وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آيا وجود جسمانى در برزخ مشاهده مى شود؟ كيفيت آن چگونه است؟

0

آيا وجود جسمانى در برزخ مشاهده مى شود؟ كيفيت آن چگونه است؟

آيا وجود جسمانى در برزخ مشاهده مى شود؟ كيفيت آن چگونه است؟

نك: نحل، آيه 96، يونس، آيه 24، حديد، آيه 20، آل عمران، آيه 197، نساء، آيه 77، كهف، آيه 46، مريم، آيه 76، طه، آيه 73، غافر، آيه 39 و…)(1) (نك: قلم، آيه 33، رعد، آيه 34، طه، آيه 73، زمر، آيه 26، آل عمران، آيه 15، نساء، آيه 77، اعراف، آيه 32، يوسف، آيه 109، نحل، آيه 30 و…)(2) (مزمل، آيه 14)(3) (تكوير، آيه 7)(4) (كهف، آيه 47)(5) (حاقه، آيه 14)(6) (تكوير، آيه 2)(7) (فرقان، آيه 25)(8) (بقره، آيه 166، مؤمنون، آيه 101)

نكته سوم كه در واقع نتيجه تأمل و دقت در نكته اول است عبارت از اين است كه: ما نبايد انتظار داشته باشيم كه در عالم قيامت احكام، قوانين و سنن عالم مادى و دنيا جارى باشد. از آنجا كه انسان در عالم برزخ و قيامت با بدن مادى و جسمانى نيست، قوانين حاكم بر آن نيز بسيار متفاوت خواهد بود چرا كه قوانين حاكم بر بدن جسمانى مختص عالم جسمانى و مادى است. و در عالم برزخى و مثالى كه عالمى ديگر است با بدن و قالبى ديگر، قوانين و احكام متفاوتى را مى طلبد.

«بدن برزخى» از لوازم وجودى «روح» انسان است و روح مى‏تواند در صورت آزادى از اسارت بدن، با «بدن برزخى و مثالى» متمثل شود و وقت مرگ- كه روح از حجاب بدن آزاد مى‏شود- با «قالب مثالى» و «بدن برزخى» متمثل شده و با اين تمثل در نظام برزخى قرار مى‏گيرد.

توضيح آنكه، روح از مرتبه اصلى و موطن اولى خود، نزول كرده و در اسفل‏السافلين قرار گرفته، (اشاره به اين آيه است كه: (لقد خلقناالانسان فى احسن تقويم ثم رددناه اسفل سافلين «ما انسان را در صورتى [زيبا] و با قوام وجودى كامل‏ترى خلق كرديم و سپس او را به عالم پايين‏ترى آورده و قرار داديم»، تين (95)، آيه. 4 [ك‏] و ر. ك: شجاعى، محمد، مقالات، ج 1، بخش دوّم. و محجوب به حجاب بدن شده است. بدتر از آن، آدمى اين سير نزولى را فراموش كرده و توجهى به آنچه پيش آمده ندارد بلكه برعكس پس از قرار گرفتن در حجاب ماده وبدن و قانع بودن به آن و حتى دوست داشتن اين حجاب و اول و آخر دانستن آن و سعى و تلاش در حفظ و تثبيت آن و خود را در آن فانى ديدن و دانستن صورت اصلى روح را از او گرفته و او را از همه كمالات وجودى- به جز معدودى و محدودى از آن- جدا كرده است. اگر روح بعد از تنزل، به خود بيايد و خويش را در حجاب و محبوس بدن ببيند و متذكّر موطن و منزلت اصلى خود بشود و بفهمد كه در چه چاهى قرار گرفته و چه خسرانى عايد او شده است و دريافت كند كه تنها راه خلاصى اومجاهدت، حركت، هجرت و انقطاع از ماده و ماديات است و پس از آن در حركت به سوى موطن اصلى خود كه همان (قرب حضرت حق) است،- تلاش و كوشش كرد به هر اندازه كه تحصيل قرب كرده و از ماده خود را تجريد و خلاص كند، خود را بيشتر و بهتر يافته و چهره اصلى خود را بيش از پيش، باز خواهد يافت. اگر خود را بيابيم و ببينيم، ما اين نيستيم كه هستيم، در آن صورت تمثّل روح با بدن «برزخى» در همين زندگى دنيايى، يكى از مسائل ساده و معمولى خواهد بود.

از سويى، هر قدر كه نفس و روح، در سير صعودى خود كامل‏تر شود، با بدنى لطيف‏تر از بدن مادى و متناسب با آن عالم يا عوالم، اتصال شديدتر پيدا كرده و در نتيجه اتحاد ميان آن دو (نفس و بدن) قوى‏تر مى‏شود. با اين تحليل مشخص مى‏شود كه نفس با تبدل از حيات دنيايى به حيات برزخى، «بدن مادى» خود را رها كرده و با «بدن مثالى» خود متحد مى‏شود بدنى كه متناسب با «نظام برزخى» بوده و اتحادش با روح، قوى‏تر از اتحاد آن با بدن مادى در زندگى دنيايى است. «قالب مثالى» موجود در خواب، مى‏تواند ما را به «بدن برزخى» تا حدودى هدايت كند چرا كه هنگام خواب- كه تعلق روح به بدن مادى تا اندازه‏اى كم و از حدود مادى تا اندازه‏اى آزاد مى‏شود- روح خود را با يك نوع «تمثل مثالى» يافته و خود را با بدنى شبيه بدن مادى و دنيايى مى‏بيند و اين دليل روشنى است كه روح انسان در صورت عدم تعلق به بدن مادى يا تعلق كمتر، قدرت تمثل به «بدن مثالى» را دارد. انسان در وقت خواب و خواب ديدن- حال چه اين خواب درست باشد يا نادرست رؤيايى صادق باشد يا غير صادق با تعبير باشد يا بدون تعبير- خودش را با همان بدن و با همان شكل و تصوير مى‏بيند و اين نشانگر وجود «بدن مثالى» و «قالب برزخى» است كه با انتقال روح از اين عالم مادى، به نظام برزخى به وجود نيامده است بلكه قبلا هم در آن نظام بوده ولى ما از آن محجوب بوده‏ايم و اگر اين حجاب (تعلق و توجّه به نظام مادى وماديات) را كنار زنيم، هم اكنون نيز خود را در آن «قالب مثالى» متمثل مى‏بينيم چنان كه در عالم خواب تا حدودى كه تعلّق روح به بدن مادى كم مى‏شود و بدن مادى ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است، خود را با بدنى مشابه با اين بدن مى‏يابيم و سيرها، حركت‏ها، فهم‏ها، ديدن‏ها، شنيدنى‏ها، خوردنى‏ها و خواستنى‏ها با آن داريم.

از نظر روايات «بدن برزخى» امرى مسلم و قطعى است چنان كه ابى‏ولاد حناط مى‏گويد: «به امام صادق (ع) عرض كردم: فدايت شوم روايت مى‏كنند كه ارواح مؤمنان در چينه‏دان‏هاى پرنده‏هاى سبز رنگى است كه در حول عرش وجود دارد. امام [صادق (ع)] فرمودند: نه اين طور نيست، كرامت مؤمن نزد خداوند، بالاتر از اين است كه خداوند متعال روح وى را در چينه‏دان پرنده‏اى قرار دهد. اما [روح مؤمنان‏] در بدن‏هايى شبيه بدن‏هاى دنيايى آنان است».(9) اين حديث به روشنى دلالت بر وجود «بدن مثالى» در نظام برزخ مى‏كند كه ارواح در آن قرار مى‏گيرد. «ابى بصير» از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه فرمود: «ارواح انسان‏ها به صورت جسدهاى دنيايى، بر درختى در بهشت‏اند، همديگر را مى‏شناسند و با هم گفت‏وگو مى‏كنند. هنگامى كه روح انسان [تازه‏] بر آنان وارد شود، به يكديگر مى‏گويند: او را به حال خود واگذار كنيد زيرا كه تازه از هول عظيمى رهايى يافته است. سپس از او سؤال مى‏كنند: فلانى چه كرده و فلانى در چه حالى است؟ اگر به آنان جواب داد كه من فلانى را در حال حيات ترك كردم، اميدوار مى‏شوند كه از نجات يافته‏ها باشد و اگر به آنان پاسخ دهد كه فلانى مرده است. مى‏گويند: پس او سقوط كرده [و به عالم پست جهنم افتاده است‏]».(10) امام صادق (ع) در اين روايت، تعبير به «ارواح انسان‏ها در صفت جسدهاى دنيايى» فرموده، كه معناى تمثل دارد و اينكه ارواح در نظام برزخى، به صفت جسدهاى دنيايى ظاهر مى‏شوند.(11)

خلاصه بايد گفت كه:

1. در تمام عوالم هستى (عالم مادى، برزخ و قيامت) انسان داراى بدن است و در هيچ عالمى بى‏بدن نيست به دليل اين كه روح حقيقتى است عين تعلق به بدن و در متن و ذات روح، تعلق به بدن خوابيده است. از اين رو، ممكن نيست كه روح باشد و بدنى در كار نباشد. پس اگر انسان در عالم طبيعت، برزخ و قيامت، داراى روح است- كه هست- واجد بدن نيز خواهد بود.

2- هر يك از عوالم هستى داراى نظام، احكام، آثار و قوانين مخصوص به خود است يعنى، در عالم طبيعت قوانينى حاكم است غير از سننى كه بر عالم برزخ حكم‏فرماست و در عالم برزخ نظامى وجود دارد كه در عالم قيامت وجود ندارد و در عالم قيامت، آثارى است كه در دو عالم برزخ و ماده نيست. از اين رو، بدنى كه در عالم طبيعت است هم سنخ با قوانين حاكم بر اين دنيا است و اين بدن غير از بدن برزخى است. بدن برزخى، هم سنخ با احكام و آثار عالم برزخ است. هم‏چنين بدن در قيامت غير از بدن برزخى و بدن مادى است و بدنى است كه هم سنخ با سنن ويژه عالم قيامت و آماده پذيرش آن قوانين مخصوص است. مثلاً بدن قيامتى، بدنى است كه در عين سوختن مدام، از بين نمى‏رود يا مثلاً بدن قيامتى يك فرد بهشتى، به صورتى است كه در عين خوردن و آشاميدن، نيازى به تخليه مواد تغذيه شده از بدن ندارد و بدن طورى ساخته شده است كه نيازمند چنين امرى نيست. بنابراين نبايد تصور كرد كه بدن مادى، برزخى و قيامتى يكسان هستند.

3- عالم تجرد و قيامت، عالم بالاتر و نزديك‏تر به مبدأ متعال است و از اين رو موجودات آن از مراتب وجودى بالاتر و كامل‏ترى برخوردارند. قبل از آن (يعنى در مرتبه فروتر) عالم مثال و برزخ است كه مترتب بر عالم تجرد و متأخر از آن است. عالم آخر، عالم جسم و جسمانيات و يا نظام مادى است كه دورترين عالم از مبدأ متعال است. از اين رو، موجودات آن نيز از مراتب ضعيف‏تر و ناقص‏ترى برخوردارند. بنابراين، موجودات عالم برزخ از موجودات عالم مادى، كامل‏تر ولى نسبت به موجودات عالم قيامت و تجرّد ناقص‏ترند.(12) بحارالانوار، ج 6، ص 268، روايت. 119) و در جمله‏اى ديگر مى‏فرمايد: «ارواح انسان‏ها (در برزخ) به صورت جسدهاى دنيوى‏اند»(13) امّا هر چند بدن برزخى بالاتر و كامل‏تر از بدن مادى است، در عين حال، از بدن قيامتى ناقص‏تر است. امام صادق (ع) فرمودند: «بدن‏هايى شبيه بدن‏هاى دنيوى» يا «در صورت جسدهاى دنيوى» كه بيانگر شباهت، است نه يكسان بودن. شبيه آن است چون شكل، مقدار و اندازه دارد، و هر فرد مرده‏اى، مرده ديگر را در اين قالب مشاهده كرده، او را مى‏شناسد چنان كه در خواب، آدمى صورت خود را به شكل دنيوى با ديگران در سرور يا رنج مى‏بيند. اما عين شكل دنيوى خود نيست چون مى‏تواند بدون وسايل و ابزار مادى مثلاً مسافت طولانى را سير كند و با اراده‏اى خود را در جاى ديگر قرار دهد چنان كه در خواب، آدمى بدون استفاده از ابزار مادى سير و سفرها مى‏كند. به همين جهت، در بسيارى از روايات خواب را نشان خوبى براى عالم برزخ و بدن برزخى دانسته‏اند.(14) پس بدن برزخى، نه مادى محض است مانند بدن دنيوى نه غير مادى محض است مانند بدن قيامتى بلكه بدنى است كه در قالب جسم طبيعى دنيوى نمى‏باشد و در عين حال، برخى از آثار جسم طبيعى چون شكل و اندازه و مقدار را دارد.

بنابراين در عالم برزخ از امر مادى و جسمانى خبرى نيست اما روح آدمى به همراه بدنى برزخى است متناسب با آن عالم، بدنى كه شكل و اندازه بدن مادى را دارد اما محدوديت هاى بدن مادى را ندارد.

(1) در زندگى دنيوى خوشى با رنج، حيات با مرگ، لذت با محنت، اندوه با شادى، اضطراب با آرامش آميخته است. اما در آخرت چنين نيست، بلكه گروهى هميشه و از هر جهت متنعم، شاد و آسوده‏اند و دسته‏اى ديگر همواره معذب، غمگين و ناراحت اند
000 (2) در واقع با توجه به آيات و روايات، در عالم قيامت نظام كنونى عالم مادى دگرگون مى‏شود، پديد آمدن زلزله عظيم در زمين‏
000 (3)، شكافته شدن درياها
000 (4) به حركت در آمدن كوه‏ها
000 (5) و درهم كوبيده شدنشان‏
000 (6) خاموش گشتن ماه و خورشيد و ستارگان عظيم‏
000 (7) و پر از دود و ابر شدن فضاى جهان‏
000 (8) پاره‏اى از تغيير و تحول اساسى نظام كاينات است. در قيامت همه اسباب و روابط قطع مى‏شود و تمام ارتباطات و تأثيراتى كه موجودات در نظام وجودشان در عالم جسم و جسمانيت و نيز در عالمى كه به دنبال آن مى‏آيد، دارند، از ميان مى‏رود و نه شيئى در شيئى ديگر اثر خواهد كرد و نه شيئى از شيئى ديگر تأثير خواهد پذيرفت. نه از شيئى نفع برده خواهد شد و نه از آن زيانى خواهد رسيد.
000 (9) «عن ابى ولاد الحنّاط، عن ابى عبداللَّه (ع) قال: قلت له: جعلت فداك يروون ان ارواح المؤمنين فى حواصل طيور خضر حول العرش، فقال: لا، المؤمن اكرم على اللَّه من ان يجعل روحه فى حوصله طير، لكن فى ابدان كابدانهم» (بحار الانوار، ج 6، ص 268، روايت 119).
000 (10) عن ابى بصير، عن ابى عبداللَّه (ع) قال: ان الارواح فى صفه‏الاجساد فى شجره فى الجنه تعارف و تسائل، فاذا قدمت الروح على الارواح تقول: دعوها فانها قد افلتت من هول عظيم، ثم يسألونها: ما فعل فلان؟ و ما فعل فلان؟ فان قالت لهم تركته حيّا ارتجوه، و ان قالت، لهم: قد هلك، قالوا: قد هوى هوى» همان، ص 269، روايت 121).
000 (11) براى اطلاعات تفصيلى ر. ك: عروج روج، صص 52- 59 معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج 1، صص 260-. 276
000 (12) براى اطلاع تفصيلى از سه نكته فوق نگا: استاد محمد شجاعى، معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج اول، صص 141- 128 و 226 ج 212)

با دقت در مطالب پيشين، مشخص مى‏شود كه: اولاً، بدن برزخى غير از بدن مادى و غير از بدن قيامتى است. ثانياً، بدن برزخى متناسب با احكام و آثار و قوانين عالم برزخ است. ثالثاً، بدن برزخى از بدن مادى كامل‏تر و بالاتر و از بدن قيامتى ناقص‏تر و پايين‏تر مى‏باشد. بنابراين، بدن برزخى از آن جا كه از بدن مادى بالاتر است، از سنخ ماده و جسم طبيعى نيست كه احكام ماده بر آن غالب باشد. ولى از آن جا كه از بدن قيامتى پايين‏تر است، واجد برخى لوازم ماده چون، شكل، اندازه و مقدار مى‏باشد. روايات نيز به صراحت بيانگر اين حقيقتند كه بدن برزخى شبيه بدن دنيوى است. امام صادق (ع) مى‏فرمايد: «ارواح مؤمنان (در برزخ) در بدن‏هايى شبيه بدن‏هاى دنيوى آنان است»
000 (13) همان، ص 269، روايت. 121
000 (14) در اين باب نگا: استاد محمد شجاعى، خواب و نشان‏هاى آن، صص 62-. 58

پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.