گزیدههایى از زندگی و فضایل و سیره سیاسی حضرت زهرا

گزیدههایى از زندگی و فضایل و سیره سیاسی حضرت زهرا
چکیده:
زندگى پر برکت حضرت فاطمه (س) به عنوان بهترین الگو و نمونه فرا روى انسانهای مسلمان و آزاده قرار دارد که با الهام گرفتن از آن مىتوان در مسیر سعادت و خوشبختی گام نهاد و با الگو گرفتن از آن، مسیر کمال را پیموده به حیات معقول دست یافت. جامعه مسلمان امروز به ویژه زنان بیش از پیش به الهام گیری از زندگى حضرت زهرا(س) نیازمند مىباشند؛. او هم در نزد رسول خدا وهم در نزد مسلمانان راستین از احترام و مقام ویژه برخوردار است و فضیلتهای که برای این بانوی بزرگوار در کتب احادیث و روایات آمده فراوان است و نامها و القاب زیبای که برای این بانو در احادیث به چشم میخورد بیانگر مقام شگرف و جایگاه ویژه آن بزرگوار میباشد. او هما نگونه که در مقام دختر پیامبر اسلام دارای مقام بلند و جایگاه منیع است در مقام همسر علی و مادر حسنین نیز مقام ارجمند دارد و همچنین از امتیازات ویژه و منحصر به فرد آن حضرت است اینکه: او تنها بانوى است که در میان امت پیامبر خاتم(ص)، معصوم و از هر گونه خطا و لغزش دور بوده و پیراسته مىباشد و از نظر عبادت و بندگى در اوج از عظمت قرار دارد به گونهاى که در این جهت نیز کسى به پاى او نمىرسد، . همان گونه که سیره فردی و اخلاقی فاطمه (س)الگوی زنان و مردان عالم بوده است زندگانى پربار و سیره سیاسى حضرت نیز چون ابعاد دیگر زندگى او به عنوان چراغى فرا روى انسانهاى مسلمان قرار دارد که با الهام از آن مىتوان شیوه رفتار های سیاسی و اجتماعی و فردی را فرا گرفته و زمینه یک زندگی سالم با معیار اصیل دینى و قرآنى را فراهمنمود. اینها مسایلی است که در این نوشته به آن پرداختهایم.
مقدمه :
فاطمه زهرا سلام الله علیها یگانه دختر بزرگوار پیامبر اسلام است که در ابعاد مختلف زندگی چه فردی و چه اجتماعی میتواند به عنوان بزرگترین الگو برای زنان مسلمان باشد مخصوصاً در عصرى که پوچى و بى هویتى و ولنگارى، هجمههاى فرهنگى بیگانگان، با پیشرفت علم و فن آورى و تبادل سریع اطلاعات( که جهان را به دهکده تبدیل نموده است؛) و در عصرى که سیل شهوات با اشکال مدرن آن از هر سو بر مغز و فکر و اندیشه زنان و مردان مسلمان یورش میبرد، ما را بیشتر به فرهنگ و اندیشه این بانوی نمونه اسلام نیازمند ساخته است تا بتوانیم از میان لجن زارهاى دنیاى مادى زده امروز، راه خویش را پیدا نموده خود و جامعه اسلامی را نجات بخشیم. بدین جهت هم سیره و رفتار فردی و هم اجتماعی، از جمله موضعگیرى و جهتگیرى سیاسى آن حضرت پس از در گذشت رسول خدا(ص) و بحران سقیفه و دفاع آن حضرت از امام على(ع) از اهمیت فراوانى بر خور دار است، زیرا او بر اساس فرمایش رسول خدا(ص) ملاک حب و بغض خداوند به عبارتى پس از رسول خدا(ص) معیار حق و باطل بوده است. آن حضرت بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) به جاى اینکه به عنوان یک زن مصیبت دیده، گوشه عزلت را برگزیده در فراق پدرش اشک ماتم بریزد، در متن اجتماع وارد گردیده و با رفتن به خانههاى مهاجر و انصار براى برگرداندن خلافت به جایگاه اصلى آن تلاش ورزید. اگر حضرت دیانت را منحصر به مسایل فردى و عبادى مىدانست و هیچ کارى به حکومت و اداره امور سیاسى مردم نمىداشت، هیچ یک از رنجها و گرفتاریها و مصیبتهاى که بر او وارد آمده است وارد نمیآمد او مانند رسول خدا(ص) سعى در ایجاد زمینه براى هدایت خلق و سپردن سرنوشت آنان به شایستگان واقعى برآمد. از دیدگاه زهرا(س) دین زمانى مىتواند در زندگى مردم نمود یافته و مردم به آن پایبند باشند که در سایه حاکم و زمامدار الهى زندگى نمایند، اگر حاکم و زمامدار جامعه، انسان عادل و شایسته نباشد، نه تنها به دین و شریعت و برنامههاى آن عمل نمىگردد که دین بازیچه دست بازیگران سیاست قرار مىگیرد. و از طرفی آن حضرت نقش عمده و چشمگیر در دفاع و حمایت از ولایت و امامت امام على(ع) داشته و توانسته است با روشنگریهای خویش یاد و نام على(ع) را در اذهان مردم زنده نگه دارد و از توطئههاى که براى بر کنارى آن حضرت انجام یافته بود پرده بردارد و با موضع گیریهای صریحش برای دفاع از ولایت و جانشینی علی (ع) به رابطه بین سیاست و دیانت تاکید نموده و با قاطعیت و انعطاف ناپذیرى در مسیر حاکمیت حق با تمام توان، از اهداف و آرمانهاى ناب و اصیل دینى که برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش و همسرش على بن ابى طالب در اداى تکلیف هیچ گونه سستى نشان نداد و بر سر اصول سیاسى اسلام مصلحت اندیشى نکرد. از اصول که در سیره سیاسى حضرت به عنوان الگو قابل استفاده است زمانشناسى آن حضرت است. و همچنین قاطعیت در مسیر حق و تاکید آن حضرت بر عدم جدایی قرآن و عترت و همچنین فرهنگ شهادت طلبی که با قربانی نمودن فرزندش محسن و شهادت خودش، این فرهنگ را ترویج نمود. ما، در این نوشته ابتدا به بیوگرافی مختصر از آن حضرت پرداخته و سپس نامها و القاب آن حضرت را متذکر شدهایم و در مرتبه بعد شمه ای از فضایل آن بزرگوار را برشمردهایم و در پایان به اصول و مبانی استخراج شده از سیره سیاسی آن حضرت پرداختهایم: اصولی همچون: 1 – رابطه دیانت و سیاست، 2 – قاطعیت در مسیر حاکمیت حق، 3 – زمانشناسى، 4 – تلاش بر جداى ناپذیرى قرآن و عترت، 5- فرهنگ شهادتطلبى، و. . . اینک در آغاز این بحث به بیوگرافی مختصر از زندگی آن حضرت میپردازیم و سپس فضایل آن حضرت را بر می شماریم.1-بیوگرافى مختصر از زندگى حضرت زهرا(س)
نام: فاطمه، کنیههاى مشهور: ام الحسن، ام الحسین، ام ابیها و ام الائمّه:
لقبهاى مشهور: زهرا، ، صدیقه، طاهره، کبرى، سیده، بتول.
اسم پدر: حضرت محمد ابن عبدالله اسم مادر: خدیجه بنت خویلد محل تولد: مکّه مکرمه سال تولد: سال دوم بعثت به روایتى سال پنجم، روز میلاد، بیستم جمادیالثانی.
نام همسر: على ابن ابى طالب. و زمان ازدواج: رجب یا ذیالحجه سال دوم هجرت به مدینه، مدت زندگى با امام على(ع): نُه سال میزان مهریه: 400 مثقال نقره مسکوک فرزندان: حسن، حسین، زینب، ام کلثوم، فرزند سقط شده به نام محسن شهادت: سال 11 هجرى محل دفن: نامعلوم، تعداد روایات باقى مانده در مورد حضرت: 2000 مورد، تعداد سخنان باقیمانده: 130 مورد، تعداد اشعار باقیمانده: 29 قطعه، خطبههاى باقى مانده: دو خطبه، آثار علمى باقیمانده:مصحف که به خط امام على(ع) نوشته شده و اینک در نزد فرزندش امام مهدى(عج)مىباشد. در این گفتار براى آشنایى و پیش درآمد بحث بر آنیم تا مختصر و گذرا شرح حال و تاریخچه ای از زندگانی حضرت فاطمه(س) را یادآوری نماییم:
1-ولادت حضرت فاطمه:
حضرت فاطمه(س)، بنا بر مشهور نزد علماى شیعه در بیستم جمادیالثانی سال پنجم هجرت دیده به جهان گشود. (1) مادر آن حضرت، بانوى جلیلالقدر خدیجه دختر خویلد و از خانوادههاى اصیل قریش است، او داراى فضایل فراوان است ازجمله اینکه: او اولین بانویى بود که به رسول خدا(ص) ایمان آورد و با آن حضرت نماز گذارد. و او به سبب نجابت و پاکدامنى به طاهره لقب یافته بود. (2)رسول خدا(ص) در سن بیست و پنج سالگى با خدیجه(س) ازدواج نمود و او نخستین زنى است که به عقد پیامبر(ص) در آمد و تا او زنده بود رسول خدا(ص) زن دیگر اختیار نکرد. همه فرزندان رسول خدا(ص) به جز ابراهیم که مادرش ما ریه قبطیه بود از دامان پاک خدیجه به دنیا آمدند که کوچکترین آنان حضرت فاطمه(س)بود. (3)رسول خدا پس از ازدواج با خدیجه داراى چند فرزند شد که به تقدیر الهى فرزندان او یکى پس از دیگرى از دنیا رفتند؛ منافقین که از هر وسیله بر علیه رسول خدا(ص) استفاده مىکردند، این بار حضرت را به جهت نداشتن فرزند، ابتر صدا نموده او را آزار مىدادند. خداوند با نزول سوره مبارکه کوثر(4)، حضرت را دلدارى داد و از نسل و زریه با برکت او خبر داد. (5)بر اساس روایات شکلگیرى وجود با برکت حضرت زهرا(س)و خلقت حضرت با تشریفات و مقدمات خاص انجام یافته است که عظمت وجودى حضرت را براى ما بیان مىکند. رسول خدا(ص) به دستور خداوند به مدت چهل شبانه روز از خدیجه (س) دورى گزیده به عبادت پرداخت، پس از گذشت چهل روز، از جانب خداوند براى آن حضرت طعام بهشتى رسید و به او دستور داد آن را میل نموده با خدیجه(س(هم بستر شود، خدیجه (س) گوید: هنوز رسول خدا از من دور نشده بود که وجود زهرا را در شکم خویش احساس کردم. (7)از امام رضا(ع) نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: چون به آسمان عروج کردم جبرئیل دستم را گرفته وارد بهشت نمود، سپس خرمایى را میل نمودم و از آن نطفه در من پدید آمد، چون به زمین بازگشتم همسرم خدیجه به فاطمه(س) باردار شد، فاطمه(س) حوریهاى است به صورت انسان و من هرگاه مشتاق بوى بهشت مىشوم فاطمه(س) را مىبویم. (7)2- نامها و القاب حضرت
در روایات نامها و لقبهاى متعدد براى آن حضرت ذکر شده است که هر یک به بعدى از ابعاد عظیم وجودى آن حضرت اشاره دارد که از این طریق گوشههاى از شخصیت بزرگ او را براى ما ترسیم مىنماید. از امتیازات ویژه که تنها اولیاى الهى از آن بهرمند بوده است اینکه: نامگذارى حضرت فاطمه به دستور خداوند صورت گرفته است. از امام باقر(ع) روایت شده است که: چون حضرت زهرا(س) دیده به جهان گشود، خداوند به یکى از فرشتگان دستور داد به زمین فرود آمده اسم مبارک فاطمه، را بر زبان رسول خدا(ص) جارى سازد، بدین ترتیب رسول خدا(ص) نام او را فاطمه نهاد. (8)
الف: فاطمه:
از نامهاى مشهور حضرت، اسم مبارک فاطمه(س) مىباشد که روایات رسیده از رسول خدا(ص) و اهلبیت آن حضرت، به معنى و رمز گزینش این نام براى حضرت اشاره شده است. ابن عباس از رسول خدا(ص) روایت نموده است که فرمود: او بدان جهت فاطمه(س) نامیده شد که خداوند دوستان و پیروان او را از آتش جهنم بازداشته است. (9) امام رضا (ع) از پدران و آنان از رسول خدا(ص) روایت نمودهاند که حضرت به فاطمه(س) فرمود:اى فاطمه! مىدانى چرا به این نام خوانده شدى؟ على(ع) عرض نمود: یا رسول الله! علت آن چیست؟ فرمود: بدین جهت که خداوند او و پیروان و دوستانش را از آتش جهنم بازداشته است. (10)
ب: زهرا:
از جمله نامهاى مبارک آن حضرت زهرا مىباشد، از امام صادق(ع)است که فرمود: حضرت فاطمه(س) در پیشگاه خداوند داراى نه نام مىباشد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، زهرا، محدّثه. (11)از امام حسن عسکرى(ع) روایت شده که فرمود: او را بدان جهت زهرا میگفتند که در روز سه بار چهرهاش براى امیرالمؤمنین میدرخشید، صبحگاهان چون خورشید، و در نیمه روز چون ماه تابان و در شامگاهان همانند ستاره تابناک تلألؤ نموده و مىدرخشید. (12)
ج: بتول:
از نامهاى دیگر آن حضرت که در روایات آمده است بتول، مىباشد از رسول خدا(ص) روایت است که فرمود: او به این جهت بتول نامیده شد که هیچگاه خون حیض و نفاس نمىدید و بر خلاف زنان دیگر به عادت ماهیانه مبتلا نمىشد. (13)این اثیر گوید: فاطمه را به این نام خواندند زیرا او از میان زنان هم عصر خویش جدا بود و هیچکس از نظر فضل و کمال و دیانت و حسب به پاى او نمىرسیدند و نیز گفته شده او را بدین خاطر بتول مىگفتند که او خود را از دنیا بریده و به خدا پیوسته بود. (14)
د: محدثه:
از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: فاطمه(س)را بدان جهت محدثه میگفتند که فرشتگان الهى بر او فرود مىآمدند و آن گونه که مریم دختر عمران را صدا مىنمودند، او را مورد خطاب قرار داده مىگفتند: اى فاطمه به درستی که خداوند تو را برگزید و پاکیزهات ساخت و از میان زنان جهان تو را اختیار نمود؛ اى فاطمه براى پروردگارت قنوت نما؛ فاطمه(س) نیز با آنان گفتگو مىنمود. (15)برخى از کینههاى آن حضرت عبارتند از: ام الحسن، ام الحسین، ام المُحسَّن، ام الائمه، ام ابیها، علامه اردبیلى گوید: رسول خدا(ص) به جهت تعظیم و بزرگداشت آن حضرت او را ام ابیها خطاب مىنمودند. (16)3-دوران کودکى حضرت:
حضرت فاطمه (س)در سن خرد سالى در حالى که بیش از پنج سال نداشت مادرش را از دست داد و از آن پس در سایه حمایت پدرش رسول خدا(ص) زندگى مىنمود؛ در سالهای آخر که رسول خدا(ص) در مکه بود تاریخ، نقش فعّال حضرت فاطمه(س) را در کنار پدر، نشان میدهد، گویند وقتى مشرکین مکه نقشه قتل رسول خدا(ص) را کشیدند، فاطمه(س) نزد رسول خدا(ص) آمده او را از تصمیم خطرناک آنان آگاه نمود. (17)پس از هجرت رسول خدا(ص) از مکه به مدینه، حضرت فاطمه(س) نیز به مدینه هجرت نمود و نام خویش را در این افتخار بزرگ و تاریخى ثبت کرد.4-ازدواج حضرت فاطمه(س)
چون صدیقهاى طاهره(س) به سن ازدواج رسید، بزرگان از مهاجر و انصار از او خواستگارى نمودند، ولى رسول خدا(س)آنان را جواب رد داده فرمود: در امر ازدواج فاطمه(س) منتظر دستور و فرمان خداوند هستم. (18)این نکتهاى تاریخى از عظمت و جایگاه زهرا(س) سخن میگوید، گویا جز خداوند کسى نمیداند، چه کسى لیاقت و شایستگى همسرى زهرا(س)را دارد! پس باید این امر فرخنده به راهنمایى و دستور او صورت پذیرد. وقتى على(ع) فاطمه (س)را از رسول خدا(ص) خواستگارى نمود، رسول خدا ضمن اظهار شادمانى به او جواب مثبت داده فرمود: یا على! بشارت میدهم تو را، به درستى که خداوند در آسمان زهرا را به عقد تو در آورده، پیش از آن که من در زمین او را به عقد تو در آورم. (19) ابن ابى الحدید گوید: على با زهرا ازدواج نکرد مگر پس از آنکه خداوند او را به شهادت فرشتگان به عقد على(ع) در آورد. (20)در شب عروسى و زفاف حضرت فاطمه(س) رسول خدا(ص) استر شهباى خود را در حالى که پارچه بر آن انداخته آورد و فاطمه(س) را بر آن سوار نمود، زمام ناقه را سلمان در دست گرفته و خود از پشت سر، استر را حرکت میداد، در بین راه صداى افتادن چیزى را شنیده مشاهده کرد که جبرئیل و میکائیل هر یک با هفتاد هزار فرشته وارد شدند، پرسید چه شده است که به زمین فرود آمدهاید؟ گفتند آمدهایم تا فاطمه(س) را همراهى نموده به خانه على(ع) ببریم! آنگاه جبرئیل و میکائیل و فرشتگان و رسول خدا تکبیر گفتند، از آن زمان گفتن تکبیر در مراسم عروسى مرسوم گردید(21)زندگى مشترک على (ع)و فاطمه(س) آنچنان در اوج صفا و صمیمیت و محبت بود که على(ع) از شکوه و عظمت آن اینگونه یاد نموده است: به خدا سوگند هیچگاه او را به خشم در نیاورده ناراحت ننمودم تا اینکه خداوند روح پاکش را قبض نموده از دنیا برد، او نیز هیچگاه مرا خشمگین نساخته نافرمانیم ننمود، هرگاه به چهره او مىنگریستم غم و اندوه من از میان مىرفت. (22)
حضرت فاطمه(س) داراى پنج فرزند بود که عبارتند از حسن حسین زینب، ام کلثوم، و محسن که پیش از آمدن به دنیا به شهادت رسید و رسول خدا این نام را بر او نهاده بود. (23)بنا بر دیدگاه علماى شیعه عمر شریف آن حضرت هجده سال بود که مدت هشت سال در مکه و ده سال در مدینه منوره زندگى نمود و در سال یازدهم هجرى چشم از جهان فرو بست. (24)5فضایل حضرت زهرا(س)
حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) داراى فضایل فراوان و از مقام و جایگاه بزرگ در میان مسلمانان برخوردار است. در طول تاریخ بسیارى از نویسندگان مسلمان خود را ملزم به تدوین کتابى پیرامون فضایل و زندگى حضرت فاطمه(س) مىدانستند، انبوه کتابهای که در مورد آن حضرت به زبانهای مختلف و زنده دنیا نوشته شده است گویاى این مسأله است. (25)بیان فضیلت و مقام بلند و عظیم زهرا(س) کار یست دشوار که تنها از عهده کسانى بر مىآید که آن حضرت را به طور کامل بشناسند و این جز از رسول خدا(ص) وائمه)علیهم السلام(بر نمىآید، از این رو روایات چندى از رسول خدا(ص) و ائمه اطهار: درباره فضایل آن بانوى بزرگ نقل مینمایم.
1: عصمت حضرت زهرا (س)
از امتیازات ویژه و منحصر به فرد آن حضرت است اینکه: او تنها بانوى است که در میان امت پیامبر خاتم(ص) معصوم و از هر گونه خطا و لغزش دور بوده و پیراسته مىباشد. از ادلهاى عصمت آن حضرت که او را معصوم دانسته آیه 33 سوره احزاب است که به آیه تطهیر شهرت دارد، خداوند در این آیه فرموده است اًِّنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً(26)
خداوند اراده نموده است که هر گونه نا پاکى و پلیدى را از رسول خدا(ص) و اهلبیت او دور ساخته و آنان را پاک و پاکیزه نماید. مفسران و مورخان نوشتهاند چون این آیه نازل شده رسول خدا(ص) على(ص) و فاطمه(س) و حسنین(ع) را جمع نموده کسائى خیبرى روى آنها انداخته فرمود: بار خدایا اینها اهل بیت من هستند، هر گونه ناپاکى را از اینان دور فرما، ام سلمه گوید:من نزدیک در بودم، گفتم یا رسول الله من هم جز آنان هستم؟ فرمود: تو بر خیر یا در مسیر خیر مىباشى، ولى جز آنان نیستى. (27)این آیه تصریح بر این دارد که اراده خداوند بر این قرار گرفته که هر گونه رجس و پلیدى را از رسول خدا(ص) و اهلبیت آن حضرت دور سازد و به گواهى مفسرین حضرت زهرا(س) از اهلبیت رسول خدا(ص) مىباشد. از فضایل آن حضرت که دال بر عصمت او نیز مىباشد، جریان سرنوشت ساز و تاریخى مباهله رسول خدا(ص) با علمأ نجران مىباشد که رسول خدا(ص) از میان زنان تنها فاطمه(س) را با خود برده و در این جریان تاریخى و مهم سهیم نمود. (28)علاوه بر آیات قرآن، روایات و فرمایشات رسول خدا(ص) نیز دلالت بر عصمت و پاکى آن حضرت دارد. از جمله این حدیث شریف که در کتابهای مختلف شیعه و اهل سنت از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: به درستى که خداوند به سبب خشم فاطمه، خشمناک و به رضایت او راضى مىگردد. (29) و نیز فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر که او را خشنود نماید مرا خشنود ساخته، آنکه او را اذیت نماید مرا اذیت نموده است. (30)از این فرموده رسول خدا(ص)استفاده مىگردد که تمام اعمال و حرکات و اندیشه زهرا(س) رنگ و بوى الهى داشته است و او هیچگاه خشم و رضایت اش برخاسته از هوى و هوس و کششهاى نفسانى نبود، زیرا اگر در جایى انگیزههاى برخاسته از نفس و غیر الهى بر حرکات و اندیشههاى او تأثیر میگذاشت، خشم و رضایت او جداى از خشم و رضایت پروردگار مىشد و این چیزى است که رسول خدا(ص) آن را به صراحت نفى نموده است. از اینجا است که میتوانیم بگوییم تمام اعمال و حرکات حضرت زهرا(س) روى موازین شرعیه بوده و زَره ای خطا و لغزش در زندگى آن حضرت راه پیدا نکرده است، و این چیزى نیست جز عصمت و پاکى آن حضرت که شیعیان به آن معتقد هستند.
2-کرامت حضرت فاطمه(س)
حضرت فاطمه(س) علاوه بر فضایل ذاتى و اکتسابى که داراست، داراى کرامات زیادى است، علامه امینى با ذکر دلایل فراوان از قرآن و روایات، حضرت زهرا(س) را از جملهاى اولیأ خاص الهى میداند، (31) گر چند آن حضرت از عمر طولانى برخوردار نبود، اما در عین حال در تاریخ نمونههاى فراوان از کرامات آن حضرت نقل شده است که بیانگر مقام و جایگاه ویژه آن حضرت در نزد خداوند مىباشد، جهت رعایت اختصار نمونههاى از کرامات حضرت را ذکر مینمایم. سلمان فارسى گوید:در خانه زهرا(س) بودم، دیدم حضرت نشسته با آسیاب جو آرد مىکند در حالى که عمود آسیا خون آلود است، حسین(ع) که کودک شیر خوار بود به شدت گریه مىنمود، عرض کردم دختر رسول خدا(ص) خود را به زحمت مىاندازى، چرا این کار را به فضه واگذار نمىکنى؟ فرمود: رسول خدا(ص) به من سفارش نموده است که کارهاى خانه را میان خویش تقسیم نموده روى نوبت انجام دهیم، امروز نوبت من است، سلمان گوید: عرض نمودم بانوى من! اجازه دهید شما را کمک نمایم، من بنده آزاد شدهاى شمایم، یا آسیاب نمودن را به من بسپار، یا پرستارى از حسین(ع) را، فرمود من به پرستارى از حسین مناسبترم شما جو را آرد نمائید. سلمان گوید: مقدارى جو را آرد نموده صداى اذان را شنیدم و به مسجد رفتم، نماز را با پیامبر(ص) اقامه نمودم، پس از نماز جریان فاطمه(س) را با على(ع)در میان گذاشتم، آن حضرت گریه کرد و به سوی خانه رفت، لحظهاى نگذشت که خندان به سوی مسجد بازگشت. حضرت رسول خدا(ص) از علت خنده او پرسید، او گفت:نزد فاطمه(س) رفتم، دیدم به پشت خوابیده و حسین(ع) روى سینهاش بخواب رفته است، آسیا در پیش روى او بى آنکه دستى آن را بگرداند خود به خود مىگردد؛حضرت رسول خدا(ص)با لبخند فرمود: اى على(ع) آیا نمیدانی که براى خداوند فرشتگانی است که در زمین گردش میکنند تا به محمد و آل محمد(ص)خدمت نمایند، و خدمت آنها تا روز قیامت ادامه دارد. (32)همچنین روایت شده است که گاهى که حضرت مشغول نماز بودند، کودک اش گریه مىنمود مىدیدند گهوارهاش حرکت مىکند و فرشتگان آن را حرکت میدادند(33)نمونه از کرامات حضرت در داستان هجوم به خانه آن حضرت روایت شده است که بیانگر جایگاه بلند حضرت در پیشگاه خداوند مىباشند. نقل است که چون حضرت على(ع) را به زور به سوی مسجد براى بیعت با ابى بکر بردند، فاطمه(س) دست حسنین(ع) را گرفته از خانه بیرون آمد و خواست به سوی قبر حضرت پیامبر(ص) برود و ابى بکر و حامیان اش را نفرین نماید، حضرت على(ع)به سلمان فرمود: اى سلمان! دختر رسول خدا(ص) را دریاب که دو طرف شهر مدینه را مىبینم که آمادهاى فرو رفتن به زمین است، سلمان گوید: به خدا قسم دیدم پایههاى دیوار مسجد از زمین کنده شده به گونهای که مىشد از زیر آن عبور نمود، خود را به فاطمه(س) رسانیدم عرض نمودم، بانوى من، خداوند پدرت رسول خدا(ص) را به عنوان رحمت فرستاد، تو مایهاى عذاب مباش، حضرت برگشت، دیوارهاى مسجد به جاى خویش استقرار یافت. (34)اینها نمونههاى از کرامت و عظمت حضرت زهرا(س) مىباشد که حکایت از شخصیت و جایگاه منیع او در پیشگاه خداوند دارد، جالب است که بدانیم پس از مرگ آن حضرت نیز کراماتى از آن حضرت نقل شده است، روایت است که وقتى زهرا(س) از دنیا رفت، امام على(ع) او را غسل داده کفن نمود، براى آخرین بار به فرزندان زهرا(س) فرمود تا با مادر خداحافظى نمایند، آنها جنازهاى مادر را در آغوش گرفتند، على(ع) گوید: من خدا را شاهد مىگیرم که حضرت نالهاى جانکاه کشیده دستهاى خود را دراز نمود و فرزندان اش را مدّتى به سینهاش چسبانید. (35)
3-محدّثه بودن حضرت فاطمه(س)
از فضایل و مناقب حضرت فاطمه(س) این است که او را محدّثه نامیدهاند، روایات رسیده بر این مسأله دلالت دارد که آن حضرت را بدین جهت محدّثه مىگفتند که با فرشتگان گفتگو مىنمودند. (36)سخن گفتن با فرشتگان از امتیازات و فضایل است که جز اولیأ خاص الهى و بندگان مقرّب خدا کسى دیگر از آن بهرمند نیست و هر کسى توان و شایستگى گفتگو با فرشتگان را ندارد. این مسأله که ملائکه با غیر پیامبران و انبیاى الهى سخن مىگویند، مورد اتفاق همه علماى اسلام مىباشد، علامه امینى گوید: امت اسلامى همه بر این امر اتفاق دارند که در این امت مانند امتان گذشته، مردانى بودهاند که به آنان حدیث گفته مىشده و به اصطلاح محدَّث بودهاند محدَّث کسى است که بدون اینکه پیامبر باشد، و بدون اینکه فرشتگان را ببیند فرشتگان با او صحبت کرده باشند و یا اینکه در دلش چیزى مىافتد و به او الهام مىشود و به صورت کشف و الهام از سوى خداوند علمى به او آموخته مىشود و یا در دل او حقایق که بر دیگران پوشیده است روشن مىگردد و یا چیزی شبیه این مفاهیم، وجود چنین کسانى در میان امت اسلامى مورد اتفاق است، به عقیده شیعه حضرت على(ع) و دیگر امامان معصوم از فرزندان آن حضرت از محدثین مىباشند. علامه در ادامه گوید: حضرت صدیقه طاهره نیز محدثه بود. (37)قرآن به صراحت از سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم خبر مىدهد. (38)و همچنین از سخن گفتن فرشتگان با زن ابراهیم(39) و مادر موسى (40) خبر مىدهد که فرشتگان با آنها سخن گفتهاند پس این نتیجه را مىگیریم که سخن گفتن فرشتگان با غیر انبیا ممکن بوده و در میان بندگان الهى بوده و هستند کسانى که شایستگى گفتگو با فرشتگان را دارند که حضرت صدیقه طاهره نیز از این امتیاز بهرهمند بوده است. روایات زیادى بر این است که فرشتگان با حضرت فاطمه(س) گفتگو مىکردند و نتیجه این گفتگو طبق برخى از روایات به صورت مصحف براى آن حضرت در آمد(41)که بنام مصحف حضرت فاطمه(س) معروف است. حماد بن عثمان گوید: از امام صادق(ع)درباره مصحف حضرت فاطمه(س)پرسیدم، فرمود: چون حضرت پیامبر(ص) از دنیا رفت حضرت زهرا(س) به شدت اندوهناک گردید، خداوند فرشته اى را نزد او فرستاد تا او را دلدارى دهد و به او حدیث گوید، حضرت فاطمه(س) امیرالمؤمنین(ع) را در جریان قرار داد، حضرت فرمود: هر گاه آن را احساس نمودى به من بازگو، حضرت فاطمه(س) به هنگام نزول فرشته حضرت على(ع) را خبر مىنمود و زهرا(س) آنچه را که از فرشته دریافت مىنمود به على(ع) مىگفت و آن حضرت آن را مىنوشت تا اینکه به صورت کتاب و مصحفی از آن مجموعه به وجود آمد، در این مصحف حلال و حرام وجود ندارد ولی علوم آینده در آن ثبت است. (42)از بعضى روایات استفاده مىشود که ملایک ضمن گفتگو با حضرت فاطمه آن را یکجا از طرف خداوند بر آن حضرت آورده است و در آن تمامى علوم آینده نهفته است و آن یکى از مراجع و مصادر علوم اهل بیت: مىباشد که به آن مراجعه مىنمودهاند و در زمان هر یک از ائمه: دست به دست منتقل مىشده و امروز در نزد حضرت ولى عصر مىباشد. (43)
4- علم حضرت فاطمه(س)
از فضایل حضرت فاطمه(س) که او را از دیگران متمایز ساخته علم و دانش آن حضرت مىباشد، او در این فضیلت نیز از دیگران پیشى جسته و در دریاى از علم و معرفت قرار دارد، بهترین دلیل و شاهد بر این مسئله سخنان به جا مانده از آن حضرت است که ما را به دریاى از علم و دانش آن حضرت رهنمون مىسازد؛ خطبه معروف به فدکیه آن حضرت از همان آغاز تاکنون باعث حیرت و تعجب بسیارى از سخنوران و اندیشمندان گردیده است. این خطبه را مىتوان یک دوره کامل از معارف اسلامى دانست که در آن مسایل مختلف اسلامى بیان شده است. که اوج علم و دانش و معرفت حضرت را ثابت مىنماید. حضرت در مراحل مختلف از سخنان حضرت پیامبر(ص)بهره مىبرد و بر دانش خویش مىافزوده و نیز سعى بر حفظ سخنان حضرت رسول خدا [ص]و رسانیدن آن به دیگران داشت. شخصى از مؤمنین مدینه روایتى را از حضرت فاطمه(ص) درخواست نمود، حضرت به فضه فرمود: آن روایت را که بر کاغذى نوشته شده است بیاور، پس از جستجوی فراوان اطلاع داد که روایت مورد نظر گم شده است، حضرت زهرا(س) با ناراحتی فرمود وای بر تو بگرد پیدا کن، زیرا ارزش معنوى این حدیث نزد من برابر با ارزش حسن و حسین(ع) است. (44)
آنگاه که خود نمىتوانست در حضور پیامبر رسیده آیات قرآن را فرا گیرد، به وسیله فرزندش حسن(س) که در مسجد آیات قرآن را گوش داده و حفظ مىکرد، یاد میگرفت و حفظ مىنمود. (45)عمار یاسر مىگوید: روزى على(ع) بر فاطمه وارد شد، چون چشم حضرت زهرا بر او افتاد صدا زد یا على(ع) نزدیک بیا تا تو را از آنچه بوده و آنچه که هست و از آنچه که تاکنون نبوده تا روز قیامت خبر دهم، عمار گوید: دیدم على(ع) عقب به عقب قدم برداشته برگشت، من هم دنبال او آمده تا حضور پیامبر(ص) رسیدیم.
پیامبر(ص) فرمود یا ابالحسن، جلو بیا، على(ع) نزدیک رفت، چون مجلس خلوت شد رسول خدا(ص) فرمود: یا على! تو مىگویى یا من بگویم فرمود: یا رسولالله شنیدن از شما بهتر است، آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: آیا از زهرا چنان شنیدى و عقب برگشتى! فرمود: یا رسول الله آیا نور فاطمه نیز از نور ماست؟ فرمود آیا نمىدانى که این چنین است، على(ع)( به خاطر سپاس از خداوند سجده شکر به جا آورد. (46)
5- عبادت زهرا(س)
صدیقه طاهره از نظر عبادت و بندگى در اوج از عظمت قرار دارد به گونهاى که در این جهت نیز کسى به پاى او نمىرسد، حسن بصرى گفته است در این امت کسى بیشتر از فاطمه بندگى خداى را ننموده و عابدتر از او وجود ندارد، او آنقدر به نماز ایستاد که پاهایش ورم کرد(47). داستان نقل شده از امام مجتبى(ع)گوشهاى از عبادت زهرا(س) را بازگو مىنماید:او فرمود: مادرم فاطمه(س) را دیدم که شب جمعهاى در محراب عبادتش ایستاده تا طلوع صبح در حال رکوع و سجود بود و شنیدم که براى زنان و مردان با ایمان بسیار دعا مىکرد و نامهاى یکایک را مىبرد و براى خودش چیزى از خدا نخواست، عرض کردم اى مادر! چرا آن گونه که براى دیگران دعا مىکنى براى خود دعا نمیکنی؟ فرمود: پسرم، اول همسایه، بعد خانهاى خود. (48)فاطمه(س) از نگاه رسول خدا(ص)
در برخورد رسول خدا(ص) با دخترش فاطمه مطالبى در احادیث نقل شده که مقام و مرتبت خاص آن حضرت را نزد رسول خدا(ص) بیان مىدارد و اینکه حضرت با احدى جز دخترش زهرا(س) اینگونه محبت و احترام از خود نشان نداده است.
روایت است که هرگاه زهرا(س) بر رسول خدا(ص)وارد مىشد او دست زهرا(س)را گرفته مىبوسید و در جاى خویش مىنشاند و هم چنین هرگاه رسول خدا بر او وارد مىشد، او به احترام پدر تمام قد مىایستاد و پدر را مىبوسید و دست او را گرفته و در جاى خود مىنشاند. (49)و نیز نقل شده که هرگاه رسول خدا عازم سفر مىشد آخرین کسى از اهل اش که با او خداحافظى مىنمود زهرا(س) بود و هرگاه از سفر بر مىگشت اولین کسى را که با او دیدار مىکرد زهرا(س) بود. (50)در روایت دیگرى آمده است:که چون از جانب خداوند دستور رسید که مسلمان رسول خدا(ص) را همانند انسانهای عادى با اسم صدا نکنند(51)، فاطمه(س) گوید من نیز از آن پس تصمیم گرفتم دیگر او را پدر صدا نزنم و او را رسول خدا صدا مىزدم، رسول خدا(ص) رو به من نموده فرمود: دخترم! این آیه در مورد تو و اهل تو نازل نگردیده بلکه در مورد اهل کبر و جفا نازل شده، مرا پدر صدا کن، به درستى که این کار قلبم را شاد و موجب رضایت خداوند مىگردد، و سپس رسول خدا(ص) پیشانى او را بوسید. (52)رسول خدا آن چنان به فاطمه(س) عشق مىورزید که تا او را نمىبوسید به خواب نمىرفت(53)، گاه این عمل رسول خدا آتش حسرت و حسد برخى زنانش را برمىانگیخت و بر او خرده مىگرفتند، حضرت در جواب آنان مىفرمود: فاطمه فرشته است به صورت آدمى و من هرگاه مشتاق بوى بهشت مىشوم او را مىبویم. (54)به نظر مىرسد اینگونه محبت و احترام صرفاً برخاسته از رابطهاى پدرى و فرزندی نیست، چه اینکه اینگونه احترام و محبت در انسان معمولى نیست، بلکه حضرت مىخواسته مقام و منزلت جایگاه معنوى زهرا(س) را براى امت بیان نماید، و اینکه آن حضرت پس از او میزان حق و باطل و معیار هدایت و ضلالت است. (55)
فاطمه(س) در نگاه على(ع):
على(ع) در مواردی به همسرى زهرا(س) افتخار نموده و جود او را در کنار خویش دلیل بر حقانیت خود دانسته است، او در مقام احتجاج به ابى بکر فرمود تو را به خدا سوگند آیا من کسى نیستم که رسول خدا مرا برگزیده و دخترش فاطمه را به من تزویج نمود؟ آیا خداوند او را در آسمان، به عقد من در آورد یا تو؟ ابوبکر گفت: به عقد تو در آورد. (56)
و نیز فرمود: شما را به خدا سوگند! کیست که جز من افتخار همسرى با سیده زنان دو عالم را داشته باشد، گفتند: جز تو کسى نیست. (57)و در جواب نامه معاویه فرمود:رسول خدا(ص) از ما و شخص دروغگو (ابوجهل) از شما، شیر خدا از ما و سیدالاحلاف (ابوسفیان) از شما، دو آقاى جوانان اهل بهشت از ما و فرزندان آتش)فرزندان مروان) از شما، بهترین زنان دو عالم از ما و حمل کننده هیزم جهنم (زن ابی لهب عمه معاویه) از شما، نوشتهاند چون این نامه به معاویه رسید دستور داد آن را پنهان نمایند تا اهل شام با خواندن آن به على(ع) متمایل نگردند. (58) آنچه بر شمردیم گوشهاى از فضایل و عظمت وجودى حضرت صدیقه طاهره(س) است که حدیث نگاران و تاریخنویسان شیعه و اهل سنت از رسول خدا(ص) نقل نمودهاند. چنانچه گفته شد حضرت زهرا(س) به گواهى قرآن و سخنان رسول خدا(ص) معصوم و از هرگونه ناپاکى در رفتار و گفتار مبرّا و پیراسته بوده است، بدین جهت سیره و رفتار مختلف آن حضرت از جمله موضعگیرى و جهتگیرى سیاسى آن حضرت پس از در گذشت رسول خدا(ص) و بحران سقیفه و دفاع آن حضرت از امام على(ع) از اهمیت فراوانى بر خور دار است، زیرا او بر اساس فرمایش رسول خدا(ص) ملاک حب و بغض خداوند به عبارتى پس از رسول خدا(ص) معیار حق و باطل بوده است. در فصل بعد اصول و مبانی که از موضع گیری سیاسی آن حضرت بدست میاید و میتواند راهگشای زندگی مسلمین به ویژه شیعیان باشد را بررسی خواهیم کرد.
اصول و مبانى برگرفته از سیره سیاسى حضرت زهرا(س)
پیش در آمد:اوّلین اصلى را که در سیره سیاسى حضرت شاهد هستیم رابطه عمیق و تنگاتنگ دین و سیاست مىباشد، و دومین اصل از اصول سیاسى حضرت که در سیره سیاسى او کاملاً مشهود است اصل قاطعیت و انعطاف ناپذیرى آن حضرت در مسیر حاکمیت حق مىباشد، و زمان شناسی سومین اصل از اصول رفتار سیاسی آن حضرت است:به عنوان مثال، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعیت جسمى او پرسیدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و اهداف و آرمانهاى سیاسى خویش را دنبال نموده و آنگاه که خواست بر علیه خلیفه اعتراض نماید، به منزل او نرفت، بلکه مسجد را که مرکز تجمع و تصمیمگیری مسلمانان بود برگزید و آنگاه که مردم در آن جمع بودند اعتراض خویش را به گوش خلیفه رساند و سخنان شورانگیز او در جمع زنان مدینه از نمونههاى مهم زمانشناسى حضرت است که قیام او را جاودانه ساخت از آنجایی که همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفکر( قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چیزى دیگرى نیاز نداریم) بر تفکرات و بینش دینى مردم استیلا یافت صدیقه طاهره(س) در آغازین لحظههاى این تفکر به پا خواست و از تفکر دینى قرآن در کنار عترت که طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نیاز جامعه اسلامى به عترت در کنار قرآن به عنوان مفسر و مبین آن اشاره نموده این مسأله را به مردم گوشزد نمود. ، وبا قربانی نمودن فرزندش محسن و همچنین شهادت خودش فرهنگ شهادت طلبی را ترویج نمود و وصیت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشییع و تدفین و پوشیده ماندن مزار او که با این مواضع براى همیشه مشروعیت ابى بکر را زیر سؤال برد. اینها نمونه های از سیره سیاسی آن حضرت است که در این نوشته به آن پرداخته شده است، و ما پنج اصل مهم را به عنوان الگو از سیره سیاسى آن حضرت ارائه نمودهایم، اصولی همچون: 1 – رابطه دیانت و سیاست، 2 – قاطعیت در مسیر حاکمیت حق، 3 – زمانشناسى، 4 – تلاش بر جداى ناپذیرى قرآن و عترت، 5- فرهنگ شهادتطلبى، که از سیره سیاسى حضرت استخراج شده است:
1- رابطه دین و سیاست
اوّلین اصلى را که در سیره سیاسى حضرت شاهد هستیم رابطه عمیق و تنگاتنگ دین و سیاست مىباشد، حضرت این مسأله را به همه مسلمانان اعلام داشت که دین تنها به سرنوشت آخرتى مردم دخالت ندارد، بلکه دین آن گونه که براى آخرت مردم قوانین و آموزههایى داشته، نسبت به دنیاى مردم نیز برنامههایى دارد. و علاوه بر نقش تربیتى و هدایتى زمینه را براى حکومت دینى فراهم مىسازد. در راستاى این هدف، حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) نسبت به سرنوشت سیاسى مسلمانان احساس مسئولیت نمود براى به حاکمیت رساندن امام على(ع) که بیش از همه شایستگى رهبرى امت اسلامى را داشت، فعالیتهاى سیاسى خویش را آغاز نمود، او حکومت و سیاست را عین دین دانسته براى به وجود آوردن آن ارتباط تلاش نمود. و معتقد بود آنچه انسانهاى پراکنده را مىتواند به هم پیوند زند و باهم همراه سازد ولایت است. در اسلام و آموزههاى دینى دین و دنیا، سیاست و دیانت، کاملاً به هم آمیخته و از همدیگر تفکیک ناپذیرند، به گونهاى که دنیا را مزرعه و کشت گاه آخرت دانسته است. (59) و در واقع هیچ کارى از نظام کلى و طرح دین بیرون نیست. در اسلام رابطه دین و سیاست یک رابطه منطقى و ماهوى است، دین و سیاست ملازم همدیگرند، در عرصه سیاست و قلمرو دین مشترکانى وجود دارد که این دو را در هدف و دیگر سلسله مسایل مهم اجتماعى، مثل ضرورت تشکیل حکومت، اجراى حدود، تأمین امنیت اجتماعى، به هم مرتبط مىسازد. تشکیل حکومت اسلامى در مدینْه النبى پس از هجرت رسول خدا(ص) و تشکیل سپاهى از مهاجر و انصار و فرستادن مبلغان در قلمرو حکومت اسلامى به وسیله آن حضرت، واضحترین دلیل بر همبستگى دین و سیاست است. حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) به جاى اینکه به عنوان یک زن مصیبت دیده، گوشه عزلت را برگزیده در فراق پدرش اشک ماتم بریزد، در متن اجتماع وارد گردیده و با رفتن به خانههاى مهاجر و انصار(60) براى برگرداندن خلافت به جایگاه اصلى آن تلاش ورزید.
اگر حضرت دیانت را منحصر به مسایل فردى و عبادى مىدانست و هیچ کارى به حکومت و اداره امور سیاسى مردم نمىداشت، هیچ یک از رنجها و گرفتاریها و مصیبتهاى که بر او وارد آمده است وارد نمىآمد. این مسأله از نظر تاریخى مسلم است که هجوم دستیاران خلیفه به بیت حضرت زهرا (س) در واکنش به تجمع مخالفین سقیفه در خانه حضرت زهرا(س) بوده است. (61)حضرت زهرا(س) تا واپسین لحظات زندگى خود نسبت به سیاست و حکومت و رهبرى مردم تلاش ورزید و پیوند بین سیاست و دیانت را وظیفه خود دانست؛ او حتى در بستر مرگ نیز از تلاشهای سیاسى دست برنداشت و با وصیت سیاسى خود مبنى بر مخفى بودن مراسم تکفین و تدفین و همچنین پنهان بودن محل دفن او(62)فعالیتهاى سیاسى خود را رنگ ابدیت بخشید. او مانند رسول خدا(ص) سعى در ایجاد زمینه براى هدایت خلق و سپردن سرنوشت آنان به شایستگان واقعى برآمد. از دیدگاه زهرا(س) دین زمانى مىتواند در زندگى مردم نمود یافته و مردم به آن پایبند باشند که در سایه حاکم و زمامدار الهى زندگى نمایند، اگر حاکم و زمامدار جامعه انسان عادل و شایسته نباشد، نه تنها به دین و شریعت و برنامههاى آن عمل نمىگردد که دین بازیچه دست آنها قرار مىگیرد، به این جهت است که زهرا(س) مرضیه آنگاه که مىبینید امام على(ع) را از خلافت و رهبرى امت کنار زدهاند و فردى را که هیچگونه شایستگى آن را ندارد به جاى او نهادهاند، مردم را به شدت سرزنش نموده و آن را زیان آشکار و جبرانناپذیر دانست، (63) زیانى که براى همیشه وزر و وبال آن دامنگیر جامعه اسلامى شد و حاکمان بعدى نیز پیوسته دین را بازیچه هواهاى نفسانى خویش قرار دادند. بر اثر بى توجهى به تفکر و اندیشههاى سیاسى حضرت زهرا(س) کار به جاى رسید که معاویه بن ابى سفیان علناً تفکر جدایى دین از سیاست را مطرح نمود، او پس از صلح با امام حسن(ع) و تکیه بر حکومت تفکر ضد دینى خویش را چنین ابراز نمود: من با شما نجنگیدم که نماز بخوانید و روزه بگیرید، حج نموده و زکات دهید، شما خود این کارها را مىکنید، بلکه با شما جنگیدم تا بر شما حکم روایى نمایم. (64)یزید فرزند معاویه پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع)و یاران او در شعر معروف خود هدف از حکومت خویش را انتقام از کشتههاى عصر جاهلیت که به وسیله مسلمانان کشته شده بودند، اعلام نمود. (65) و این دقیقاً چیزى بود که حضرت زهرا(س) آن را نتیجه بى توجهى به امامت و رهبرى دینى مىدانست که از اصول پیش رفته سیاسى اسلام است. عمده دلیل بر رابطه سیاست و دیانت در سیره سیاسى حضرت سخنان او در مسجد رسول خدا(ص) مىباشد، او همان گونه که به مسایل دینى پرداخت و از نماز و روزه و حج و زکات سخن به میان آورد و از فلسفه آنها سخن گفت، به خلافت و امامت پرداخت سپس به سفارشات رسول خدا در این مورد اشاره و به مقام و جایگاه رهبرى در اسلام اشاره کرد و ویژگىهاى ان را براى مردم بیان کرد.
به تعبیر کوتاه اینکه توازن مسایل سیاسى و دینى در سخنان آن حضرت گویاى رابطه سیاست و دیانت در سیره سیاسى آن حضرت مىباشد.
2-قاطعیت در مسیر حاکمیت حق.
دومین اصل از اصول سیاسى حضرت که در سیره سیاسى او کاملاً مشهود است اصل قاطعیت و انعطاف ناپذیرى آن حضرت در مسیر حاکمیت حق مىباشد، او با تمام توان از اهداف و آرمانهاى ناب و اصیل دینى که برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش رسول خدا(ص) و همسرش على بن ابى طالب در اداى تکلیف هیچ گونه سستى نورزید و مصلحت اندیشى بر سر اصول سیاسى اسلام نکرد. تاریخ مبارزات سیاسى حضرت نشان مىدهد که حتى یک مورد را نمىتوان یافت که حضرت از آرمانهاى خویش دست برداشته از راه سازش با دشمنانش برآمده باشد، بلکه حضرت قاطع و مصمم و با قبول انواع فشارها و تهدیدها و شکنجهها در راه نیل به اهداف خویش حرکت نمود، بر اثر همین قاطعیت و انعطاف ناپذیرى حضرت بود که توانست مخالفین اش را به زانو درآورد و آنان را وادار ساخت روش برخوردشان را با زهرا(س) تغییر دهند. ابى بکر و دستیارانش تصمیم گرفتند از زهرا(س) که بر اثر رنجها و بیمارى در بستر افتاده بود عیادت نمایند و بدین طریق، ضمن دل جویى از زهرا(س) و پرده پوشى بر رفتارهاى گذشته خویش در برابر حضرت، قدرت و حکومت خویش را مشروعیت بخشیده تلاشهای سیاسى حضرت زهرا(س) را خنثى سازند. اما بینش عمیق و چشمان تیزبین زهرا(س) مانع از آن گردید که آنان به اهداف خویش دست یافته بر او پیروز گردند، حضرت ابتدا با عدم پذیرش آنان مشروعیت آنان را زیر سؤال برد و با اظهار تنفر و انزجار از آنان که خود را خلیفه رسول خدا(ص) در میان مردم جا زده بودند و این عنوان را با خود یدک مىکشیدند، ضربه سختى بر اعتبار و وجهه سیاسى آنان وارد نمود و این سؤال را در اذهان توده مردم ایجاد نمود که ابى بکر چگونه خود را خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) مىداند، در حالى که فاطمه زهرا(س) تنها یادگار بجا مانده از رسول خدا(ص) بر او خشمگین و از او ناراضى مىباشد، به گونهاى که تا آخرین لحظات زندگى از سخن گفتن و رویارویى با او ابا دارد آنان ناچار به امام على(ع) متوسل شدند، حضرت زهرا(س) آنگاه که با وساطت على(ع)رو به رو گردید، ضمن اطاعت پذیرى خویش از ولایت، آنان را به حضور پذیرفته، سپس خطاب به آنان فرمود:آیا اگر حدیثى از رسول خدا(ص) برایتان بخوانم که آن را بدانید، به آن عمل میکنید؟ گفتند: آرى. فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم آیا از رسول خدا(ص) نشنیدهاید که فرمود: رضایت فاطمه، رضایت و خوشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هر کس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر کس فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود کرده و هر کس فاطمه را به خشم درآورد، مرا به خشم آورده است آنان گفتند: آرى این فرمایش را از رسول خدا(ص)شنیدهایم. سپس حضرت فرمود: همانا خداوند و فرشتگان را شاهد و گواه مىگیرم که شما مرا به خشم آورد و از خود خشنود نساختهاید، هرگاه رسول خدا(ص) را ملاقات کنم، از شما به آن حضرت شکایت خواهم کرد. (66) حضرت صدیقه طاهره با بیان این حدیث از رسول خدا(ص) و اقرار گرفتن از خلیفه که آن را از پیامبر (ص) شنیده است، او را محکوم نمود و خلیفه را که مىخواست از عواطف زنانگى زهرا(س)سود جسته و با رفتار به ظاهر عاطفى خویش حضرت را در برابر خود تسلیم نماید، مغلوب ساخت. رمز موفقیت و پیروزى زهرا(س) را در این نکته مىتوان یافت که حضرت زهرا(س) قاطع و مصمم در پى رسیدن به اهداف خویش حرکت نموده در برابر انواع توطئهها و دسیسهها ایستاده دست به افشاگرى زد، او از قدرت و هیمنه خلیفه هراس بدل راه نداده با شجاعت تمام در جمع مردم خلیفه و دستیارانش را مخاطب قرار داده فرمود: بر غیر شتر خویش داغ زدید، به آبشخورى که حق دیگرى بود وارد شدید. (67) مقام خلافت و ولایتى را که حق دیگرى بود تصاحب نمودید.
3- زمانشناسى در حرکتهاى سیاسى:
از اصول که در سیره سیاسى حضرت به عنوان الگو و قابل استفاده است زمانشناسى آن حضرت است. مقصود از زمان مفهوم لغوى و فلسفى آن نیست تا این مسأله پیش آید که زمان امرى است وجودى یا عدمى و سایر مباحثى که در تعریف زمان مطرح شده بلکه مقصود موقعیت تاریخى جامعه و شرایط و مقتضیات زمانى حاکم بر آن است. اهمیت زمان و زمانشناسى به گونهاى است که هرگونه بى توجهى و غفلت از آن بسیارى از حرکتها از جمله حرکتهاى سیاسى را با شکست و ناکامى مواجه ساخته راههای پیروزى را مسدود مىنماید. امام على(ع) در اهمیت زمان و زمانشناسى فرمود: آنکه از زمانه ایمن نشنید خیانت آن بیند(68).
برهههاى گوناگون تاریخ ویژگىها و قوانین خاص خود را دارد که تنها با در نظر گرفتن آن خصوصیات و رعایت آن قوانین مىتوان به موفقیت امیدوار بود و نتیجه عدم توجه به آن جز شکست و ناکامى نیست. در زندگى سیاسى و سیره سیاسى حضرت زهرا(س) نمونههاى فراوان از زمانشناسى و آگاهى آن حضرت به زمان و توجه به نقش و موقعیت زمان را مشاهده مىنماییم. او آنگاه که خواست بر علیه خلیفه اعتراض نماید، به منزل او نرفت، بلکه مسجد را که مرکز تجمع و محل تصمیمگیرى مسلمانان بود برگزید و آنگاه که مردم در آن جمع بودند اعتراض خویش را به گوش خلیفه رساند. (69)نمونه دیگر از زمانشناسى حضرت، سخنان شورانگیز او در جمع زنان مدینه است، معمولاً موقعیت حضرت ایجاب مىکرد که او از دردها و رنجهای جسمى خود سخن مىگفت و از وضعیت رنجور خویش سخن به میان مىآورد، ولى بینش و درایت سیاسى و زمانشناسى حضرت او را واداشت که از این موقعیت و فرصت به دست آمده کمال استفاده را ببرد، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعیت جسمى او پرسیدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و از این طریق اهداف و آرمانهاى سیاسى خویش را دنبال نموده و سخنان خود را به مردم مدینه رساند. (70)در برخورد با خلیفه و دستیارانش آنگاه که از او عیادت نمودند نمونه مهم زمانشناسى حضرت است، آنان که خواستند با اندک دلجویى از حضرت بر تمامى ناروایىها و ظلم و ستمهاى خویش بر او چشم پوشى نمایند و از این طریق آنها را پنهان سازند، ولى در مقابل، بینش و درایت و زمانشناسى حضرت مانع گردید که آنان به هدف خویش نایل آیند، تنفر و انزجار حضرت آنان را براى همیشه ناکام نهاد. (71)از نمونههاى مهم در زمانشناسى حضرت که قیام او را جاودانه ساخت، وصیت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشییع و تدفین و پوشیده ماندن مزار اوست(72) او با این موضع براى همیشه مشروعیت ابى بکر را زیر سؤال برد و این سؤال همیشه در حافظه تاریخ نقش بسته است که چرا یگانه دختر و تنها یادگار رسول خدا(ص) مخفیانه به خاک سپاریده شد و کسى که خود را جانشین پدر او مىخواند در مراسم تشییع او شرکت نکرد و چرا مزار او براى همیشه پنهان است؟!
4-تلاش بر جداناپذیرى قرآن و اهل بیت
اهل بیت در فرهنگ و بینش شیعه مقام و جایگاه خاصى دارد به گونهاى که آنها را معصوم دانسته گفتار و کردار و سیره آنان را همانند رسول خدا حجت مىدانند و آنان را پس از رسول خدا مجریان و حافظان و مفسران قرآن مىدانند، بر این اساس هرگونه جدایى میان این دو را موجب ضلالت و گمراهى میدانستهاند. رسول خدا(ص) بر اساس فرمایش معروف رابطه قرآن و عترت را اینگونه بیان داشته است:من دو امانت گرانبها و ارزشمند را در میان شما باقى مىگذارم که یکى کتاب خدا و دیگرى اهل بیت و خاندان من است؛ این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نخواهد شد اگر به این دو تمسک جوئید گمراه نمىشوید. (73)قرآن مجموعه قوانین آسمانى اسلام است که عمل به آن ضامن بهروزى و نجات انسانها مىباشد و از طرفى تفسیر و تأویل قرآن را باید کسانى به عهده بگیرند که با زبان و فرهنگ وحى آشنا باشند، به همین سبب به باور شیعه بایست افراد واجد صلاحیت براى تفسیر و تأویل کتاب آسمانى از سوى رسول خدا(ص)معرفى شوند؛قرار گرفتن عترت در کنار قرآن به لحاظ نیاز کتاب آسمانى و تشریح اهداف و مقررات آن است(74) آنان هستند که مىتوانند تفسیر درست از قرآن و دین ارائه نموده مردم را در راه راست و مسیر هدایت رهنمون سازند. دقت و توجه به عنوان حدیث (نبوى) نشان مىدهد که تفکیک و جدایى بین قرآن و عترت و عمل به قول و برداشت کسانى که به رموز قرآن آشنایى ندارند، جز ضلالت و گمراهى نتیجه به بار نخواهد آورد. اینکه رسول خدا قرآن و عترت را به عنوان دو امانت گرانبها در کنار هم قرار داده است، بیانگر آن است که حرکت هر دو در یک مسیر و به خاطر یک هدف است، یکى قانون آسمانى و دیگرى مفسران و مجریان و حامیان آن هستند، بدین جهت است که جدا شدن و فاصله گرفتن و انحراف از عترت مایه گمراهى و هلاکت خواهد بود. (75)همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفکر:{قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چیزى دیگرى نیاز نداریم}بر تفکرات و بینش دینى مردم استیلا یافت و از آن پس همه تلاشها و کوششها در این مسیر ادامه یافت و تفسیرها و تأویلهاى شخصى و سلیقه ای از دین رونق گرفت و سرآغازى شد براى انحطاط و انحراف مسلمین! (76)صدیقه طاهره(س) در آغازین لحظههاى این تفکر به پا خواست و از تفکر دینى قرآن در کنار عترت که طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نیاز جامعه اسلامى به عترت در کنار قرآن به عنوان مفسر و مبین آن اشاره نموده این مسأله را به مردم گوشزد نمود. او در سخن فرمود: آیا شما به عموم و خصوص قرآن از پدرم و پسر عمویم على آگاهتر و داناترید. (77) از این طریق نیاز مردم را به اهل بیت در شناخت قرآن و دین بیان نمود، او دورى اهل بیت از صحنه سیاسى اجتماعى مردم را بزرگترین خسارت دانسته(78) بدین وسیله مقام و جایگاه دینى آنان را در جامعه اسلامى روشن ساخت.
او در موارد جنبه هدایت گرانه امام را یادآورى نموده فرمود: واى بر شما! آیا کسى که مردم را به سوى حق هدایت و رهنمون مىسازد سزاوار پیروى و فرمانبرى است؟ یا کسى که نمىتواند مردم را هدایت کند بلکه خود نیاز به رهبر و راهنما دارد؟(79)
در واقع او علاوه بر تأکید بر شایستگىهاى على بن ابى طالب به نحوه و چگونگى حکومت بر مسلمانان تأکید داشت و معتقد بود که امامت و رهبرى همانند نبوت منصبى الهى است. این باور حضرت زهرا(س) از مهمترین اصول سیاسى شیعه گردید، شیعیان معتقدند که امامت ادامه نبوت است، پس آنچنان که خداوند سبحان کس یا کسانى را از میان بندگان خود بر مىگزیند و او را با معجزاتى که چون نص از جانب خداوند است تأیید مىکند. همچنین براى امامت نیز هر که را بخواهد برمى گزیند و به پیامبرش دستور مىدهد امامت او را با نص خاص تصریح نماید و او را براى انجام وظایف رهبرى مردم پس از رسول خدا منصوب نماید. (80)امام رضا(ع) در سخنان طولانى پیرامون نقش و جایگاه امامت فرموده است:امامت جایگاه انبیا و اِرث اوصیا است، امامت خلافت از طرف رسول خدا(ص) و مقام امیرالمومنین و میراث حسن و حسین(ع) است. به راستى امامت زمام دین و نظام مسلمین و عزت مؤمنین است، امامت بنیاد پاک اسلام و شاخه با برکت آن است، به وسیله امامت نماز و روزه و زکاتْ و حج و جهاد درست مىشود. . . امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور برافروخته و ستاره راهنما در تاریکى شبها و بیابانهای تنها و گرداب دریاها است، امام آب گواراى است براى تشنگى و رهبر به حق و نجات بخش از نابودى است. . . امام امین خدا در میان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت کننده به سوى خداى عزوجل و دفاع کننده از حقوق خداست. (81)شیعه با این رویکرد به امامت و لزوم بودن عترت در کنار قرآن نگاه مىکند و از نظر آنان امامت و ولایت صرفاً خلافت و امارت ظاهرى نیست، بلکه خلافت و جانشینى کلى خداوند است که ولایت تشریعى از آثار این ولایت است. . . امام انسان کامل الهى است که به جمیع نیازمندیهای مردم و صلاح فساد آنان آگاهی دارد. او امانت دار احکام و اسرار الهى است و از همه گناهان و خطاها پیراسته است او در ارتباط با عالم اعلا و صراط مستقیم الهى است او حجت خدا بر بندگان و واجب الاطاعْه است، او عهده دار هدایت انسانها به سوى کمالات معنوى مىباشد. (82)صدیقه طاهره(س) با این نگاه به اهل بیت و رهبرى آنان در جامعه توجه داشت و دورى آنان را موجب به خطر افتادن همه دستاوردهاى رسالت دانست و تمام تلاشهای او بر این بود که مردم را به این مسأله آگاه سازد، آیات قرآنى که حضرت در موضعگیری خود در برابر خلیفه و دستیارانش به آن استدلال نموده اهمیت و جایگاه اهل بیت: را در جامعه و لزوم آنان را در کنار قرآن به خوبى تحلیل و دیدگاه خود را ابراز نموده است. استدلال حضرت به این آیات(83) جاى تأمل و دقت دارد و اینکه حضرت خلیفه و دستیارانش را از مصادیق این آیات دانسته است!
1-أَلاَ فِى الْفِتْنَِْه سَقَطُوا وَاًِّنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطٌَْ بِالْکَافِرِینَ(84)آگاه باش که آنها خود به فتنه در افتادند و دوزخ همانا به آن کافران احاطه خواهد دانست.
2- بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلاً(85)ظالمان که به جاى خدا شیطان را برگزیدند بسیار بد مبادله کردند.
3-وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْاًِّسْلاَمِ دِیناً فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الاَّخِرَِْ مِنَ الْخَاسِرِینَ. (86)هر کس غیر از اسلام دینى اختیار کند هرگز از وى پذیرفته نیست.
4-و ما مُحمَّدٌ اًِّلاَّض رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاًِّنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىأَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِى اللّهُ الشَّاکِرِینَ. (87)
محمد(ص) نیست مگر پیامبرى از طرف خدا که پیش از او نیز پیامبرانى بودند و از این جهان درگذشتند اگر او نیز به مرگ یا شهادت درگذشت، باز شما به دین جاهلیت خود رجوع خواهید کرد، پس هر که مرتد شود به خدا ضررى نخواهد رسانید و خود را به زیان انداخته و هر کس شکر نعمت دین گذارد و در اسلام پایدار ماند البته خداوند جزاى نیک اعمال به شکر گذاران عطا خواهد کرد.
5- أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ. (88)آیا با قومى که عهد و پیمان خود را شکستند. . . کارزار نمىکنید.
6- اًِّن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِى الْأَرْضِ جَمِیعاً فَاًِّنَّ اللَّهَ لَغَنِىُّ حَمِیدٌ(89)اگر شما و همه اهل زمین یک مرتبه کافر شوید خدا از همه بى نیاز است.
7- وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ. (90. )آنانى که که ظلم و ستم کردند به زودى خواهند دانست که به چه کیفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مىکنند.
8- أَلاَّ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ. (91. )
این همان زیان است که بر همه آشکار است. (92)ملاحظه مىگردد که صدیقه طاهره آیات را که عناوینى: چون سقوط در فتنه، کافران، زیانکاران، برگشت به عقب و بازگشت به آئین جاهلیت، نقض عهد و پیمان، ظالمان، زیان آشکار! را بکار برده است، حال اگر قدرى در تحلیل و جزئیات این مسأله جانب احتیاط را برگزیده از تفصیل مطلب خوددارى نمائیم، ولى آنچه قدر مسلم اینکه: حضرت همه این مطالب را زمانى اظهار نمود که پس از رسول خدا(ص) اهل بیت آن حضرت که در رأس آنان امام على(ع) قرار داشت از صحنه سیاسى و رهبرى امت کنار نهاده شده بود و میان قرآن و اهل بیت جدایى افکنده بودند به نظر مىرسد بیان مقام و جایگاه دینى و معنوى اهل بیت و لزوم بودن آنان در کنار قران به عنوان مفسران و حامیان آن به گونهاى که به عنوان رکن و پایه شریعت شمرده شده است از مهمترین تلاشهای فکرى و سیاسى حضرت زهرا مىباشد؛ او با معرفى امام على(ع) به عنوان دانا به عموم و خصوص قرآن و شخصیتى آگاه به امور دینى و دنیایى مردم، فلسفه بودن آنان را در کنار قرآن تبیین نمود و آشکار ساخت که رهبرى جامعه علاوه بر آگاهى به امور دنیاى مردم نیازمند آگاهى به امور آخرتی است که آنان را در هر دو نشئه دنیا و آخرت رهبرى کند و سعادتمندی آنان را در آخرت نیز فراهم سازد. از این رو مىتوان گفت این مسأله از مهمترین استراتژىهاى حضرت زهرا(س) نسبت به امامت و رهبرى جامعه است که حضرت در موضعگیرىهاى سیاسى خویش ابراز نمود. امروزه شیعیان با این رویکرد به اهل بیت توجه دارند و با این دیدگاه است که اعتقاد به امامت و رهبرى آنان را جز اصول دین شمردهاند زیرا با دورى از آنان نمىتوانیم اسلام و شریعت را به صورت حقیقى و واقعى آن بشناسیم، طبیعى است که چنین رویکرد به اهل بیت: و امامت آنان جز اصول دین قرار گیرد که نخستین بار پس از درگذشت رسول خدا(ص)به وسیله حضرت زهرا(س)مطرح و به دفاع از آن پرداخته شد.
5- فرهنگ شهادت طلبى
از دیگر اصول فراهم آمده در باورهاى شیعى ظلم ستیزى و فرهنگ شهادتطلبى که این مهم از رفتارهاى حضرت زهرا(س)نمایان است. تاریخ پرفراز و نشیب هزار و چند صد ساله تشیع نشان مىدهد که آنان همیشه در مبارزه با ظلم و ستم پیشتاز بوده و فرهنگ ظلم ستیزى از کارنامه درخشان آنان است. آنان در این مسیر از همه چیز خویش گذشته و حتى با نثار جان به دفاع از اسلام پرداخته و فرهنگ شهادتطلبى را به وجود آوردهاند. واقعه حماسى و همیشه جاوید کربلا و عاشورا از مهمترین نمونههاى این فرهنگ در تاریخ تشیع است که تردیدى در تأثیرپذیرى آن از فرهنگ فاطمى نیست، زیرا که نخستین بار در تاریخ تشیع فرهنگ شهادتطلبى و ایثار جان در راه پاسدارى از دین و دستاوردهاى اصیل شریعت به وسیله صدیقه طاهره(س)شکل یافت، او با قربانی نمودن فرزندش محسن(ع) (93) به دفاع از ولایت پرداخت و خود نیز در این مسیر قربانى گردید. (94)آنچه بر شمردیم نمونههاى از اصول و سیره سیاسى حضرت زهرا(س) بود که مىتواند براى مسلمانان الگو قرار گیرد و بر اندیشمندان مسلمان است که با بررسى عمیق سیره و رفتار فاطمى هر چه بیشتر مردم و جامعه را با سیره و فرهنگ فاطمى آشنا سازند و از گلستان زندگى او بهره گیرند.
خاتمه و نتیجه :
آنچه در این نوشته بیان گردید اینکه: 1 زندگى پر برکت حضرت فاطمه(س) به عنوان بهترین الگو و نمونه فرا روى انسانهاى مسلمان و آزاده قرار دارد و فضیلتهای که برای این بانوی بزرگوار در کتب احادیث و روایات آمده فراوان است و نامها و القاب زیبای که برای این بانو در احادیث به چشم میخورد بیانگر مقام شگرف و جایگاه ویژه آن بزرگوار میباشد که ما به این نامها به طور مشروح و مبسوط پرداخته و این نامها و القاب را توضیح دادهایم و همچنین فضایل آن حضرت را به گونه مبسوط اشاره نمودهایم. و در قسمت آخر این مقاله آمده است که حضرت صدیقه طاهره(س) پس از تشکیل سقیفه به دفاع از امام على(ع) بر خواست، دفاع او از امام نه به انگیزههاى مادى یا عاطفى که به این جهت بود که امام على(ع) را به دستور خدا و رسول(ص) او امام و رهبر امت مىدانست و بدین جهت بارها به حدیث شریف غدیر براى حقانیت ولایت امام على(ع)اشاره نمود و در واقع قیام و مبارزات حضرت زهرا(س)بر گرفته از کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص)بود. حضرت صدیقه طاهره(س) از راهها و فرصتهاى مختلف به دفاع و حمایت از امام على(ع) بر خواست او ابتدا از توطئهها و دسیسههاى که براى بر کنارى امام صورت گرفته بود پرده برداشت و دست به افشاگرى زد و توانست چهرههاى نفاق را به مردم معرفى نماید. حضرت زهرا(س) در ادامه در دفاع از امام على(ع) روى سوابق درخشان و خدمات بى نظیر او در راه اسلام انگشت نهاد و ضمن بر شمردن فضایل ذاتى و اکتسابی امام و مقایسه او با دیگران شایستگى او را براى خلافت تثبیت نمود. و نیز با نشان دادن تصویرى از حکومت امام على(ع) مردم را به سوى آن حضرت توجه داد و همچنین به خطرات و انحرافات و بدعتهای که در آینده اتفاق افتاد مردم را هشدار داد وبا موضع گیریهای صریحش برای دفاع از ولایت و جانشینی علی (ع)به رابطه بین سیاست و دیانت تاکید نموده و با قاطعیت و انعطاف ناپذیرى در مسیر حاکمیت حق با تمام توان، از اهداف و آرمانهاى ناب و اصیل دینى که برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش و همسرش على بن ابى طالب در اداى تکلیف هیچ گونه سستى نشان نداد و بر سر اصول سیاسى اسلام مصلحت اندیشى نکرد. از اصول که در سیره سیاسى حضرت به عنوان الگو قابل استفاده است زمانشناسى آن حضرت است. و همچنین قاطعیت در مسیر حق و تاکید آن حضرت بر عدم جدایی قرآن و عترت و همچنین فرهنگ شهادت طلبی که با قربانی نمودن فرزندش محسن و شهادت خودش، این فرهنگ را ترویج نمود. . .پی نوشتها و منابع و مآخذ
محمد بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم انتشارات علامه، بى تا، ج3، ص 353؛ امین الاسلام طبرسى، اعلام الورى، بیروت دارالمعرفْ، 1399 ه، ص 154؛ برخى از علماى شیعه ولادت آن حضرت را در سال دوم بعثت نیز ذکر نمودهاند.
2-عبدلملک بن هشام، السیره البنویه، قم، مکتبه المصطفى، 1355 ج1، ص 257. –
3-همان ص202؛ على بن محمد بن صباع مالکى، الفصول المهمْ، نجف، دارالکتب التجارىْ، بىنا، ص150.
4اّ نَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَفَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرًِّْنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ سوره کوثر، آیه 3 – 1
5-على بن عساکر، تاریخ دمشق الکبیر، بیروت، دارلاحیأ التراث العربى، 1421ه، چاپ اول، ج2، ص 69
6. عباس، قمى، بیت الاخزان، ترجمه محمد، محمدى اشتهاردى قم، انتشارات ناصر، بى تا، ص 18
7 لماعرج بی الی السماءخذ بیدى جبرئیل فادخلنى الجنْ فناولنى من بها فأکلته فتحول ذالک نطفًْ فىصلبى فلما اهبطت الى الارض واقعت خدیجْه فحملت بفاطمهْ)س( ففاطمهْ حورأ انسیه و کلما اشتقت الى رائحهْ الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمه صدوق، محمدبن على، التوحید، تهران، مکتبْه الصدوق، 1398 ص 118؛ امالى صدوق، تهران، کتابخانه اسلامیه، 1362 ش، ص 461؛ مناقب، همان، ص 335، محمد بن جریر، طبرى، دلایل الامامْ، قم، منشورات الرضى 1363 ه، چاپ سوم، ص 53
8 لما ولدت فاطمه(علیهاالسلام) اوحى الله عزوجل الى ملک فانطلق به لسان محمد(ص) فسماهافاطمه على بن عیسى، اربلى، کشف الغمه فى معرفْ الائمهْ، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، 1401 ه، ج2، ص 89.
9. انّما سمیت فاطمهْ، فاطمهْ صلوات الله علیها لان الله فطم من احبها من النار محب الدین طبرى، ذخایرالعقبى، قاهره، کتابخانه قدس، 1365ه، ص 26.
10. یا فاطمهْ اتدرین لم سمیت فاطمهْ؟ فقال علىٌ یا رسول الله لم سمیت؟ قال: لانها فطمت هى و شیعتها من النار؛ سلیمان قندوزى، ینابیع المودْه، ناشر، دارالاسوْه، 1416 ه، بى جا، ج2، ص 320؛ ذخایرالعقبى، ص 26.
11. لفاطمهْ)سلام ا الله علیها تسعْ اسمأ عندا عزوجل: فاطمه، و الصدیقه، و المبارکْ، و الطاهره، و الزکیه و الراضیه، و المرضیه، و المحدثه، و الزهرا. اعلام الورى، ص 148.
12. کان وجهها یزهر لامیرالمؤمنین (ع) من اول النهار کاالشمس الضاحىْ و عند الزوال کالقمر المنیر و عند غروب الشمس کاالکوکب الدرى، بحار الانوار، مجلسى بیروت، دارالتعارف، 1421 ه، ج18، ص 18
13. ینابیع الموده، ج 2 ص 320
14. النهایه، ج1، ص 94.
15. سمیت فاطمهْ محدّثه لان الملائکْ کانت تهبط من السمأ فتنادیها کما کانت تنادى مریم بنت عمران فتقول: یا فاطمهْ ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک على نسأ العالمین یا فاطمهْ اقنتى لربک و تحدثهم ویحدثونهادلایل الامامْ، ص 11
16. کشف الغمْه، ج 2، ص 88.
17. مناقب، ج2، ص 71.
18. و انى انتظر بها القضأ ؛ عبدالرحمن، سبط بن جوزى، تذکرْ الخواص، نجف، مطبعه علمیه، 1369 ص316؛ ذخایر العقبى، ص 29.
19. مناقب، ج3، ص345، دلایل الامامْ، ص 14، کشف الغمه، ج 2، ص 398؛ مرتضى حسینى فیروزآبادى، فضایل الخمسْ قم، مجمع جهانى اهل بیت، 1422 ه، چاپ اول،
20. ابن ابى الحدید، معتزلى، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیأ التراث العربى، 1385 ه، چاپ دوم، ج 9، ص 193. دلایل الامامْ، ج 2، ص11؛ کشف الغمْ، ج 2، ص 75؛ مناقب، ج 3، ص 357.
21. محمد بن حسن طوسى، الامالى، قم، دارالثقافْ، 1414 ه، چاپ اول، ص 258.
22. الموفق، خوارزمى، مناقب خوارزمى، قم، مؤسسه النشرالاسلامى، 1411 ه ق، چاپ دوم، ص 256.
23. محمد بن محمد ابن نعمان، مفید، الارشاد، ترجمه هاشم رسولى محلاتى، تهران نشر فرهنگ اسلامى1378ش، ج 1، ص 66؛ عبدالله بن مسلم، ابن قتیبه، المعارف، قم شریف الرضى، 1415 ه، چاپاول، ص210.
24. دلایل الامامْ، ص 45؛ یوسف شامى، الدرالنظیم، قم، مؤسسْ النشر الاسلامى، 1420 ه، چاپاول، ص485
25. براى اطلاع بیشتر رجوع شود به کتابنامه حضرت زهرا(س) نوشته اسماعیل خویى زنجانى.
26 سوره احزاب، آیه 33
27. اللهم هؤلأ اهل بیتى اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، قالت ام سلمهْ: فانا معهم یا نبى الله؟ قال:انت على مکانک و انک على خیر ؛ جلال الدین، سیوطى، الدرالمنثور، بیروت، دارالاحیأ التراث العربى، 1421 ه، چاپ اول، ج 6، ص 532؛ نافع بن حمرأ گوید: رسول خدا را دیدم که به مدت هشت ماه صبحگاهان هنگام نماز صبح هر گاه از جلو در فاطمه عبور مىکرد مىفرمود: سلام و رحمت و برکات خدا بر شما اى اهلبیت، هنگام نماز است و این آیه را تلاوت مىنمود. کشف الغمْه، ج 2، ص 83؛ الامالى، ص 139.
28. همان، ص 334 – 259؛ اختصاص مفید، ص 113؛ محم ابن محمد مفید، الاختصاص، قم، مکتبْ بصیرتى، بى تا، ص 112.
29. یغضب لغضبک و یرضى لرضاک. على بن ابى بکر، هیثمى، مجمع الزوائد، بیروت، دارالفکر، ج 9، ص 328؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 225؛ کشف الغمه، ج 2 ص 84؛ متقى هندى، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرسالْ 1399 ه، ج 12، ص 111؛ الحافظ سلیمان ابن احمد طبرانى، المعجم الکبیر، دارالاحیأ التراث العربى، بى تا، بى جا، ج 1، ص 108؛
30. فانما ابنتى بضعهْ منى یریبنى مارابها و یؤذنى مااذاها، ایضاً فاطمْه بضعْه منى یؤذینى مااذاها. مسلم نیشابورى، صحیح مسلم؛ الریاض، دارالمغنى، 1419 ه، 2 جلدى، ص 1329؛ صحیح بخارى، بیروت دارالاحیأ الترات العربى، 1422 ه، 2 جلدى ص 666؛ ابى نعیم احمد، اصفهانى، حلىْالاولیأ، بیروت، دارالفکر، 1416 ه، ج 2، ص 40؛ کشف الغمه، ج 2، ص 93؛ ابوسعید، واعظ خرگوشى، شرف النبى، ترجمه نجم الدین محمود راوندى تصحیح محمد روشن، تهران: انتشارات بابک، 1361 ش.
31. عبدالحسین، امینى، فاطمهْ الزهرا، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1362 ش، چاپ اول، ص 118.
32. یاعلى! اما علمت ان ملائکٌْه سائرْ فى الارض یخدمون محمداً و آل محمد الى ان تقوم الساعْه دلایل الامامْ، ص 49، ترجمه بیت الاحزان، ص 39.
33. مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 337؛ دلایل الامامه، ص 48.
34. ترجمه بیت الاحزان، ص 139؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 339.
35. بیت الاحزان، ص 253 – 252.
36. الدر التنظیم، ص 456؛ محمد، صدوق، علل الشرابع، بیروت، داراحیأ التراث العربى 1385 ه، چاپدوم، ص 182.
37. عبدالحسین، امینى، الغدیر، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1416 ه، چاپ اول، ج 5 ص 77 67
38. وَاًِّذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَُْ یَا مَرْیَمُ اًِّنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَأِ الْعَالَمِینَ یَا مَرْیَمُ اقْنُتِى لِرَبِّکِ وَاسْجُدِى وَارْکَعِى مَعَ الرَّاکِعِینَ ؛ آل عمران، آیات 42 و 43
39. وَامْرَأَتُهُ قَائِمٌَْ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِاًِّسْحَاقَ وَمِن وَرَأِاًِّسْحَاقَ یَعْقُوبَ قَالَتْ یَاوَیْلَتَى أَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذَابَعْلِى شَیْخاً اًِّنَّ هذَا لَشَئٌ عَجِیبٌ قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَُْ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْأَهْلَ الْبَیْتِ اًِّنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ هود آیات73- 71.
40. وَ أَوْحَیْنَا اًِّلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ قصص، آیه 7.
41. مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 337.
42. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسْه الوفأ، 1403 ق، چاپ دوم، ج 43، ص 80؛ عوالم العلوم، قم، مؤسسْه الامام المهدى، 1411، چاپ دوم، ج 11، ص 58.
43. دلایل الامامْ، ص 28
44. ویحک اطلبیها فانها تعدل عندى حسناً و حسینا، دلایل الامامْ، ص 1؛ از این حدیث مىتوان اهمیت و حفظ و احترام احادیث و سخنان رسول خدا)ص( در نزد حضرت فاطمه فهمید و اینکه سخنان رسول خدا)ص(تا چه اندازه در نزد او از قداست و احترام بر خور دار بود. حال مىتوان با این داستان نقل شده از عایشه آن را مقایسه کرد که گفت پدرم پس از رسیدن به خلافت روزى دستور داد احادیث نوشته از رسول خدا (ص) را نزد او آورم و سپس پدرم آنها را که نزدیک دو صد حدیث بود در وسط حیاط مدفون نمود.
45. مناقب، ج3 ص 35.
46. عوالم العلوم، ج11، ص 582.
47. عوالم العلوم، ج11، ص 5 مناقب، ج 3، ص 341.
48. کشف الغمه، ج 2، ص 94؛ علل الشرایع، ج 1، ص 315.
49. کشف الغمهْ، ج2، ص 79.
50. همان، ص 77، ذخایر العقبى، ص 37. براى اطلاع بیشتر، ر. ک: احقاق الحق، ج10ص237
51. لاَ تَجْعَلُوا دُعَأَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَأِ بَعْضِکُم بَعْضاً نور63/
52. یا بنىْ لم تنزل فیک ولافى اهلک من قبل انت منى و انامنک و انما نزلت فى اهل الجفا والبذخ والکبر، قولى یا ابه فانه احب للقلب و ارضى للرب ابن مغازلى، المناقب، ص 345.
53. مناقب آل ابى طالب، ج3، ص 334.
54. ففاطمهْ حوراٌ انسیه فکلما اشتقت الى رائحْه الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمْه. ذخایر العقبى، ص 36.
55. احمد رحمانى، فاطمه الزهرا، ص 114.
56. فانشدک باا الله اناالذى اختارنى رسول الله ص( و زوجنى ابنته فاطمه)سلام الله علیها( و قال: الله زوجک ایاها فى السمأ ام انت؟ قال بل انت احتجاج، ج1، ص 267.
57. نشدتکم باا هل فیکم احدٌ زوجته سیدْ نسأ العالمین غیرى؟ قالوا: لا همان، ص 278، امالى طوسى، ص 85.
58. منا النبى، و منکم المکذب( ابوجهل) و منا اسدالله منکم سیدالاحلاف (ابوسفیان) و منا سیدا شباب اهل الجنْه و منکم صیبْ النار (اولاد مروان) و منا خیرنسأ العالمین و منکم حمّالهْ الحطب )ام جمیل عمه معاویه و زوجْه ابى لهب)الغدیر، ج2، ص 54، احتجاج، ج 1، ص 395
59. اشاره به حدیث شریف نبوى که فرموده است: الدنیا مزرعهْ الاَّخرْه.
60. الامامه. و السیاسْه، ج 1، ص 12
61. همان، ص 13
62. علل الشرایع، ج 1، ص 222.
63. احتجاج، ج 1، ص 247.
64. محمدحسین، طباطبایى، شیعه در اسلام، ص 21.
65. مروج الذهب، ج2، ص 52.
66. ارأیتکما ان حدثتکما حدیثاً عن رسول اللهتعرفانه و تفعلان به؟ قالانعم، فقالت نشدتکما ا الله تسمعا رسول الله یقول: رضا فاطمه من رضاى و سخط فاطمْه من سخطى فمن احب فاطمْه ابنتى فقد احبنى و من ارضى فاطمْه فقد ارضانى و من اسخط فاطمه فقد اسخطنى قالا نعم! اسمعنا من رسول الله ص( قالت فأنى اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانى و ما ارضیتمانى و لئن لقیت النبى لاشکونّکما الیه، علل الشرایع، الامامهْ والسیاسْه، ج1، ص14، ج1، ص 220-222
67. فوسمتم غیر ابلکم و ورد تم غیر مشربکم احتجاج، ج 1، ص 238.
68. من امن من الزمان خان تحف العقول، ص 85؛ بحار الانوار، ج 18، ص 23.
69. کاظم، قزوینى، فاطمهْ الزهرا3، ص 292.
70. همان، ص442
71. علل الشرایع، ج 1، ص 222.
72. همان، ص 219.
73. الا انى مخلف فیکم کتاب ا الله و عترتى اهل بیتى. . . خلیفتان بصیران لایفترقان حتى یردا على الحوض امالى طوسى، ص 479؛ صحیح مسلم، ص 1200، با اندک اختلاف در عبارت
74. مجتبى، موسوى، لارى، مبانى اعتقادات در اسلام، تهران، نشر فرهنگ اسلامى1378 7 ش، ویرایش دوم، ص 775
75. همان، ص 776.
76. صحیح بخارى، ج 1، ص 120
77. ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى؟ احتجاج، ج 1، ص 235.
78. الاذالک هوالخسران المبین، همان، ص 247
79. ویحهم افمن یهدى الى الحق احقُّ ان یتبع امن لایهدى الاّ ان یهدى فمالکم کیف تحکمون. همان، ص248.
80. محمدحسین، آل کاشف الغطأ، اصل الشیعه و اصولها، بیروت موسسه اعلمى للمطبوعات، 1413 ق، ص61 ر. ک، محمد جواد مغنیه، الشیعه فى المیزان، بیروت، درالتعاریف للمطبوعات 1399 ق، ص333.
81. ان الامامْ هى منزلْ الانبیأ و ارث الاوصیأ، ان الامامْ خلافْ او خلافْ الرسول)ص( و مقام امیرالمؤمنین و میراث الحسن والحسین)ع( ان الامامْ زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزالمؤمنین، ان الامامْ اس الاسلام النامى و فرعه السامى بالامام تمام الصلوْ والزکاْ والصیام والحج والجهاد. . . الامام البدرالمنیر والسراج الزاهر والنورالساطع والنجم الهادى فى غیاهب الدجى و اجواز البلدان والقفار ولجج البحار، الامام المأ العذب على الظمأ والدال على الهدى والمنجى من الردى. . . الامام امین افى خلقه و حجته على عباده، و خلیفته فى بلاده والداعى الى اوالذاب عن حرم الله، اصول کافى، ج 2، ص 123-121
82. محسن، فخررازى، بداىْ المعارف الالهیه، فى شرح عقاید الامامیه، محمدرضا مظفر، قم، النشر الاسلامى، 1416ق، چاپ 3، ج2، ص 7و9، ر. ک: نهج الحق و کشف الصدق، حسن، حلى، قم دارالهجرْ، 1407، چاپ اول، ص 164، حق الیقین، عبدالله شبر، بیروت، دارالاضوأ، 1406 ق، چاپ اول، ج1، صص 252-253.
83. آیات که در متن آمده است، حضرت در دو خطبه خود در مسجد و جمع زنان مدینه، با آن استدلال نموده است.
84. توبه، آیه 49
85. کهف، آیه 50.
86آل عمران، آیه 85
87. آل عمران، 144
88. توبه، آیه 12
89. ابراهیم، آیه 7.
90. شعرأ، آیه 227. .
91زمر، آیه 15.
92. در ترجمه آیات از ترجمه استاد الهى قمشهاى استفاده شده است.
93. ارشاد، ج 1، ص 518
94. بیت الاحزان، ص 14.
راسخون