وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

فلسفه تفاوت هاى حقوقى زن و مرد

0

فلسفه تفاوت هاى حقوقى زن و مرد

پرسش 10. من به عنوان يك مسلمان نمى توانم افكار فمينيستى را بپذيرم، اما همواره با اين پرسش مواجه مى شوم و دوست دارم بدانم كه اگر اسلام دين مردان نيست، و حقوق برابر براى زن را به رسميت مى شناسد پس چرا تفاوت هاى حقوقى فراوانى بين زن و مرد قايل شده است؟ 

مسلّم است كه اسلام در همه جا براى زن و مرد حقوق مشابهى وضع نكرده است، همچنان كه در همه موارد براى آنها تكاليف و مجازات هاى مشابهى نيز وضع نكرده است. اسلام اصل مساوات انسانى را در حقوق زن و مرد رعايت كرده است اما لازمه تساوى، تشابه و يكنواختى نيست. لازمه عدالت، وضع حقوق و تكاليف برابر و يكسان در شرايط همسان، و حقوق و تكاليف متفاوت در شرايط نابرابر و ناهمسان است. از اين رو برخى حقوق و تكاليف زن و مرد متفاوت است، زيرا زن و مرد از نظر تكوين داراى شرايط همسانى هستند و يكى از شاخصه هاى نظام حقوقى شايسته آن است كه به واقعيات هستى توجه داشته باشد.
از آنجا كه زن و مرد به لحاظ جسمى و روحى تفاوت هاى فراوانى دارند، عدالت اقتضا مى كند زن و مرد حقوق برابر اما احياناً متفاوت داشته باشند. لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت انسانى و برابرى آنها از لحاظ انسانيت، برابرى آنها در حقوق انسانى است، اما حقوق و تكاليفى كه به مقتضاى جنسيت و تقسيم وظايف طبيعى متناسب مقرر مى شود، همسان نيست؛ البته همين حقوق و تكاليف بر اساس تلازم حق و تكليف متوازن و برابر است و اسلام هرگز امتياز و ترجيح حقوقى براى مردان نسبت به زنان قائل نيست و از سوى ديگر با پيوند و برقرارى تعامل شايسته بين حقوق و اخلاق، زن و مرد را رفيق هم قرار داد نه رقيب يكديگر، از اين رو رعايت حقوق زن و مرد از سوى طرف مقابل، امرى مقدس و انسانى محسوب مى شود.(108)
توجه به نكات ذيل به عنوان اصول موضوعه در فهم فلسفه تفاوت هاى حقوقى زن و مرد، وتوجيه منطقى آن مفيد است.

1. اصولاً زن و مرد، به دليل اشتراك در سرشت انسانى، از حقوق و تكاليف يكسانى برخوردارند؛ ولى احياناً به عنوان دو صنف از نوع انسان در نظر گرفته مى شوند و در اين صورت، اختلاف حقوق و تكاليف مطرح مى شود. پس زن و مرد، يك امر فرعى و استثنايى است.
2. اين تفاوت هاى حقوقى، جنبه ارزشى نداشته و در كمال حقيقى انسان و قرب او به سوى خداى متعال نقشى ندارد و بنابراين، هرگز موجب تقسيم انسان ها به درجه يك و دو نمى گردند.
3. بيشتر اين اختلافات، ناشى از كاركردهاى ويژه زن و مرد در خانواده است، مثل: زن و شوهر، مادر و پدر، خواهر و برادر؛ زيرا بيشتر اختلافات حقوقى زن و مرد، به نظام حقوق خانواده باز مى گردد. هرچند برخى از اختلافات در حقوق اجتماعى، ناشى از ويژگى زن يا مرد بودن انسان است.
4. ريشه بسيارى از شبهات و اعتراضات نسبت به حقوق زن در اسلام، ناشى از نگاه جزئى نگر به اسلام و حقوق زن در اسلام است. اگر نظام حقوقى زن، در مجموعه نظام حقوق خانواده و نظام حقوق خانواده در مجموعه مكتب و نظامِ حقوقى اسلام، و آن هم در كنار ساير نظامات اجتماعى و سياسى، اخلاقى و … اسلام مطالعه شود، پاسخ بسيارى از سؤالات، خود به خود روشن خواهد شد.
5. بر اساس بينش اسلامى، دنيا گذرگاه آخرت و زندگى حقيقى و سعادت واقعى بشر در زندگى اخروى او است. فلسفه بعضى تفاوت هاى حقوقى ميان زن ومرد همچون الزام بانوان مسلمان به پوشش اسلامى و برخى محدوديت هاى رفتارى نسبت به زنان مثل منع اختلاط بين زن و مرد، در راستاى اهتمام اسلام بر عنصر عفت و پاكى و پاكدامنى زن ارزيابى مى شود. چنان كه آيةاللَّه مصباح مى فرمايند:
«هم در جامعه صدر اسلام و هم در اجتماع مطلوب و آرمانى اين دين، مردان به مراتب بيش از زنان ، در صحنه هاى اجتماعى حضور مى داشته و دارند».(109)
6. محورى بودن نهاد خانواده در انديشه اسلامى باعث شده است كه زن و مرد در هر نقش، موقعيت اجتماعى و فردى كه قرار گيرند، بايستى «خانواده» را به عنوان يك «اولويت» قرار دهند؛ چرا كه خانواده به عنوان يك نهاد اصيل، مبناى شكل گيرى اجتماع است.از اين رو، در پى ريزى حقوق زنان و ترسيم چهره شايسته زن، به تشكيل و تقويت اين بنياد، و تعميق روابط ميان اعضاى آن، به ويژه زن و شوهر به عنوان دو ركن اصلى اين نهاد، توجّه و توصيه شود؛ و هر توصيه و پيشنهاد و يا هر ضابطه و برنامه اى كه به تضعيف و سستى اين نهاد بيانجامد، حذف شود. تأمين اين هدف نيز چه بسا ممكن است برخى اختلافات حقوقى بين زن و مرد را موجب گردد.
به همين دليل، اسلام اصرار و اهتمام دارد كه عناصر اصلى تشكيل خانواده مسلمان، عناصرى بيگانه از جامعه اسلامى و توحيدى نبوده بلكه عناصرى خالص و هماهنگ با اين جامعه باشند و به همين جهت است كه صريحاً ازدواج مؤمن با مشرك را بطور كلى ممنوع اعلام كرده است(110) تا بدين وسيله محيط خانواده براى پيدايش فرزندان سالم، پاك و خداپرست آماده شود.
7- تفاوت هاى جنسيتى، واقعيت هايى حكيمانه اند كه دست تدبير الهى، آن را به عنوان بخشى از «نظام احسن» وجود قرار داده است؛ چرا كه همين تفاوت هاست كه منشأ كمال و موجب احساس نياز متقابل و زمينه بقاء حيات انسانى و اجتماعى و تحكيم پيوندها مى شود.(111) ناديده انگاشتن اين تفاوت ها در پى ريزى مقررات حقوقى، به معناى مبارزه با واقعياتى است كه بود و نبود آنها به خواست و نوع داورى اين و آن بستگى ندارد. بنابراين، كاملاً منطقى است كه اين تفاوت ها در تنظيم روابط و مناسبات اجتماعى وتقسيم كارها و مسؤوليت ها، منشأ برخى اختلافات حقوقى و تعدد نقش ها شود. در تعيين حقوق و تكاليف، بايستى با در نظر گرفتن موارد اشتراك، حقوق و تكاليف مشترك، و در موارد متفاوت (البته نه هر تفاوت و به هر ميزانى از تفاوت بلكه هرگاه تفاوت ها به نحوى باشد كه موجب تفاوت در مصالح و مفاسد نفس الامرى شود)، حقوق و تكاليف متمايز وضع شود. از اين رو، نه مكلف شدن مردان به تكاليف اختصاصى، دليلى بر طفيلى قلمداد كردن زنان است؛ و نه اعتبار برخى حقوق به تناسب همان تكاليف نشانه تبعيض بين زن و مرد و برترى دادن مرد بر زن است.
8- تلازم حق و تكليف از يك سو و محروميت و معافيت از سوى ديگر سبب برقرارى توازن حقوقى مى گردد. براى مثال، نسبت به تمكين، مرد داراى حق و زن عهده دار تكليف است و متقابلاً نسبت به نفقه، زن داراى حق و مرد عهده دار تكليف است، و به دليل وظيفه انفاق، تفاوت ارث مطرح مى شود، چون اگر هزينه مرد افزون شد، بايد منبع درآمد او نيز، ازدياد يابد و با حذف مرد (قتل يا صدمه ديدن)، محروميت كسانى كه از اين حق محروم شدند، با افزايش ديه مرد جبران گردد.
9- توجه به اين نكات، توهم ظالمانه و تبعيض آميز بودن اختلافات حقوقى زن و مرد در نظام حقوقى اسلام را ريشه كن مى سازد؛ زيرا ظلم يا در مقام اعطاى پاداش و كيفر است و يا پيش از آن در مقام داورى و تعيين پاداش و كيفر، و اين هر دو بطور كلى و نيز در رابطه با موضوع بحث، نسبت به خداوند غيرقابل تصور است، فقط ظلمِ در مقام تعيين حق و تكليف باقى مى ماند كه با بيان بالا روشن شد كه منتفى است. خداى متعال اين عدالت و توازن حق و تكليف را با بهترين عبارت، كوتاه و گويا چنين بيان كرده است: «براى زنان همانند حقوقى است كه براى مردان بر عهده آنان است».(112)
108) مرتضى مطهرى؛ مجموعه آثار. ج 19، ص 37، 125 تا 130، 136تا 140 و 169.
109) مصباح يزدى ؛ حقوق و سياست(جزوه پلى كپى) ج 2، پيشين، ص ص 2100 . 
110) و لا تنكحو المشركات حتى يومنَّ… و لا تنكحوا المشركين حتى يومنوا. بقره / 221.
111) شايد بهمين دليل است كه خداوند متعال، هم به مردان و هم به زنان دستور مى دهد كه هر كدام به آنچه كه به او داده شده قانع باشد، و آرزوى داشتن آنچه را كه ديگرى دارد در سر نپروراند. (نساء / 32).
112) و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف» (بقره / 228).

منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسش و پاسخ های فمينيسم .

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.