پرخوابی و بیداری مذموم در اسلام

پرخوابی و بیداری مذموم در اسلام
فهرست این نوشتار:
عواقب پرخوابى
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند سه چيز را دشمن مىدارد: خوابيدن بىآنكه نياز به خواب داشته باشد، خنديدن بدون تعجّب، خوردن در حال سيرى».[1]
2. در حديثى ديگر فرمود: «نخستين معصيتى كه انجام شد به شش چيز بود : محبّت دنيا، محبّت رياست، محبّت طعام، محبّت زنان، محبّت خواب، محبّت راحتى (راحتطلبى)».[2]
3. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «مادر حضرت سليمان به او مىگفت: مبادا زياد بخوابى كه زياد خوابيدن در شب، آدمى را در قيامت فقير مىكند».[3]
4. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «مستى چهار نوع است : مستى شراب، مستى مال، مستى خواب، مستى سلطنت».[4]
5. از امام کاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «ديدگانت را به خواب عادت نده كه هيچ عضوى در بدن كمتر از چشم، شكر خدا نمىكند».[5]
6. در روايتى آمده است كه چهار چيز اندكش بسيار است: آتش، خواب، دشمنى، بيمارى.[6]
7. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «تعجّب مىكنم از كسى كه ادّعاى عشق الهى مىكند وشبها تا صبح مىخوابد».[7]
8. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس از شبيخون عذاب خدا بترسد، بايد كم بخوابد».[8]
9. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «حضرت موسى عليه السلام در مناجاتش با پروردگار از او پرسيد: كداميك از بندگانت را دشمن مىدارى؟ خطاب آمد: آن كس كه شب تا صبح همچون مردار بيفتد وروز را به بطالت به شب برساند».[9]
10. در حديثى ديگر فرمود: «شيطان سرمهاى دارد كه در چشمان مردم مىكشد ولعوقى[10] دارد كه در حلق آنان مىريزد وسعوطى[11] دارد كه در بينى
انسانها مىچكاند؛ سرمه شيطان خواب وكسالت، لعوقش دروغ وسعوطش تكبّر وغرور است».[12]
11. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند مخالف پرخوابى وبيكارى زياد است وفرمود: خواب بسيار، دنيا وآخرت انسان را تباه مىكند».[13]
بيدارىهاى مذموم
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «سخن گفتن ومصاحبت داشتن پس از نماز عشا، مكروه است».[14]
2. در حديثى ديگر فرمود: «شبزندهدارى خوب نيست، مگر براى سه چيز : قرائت قرآن، طلب علم، بردن عروس به خانه شوهر».[15]
3. بيدارى بسيار (وافراطى) نيز مذموم وناپسند است ودر غير شبهايى كه رواياتى در خصوص احياى آن وارد شده، تمام شب را بيدار بودن كراهت دارد. ازاينرو، در روايتى آمده است: ديدگان بر انسان حقّى دارند كه بسيار بيدار بودن، حقّ آنها را ضايع مىكند.[16]
كسانى كه خواب ندارند
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «پنج نفر به خواب نمىروند : كسى كه قصد كشتن شخصى را داشته باشد، كسى كه داراى مال بسيار است وامينى ندارد كه بر او اعتماد كند، كسى كه براى به دست آوردن حيثيّت اجتماعى در ميان مردم دروغ وبهتان فراوان گفته باشد، كسى كه مال بسيارى از او طلب
كنند وپولى نداشته باشد، كسى كه محبوبش را دوست دارد ومىترسد از او
جدا شود».[17]
پدرم (محمّد تقى مجلسى؛) مىگفت: ممكن است منظور از روايت اين باشد كه همانگونه كه گروههاى پنجگانه بالا به خاطر اهداف باطل بىارزش، خواب را بر چشمان خود حرام كردهاند، گروهى كه اهداف صحيح ومشروع بزرگى دارند سزاوار نيست به خواب (غفلت) فرو روند. مثلاً كسى كه دشمن خطرناكى چون نفس امّاره دارد كه در حال نبرد با اوست وكمر به نابودى او بسته وكسى كه انواع سرمايههاى معنوى طاعت وعبادت را دارد وسارق زبردستى چون شيطان در كمين سرقت دارايى معنوى وى ودرصدد ممانعت از تحصيل سرمايه بيشتر طاعت وعبادت است وكسى كه كلمات وجملات حقّى ـ همچون (إِيَّاکَ نَعْبُدُ وَإِيَّاکَ نَسْتَعِينُ) ـ را مكرّر به زبان مىآورَد ومىخواهد آنها را در عمل به كار بندد وبه كمالات غير متناهى دست يابد وكسى كه از او عبادات وطاعات فراوان مىخواهند وتوشهاى برنگرفته وكسى كه مأموريّت دارد به خداوند وخلق خداوند عشق بورزد، چگونه از اين امور غافل مىشود ودر خواب (غفلت) فرو مىرود؟![18]
رو به آفتاب خوابيدن ونشستن
1. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هنگام نشستن در آفتاب، پشت به آفتاب كنيد كه رو به آفتاب نشستن دردهاى پنهانى را آشكار مىكند».[19]
2. در حديثى ديگر فرمود: «رو به آفتاب نكنيد كه موجب هيجان بخار (در درون جسم انسان) است، صورت را متغيّر، لباس را كهنه، دردهاى اندرونى را آشكار مىكند».[20]
3. در روايتى معتبر مىخوانيم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: «آفتاب چهار پىامد دارد: رنگ را تغيير مىدهد، انسان را بدبو مىكند، لباس را كهنه مىكند، باعث درد مىشود».[21]
[1] . خصال، ج 1، ص 114، ح 21؛ بحارالأنوار، ج 66، ص 332، ح 9.
[2] . خصال، ج 1، ص 293، ح 24؛ بحارالأنوار، ج 66، ص 313، ح 1.
[3] . خصال، ج 1، ص 77، ح 94؛ بحارالأنوار، ج 76، ص 179، ح 3.
[4] . خصال، ج 2، ص 432، ح 365؛ بحارالأنوار، ج 76، ص 180، ح 7.
[5] . تفسير عيّاشى، ج 2، ص 115، ح 149.
[6] . خصال، ج 1، ص 222، ح 76؛ بحارالأنوار، ج 76، ص 179، ح 2.
[7] . امالى صدوق، ص 356، ح 1.
[8] . همان، ص 394.
[9] . قصص الأنبياء راوندى، ص 163، ح 185.
[10] . «لَعوق» ليسيدنى. داروى ليسيدنى. هر چيز آبدار با قوام، مثل حلواهاى رقيق كه با انگشت يا قاشق كمكم(آن را) بليسند (فرهنگ متوسّط دهخدا).
[11] . «سَعوط» دارويى كه در بينى مىچكانند (فرهنگ متوسّط دهخدا).
[12] . معانى الأخبار، ص 139.
[13] . مكارم الأخلاق، ص 287.
[14] . خصال، ج 2، ص 297، ح 6؛ بحارالأنوار، ج 76، ص 178، ح 2.
[15] . خصال، ج 1، ص 127، ح 88؛ بحارالأنوار، ج 76، ص 178، ح 3.
[16] . فتوحات مكيّه، ج 2، ص 22. شبيه اين حديث در كافى، ج 5، ص 127، ح 6 و7 وتهذيب الأحكام، ج 6،ص 422، ح 180 نيز آمده است.
[17] . بحارالأنوار، ج76، ص179، ح 4 وج 70، ص 15، ح 5؛ كتاب من لايحضره الفقيه، ج1، ص319، ح145.
[18] . روضة المتّقين، ج 2، ص 737.
[19] . خصال، ج 2، ص 408؛ بحارالأنوار، ج 10، ص 96.
[20] . خصال، ج 1، ص 120، ح 40؛ بحارالأنوار، ج 76، ص 183، ح 1.
[21] . خصال، ج 1، ص 229، ح 97؛ بحارالأنوار، ج 76، ص 183، ح 2.