست که فقر و احتیاج مبرم بندگان را برطرف میسازد. او اعانت و کمک مینماید زیرا غنی مطلق و صاحب قدرت است، هرکس از او یاری جست، بهترین یاری و نصرت را به خواهنده عنایت مینماید.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 ذکر شده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:1242
تلفیق: هو + خیرالناصرین، 1253 = 11 + 1242، و هو خیرالنّاصرین (آلعمران:150)
48- خیرالوارثین
هر مالی و هر چیزی که تصور شود بعد از وفات و پس از مدتی به عدهای منتقل میشود. پس از زمان دیگر یا آن چیز تلف میشود و یا به دیگری میرسد و آن دسته دیگر یا بجا مصرف نمیکنند و یا با تبدیل و تحوّل به شکل دیگر درمیآورند. چون همه مالکیتها در تملیک افراد عاریتی و امانتی بوده، پس درواقع بهترین وارث هم اوست و همهچیز به خزینههای او بازمیگردد و او خوبترین ارث برنده است.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:1608
منفرد: نمونه آیه: انت خیرالوارثین (انبیاء:89)
*ذکر حضرت زکریا: خیرالوارثین (انبیاء:89)
49- خلّاق
خلّاق مبالغه در خلق کردن است. چون خلقت او عظیم و بزرگ است هیچکس نتواند آن را درک کند و بشمارد. هر آن و ساعت میلیاردها تغییر و تحول در حرکت همه موجودات رخ میدهد و خلق جدید و نو جای خلق قدیم را میگیرد و کسی غیر او بر اینهمه تبدیلها آگاهی ندارد، لذا او خلّاق علی الاطلاق است و در آفرینش، بی عدد میآفریند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:731
تلفیق: خلاق + علیم: 2 مرتبه، 881 = 150 + 731، هو الخلّاق العلیم (حجر:86)
50- ذوانتقام
در قرآن هم «منتقم» و هم «ذوانتقام» آمده است. او صاحب انتقام و کیفر دهنده حقیقی است مخصوصاً هر کس شرک بورزد، به مظلوم ظلم نماید و قتل انجام دهد و … در دنیا و آخرت تنها انتقام گیرنده اوست که عذاب میکند و عقوبت مینماید.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 4 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:1298
تلفیق: عزیز + ذوانتقام: 4 مرتبه، 1392 = 94 + 1298، والله عزیز ذوانتقام (آلعمران:4)
51- ذوالجلال و الاکرام
جلال، بزرگی و عظمت و اکرام، نعمت و احسان است. «اگر ذات حق به صفت جلال بر چیزی تجلی کند، اثرش کبریایی و قهر و هیبت است و درون صفت جلال، جمال و لطف خوابیده است. بقول مولانا امروز براند، فردات بخواند»(عرفان نظری، ص 253) خداوند صاحب کرامتی است که اکرامش دائم و لطفش بیپایان و بقول شیخ شبستری «لبش هر ساعتی لطفی نماید»
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم الله آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد:1100
تلفیق:
رب + ذوالجلال و الاکرام: 1302 = 202 + 1100، ربّک ذوالجلال و الاکرام (رحمن:27)
رب + ذیالجلال والاکرام: 1306 = 202 + 1104، ربّک ذیالجلال و الاکرام (رحمن:78)
52- ذوالرحمه
شفقت و بخشش و ترحم خداوندی به نحو عام شامل اهل ایمان و کفّار میشود؛ اما به نحو خاص شامل افرادی که به قابلیت اسمشان رقم خورده و به عنایت ازلی بهرهمندی دارند میگردند. او صاحب رحمت واسعهای است که به کرمش، همگان را تحت پوشش لطف خود قرار میدهد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:990
تلفیق:
ذوالرحمه + غنی: 1 مرتبه، 2050 = 1060 + 990، الغنیّ ذو الرّحمه (انعام:133)
ذوالرحمه + واسع: 1 مرتبه، 1127 = 137 + 990، ذو رحمه واسعه (انعام:147)
ذوالرحمه + غفور: 1 مرتبه، 2276 = 1286 + 990؛ الغفور ذو الرّحمه (کهف:58)
53- ذی الطول
خداوند صاحب نعمت فراوان است. جوادیت ذاتی سبب انتشار عطایا و فضل کثیر بدون منت به موجودات شده است. چون خیرات و نعمتهای او قابلشمارش نیست، کسی نتواند اینهمه احسانهای فراوان او را به حساب درآورد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:786
تلفیق: شدید العقاب + ذی الطول: 1308 = 522 + 786، شدید العقاب ذی الطّول (غافر:3)
54- ذوالعرش
جایگاه مخصوص ملکوتیان و بهشت، تحت آن را کرسی و بالای آن را عرش گویند؛ و یا مقام ربوبی و تدبیر الهی را عرش گویند. خداوند صاحب عرش به هر دو معنی است؛ و دارنده حاملان عرش، مقرّبین از ملائکه میباشند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:1307
تلفیق:
ذوالعرش + مجید: 1364 = 57 + 1307، ذو العرش المجید (بروج:15)
ذوالعرش + رفیع الدرجات: 2306 = 999 + 1307، رفیع الدّرجات ذو العرش (غافر:15)
منفرد: ذی العرش: ذی قوّه عند ذی العرش (تکویر:20)
55- ذو عقاب
حقتعالی نسبت به بدکاران و مجرمین در دنیا و آخرت، بعد از مهلت دادن، تأخیر در عقوبت، آنان را به سزای گناه و ظلمشان میرساند. خداوند صاحب همه نوع قدرت است و یکی از مظاهر قدرتش این است که صاحب عقوبت نمودن و کیفر دادن سخت است و نسبت کردارشان، شکنجه دردناک روا میدارد تا آنچنانکه طغیان کردند نتیجه عملشان را درک کنند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:879
منفرد: ذو عقاب ألیم (فصلت:43)
56- ذوالفضل
حقتعالی بیشتر از حد معمول احسان و نیکی میکند و صاحب فضل کثیر و بزرگ است. دائماً با زیادتی و مزیت بیشتر و برتری، بندگان را مورد لطف خود قرار میدهد و در سایه مرحمت و کرم خوانش عنایت میکند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 13 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:
تلفیق:
ذوالفضل + عظیم: 7 مرتبه، 2667 = 1020 + 1647، ذوالفضل العظیم (بقره:105)
الله + ذو فضل: 5 مرتبه، 1713 = 66 + 1647، إنّ الله لذو فضلٍ (بقره:243)
رب + ذوفضل: 1 مرتبه، 1849 = 202 + 1647، إنّ ربّک لذوفضلٍ (نمل:73)
57- ذوالقوه
قوت و نیرو اگر بادوام باشد، استحکام و استواری آن ثابت است. قوت در موجودات به خاطر متناهی بودن، زوالپذیر و عاریتی است. اما قوت نامتناهی حق، چنان است که به استحکام نیروی ازلی، همه برپا هستند. اگر روزی به امرش حادثهای رخ بدهد، پس خسارت بزرگ ببار میآید و همه را حیران میکند!!
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:848
تلفیق: ذوالقوه + متین، 1348 = 500 + 848، ذو القوّة المتین (ذاریات:58)
58- ذومغفرة
صاحب آمرزش مطلق و عام در دنیا و آخرت، آن هم با لطف و بدون منت، خداوند غافر است که با غفوریت و غفّاریت، دریای مغفرت را شامل حال بندگان از کوچک و بزرگ بهاندازه قابلیت بلکه فوق قابلیت میکند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:2031
تلفیق: ربّ + ذو مغفرة 2233 = 202 + 2031، إنّ ربّک لذومغفرةٍ (رعد:6)
59- ذی المعارج
خداوند صاحب عروج و صعود است. بالا رفتن از نظر قربی و مقامی بندگان به او که صاحبمقامات و ملکوت است و هرکس از انسان و جن و ملک و ارواح را بهاندازه نیت و عمل، به جایگاه معیّن، صعود میدهد. او صاحب درجات عالیهای است که به هر کس بخواهد عطاء میکند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:1055
تلفیق: الله + ذی المعارج: 1121 = 66 + 1055، من الله ذی المعارج (معارج:3)
60- ربّ
خدا معبود عالم و مربی عالمیان و تربیتکننده نفوس است. رب از اسمائی است که از نصوص وارده، تأیید میشود که آن اسم اعظم است. نهتنها رب عرش، بلکه رب همهچیز است. چون خالق است، تدبیر کننده هم میباشد. تکفّل همهی مخلوقات از عام و خاص با اوست و هرکس که قابلیت تربیت داشته باشد را به کمال و قرب میرساند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم نیامده است.
ب) 108 مرتبه در قرآن ذکر شده است؛ و به صورتهای مختلف 981 مرتبه ذکر شده است.
ابجد:202
تلفیق:
رب + هو: 13 مرتبه، 213 = 11 + 202، هو ربّ کلّ شیءٍ (انعام:164)
رب + غفور: 5 مرتبه، 1488 = 1286 + 202، ربّ غفور (سبا:15)
رب + رحیم: 2 مرتبه، 460 = 258 + 202، من ربّ رحیمٍ (یس:58)
رب + الله: 23 مرتبه، 268 = 66 + 202، الله ربّکم (صافات:126)
رب + بصیر: 1 مرتبه، 504 = 302 + 202، ربّک بصیراً (فرقان:20)
رب + هادی: 1 مرتبه، 222 = 20 + 202، بربّک هادیاً (فرقان:31)
رب + قدیر: 1 مرتبه، 516 = 314 + 202، ربّک قدیراً (فرقان:54)
رب + ذوفضل: 1 مرتبه، 1849 = 1647 + 202، ربّک لذوفضلٍ (نمل:73)
رب + عزیز: 1 مرتبه، 296 = 94 + 202، ربّک العزیز (ص:9)
رب + واسع: 1 مرتبه، 339 = 137 + 202، ربّک واسع المغفرة (نجم:32)
رب + ذوالجلالوالاکرام: 2 مرتبه، 1302 = 1100 + 202، ربّک ذوالجلالوالاکرام (الرحمان:27)
رب + عظیم: 3 مرتبه، 1222 = 1020 + 202، ربّک العظیم (واقعه:74)
رب + کریم: 1 مرتبه، 472 = 270 + 202، ربّک الکریم (انفطار:6)
رب + اعلی: 2 مرتبه، 313 = 111 + 202، ربّک الاعلی (اعلی:1)
رب + اکرم: 1 مرتبه، 463 = 261 + 202، ربّک الاکرم (علق:3)
رب + ذورحمة: 1 مرتبه، 1161 = 959 + 202، ربّکم ذو رحمةٍ (انعام:147)
رب + رحمان: 2 مرتبه، 500 = 298 + 202، ربّکم الرّحمن (طه:90)
رب + قریب: 1 مرتبه، 514 = 312 + 202، ربّی قریب (هود:61)
رب + لطیف: 1 مرتبه،331 = 129 + 202، ربّی لطیف (یوسف:100)
رب + سمیع الدعاء: 1 مرتبه، 488 = 286 + 202، ربّی لسمیع الدّعاء (ابراهیم:39)
رب + حکیم: 1 مرتبه، 280 = 78 + 202، ربّک حکیم (انعام:83)
رب + غنی: 2 مرتبه، 1262 = 1060 + 202، ربّک الغنیّ (انعام:133)
رب + سریع العقاب: 2 مرتبه، 746 = 544 + 202، ربّک سریع العقاب (انعام:165)
رب + اعلم: 9 مرتبه، 343 = 141 + 202، ربّک اعلم (یونس:40)
رب + فعال لما یرید: 1 مرتبه، 678 = 476 + 202، ربّک فعّال لما یرید (هود:107)
رب + علیم: 1 مرتبه، 352 = 150 + 202، ربّک علیم (یوسف:6)
رب + حق: 2 مرتبه، 310 = 108 + 202، ربّک الحقّ (رعد:1)
رب + ذومغفره: 2 مرتبه، 2233 = 2031 + 202، ربّک لذو مغفرةٍ (رعد:6)
رب + شدید العقاب: 1 مرتبه، 724 = 522 + 202، ربّک لشدید العقاب (رعد:6)
رب + وکیل: 1 مرتبه، 268 = 66 + 202، بربّک و کیلاً (اسراء:65)
منفرد:
رب + العالمین: الحمد لله ربّ العالمین (فاتحه:2)
رب + السماوات و الارض: ربّ السّماوات و الارض (رعد:16)
رب + المشرق و المغرب: ربّ المشرق و المغرب (شعراء:28)
رب + العرش: ربّ العرش (توبه:129)
رب + المشارق: ربّ المشارق (صافات:5)
رب + العزة: ربّ العزّة (صافات:180)
رب + الشعری: ربّ الشّعری (نجم:49)
رب + المشرقین و رب المغربین: ربّ المشرقین و ربّ المغربین (الرحمان:17)
رب + المشارق و المغارب: ربّ المشارق و المغارب (معارج:40)
رب + هذا البیت: ربّ هذا البیت (قریش:3)
رب + فلق: ربّ الفلق (فلق:1)
رب + الناس: ربّ النّاس (ناس:1)
– ربّ یعنی خدا، بسیار در قرآن از قول انبیاء و … آمده است که ما به خاطر طولانی نشدن، فقط نمونههایی از آن را درج میکنیم:
*ذکر حضرت ابراهیم: إذ قال إبراهیم ربّ (بقره:126)
*ذکر مادر حضرت مریم: قالت امرات عمران ربّ (آلعمران:35)
*ذکر زکریا: قال ربّ انّی (آلعمران:40)
*ذکر حضرت موسی: قال ربّ انّی (اعراف:43)
*ذکر حضرت نوح: نادی نوح ربّه (هود:45)
*ذکر حضرت یوسف: قال ربّ السّجن (یوسف:33)
*ذکر حضرت محمد صلیالله علیه و آله: قال ربّ احکم (انبیاء:112)
*ذکر حضرت عیسی: اعبدوا الله ربّی (مائده:72)
*ذکر حضرت صالح: علی بیّنةٍ من ربّی (هود:62)
*ذکر حضرت سلیمان: ربّی غنیّ کریم (نمل:40)
*ذکر حضرت لوط: قال ربّ انصرنی (عنکبوت:30)
*ذکر حضرت یعقوب: استغفر لکم ربّی (یوسف:98)
*ذکر حضرت شعیب: إنّ ربّی رحیم (هود:90)
*ذکر حضرت هود: إنّ ربّی علی کلّ شیءٍ (هود:57)
ذکر حضرت الیاس: الله ربّکم و ربّ آبائکم (صافات:126)
*ذکر حضرت هارون وصی موسی إنّ ربّکم الرّحمن (طه:90)
ذکر اصحاب کهف: قالوا ربّکم اعلم (کهف:19)
61- رحمان
رحمان از رحمت مشتق شده است یعنی حقتعالی رحمتش را بر بندگان چه مؤمن و چه کافر، تام و وسیع نازل میکند؛ و فیض خود را در بذل کردن به معنی حقیقی میرساند و عنایت میکند. رحمت نشانه دلسوزی و ترحم مطلق است که به بخشندگی؛ خویش را در ابتداء همه سورهها توصیف کرده است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 56 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد:298
تلفیق:
رحمان + رحیم: 6 مرتبه، 556 = 258 + 298، هو الرّحمن الرّحیم (حشر:22)
رحمان + رب: 2 مرتبه، 500 = 202 + 298، ربّنا الرّحمن (انبیاء:112)
رحمان + هو: 1 مرتبه، 309 = 11 + 298، هو الرّحمن آمنّا (ملک:29)
منفرد: 47 مرتبه، الرّحمن علی العرش استوی (طه:5)
توضیح آنکه رحمان در بسمالله الرحمن الرحیم 114 سوره (غیر سوره توبه) را ما در حساب نیاوردیم و الا تکرار آن در قرآن به 170 مرتبه میرسد.
*ذکر حضرت ابراهیم (مریم:45) و ذکر حضرت مریم (مریم:36)
و ذکر حضرت هارون وصی حضرت موسی (طه:90): رحمان
62- رحیم
رحیم هم از رحمت است لکن، آن اختصاصی به مؤمنین و دوستان افاضه میشود و در آخرت این اسم ظهورش بیشتر است. البته در معنی رحمت، نعمت هم میآید، با این معنی که او راحم است یعنی منعم است و در اخبار هم وارد است که از 100 رحمت الهی، یکی در دنیا و 99 تای آن در آخرت، افاضه میشود که بخشایندگی و مهربانی تام خود را نشان میدهد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 117 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
ابجد:258
تلفیق:258
رحیم + غفور: 72 مرتبه، 1544 = 1286 + 258، إنّ الله غفور رحیم (بقره:173)
رحیم + تواب: 10 مرتبه، 667 = 409 + 258، هو التّوّاب الرّحیم (بقره:37)
رحیم + رحمن: 6 مرتبه، 556 = 298 + 258، هو الرّحمن الرّحیم (بقره:163)
رحیم + رؤف: 9 مرتبه،545 = 287 + 258، بهم رؤف رحیم (توبه:117)
رحیم + عزیز: 13 مرتبه، 352 = 94 + 258، هو العزیز الرّحیم (روم:5)
رحیم + ودود: 1 مرتبه، 278 = 20 + 258، ربّی رحیم ودود (هود:90)
رحیم + برّ: 1 مرتبه، 460 = 202 + 258، هو البَرّ الرّحیم (طور:28)
رحیم + ربّ: 2 مرتبه، 460 = 202 + 258، من ربّ رحیم (یس:58)
منفرد: 3 مرتبه: نمونه آیه، کان بکم رحیماً (نساء:29)
*ذکر حضرت شعیب: رحیم ودود (هود:90)
*ذکر حضرت موسی (بقره:55) ذکر حضرت ابراهیم و اسماعیل (بقره:128): تواب رحیم
*ذکر حضرت نوح (هود:42) و حضرت یوسف (یوسف:53) و حضرت یعقوب (یوسف:98) و حضرت ابراهیم (ابراهیم:37): غفور رحیم
*ذکر مؤمنان بهشتی: برّ رحیم (طور:28)
*توضیح آنکه: از اسماء تلفیقی در قرآن از همه بیشتر رحیم و غفور است که 72 مرتبه تکرار شده است!
63- رزّاق
رزق چه مادی و چه معنوی، در خلقت هر کسی نصیبی دارد. عطاء او مطلق است و روزی او شامل حال انسانها، فرشتگان، حیوانات، جن و همه موجودات میشود. رزق مادی از رحمت عام فرود میآید. آما رزق معنوی خاص است و شامل: حقایق و علوم ربّانی و تجلیات صمدانی میباشد که به نفوس طیّبه تعلق میگیرد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:308
تلفیق: هو + رزاق: 10 مرتبه، 319 = 11 + 308، هو الربزاق ذو القوّةِ (ذاریات:58)
64- رفیع الدرجات
حقتعالی بزرگ و عالی است و همیشه در این کار است که منزلت افراد را بلند کند؛ و همهچیز را به رتبه عالی و مراتب رفیع برساند. صعود و بزرگ شدن و به مقامات رسیدن در دنیا و آخرت مسئله سادهای نیست. خداوند هر کس را که بخواهد به بلندای درجات میرساند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:999
تلفیق: رفیع الدرجات + ذوالعرش: 2306 = 1307 + 999، رفیع الدّرجات ذوالعرش (غافر:15)
65- رقیب
خداوند مراقب بندگان و ناظر و نگهبان و حافظ همه است؛ ازاینجهت چیزی بر او غایب نیست و برای ادامه حیات، بقاء دهنده هم اوست؛ چون صاحب ملک است، نظارت مطلقه دارد. این بندگان هستند که در مِلک او، باید مراقبه داشته باشند؛ نکند که در منظرگاه او کاری کنند که مطرود شوند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:312
منفرد: نمونه آیه: إنّ الله کان علیکم رقیباً (نساء:1)
*ذکر حضرت عیسی: رقیب (مائده:117)
66- رؤف
شفقت و کرم و مهربانی بسیار کردن از معانی رأفت است. از مظاهر رحمت او بر گناهکاران این است که سایه شفقت را بر آنان میاندازد و به بندگان خوب با مهربانی خاص، کرامت میدهد.
لطف و بخشش از رأفت رؤف است؛ و حقتعالی به نحو احسن و اکمل نسبت به همه موجودات این صفت منحصربهفرد را جاری و ساری میکند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 11 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 287
تلفیق: رؤف + رحیم: 9 مرتبه، 545 = 258 + 287، بالنّاس لرؤف رحیم (بقره:143)
رؤف + الله: 2 مرتبه، 353 = 66 + 287، الله رؤف بالعباد (آلعمران:30)
67- سریع الحساب
خدا هم «اسرع الحاسبین» و هم «سریع الحساب» است. او در دادخواهی و اخذ حقوق از دست رفته بندگان و در حسابرسی دقیق است؛ و سرعت دادرسی و رسیدگیاش به نالهها فوری و شتابان است؛ و ذرهای در حساب او حقوق دیگران پایمال نمیگردد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 8 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:442
تلفیق:
الله + سریع الحساب: 7 مرتبه، 508 = 66 + 442، الله سریع الحساب (بقره:202)
هو + سریع الحساب: 1 مرتبه، 453 = 11 + 442، هو سریع الحساب (رعد:41)
68- سریع العقاب
همانطور که مهلت به گناهکاران میدهد؛ در وقت نزول کیفر و عذاب هم امروز و فردا روا نمیدارد. معاقبت به اشدّ عذاب، نتیجه عمل بندگان در مجازات است و این سرعت برای مشرکین و کفّار و منافقین بیشتر جاری است. گر چه او ذو عقاب و شدید العقاب است، اما سریع بودن معاقبت، به خاطر عمل خراب و پر شدن ظرف زشت بندگان میباشد که اینطور میطلبد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:544
تلفیق: رب + سریع العقاب: 2 مرتبه، 746 = 202 + 544، ربّک سریع العقاب (انعام:165)
69- سلام
او بیعیب و نقص است و ذاتش از سلامت و امنیت مطلق برخوردار است. تحیت و درود، برای ذات بی آفت اوست. ظهور این اسم، شامل حال عقول و نفوس میشود که آنان را از تندرستی و سلامت عقلی و روحی برخوردار کند. ناخوشی و نقص برای ممکنات است تا همه بدانند ذات او منزه از هر عیب و نقص است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:131
تلفیق: سلام + مؤمن: 1 مرتبه، 267 = 136 + 131، القدّوس السّلام المؤمن (حشر:23)
70- سمیع
شنوایی مطلق مخصوص ذات مقدس حق است. او هر صدای بلند و کوتاه، یا هر نطق و نجوا را میشنود. صوت مناجات دعاکننده و عذر خواه و گناهکار را میشنود. او سامع است و به همه مسموعات آگاه و عالم است. هر موجودی صدای مخصوص خودش را دارد خداوند، صدا و حرف و نطق هر موجودی را ادراک میکند. «امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: در سفری همراه رسولالله صلیالله علیه و آله بودیم، هیچ سنگ و درختی ما را استقبال نکرد، مگر اینکه از او سلام به رسولالله را میشنیدیم.» (اسماء و صفات حق، ص 116)
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 46 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:180
تلفیق:
سمیع + علیم: 32 مرتبه، 330 = 150 + 180، انت السّمیع العلیم (بقره:127)
سمیع + بصیر: 10 مرتبه، 482 = 302 + 180، انّ الله سمیع بصیر (مجادله:1)
سمیع + قریب: 1 مرتبه، 492 = 312 + 180، إنّه سمیع قریب (سباء:50)
سمیع + رب: 1 مرتبه، 382 = 202 + 180، ربّی لسمیع الدّعاء (ابراهیم:39)
سمیع + الدعاء: 2 مرتبه، نمونه آیه: إنّک سمیع الدّعاء (آلعمران:38)
منفرد: در قرآن سمیع به تنهایی ذکر نشده است.
از 46 مرتبه، 16 مرتبه هو با سمیع آمده است و 21 مرتبه الله با سمیع تکرار شده است.
*ذکر حضرت محمد صلیالله علیه و آله (انبیاء:4) و حضرت ابراهیم و اسماعیل (بقره:127) و ذکر مادر حضرت مریم (آلعمران:35): سمیع
*ذکر حضرت زکریا (آلعمران:38) و ذکر حضرت ابراهیم (ابراهیم:39): سمیع الدعا
خواص ذکر یا شافی
71- شافی
خداوند شافی مطلق است. مریضی به هر نوعش که بر انسانها عارض میشود، با اسباب ایجاد میشود. پس کسالت، معلول علل ما قبل است و عافیت از مرض، ظاهراً بستگی به دکتر، دارو و درمان دارد؛ لکن وقتی شفاء میآید که شافی مطلق بخواهد و الّا بیاثر خواهد بود. چون افراد مریض نوعاً توجهشان بیشتر از افراد سالم به خدا است؛ ارتباط مریض به خدا و استماع ناله و درخواست مریض، از مسائل قابلتوجه است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم ذکر شده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است، البته لفظ شافی نیامده است، بلکه یشفین، بهصورت فعل آمده است.
ابجد:391
نمونه آیه: و إذا مرضت فهو یشفین (شعرا:80)
*ذکر حضرت ابراهیم طبق آیه مذکور شافی بوده است.
72- شاکر
شکر و سپاس و ثنا بر بندگان، در همه احوال و زمانها واجب است. او که سپاس پذیر است، تشکر آنها را میپذیرد و در مقابل حقشناسی، نعمتهای ظاهری و باطنی را افزون میکند و سپاس دارنده شکر نعمتهای آنان است.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:521
تلفیق: شاکر + علیم: 2 مرتبه، 671 = 150 + 521، إنّ الله شاکر علیم (بقره:158)
73- شدید العذاب
برای مشرکین و اهل کبائر و قاسیان و عنودان تاریخ، خداوند عذاب سخت و دردناک را بر آنان وارد میکند، نوع عذاب به حدّی دردآور و سنگین است که از نوع شکنجهها و عقابها، میتوان سختترین آن را از ظهور این اسم دانست.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 1122
تلفیق: الله + شدید العذاب، 1188 = 66 + 1122، أنّ الله شدید العذاب (بقره:165)
74- شدید العقاب
خداوند در عقاب کردن نسبت به بدکاران فاجر و ظالم، سرعت عمل به خرج نمیدهد، اما در وقتش، مجازات و کیفرش، سخت و دردناک و سنگین است. خداوند برای ترس بندگان، این اسم را که به تعداد 14 مرتبه در قرآن ذکر شده، آورده است؛ در مقابل اسم رحیم که 117 مرتبه در قرآن تکرار کرده است که سبقت رحمت بر غضب را یادآوری میکند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 14 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:522
تلفیق:
الله + شدید العقاب: 10 مرتبه، 588 = 66 + 522، أنّ الله شدید العقاب (بقره:196)
قوی + شدید العقاب: 2 مرتبه، 638 = 116 + 522، إنّ الله قویُّ شدید العقاب (انفال:52)
رب + شدید العقاب: 1 مرتبه، 724 = 202 + 522، ربّک لشدید العقاب (رعد:6)
قابل التوب + شدید العقاب: 1 مرتبه، 1094 = 572 + 522، قابل التّوب شدید العقاب (غافر:3)
75- شدید المحال
چون بندگان در دنیا برای مقاصد شیطانی به مکر و حیله و فریب مشغول میشوند و در این کار از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمیورزند، خداوند نسبت به این دسته سختگیر است؛ شدت عمل روا میدارد و حیله آنان را به خودشان بازمیگرداند و به قدرتش آنان را مجازات دردناک میکند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 398
تلفیق: هو + شدید المحال: 409 = 11 + 398، هو شدید المحال (رعد:13)
76- شکور
او بسیار سپاس پذیر و سپاسگزار است و به عمل اندک، پاداش بسیار میدهد، اما تشکر بندگان در برابر نعمتهای نامتناهی او قلیل است.
احسان او مطلق است و به این جهت، به کمی طاعت و شکر نعمت، پاداش افزون میدهد. او به کمی حقشناسی بندگان از او نگاه نمیکند، بلکه پاداش و سپاس پذیری را بر احسان بخشی خود قرار میدهد و تازه از آنان تشکر هم میکند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 4 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:526
تلفیق:
غفور + شکور: 3 مرتبه، 1812 = 1286 + 526، إنّه غفور شکور (فاطر:30)
شکور + حلیم: 1 مرتبه، 614 = 88 + 526، و الله شکور حلیم (تغابن:17)
*ذکر بندگان برگزیده: غفور شکور (فاطر:34)
77- شهید
آگاهی و گواه به کلّ موجودات، مختص ذات خداوندی است. همهچیز در نزد علم او که عالم غیب و شهادت میباشد، حضوری است. لذا در منظرگاه ناظری بصیر، چیزی پوشیده نیست. او به اعمال و کردار بینا و گواه بر بندگان است پس مراقب کردار خود باشند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 19 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:319
تلفیق: الله + شهید: 10 مرتبه، 385 = 66 + 319، و الله شهید علی ما تعملون (آلعمران:98)
منفرد: 9 مرتبه، نمونه آیه: هو علی کلّ شیءٍ شهید (سباء:47)
*ذکر حضرت عیسی: شهید (مائده:118)
78- صادق
خداوند به بندگان وعده به پاداش کردار در دنیا و آخرت میدهد و از آن طرف به جزا دادن و رفتن به جهنم و کیفر اعمال میترساند یا میفرماید: شما یک کار خوب انجام دهید، من ده برابر برایتان ثواب میدهم؛ و صدها از این نمونه که در قرآن فرموده است. همه دلالت میکند که او صادق و راستگوست و به وعدهاش وفا میکند و بندگان مُصَدّق (باور کننده) درواقع صدیق (دوست و یار مهربان) او هستند، همه عوالم تصدیق او کنند و بشارت و اخبار از نتایج کردار امتها و گفتار انبیاء در قرآن اشاره شده، دلیل کاملی از صدق اوست.
الف) در 99 اسماء الهی ش این اسم ذکر شده است.
ب) 4 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 195
منفرد: 1 مرتبه، نمونه آیه: و إنّا لصادقون (انعام:146)
79- صمد
بینیاز مطلق اوست که هیچ کم و کاستی در او راه ندارد و پر است و هیچ سنگینی ندارد. همه به او محتاج هستند. پادشاه مطلق که ملکش زوال ندارد و مکوّن همه کائنات اوست، مولائی است که اوامر و نواهی او را هر کس مراعات کند، از بینیازی و سَروری خود، به او بهاندازه قابلیتش میبخشد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:134
تلفیق: الله + صمد، 200 = 66 + 134، الله الصّمد (اخلاص:2)
80- ظاهر
از امهات اسماء الهی اسم ظاهر است. ظهور و نمود هر موجودی از این اسم است. در همه حال حق در تجلی است و کار او به جلوه آوردن و آشکار کردن موجودات است. او سبب ظهور همه آیات و مظاهر است که به نمایش قدرت، از کثرت ظهور، کوردلان و اکثر خلق نمیبینند و نتوانند ظاهریت او را درک کنند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
تلفیق: ظاهر + باطن: 1168 = 62 + 1106، الظّاهر و الباطن (حدید:3)
81- عالم الغیب
خداوند به هر چیز مخفی و آشکار، غیب و شهود، باطن و ظاهر آگاهی تام دارد. آنچه در آسمانها و زمین است و بر موجودات جاندار و غیر جاندار از کمیّت و کیفیت احاطه قیومی دارد و برای کسی این مطل معلوم نیست. اکثریت ممکنات مستور نزد خلق میباشند و دانای به اول و آخر فقط خداست. علم غیب دانستن او ازلی و قدیم است و به عوارضی همانند علم علماء از بین نمیرود و باقی است.
الف) در 99 اسماء الهی «عالم الغیب» و «عالم الغیب و الشهادة» و «عالم غیب السماوات و الارض» نیامده است.
ب)13 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:1184
منفرد:
عالم الغیب، 2 مرتبه، عالم الغیب (سباء:3)
عالم الغیب و الشهادة، 10 مرتبه، نمونه آیه: عالم الغیب و الشّهادة (انعام:73)
عالم الغیب السموات و الارض، 1 مرتبه، نمونه آیه: عالم غیب السّماوات و الارض (فاطر:38)
خواص ذکر یا عزیز
82- عزیز
عزیز به معنی توانا و به معنی ارجمند و شریف و بزرگوار میآید. استعمال آن با اسم الهی که همراهش میآید، معنی را بهتر میرساند. مثلاً اگر عزیز با ذوانتقام بیاید یعنی خدا، قوی و گیرنده انتقام از ظالمان است. اگر عزیز با حمید بیاید به معنی آنکه خداوند بزرگوار و شریف و درخور ستایش و حمد است. به هر دو معنی، توانایی مطلق و عزت و رفعت از آن ذات اوست، لذا شکست و مغلوبیت در او راه ندارد و عزیزی او دلیل بر بیهمتایی اوست.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 87 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 94
تلفیق:
عزیز + حکیم: 47 مرتبه، 172 = 78 + 94، أنّ الله عزیز حکیم (بقره:209)
عزیز + رحیم: 13 مرتبه، 352 = 258 + 94، لهو العزیز الرّحیم (الشعراء:9)
عزیز + قوی: 7 مرتبه، 210 = 116 + 94، هو القویّ العزیز (هود:66)
عزیز + علیم: 6 مرتبه، 244 = 150 + 94، من الله العزیز العلیم (غافر:2)
عزیز + ذو انتقام: 4 مرتبه، 1392 = 1298 + 94، و الله عزیز ذو انتقام (آلعمران:4)
عزیز + حمید: 3 مرتبه، 156 = 62 + 94، العزیز الحمید (ابراهیم:1)
عزیز + غفور: 2 مرتبه، 1380 = 1286 + 94، هو العزیز الغفور (ملک:2)
عزیز + غفّار: 2 مرتبه، 1375 = 1281 + 94، العزیز الغفّار (ص:66)
عزیز + وهّاب: 1 مرتبه، 108 = 14 + 94، العزیز الوهّاب (ص:9)
عزیز + مقتدر: 1 مرتبه، 838 = 744 + 94، عزیز مقتدر (قمر:42)
عزیز + جبّار: 1 مرتبه، 300 = 206 + 94، العزیز الجبّار (حشر:23)
*ذکر حضرت ابراهیم: (آلعمران:8) و ذکر حضرت ابراهیم و اسماعیل و ذکر حضرت عیسی: عزیز حکیم (مائده:119)
*ذکر حضرت موسی: عزیز غفّار (غافر:42)
83- عظیم
بزرگی و شکوه از آن اوست. هیبتش اعظم و قدرتش با شکوه و عظیمی او اول و آخری ندارد تا کسی سر دربیاورد.
امام رضا علیهالسلام فرمودند: خداوند برای خود اسم انتخاب کرد تا به آن او را بخوانند و اگر خداوند به نام خوانده نشود، شناخته نخواهد شد. پس اول اسمی که برای خود برگزید علی عظیم بود؛ چون برتر از همهچیز است. پس او ذاتش الله و اسم اولش علی عظیم است، در همهچیز برتر و بالاتر و برتری بر همهچیز دارد. (توحید صدوق، ص 191)
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 19 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:1020
تلفیق:
رب + عظیم: 6 مرتبه، 1222 = 202 + 1020، ربّکم عظیم (بقره:49)
علی + عظیم: 2 مرتبه، 1130 = 110 + 1020، هو العلیّ العظیم (بقره:255)
ذوالفضل + عظیم: 7 مرتبه، 2667 = 1647 + 1020، ذو الفضل العظیم (بقره:105)
رب العرش + عظیم: 3 مرتبه، 1823 = 803 + 1020، ربّ العرش العظیم (نمل:26)
الله + عظیم: 1 مرتبه، 1086 = 66 + 1020، بالله العظیم (حاقه:33)
84- عفوّ
او محوکننده گناهان و بسیار بخشنده است. گذشت او آنقدر زیباست که حتّی آثار بدیها را هم از بین میبرد. اگر گذشت با منت و تذکر بر گذشتهها باشد، شخص خجالت میکشد؛ اما خداوند از تقصیر میگذرد، حتّی تاریکی گذشته را هم از قلب شخص محو میکند. او بسیار گذشت کننده و پاککننده آنچه در دفتر اعمال و دفتر دل از بدی نوشته است، میباشد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم ذکر شده است.
ب) 5 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 156
تلفیق:
عفوّ + غفور: 4 مرتبه، 1442 = 1286 + 156، إنّ الله لعفوّ غفور (حج:60)
عفوّ + قدیر: 1 مرتبه، 470 = 314 + 156، کان عفوّاً قدیراً (نساء:149)
85- علّام الغیوب
غیب بر یک نوع نیست، بلکه هر پنهان و مخفی، از مظاهر مادّی و معنوی، مانند ارواح و فرشتگان، برزخ جن و … که مستور است غیب به شمار میآید که دیدگان و فهم ظاهری آنها را درک نمیکنند تنها کسی که به تمام معنی به عوالم غیبی علم مطلق دارد و احاطه او تام است خداوند است که دانش او ذاتی نه اکتسابی است؛ که علم اکتسابی از شئون ممکنات به شمار میرود.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 4 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 1190
تلفیق: الله + علّام الغیوب: 1 مرتبه، 1256 = 66 + 1190، أنّ الله علّام الغیوب (توبه:78)
منفرد: علّام الغیوب، 3 مرتبه، نمونه آیه، انت علّام الغیوب (مائده:109)
*ذکر حضرت عیسی (مائده:16) و ذکر پیامبران در قیامت: علّام الغیوب (مائده:109)
86- علیم
تکرار بسیار این اسم در قرآن اشاره است به وسعت علم ذاتی خداوند به قبل و بعد هر چیز به نحو حضوری و احاطه مطلق؛ که به کوچک و بزرگ و ظاهر و باطن همهچیز آگاهی و دانش دارد. هر چیزی از گذشته و یا حال و آینده بدون تأمّل، با تسلط بر آن چیز محیط است و همه را میداند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 149 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:150
تلفیق:
علیم + حکیم: 38 مرتبه، 238 = 88 + 150، انت العلیم الحکیم (بقره:32)
علیم + الله: 18 مرتبه، 216 = 66 + 150، والله علیم بالظّالمین (بقره:95)
علیم + سمیع: 32 مرتبه، 330 = 180 + 150، هو السّمیع العلیم (بقره:137)
علیم + واسع: 7 مرتبه، 287 = 137 + 150، الله واسع علیم (بقره:115)
علیم + شاکر: 2 مرتبه، 671 = 521 + 150، إنّ الله شاکر علیم (بقره:158)
علیم + عزیز: 6 مرتبه، 244 = 94 + 150، هو العزیز العلیم (نمل:78)
علیم + خلّاق: 2 مرتبه، 881 = 731 + 150، هو الخلّاق العلیم (حجر:86)
علیم + خبیر: 4 مرتبه، 962 = 812 + 150، الله علیم خبیر (حجرات:13)
علیم + فتاح: 1 مرتبه، 639 = 489 + 150، هو الفتّاح العلیم (سباء:26)
علیم + قدیر: 3 مرتبه، 464 = 314 + 150، هو العلیم القدیر (روم:54)
منفرد: 36 مرتبه، نمونه آیه: أنّه بکلّ شیءٍ علیم (شوری:12)
*ذکر حضرت یوسف: علیم (یوسف:50). ذکر حضرت یعقوب (یوسف:7) و ذکر حضرت یوسف (یوسف:100): علیم حکیم
* ذکر حضرت محمد صلیالله علیه و آله (انبیاء:4) و ذکر مادر مریم (آلعمران:36): سمیع علیم
*ذکر حضرت محمد صلیالله علیه و آله: علیم خبیر (تحریم:3)
87- علی
والایی و بزرگی از خدا میباشد و برتر از آن است که به توصیف آید. چیزی فوق او نخواهد بود زیرا ذات و صفاتش بالاتر از تصور عالمان است. او متعالی در مقام و رفیع در ذات و بالاتر از وهم است. اول اسمی که خدا برای خود انتخاب کرد علی عظیم بود (نگاه کنید به موضوع 80 روایت امام رضا علیهالسلام)
الف) در 99 اسماء الهی این اسم آمده است.
ب) 9 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:
تلفیق:
علی + عظیم: 2 مرتبه، 1130 = 1020 + 110، هو العلیّ العظیم (بقره:255)
علی + کبیر: 5 مرتبه، 342 = 232 + 110، هو العلیّ الکبیر (حج:62)
علی + حکیم: 2 مرتبه، 188 = 78 + 110، إنّه علیّ حکیم (شوری:51)
88- غالب
فاتح و مسلط و پیروز، خداوند قاهر است که بر همه ممکنات و موجودات غلبه دارد. قدرت مطلق، لازمهاش مغلوبیت غیر اوست. قوی بودن و توانایی نامتناهی او ذاتی میباشد و اگر موجودی قدرتی داشته باشد، مجازی و عرضی و آفتپذیر و محدود است. غالب بودن او حقیقی و هیچ سستی و نقص در غالبیت او راه ندارد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 1033
تلفیق: الله + غالب، 1099 = 66 + 1033، والله غالب علی امره (یوسف:21)
89- غافر الذنب
از صفات بارز او آمرزیدن گناه است. غفران او، خطاپوشی از معاصی بندگان است. هر معصیتی که باشد، درب رحمت او مفتوح و افاضه بخشش وسیع است. خطاپوشی او از رحیمیت و ذوالرحمة بودن اوست که فروغ تام دارد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:1814
منفرد: نمونه آیه: غافر الذّنب (غافر:3)
90- غفّار
غفّار از غفور، رساتر است زیرا که بسیاری بخشش و مغفرت را میرساند. این اسم سبب میشود تا به گناهکاران امید داده شود که او بخشنده مطلق است. عجله نکردن در عقوبت و سرعت در پذیرش توبه در دنیا، غفاریّت حقتعالی را میرساند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 5 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 1281
تلفیق: عزیز + غفار: 3 مرتبه، 1375 = 94 + 1281، هو العزیز الغفّار (زمر:5)
منفرد: 2 مرتبه، نمونه آیه: إنّه کان غفّاراً (نوح:10)
*ذکر حضرت موسی: عزیز غفار (غافر:42)
*ذکر حضرت نوح: غفّار (نوح:10)
91- غفور
از اسمائی است که در قرآن بسیار تکرار شده و به معنی بسیار بخشنده آمده است. چون خیلی زیاد میآمرزد، لذا هم توّاب بودن و هم ستاریت او دایره بسیار وسیعی دارد که شامل همه میشود، مگر کسی که به خاطر قساوت قلب و تجاوز از حد، بیپروا شده و قابلیت ندارد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 90 مرتبه در قرآن ذکر شده است؛ که 58 مرتبه جدا از اینها با الله آمده است.
ابجد:1286
تلفیق:
غفور + رحیم: 72 مرتبه، 1544 = 258 + 1286، إنّ الله غفور رحیم (بقره:173)
غفور + الله: 58 مرتبه، 1352 = 66 + 1286، کان الله غفوراً (احزاب:73)
غفور + حلیم: 6 مرتبه، 2098 = 812 + 1286، إنّه کان حلیماً غفوراً (اسراء:44)
غفور + عفوّ: 4 مرتبه، 1442 = 156 + 1286، إنّ الله لعفوّ غفور (مجادله:2)
غفور + رب: 2 مرتبه، 1488 = 202 + 1286، و ربّ غفور (سباء:15)
غفور + عزیز: 2 مرتبه، 1380 = 94 + 1286، إنّ الله عزیز غفور (فاطر:28)
غفور + شکور: 3 مرتبه، 1812 = 526 + 1286، إنّه غفور شکور (فاطر:30)
غفور + ودود: 1 مرتبه، 1306 = 20 + 1286، هو الغفور الودود (بروج:14)
*تنها اسم الهی تلفیقی که تکرار آن بیشتر از دیگر اسماء آمده است غفور رحیم است که 72 مرتبه تکرار شده است. در یک جای قرآن خداوند به پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: نبّی عبادی أنا الغفور الرّحیم (حجر:49)؛ «ای پیامبر! آگاه کن بندگانم را که البته من حتماً غفور و رحیم هستم» که از نظر سیاق آیه با امر و تأکید و نسبت بندگان به خودش با عمومیت این دو صفت آمده است.
ما در هیچ جای دیگر قرآن به این صورت نیافتیم و دلالت صریح و واضح و معرفت به این دو اسم غفور رحیم و مداومت بر آن، آثار بارز و آشکار گردد.
*ذکر الله با غفور 58 مرتبه تکرار شده است که بیشترین اسم تلفیقی با الله آمده است.
ذکر بهشتیان غفور شکور (فاطر:34). ذکر حضرت نوح (هود:42) و ذکر حضرت یوسف (یوسف:53) و ذکر حضرت یعقوب (یوسف:98): غفور رحیم
92- غنی
او بینیاز مطلق است که در ذات و صفات و افعال هیچ تعلق و احتیاجی به کسی ندارد و همه به او نیازمند هستند و سر سفره غنی بالذات، دست نیاز دراز میکنند.
او توانگری است که دولت او را نتوان احصاء کرد؛ و از دارایی بیپایان او همه بهره میبرند و هیچ کم نمیگردد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 18 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 1060
تلفیق:
غنی + حمید: 10 مرتبه، 1122 = 62 + 1060، و الله غنیّ حمید (بقره:267)
غنی + الله: 4 مرتبه، 1126 = 66 + 1060، الله غنیّ عن العالمین (آلعمران:97)
غنی + حلیم: 1 مرتبه، 1148 = 88 + 1060، و الله غنیّ حلیم (بقره:263)
غنی + کریم: 1 مرتبه، 1330 = 270 + 1060، ربّی غنیّ کریم (نمل:40)
غنی + هو: 1 مرتبه، 1071 = 11 + 1060، هو الغنیّ (یونس:68)
غنی + رب: 1 مرتبه، 1262 = 202 + 1060، ربّک الغنیّ (انعام:133)
*ذکر حضرت سلیمان: غنی کریم (نمل:40)
*ذکر بندگان برگزیده: غنی حمید (ابراهیم:8)
93- فاطر السموات و الأرض
حقتعالی آفریننده و سازنده آسمانها و زمین است، موجوداتی که از قبل مانند آنها نبوده و از عدم به هستی، از ظلمت به نور آورد و شکل داد و لباس ممکن پوشاند و به نظم و ترتیب خاص درآورد. استعمال این اسم درباره آسمانها و زمین در قرآن شده است.
الف) در 99 اسماء الهی ش فاطر تنها بدون سموات و الارض ذکر شده است.
ب) 6 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 1860
نمونه آیه: فاطر السّماوات و الارض (انعام:101)
*ذکر حضرت یوسف: فاطر السماوات و الارض (یوسف:101)
94- فالق
یکی از نمونههای قدرت بارز حقتعالی آن است که دانه در دل زمین و هسته را میشکافد و از مردگی به زندگی و حیات و از کوچکی به بزرگی و رشد میرساند. از حبه و هستهای، درخت و بوتهای میسازد و به شکوفه و میوه خوشطعم و زیبا تبدیل میکند. همچنین شکافنده صبح است که تاریکی شب را به طلوع فجر تبدیل میکند و جدا مینماید، دائماً به نظم خاص سیاهی شب با افاضه فجر و نور، از بین میرود و تاریکی به روشنایی تبدیل میشود. استعمال فالق در قرآن یکبار درباره هسته و دانه و یکبار درباره صبح بکار رفته است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 211
نمونه آیه: فالق الحبّ و النّوی (انعام:95)
فالق الاصباح:344(انعام:96)
95- فتاح
او بازکننده و گشایش دهنده است. هر مسئله مادی یا معنوی، وقتی به گره میافتد، بسته میشود، کلید فتح و مفتوح شدن آن به دست اوست. اگر در چیزی پیچیدگی افتاد و راهحلی به عقل و قدرت کسی نرسید؛ و یا غم و غصه دل، عسر را به بار آورد، مشکلگشای آن گشایشی است که از طرف خداوند آن را به یسر و فتح تبدیل میکند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 489
تلفیق: فتاح + علیم: 639 = 150+ 489، هو الفتّاح العلیم (سباء:26)
96- فعّال لما یرید
اراده و تصمیم او بدون مشورت است و هر کاری را بخواهد انجام دهد، به اراده مطلق او انجام میگیرد و هیچ مانعی نمیتواند بر سر راه انجام کار او قرار بگیرد. اراده ازلی و قدرت نامتناهی، تدبیر و تدبّر خاص او، به اراده کن (باش) همهچیز را تحت اشاره او مینماید.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 476
نمونه آیه: ربّک فعّال لما یرید (هود:107)
97- قابل التوب
او پذیرنده توبه معصیتکاران است. رجوع و بازگشت بدکاران از خطا و لغزش، اعلان پشیمانی از گذشته، به خاطر امیدی است که آنان به خداوند دارند زیرا که خطاپوش است و بازگشت را میپذیرد و رحمت را شامل حال رجوع کننده میکند. اصلاًَ درگاه الهی هیچگاه برای پذیرش توّابین بسته نبوده و همیشه باز است.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:572
نمونه آیه: غافر الذّنب و قابل التّوب (غافر:3)
98- قابض
هر چیزی که به هم فشرده شود و جمع گردد، حتماً گیرنده و فاعلی آن چیز را اینطور کرده است؛ در همه موجودات قبض و محکم نگاهداشتن وجود دارد. امّا در انسان قبض یعنی دلتنگ شدن، گرفتگی خاطر؛ و آن یا به خاطر اسبابی چند است؛ یا اراده حق تعلق گرفته تا قلب را به هم فشارد و تا اینکه بنده در تحت تسلّط خاص او، در سوزش محبت و لطف قرار گیرد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) در قرآن لفظ قابض نیامده، بلکه یقبض فعل آمده است.
ابجد:903
تلفیق: الله + یقبض: 969 = 66 + 903، الله یقبض (بقره:245)
99- قائم
ذات حق بدون تکیه بر چیزی و بدون اسباب، استوار و واقف و محیط است. مستقل و آزاد میباشد و از ازل تا به ابد پایدار و همه قائم به اویند و خودش قائم بالذات است.
یعنی قائم را به معنی حافظ و نگهبان هم معنی کردهاند که درنتیجه او بر احوال مخلوقات مطلع است و کفایتکننده و نگهدار، آنان هم است.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:151
تلفیق: هو + قائم: 162 = 11 + 151، هو قائم علی کلّ نفس (رعد:33)
100- قادر
قادر مطلق و قدرت نمای بیهمتا و توانای بیحد، اوست که تأمینکننده کل موجودات از اول تا به آخر است و با قدرت ازلی همه را نگهداشته و با تدبیر اتقن و منظم، جهان را پیوستگی داده و با عظمت تام که عقل هیچکس نمیتواند آن را درک کند، زیبایی و جلوه گری کرده که صاحبخرد از این توانایی به حیرت میافتد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 12 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:305
تلفیق:
الله + قادر: 1 مرتبه، 371 = 66 + 305، إنّ الله قادر (انعام:37)
هو + قادر: 1 مرتبه، 316 = 11 + 305، قل هو القادر (انعام:65)
منفرد: 10 مرتبه، نمونه آیه: قادر علیان یخلق (اسراء:99)
101-قاهر
از اسماء جلالی است و به معنی این است که او همیشه غالب و چیره شونده و استیلاء بر همهچیز دارد. پادشاهی او همراه با توانایی و قهری است و کسی در مقابلش توان ابراز وجود ندارد. همهچیز منقاد و مغلوب و شکستخورده اویند؛ و کسی از تحت حکومت او نمیتواند فرار و سرپیچی کند، اگر فرمان او را نبرند به اشدّ عذاب، معذّب میکند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 306
تلفیق: هو + قاهر: 317 = 11 + 306، هو القاهر فوق عباده (انعام:18)
102-قدّوس
از بدی و عیب و نقص منزّه میباشد و هر چه درباره او گفته شود، بالاتر از آن است که توصیف شود. او پاک و طاهر نه به معنی پاکی و طهارت همانند انسان، بلکه تنزیه او فوق تصور عقول است. ذاتش نامتناهی و مقدس است و تعریف شخص متناهی از نامتناهی جز قصور چیز دیگری به بار نمیآورد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 170
تلفیق: ملک + قدوس: 360 = 190 + 170، هو الملک القدّوس (حشر:23)
103-قدیر
او قدیر است و هر چه به علمش تعلق بگیرد، با قدرت کامله و حکیمانهاش ایجاد کرده و خلق مینماید. اقتدار قدرتمندانه او سبب میشود همه چیز در قابلیت دربیایند و آماده شوند و بعد به زمان خاص، بدون کم و زیاد موجودیت پیدا کنند. توانایی و نیرومندی او مطلق است و بدون چون و چرا هر چه او بخواهد تحقق پیدا میکند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 43 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 314
تلفیق:
قدیر + علیم: 4 مرتبه، 464 = 150 + 314، إنّ الله علیم قدیر (نمل:70)
قدیر + رب: 1 مرتبه، 516 = 202 + 314، ربّک قدیراً (فرقان:54)
قدیر + عفو: 1 مرتبه، 470 = 156 + 314، کان عفوّاً قدیراً (نساء:149)
منفرد: 37 مرتبه، نمونه آیه: إنّ الله علی کلّ شیءٍ قدیر (بقره:106)
*ذکر اهل ایمان: قدیر (تحریم:8)
104-قریب
حقتعالی به همه چیز نزدیک است و بعد و دوری و مانعی از قرب ندارد. تا از علم او چیزی پوشیده باشد. قریب مطلق اوست که به نیّات و باطن علم دارد و همهچیز را میشنود و ناله اهل حاجت و مظلومین را اجابت میکند. او از رگ گردن به انسانها نزدیکتر است و هیچ ماده و زمان در قرب بودن او به موجودات رادع و حاجب نیست.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:312
تلفیق:
قریب + مجیب: 1 مرتبه، 457 = 145 + 312، ربّی قریب مجیب (هود:61)
سمیع + قریب: 1 مرتبه، 492 = 180 + 312، إنّه سمیع قریب (سباء:50)
منفرد: 1 مرتبه، فإنّی قریب (بقره:186)
*ذکر حضرت صالح علیهالسلام: قریب مجیب (هود:61)
105-قوی
قدرت مطلقه حق ذاتی و نیرومندی او در همه عوالم بارز و آشکار است. کسی در مقابل قدرت لایزال او توانایی عرضاندام در هیچ موضوعی ندارد. ضعف بیچون و چرا او، توان را از همه برده و ظهور مرگ در موجودات، نشانههایی از ضعف و کوچکی است که قابلانکار نمیباشد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و این اسم آمده است.
ب) 9 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:116
تلفیق:
قوی + شدید العقاب: 2 مرتبه، 638 = 522 + 116، قویّ شدید العقاب (انفال:52)
قوی + عزیز: 7 مرتبه 210 = 94 + 116، هو القویّ العزیز (هود:66)
106- قهّار
قهار مبالغه در قاهر بودن است و به معنی جبّار هم میآید. او بسیار چیره و غالب است و هر چیزی را که بخواهد تحت امرش میشود. در هر ماده و روحی که قدرتش تعلق بگیرد، در مشیت او قرار و به رضا یا سخط طرف مقابل نمینگرد و این به قهر انجام میگیرد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 6 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:306
تلفیق: واحد + قهار: 6 مرتبه، 325 = 19 + 306، هو الواحد القهّار (رعد:16)
*ذکر حضرت یوسف علیهالسلام: واحد قهار (یوسف:39)
107-قیّوم
قیّوم مبالغه در قیام و معنایش این است که او قائمبهذات خود است و قوام و ایستادگی همهچیز منوط به او میباشد. بیداری و پیکر هر موجودی به بقاء و مدد این اسم حرکت دارد. «همه اسماء فعلیه خدا در اسم قیوم مندرج است و این اسم بر آنها دلالت دارد»(اسماء و صفات حق، ص 157)
قیوم نیرو زاست و مقوی و مقوّم هستی است. مدبّر موجودات به قیام است.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «در روز جنگ بدر آمدم تا ببینم رسول خدا صلیالله علیه و آله در مقابل دشمنان نیرومند خود چه کاری انجام میدهد، دیدم سر به سجده گذارده و همواره این ذکر را بر لبان مبارکش جاری میفرماید: «یا حی یا قیوم» چند بار رفتم و برگشتم و او همچنان سر به سجده داشت و جز یا حی یا قیوم چیز دیگری نمیگفت. آنقدر به این ذکر ادامه داد تا خداوند او را در جنگ فاتح و پیروز ساخت» (تفسیر روح البیان 1/271 به نقل اسماء الهی ص 301)
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 156
تلفیق: حی + قیوم: 3 مرتبه، 174 = 18 + 156، هو الحیّ القیّوم (بقره:255)
108-کافی
احتیاج موجودات برای حفظ و حیات سبب میشود که متکفل داشته باشد. حقتعالی که همهچیز از اوست، کفایتکننده همهچیز است. البته هر چیزی را بهاندازه نیاز از علم و قدرت و مال و حیات و… کفایت میکند. بافضل، بینیاز کننده و بس کننده موجودات است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 111
تلفیق: الله + کافی: 177 = 66 + 111، أَلیس الله بکافٍ عبده (زمر:36)
109-کبیر
خداوند والا مقام و بلند عظمت و بزرگتر از آن است که به توصیف درآید. با شرافت ارشدی و جلال و جمال و هیبتش همه را کوچک کرده و به عجز خودشان اعتراف نمودهاند. نه آنکه او بزرگ است، بلکه از هر چیزی که به ذهن ما خطور کند و علم و عقل آن را درک کند، بزرگتر میباشد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 6 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 232
تلفیق:
کبیر + متعال: 1 مرتبه، 773 = 541 + 232، الکبیر المتعال (رعد:9)
کبیر + علی: 5 مرتبه، 342 = 110 + 232، هو العلیّ الکبیر (حج:62)
خواص ذکر یا کریم
110-کریم
او بخشنده مطلق، خوش دهنده، بزرگوار و مهماندوست است. نهتنها به همه از مؤمن و کافر و کوچک و بزرگ عطا میکند، بلکه بدون منّت و از روی لطف بخشش مینماید.
از ازل تا به ابد کرامت کریمانه او در هیچ آن و ساعتی قطع نمیشود، چه آنکه غنی بوده و خزانه بینیازی او تمامشدنی نیست.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 270
تلفیق:
کریم + غنی: 1 مرتبه، 1330 = 1060 + 270، ربّی غنیّ کریم (نمل:40)
کریم + رب: 1 مرتبه، 472 = 202 + 270، بربّک الکریم (انفطار:6)
منفرد: 1 مرتبه، العرش الکریم (مؤمنون:116)
*ذکر حضرت سلیمان: غنی کریم (نمل:40)
خواص ذکر یا لطیف
111-لطیف
خداوند آگاه و در کار موجودات دقیق است. او با بندگان با ملایمت و مهربانی و نرمخویی برخورد میکند و ملاحت و رفق را در هر نوع روا میدارد. توبه را میپذیرد، نعمت هم میدهد، زود عقوبت نمیکند و خواستههای آنان را برمیآورد و به نیکی بخشش میکند. کسی نمیتواند او را ادراک و وصف کند؛ زیرا که علم و حکم و قدرتش بر همهچیز نفوذ دارد، آنهم نفوذی که با مرحمت و لطف همراه است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 7 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 129
تلفیق:
لطیف + خبیر: 5 مرتبه، 941 = 812 + 129، اللّطیف الخبیر (انعام:103)
لطیف + رب: 1 مرتبه، 331 = 202 + 129، ربّی لطیف (یوسف:100)
لطیف + الله: 1 مرتبه، 195 = 66 + 129، الله لطیف (شوری:19)
*ذکر حضرت یوسف: ربی لطیف (یوسف:100)
112-مالک
خداوند صاحب دنیا و مُلک بوده و در روز جزاء دارنده اختیار مطلق است. قلمرو حکومت بیپایان او شامل دارایی بیپایانی است که به هر کس بخواهد میدهد. نهتنها در عالم مُلک بلکه در عالم ملکوت و قیامت نیز صاحب مطلق اوست که پاداش و عقاب میدهد. هیچ مدعی نخواهد بود که مالکیت هستی او را از ازل تا ابد ادعا کند.
الف) در 99 اسماء الهی 2 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:91
منفرد: مالک الملک (آلعمران:26)، مالک یوم الدّین (فاتحه:4)
113-مُبدی
آغازگر آفرینش و ظاهر کننده موجودات، حقتعالی است که همه چیز را ایجاد و در شروع و آغاز به علم ازلی، آفرید. کسی از ابداع آغازین او که به تجلی خاص به آفرینش مصنوعات و موجودات پرداخت، سر در نمیآورد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) در قرآن 8 مرتبه به لفظ فعل یبدو و یبدی آمده است.
ابجد:56
تلفیق:
الله + یبدو: 1 مرتبه، 122 = 66 + 56، الله یبدؤا الخلق (یونس:34)
هو + یبدی: 1 مرتبه، 67 = 11 + 56، هو یبدِئُ (بروج:13)
منفرد: 5 مرتبه، نمونه آیه: الّذی یَبدَؤا الخلق (روم:27)
114-مبین
او در ظهورش نسبت به کل هستی بارز، واضح و آشکار است که از شدت ظهور نامتناهی بودنش سبب خفاء شده است. همچنین دلایلی دالّ بر جمال و کمال و توحیدش بسیار در خلقت کاشته و هویدا نموده است که از زیادی، افهام را دچار حیرت کرده است. همهچیز نموداری از تجلی صفات و افعال اوست.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 102
تلفیق: حق + مبین: 210 = 108 + 102، الله هو الحقّ المبین (نور:25)
115-متکبّر
این اسم از کبر به معنی خودبینی و غرور مأخوذ نیست که نقص باشد بلکه به معنی بزرگتر است که کبریائی و قدر و عظمت والای خاص او را میرساند که واجد تام و مطلق است؛ و همه در مقابل کبریایی او عاجز و کوچک هستند. کسی در برابر او اگر اظهار بزرگی و منیّت و خودبینی کند، او را به خاک عدم و ذلّت میکشاند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:662
تلفیق: جبّار + متکبّر: 868 = 206 + 662، العزیز الجبّار المتکبّر (حشر:23)
116- متعال
برترین و عالیترین اوست. ذات علوّش، بلندپایه و در صفات، بزرگوار و در افعال، بیهمتاست. این اسم از اسماء ارکان اولیه است که حقتعالی علو و بلندمرتبهای خود را به این اسم مسمی گردانید.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
تلفیق: کبیر + متعال: 773 = 232 + 541، الکبیر المتعال (رعد:9)
117-متین
او در کارش ثابت و پایدار و قوی است. استحکام و استواری در همه امور، سبب شده است که فیض او دائمی باشد و تا چیزی وقت از بین رفتنش نرسیده، متزلزل نشود. همه کار او متقن و استوار و محکم است و صاحب قوت نامتناهی و ثابت است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 500
تلفیق: متین + ذوالقوه، 1348 = 848 + 500، ذو القوّة المتین (ذاریات:58)
118-مجید
شرف او تام و شرافتش کامل و در عزّت شریف است. سرفراز و بزرگوار در افعال میباشد. آنچه خلق کرده و داده است از مجد او کم نمیکند بلکه صاحبان خرد به ستودن و ستایش او مشغول و اهل آسمان به بزرگواری او معترف و مقرّند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 57
تلفیق:
حمید + مجید: 119 = 62 + 57، إنّه حمید مجید (هود:73)
ذو العرش + مجید: 1364 = 1307 + 57، ذو العرش المجید (بروج:15)
*ذکر فرشتگان مقرب: حمید مجید (هود:73)
119-مجیب
جواب دهندهای که هر زمان او را کسی بخواند، پاسخ به نام و پیام و ناله را طبق حکمت حکیمانه میدهد. پذیرش عام و درخواست هم نامحدود است، لکن جواب مسألت را کریمانه میفرماید: فیض آماده است، امّا خواننده باید کاهل و ناقابل نباشد؛ چهبسا هم جواب داده؛ اما بنده درک اجابت را به شکل دیگری میخواهد که خلاف حکمت است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 145
تلفیق: قریب + مجیب، 457 = 312 + 145، إنّ ربّی قریب مجیب (هود:61)
*ذکر حضرت صالح: قریب مجیب (هود:61)
120-محیط
احاطه داشتن معلول علم و قدرت کامل است. در عالم وجود، با تفاوتی که در نوع مخلوقات است، حقتعالی تسلط به همه دارد و احاطهاش ازلی و ذاتی است. او واجبالوجود و غیر او ممکنالوجودند. چهارچوب ممکن محدود و دائره احاطه واجب نامتناهی است، پس او احاطه قیومی به همه مخلوقات دارد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 8 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:67
تلفیق: الله + محیط: 1 مرتبه، 133 = 66 + 67، والله محیط بالکافرین (بقره:19)
منفرد: 7 مرتبه، نمونه آیه: الله بما یعملون محیط (آلعمران:120)
*ذکر حضرت شعیب: محیط (هود:92)
121-محیی
او زنده کننده و حیات دهنده است. نبات و جماد و حیوان و انسان و جن و ملک و همه آنچه تصور شود یا نشود را حقتعالی زنده میکند و زنده نگه میدارد. چون در عالم امکان موت و فنا راه دارد؛ و دائم در تغییر و تبدیل هستند؛ لذا افاضه حیات و روح تازه و عنایت زیست جدید لازم است و آن نمیشود مگر به اسم محیی که حیات نو و یا جایگزینی جدید پدیدار میکند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه به لفظ محیی آمده و از نظر ریشهای این اسم 19 بار با یحیی آمده است که 2 مرتبه الله + یحیی و 4 مرتبه هو + یحیی آمده است.
ابجد:68
منفرد: 2 مرتبه، إنّ ذلک لمحی الموتی (روم:50)
*ذکر حضرت ابراهیم: محیی با استفاده از یحیی (بقره:258)
122-مستعان
او یاور است و هر که از او استعانت و کمک بخواهد، دستگیری میکند. امداد و همراهی او ذاتی است و در بارگاه غنا و کرمش، یاری خواستن در همه مسائل و دست نیاز دراز کردن، عین لطف و ممدوح میباشد که او غنی بالذات است و دم بدم کمک و فیض را به اهلش میرساند.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 9 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:621
تلفیق:
الله + مستعان: 687 = 66 + 621، والله المستعان (یوسف:18)
رحمان + مستعان: 919 = 298 + 621، ربّنا الرّحمن المستعان (انبیاء:112)
*ذکر حضرت یعقوب: الله مستعان (یوسف:18)
*ذکر حضرت محمد صلیالله علیه و آله: رحمان مستعان (انبیاء:112)
123-مصوّر
تصویر هر چیزی بر طبق تصوّر و خیال قلبی است، اما خداوند مصوّر است به اراده و تجلّی هر موجودی را با زیبایی مخصوص خودش، قالب زده است. نقاشی و عکس، به حکمت منظم؛ و از نظر شکل و شمایل به هیبتی خاصّ آفریده است. لذا خداوند به خودش احسن الخالقین لقب داده است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 336
تلفیق: باری + مصوّر، 549 = 213 + 336، الخالق البارئ المصوّر (حشر:24)
124-معید
هر چیزی روزی بازگشت داشته و برگرداننده میشود و به تعبیر دیگر برای خودش قیامتی دارد. هر صاحب روحی معدوم نمیشود، بلکه لباس عوض کرده و منتقل میشود؛ اما بازگشت و رجوع انسان به اصل و عالم امر است؛ و در قیامت برای حساب محشور میشود.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) در قرآن 13 مرتبه این اسم به صورت یعید نه معید آمده است.
ابجد: 124
منفرد: نمونه آیه: الله یبدؤا الخلق ثمّ یعیده (روم:11)
125-مقیت
خداوند حافظ و مراقب موجودات است و با تسلّط کامل بر آنان، دائم به آنان تغذیه میرساند و میپروراند، همه در ماده و معنی محتاجاند و نمیشود بدون تغذیه و حافظ، پابرجا بوده و پرورش یابند.
الف 9 در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:550
منفرد: نمونه آیه: الله علی کلّ شیءٍ مقیتاً (نساء:85)
126- مقسط
حقتعالی به هر کسی از بدی و نیکی که قسمت اوست، میدهد؛ و بر کسی ظلم نمیدارد. داوری حق و عدالت عامه از اوست و عدالتخواه و دادگر میباشد. همه انبیاء را با معجزات و کتاب و ترازو (آنچه به آن حق و باطل سنجیده شود) فرستاد تا مردم به عدل و راستی رفتار کنند. (حدید:25) خودش قیام به عدالت دارد و همه را به این کار امر فرموده است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 21 مرتبه به ماده قسط و اشتقاقات آن تکرار کرده است.
ابجد: 209
منفرد: نمونه آیه: قائماً بالقسط (آلعمران:18)
127-مقتدر
خداوند دارای کمال قدرت و توانایی و توانگری است. قوی بودن و دولتمندش مطلق است که تدبیر عالم را به نحو احسن تنظیم کرده و با نیرومندی خاص ازلی خود آن را نگه داشته است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 4 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 744
تلفیق:
مقتدر + عزیز: 1 مرتبه، 838 = 94 + 744، أَخذ عزیز مقتدر (قمر:44)
مقتدر + ملیک: 1 مرتبه، 844 = 100 + 744، عند ملیکِ مقتدرِ (قمر:55)
منفرد: 2 مرتبه، نمونه آیه: کلّ شیءِ مقتدراً (کهف:45)
128-مَلک
او صاحب مُلک و ملکوت و پادشاه مطلق است. فرمانروا و دارای قدرت و سلطه بر همه عوالم مادی و معنوی و دنیا و آخرت است. همه مملوک و رعیت و جیرهخوار او بوده و در تحت سیطره پادشاهی قیّومی او هستند. بقاء و حیات به حکمفرمایی اوست و بر همه چیز محیط میباشد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 5 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:90
تلفیق:
الله + ملک: 2 مرتبه، 156 = 66 + 90، فتعالی الله الملک (مؤمنون:116)
قدوس + ملک: 2 مرتبه، 260 = 170 + 90، هو الملک القدّوس (حشر:23)
منفرد: 1 مرتبه، نمونه آیه: ملک النّاس (ناس:2)
129-ملیک
ملیک همانند مَلک است که به معنی صاحب مُلک، پادشاه و فرمانروا میباشد که با اقتدار است و مُلکش را عزل و حکمش را مانع (ردعی) نیست.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:100
تلفیق: مقتدر + ملیک: 744 = 644 + 100، عند ملیکِ مقتدرِ (قمر:55)
130-ممیت
اماته و میراندن همیشه بعد از احیاء و زندگی است. هر موجودی از نباتات و جمادات و حیوانات و انسان و … یک نوع حیات دارند و بعد از مدتی مماتی به حسب ماده و ظرف وجودی خود دارند؛ در انسان به وضوح دیده میشود. گرچه همهچیز با اسباب و علل تقدیر شده، به موت میرسند. اگر زنده کردن بعد از میراندن باشد، آن در قیامت است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 15 مرتبه در قرآن به ریشه ممیت، یعنی یُمیت تکرار شده است.
ابجد:490
منفرد: نمونه آیه: و الله یحیی و یمیت (آلعمران:156)
*ذکر حضرت ابراهیم: ممیت با استفاده از یمیت (بقره:258)
*ذکر «یا ممیت» برای میراندن و کشتن نفس و صفات رذیله بسیار نافع است.
131-منّان
خداوند از باب لطف و نیکویی، بر مؤمنین منت گذارد و اسباب هدایت و ایمان و انواع نعمتهای ظاهری و باطنی را بر آنان ارزانی داد. اگر این عطای بسیار نبود، هر آینه به انواع گرفتاریها و عذابها دچار میشدند.
خداوند منّت میگذارد ولی ملامت نمیکند. از باب تذکّر الآء و احسانهاست که آدمیان را مورد بخشش خاص و منت خود قرار داده است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 10 مرتبه در قرآن به فعل منّان یعنی منّ یمنّ آمده است.
ابجد:141
منفرد: نمونه آیه: لقد منّ الله (آلعمران:1464)، نرید أن نمنّ (قصص:5)
132-منتقم
منتقم حقیقی خدا است که از مشرکین و ستمکاران و هر کس که قابل هدایت نباشد، به خاطر کردار زشت و اعمال ناپسند، انتقام گرفته و عقوبت میکند تا به سزای اعمالشان برسند. منتقم دادستان از دشمنان بود نه از دوستان؛ که این از فضل اوست.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:630
منفرد: نمونه آیه: فإنّا منهم منتقمون (زخرف:41)
133-مولی
حقتعالی محبّ و صاحباختیار و یاری کننده بندگان خوب است؛ اما کافران مولایی جز شیطان ندارند. چرا تَجرّی در معصیت دارند؟ معانی دیگر مانند سید ما، ارباب ما، ولینعمت و سرپرست برای مولی ذکر کردهاند که همه به لطف بزرگواری او میباشد، چون که تدبیر بندگان میکند و سرپرست آنان است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 10 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:86
تلفیق:
الله + مولی: 6 مرتبه، 152 = 66 + 86، والله مولاکم (تحریم:2)
هو + مولی: 3 مرتبه، 97 = 11 + 86، هو مولاکم (حج:78)
منفرد: 1 مرتبه، نمونه آیه، أنت مولانا (بقره:286)
*ذکر مؤمنان: مولی (بقره:286)
134-مؤمن
او حافظ ایمان است و همه در امنیت او هستند. جای امن میدهد و از خطرات اهل کفر محفوظ میدارد. ازاینجهت مورداطمینان و اعتماد است که به وعدههایش نسبت به اهل ایمان وفا میکند. صلح و امنیت میبخشد و اگر جنگ و جدالی میشود، به خاطر زیادی بروز صفات رذیله است و الّا او امن و صلح مطلق میباشد و این صفت را دوست دارد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:136
تلفیق: سلام + مؤمن، 267 = 131 + 136، القدّوس السّلام المؤمن (حشر:23)
135-مهیمن
خداوند مراقب و نگهدار جهان و جهانیان است، پس گواه و ناظر بر آنان نیز میباشد. او اشراف و احاطه دارد و میبیند و میشنود. نگهبان و سرپرست کل هستی است؛ چه آنکه قوام و پابرجایی همه موجودات به اوست و نمیشود که از تحت سیطره قدرت و علم او خارج باشند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 145
تلفیق: مؤمن + مهیمن: 281 = 136 + 145، السّلام المؤمن (حشر:23)
136- نعم المولی
در شماره 124 دربارهی مولی توضیحی داده شد و این اسم الله، چنین معنا میدهد که خدا، چه سرپرست خوبی و چه ولینعمت زیبندهای برای بندگان است.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 277
منفرد: نمونه آیه: مولاکم نعم المولی (انفال:40)
137-نعم النصیر
در شماره 139 درباره نصیر توضیح میدهیم. این اسم الله، چنین معنا میدهد که خدا چه یاور خوب و زیبا مددکاری است که مانند او نیست.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 541
منفرد: نمونه آیه: نعم النّصیر (انفال:40)
138-نعم الوکیل
در شماره 146 درباره وکیل توضیح میدهیم. این اسم الله، چنین معنای میدهد که خدا چه وکیل خوبی و چه کارساز منحصربهفردی است که نظیر ندارد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 257
منفرد: نمونه آیه: نعم الوکیل (آلعمران:173)
* ذکر مؤمنین: نعم الوکیل (آلعمران: 173)
139-نصیر
خداوند به همه کمک میرساند لکن به مستضعفین و مؤمنین عنایت خاص دارد. آنهایی که او را میطلبند، کمک و یاری میکند، مددکار آنها میشود و به خواسته آنان ارج مینهد. درواقع نصرت شامل کسی میشود که او را ناصر مطلق بداند؛ و متوجه باشد که کفایت همه امور به حسب قابلیت و استمداد، فقط اوست که اسباب را فراهم و از گرداب دشمن و فقر و رنج نجات میدهد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 4 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 350
تلفیق: الله + نصیر: 1 مرتبه، 516 = 166 + 350، کفی بالله نصیراً (نساء:45)
منفرد: 3 مرتبه، نمونه آیه: هادیاً و نصیراً (فرقان:31)
140-نور
او روشنیبخش فروزان عالم و منوّر زمین و اسمان است و به نور ذات همه عوالم را تابان ساخت. افاضه نور به هر موجودی بهحسب استعداد آن موجود بوده و از نورش به قلب محبان دائماً میتابد و به خورشید و آسمان و زمین و دریا و جنگل و … نیز میرسد، بهنوعی که از نورالانوار عنایتش همه احیاء و فروغ دارند و از این نور جاهل را به عالم و تاریکی را به روشنایی تبدیل میکند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 256
تلفیق: الله + نور: 322 = 66 + 256، الله نور السّماوات (نور:35)
141-وارث
در شماره 48 خیرالوارثین توضیح داده شد. اینجا وارث به معنی ارثبر مطلق آمده است، چه آنکه همهچیز رجوعش در ملکیت خزینه خاص او برمیگردد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 707
منفرد: نمونه آیه: نحن الوارثین (مؤمنون:10)
*ذکر حضرت ذکریا: خیرالوارثین (انبیاء:89)
142-والی
والی از ولی گرفته شده و به معنی قرب و نزدیکی هم میآید. معنای واضحتر آنکه به خاطر نزدیکی کمک و یاری میکند و دوستی میورزد، بندگان را همراهی مینماید و سرپرست و زمامدار و پشتیبان آنان است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 47
منفرد: نمونه آیه: ما لهم من دونه من والٍ (رعد:11)
143-واحد
او فرد و بیهمتا و تنها و یگانگی او مطلق است و شریک ندارد و تک است. در ذات و صفات و افعال شبیه ندارد. منظور از واحد، واحد صنفی یا نوعی یا جنسی نیست، بلکه ذات واحد واجبالوجود، بیهمتایی است که شریک ندارد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 21 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 19
تلفیق:
واحد + قهار: 6 مرتبه، 325 = 306 + 19، هو الواحد القهّار (رعد:16)
اله + واحد: 15 مرتبه، 55 = 36 + 19، هو إله واحد (ابراهیم: 52)
*ذکر حضرت یوسف: واحد قهّار (یوسف:39)
144-واسع
حقتعالی توانگر مطلق است که همهچیز را به اکرامش به توسعه آفرید و گنجایش دامنهی عوالم را به پهناوری ایجاد کرد. بهشت را از جهنم فراختر نمود و فیض نامتناهی را به رحمانیت برای عام و خاص باز و آلاء و نعمتهای بیکران را ارزانی کرد و بسط داد تا بندگان و موجودات به تنگی و قبض و فشار نیفتند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 9 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 137
تلفیق:
واسع + علیم: 7 مرتبه، 287 = 150 + 137، الله واسع علیم (بقره: 115)
واسع + حکیم: 1 مرتبه، 215 = 78 + 137، الله واسعاً حکیماً (نساء:130)
رب + واسع: 1 مرتبه، 339 = 202 + 137، ربّک واسع المغفره (نجم:32)
*ذکر حضرت اشموئیل: واسع علیم (بقره:248)
خواص ذکر یا ودود
145-ودود
خداوند دوستدار بندگان است و با محبت فراوانی که به آنها دارد، عشق میورزد و آنها را محبوب خویش میکند؛ مهربانی خاص خود را به آنان نشان داده و به هر مناسبتی دوستی دوستان را در نهان و خارج تحقق بخشیده و اعلان میکند. ظهور ودود بیشتر در جنبه علمی و عینی است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 20
تلفیق:
رحیم + ودود، 278 = 258 + 20، ربّی رحیم ودود (هود:90)
غفور + ودود، 1306 = 1286 + 20، هو الغفور الودود (بروج:14)
*ذکر حضرت شعیب: رحیم ودود (هود:90)
146- وکیل
اگر گفتیم فلان کس وکیل ماست، یعنی کارهای ما را بهعنوان نایب انجام میدهد؛ اما در مورد خداوند اینطور گفته میشود که او چون همهچیز قائم به اوست پس باید اعتماد بر او نمود و به او پناه برد که حافظ و مدیر و مرجع و مدّبر در همه کارها میباشد. پس او درواقع متکفل ارزاق و زندگی و حیات است؛ و فقط باید به او تفویض و واگذاری شود.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 13 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 66
تلفیق:
الله + وکیل: 5 مرتبه، 132 = 66 + 66، کفی بالله وکیلاً (نساء:81)
رب + وکیل: 1 مرتبه، 268 = 202 + 66، کفی بربّک وکیلاً (اسراء:65)
منفرد: 7 مرتبه، نمونه آیه: هو علی کلّ شیءٍ وکیل (زمر:62)
*ذکر حضرت موسی (قصص:28) و ذکر حضرت یعقوب (یوسف:66): وکیل
147-ولی
معانی زیادی برای ولی آمده است مانند دوست، مرشد، قیّم، سرپرست، ولینعمت، حافظ که درمجموع بیشترین معنای ولی، یاور و دوستی آمده است. گرچه معانی دیگر مانند ولینعمت و سرپرست هم با معنی پیشین بیارتباط نیست. خداوند یاور و دوستدار دوستان است و به آنها کمک و پشتیبان است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 32 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 46
تلفیق:
الله + ولی: 4 مرتبه، 112 = 66 + 46، الله ولیّ الّذین (بقره:257)
هو + ولی: 3 مرتبه، 57 = 11 + 46، هو الولیّ (شوری:9)
حمید + ولی: 1 مرتبه، 108 = 62 + 46، الولیّ الحمید (شوری:28)
*ذکر فرشتگان در قیامت (سباء:41) و ذکر مستضعفین (نساء:75) و ذکر حضرت زکریا (مریم:5) و ذکر حضرت یوسف (یوسف:101) و ذکر حضرت موسی (اعراف:155): ولی
خواص ذکر یا وهاب
148-وهّاب
بخشش و اعام حق، ذاتی است و حدّ و حصر ندارد. بدون عوض میدهد و منّت هم نمیگذارد. هبه او ذاتی بوده و جدید نیست. بخشندگی او بدون سؤال است. گستردگی و ظهور زیاد عطایا و سفره رنگین کرم او، سبب شده که بعضی به خاطر عدم درک، میگویند: نداریم و نداده است!!
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 14
تلفیق: عزیز + وهاب: 1 مرتبه، 108 = 94 + 14، ربّک العزیز الوهّاب (ص:9)
منفرد: 2 مرتبه، نمونه آیه: إنّک أنت الوهّاب (آلعمران:8)
149-هادی
هدایت عامه و خاصه، اصلش از خداست. هادی علی الاطلاق و هدایتکننده حقیقی اوست. گرچه بهوسیله حُجج و براهین و انبیاء و اولیاء این کار بهصورت ظاهر انجام میگیرد، توفیق میخواهد که بنده به راهنما و مرشدی، راه درست را بپیماید و به مقصد اعلی برسد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 20
رب + هادی: 222 = 202 + 20، کفی بربّک هادیاً (فرقان:31)
الله + هادی: 86 = 66 + 20، الله لهاد الّذین (حج:54)
150-هو
خاصترین نام است که بر هویت مطلقه نامتناهی او دلالت میکند. اشاره است بر ذات مطلق، بدون اعتبار اسماء و صفات هستی؛ که در غایت خفاء است. هر اسمی تعریف خاص خود را دارد مگر هو که اشاره به ذات غیب مطلق دارد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 436 مرتبه در قرآن ذکر شده و 188 مرتبه با اسم الله تلفیق شده است.
ابجد: 11
تلفیق:
هو + تواب: 4 مرتبه، 420 = 409 + 11، هو التّوّاب الرّحیم (بقره:37)
هو + حق: 10 مرتبه، 119 = 108 + 11، أنّ الله هو الحقّ (حج:6)
هو + قائم: 1 مرتبه، 162 = 151 + 11، هو قائم علی کلّ نفس (رعد:33)
هو + رب: 8 مرتبه، 213 = 202 + 11، هو ربّنا (بقره:139)
هو + رحمان: 3 مرتبه، 309 = 298 + 11، هو الرّحمن الرّحیم (بقره:163)
هو + حی: 4 مرتبه، 29 = 18 + 11، هو الحیّ القیّوم (بقره: 255)
هو + علی: 5 مرتبه، 121 = 110 + 11، هو العلیّ العظیم (بقره: 255)
هو + عزیز: 20 مرتبه، 105 = 94 + 11، هو العزیز الحکیم (آلعمران:6)
هو + سمیع: 17 مرتبه، 191 = 180 + 11، هوالسّمیع العلیم (بقره:137)
هو + الله: 33 مرتبه، 77 = 66 + 11، هو الله فی السّماوات (انعام:3)
هو + قاهر: 2 مرتبه، 317 = 306 + 11، هو القاهر فوق (انعام:18)
هو + حکیم: 5 مرتبه، 89 = 78 + 11، هو الحکیم الخبیر (انعام:18)
هو + اله: 3 مرتبه، 47 = 36 + 11، هو إاله واحد (انعام:19)
هو + اسرع الحاسبین: 1 مرتبه، 464 = 453 + 11، هو أسرع الحاسبین (انعام:62)
هو + قادر: 1 مرتبه، 316 = 305 + 11، قل هو القادر (انعام:65)
هو + لطیف: 2 مرتبه، 140 = 129 + 11، هو اللّطیف الخبیر (انعام:103)
هو + اعلم: 14 مرتبه، 152 = 141 + 11، هو أعلم من (انعام:117)
هو + ولی: 3 مرتبه، 57 = 46 + 11، هو ولیّهم (انعام:127)
هو + خیرالحاکمین: 4 مرتبه، 981 = 970 + 11، هو خیر الحاکمین (اعراف:87)
هو + مولی: 3 مرتبه، 97 = 86 + 11، هو مولانا (توبه:51)
هو + غنی: 5 مرتبه، 1071 = 1060 + 11، هو الغنیّ الحمید (حج:64)
هو + غفور: 7 مرتبه، 1297 = 1286 + 11، هو الغفور الرّحیم (قصص:51)
هو + قوی: 2 مرتبه، 127 = 116 + 11، هو القویّ العزیز (هود:66)
هو + ارحم الراحمین: 2 مرتبه، 600 = 589 + 11، هو أرحم الرّاحمین (یوسف:64)
هو + علیم: 5 مرتبه، 161 = 150 + 11، هو العلیم الحکیم (یوسف:83)
هو + شدید المحال: 1 مرتبه، 409 = 398 + 11، هو شدید المحال (رعد:13)
هو + واحد: 1 مرتبه، 30 = 19 + 11، هو الواحد القهّار (رعد:16)
هو + سریع الحساب: 10 مرتبه، 453 = 442 + 11، هو سریع الحساب (رعد:41)
هو + خلّاق: 2 مرتبه، 742 = 731 + 11، هو الخلّاق العلیم (حجر:86)
هو + ملک: 1 مرتبه، 101 = 90 + 11، هو الملک القدّوس (حشر:23)
هو + خیرالرازقین: 2 مرتبه، 1220 = 1209 + 11، هو خیر الرّازقین (مؤمنون:72)
هو + رحیم: 1 مرتبه، 269 = 258 + 11، هو الرّحیم الغفور (سباء:2)
هو + فتاح: 1 مرتبه، 500 = 489 + 11، هو الفتّاح العلیم (سباء:26)
هو + رزّاق: 1 مرتبه، 319 = 308 + 11، إنّ الله هو الرّزّاق (ذاریات:58)
هو + بَرّ: 1 مرتبه، 231 = 202 + 11، هو البرّ الرّحیم (طور:28)
هو + اول: 1 مرتبه، 48 = 37 + 11، هو الأوّل و الآخر (حدید:3)
هو + اهل التقوی: 1 مرتبه، 594 = 583 + 11، هو أهل التّقوی (مدثر:56)
هو + رب: 7 مرتبه، 213 = 202 + 11، هو ربّ کلّ شیءٍ (انعام:164)
هو + خیرالفاصلین: 1 مرتبه، 1113 = 1102 + 11، هو خیر الفاصلین (انعام:57)
هو + خیر الناصرین: 1 مرتبه، 1253 = 1242 + 11، هو خیر النّاصرین (آلعمران:150)
هو + خالق: 1 مرتبه، 742 = 731 + 11، هو خالق کلّ شیءٍ (انعام:102)
151-ذکر انبیاء و اولیاء … در قرآن
خداوند در موارد متعدد در قرآن، درباره اسماء الهی که بر زبان و قلب انبیاء و اولیاء جاری میشده، مطالبی ذکر کرده است که در واقع طبق استخراج از فحوای سخنان آنان استفاده میشود که تکیه کلام هرکدام بر یک یا چند اسم الله بوده است. ذکر فرشتگان، مؤمنین، ساحران مؤمن، برگزیدگان، بلقیس، مادر مریم و اصحاب کهف و مانند اینان که در قرآن آمده است را هم استخراج کردیم و برای تذکر سالکان آنان را در این صفحه درج میکنیم.
1. ذکر حضرت محمد صلیالله علیه و آله: سمیع علیم (انبیاء:4)، رحمان مستعان (انبیاء:112)، علیم خبیر (تحریم:3)
2. ذکر حضرت ابراهیم: حفی (مریم:47)، شافی (شعرا:81)، سمیع الدعاء (ابراهیم:39)، عزیز حکیم (آلعمران:8)، ممیت (بقره:258)، محیی (بقره:258)، غفور رحیم (ابراهیم:37)، رحمان (مریم:45)، رب السّماوات و الارض (انبیاء:56)، رب العالمین (شعراء:77)
3. ذکر حضرت نوح: احکم الحاکمین (هود:45)، الله اعلم (هود:31)، هو رب (هود:34)، غفّار (نوح:10)، غفور رحیم (هود:42)
4. ذکر حضرت موسی: تواب رحیم (بقره: 55)، ارحمالراحمین (اعراف:151)، رب اعلم (قصص:37)، باری (بقره:54)، عزیز غفّار (غافر:42)، خیرالغافرین (اعراف:155)، ولی (اعراف:155)، بصیر (طه:35)، الله اله (طه:98)، رب السّماوات و الارض (شعراء:24)، رب المشرق و المغرب (شعراء:38)، وکیل (قصص:28)
5. ذکر حضرت عیسی: رقیب (مائده:117)، خیرالرازقین (مائده:114)، الله رب (آلعمران:51)، علّام الغیوب (مائده:116)، شهید (مائده:118)، عزیز حکیم (مائده: 119)، الله هو (زخرف:64)
6. ذکر حضرت لوط: ربالعالمین (شعراء:164)
7. ذکر حضرت صالح: قریب مجیب (هود:62)، ربالعالمین (شعراء:143)
8. ذکر حضرت ایوب: ارحمالراحمین (انبیاء:82)
9. ذکر حضرت هود: الله رب (هود:57)، حفیظ (هود:55)، ربالعالمین (اعراف:68)
10. ذکر حضرت سلیمان: غنی کریم (نمل:40)، وهاب (ص:35)، الله خیر (نمل:36)
11. ذکر حضرت الیاس: احسن الخالقین (صافات:125)، الله رب (صافات:126)
12. ذکر حضرت یعقوب: غفور رحیم (یوسف:98)، الله مستعان (یوسف:18)، ارحمالراحمین (یوسف:64)، علیم حکیم (یوسف:7)، الله خیر حافظاً (یوسف:46)، وکیل (یوسف:66)
13. ذکر حضرت یوسف: غفور رحیم (یوسف:53)، علیم حکیم (یوسف: 100)، رب لطیف (یوسف:100)، واحد قهار (یوسف:39)، ارحمالراحمین (یوسف:92)، اللهاعلم (یوسف:77)، علیم (یوسف:50)، ولی (یوسف:101)، فاطر السماوات و الارض (یوسف:101)
14. ذکر حضرت زکریا: سمیع الدعاء (آلعمران:38)، ولی (مریم:5)، خیرالوارثین (انبیاء:89)
15. ذکر حضرت شعیب: رحیم ودود (هود:91)، خیرالحاکمین (اعراف:87)، خیرالفاتحین (اعراف:89)، ربالعالمین (شعراء:180) رب اعلم (شعراء:188)
16. ذکر حضرت ابراهیم و اسماعیل: توّاب رحیم (بقره: 128)، سمیع علیم (بقره:127)، عزیر حکیم (بقره:129)
17. ذکر حضرت لقمان: لطیف خبیر (لقمان:16)
18. ذکر حضرت اشموئیل: واسع علیم (بقره:247)
19. ذکر انبیاء در قیامت: علّام الغیوب (مائده:110)
20. ذکر حضرت مریم: رحمان (مریم:36)
21. ذکر حضرت هارون وصی حضرت موسی: رب رحمان (طه:90)
22. ذکر حضرت جبرئیل: رب السماوات و الارض (مریم:65)
23. ذکر مؤمنان اهل بهشت: برّ رحیم (طور:28)
24. ذکر بندگان برگزیده: غنی حمید (ابراهیم:8)
25. ذکر راسخون در علم: وهاب (آلعمران:8)
26. ذکر مادر مریم: اللهاعلم (آلعمران:36)، سمیع علیم (آلعمران:36)
27. ذکر بندگان صالح: خیرالراحمین (مؤمنون:109)
28. ذکر مستضعفین: نصیر (نساء:75)، ولی (نساء:75)
29. ذکر اصحاب کهف: رب السّماوات و الارض (کهف:14)، رب اعلم (کهف:19)
30. ذکر پادشاه خداپرست: رب اعلم (کهف:21)
31. ذکر روبین پس بزرگ حضرت یعقوب: خیرالحاکمین (یوسف:80)
32. ذکر مؤمنین: نعم الوکیل (آلعمران:73)، رئوف رحیم (حشر:11)
33. ذکر ساحران مؤمن: خیر و ابقی (طه:73)، ربالعالمین (شعراء:47)
34.ذکر مؤمنان مهاجر: ربنا الله (حج:40)
35. ذکر بلقیس: ربالعالمین (نمل:44)
36. ذکر فرشتگان در قیامت: ولی (سباء:41)
37. ذکر بهشتیان: غفور شکور (فاطر:34)
38. ذکر اهل ایمان: قدیر (تحریم:8)
39. ذکر فرشتگان حامل عرش: عزیز حکیم (مؤمن:8)
40. ذکر فرشتگان: حمید مجید (هود:73)، علیم حکیم (بقره:31)
41. ذکر فرشتگان مقرّب: حکیم علیم (ذاریات:30)
152-دیدگاه عارف ربّانی سید علی آقا قاضی [درباره علم اسماء]
عارف بالله سید الواصلین سید علی آقا قاضی (متوفی 1366) استاد عرفاء عظام، در نامهای به شیخ ابراهیم چنین مرقوم داشتند:
علم اسماء حُسنی بعد از علوم توحید از أشرف علوم است… و نیز وارد است که الاسماء «تنزل من السماء» (اسماء از آسمان و بالا به پایین نازل میشود) فکری باید نمود که موافق شد با اسم الله، باید که با دیده قلب به اسماء حسنی الهی نگریست و علم اسماء حسنی بین علوم از همه بالاتر است. نزد من بین علوم، علوم ریاضی ممتاز است. بهوسیله اسماء حسنی میتوان بدون نردبان از آسمانهای بلند نیز گذشت. (صفحات من تاریخ الاعلام، ص 233)
بنگرید به قرآن و اسماء حسنی خداوند متعال که عبارت از مقسط (عادل)، راحم، ذوانتقام، شدید العقاب، محسن، که لطفش دائماً بر خلائق است. اوصاف اولیای خدا اوصاف خداست، با این فرق که خداوند مانند کسی است که ایستاده و اولیای او مانند سایه او هستند. (همان مصدر، ص 334)
مرحوم عارف ربانی آقا سید هاشم رضوی هندی، (متوفی 1371) در تاریخ دی ماه 1370 فرمودند:
مقداری علم حروف را نزد استاد، سید علی آقا قاضی خواندم که استادی کامل در این فن داشتند.
مرحوم آیة الله سید عبدالکریم کشمیری که ما سه کتاب (آفتاب خوبان، روح و ریحان، صحبت جانان) درباره ایشان نوشتیم و پنج سال از سید علی آقا قاضی استفاده کرده بود. از کسانی بود که در علم حروف و اعداد اسماء الله و اوقات ذکر آن، استاد بودند. مصباحی که ایشان روشن نمود، الآن یکی از فروغ و ضیاء آن، این کتاب است که درباره اسماء الله متجلی شده است؛ و از گلستان سرسبز قرآن استفاده شده که برای راه گشائی سالکان به سبک خاص تدوین گردیده است.
153-اسماء حسنی
در چهار آیه قرآن آمده که برای خدا اسماء حُسنی است او را بخوانید:
1. ایّاً ما تدعوا فله الأسماء الحسنی (اسراء:110)
2. الله لا إله إلّا هو له الأسماء الحسنی (طه:8)
3. هو الله الخالق البارئ المصوّر له الأسماء الحسنی (حشر:24)
4. لله الأسماء الحسنی فادعوه بها (اعراف:180)
در سه آیه اول میفرماید: برای خداوند اسماء حسنی است و در آیه چهارم میفرماید: برای خدا اسماء حُسنی است او را به آنها بخوانید پس امر به ذکر لسانی و قلبی اسماء الله شده است.
در اسماء الهی همیشه در معنی وصفی آن اسم لحاظ کمال میشود. اگر وصفی شائبه و موهوم عیب باشد، حُسنی و نیکو نباشد. اسماء الهی در واقع تجلی ظهور حق با صفت خاص آن است؛ اسم قادر با صفت قدرت تجلّی میکند، یعنی صفت قدرت، کامل و هیچ ضعف و نقصی بر او راه ندارد.
در آیه اول میفرماید: هر اسمی را که بخوانید، در واقع آن اسم الهی نیکو است و آن اسمی که نیکوست از برای غیر خدا است که صفت ممکنالوجود را دارند و در معرض آفات و زوال هستند.
بله، امامان که مظهر حقیقی حقتعالی و خلیفه او هستند و اسماء و صفات الهی در آنان متجلّی شده است، فرمودند: «ما اسماء حسنی الهی هستیم» و بهعبارتدیگر مظهر جامع توحید و آئینه تمام نمای حق که از اسم صفت او حکایت میکنند، ائمه علیهم السّلام هستند؛ و امروز این مظهریت در حضرت ولیعصر علیهالسلام میباشد.
154-اسم اعظم
در روایات آمده است که اسم اعظم الهی هفتادوسه حرف است. یکی را به آصف برخیا دادند که تخت بلقیس را از یمن به فلسطین در یک چشم به هم زدن آورد.
دو تا به حضرت عیسی داده شد که مرده را زنده و کور مادرزاد را شفا میداد.
هشت تای آن را به حضرت ابراهیم دادند.
بیستوپنج تای آن را به حضرت آدم عطا شد.
هفتادودو حرف آن به پیامبر و ائمه علیهم السّلام داده شد. (بصائر الدرجات،208)
مطالب بسیار درباره اسم اعظم خداوند وجود دارد که بعضیها کتابی مفصّل دراینباره نوشتهاند. ولی عمده و نکته دقیق دراینباره این است که همه اسماء الهی اسم اعظم و بزرگ هستند (اللهم إنی اسئلک من اسمائک به اکبرها و کل اسمائک کبیره (دعای سحر ماه رمضان))، لکن اسم اعظم به عطا است که خدا و پیامبر و یا ولی خاص به کسی میدهد، آن هم با شرایط خاص و در موارد مخصوص و اِعمال آنهم بهاندازهی اذن میباشد و دارندهی آن هیچوقت بوق دست نمیگیرد و سرو صدا راه نمیاندازد و نزد هر کس ادعا نمینماید و …
اسم اعظم مخفی است و در دعاها هم اشاره به عظمت و استتار آن آمده است. در دعای سمات به خدا میگوییم «خدایا ترا به اسم عظیم و اعظمت میخوانم، آن اسمی که بر درهای بسته آسمان خوانده شود، به رحمتت گشوده گردد و بر درهای تنگناهای زمین برای فرج خوانده شود، گشایش یابند. آن اسمی که برای آسان شدن سختیها خوانده شود، همواره آسان گردد. آن اسمی که برای برخاستن مردهها در قیامت خوانده شود بپا خیزند».
معلوم میگردد اسم اعظم جز خواص بر همگان پوشیده است و هر اسم اعظم، دارای آثار و قدرت خاص خودش است…
155-عدد أسماء
در اینکه اسماء الله چند تاست، مختلف بیان شده؛ در قرآن قریب صد و پنجاه مورد آن را استخراج کردیم اما در روایتی از پیامبر صلیالله علیه و آله چنین آمده است که فرمودند:
«خدا 4000 اسم دارد، 1000 اسم را فقط خدا میداند، 1000 اسم آنها خدا و ملائکه میدانند، 1000 اسم آنها خدا و ملائکه و انبیاء میدانند، 1000 اسم آنها مؤمنان میدانند، 300 اسم آن در تورات، 99 اسم از صدتا، ظاهر و یک اسم مکتوم و پنهان است. هرکس آنها احصاء کند داخل بهشت میشود».
امام صادق علیهالسلام فرمود: خداوند نامها را به حروف آفرید… پس قرار داد آن نام را کلمه تمام که بر چهار چیز که یکی از آن اجزاء نامی است باهم که یکی از آنها پیش از دیگری نبود.
پس سه نام از آن نامها را ظاهر گردانید به جهت احتیاج خلائق بهسوی آنها. یک نام از آن نامها را محجوب و مستور ساخت و آن از نظر خلائق پوشیده است که در خزانه علم خداست و غیر او کسی آنها نمیداند.
آن سه نام که ظاهر شد؛ الله، تبارک، تعالی (سبحان) (در بعضی نسخهها بجای تعالی، سبحان آمده است) برای هر نامی از این نامها چهار رکن را مسخر گردانید، پس دوازده رکن میشود. برای هر رکنی از 12 گانه 30 نام آفرید که هر یک از آنها دلالت میکند بر فعلی از افعال که به آن رکنها منسوباند که مجموع 360 نام میشود و آن 30 نام عبارتاند از:
رحمان، رحیم، ملک، قدّوس، خالق، باری، مصور، حی، قیوم، لاتاخذه سنه و لانوم، علیم، خبیر، سمیع، بصیر، حکیم، عزیز، جبّار، متکبّر، علی عظیم، مقتدر، قادر، سلام، مؤمن، مهیمن، منشی، بدیع، رفیع، جلیل، کریم، رزّاق، محیی، ممیت، باعث، وارث، که مجموع 360 میشود. (توحید صدوق، ص 190 – اسرار توحید، ص 194)
156- احصاء أسماء
ما در موضوع شماره 4، 99 اسم الهی به طریق شیعه و سنی را که متواتر است درج کردیم. در آنجا پیامبر فرمود: هرکس این 99 اسم الهی را احصا کند داخل بهشت میشود.
درباره احصا کردن اسماء الهی، مرحوم شیخ صدوق، میفرماید: یعنی به آن احاطه پیدا نموده و بر معانی آن وقوف کند، نه آنکه فقط صرف شمردن باشد.
فقیر گوید: احصاء یعنی شمارش، شمردن، حفظ کردن، ضبط نمودن، دریافتن، سرشماری کردن، هر چیز از اسماء را برای ذاکر و عارف درجات و مراحلی است. صرف گفتن لسانی، توجه به معنی اسم، با اخلاص گفتن، ذکر قلبی، خویش را مطابق آن اسم قرار دادن، کشف حقیقت اسم بر قلب و … میتواند نوعی احصاء بالنسبه به حال سالک باشد؛ که خداوند خبیر و علیم است و بهاندازه قابلیت مزد و پاداش آن را به ذاکر میدهد.
157-اعداد در قرآن
اینکه اسماء الهی را باید بر اعداد خاص گفت، مطلبی دقیق است و جای شک نیست. اصلاً همهچیز بر عدد است و خداوند در قرآن بسیار از اعداد مختلف نام برده است؛ مانند این آیات: 1000 سال (بقره:96)، 1000 ملائکه (انفال:9)، 950 سال (عنکبوت:14)، 000/100 نفر (صافات:147)، 000/50 سال (معارج:4)، 1000 ماه (قدر:3)، 5000 ملائکه (آلعمران:125)، 1000 نفر (بقره:243)، 3000 ملائکه (آلعمران:124)، 99 گوسفند (ص:23)، 309 سال (کهف:25)، 80 تازیانه (نور:4)، 70 ذراع (حاقه:32)، 70 مرد (اعراف:55)، 70 استغفار (توبه:80)، 6 روز (اعراف:54)، 60 مسکین (مجادله:4)، 5 نفر (کهف:42)، 4 شاهد (نور:6)،4 ماه و 10 روز (بقره:234)، 40 شب (بقره:51)، 40 سال (مائده:26)، 3 روز (مریم:10)، 30 ماه (احقاف:15)، 30 روز روزه (بقره:116)، 3 ماه (طلاق:40)، 12 ماه (توبه:36)، 2 نفر عادل (مائده:106)، 12 نقیب (مائده:12)، 11 ماه و ستاره (یوسف:4)، 12 چشمه (بقره:60)
اینها نمونهای از اعداد در قرآن بود و دانستن حروف و اسماء به اعداد آن هم به اعداد ابجدی برای سالکان ضرورت دارد.
158-ابجد و تفسیر آن
1 ا، 2 ب، 3 ج، 4 د، 5 هـ، 6 و، 7 ز، 8 ح، 9 ط، 10 ی، 20 ک، 30 ل، 40 م، 50 ن، 60 س، 70 ع، 80 ف، 90 ص، 100 ق، 200 ر، 300 ش، 400 ت، 500 ث، 600 خ، 700 ذ، 800 ض، 900 ظ، 1000 غ.
امام باقر علیهالسلام فرمود: چون حضرت عیسی متولد شد در هفتسالگی مادرش دستش را گرفت و او را به مکتبخانه برد و در نزد معلم نشاند.
معلم گفت: بگو بسمالله الرحمان الرحیم، عیسی گفت: بسمالله الرحمن الرحیم. معلم گفت: بگو ابجد، عیسی سرش را بالا کرد و فرمود: آیا میدانی معنی ابجد چیست؟ معلم چوبدستی را بلند کرد تا به عیسی بزند. عیسی فرمود: ای معلم مرا مزن، اگر میدانی که مشکل نیست، از من سؤال کن تا برای تو شرح دهم!!
گفت: تفسیر کن! عیسی فرمود: الف: آلاء (نعمتها) خدا است، باء: بهجت خدا، ج: جمال خدا، د: دین خدا، ه: هول (ترس) دوزخ، و: ویل (عذاب) برای اهل آتش، ز: زفیر (نعره) دوزخ، حطی: یعنی ریخته شد گناهان از افراد آمرزشخواه. کلمن: کلام خداست که هیچ تبدیل از برای کلمات او نیست. سعفص: صاع: بصاع (هر چه به مساوات یکدیگر است) و جزاء مقابل جزاء است.+… قرشت، یعنی مردم را خدا جمع نماید و محشور سازد.
پس معلم به حضرت مریم مادر عیسی گفت: ای زن دست بچهات را بگیر که آنچه باید بداند دانسته و او را به معلم احتیاجی نیست. (توحید صدوق، ص 236- اسرار توحید، ص 264)
حدیث دوم: امیرالمؤمنین علیهالسلام از پیامبر صلیالله علیه و آله در سؤال یکی از اصحاب که از تفسیر ابجد سؤال کرد، فرمود: تفسیر ابجد را بیاموزید که همه اعجوبها در آن است. وای بر عالمی که تفسیر آن را نداند.
عرض شد: یا رسولالله تفسیر ابجد چیست؟ فرمود: الف: آلاء خداست، باء: بهجت (نیکویی) خدا است، جیم: جنت (بهشت) جمال و جلال خدا است. دال: دین خدا است. ها: هاویة (دوزخ) است وای بر کسی که بر دوزخ فرو رود.
واو: ویل (وای) بر اهل آتش دوزخ. زا: زاویه (و سهکنجی) در آتش دوزخ است، پس پناه میبریم به خدا ازآنچه در آن زاویه جهنم است.
حاء: حطوط (فروریختن) گناهان است در شب قدر برای کسی که استغفار میکند؛ و آنچه جبرئیل با فرشتگان با آن تا طلوع صبح فرود آمدهاند.
طاء: طوبی از برای ایشان است و خوب بازگشت گاهی است. طوبی درختی است که خدای عزوجل آن را نشانیده و از روح خود در آن دمیده؛ بهدرستی که شاخهای آن از پشت دیوار و حصار پشت دیده میشود.
یا: ید و دست خدا است که فوق خلقش میباشد، پاک و منزه است خداوند از آنچه شرک میورزند.
کاف: کلام خداوند است که کلمات او تبدیل ندارد و هرگز غیر از آن جناب پناهی را نمییابی که به آن میل کنی.
لام: پس الهام و فرود آمدن اهل بهشت در میان خویش در زیارت و تحیت و سلام است و تداوم ملامت کردن اهل جهنم اهل جهنم در دوزخ یکدیگر را میباشد.
میم: ملک و پادشاهی خدا است که زوال ندارد و دوام دارد و فانی نمیشود.
نون: ن و القلم و ما یسطرون (قلم) پس قلم از (دوات) نور نوشته شده و در لوح محفوظ فرشتگان مقرب درگاه کبریاء گواهی میدهند؛ و خدا کافی است که شاهد باشد.
صاد: (صاع بصاع) هر چه به مساوات در مقابل یکدیگر میشود.
فص: جزا در عوض جزا است.
قرشت: یعنی خدا ایشان را جمع فرماید و محشور سازد و حکم میفرماید و ایشان ستم کرده نخواهنده شد. (همان مصدر)
*در این روایت و روایت قبلی حضرت عیسی، تفسیر ثخذ و ضظغ برده نشده است. ما برای تفسیر، از روایتی که از امام علی علیهالسلام در تفسیر حروفات شده، استفاده کردیم و ذکر مینماییم که فرمود:
ثا: ثواب مؤمنان برای اعمال شایسته ایشان است.
خاء: خمولی و بینامی اهل گناه، نزد خداوند عزوجل است.
ذال: یعنی خداوند صاحب بزرگواری و کرامت است.
ضاد: گمراه شد آنکه به محمد و آل محمد مخالفت کرد.
ظاء: گمان مؤمنان به خدا خوب است و گمان کافران به خدا بد است.
غین: غنی و بینیاز خداست و حاجت و فقر در او راه ندارد. (همان مصدر، ص 233- اسرار توحید، ص 261)
159-اسماء جلالی و جمالی
گویند: خداوند را دو نوع اسماء میباشد که بهظاهر متقابل یکدیگرند، اما در باطن متلازم هم میباشند. اسماء جمالی مانند: رؤف، رحیم، لطیف، عزیز و … میباشد که بر لطف و عنایت و رحمت خدا دلالت میکند، اما اسماء جلالی مانند جبّار، منتقم، قهّار، شدید العقاب و … میباشد که نشانه قهر و غضب خداست.
160- امهات اسماء الله
امهات اسماء را مختلف نقل کردهاند. بعضی 4 اسم حی، علم، اراده و قدرت را و بعضی اول، آخر، ظاهر و باطن را و بعضیها حیّ و قیّوم، سمیع و بصیر را جزء امهات و ارکان دانستهاند.
طبق روایت اول اسم علی عظیم را خدا انتخاب کرد، (نگاه کنید حدیث امام رضا علیهالسلام، ص 80) و طبق روایت دیگر الله، تبارک، تعالی [سبحان] را برگزید. (نگاه کنیدش.157، حدیث امام صادق علیهالسلام)
بعضیها حی، عالم، مرید، قادر، سمیع، بصیر و متکلم را ذکر کردهاند، بعضی دو اسم الله و رحمان را جامع دانستهاند.
فقیر گوید: اول و آخر و ظاهر و باطن (اول سوره حدید)(چهار اسم مادر، اول و آخر و ظاهر و باطن است دو اسم جامع الله و رحمان جامع این چهار اسم است و هیچچیز بیرون از حیطه این چهر اسم نیست، عرفان نظری، ص 320)، حیّ و قیّوم (در سوره بقره) سمیع و بصیر (در سوره مجادله) علیم و قدیر (در سوره روم) میتواند امهات اسماء باشد و الله اعلم بالصواب.
بههرتقدیر، آنچه اول بوده، ازلی است و آنچه ابدی است، آخر است. هر اسمی از باطن به ظاهر آید (آنچه از اعیان ثابته (در غیب بود، بهحسب نزول در ظاهر و اعیان ممکنه به ظهور میآیند.)) و آثار حیات و علم و قدرت در آن است و قوام همه به آن است و همهچیز را او میبیند و میشنود.
161- مظاهر أسماء
فرشتگان اگرچه از مقربان درگاه حق شناخته میشوند ولی تنها مظهر اسم سبوح، قدّوس، سلام و … هستند و مظهریت همهی اسماء حق را دارا نیستند.
حیوانات مظهر اسم بصیر و سمیع و حیّ و قدیر و … هستند و از صلاحیت مظهریت همه اسماء محروم میباشند. شیاطین مظهریت اسم مُضلّ و متکبّر و … میباشند ولی مظهریت برای اسماء را ندارند.
انسان، هیکل توحید و مظهر جامع تمام نمای حق است که از همه اسماء و صفات او حکایت میکند. (اسماء و صفات حق، ص 32)
162- قطب و مظهر تام أسماء
امروز مظهر جمیع اسماء و قطب عالم امکان حضرت ولیعصر علیهالسلام میباشد. هر اسمی از جمالی و جلالی ظهور تام و کامل و جامع آن در انسان کامل دیده میشود. انسان کامل متصف و متخلّق به همه اسماء و صفات است. غیر امام زمان علیهالسلام کسی این جامعیت را ندارد.
«حقیقت توحید، جمع بین ظهور و بطون است و موحد حقیقی به کسی اطلاق میشود که از تمام تجلیّات حقتعالی چه ذاتی و چه صفاتی و چه فعلی برخوردار باشد»(اسماء الهی، ص 137) حضرتش مجمع جمیع اسماء، به تجلی ذاتی و صفاتی و افعالی متحقق است. (یعنی خدا او را مظهر اسماء و صفات خود گردانیده) است بدون اکتساب و تحصیل و با عنایت ازلی و ذاتی!
163- استخراج اسماء از أفعال
آنچه بهعنوان فعل به خداوند نسبت داده میشود، اسماء را به طریق اشتقاقی میتوان به دست آورد. چنانکه در دعای جوشن کبیر بسیار آمده و در قرآن هم کم نیست مانند آیه 27 سوره آلعمران:
1. تولج اللّیل فی النّهار: شب را در روز داخل میکند.
2. تولج النّهار فی اللّیل: روز را در شب داخل میکند.
3. تخرج الحیّ من المیّت: زنده را از مرده بیرون میآورد.
4. و تخرج المیّت من الحیّ: مرده را از زنده بیرون میآورد.
5. و ترزق من تشاء بغیر حساب: به هرکس بخواهد بدون حساب روزی میبخشد.
اسمائی مانند مسیّر: گردش دهنده، مبدّل: دگرگونکننده، مفنی: نیست کننده، مستخرج: بیرون آورنده، محیی: زنده کننده از افعال استخراج گردیده؛ و در دعای جوشن کبیر نمونههای بسیاری همانند اینها آمده است.
164- ذکر الله و رب و نوع خواندن
در قرآن موارد متعدد امر و توجه به ذکر خدا شده است. ذکر خدا هم زبانی و هم قلبی را شامل میشود. آنهایی که ذکر خدا را فقط به دل تنها میدانند، به آیات صریحه در نام بردن اسم لفظی مانند ذکر اسم الله هنگام ذبح مثلاً گوسفند و گاو و امثال اینها را چه میکنند؟!
خداوند میفرماید: فکلوا ممّا ذکر اسم الله علیه: بخورید از حیوانات حلالگوشت که نام خدا (مانند بسمالله) بر آن یاد شده است. (انعام:118)
در سوره علق خدا میفرماید: اقرأ باسم ربّک الّذی خلق: ای پیامبر بخوان درحالیکه به نام پروردگارت (به بسمالله الرحمن الرحیم) ابتدا کننده باشی، خدایی که همه چیز را آفرید. (علق:1)
الف: ذکر اسم الله بالصراحة در آیات آمده است مانند این آیه «مساجد یذکر فیها اسم الله کثیراً: و مسجدهای مسلمانان که در آنها نام خدا (و اذکر الله علیه (مائده:4)، یذکروا اسم الله (حج:28)، لیذکروا اسم الله (حج:34)، فاذکروا اسم الله علیها (حج:36)) بسیار یاد میشود. (حج:41)
ب) ذکر اسم رب: آیاتی وارد شده درباره ذکر رب، نگفته ذکر مسمی و معنی؛ چه آنکه از اسم به مسمی و معنا داعی منتقل میشود (تبارک اسم ربک (رحمان:78)، سبح باسم ربک (واقعه:74)، و اذکر اسم ربک (انسان:25)، ما ذکر اسم ربه (اعلی:15)، سبح اسم ربک (اعلی:1)) مانند این آیه: و اذکر اسم ربّک: یاد کن اسم رب خودت را (مزمل:8) *توضیح 3 اسم الله: اعلی و عظیم و ذیالجلال با رب در قرآن آمده است، ربّک الأعلی (اعلی:1)، ربّک العظیم (واقعه:74)، ربّک ذیالجلال و الإکرام (رحمان:78)
ج) نوع خواندن! خداوند در قرآن درباره انواع یاد خود میفرماید: 1. و اذکر ربّک کثیراً: ذکر خدا را کثیر (زیاد) بگو (آلعمران: 41) 2. اذکر ربّک فی نفسک تضرّعاً و خیفة: پروردگارت را در دل خود (بدون ریاء) یاد کن از روی تضرع و زاری، خوف و بیم، در هر بامداد و شبانگاه به سخنی که فروتر از آواز بلند (نه آهسته و نه بلند) یاد نما (اعراف:205) 3. فاذکروا الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبکم: یاد خدا کنید هنگام ایستادن و نشستن و بر پهلو قرار گرفتن (نساء:103).
165- تسبیح خداوند
در قرآن فراوان از گفتن تسبیح و نوع تسبیح گفتن موجودات مانند نباتات و جمادات و ملائکه و… یاد کرده است و از نمونه آیات:
1. همه موجودات تسبیح خدا را میکنند. (حشر:1)
2. تسبیح موجودات را همگان درک نمیکنند. (اسراء:44)
3. ملائکه حول عرش به حمد پروردگار مشغول هستند. (زمر:75)
4. در تسبیح کردن سستی روا نمیدارند. (انبیاء:21)
اما درباره انسان و تسبیح و یاد خدا و اوقات آن در قرآن اینچنین آمده است:
1. قبل از طلوع شمس و قبل از غروب خورشید؛ تسبیح و حمد خدایت را بجا آور و همچنین (برخی) از ساعات روز.
2. صبح و شام غُدُوِّ وَ الآصال تسبیح او میگویند (نور:36) و عشیِّ و الابکار یعنی صبح و شام (غافر:55)
3. تسبیح رب اعلی (اعلی:1) و عظیم (واقعه:74) خودت کن.
4. در بخشی از شب و بعد از سجدهها او را تسبیح کن. (ق:40)
5. هنگام شب و هنگام پشت کردن ستارگان (طلوع صبح) تسبیح کن. (ق:40؛ طور:49)
6. مقداری طولانی از شب او را تسبیحگوی (انسان:26)
* نتیجه آنکه بهترین اوقات تسبیح خدا، صبح و شب، مقداری از شب، بعد از سجدهها، طلوع صبح و هنگام سحر میباشد.
* در قرآن خداوند درباره اینکه حضرت یونس در شکم ماهی قرار گرفت، میفرماید: اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند»(صافات: 144-143)
* شاید تسبیح حضرت یونس طبق قرآن این بوده: لا إله إلّا أنت سبحانک، (انبیاء:87)
حال این سؤال پیش میآید که تسبیح خدا به چیست؟ مطالبی دراینباره گفته شده است، از قبیل سبحانالله، تسبیحات اربعه، نماز، شکر خدا کردن، تسبیح حضرت زهرا، تسبیح قلبی و …
نمونه چند روایت:
1. امام صادق علیهالسلام فرمود: هر کس صد مرتبه سبحانالله بگوید برتر از صد شتر است که در راه خدا قربانی کند. (به نقل وافی 5/218)
2. امام صادق فرمود: هرکس تسبیح حضرت زهرا علیها السلام (34 اللهاکبر، 33 الحمدلله، 33 سبحانالله) بعد از نماز بگوید، نزد من بهتر است از نماز هزار رکعتی؛ به زبان صد است و در میزان هزار است و شیطان را میراند و خدا را خشنود میسازد. (سفینة البحار 1/593)
3. امام صادق علیهالسلام فرمود: هرکس با تسبیح با تربت سید الشهداء، یک سبحانالله بگوید 400 حسنه برایش نوشته میشود… تسبیح تربت در دست کسی باشد خود سبحانالله میگوید بدون آنکه شما سبحانالله بگویید. (به نقل لئالی الاخبار، ص 39)
4. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: تسبیح، نصف میزان (قیامت) را پر میکند. (به نقل وافی 5/218)
خداوند در سوره یونس آیه 10 میفرماید: دعا و خواندن اهل ایمان در بهشت، ذکر «سبحانک اللهم» و پایان دعای آنان از کثرت لذات «الحمد لله ربالعالمین» میباشد.
166- تذکر بعضی اذکار قرآنی
در قرآن بعضی اذکار و اوراد آمده و آثار هم دارد مانند این اذکار:
* الله لا إله إلّا هو، در 8 جای قرآن آمده است مانند (بقره:256) و ابجد آن 176 میباشد.
* لا إله إلّا هو، 28 مرتبه در قرآن تکرار شده است مانند (طه:9) و ابجد آن 110 میباشد.
* الحمدلله، 22 مرتبه تکرار شده است مانند (انعام:45)
* سبحانالله، 9 مرتبه ذکر شده است مانند (یس:83)
* امام صادق علیهالسلام فرمود: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمیبرد؟
1. در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرد، چگونه به ذکر خداوند در قرآن حسبنا الله و نعم الوکیل (آلعمران:173) پناه نمیبرد، زیرا شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر یاد شده فرمود: پس همراه با نعمتی و فضل از جانب خداوند بازگشتند و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
2. در شگفتم برای کسی که اندوهگین است، چگونه به ذکر خداوند لا إله إلّا انت سبحانک إنّی کنت من الظّالمین (انبیاء:87) پناه نمیبرد، زیرا شنیدم که خداوند به دنبال آن فرمود: پس ما او را از اندوه نجات دادیم و همینگونه مؤمنین را نجات میبخشیم.
3. در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر خداوند أفوّض أمری إلی الله إنّ الله بصیر بالعباد (غافر:44) پناه نمیبرد، زیرا شنیدم که خداوند به دنبال آن فرمود: پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شرّ و مکر فرعونیان مصون داشت.
4. در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیا است، چگونه به ذکر خدا ماشاءالله لا قوّةَ إلّا بالله پناه نمیبرد، زیرا شنیدم که خداوند بعد از ذکر آن فرمود: (مرد فاقد نعمتهای دنیوی به مردی که دارای نعمت بود گوید) اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود میدانی، پس امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد. (امالی صدوق – رساله نور علی نور، ص 14)
البته اذکار و اوراد قرآنی و خواص آیات در کتابهای مختلف بسیار نوشتهاند که ما به همین مختصر بسنده کردیم.
167- مناسبت اسماء الله
هر یک از اسماء الهی را برای سالک از نظر معنی و مفهوم و وقت، خواص و مناسبتی است که میتوان به بعضی از آنها اشاره کرد:
برای حُبّ ذکر: ودود، برای رفع تنگی صدر: باسط، برای یاری خواستن: مستعان و نعم النصیر، برای سخاوت و جود: کریم و وهاب، برای دفع دشمن: جبار و قهار و منتقم، برای آمرزش و غفران: غفار و غفور و اهل المغفرة، برای توبه: قابل التوب، برای هدایت: هادی، برای باز شدن گوش و چشم برزخی: سمیع و بصیر، برای قلب: فتاح، برای حفظ: حفیظ، برای علم: علیم، برای کارهای خوب: بَرّ، برای شکر از خدا: حمید و شکور، برای نورانیت: نور، برای شفاء: شافی، برای تمجید و بزرگی خدا: مجید و علی و اعلی، خلاصه آنکه مناسبتهای زیادی برای هر یک از اسماء الهی است که در کتابهای مختلف نوشتهاند و ما هم از باب تبرّک، چند نمونه آنها نوشتیم.
168- اسماء توفیقی
اسمائی که در قرآن و احادیث وارد شده مانند حی، رحمان، غفور، مجید و … درباره اسم و صفت خداوند است، امّا اسمائی که وارد نشده، آیا میشود استعمال کرد؟
جایز بودن مشکل نیست، فقط آن اسم نباید در نقص و ضعف باشد و بیحرمتی و بیادبی نباشد مثلاً برای خدا، عاقل، فقیه و فطن و مانند اینها را استعمال کرد. چراکه بوی عیب و نقص در معناست، بلکه برای خدا نیکوترین اسم را باید برگزید که با مقام الوهیت او مناسبت داشته باشد.
169- رابطه سالک با اسماء الهی!
انسان نسخهای از حقیقت اسماء حقتعالی است و با اسماء و صفات در معرفت به او میتواند سنخیت و مناسبت صفاتی پیدا کند. همه عالم امکان مظهر اسماء و صفات حق است. رابطه ممکنالوجود با واجبالوجود، رابطه ظاهر و مظهر است.
موجودات آیینههای متعددی هستند که اسماء و صفات بهاندازه قابلیت در آنها تجلی کرده است. به تعبیر بالاتر، عالم را یک آینه فرض کن که حق در آن دیده میشود، البته باید از اهل معاینه و مشاهده باشی تا اینچنین ببینی.
سالک بهاندازه سعه وجودیاش، میتواند اسماء و صفات الهی را در خود وجدان کند و مشاهده نماید که قلبش از غیر او پاک باشد، در تحصیل تخلّق از ریاضت دریغ نورزد، دائماً در مراقبه باشد و نیت را از هر شائبه و ریب خالص نگه بدارد.
*در خاتمه، ادعا نداریم این کتاب کامل و جامع و بینقص است. اگر سالکان نواقصی یافتند به آدرس انتشارات اشراق بفرستند تا در چاپهای بعدی اصلاح گردد.
170-نمونه اسماء الله قرآنی در ادعیه
1. احد
دعای جوشن کبیر: انی اسئلک باسمک یا احد یا واحد، دعای مجیر: تعالیت یا احد
2. آخر
دعای مجیر: تعالیت یا آخر، دعای کمیل: یا آخر الآخرین
3. اول
دعای کمیل: یا اول الاولین، دعای مجیر: سبحانک یا اول
4. اعلی
دعای جوشن کبیر: یا من له المثل الاعلی، دعای عشرات: سبحان ربی الاعلی
5. باطن
دعای مجیر: تعالیت یا باطن، دعای مشلول: یا ظاهر یا باطن
6. باسط
دعای جوشن کبیر: یا قابض یا باسط، دعای شب جمعه: یا باسط الیدین بالعطیة
7. بصیر
دعای مشلول: یا بصیر یا ظهیر، دعا جوشن کبیر: یا من هو بعباده خبیر بصیر
8. برّ
دعا جوشن کبیر: یا برّ یا حق، دعا مجیر: سبحانک یا برّ
9. بدیع
دعا جوشن کبیر: یا بدیع السموات، دعا مشلول: یا بدیع یا رفیع
10. باعث
جوشن کبیر: یا باعث یا وارث، مشلول: یا باعث الارواح
11. باقی
جوشن کبیر: یا عالی یا باقی، مجیر: تعالیت یا باقی
12. باری
جوشن کبیر: یا باری کلشی، مشلول: یا باری النسم
13. توّاب
جوشن کبیر: یا حبیب التوابین، مشلول: یا توّاب یا اوّاب
14. جبّار
یستشیر: جبّار الجبابرة، مجیر: تعالیت یا جبّار
15. حق
مجیر: تعالیت یا حق، یستشیر: هو الملک الحق
16. حفیظ
مجیر: تعالیت یا حفیظ
17. حسیب
مجیر: تعالیت یا حسیب
18. حکیم
مشلول: یا حلیم یا حکیم، دعای عرفه امام حسین علیهالسلام: إنک الحکیم العدل
19. حی
جوشن کبیر: یا حی الذی لیس کمثله حی، مشلول: یا حی لا اله الا انت
20. حفّی
مجیر: سبحان یا حَفّی، جوشن کبیر: یا ملیّ یا حَفّی
21. حلیم
مشلول: یا حلیم یا کریم، مجیر: تعالیت یا حلیم
22. حمید
جوشن کبیر: یا من هو فی مجده حمید
23. خالق
دعای افتتاح: الحمدلله خالق الخلق، جوشن کبیر: یا خالق اللوح و القلم
24. خبیر
جوشن کبیر: یا خبیر یا بصیر، مشلول: یا لطیف یا خبیر
25. خیرالناصرین
جوشن کبیر: یا خیرالناصرین
26. ذاری
جوشن کبیر: یا باری یا ذاری
27. رحیم
مجیر: سبحانک یا رحیم، مناجات الشاکرین: انت الرؤف الرحیم
28. رحمان
جوشن کبیر: یا الله یا رحمان، مجیر: تعالیت یا رحمان
29. رب
جوشن کبیر: یا ربّ النور و الظلّام، دعای ندبه: انت رب الاخرة و الدنیا
30. رزّاق
یستشیر: انت الرزّاق
31. رئوف
مجیر: سبحانک یا رئوف، دعای عرفه: انت الجواد الکریم الرؤف
32. سلام
مجیر: تعالیت یا سلام، دعای شب عید فطر: یا سلام یا الله
33. سمیع
دعای افتتاح: یا سمیع مدحتی، مجیر: سبحانک یا سمیع
34. شافی
مشلول: یا کافی یا شافی
35. شکور
مجیر: تعالیت یا شکور، مشلول: یا طهور یا شکور
36. شهید
مجیر: تعالیت یا شهید، دعای اعمال ام داود: یا سعید یا شهید
37. صادق
جوشن کبیر: یا صادق الوعد، مجیر: سبحانک یا صادق
38. صمد
جوشن کبیر: یا من هو صمد بلاعیب، یستشیر: الواحد المتفرد الصمد
39. ظاهر
مجیر: سبحانک یا ظاهر، مشلول: یا ظاهر یا باطن
40. عظیم
جوشن کبیر: یا عظیم المنّ، یستشیر: بالله العلی العظیم
41. علی
مشلول: یا علی یا عظیم، جوشن کبیر: یا علی یا وفی
42. علیم
جوشن کبیر: یا من هو بکل شی علیم، مجیر: سبحانک یا علیم
43. عزیز
مجیر: سبحانک یا عزیز، جوشن کبیر: یا من هو فی شرفه عزیز
44. غافر
جوشن کبیر: غافر الخطایا
45. غفور
جوشن کبیر: یا عفوّ یا غفور
46. غفّار
دعای ابوحمزه ثمالی: ستارالعیوب غفّار الذّنوب، جوشن کبیر: یا غفّار
47. غنی
یستشیر: أنت الغنی و انا الفقیر، مجیر: سبحانک یا غنی
48. فاطر
جوشن کبیر: یا فاطر یا کامل، مجیر: سبحانک یا فاطر
49. فتاح
مجیر: سبحانک یا فتاح، جوشن کبیر: یا مختار یا فتاح
50. فالق
جوشن کبیر: یا فالق الحب، مشلول: یا فالق الاصباح
51. قریب
مشلول: یا قریب یا مجیب، جوشن کبیر: یا من هو من احبّه قریب
52. قدوس
مشلول: یا ملک یا قدوس، جوشن کبیر: یا سُبّوح یا قدّوس
53. قاهر
جوشن کبیر: یا قاهراً غیر مقهور، دعای عرفه: کیف اعزم و أنت القاهر
54. قهّار
مجیر: تعالیت یا قهار
55. قابل التوب
جوشن کبیر: یا قابل التوب، عشرات: غافر الذنب و قابل التوب
56. قادر
مشلول: یا قادر یا مقتدر، جوشن کبیر: یا من هو قادر علی کلشی
57. قدیر
دعای عرفه: آنک علی کلشی قدیر، مجیر: سبحانک یا قدیر
58. قوی
یستشیر: انت القوی و انا الضعیف، مجیر: تعالیت یا قوی
59. قیّوم
دعای ابوحمزه ثمالی: یا حی یا قیوم، عشرات: سبحان الحی القیوم
60. قابض
جوشن کبیر: یا قاسم یا قابض
61. کریم
جوشن کبیر: یا رحیم و یا کریم، کمیل: یا کریم و یا رب
62. کافی
مجیر: سبحانک یا کافی، جوشن کبیر: اسئلک باسمک یا کافی
63. کبیر
دعای سحر: کل اسمائک کبیره، یستشیر: کبیر الکُبراء
64. لطیف
مجیر: سبحانک یا لطیف، جوشن کبیر: یا لطیف الصُنع
65. متکبّر
مشلول: یا جبّار یا متکبّر، مجیر: سبحانک یا متکبّر
66.مهیمن
مشلول: یا مؤمن یا مهیمن، جوشن کبیر: یا مهیمن یا مکوّن
67. مؤمن
مجیر: سبحانک یا مؤمن، جوشن کبیر: اسئلک یا مؤمن
68. مولی
مجیر: تعالیت یا مولی
69. مصوّر
جوشن کبیر: اسئلک باسمک یا مصوّر، مجیر: یا مصور یا مفید
70. مجید
مجیر: تعالیت یا مجید، جوشن کبیر: یا من هو فی عظمته مجید
71. مبین
جوشن کبیر: یا مبین یا مُهوّن، مجیر: سبحانک یا مبین
72. محیط
جوشن کبیر: یا حفیظ یا محیط، مجیر: تعالیت یا محیط
73. مقیت
جوشن کبیر: یا مقیت یا مغیث، مجیر: سبحانک یا مقیت
74. منّان
مجیر: تعالیت یا منّان، جوشن کبیر: یا ذالمنّ و العطاء
75. مالک
جوشن کبیر: یا مالک کل مملوک، مجیر: تعالیت یا مالک
76. ملک
مجیر: سبحانک یا ملک، یستشیر: هو الملک الحق المبین
77. نعم المولی
جوشن کبیر: یا نعم المولی
78. نعم النصیر
جوشن کبیر: یا نعم النصیر
79. نعم الوکیل
جوشن کبیر: یا نعم الوکیل
80. نور
جوشن کبیر: یا نور النور، دعای سحر ماه رمضان: اللهمانی اسئلک بنورک کله
81. واحد
دعای شب عرفه: انت الواحد الکریم، دعای عرفه: سبحان الله الواحد
82. واسع
مجیر: سبحانک یا واسع، دعای عرفه: آنک… اوسع من أعطی
83. ولی
دعای سحر ماه رمضان: یا ولیی فی نعمتی، جوشن کبیر: یا من هو الولی الحمید
84. ودود
جوشن کبیر: یا عطوف یا ودود، مجیر: تعالیت یا ودود
85. وکیل
جوشن کبیر: یا جمیل یا وکیل، مجیر: سبحانک یا وکیل
86. وهاب
مجیر: سبحانک یا وهاب، جوشن کبیر: یا وهاباً لایمل
87. وارث
جوشن کبیر: یا وارث یا ضارّ، مجیر: تعالیت یا وارث
88. هادی
جوشن کبیر: یا معافی یا هادی، مجیر: سبحانک یا هادی
89. هو
جوشن کبیر: یا من هو فعال لما یرید، دعای مشلول: یا من یعلم ما هو لا کیف هو (استخراج از اسماء الحسنی اشرف الدین طباطبائی)
171-خواص بعضی اسماء الله
(برای مطالعهی بیشتر در خواص اسماء حسنای الهی به منابع ذیل مراجعه شود: عدة الداعی، ابن فهد حلّی، ص 317، کتابفروشی وجدانی- التوحید، شیخ صدوق، ص 185، دار المعرفه – اسرار التوحید، اردکانی، ص 189، دارالکتب العلمیهی اسلامیه –بلدالامین، کفعمی، ص 669 – بحرالغرائب، هروی، ص 195 – مصباح کفعمی، ص 419 – کشف الهدایه، مدرسی، ص 164 – اسماء الحسنی، میرزا حبیب الله کاشانی، ص 7 – اسماء الحسنی، طباطبایی، ص 10)
1. أحد
الف: انقطاع از خلق، رهائی از کثرت – ب: جلای قلب، اسرار توحید، تجلّی ملائکه
2. اول
الف: یمن و برکت، برای شروع کارها – ب: جهت باز آمدن غایب، طلب فرزند
3. آخر
الف: حسن عاقبت، دوام کارها به سعادت – ب: صفای باطن، خوش دلی
4. اعلی
الف: محبوب شدن در قلوب خاص و عام
5. اکرم
الف: حصول کرامت، مفتاح رزق، دفع فقر
6. بصیر
الف: دفع قساوت قلب، بینائی ظاهری و باطنی – ب: یقین، رفع گرفتاریها
7. باقی
طول عمر، بقای اولاد، استحکام امور – الف: عمل مقبول، استجابت دعا
8. بدیع
الف: معرفت، درست شدن کارها – ب: استجابت دعا، نجات از اندوه و کار فروبسته
9. باری
الف: خلاصی از تنهائی، طلب فرزند و بچهدار شدن – ب: منقاد شدن خلق، طلب مربی و استاد
10. باطن
الف: اطلاع بر اسرار مکنونه – ب: ایمنی از ضلالت، حفظ امانت، نورانیت دل
11. باسط
الف: برطرف شدن غم، وسعت رزق – ب: خوش دلی، مغموم نشدن
12. برّ
الف: سالم بودن فرزند از آفات – ب: کرامت، رسیدن به مطلوب
13. باعث
الف: زنده و نورانی شدن دل – ب: دفع وسوسه شیطان، حیات معنوی
14. برهان
ب: استجابت دعا، حاصل شدن مقصود
15. تواب
الف: توبه، دفع وسوسه شیطان، دفع خیالات فاسده
16. جواد
الف: دفع صفت بخل، رزق
17. جلیل
الف: هیبت و وقار، عزیز شدن نزد خلق – ب: اعزاز، حشمت
18. جبار
الف: خاشع شدن جباران، جبران فقر و کمبودها – ب: خوف از پادشاه، محفوظ شدن مظلوم از ظالم
19. جامع
ب: جمع دوستان، دفع تفرقه زن و مرد، خلاصی از فقر
20. حمید
الف: برطرف شدن اخلاق ذمیمه، کسب اخلاق حمیده – ب: دفع زبان هرزه، صلاح و نیکنامی، معزّز شدن نزد خلائق
21. حسیب
الف: کفایت مؤنة، نجات از چیزی که میترسد- ب: دفع دشمن، ایمن بودن مال و فرزند از آفات
22. حق
الف: احقاق حق، خلاصی از طلبکار، پیدا شدن گمشده – ب: نورانیت دل، صفای باطن، رد غایب
23. حفیظ
الف: حفظ از مؤذیات، ترسیدن از هلاکت – ب: محفوظ ماندن از شر مخلوقات و امراض، دفع خیالات فاسده
24. حلیم
الف: امن از خوف، اطفای خشم، شفقت، صبر و بردباری، عدم قهر
25. حکیم
الف: حکمت، دانستن مجهولات، درست شدن کارها – ب: آسان شدن دشوار، علم
26. حیّ
الف: حیات دل، دفع مرگ مفاجات – ب: رزق، عمر طولانی
27. حفی
الف: دوستی و محبت
28. حنّان
ب: علوم غریبه، اسرار
29. حکم
ب: صفای باطن و ظاهر
30. خبیر
الف: اطلاع پیدا کردن بر ضمایر – ب: اسرار قلوب، ایمنی از بلاهای ناگهانی، اطلاع از خواص اشیاء
31. خالق
الف: استحکام عقیده، نورانی شدن قلب – ب: زیادی اولاد، صنعت و کار
32. خیرالناصرین
الف: غلبه بر اعداء
33. خافض
ب: نجات از دشمن، ایمنی از شرّ شیطان
34. دیان
الف: صفای باطن، امداد گرفتن از غیب – ب: کشف امور غریبه
35. ذاری
الف: رد غایب
36. ذالجلال و الاکرام
ب: استجابت دعا، زودتر رسیدن به مقصود
37. رائی
الف: معرفت، بصیرت
38. رقیب
الف: حفظ مال و اهل از بلیّات – ب: حفظ دختر و پسر، ایمنی از دشمن
39. رحمان
الف: رحمت، عنایت حق – ب: محبوب شدن، مهربان گشتن نسبت به ذاکر
40. رحیم
الف: گشایش در کار، برآمدن حوائج دنیوی و اخروی – ب: رفع غم و اضطراب و خوف، مشفق شدن خلق
41. رزّاق
الف: برکت، وسعت رزق – ب: دفع فقر، توانگری
42. ربّ
الف: حفظ اولاد، برآوردن حاجات – ب: حل شدن کار صعب، عنایت، استجابت دعا
43. رشید
ب: فتح، معلوم شدن سرانجام کار، ارشاد گمشدگان طریق
44. رؤف
ب: نجات مظلوم از زندان، رحمت بینهایت، جذب شفاعت
45. رافع
ب: عزّت، توانگری، بالا رفتن مقام
46. سمیع
الف: استجابت دعا، شنیدن گوش ظاهری و برزخی – ب: صفای دل
47. سلام
الف: سلامتی از آفات، شفای مریض – ب: امان یافتن از بیماری دل
48. سیّد
الف: شرافت، بزرگی
49. سبّوح
الف: دفع شر نفس و شیطان، معنویت – ب: استماع تسبیح موجودات، جلای قلب، سیر در ملکوت
50. شافی
الف: دفع سموم، شفای امراض ظاهری و باطنی
51. شکور
الف: دفع غم، وسعت معیشت – ب: پاک شدن از غلّ و غش
52. شهید
الف: اطلاع بر مغیبات – ب: سعادت و صلاح
53. صمد
الف: غنا، رجوع خلق به ذاکر – ب: یقین، صدق، استغناء
54. صادق
الف: حصول صدق و صفا
55. صانع
الف: استوار شدن صنایع
56. صبور
ب: اطمینان باطن، صبر جمیل، مهمات کلی
57. ضار
ب: نجات از خواری و مذلّت، ایمنی از زوال مقام
58. طاهر
الف: اخلاق فاضله و خلاصی از صفات ذمیمه
59. ظاهر
الف: عدم کوری، ظهور گمشده، پیدا شدن مخفیات – ب: نورانیت ظاهر
60. علیم
الف: فتوحات قلبیه، معارف خفیّه – ب: علم لدنی، گویائی
61. علی
الف: صاحب آبرو شدن، علو و بزرگی – ب: بلندی قدر و منزلت، بازگشت غریب به وطن
62. عدل
الف: مساوات در قول و فعل – ب: تسلط بر ظالمان، از کجی بهراستی
63. عزیز
الف: بینیازی از خلق، عزیز شدن – ب: محتاج نشدن، عزّت دنیا و آخرت
64. عَفوّ
الف: آمرزش گناهان و توبه – ب: امید، پاک شدن اعمال سیئه
65. عظیم
الف: حصول بزرگی، شوکت نزد خلائق – ب: ترقی مقام و رتبه
66.غفور
الف: بخشش معاصی، وسواس، ایمن بودن از خطرات، دلتنگی
67. غنی
الف: کثرت رزق – ب: دفع طمع، فقر، نجات از قرضمندی
68. غیاث
الف: رفع اضطرار و وحشت، خلاصی از شدائد
69. غفار
الف: پوشش گناه و ضرر و زیان – ب: مغفور شدن، ستاریت
70. فتّاح
الف: رفع حُجب از دل، گشایش کارهای مغلق – ب: دفع زنگ غفلت، فتح دل و دفع قبض
71. فالق
الف: پیدا شدن راه گمشده
72. فاطر
الف: پیشرفت مهمّات
73. فرد
الف: خلاصی از کثرت، انقطاع الی الله
74. قدیر
الف: قوت فلب، تسلّط بر کارها
75. قاهر
الف: بیرون رفتن دوستی دنیا، غلبه بر دشمن
خواص ذکر یا قدوس
76. قدّوس
الف: پاک شدن باطن از رذائل – ب: ایمنی از شر وسوسه شیطان، صافیدل
77. قدیم
الف: طول عمر، سلامتی بدن
78. قوّی
الف: توانائی و قوت، دفع دشمن – ب: رفع وسوسه شیطان
79. قریب
الف: ایمنی از آفات، آسان شدن دشواری
80. قابض
الف: هیبت، برطرف کردن دشمن – ب: درهم شکستن خصم
81. قاضی الحاجات
الف: برآمدن حاجات و مطالب مهم
82. قادر
ب: غلبه بر دشمن، در محل جنگ و جدال غالب شود
83. قهّار
ب: بیرون رفتن محبت دنیا، مقهور شدن خصم
84. قیّوم
ب: رزق، پاک شدن دل از کدورات، عمر طولانی
85. کریم
الف: روزی بی حصر و حد – ب: کفایت مقاصد دنیوی و اخروی، مفتاح رزق
86. کافی
الف: کفایت مهمات، دفع شر اعداء
87. کاشف الضُرّ
الف: رفع همّ و غم و بیماری
88. کبیر
ب: بزرگی در ظاهر و باطن، ارتباط ارواح و مجرّدات
89. لطیف
ب: کفایت مهمّات، حصول محبت، دفع شدائد
90. مهیمن
الف: صفای باطن، اطلاع بر اسرار – ب: آگاهی بر باطن
91. مؤمن
الف: شر جن و انس، وسواس – ب: ایمنی از شیطان، سلامتی ایمان
92. متکبّر
رفعت و عظمت، شکستن متکبران – ب: مظفر شدن بر اعداء، طلب حشمت، فرزند دار شدن
93. ملک
الف: دوام دولت و سلطنت – ب: بی نیازی از خلق، دولت دنیوی و اخروی
94. مجیب
الف: گشوده شدن کارهای بسته، استجابت دعا – ب: ایمنی از نکبت دنیوی، برآمدن حاجت
95. مصور
الف: برای فرزند دار شدن – ب: فصاحت و بلاغت
96. مقیت
الف: توسعه رزق – ب: صبر، یادگیری علم، مطیع شدن نفس
97. مبین
الف: محبت، احقاق حق
98. محیط
الف: علم، معرفت
99. منان
الف: ایمنی از خوف، نعمت نافع، دفع تنگدستی
100. مجید
الف: شفای دردها، نورانیت دل – ب: رفع قبض، ترقی سیر و سلوک
101. معز
ب: عزیز شدن در دنیا و آخرت
102. متعالی
ب: پاک شدن از عیوب ظاهری و باطنی، ایمنی و تعدیل خون زنان
103. مذل
ب: ذلیل شدن دشمن، ایمنی مظلوم
104. متین
ب: یقین، نجات زندانی، ازدیاد شیر مادر
105. محصی
ب: آسان شدن حساب قیامت، دفع فراموشی، توانائی حساب رسی
106. مبدی
ب: شروع کارها، طالب فرزند، آسان شدن وضع حمل
107. معید
ب: حفظ خانه، رجوع مسافر، غایب نشدن چیزی
108. محیی
ب: زنده شدن دل به معرفت، ایمنی از آفات
109. ممیت
ب: کشته شدن نفس اماره، دفع خصم
110. ماجد
ب: سلوک، گشایش باطن، بیرون رفتن از طبیعت
111. مقتدر
ب: شکست اعداء، بیداری از خواب غفلت، ترقی قدرتی
112. مقدم
ب: ایمنی از خوف، یقین، تعدیل قبض و بسط
113. مؤخر
ب: عمر دراز، اجابت دعا
114. منتقم
ب: انتقام مظلوم از ظالم، مقهور شدن خصم
115. مالک
ب: توانگری، منصب، عزّت
116. مقسط
ب: رفع وسواس، دفع خیالات فاسده، مقام رضا
117. مغنی
ب: توانگری، کفایت معاش، بینیاز از خلق
118. معطی
ب: رفع احتیاج، بینیازی از خلق
119. مانع
ب: سازگاری زوج ناسازگار، دفع بلای دنیا و آخرت
120. ناصر
الف: غائب شدن بر دشمن، یاری شدن برای غلبه بر شیاطین
121. نافع
ب: منفعت مال، توانگری، انتفاع مردم از ذاکر
122. نور
الف: تصفیه باطن، منوّر شدن دل – ب: دور از ظلمت و تاریکی
123. واحد
الف: انس، الفت، عزت – ب: صحت مریض، دفع وحشت و توهّمات
124. واجد
ب: وجد و شوق، دولت دینی و دنیائی، طلب حال
125. وتر
الف: تجرّد، انقطاع از خلق
126. ولی
الف: دوستی – ب: اخلاق نیک زیردستان، نصرت الهی، دوستی خلق
127. والی
ب: ولایت، صفای باطن، یقین، اطاعت اهل ولایت
128. وهاب
الف: ادای قرض، وسعت رزق
129. واسع
الف: رزق، زیادی عمر – ب: قانع شدن، سهولت روزی
130. ودود
الف: محبت و دوستی – ب: الفت، تبدیل عداوت به دوستی، جلای قلب
131. وکیل
الف: توکل قلبی، دفع دشمنی – ب: کفایت مهمات، دفع اضطرار
132. وارث
الف: بقای ذریه، حفظ فرزند از سقط جنین – ب: حیات، علم لدنی، ایمنی از وحشت
133. هادی
الف: استاد راه، پیدا شدن راهنما
ب: نجات از گمراهی، راه نمای خلق
در خواص اسماء الهی کتابها و مطالب متنوعی نوشتهاند؛ اما ما با استخراج و تلخیص از دو کتاب، بهاختصار در این فصل درج کردیم. حرف «الف» اشاره به کتاب «اسماءالحسنی» تألیف میرزا حبیبالله کاشانی و حرف «ب» اشاره به کتاب «بحرالغرائب» تألیف شیخ محمد بن عبدالله هروی دارد.
1. تا حد ممکن از تکرار خواص در یک اسم خو داری شده است.
2. عدد اسماء را نیاوردیم، چون مربوط به اذن استاد حاذق است.
3. آثار و خواص متنوع و متفاوت است؛ و هر کدام به نیّت داعی است. گرچه گاهی به نیّت خاصی، آثار دیگر هم همراه آن میآید.
4. آنچه آوردیم بهعنوان راهنما و تذکر بوده است.
فهرست مصادر و مآخذ
1. قرآن
2. معجم المفهرس، عبد الباقی
3. فرهنگ نوین: انطون الیاس، سید مصطفی طباطبایی
4. اسماء الهی: رمضانی گیلانی
5. اسماء و صفات حق: ابراهیمی دینانی
6. عرفان نظری: سید یحیی یثربی
7. توحید: شیخ صدوق
8. اسرار توحید: محمدعلی اردکانی
9. بحر الغرائب: شیخ محمد هروی
10. قاموس قرآن: سید علیاکبر قریشی
11. اسماءالحسنی: زهیر طیب
12. رساله نور علی نور: حسن زاده آملی
13. صفحات من تاریخ الاعلام: سید محمدحسن قاضی
14. اسماءالحسنی: سید اشرفالدین طباطبائی
15. تجلیّات اسماء: سید علیاکبر صداقت
16. کشف الهدایه: عبدالکریم مدرّسی
17. منتخب الختوم: شکرالله لواسانی
الله + ملک: 2 مرتبه، 156 = 66 + 90، فتعالی الله الملک (مؤمنون:116)
قدوس + ملک: 2 مرتبه، 260 = 170 + 90، هو الملک القدّوس (حشر:23)
منفرد: 1 مرتبه، نمونه آیه: ملک النّاس (ناس:2)
129-ملیک
ملیک همانند مَلک است که به معنی صاحب مُلک، پادشاه و فرمانروا میباشد که با اقتدار است و مُلکش را عزل و حکمش را مانع (ردعی) نیست.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد:100
تلفیق: مقتدر + ملیک: 744 = 644 + 100، عند ملیکِ مقتدرِ (قمر:55)
130-ممیت
اماته و میراندن همیشه بعد از احیاء و زندگی است. هر موجودی از نباتات و جمادات و حیوانات و انسان و … یک نوع حیات دارند و بعد از مدتی مماتی به حسب ماده و ظرف وجودی خود دارند؛ در انسان به وضوح دیده میشود. گرچه همهچیز با اسباب و علل تقدیر شده، به موت میرسند. اگر زنده کردن بعد از میراندن باشد، آن در قیامت است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 15 مرتبه در قرآن به ریشه ممیت، یعنی یُمیت تکرار شده است.
ابجد:490
منفرد: نمونه آیه: و الله یحیی و یمیت (آلعمران:156)
*ذکر حضرت ابراهیم: ممیت با استفاده از یمیت (بقره:258)
*ذکر «یا ممیت» برای میراندن و کشتن نفس و صفات رذیله بسیار نافع است.
131-منّان
خداوند از باب لطف و نیکویی، بر مؤمنین منت گذارد و اسباب هدایت و ایمان و انواع نعمتهای ظاهری و باطنی را بر آنان ارزانی داد. اگر این عطای بسیار نبود، هر آینه به انواع گرفتاریها و عذابها دچار میشدند.
خداوند منّت میگذارد ولی ملامت نمیکند. از باب تذکّر الآء و احسانهاست که آدمیان را مورد بخشش خاص و منت خود قرار داده است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 10 مرتبه در قرآن به فعل منّان یعنی منّ یمنّ آمده است.
ابجد:141
منفرد: نمونه آیه: لقد منّ الله (آلعمران:1464)، نرید أن نمنّ (قصص:5)
132-منتقم
منتقم حقیقی خدا است که از مشرکین و ستمکاران و هر کس که قابل هدایت نباشد، به خاطر کردار زشت و اعمال ناپسند، انتقام گرفته و عقوبت میکند تا به سزای اعمالشان برسند. منتقم دادستان از دشمنان بود نه از دوستان؛ که این از فضل اوست.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:630
منفرد: نمونه آیه: فإنّا منهم منتقمون (زخرف:41)
133-مولی
حقتعالی محبّ و صاحباختیار و یاری کننده بندگان خوب است؛ اما کافران مولایی جز شیطان ندارند. چرا تَجرّی در معصیت دارند؟ معانی دیگر مانند سید ما، ارباب ما، ولینعمت و سرپرست برای مولی ذکر کردهاند که همه به لطف بزرگواری او میباشد، چون که تدبیر بندگان میکند و سرپرست آنان است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 10 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:86
تلفیق:
الله + مولی: 6 مرتبه، 152 = 66 + 86، والله مولاکم (تحریم:2)
هو + مولی: 3 مرتبه، 97 = 11 + 86، هو مولاکم (حج:78)
منفرد: 1 مرتبه، نمونه آیه، أنت مولانا (بقره:286)
*ذکر مؤمنان: مولی (بقره:286)
134-مؤمن
او حافظ ایمان است و همه در امنیت او هستند. جای امن میدهد و از خطرات اهل کفر محفوظ میدارد. ازاینجهت مورداطمینان و اعتماد است که به وعدههایش نسبت به اهل ایمان وفا میکند. صلح و امنیت میبخشد و اگر جنگ و جدالی میشود، به خاطر زیادی بروز صفات رذیله است و الّا او امن و صلح مطلق میباشد و این صفت را دوست دارد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد:136
تلفیق: سلام + مؤمن، 267 = 131 + 136، القدّوس السّلام المؤمن (حشر:23)
135-مهیمن
خداوند مراقب و نگهدار جهان و جهانیان است، پس گواه و ناظر بر آنان نیز میباشد. او اشراف و احاطه دارد و میبیند و میشنود. نگهبان و سرپرست کل هستی است؛ چه آنکه قوام و پابرجایی همه موجودات به اوست و نمیشود که از تحت سیطره قدرت و علم او خارج باشند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 145
تلفیق: مؤمن + مهیمن: 281 = 136 + 145، السّلام المؤمن (حشر:23)
136- نعم المولی
در شماره 124 دربارهی مولی توضیحی داده شد و این اسم الله، چنین معنا میدهد که خدا، چه سرپرست خوبی و چه ولینعمت زیبندهای برای بندگان است.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 277
منفرد: نمونه آیه: مولاکم نعم المولی (انفال:40)
137-نعم النصیر
در شماره 139 درباره نصیر توضیح میدهیم. این اسم الله، چنین معنا میدهد که خدا چه یاور خوب و زیبا مددکاری است که مانند او نیست.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 541
منفرد: نمونه آیه: نعم النّصیر (انفال:40)
138-نعم الوکیل
در شماره 146 درباره وکیل توضیح میدهیم. این اسم الله، چنین معنای میدهد که خدا چه وکیل خوبی و چه کارساز منحصربهفردی است که نظیر ندارد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 257
منفرد: نمونه آیه: نعم الوکیل (آلعمران:173)
* ذکر مؤمنین: نعم الوکیل (آلعمران: 173)
139-نصیر
خداوند به همه کمک میرساند لکن به مستضعفین و مؤمنین عنایت خاص دارد. آنهایی که او را میطلبند، کمک و یاری میکند، مددکار آنها میشود و به خواسته آنان ارج مینهد. درواقع نصرت شامل کسی میشود که او را ناصر مطلق بداند؛ و متوجه باشد که کفایت همه امور به حسب قابلیت و استمداد، فقط اوست که اسباب را فراهم و از گرداب دشمن و فقر و رنج نجات میدهد.
الف) در 99 اسماء الهی این اسم ذکر نشده است.
ب) 4 مرتبه در قرآن آمده است.
ابجد: 350
تلفیق: الله + نصیر: 1 مرتبه، 516 = 166 + 350، کفی بالله نصیراً (نساء:45)
منفرد: 3 مرتبه، نمونه آیه: هادیاً و نصیراً (فرقان:31)
140-نور
او روشنیبخش فروزان عالم و منوّر زمین و اسمان است و به نور ذات همه عوالم را تابان ساخت. افاضه نور به هر موجودی بهحسب استعداد آن موجود بوده و از نورش به قلب محبان دائماً میتابد و به خورشید و آسمان و زمین و دریا و جنگل و … نیز میرسد، بهنوعی که از نورالانوار عنایتش همه احیاء و فروغ دارند و از این نور جاهل را به عالم و تاریکی را به روشنایی تبدیل میکند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 256
تلفیق: الله + نور: 322 = 66 + 256، الله نور السّماوات (نور:35)
141-وارث
در شماره 48 خیرالوارثین توضیح داده شد. اینجا وارث به معنی ارثبر مطلق آمده است، چه آنکه همهچیز رجوعش در ملکیت خزینه خاص او برمیگردد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 707
منفرد: نمونه آیه: نحن الوارثین (مؤمنون:10)
*ذکر حضرت ذکریا: خیرالوارثین (انبیاء:89)
142-والی
والی از ولی گرفته شده و به معنی قرب و نزدیکی هم میآید. معنای واضحتر آنکه به خاطر نزدیکی کمک و یاری میکند و دوستی میورزد، بندگان را همراهی مینماید و سرپرست و زمامدار و پشتیبان آنان است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 1 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 47
منفرد: نمونه آیه: ما لهم من دونه من والٍ (رعد:11)
143-واحد
او فرد و بیهمتا و تنها و یگانگی او مطلق است و شریک ندارد و تک است. در ذات و صفات و افعال شبیه ندارد. منظور از واحد، واحد صنفی یا نوعی یا جنسی نیست، بلکه ذات واحد واجبالوجود، بیهمتایی است که شریک ندارد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 21 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 19
تلفیق:
واحد + قهار: 6 مرتبه، 325 = 306 + 19، هو الواحد القهّار (رعد:16)
اله + واحد: 15 مرتبه، 55 = 36 + 19، هو إله واحد (ابراهیم: 52)
*ذکر حضرت یوسف: واحد قهّار (یوسف:39)
144-واسع
حقتعالی توانگر مطلق است که همهچیز را به اکرامش به توسعه آفرید و گنجایش دامنهی عوالم را به پهناوری ایجاد کرد. بهشت را از جهنم فراختر نمود و فیض نامتناهی را به رحمانیت برای عام و خاص باز و آلاء و نعمتهای بیکران را ارزانی کرد و بسط داد تا بندگان و موجودات به تنگی و قبض و فشار نیفتند.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 9 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 137
تلفیق:
واسع + علیم: 7 مرتبه، 287 = 150 + 137، الله واسع علیم (بقره: 115)
واسع + حکیم: 1 مرتبه، 215 = 78 + 137، الله واسعاً حکیماً (نساء:130)
رب + واسع: 1 مرتبه، 339 = 202 + 137، ربّک واسع المغفره (نجم:32)
*ذکر حضرت اشموئیل: واسع علیم (بقره:248)
145-ودود
خداوند دوستدار بندگان است و با محبت فراوانی که به آنها دارد، عشق میورزد و آنها را محبوب خویش میکند؛ مهربانی خاص خود را به آنان نشان داده و به هر مناسبتی دوستی دوستان را در نهان و خارج تحقق بخشیده و اعلان میکند. ظهور ودود بیشتر در جنبه علمی و عینی است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 20
تلفیق:
رحیم + ودود، 278 = 258 + 20، ربّی رحیم ودود (هود:90)
غفور + ودود، 1306 = 1286 + 20، هو الغفور الودود (بروج:14)
*ذکر حضرت شعیب: رحیم ودود (هود:90)
146- وکیل
اگر گفتیم فلان کس وکیل ماست، یعنی کارهای ما را بهعنوان نایب انجام میدهد؛ اما در مورد خداوند اینطور گفته میشود که او چون همهچیز قائم به اوست پس باید اعتماد بر او نمود و به او پناه برد که حافظ و مدیر و مرجع و مدّبر در همه کارها میباشد. پس او درواقع متکفل ارزاق و زندگی و حیات است؛ و فقط باید به او تفویض و واگذاری شود.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 13 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 66
تلفیق:
الله + وکیل: 5 مرتبه، 132 = 66 + 66، کفی بالله وکیلاً (نساء:81)
رب + وکیل: 1 مرتبه، 268 = 202 + 66، کفی بربّک وکیلاً (اسراء:65)
منفرد: 7 مرتبه، نمونه آیه: هو علی کلّ شیءٍ وکیل (زمر:62)
*ذکر حضرت موسی (قصص:28) و ذکر حضرت یعقوب (یوسف:66): وکیل
147-ولی
معانی زیادی برای ولی آمده است مانند دوست، مرشد، قیّم، سرپرست، ولینعمت، حافظ که درمجموع بیشترین معنای ولی، یاور و دوستی آمده است. گرچه معانی دیگر مانند ولینعمت و سرپرست هم با معنی پیشین بیارتباط نیست. خداوند یاور و دوستدار دوستان است و به آنها کمک و پشتیبان است.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 32 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 46
تلفیق:
الله + ولی: 4 مرتبه، 112 = 66 + 46، الله ولیّ الّذین (بقره:257)
هو + ولی: 3 مرتبه، 57 = 11 + 46، هو الولیّ (شوری:9)
حمید + ولی: 1 مرتبه، 108 = 62 + 46، الولیّ الحمید (شوری:28)
*ذکر فرشتگان در قیامت (سباء:41) و ذکر مستضعفین (نساء:75) و ذکر حضرت زکریا (مریم:5) و ذکر حضرت یوسف (یوسف:101) و ذکر حضرت موسی (اعراف:155): ولی
148-وهّاب
بخشش و اعام حق، ذاتی است و حدّ و حصر ندارد. بدون عوض میدهد و منّت هم نمیگذارد. هبه او ذاتی بوده و جدید نیست. بخشندگی او بدون سؤال است. گستردگی و ظهور زیاد عطایا و سفره رنگین کرم او، سبب شده که بعضی به خاطر عدم درک، میگویند: نداریم و نداده است!!
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 3 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 14
تلفیق: عزیز + وهاب: 1 مرتبه، 108 = 94 + 14، ربّک العزیز الوهّاب (ص:9)
منفرد: 2 مرتبه، نمونه آیه: إنّک أنت الوهّاب (آلعمران:8)
149-هادی
هدایت عامه و خاصه، اصلش از خداست. هادی علی الاطلاق و هدایتکننده حقیقی اوست. گرچه بهوسیله حُجج و براهین و انبیاء و اولیاء این کار بهصورت ظاهر انجام میگیرد، توفیق میخواهد که بنده به راهنما و مرشدی، راه درست را بپیماید و به مقصد اعلی برسد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 1 و 2 این اسم آمده است.
ب) 2 مرتبه در قرآن ذکر شده است.
ابجد: 20
رب + هادی: 222 = 202 + 20، کفی بربّک هادیاً (فرقان:31)
الله + هادی: 86 = 66 + 20، الله لهاد الّذین (حج:54)
150-هو
خاصترین نام است که بر هویت مطلقه نامتناهی او دلالت میکند. اشاره است بر ذات مطلق، بدون اعتبار اسماء و صفات هستی؛ که در غایت خفاء است. هر اسمی تعریف خاص خود را دارد مگر هو که اشاره به ذات غیب مطلق دارد.
الف) در 99 اسماء الهی ش 2 این اسم آمده است.
ب) 436 مرتبه در قرآن ذکر شده و 188 مرتبه با اسم الله تلفیق شده است.
ابجد: 11
تلفیق:
هو + تواب: 4 مرتبه، 420 = 409 + 11، هو التّوّاب الرّحیم (بقره:37)
هو + حق: 10 مرتبه، 119 = 108 + 11، أنّ الله هو الحقّ (حج:6)
هو + قائم: 1 مرتبه، 162 = 151 + 11، هو قائم علی کلّ نفس (رعد:33)
هو + رب: 8 مرتبه، 213 = 202 + 11، هو ربّنا (بقره:139)
هو + رحمان: 3 مرتبه، 309 = 298 + 11، هو الرّحمن الرّحیم (بقره:163)
هو + حی: 4 مرتبه، 29 = 18 + 11، هو الحیّ القیّوم (بقره: 255)
هو + علی: 5 مرتبه، 121 = 110 + 11، هو العلیّ العظیم (بقره: 255)
هو + عزیز: 20 مرتبه، 105 = 94 + 11، هو العزیز الحکیم (آلعمران:6)
هو + سمیع: 17 مرتبه، 191 = 180 + 11، هوالسّمیع العلیم (بقره:137)
هو + الله: 33 مرتبه، 77 = 66 + 11، هو الله فی السّماوات (انعام:3)
هو + قاهر: 2 مرتبه، 317 = 306 + 11، هو القاهر فوق (انعام:18)
هو + حکیم: 5 مرتبه، 89 = 78 + 11، هو الحکیم الخبیر (انعام:18)
هو + اله: 3 مرتبه، 47 = 36 + 11، هو إاله واحد (انعام:19)
هو + اسرع الحاسبین: 1 مرتبه، 464 = 453 + 11، هو أسرع الحاسبین (انعام:62)
هو + قادر: 1 مرتبه، 316 = 305 + 11، قل هو القادر (انعام:65)
هو + لطیف: 2 مرتبه، 140 = 129 + 11، هو اللّطیف الخبیر (انعام:103)
هو + اعلم: 14 مرتبه، 152 = 141 + 11، هو أعلم من (انعام:117)
هو + ولی: 3 مرتبه، 57 = 46 + 11، هو ولیّهم (انعام:127)
هو + خیرالحاکمین: 4 مرتبه، 981 = 970 + 11، هو خیر الحاکمین (اعراف:87)
هو + مولی: 3 مرتبه، 97 = 86 + 11، هو مولانا (توبه:51)
هو + غنی: 5 مرتبه، 1071 = 1060 + 11، هو الغنیّ الحمید (حج:64)
هو + غفور: 7 مرتبه، 1297 = 1286 + 11، هو الغفور الرّحیم (قصص:51)
هو + قوی: 2 مرتبه، 127 = 116 + 11، هو القویّ العزیز (هود:66)
هو + ارحم الراحمین: 2 مرتبه، 600 = 589 + 11، هو أرحم الرّاحمین (یوسف:64)
هو + علیم: 5 مرتبه، 161 = 150 + 11، هو العلیم الحکیم (یوسف:83)
هو + شدید المحال: 1 مرتبه، 409 = 398 + 11، هو شدید المحال (رعد:13)
هو + واحد: 1 مرتبه، 30 = 19 + 11، هو الواحد القهّار (رعد:16)
هو + سریع الحساب: 10 مرتبه، 453 = 442 + 11، هو سریع الحساب (رعد:41)
هو + خلّاق: 2 مرتبه، 742 = 731 + 11، هو الخلّاق العلیم (حجر:86)
هو + ملک: 1 مرتبه، 101 = 90 + 11، هو الملک القدّوس (حشر:23)
هو + خیرالرازقین: 2 مرتبه، 1220 = 1209 + 11، هو خیر الرّازقین (مؤمنون:72)
هو + رحیم: 1 مرتبه، 269 = 258 + 11، هو الرّحیم الغفور (سباء:2)
هو + فتاح: 1 مرتبه، 500 = 489 + 11، هو الفتّاح العلیم (سباء:26)
هو + رزّاق: 1 مرتبه، 319 = 308 + 11، إنّ الله هو الرّزّاق (ذاریات:58)
هو + بَرّ: 1 مرتبه، 231 = 202 + 11، هو البرّ الرّحیم (طور:28)
هو + اول: 1 مرتبه، 48 = 37 + 11، هو الأوّل و الآخر (حدید:3)
هو + اهل التقوی: 1 مرتبه، 594 = 583 + 11، هو أهل التّقوی (مدثر:56)
هو + رب: 7 مرتبه، 213 = 202 + 11، هو ربّ کلّ شیءٍ (انعام:164)
هو + خیرالفاصلین: 1 مرتبه، 1113 = 1102 + 11، هو خیر الفاصلین (انعام:57)
هو + خیر الناصرین: 1 مرتبه، 1253 = 1242 + 11، هو خیر النّاصرین (آلعمران:150)
هو + خالق: 1 مرتبه، 742 = 731 + 11، هو خالق کلّ شیءٍ (انعام:102)
151-ذکر انبیاء و اولیاء … در قرآن
خداوند در موارد متعدد در قرآن، درباره اسماء الهی که بر زبان و قلب انبیاء و اولیاء جاری میشده، مطالبی ذکر کرده است که در واقع طبق استخراج از فحوای سخنان آنان استفاده میشود که تکیه کلام هرکدام بر یک یا چند اسم الله بوده است. ذکر فرشتگان، مؤمنین، ساحران مؤمن، برگزیدگان، بلقیس، مادر مریم و اصحاب کهف و مانند اینان که در قرآن آمده است را هم استخراج کردیم و برای تذکر سالکان آنان را در این صفحه درج میکنیم.
1. ذکر حضرت محمد صلیالله علیه و آله: سمیع علیم (انبیاء:4)، رحمان مستعان (انبیاء:112)، علیم خبیر (تحریم:3)
2. ذکر حضرت ابراهیم: حفی (مریم:47)، شافی (شعرا:81)، سمیع الدعاء (ابراهیم:39)، عزیز حکیم (آلعمران:8)، ممیت (بقره:258)، محیی (بقره:258)، غفور رحیم (ابراهیم:37)، رحمان (مریم:45)، رب السّماوات و الارض (انبیاء:56)، رب العالمین (شعراء:77)
3. ذکر حضرت نوح: احکم الحاکمین (هود:45)، الله اعلم (هود:31)، هو رب (هود:34)، غفّار (نوح:10)، غفور رحیم (هود:42)
4. ذکر حضرت موسی: تواب رحیم (بقره: 55)، ارحمالراحمین (اعراف:151)، رب اعلم (قصص:37)، باری (بقره:54)، عزیز غفّار (غافر:42)، خیرالغافرین (اعراف:155)، ولی (اعراف:155)، بصیر (طه:35)، الله اله (طه:98)، رب السّماوات و الارض (شعراء:24)، رب المشرق و المغرب (شعراء:38)، وکیل (قصص:28)
5. ذکر حضرت عیسی: رقیب (مائده:117)، خیرالرازقین (مائده:114)، الله رب (آلعمران:51)، علّام الغیوب (مائده:116)، شهید (مائده:118)، عزیز حکیم (مائده: 119)، الله هو (زخرف:64)
6. ذکر حضرت لوط: ربالعالمین (شعراء:164)
7. ذکر حضرت صالح: قریب مجیب (هود:62)، ربالعالمین (شعراء:143)
8. ذکر حضرت ایوب: ارحمالراحمین (انبیاء:82)
9. ذکر حضرت هود: الله رب (هود:57)، حفیظ (هود:55)، ربالعالمین (اعراف:68)
10. ذکر حضرت سلیمان: غنی کریم (نمل:40)، وهاب (ص:35)، الله خیر (نمل:36)
11. ذکر حضرت الیاس: احسن الخالقین (صافات:125)، الله رب (صافات:126)
12. ذکر حضرت یعقوب: غفور رحیم (یوسف:98)، الله مستعان (یوسف:18)، ارحمالراحمین (یوسف:64)، علیم حکیم (یوسف:7)، الله خیر حافظاً (یوسف:46)، وکیل (یوسف:66)
13. ذکر حضرت یوسف: غفور رحیم (یوسف:53)، علیم حکیم (یوسف: 100)، رب لطیف (یوسف:100)، واحد قهار (یوسف:39)، ارحمالراحمین (یوسف:92)، اللهاعلم (یوسف:77)، علیم (یوسف:50)، ولی (یوسف:101)، فاطر السماوات و الارض (یوسف:101)
14. ذکر حضرت زکریا: سمیع الدعاء (آلعمران:38)، ولی (مریم:5)، خیرالوارثین (انبیاء:89)
15. ذکر حضرت شعیب: رحیم ودود (هود:91)، خیرالحاکمین (اعراف:87)، خیرالفاتحین (اعراف:89)، ربالعالمین (شعراء:180) رب اعلم (شعراء:188)
16. ذکر حضرت ابراهیم و اسماعیل: توّاب رحیم (بقره: 128)، سمیع علیم (بقره:127)، عزیر حکیم (بقره:129)
17. ذکر حضرت لقمان: لطیف خبیر (لقمان:16)
18. ذکر حضرت اشموئیل: واسع علیم (بقره:247)
19. ذکر انبیاء در قیامت: علّام الغیوب (مائده:110)
20. ذکر حضرت مریم: رحمان (مریم:36)
21. ذکر حضرت هارون وصی حضرت موسی: رب رحمان (طه:90)
22. ذکر حضرت جبرئیل: رب السماوات و الارض (مریم:65)
23. ذکر مؤمنان اهل بهشت: برّ رحیم (طور:28)
24. ذکر بندگان برگزیده: غنی حمید (ابراهیم:8)
25. ذکر راسخون در علم: وهاب (آلعمران:8)
26. ذکر مادر مریم: اللهاعلم (آلعمران:36)، سمیع علیم (آلعمران:36)
27. ذکر بندگان صالح: خیرالراحمین (مؤمنون:109)
28. ذکر مستضعفین: نصیر (نساء:75)، ولی (نساء:75)
29. ذکر اصحاب کهف: رب السّماوات و الارض (کهف:14)، رب اعلم (کهف:19)
30. ذکر پادشاه خداپرست: رب اعلم (کهف:21)
31. ذکر روبین پس بزرگ حضرت یعقوب: خیرالحاکمین (یوسف:80)
32. ذکر مؤمنین: نعم الوکیل (آلعمران:73)، رئوف رحیم (حشر:11)
33. ذکر ساحران مؤمن: خیر و ابقی (طه:73)، ربالعالمین (شعراء:47)
34.ذکر مؤمنان مهاجر: ربنا الله (حج:40)
35. ذکر بلقیس: ربالعالمین (نمل:44)
36. ذکر فرشتگان در قیامت: ولی (سباء:41)
37. ذکر بهشتیان: غفور شکور (فاطر:34)
38. ذکر اهل ایمان: قدیر (تحریم:8)
39. ذکر فرشتگان حامل عرش: عزیز حکیم (مؤمن:8)
40. ذکر فرشتگان: حمید مجید (هود:73)، علیم حکیم (بقره:31)
41. ذکر فرشتگان مقرّب: حکیم علیم (ذاریات:30)
152-دیدگاه عارف ربّانی سید علی آقا قاضی
عارف بالله سید الواصلین سید علی آقا قاضی (متوفی 1366) استاد عرفاء عظام، در نامهای به شیخ ابراهیم چنین مرقوم داشتند:
علم اسماء حُسنی بعد از علوم توحید از أشرف علوم است… و نیز وارد است که الاسماء «تنزل من السماء» (اسماء از آسمان و بالا به پایین نازل میشود) فکری باید نمود که موافق شد با اسم الله، باید که با دیده قلب به اسماء حسنی الهی نگریست و علم اسماء حسنی بین علوم از همه بالاتر است. نزد من بین علوم، علوم ریاضی ممتاز است. بهوسیله اسماء حسنی میتوان بدون نردبان از آسمانهای بلند نیز گذشت. (صفحات من تاریخ الاعلام، ص 233)
بنگرید به قرآن و اسماء حسنی خداوند متعال که عبارت از مقسط (عادل)، راحم، ذوانتقام، شدید العقاب، محسن، که لطفش دائماً بر خلائق است. اوصاف اولیای خدا اوصاف خداست، با این فرق که خداوند مانند کسی است که ایستاده و اولیای او مانند سایه او هستند. (همان مصدر، ص 334)
مرحوم عارف ربانی آقا سید هاشم رضوی هندی، (متوفی 1371) در تاریخ دی ماه 1370 فرمودند:
مقداری علم حروف را نزد استاد، سید علی آقا قاضی خواندم که استادی کامل در این فن داشتند.
مرحوم آیة الله سید عبدالکریم کشمیری که ما سه کتاب (آفتاب خوبان، روح و ریحان، صحبت جانان) درباره ایشان نوشتیم و پنج سال از سید علی آقا قاضی استفاده کرده بود. از کسانی بود که در علم حروف و اعداد اسماء الله و اوقات ذکر آن، استاد بودند. مصباحی که ایشان روشن نمود، الآن یکی از فروغ و ضیاء آن، این کتاب است که درباره اسماء الله متجلی شده است؛ و از گلستان سرسبز قرآن استفاده شده که برای راه گشائی سالکان به سبک خاص تدوین گردیده است.
153-اسماء حسنی
در چهار آیه قرآن آمده که برای خدا اسماء حُسنی است او را بخوانید:
1. ایّاً ما تدعوا فله الأسماء الحسنی (اسراء:110)
2. الله لا إله إلّا هو له الأسماء الحسنی (طه:8)
3. هو الله الخالق البارئ المصوّر له الأسماء الحسنی (حشر:24)
4. لله الأسماء الحسنی فادعوه بها (اعراف:180)
در سه آیه اول میفرماید: برای خداوند اسماء حسنی است و در آیه چهارم میفرماید: برای خدا اسماء حُسنی است او را به آنها بخوانید پس امر به ذکر لسانی و قلبی اسماء الله شده است.
در اسماء الهی همیشه در معنی وصفی آن اسم لحاظ کمال میشود. اگر وصفی شائبه و موهوم عیب باشد، حُسنی و نیکو نباشد. اسماء الهی در واقع تجلی ظهور حق با صفت خاص آن است؛ اسم قادر با صفت قدرت تجلّی میکند، یعنی صفت قدرت، کامل و هیچ ضعف و نقصی بر او راه ندارد.
در آیه اول میفرماید: هر اسمی را که بخوانید، در واقع آن اسم الهی نیکو است و آن اسمی که نیکوست از برای غیر خدا است که صفت ممکنالوجود را دارند و در معرض آفات و زوال هستند.
بله، امامان که مظهر حقیقی حقتعالی و خلیفه او هستند و اسماء و صفات الهی در آنان متجلّی شده است، فرمودند: «ما اسماء حسنی الهی هستیم» و بهعبارتدیگر مظهر جامع توحید و آئینه تمام نمای حق که از اسم صفت او حکایت میکنند، ائمه علیهم السّلام هستند؛ و امروز این مظهریت در حضرت ولیعصر علیهالسلام میباشد.
154-اسم اعظم
در روایات آمده است که اسم اعظم الهی هفتادوسه حرف است. یکی را به آصف برخیا دادند که تخت بلقیس را از یمن به فلسطین در یک چشم به هم زدن آورد.
دو تا به حضرت عیسی داده شد که مرده را زنده و کور مادرزاد را شفا میداد.
هشت تای آن را به حضرت ابراهیم دادند.
بیستوپنج تای آن را به حضرت آدم عطا شد.
هفتادودو حرف آن به پیامبر و ائمه علیهم السّلام داده شد. (بصائر الدرجات،208)
مطالب بسیار درباره اسم اعظم خداوند وجود دارد که بعضیها کتابی مفصّل دراینباره نوشتهاند. ولی عمده و نکته دقیق دراینباره این است که همه اسماء الهی اسم اعظم و بزرگ هستند (اللهم إنی اسئلک من اسمائک به اکبرها و کل اسمائک کبیره (دعای سحر ماه رمضان))، لکن اسم اعظم به عطا است که خدا و پیامبر و یا ولی خاص به کسی میدهد، آن هم با شرایط خاص و در موارد مخصوص و اِعمال آنهم بهاندازهی اذن میباشد و دارندهی آن هیچوقت بوق دست نمیگیرد و سرو صدا راه نمیاندازد و نزد هر کس ادعا نمینماید و …
اسم اعظم مخفی است و در دعاها هم اشاره به عظمت و استتار آن آمده است. در دعای سمات به خدا میگوییم «خدایا ترا به اسم عظیم و اعظمت میخوانم، آن اسمی که بر درهای بسته آسمان خوانده شود، به رحمتت گشوده گردد و بر درهای تنگناهای زمین برای فرج خوانده شود، گشایش یابند. آن اسمی که برای آسان شدن سختیها خوانده شود، همواره آسان گردد. آن اسمی که برای برخاستن مردهها در قیامت خوانده شود بپا خیزند».
معلوم میگردد اسم اعظم جز خواص بر همگان پوشیده است و هر اسم اعظم، دارای آثار و قدرت خاص خودش است…
155-عدد أسماء
در اینکه اسماء الله چند تاست، مختلف بیان شده؛ در قرآن قریب صد و پنجاه مورد آن را استخراج کردیم اما در روایتی از پیامبر صلیالله علیه و آله چنین آمده است که فرمودند:
«خدا 4000 اسم دارد، 1000 اسم را فقط خدا میداند، 1000 اسم آنها خدا و ملائکه میدانند، 1000 اسم آنها خدا و ملائکه و انبیاء میدانند، 1000 اسم آنها مؤمنان میدانند، 300 اسم آن در تورات، 99 اسم از صدتا، ظاهر و یک اسم مکتوم و پنهان است. هرکس آنها احصاء کند داخل بهشت میشود».
امام صادق علیهالسلام فرمود: خداوند نامها را به حروف آفرید… پس قرار داد آن نام را کلمه تمام که بر چهار چیز که یکی از آن اجزاء نامی است باهم که یکی از آنها پیش از دیگری نبود.
پس سه نام از آن نامها را ظاهر گردانید به جهت احتیاج خلائق بهسوی آنها. یک نام از آن نامها را محجوب و مستور ساخت و آن از نظر خلائق پوشیده است که در خزانه علم خداست و غیر او کسی آنها نمیداند.
آن سه نام که ظاهر شد؛ الله، تبارک، تعالی (سبحان) (در بعضی نسخهها بجای تعالی، سبحان آمده است) برای هر نامی از این نامها چهار رکن را مسخر گردانید، پس دوازده رکن میشود. برای هر رکنی از 12 گانه 30 نام آفرید که هر یک از آنها دلالت میکند بر فعلی از افعال که به آن رکنها منسوباند که مجموع 360 نام میشود و آن 30 نام عبارتاند از:
رحمان، رحیم، ملک، قدّوس، خالق، باری، مصور، حی، قیوم، لاتاخذه سنه و لانوم، علیم، خبیر، سمیع، بصیر، حکیم، عزیز، جبّار، متکبّر، علی عظیم، مقتدر، قادر، سلام، مؤمن، مهیمن، منشی، بدیع، رفیع، جلیل، کریم، رزّاق، محیی، ممیت، باعث، وارث، که مجموع 360 میشود. (توحید صدوق، ص 190 – اسرار توحید، ص 194)
156- احصاء أسماء
ما در موضوع شماره 4، 99 اسم الهی به طریق شیعه و سنی را که متواتر است درج کردیم. در آنجا پیامبر فرمود: هرکس این 99 اسم الهی را احصا کند داخل بهشت میشود.
درباره احصا کردن اسماء الهی، مرحوم شیخ صدوق، میفرماید: یعنی به آن احاطه پیدا نموده و بر معانی آن وقوف کند، نه آنکه فقط صرف شمردن باشد.
فقیر گوید: احصاء یعنی شمارش، شمردن، حفظ کردن، ضبط نمودن، دریافتن، سرشماری کردن، هر چیز از اسماء را برای ذاکر و عارف درجات و مراحلی است. صرف گفتن لسانی، توجه به معنی اسم، با اخلاص گفتن، ذکر قلبی، خویش را مطابق آن اسم قرار دادن، کشف حقیقت اسم بر قلب و … میتواند نوعی احصاء بالنسبه به حال سالک باشد؛ که خداوند خبیر و علیم است و بهاندازه قابلیت مزد و پاداش آن را به ذاکر میدهد.
157-اعداد در قرآن
اینکه اسماء الهی را باید بر اعداد خاص گفت، مطلبی دقیق است و جای شک نیست. اصلاً همهچیز بر عدد است و خداوند در قرآن بسیار از اعداد مختلف نام برده است؛ مانند این آیات: 1000 سال (بقره:96)، 1000 ملائکه (انفال:9)، 950 سال (عنکبوت:14)، 000/100 نفر (صافات:147)، 000/50 سال (معارج:4)، 1000 ماه (قدر:3)، 5000 ملائکه (آلعمران:125)، 1000 نفر (بقره:243)، 3000 ملائکه (آلعمران:124)، 99 گوسفند (ص:23)، 309 سال (کهف:25)، 80 تازیانه (نور:4)، 70 ذراع (حاقه:32)، 70 مرد (اعراف:55)، 70 استغفار (توبه:80)، 6 روز (اعراف:54)، 60 مسکین (مجادله:4)، 5 نفر (کهف:42)، 4 شاهد (نور:6)،4 ماه و 10 روز (بقره:234)، 40 شب (بقره:51)، 40 سال (مائده:26)، 3 روز (مریم:10)، 30 ماه (احقاف:15)، 30 روز روزه (بقره:116)، 3 ماه (طلاق:40)، 12 ماه (توبه:36)، 2 نفر عادل (مائده:106)، 12 نقیب (مائده:12)، 11 ماه و ستاره (یوسف:4)، 12 چشمه (بقره:60)
اینها نمونهای از اعداد در قرآن بود و دانستن حروف و اسماء به اعداد آن هم به اعداد ابجدی برای سالکان ضرورت دارد.
158-ابجد و تفسیر آن
1 ا، 2 ب، 3 ج، 4 د، 5 هـ، 6 و، 7 ز، 8 ح، 9 ط، 10 ی، 20 ک، 30 ل، 40 م، 50 ن، 60 س، 70 ع، 80 ف، 90 ص، 100 ق، 200 ر، 300 ش، 400 ت، 500 ث، 600 خ، 700 ذ، 800 ض، 900 ظ، 1000 غ.
امام باقر علیهالسلام فرمود: چون حضرت عیسی متولد شد در هفتسالگی مادرش دستش را گرفت و او را به مکتبخانه برد و در نزد معلم نشاند.
معلم گفت: بگو بسمالله الرحمان الرحیم، عیسی گفت: بسمالله الرحمن الرحیم. معلم گفت: بگو ابجد، عیسی سرش را بالا کرد و فرمود: آیا میدانی معنی ابجد چیست؟ معلم چوبدستی را بلند کرد تا به عیسی بزند. عیسی فرمود: ای معلم مرا مزن، اگر میدانی که مشکل نیست، از من سؤال کن تا برای تو شرح دهم!!
گفت: تفسیر کن! عیسی فرمود: الف: آلاء (نعمتها) خدا است، باء: بهجت خدا، ج: جمال خدا، د: دین خدا، ه: هول (ترس) دوزخ، و: ویل (عذاب) برای اهل آتش، ز: زفیر (نعره) دوزخ، حطی: یعنی ریخته شد گناهان از افراد آمرزشخواه. کلمن: کلام خداست که هیچ تبدیل از برای کلمات او نیست. سعفص: صاع: بصاع (هر چه به مساوات یکدیگر است) و جزاء مقابل جزاء است.+… قرشت، یعنی مردم را خدا جمع نماید و محشور سازد.
پس معلم به حضرت مریم مادر عیسی گفت: ای زن دست بچهات را بگیر که آنچه باید بداند دانسته و او را به معلم احتیاجی نیست. (توحید صدوق، ص 236- اسرار توحید، ص 264)
حدیث دوم: امیرالمؤمنین علیهالسلام از پیامبر صلیالله علیه و آله در سؤال یکی از اصحاب که از تفسیر ابجد سؤال کرد، فرمود: تفسیر ابجد را بیاموزید که همه اعجوبها در آن است. وای بر عالمی که تفسیر آن را نداند.
عرض شد: یا رسولالله تفسیر ابجد چیست؟ فرمود: الف: آلاء خداست، باء: بهجت (نیکویی) خدا است، جیم: جنت (بهشت) جمال و جلال خدا است. دال: دین خدا است. ها: هاویة (دوزخ) است وای بر کسی که بر دوزخ فرو رود.
واو: ویل (وای) بر اهل آتش دوزخ. زا: زاویه (و سهکنجی) در آتش دوزخ است، پس پناه میبریم به خدا ازآنچه در آن زاویه جهنم است.
حاء: حطوط (فروریختن) گناهان است در شب قدر برای کسی که استغفار میکند؛ و آنچه جبرئیل با فرشتگان با آن تا طلوع صبح فرود آمدهاند.
طاء: طوبی از برای ایشان است و خوب بازگشت گاهی است. طوبی درختی است که خدای عزوجل آن را نشانیده و از روح خود در آن دمیده؛ بهدرستی که شاخهای آن از پشت دیوار و حصار پشت دیده میشود.
یا: ید و دست خدا است که فوق خلقش میباشد، پاک و منزه است خداوند از آنچه شرک میورزند.
کاف: کلام خداوند است که کلمات او تبدیل ندارد و هرگز غیر از آن جناب پناهی را نمییابی که به آن میل کنی.
لام: پس الهام و فرود آمدن اهل بهشت در میان خویش در زیارت و تحیت و سلام است و تداوم ملامت کردن اهل جهنم اهل جهنم در دوزخ یکدیگر را میباشد.
میم: ملک و پادشاهی خدا است که زوال ندارد و دوام دارد و فانی نمیشود.
نون: ن و القلم و ما یسطرون (قلم) پس قلم از (دوات) نور نوشته شده و در لوح محفوظ فرشتگان مقرب درگاه کبریاء گواهی میدهند؛ و خدا کافی است که شاهد باشد.
صاد: (صاع بصاع) هر چه به مساوات در مقابل یکدیگر میشود.
فص: جزا در عوض جزا است.
قرشت: یعنی خدا ایشان را جمع فرماید و محشور سازد و حکم میفرماید و ایشان ستم کرده نخواهنده شد. (همان مصدر)
*در این روایت و روایت قبلی حضرت عیسی، تفسیر ثخذ و ضظغ برده نشده است. ما برای تفسیر، از روایتی که از امام علی علیهالسلام در تفسیر حروفات شده، استفاده کردیم و ذکر مینماییم که فرمود:
ثا: ثواب مؤمنان برای اعمال شایسته ایشان است.
خاء: خمولی و بینامی اهل گناه، نزد خداوند عزوجل است.
ذال: یعنی خداوند صاحب بزرگواری و کرامت است.
ضاد: گمراه شد آنکه به محمد و آل محمد مخالفت کرد.
ظاء: گمان مؤمنان به خدا خوب است و گمان کافران به خدا بد است.
غین: غنی و بینیاز خداست و حاجت و فقر در او راه ندارد. (همان مصدر، ص 233- اسرار توحید، ص 261)
159-اسماء جلالی و جمالی
گویند: خداوند را دو نوع اسماء میباشد که بهظاهر متقابل یکدیگرند، اما در باطن متلازم هم میباشند. اسماء جمالی مانند: رؤف، رحیم، لطیف، عزیز و … میباشد که بر لطف و عنایت و رحمت خدا دلالت میکند، اما اسماء جلالی مانند جبّار، منتقم، قهّار، شدید العقاب و … میباشد که نشانه قهر و غضب خداست.
160- امهات اسماء الله
امهات اسماء را مختلف نقل کردهاند. بعضی 4 اسم حی، علم، اراده و قدرت را و بعضی اول، آخر، ظاهر و باطن را و بعضیها حیّ و قیّوم، سمیع و بصیر را جزء امهات و ارکان دانستهاند.
طبق روایت اول اسم علی عظیم را خدا انتخاب کرد، (نگاه کنید حدیث امام رضا علیهالسلام، ص 80) و طبق روایت دیگر الله، تبارک، تعالی [سبحان] را برگزید. (نگاه کنیدش.157، حدیث امام صادق علیهالسلام)
بعضیها حی، عالم، مرید، قادر، سمیع، بصیر و متکلم را ذکر کردهاند، بعضی دو اسم الله و رحمان را جامع دانستهاند.
فقیر گوید: اول و آخر و ظاهر و باطن (اول سوره حدید)(چهار اسم مادر، اول و آخر و ظاهر و باطن است دو اسم جامع الله و رحمان جامع این چهار اسم است و هیچچیز بیرون از حیطه این چهر اسم نیست، عرفان نظری، ص 320)، حیّ و قیّوم (در سوره بقره) سمیع و بصیر (در سوره مجادله) علیم و قدیر (در سوره روم) میتواند امهات اسماء باشد و الله اعلم بالصواب.
بههرتقدیر، آنچه اول بوده، ازلی است و آنچه ابدی است، آخر است. هر اسمی از باطن به ظاهر آید (آنچه از اعیان ثابته (در غیب بود، بهحسب نزول در ظاهر و اعیان ممکنه به ظهور میآیند.)) و آثار حیات و علم و قدرت در آن است و قوام همه به آن است و همهچیز را او میبیند و میشنود.
161- مظاهر أسماء
فرشتگان اگرچه از مقربان درگاه حق شناخته میشوند ولی تنها مظهر اسم سبوح، قدّوس، سلام و … هستند و مظهریت همهی اسماء حق را دارا نیستند.
حیوانات مظهر اسم بصیر و سمیع و حیّ و قدیر و … هستند و از صلاحیت مظهریت همه اسماء محروم میباشند. شیاطین مظهریت اسم مُضلّ و متکبّر و … میباشند ولی مظهریت برای اسماء را ندارند.
انسان، هیکل توحید و مظهر جامع تمام نمای حق است که از همه اسماء و صفات او حکایت میکند. (اسماء و صفات حق، ص 32)
162- قطب و مظهر تام أسماء
امروز مظهر جمیع اسماء و قطب عالم امکان حضرت ولیعصر علیهالسلام میباشد. هر اسمی از جمالی و جلالی ظهور تام و کامل و جامع آن در انسان کامل دیده میشود. انسان کامل متصف و متخلّق به همه اسماء و صفات است. غیر امام زمان علیهالسلام کسی این جامعیت را ندارد.
«حقیقت توحید، جمع بین ظهور و بطون است و موحد حقیقی به کسی اطلاق میشود که از تمام تجلیّات حقتعالی چه ذاتی و چه صفاتی و چه فعلی برخوردار باشد»(اسماء الهی، ص 137) حضرتش مجمع جمیع اسماء، به تجلی ذاتی و صفاتی و افعالی متحقق است. (یعنی خدا او را مظهر اسماء و صفات خود گردانیده) است بدون اکتساب و تحصیل و با عنایت ازلی و ذاتی!
163- استخراج اسماء از أفعال
آنچه بهعنوان فعل به خداوند نسبت داده میشود، اسماء را به طریق اشتقاقی میتوان به دست آورد. چنانکه در دعای جوشن کبیر بسیار آمده و در قرآن هم کم نیست مانند آیه 27 سوره آلعمران:
1. تولج اللّیل فی النّهار: شب را در روز داخل میکند.
2. تولج النّهار فی اللّیل: روز را در شب داخل میکند.
3. تخرج الحیّ من المیّت: زنده را از مرده بیرون میآورد.
4. و تخرج المیّت من الحیّ: مرده را از زنده بیرون میآورد.
5. و ترزق من تشاء بغیر حساب: به هرکس بخواهد بدون حساب روزی میبخشد.
اسمائی مانند مسیّر: گردش دهنده، مبدّل: دگرگونکننده، مفنی: نیست کننده، مستخرج: بیرون آورنده، محیی: زنده کننده از افعال استخراج گردیده؛ و در دعای جوشن کبیر نمونههای بسیاری همانند اینها آمده است.
164- ذکر الله و رب و نوع خواندن
در قرآن موارد متعدد امر و توجه به ذکر خدا شده است. ذکر خدا هم زبانی و هم قلبی را شامل میشود. آنهایی که ذکر خدا را فقط به دل تنها میدانند، به آیات صریحه در نام بردن اسم لفظی مانند ذکر اسم الله هنگام ذبح مثلاً گوسفند و گاو و امثال اینها را چه میکنند؟!
خداوند میفرماید: فکلوا ممّا ذکر اسم الله علیه: بخورید از حیوانات حلالگوشت که نام خدا (مانند بسمالله) بر آن یاد شده است. (انعام:118)
در سوره علق خدا میفرماید: اقرأ باسم ربّک الّذی خلق: ای پیامبر بخوان درحالیکه به نام پروردگارت (به بسمالله الرحمن الرحیم) ابتدا کننده باشی، خدایی که همه چیز را آفرید. (علق:1)
الف: ذکر اسم الله بالصراحة در آیات آمده است مانند این آیه «مساجد یذکر فیها اسم الله کثیراً: و مسجدهای مسلمانان که در آنها نام خدا (و اذکر الله علیه (مائده:4)، یذکروا اسم الله (حج:28)، لیذکروا اسم الله (حج:34)، فاذکروا اسم الله علیها (حج:36)) بسیار یاد میشود. (حج:41)
ب) ذکر اسم رب: آیاتی وارد شده درباره ذکر رب، نگفته ذکر مسمی و معنی؛ چه آنکه از اسم به مسمی و معنا داعی منتقل میشود (تبارک اسم ربک (رحمان:78)، سبح باسم ربک (واقعه:74)، و اذکر اسم ربک (انسان:25)، ما ذکر اسم ربه (اعلی:15)، سبح اسم ربک (اعلی:1)) مانند این آیه: و اذکر اسم ربّک: یاد کن اسم رب خودت را (مزمل:8) *توضیح 3 اسم الله: اعلی و عظیم و ذیالجلال با رب در قرآن آمده است، ربّک الأعلی (اعلی:1)، ربّک العظیم (واقعه:74)، ربّک ذیالجلال و الإکرام (رحمان:78)
ج) نوع خواندن! خداوند در قرآن درباره انواع یاد خود میفرماید: 1. و اذکر ربّک کثیراً: ذکر خدا را کثیر (زیاد) بگو (آلعمران: 41) 2. اذکر ربّک فی نفسک تضرّعاً و خیفة: پروردگارت را در دل خود (بدون ریاء) یاد کن از روی تضرع و زاری، خوف و بیم، در هر بامداد و شبانگاه به سخنی که فروتر از آواز بلند (نه آهسته و نه بلند) یاد نما (اعراف:205) 3. فاذکروا الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبکم: یاد خدا کنید هنگام ایستادن و نشستن و بر پهلو قرار گرفتن (نساء:103).
165- تسبیح خداوند
در قرآن فراوان از گفتن تسبیح و نوع تسبیح گفتن موجودات مانند نباتات و جمادات و ملائکه و… یاد کرده است و از نمونه آیات:
1. همه موجودات تسبیح خدا را میکنند. (حشر:1)
2. تسبیح موجودات را همگان درک نمیکنند. (اسراء:44)
3. ملائکه حول عرش به حمد پروردگار مشغول هستند. (زمر:75)
4. در تسبیح کردن سستی روا نمیدارند. (انبیاء:21)
اما درباره انسان و تسبیح و یاد خدا و اوقات آن در قرآن اینچنین آمده است:
1. قبل از طلوع شمس و قبل از غروب خورشید؛ تسبیح و حمد خدایت را بجا آور و همچنین (برخی) از ساعات روز.
2. صبح و شام غُدُوِّ وَ الآصال تسبیح او میگویند (نور:36) و عشیِّ و الابکار یعنی صبح و شام (غافر:55)
3. تسبیح رب اعلی (اعلی:1) و عظیم (واقعه:74) خودت کن.
4. در بخشی از شب و بعد از سجدهها او را تسبیح کن. (ق:40)
5. هنگام شب و هنگام پشت کردن ستارگان (طلوع صبح) تسبیح کن. (ق:40؛ طور:49)
6. مقداری طولانی از شب او را تسبیحگوی (انسان:26)
* نتیجه آنکه بهترین اوقات تسبیح خدا، صبح و شب، مقداری از شب، بعد از سجدهها، طلوع صبح و هنگام سحر میباشد.
* در قرآن خداوند درباره اینکه حضرت یونس در شکم ماهی قرار گرفت، میفرماید: اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند»(صافات: 144-143)
* شاید تسبیح حضرت یونس طبق قرآن این بوده: لا إله إلّا أنت سبحانک، (انبیاء:87)
حال این سؤال پیش میآید که تسبیح خدا به چیست؟ مطالبی دراینباره گفته شده است، از قبیل سبحانالله، تسبیحات اربعه، نماز، شکر خدا کردن، تسبیح حضرت زهرا، تسبیح قلبی و …
نمونه چند روایت:
1. امام صادق علیهالسلام فرمود: هر کس صد مرتبه سبحانالله بگوید برتر از صد شتر است که در راه خدا قربانی کند. (به نقل وافی 5/218)
2. امام صادق فرمود: هرکس تسبیح حضرت زهرا علیها السلام (34 اللهاکبر، 33 الحمدلله، 33 سبحانالله) بعد از نماز بگوید، نزد من بهتر است از نماز هزار رکعتی؛ به زبان صد است و در میزان هزار است و شیطان را میراند و خدا را خشنود میسازد. (سفینة البحار 1/593)
3. امام صادق علیهالسلام فرمود: هرکس با تسبیح با تربت سید الشهداء، یک سبحانالله بگوید 400 حسنه برایش نوشته میشود… تسبیح تربت در دست کسی باشد خود سبحانالله میگوید بدون آنکه شما سبحانالله بگویید. (به نقل لئالی الاخبار، ص 39)
4. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: تسبیح، نصف میزان (قیامت) را پر میکند. (به نقل وافی 5/218)
خداوند در سوره یونس آیه 10 میفرماید: دعا و خواندن اهل ایمان در بهشت، ذکر «سبحانک اللهم» و پایان دعای آنان از کثرت لذات «الحمد لله ربالعالمین» میباشد.
166- تذکر بعضی اذکار قرآنی
در قرآن بعضی اذکار و اوراد آمده و آثار هم دارد مانند این اذکار:
* الله لا إله إلّا هو، در 8 جای قرآن آمده است مانند (بقره:256) و ابجد آن 176 میباشد.
* لا إله إلّا هو، 28 مرتبه در قرآن تکرار شده است مانند (طه:9) و ابجد آن 110 میباشد.
* الحمدلله، 22 مرتبه تکرار شده است مانند (انعام:45)
* سبحانالله، 9 مرتبه ذکر شده است مانند (یس:83)
* امام صادق علیهالسلام فرمود: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمیبرد؟
1. در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرد، چگونه به ذکر خداوند در قرآن حسبنا الله و نعم الوکیل (آلعمران:173) پناه نمیبرد، زیرا شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر یاد شده فرمود: پس همراه با نعمتی و فضل از جانب خداوند بازگشتند و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
2. در شگفتم برای کسی که اندوهگین است، چگونه به ذکر خداوند لا إله إلّا انت سبحانک إنّی کنت من الظّالمین (انبیاء:87) پناه نمیبرد، زیرا شنیدم که خداوند به دنبال آن فرمود: پس ما او را از اندوه نجات دادیم و همینگونه مؤمنین را نجات میبخشیم.
3. در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر خداوند أفوّض أمری إلی الله إنّ الله بصیر بالعباد (غافر:44) پناه نمیبرد، زیرا شنیدم که خداوند به دنبال آن فرمود: پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شرّ و مکر فرعونیان مصون داشت.
4. در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیا است، چگونه به ذکر خدا ماشاءالله لا قوّةَ إلّا بالله پناه نمیبرد، زیرا شنیدم که خداوند بعد از ذکر آن فرمود: (مرد فاقد نعمتهای دنیوی به مردی که دارای نعمت بود گوید) اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود میدانی، پس امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد. (امالی صدوق – رساله نور علی نور، ص 14)
البته اذکار و اوراد قرآنی و خواص آیات در کتابهای مختلف بسیار نوشتهاند که ما به همین مختصر بسنده کردیم.
167- مناسبت اسماء الله
هر یک از اسماء الهی را برای سالک از نظر معنی و مفهوم و وقت، خواص و مناسبتی است که میتوان به بعضی از آنها اشاره کرد:
برای حُبّ ذکر: ودود، برای رفع تنگی صدر: باسط، برای یاری خواستن: مستعان و نعم النصیر، برای سخاوت و جود: کریم و وهاب، برای دفع دشمن: جبار و قهار و منتقم، برای آمرزش و غفران: غفار و غفور و اهل المغفرة، برای توبه: قابل التوب، برای هدایت: هادی، برای باز شدن گوش و چشم برزخی: سمیع و بصیر، برای قلب: فتاح، برای حفظ: حفیظ، برای علم: علیم، برای کارهای خوب: بَرّ، برای شکر از خدا: حمید و شکور، برای نورانیت: نور، برای شفاء: شافی، برای تمجید و بزرگی خدا: مجید و علی و اعلی، خلاصه آنکه مناسبتهای زیادی برای هر یک از اسماء الهی است که در کتابهای مختلف نوشتهاند و ما هم از باب تبرّک، چند نمونه آنها نوشتیم.
168- اسماء توفیقی
اسمائی که در قرآن و احادیث وارد شده مانند حی، رحمان، غفور، مجید و … درباره اسم و صفت خداوند است، امّا اسمائی که وارد نشده، آیا میشود استعمال کرد؟
جایز بودن مشکل نیست، فقط آن اسم نباید در نقص و ضعف باشد و بیحرمتی و بیادبی نباشد مثلاً برای خدا، عاقل، فقیه و فطن و مانند اینها را استعمال کرد. چراکه بوی عیب و نقص در معناست، بلکه برای خدا نیکوترین اسم را باید برگزید که با مقام الوهیت او مناسبت داشته باشد.
169- رابطه سالک با اسماء الهی!
انسان نسخهای از حقیقت اسماء حقتعالی است و با اسماء و صفات در معرفت به او میتواند سنخیت و مناسبت صفاتی پیدا کند. همه عالم امکان مظهر اسماء و صفات حق است. رابطه ممکنالوجود با واجبالوجود، رابطه ظاهر و مظهر است.
موجودات آیینههای متعددی هستند که اسماء و صفات بهاندازه قابلیت در آنها تجلی کرده است. به تعبیر بالاتر، عالم را یک آینه فرض کن که حق در آن دیده میشود، البته باید از اهل معاینه و مشاهده باشی تا اینچنین ببینی.
سالک بهاندازه سعه وجودیاش، میتواند اسماء و صفات الهی را در خود وجدان کند و مشاهده نماید که قلبش از غیر او پاک باشد، در تحصیل تخلّق از ریاضت دریغ نورزد، دائماً در مراقبه باشد و نیت را از هر شائبه و ریب خالص نگه بدارد.
*در خاتمه، ادعا نداریم این کتاب کامل و جامع و بینقص است. اگر سالکان نواقصی یافتند به آدرس انتشارات اشراق بفرستند تا در چاپهای بعدی اصلاح گردد.
170-نمونه اسماء الله قرآنی در ادعیه
1. احد
دعای جوشن کبیر: انی اسئلک باسمک یا احد یا واحد، دعای مجیر: تعالیت یا احد
2. آخر
دعای مجیر: تعالیت یا آخر، دعای کمیل: یا آخر الآخرین
3. اول
دعای کمیل: یا اول الاولین، دعای مجیر: سبحانک یا اول
4. اعلی
دعای جوشن کبیر: یا من له المثل الاعلی، دعای عشرات: سبحان ربی الاعلی
5. باطن
دعای مجیر: تعالیت یا باطن، دعای مشلول: یا ظاهر یا باطن
6. باسط
دعای جوشن کبیر: یا قابض یا باسط، دعای شب جمعه: یا باسط الیدین بالعطیة
7. بصیر
دعای مشلول: یا بصیر یا ظهیر، دعا جوشن کبیر: یا من هو بعباده خبیر بصیر
8. برّ
دعا جوشن کبیر: یا برّ یا حق، دعا مجیر: سبحانک یا برّ
9. بدیع
دعا جوشن کبیر: یا بدیع السموات، دعا مشلول: یا بدیع یا رفیع
10. باعث
جوشن کبیر: یا باعث یا وارث، مشلول: یا باعث الارواح
11. باقی
جوشن کبیر: یا عالی یا باقی، مجیر: تعالیت یا باقی
12. باری
جوشن کبیر: یا باری کلشی، مشلول: یا باری النسم
13. توّاب
جوشن کبیر: یا حبیب التوابین، مشلول: یا توّاب یا اوّاب
14. جبّار
یستشیر: جبّار الجبابرة، مجیر: تعالیت یا جبّار
15. حق
مجیر: تعالیت یا حق، یستشیر: هو الملک الحق
16. حفیظ
مجیر: تعالیت یا حفیظ
17. حسیب
مجیر: تعالیت یا حسیب
18. حکیم
مشلول: یا حلیم یا حکیم، دعای عرفه امام حسین علیهالسلام: إنک الحکیم العدل
19. حی
جوشن کبیر: یا حی الذی لیس کمثله حی، مشلول: یا حی لا اله الا انت
20. حفّی
مجیر: سبحان یا حَفّی، جوشن کبیر: یا ملیّ یا حَفّی
21. حلیم
مشلول: یا حلیم یا کریم، مجیر: تعالیت یا حلیم
22. حمید
جوشن کبیر: یا من هو فی مجده حمید
23. خالق
دعای افتتاح: الحمدلله خالق الخلق، جوشن کبیر: یا خالق اللوح و القلم
24. خبیر
جوشن کبیر: یا خبیر یا بصیر، مشلول: یا لطیف یا خبیر
25. خیرالناصرین
جوشن کبیر: یا خیرالناصرین
26. ذاری
جوشن کبیر: یا باری یا ذاری
27. رحیم
مجیر: سبحانک یا رحیم، مناجات الشاکرین: انت الرؤف الرحیم
28. رحمان
جوشن کبیر: یا الله یا رحمان، مجیر: تعالیت یا رحمان
29. رب
جوشن کبیر: یا ربّ النور و الظلّام، دعای ندبه: انت رب الاخرة و الدنیا
30. رزّاق
یستشیر: انت الرزّاق
31. رئوف
مجیر: سبحانک یا رئوف، دعای عرفه: انت الجواد الکریم الرؤف
32. سلام
مجیر: تعالیت یا سلام، دعای شب عید فطر: یا سلام یا الله
33. سمیع
دعای افتتاح: یا سمیع مدحتی، مجیر: سبحانک یا سمیع
34. شافی
مشلول: یا کافی یا شافی
35. شکور
مجیر: تعالیت یا شکور، مشلول: یا طهور یا شکور
36. شهید
مجیر: تعالیت یا شهید، دعای اعمال ام داود: یا سعید یا شهید
37. صادق
جوشن کبیر: یا صادق الوعد، مجیر: سبحانک یا صادق
38. صمد
جوشن کبیر: یا من هو صمد بلاعیب، یستشیر: الواحد المتفرد الصمد
39. ظاهر
مجیر: سبحانک یا ظاهر، مشلول: یا ظاهر یا باطن
40. عظیم
جوشن کبیر: یا عظیم المنّ، یستشیر: بالله العلی العظیم
41. علی
مشلول: یا علی یا عظیم، جوشن کبیر: یا علی یا وفی
42. علیم
جوشن کبیر: یا من هو بکل شی علیم، مجیر: سبحانک یا علیم
43. عزیز
مجیر: سبحانک یا عزیز، جوشن کبیر: یا من هو فی شرفه عزیز
44. غافر
جوشن کبیر: غافر الخطایا
45. غفور
جوشن کبیر: یا عفوّ یا غفور
46. غفّار
دعای ابوحمزه ثمالی: ستارالعیوب غفّار الذّنوب، جوشن کبیر: یا غفّار
47. غنی
یستشیر: أنت الغنی و انا الفقیر، مجیر: سبحانک یا غنی
48. فاطر
جوشن کبیر: یا فاطر یا کامل، مجیر: سبحانک یا فاطر
49. فتاح
مجیر: سبحانک یا فتاح، جوشن کبیر: یا مختار یا فتاح
50. فالق
جوشن کبیر: یا فالق الحب، مشلول: یا فالق الاصباح
51. قریب
مشلول: یا قریب یا مجیب، جوشن کبیر: یا من هو من احبّه قریب
52. قدوس
مشلول: یا ملک یا قدوس، جوشن کبیر: یا سُبّوح یا قدّوس
53. قاهر
جوشن کبیر: یا قاهراً غیر مقهور، دعای عرفه: کیف اعزم و أنت القاهر
54. قهّار
مجیر: تعالیت یا قهار
55. قابل التوب
جوشن کبیر: یا قابل التوب، عشرات: غافر الذنب و قابل التوب
56. قادر
مشلول: یا قادر یا مقتدر، جوشن کبیر: یا من هو قادر علی کلشی
57. قدیر
دعای عرفه: آنک علی کلشی قدیر، مجیر: سبحانک یا قدیر
58. قوی
یستشیر: انت القوی و انا الضعیف، مجیر: تعالیت یا قوی
59. قیّوم
دعای ابوحمزه ثمالی: یا حی یا قیوم، عشرات: سبحان الحی القیوم
60. قابض
جوشن کبیر: یا قاسم یا قابض
61. کریم
جوشن کبیر: یا رحیم و یا کریم، کمیل: یا کریم و یا رب
62. کافی
مجیر: سبحانک یا کافی، جوشن کبیر: اسئلک باسمک یا کافی
63. کبیر
دعای سحر: کل اسمائک کبیره، یستشیر: کبیر الکُبراء
64. لطیف
مجیر: سبحانک یا لطیف، جوشن کبیر: یا لطیف الصُنع
65. متکبّر
مشلول: یا جبّار یا متکبّر، مجیر: سبحانک یا متکبّر
66.مهیمن
مشلول: یا مؤمن یا مهیمن، جوشن کبیر: یا مهیمن یا مکوّن
67. مؤمن
مجیر: سبحانک یا مؤمن، جوشن کبیر: اسئلک یا مؤمن
68. مولی
مجیر: تعالیت یا مولی
69. مصوّر
جوشن کبیر: اسئلک باسمک یا مصوّر، مجیر: یا مصور یا مفید
70. مجید
مجیر: تعالیت یا مجید، جوشن کبیر: یا من هو فی عظمته مجید
71. مبین
جوشن کبیر: یا مبین یا مُهوّن، مجیر: سبحانک یا مبین
72. محیط
جوشن کبیر: یا حفیظ یا محیط، مجیر: تعالیت یا محیط
73. مقیت
جوشن کبیر: یا مقیت یا مغیث، مجیر: سبحانک یا مقیت
74. منّان
مجیر: تعالیت یا منّان، جوشن کبیر: یا ذالمنّ و العطاء
75. مالک
جوشن کبیر: یا مالک کل مملوک، مجیر: تعالیت یا مالک
76. ملک
مجیر: سبحانک یا ملک، یستشیر: هو الملک الحق المبین
77. نعم المولی
جوشن کبیر: یا نعم المولی
78. نعم النصیر
جوشن کبیر: یا نعم النصیر
79. نعم الوکیل
جوشن کبیر: یا نعم الوکیل
80. نور
جوشن کبیر: یا نور النور، دعای سحر ماه رمضان: اللهمانی اسئلک بنورک کله
81. واحد
دعای شب عرفه: انت الواحد الکریم، دعای عرفه: سبحان الله الواحد
82. واسع
مجیر: سبحانک یا واسع، دعای عرفه: آنک… اوسع من أعطی
83. ولی
دعای سحر ماه رمضان: یا ولیی فی نعمتی، جوشن کبیر: یا من هو الولی الحمید
84. ودود
جوشن کبیر: یا عطوف یا ودود، مجیر: تعالیت یا ودود
85. وکیل
جوشن کبیر: یا جمیل یا وکیل، مجیر: سبحانک یا وکیل
86. وهاب
مجیر: سبحانک یا وهاب، جوشن کبیر: یا وهاباً لایمل
87. وارث
جوشن کبیر: یا وارث یا ضارّ، مجیر: تعالیت یا وارث
88. هادی
جوشن کبیر: یا معافی یا هادی، مجیر: سبحانک یا هادی
89. هو
جوشن کبیر: یا من هو فعال لما یرید، دعای مشلول: یا من یعلم ما هو لا کیف هو (استخراج از اسماء الحسنی اشرف الدین طباطبائی)
171-خواص بعضی اسماء الله
(برای مطالعهی بیشتر در خواص اسماء حسنای الهی به منابع ذیل مراجعه شود: عدة الداعی، ابن فهد حلّی، ص 317، کتابفروشی وجدانی- التوحید، شیخ صدوق، ص 185، دار المعرفه – اسرار التوحید، اردکانی، ص 189، دارالکتب العلمیهی اسلامیه –بلدالامین، کفعمی، ص 669 – بحرالغرائب، هروی، ص 195 – مصباح کفعمی، ص 419 – کشف الهدایه، مدرسی، ص 164 – اسماء الحسنی، میرزا حبیب الله کاشانی، ص 7 – اسماء الحسنی، طباطبایی، ص 10)
1. أحد
الف: انقطاع از خلق، رهائی از کثرت – ب: جلای قلب، اسرار توحید، تجلّی ملائکه
2. اول
الف: یمن و برکت، برای شروع کارها – ب: جهت باز آمدن غایب، طلب فرزند
3. آخر
الف: حسن عاقبت، دوام کارها به سعادت – ب: صفای باطن، خوش دلی
4. اعلی
الف: محبوب شدن در قلوب خاص و عام
5. اکرم
الف: حصول کرامت، مفتاح رزق، دفع فقر
6. بصیر
الف: دفع قساوت قلب، بینائی ظاهری و باطنی – ب: یقین، رفع گرفتاریها
7. باقی
طول عمر، بقای اولاد، استحکام امور – الف: عمل مقبول، استجابت دعا
8. بدیع
الف: معرفت، درست شدن کارها – ب: استجابت دعا، نجات از اندوه و کار فروبسته
9. باری
الف: خلاصی از تنهائی، طلب فرزند و بچهدار شدن – ب: منقاد شدن خلق، طلب مربی و استاد
10. باطن
الف: اطلاع بر اسرار مکنونه – ب: ایمنی از ضلالت، حفظ امانت، نورانیت دل
11. باسط
الف: برطرف شدن غم، وسعت رزق – ب: خوش دلی، مغموم نشدن
12. برّ
الف: سالم بودن فرزند از آفات – ب: کرامت، رسیدن به مطلوب
13. باعث
الف: زنده و نورانی شدن دل – ب: دفع وسوسه شیطان، حیات معنوی
14. برهان
ب: استجابت دعا، حاصل شدن مقصود
15. تواب
الف: توبه، دفع وسوسه شیطان، دفع خیالات فاسده
16. جواد
الف: دفع صفت بخل، رزق
17. جلیل
الف: هیبت و وقار، عزیز شدن نزد خلق – ب: اعزاز، حشمت
18. جبار
الف: خاشع شدن جباران، جبران فقر و کمبودها – ب: خوف از پادشاه، محفوظ شدن مظلوم از ظالم
19. جامع
ب: جمع دوستان، دفع تفرقه زن و مرد، خلاصی از فقر
20. حمید
الف: برطرف شدن اخلاق ذمیمه، کسب اخلاق حمیده – ب: دفع زبان هرزه، صلاح و نیکنامی، معزّز شدن نزد خلائق
21. حسیب
الف: کفایت مؤنة، نجات از چیزی که میترسد- ب: دفع دشمن، ایمن بودن مال و فرزند از آفات
22. حق
الف: احقاق حق، خلاصی از طلبکار، پیدا شدن گمشده – ب: نورانیت دل، صفای باطن، رد غایب
23. حفیظ
الف: حفظ از مؤذیات، ترسیدن از هلاکت – ب: محفوظ ماندن از شر مخلوقات و امراض، دفع خیالات فاسده
24. حلیم
الف: امن از خوف، اطفای خشم، شفقت، صبر و بردباری، عدم قهر
25. حکیم
الف: حکمت، دانستن مجهولات، درست شدن کارها – ب: آسان شدن دشوار، علم
26. حیّ
الف: حیات دل، دفع مرگ مفاجات – ب: رزق، عمر طولانی
27. حفی
الف: دوستی و محبت
28. حنّان
ب: علوم غریبه، اسرار
29. حکم
ب: صفای باطن و ظاهر
30. خبیر
الف: اطلاع پیدا کردن بر ضمایر – ب: اسرار قلوب، ایمنی از بلاهای ناگهانی، اطلاع از خواص اشیاء
31. خالق
الف: استحکام عقیده، نورانی شدن قلب – ب: زیادی اولاد، صنعت و کار
32. خیرالناصرین
الف: غلبه بر اعداء
33. خافض
ب: نجات از دشمن، ایمنی از شرّ شیطان
34. دیان
الف: صفای باطن، امداد گرفتن از غیب – ب: کشف امور غریبه
35. ذاری
الف: رد غایب
36. ذالجلال و الاکرام
ب: استجابت دعا، زودتر رسیدن به مقصود
37. رائی
الف: معرفت، بصیرت
38. رقیب
الف: حفظ مال و اهل از بلیّات – ب: حفظ دختر و پسر، ایمنی از دشمن
39. رحمان
الف: رحمت، عنایت حق – ب: محبوب شدن، مهربان گشتن نسبت به ذاکر
40. رحیم
الف: گشایش در کار، برآمدن حوائج دنیوی و اخروی – ب: رفع غم و اضطراب و خوف، مشفق شدن خلق
41. رزّاق
الف: برکت، وسعت رزق – ب: دفع فقر، توانگری
42. ربّ
الف: حفظ اولاد، برآوردن حاجات – ب: حل شدن کار صعب، عنایت، استجابت دعا
43. رشید
ب: فتح، معلوم شدن سرانجام کار، ارشاد گمشدگان طریق
44. رؤف
ب: نجات مظلوم از زندان، رحمت بینهایت، جذب شفاعت
45. رافع
ب: عزّت، توانگری، بالا رفتن مقام
46. سمیع
الف: استجابت دعا، شنیدن گوش ظاهری و برزخی – ب: صفای دل
47. سلام
الف: سلامتی از آفات، شفای مریض – ب: امان یافتن از بیماری دل
48. سیّد
الف: شرافت، بزرگی
49. سبّوح
الف: دفع شر نفس و شیطان، معنویت – ب: استماع تسبیح موجودات، جلای قلب، سیر در ملکوت
50. شافی
الف: دفع سموم، شفای امراض ظاهری و باطنی
51. شکور
الف: دفع غم، وسعت معیشت – ب: پاک شدن از غلّ و غش
52. شهید
الف: اطلاع بر مغیبات – ب: سعادت و صلاح
53. صمد
الف: غنا، رجوع خلق به ذاکر – ب: یقین، صدق، استغناء
54. صادق
الف: حصول صدق و صفا
55. صانع
الف: استوار شدن صنایع
56. صبور
ب: اطمینان باطن، صبر جمیل، مهمات کلی
57. ضار
ب: نجات از خواری و مذلّت، ایمنی از زوال مقام
58. طاهر
الف: اخلاق فاضله و خلاصی از صفات ذمیمه
59. ظاهر
الف: عدم کوری، ظهور گمشده، پیدا شدن مخفیات – ب: نورانیت ظاهر
60. علیم
الف: فتوحات قلبیه، معارف خفیّه – ب: علم لدنی، گویائی
61. علی
الف: صاحب آبرو شدن، علو و بزرگی – ب: بلندی قدر و منزلت، بازگشت غریب به وطن
62. عدل
الف: مساوات در قول و فعل – ب: تسلط بر ظالمان، از کجی بهراستی
63. عزیز
الف: بینیازی از خلق، عزیز شدن – ب: محتاج نشدن، عزّت دنیا و آخرت
64. عَفوّ
الف: آمرزش گناهان و توبه – ب: امید، پاک شدن اعمال سیئه
65. عظیم
الف: حصول بزرگی، شوکت نزد خلائق – ب: ترقی مقام و رتبه
66.غفور
الف: بخشش معاصی، وسواس، ایمن بودن از خطرات، دلتنگی
67. غنی
الف: کثرت رزق – ب: دفع طمع، فقر، نجات از قرضمندی
68. غیاث
الف: رفع اضطرار و وحشت، خلاصی از شدائد
69. غفار
الف: پوشش گناه و ضرر و زیان – ب: مغفور شدن، ستاریت
خواص ذكر يا فتاح
70. فتّاح
الف: رفع حُجب از دل، گشایش کارهای مغلق – ب: دفع زنگ غفلت، فتح دل و دفع قبض
71. فالق
الف: پیدا شدن راه گمشده
72. فاطر
الف: پیشرفت مهمّات
73. فرد
الف: خلاصی از کثرت، انقطاع الی الله
74. قدیر
الف: قوت فلب، تسلّط بر کارها
75. قاهر
الف: بیرون رفتن دوستی دنیا، غلبه بر دشمن
76. قدّوس
الف: پاک شدن باطن از رذائل – ب: ایمنی از شر وسوسه شیطان، صافیدل
77. قدیم
الف: طول عمر، سلامتی بدن
78. قوّی
الف: توانائی و قوت، دفع دشمن – ب: رفع وسوسه شیطان
79. قریب
الف: ایمنی از آفات، آسان شدن دشواری
80. قابض
الف: هیبت، برطرف کردن دشمن – ب: درهم شکستن خصم
81. قاضی الحاجات
الف: برآمدن حاجات و مطالب مهم
82. قادر
ب: غلبه بر دشمن، در محل جنگ و جدال غالب شود
83. قهّار
ب: بیرون رفتن محبت دنیا، مقهور شدن خصم
84. قیّوم
ب: رزق، پاک شدن دل از کدورات، عمر طولانی
85. کریم
الف: روزی بی حصر و حد – ب: کفایت مقاصد دنیوی و اخروی، مفتاح رزق
86. کافی
الف: کفایت مهمات، دفع شر اعداء
87. کاشف الضُرّ
الف: رفع همّ و غم و بیماری
88. کبیر
ب: بزرگی در ظاهر و باطن، ارتباط ارواح و مجرّدات
89. لطیف
ب: کفایت مهمّات، حصول محبت، دفع شدائد
90. مهیمن
الف: صفای باطن، اطلاع بر اسرار – ب: آگاهی بر باطن
91. مؤمن
الف: شر جن و انس، وسواس – ب: ایمنی از شیطان، سلامتی ایمان
92. متکبّر
رفعت و عظمت، شکستن متکبران – ب: مظفر شدن بر اعداء، طلب حشمت، فرزند دار شدن
93. ملک
الف: دوام دولت و سلطنت – ب: بی نیازی از خلق، دولت دنیوی و اخروی
94. مجیب
الف: گشوده شدن کارهای بسته، استجابت دعا – ب: ایمنی از نکبت دنیوی، برآمدن حاجت
95. مصور
الف: برای فرزند دار شدن – ب: فصاحت و بلاغت
96. مقیت
الف: توسعه رزق – ب: صبر، یادگیری علم، مطیع شدن نفس
97. مبین
الف: محبت، احقاق حق
98. محیط
الف: علم، معرفت
99. منان
الف: ایمنی از خوف، نعمت نافع، دفع تنگدستی
100. مجید
الف: شفای دردها، نورانیت دل – ب: رفع قبض، ترقی سیر و سلوک
101. معز
ب: عزیز شدن در دنیا و آخرت
102. متعالی
ب: پاک شدن از عیوب ظاهری و باطنی، ایمنی و تعدیل خون زنان
خواص ذکر المذل
103. مذل
ب: ذلیل شدن دشمن، ایمنی مظلوم
104. متین
ب: یقین، نجات زندانی، ازدیاد شیر مادر
105. محصی
ب: آسان شدن حساب قیامت، دفع فراموشی، توانائی حساب رسی
106. مبدی
ب: شروع کارها، طالب فرزند، آسان شدن وضع حمل
107. معید
ب: حفظ خانه، رجوع مسافر، غایب نشدن چیزی
108. محیی
ب: زنده شدن دل به معرفت، ایمنی از آفات
109. ممیت
ب: کشته شدن نفس اماره، دفع خصم
110. ماجد
ب: سلوک، گشایش باطن، بیرون رفتن از طبیعت
111. مقتدر
ب: شکست اعداء، بیداری از خواب غفلت، ترقی قدرتی
112. مقدم
ب: ایمنی از خوف، یقین، تعدیل قبض و بسط
113. مؤخر
ب: عمر دراز، اجابت دعا
114. منتقم
ب: انتقام مظلوم از ظالم، مقهور شدن خصم
115. مالک
ب: توانگری، منصب، عزّت
116. مقسط
ب: رفع وسواس، دفع خیالات فاسده، مقام رضا
117. مغنی
ب: توانگری، کفایت معاش، بینیاز از خلق
118. معطی
ب: رفع احتیاج، بینیازی از خلق
119. مانع
ب: سازگاری زوج ناسازگار، دفع بلای دنیا و آخرت
120. ناصر
الف: غائب شدن بر دشمن، یاری شدن برای غلبه بر شیاطین
121. نافع
ب: منفعت مال، توانگری، انتفاع مردم از ذاکر
122. نور
الف: تصفیه باطن، منوّر شدن دل – ب: دور از ظلمت و تاریکی
123. واحد
الف: انس، الفت، عزت – ب: صحت مریض، دفع وحشت و توهّمات
124. واجد
ب: وجد و شوق، دولت دینی و دنیائی، طلب حال
125. وتر
الف: تجرّد، انقطاع از خلق
126. ولی
الف: دوستی – ب: اخلاق نیک زیردستان، نصرت الهی، دوستی خلق
127. والی
ب: ولایت، صفای باطن، یقین، اطاعت اهل ولایت
128. وهاب
الف: ادای قرض، وسعت رزق
129. واسع
الف: رزق، زیادی عمر – ب: قانع شدن، سهولت روزی
130. ودود
الف: محبت و دوستی – ب: الفت، تبدیل عداوت به دوستی، جلای قلب
131. وکیل
الف: توکل قلبی، دفع دشمنی – ب: کفایت مهمات، دفع اضطرار
132. وارث
الف: بقای ذریه، حفظ فرزند از سقط جنین – ب: حیات، علم لدنی، ایمنی از وحشت
133. هادی
الف: استاد راه، پیدا شدن راهنما
ب: نجات از گمراهی، راه نمای خلق
در خواص اسماء الهی کتابها و مطالب متنوعی نوشتهاند؛ اما ما با استخراج و تلخیص از دو کتاب، بهاختصار در این فصل درج کردیم. حرف «الف» اشاره به کتاب «اسماءالحسنی» تألیف میرزا حبیبالله کاشانی و حرف «ب» اشاره به کتاب «بحرالغرائب» تألیف شیخ محمد بن عبدالله هروی دارد.
1. تا حد ممکن از تکرار خواص در یک اسم خو داری شده است.
2. عدد اسماء را نیاوردیم، چون مربوط به اذن استاد حاذق است.
3. آثار و خواص متنوع و متفاوت است؛ و هر کدام به نیّت داعی است. گرچه گاهی به نیّت خاصی، آثار دیگر هم همراه آن میآید.
4. آنچه آوردیم بهعنوان راهنما و تذکر بوده است.
فهرست مصادر و مآخذ
- 1. قرآن
- 2. معجم المفهرس، عبد الباقی
- 3. فرهنگ نوین: انطون الیاس، سید مصطفی طباطبایی
- 4. اسماء الهی: رمضانی گیلانی
- 5. اسماء و صفات حق: ابراهیمی دینانی
- 6. عرفان نظری: سید یحیی یثربی
- 7. توحید: شیخ صدوق
- 8. اسرار توحید: محمدعلی اردکانی
- 9. بحر الغرائب: شیخ محمد هروی
- 10. قاموس قرآن: سید علیاکبر قریشی
- 11. اسماءالحسنی: زهیر طیب
- 12. رساله نور علی نور: حسن زاده آملی
- 13. صفحات من تاریخ الاعلام: سید محمدحسن قاضی
- 14. اسماءالحسنی: سید اشرفالدین طباطبائی
- 15. تجلیّات اسماء: سید علیاکبر صداقت
- 16. کشف الهدایه: عبدالکریم مدرّسی
- 17. منتخب الختوم: شکرالله لواسانی
منبع: سایت هدانا برگرفته از کتاب مرموزات اسماء، حجت الاسلام صداقت.
ذکر یونسیه و دستور آیت الله ملکی تبریزی
ذکر و دعا جهت رفع غم و اندوه و افسردگی
ذکر برای درمان وسواس از آیت الله بهجت
ختم ومن يتق الله براي روزي مادي و معنوي
ختم سوره واقعه در روز دوشنبه اول ماه+ طبق نظر آيت الله بهجت و قاضي
ختم صلوات برای گرفتن حاجت مطابق دستور آیت الله قاضی
آثار و خواص آیه نور همراه با تفسیر و شیوه ختم آن
چله زیارت عاشورا آیت الله حق شناس
باسلام کدام اسماء و یا اذکار برای زیاد شدن مال موثر است
و نظرتون درباره یا ارحم الراحمین چیست اگر موافقید و این ذکر برای زیاد شدن مال خو ب هست و آثار ندارد بی زحمت عددش راهم راهنماییم بفرمایید ممنون
سلام علیکم
برای مال و ثروت بالاترین ذکر به نظرم ذکر استغفار است. روزی 1001 مرتبه و هرچه بیشتر بهتر.
به این آیه توجه کنید:
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا (سوره نوح/10)
و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد!
آیت الله بهجت برای روزی بسیار به ذکر استغفار، صلوات و نماز جعفر طیار تاکید داشتند. در سایت سرچ کنید.
وفقکم الله لکل الخیر
بسم الله الرحمن الرحیم
توی
قائم رو می زنه 142
توی
قائم رو می زنه 151
—-
کدومش درسته ؟
سلام علیکم
۱۵۱ صحیح است.
وفقکم الله لکل الخیر
با سلام
من دو روز هست دنبال منبع روایی از این اذکار هستم و اذکار دیگری که در سایت های دیگر هست. در کتابهای سایت قائمیه (شامل بسیاری از کتب حدیثی از جمله بحار) و کتابهای نرم افزار جامع الاحادیث و نرم افزار حدیث اهلبیت(ع) و نرم افزار همراه نور گشتم ولی سند روایی از کتب معتبر پیدا نکردم. در اینترنت بوده که مثلا نوشته در طبالرضا نوشته اما به اون کتاب مراجعه کردم و هیچ کدوم از احادیث رو پیدا نکردم. میشه لطفا منابع حدیثی از کتب معتبر رو برام بگید. به خصوص همین اعداد ابجد و غیره…
سلام علیکم
ابجد اذکار در روایات نیامده است.
اعداد اذکار مرسوم بین علمای علوم غریبه است.
وفقکم الله لکل الخیر
اسم من شایان هست و ابجدش میشه ۳۶۲ میخواستم بدونم ذکریوجود ندارد با توجه به اینعدد ؟
سلام علیکم
به همین عدد صلوات فرستادن روزانه یا استغفار آثار فراوانی دارد.
وفقکم الله لکل الخیر
سلام روزتون بخير؛
تمايل دارم اسماء خدا را به عدد أبجد آن بگويم اما استادي نميشناسم تا اجازه بگيرم بدون اجازه استاد به مشكل بر ميخورم؟
سلام علیکم
برخی از اسماء آثار خاصی دارد که شاید ظرفیت آن را افراد عادی نداشته باشند.
دو ذکر استغفار، صلوات به همراه صدقه برای حاجات دنیایی و اخروی دارای آثار بسیار زیاد هست و در سیر و سلوک هم بسیار تاثیر گزار هست و عوارض هم ندارد و مورد سفارش بزرگانی مثل آیت الله بهجت بود.
وفقکم الله لکل الخیر
درود بر شما و سپاس فراوان از جمع اوری مطالب که کامل بود
خواهش دارم تعداد اسم اعظم ( یا ماجد) و به من بگید و شرایط گفتن این ذکر رو هم بفرمایید که به چه تعداد و در چند روز باید ذکر و بگم و ایا اذن استادی لازم هست یا خیر .. یه وقتی مشکلی پیش نیاد
سلام علیکم
یا ماجد ۵۹ هست. اذن استاد برای اینکه ورد و ذکر فرد گردد لازم هست.
ذکر صلوات برای تمام کارها دارای آثار و برکات هست، از این ذکر غافل نشوید.
وفقکم الله لکل خیر
سلام.ابجد حرف همزه(ء ،ئ) مگه ۱ نمیشه و ی ۱۰٫ولی ابتدای متن قائم را ابجدش را زده ۱۵۱ در صورتی که اگر قائم باشد ابجد ۱۴۲ و اگر قایم باشد ۱۵۱ می شود.و رئوف در متن بالا در همون اوایل متن به صورت رؤف نوشته شده و ابجد را زده ۲۸۷ در صورتی که اگر به صورت رؤف حساب شود باید ابجد ۲۸۶ و اگر به صورت رئوف نوشته شود ۲۸۷ و اگر ریوف که ماننند قائم که با ی حساب کردین،باید ۲۹۶ حساب شود.لطفا بگویید حساب ابجد قائم و رئوف و کلا کلمات همزه دار با ی که ابجدش ۱۰ هست حساب می شود یا با ئ که ابجدش ۱ هست ?در الفبای عربی برای (ا،ء) ابجدش ۱ در نظر میگیرند?لطفا حتما جواب دهید و از جواب مطمئن،چون خیلی برایم مهم هست،ممنون
سلام علیکم
آنچه در متن نوشتار آمده صحیح است.
وفقکم الله لکل الخیر
من متقاعد نشدم چون من با دلیل توضیح دادم و شما بدین توضیح هیچ دلیلی
سلام علیکم
عرض شد قائم ۱۵۱ هست.
مدخل مجموعی : ۱۶
رد به آحاد: ۷
تعداد صامات: ۲
اگر متخصص فن هستید این هم توضیحات و دلیل، اگر هم تخصص ندارید از متخصص که سوال می کنید پاسخش می شود ۱۵۱٫
وفقکم الله لکل الخیر