وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

اعتماد حضرت علی ع در مورد كارگزارانش چگونه با عصمت قابل توجیه است

0

اعتماد حضرت علی ع در مورد كارگزارانش چگونه با عصمت قابل توجیه است

حضرت على (عليه السلام) در مورد يكى از كارگزارانشان فرمودند: «من درباره تو اشتباه كردم» آيا اين به معناى عدم عصمت آن حضرت نيست؟

اين مسئله در رابطه با منذر بن جارود عبدى است كه در پاره اى از آنچه امام (عليه السلام) او را بر آن ولايت داده بودند خيانت كرد. آن گاه امام (عليه السلام) نامه اى به وى نوشتند كه ترجمه آن چنين است:

«اما بعد، پارسايى پدرت مرا درباره تو فريفت و گمان كردم پيرو پدرت هستى و به راه او مى روى، ليكن آنچه درباره تو به من خبر داده اند، اين است كه از فرمان بردارى هوايت دست برنمى دارى و ذخيره اى براى آخرتت نمى گذارى. دنياى خود را آبادان مى كنى با ويران كردن آخرتت و با خويشاوندانت مى پيوندى به قيمت بريدن از دينت. اگر آنچه از تو به من رسيده درست باشد شتر خويش و تبار، و بند پاى افسار تو از تو بهتر است و آن كه چون تو باشد در خور آن نيست كه پاسدارى مرزى را تواند يا كارى را به انجام رساند. يا رتبت او را برافرازند، يا در امانتى شريكش سازند. چون اين نامه به تو رسد نزد من بيا، ان شاءاللَّه».(1)

در رابطه با اين مسئله توجّه به چند نكته لازم است:

1 پيامبر (صلى الله عليه و آله) و امامان (عليهم السلام) موظّف بوده اند كه در امور اين جهانى به طور معمول براساس روش عقلايى و بر مبناى علم عادى عمل كنند، مگر در مواردى كه خداوند حكم خاصى را معين نموده و يا از آنان خواسته باشد كه بر اساس علم فراعادى عملى را انجام دهند. راز اين مطلب نيز روشن است. تكيه دائمى به دانسته هاى غيبى و كنار نهادن موازين و روش هاى عقلايى در انجام امور، باعث از بين رفتن جنبه الگويى آنان مى شود. براى مثال پيامبر (صلى الله عليه و آله) با آنكه انسان كامل و داناى كامل است، مأمور به مشورت با مردم مى شود و يكى از علل آن الگو شدن اين روش براى ديگر حاكمان، واليان و مديران است.

2 بر اساس آنچه گفته آمد حضرت على (عليه السلام) مى بايست با تكيه بر معيارها و شاخص هاى معقول و معمول در شناسايى و جذب نيروها اقدام نموده و كارگزارانى را در مسئوليت هاى مختلف به كار گيرند. يكى از اين پذيرفته است. اين اگر چه تمام معيارها نيست و سخن حضرت على (عليه السلام) هم هيچ دلالتى بر تكيه انحصارى ايشان به معيار فوق ندارد، ليكن در عين حال مطلب حائز اهميتى است و توجّه به آن در چنين مواردى راهگشا و قابل اعتماد است.

3 به طور كلّى پست ها و مسئوليت هاى اجرايى مجال امتحانى بزرگ و لغزشگاهى خطرناك است كه بسيارى از انسان ها را در معرض انحطاط و سقوط قرار مى دهد. از اين رو اميرمؤمنان (عليه السلام) افزون بر توجّه به صلاحيت ها و شايستگى ها، به اصل كنترل و خبرگيرى از عملكرد كارگزاران، پس از به كار گمارى آنها، توجّه جدّى داشته و در شرايط مقتضى عكس العمل مناسب نشان مى دادند.

4 در مورد منذر بن جارود اصول عقلايى ياد شده دقيقاً رعايت شده و اميرمؤمنان (عليه السلام) كوچك ترين خطايى در به كارگيرى او مرتكب نشده و هرگز نفرموده اند كه من در اين باره خطايى مرتكب شدم.

اشتباه اين است كه آن حضرت بدون توجّه به معيارها و سنجه هاى معقول كسى را به كارى گمارند، و يا در مرحله انتخاب وى نيروى بهترى در دسترس امام (عليه السلام) بوده و به آن توجّه نكرده باشند. نيز اشتباه اين است كه آن حضرت به هنگام نصب نيروها تذكّرات لازم را ندهند و پس از به كار گمارى از احوال آنان غفلت ورزيده و كنترل و عكس العمل مناسب در برابر رفتارهاى آنها نداشته باشند. اما هيچ يك از گزينه هاى فوق در اين باره رخ نداده و دليلى هم وجود ندارد كه در مرحله به كارگيرى منذر بن جارود نيروى بهترى در دسترس امام (عليه السلام) بوده و به آن بى اعتنايى كرده باشند.

5 اين كه اميرمومنان (عليه السلام) فرمودند: «پارسايى پدرت مرا درباره تو فريفت، و گمان كردم پيرو پدرت هستى و به راه او مى روى.» هرگز به معناى وقوع خطايى از آن حضرت نيست، بلكه بيانگر عدم توقّع كجروى از سوى منذر بن جارود است، و چنين توقّعى به جا و بخردانه مى باشد. به عبارت ديگر اين سخن نوعى بيان توبيخى و اعلام زشت كردارى از كسى است كه در فضاى تربيتى مناسبى رشد كرده و انتظار معقول از او اين است كه راه درست را بپويد و از ناراستى و نادرستى بپرهيزد.

6 حتى اگر اميرمؤمنان (عليه السلام) در مورد فوق فرموده باشند: «من درباره تو اشتباه كردم»، باز به معناى رخ دادن گاهى به دنبال اخذ نتيجه نامطلوب بدون آنكه به لحاظ روش شناختى خطايى رخ داده باشد.

اين مسئله بسيار رايج است كه وقتى نتيجه نامطلويى از كارى عايد انسان مى شود مى گويد اشتباه كردم، در حالى كه واقعاً خطايى از شخص سر نزده، اما نتيجه مطلوب نيز حاصل نشده است. در مورد فوق نيز هيچ گونه خطاى روش شناختى را نمى توان به اميرمؤمنان (عليه السلام) نسبت داد. بنابراين حتّى اگر تعبير خطا هم در كلام آن حضرت مى آمد حمل بر تعبير رايج در گرفتن نتيجه نامطلوب مى شد.

(1) ترجمه نهج البلاغه، سيد جعفر شهيدى، نامه 71، ص 356 نيز بنگريد: اختيار مصباح السالكين، ص 571 ترجمه شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 5، ص. 380

پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.