وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

خطاهای شناختی زوجین چیست

خطاهای فکری- شناختی زوجین

خطاهای شناختی از جمله بحث‌های مهم در حوزه مدیریت و روانشناسی محسوب می‌شوند این خطاها، هنگام تحلیل و تفسیر و قضاوت در مورد رویدادها ما را به دام خود گرفتار می‌کنند و باعث می‌شوند که ما نتوانیم شرایط موجود را به درستی ارزیابی کرده و بهترین گزینه‌ی پیش رو را انتخاب کنیم. با ما همراه باشید تا با خطاهای شناختی آشنا شوید.

0

خطاهای شناختی زوجین چیست

فهرست این نوشتار:

خطاهای شناختی چیست؟
از جمله مواردی که در زندگی فردی و خانوادگی هر کسی مشکل ایجاد می کند خطاهای شناختی یا به تعبیری تله های ذهنی هستند. خطاهای شناختی یعنی پردازش اطلاعات بصورت صحیح صورت نگیرد و ما مسائل را آنطور که واقعا هستند نبینیم و آنها را کم و زیاد کنیم، که این مسئله موجب بوجود آمدن مشکل می شود؛ برای مثال فرض کنید همراه خود ۱۰ هزار تومان پول دارید و قصد دارید که قبض برق خانه را هم پرداخت کنید که مبلغ آن ۹۰۰۰ تومان است خب طبیعتا با این پول می توان آن قبض را پرداخت کرد؛ اما فرض کنید که ۷ هزار تومان پول دارید، اما نمی دانید که میزان واقعی پولی که همراه دارید چقدر است ولی تصور می کنید که پولتان در حدود ۱۰ هزار تومان است حال اگر بخواهید همان قبض را بپردازید آیا می شود؟ جواب خیر است چراکه میزان برآورد از پول همراه، صحیح نبوده است.
از این جهت همه افراد جامعه نیاز دارند تا خطاهای شناختی و تله های ذهنی خود را شناسایی کنند تا از این طریق بتوانند واقعیت ها را از گمان ها، فرض ها، و تصورات متمایز کنند. واقعیت ها را آنطور هستند ببینند نه بیشتر و نه کمتر، که نتیجه آن سلامت روان بیشتر، و زندگی بهتر خواهد بود. اما برای اینکه این اتفاق بیافتد هر فرد باید فعالانه به شناسایی خطاهای شناختی خود بپردازد و از آنها بپرهیزد.

فهرست خطاهای شناختی

1) ذهن خوانی:

 شما فرض را بر این می گذارید که می دانید آدم ها چه فکر می کنند بی آن که شواهد کافی درباره افکارشان داشته باشید؛ و یا طرف مقابل هر حرفی می زند یک برداشت شخصی از آن مسئله می کنیم که منظور طرف مقابل نیست! مثلا با خود می گویید «تو فکر می کنی من یک احمق هستم» در صورتی که طرف مقابل اصلا این حرف را نزده است.

2) پیش گویی:

 آینده را پیش گویی می کنید. پیشگویی می کنید که اوضاع بدتر خواهد شد یا خطری در پیش است. مثلا «در امتحان قبول نخواهم شد» یا «او این بار هم به من طعنه خواهد زد» یا «رفتار او تغییر نخواهد کرد«

3)  فاجعه سازی:

 شما بر این باورید که آن چه که اتفاق افتاده است یا اتفاق خواهد افتاد آن چنان دردناک و غیرقابل تحمل خواهد بود که شما نمی توانید آن را تحمل کنید. مثلا «اگر او به من کنایه بزند من دیگر بدبخت می شوم«

4)  برچسب زدن :

 یک ویژگی منفی خیلی کلی را به خود و دیگران نسبت می دهید. مثلا: «او بی لیاقت است» یا «آدم بیچاره و ضعیفی هستم«

5) دست کم گرفتن جنبه های مثبت (بی ارزش انگاشتن نکات مثبت) :

 مدعی هستید که دستاوردهای مثبت شما یا دیگران ناچیز و جزئی هستند مثلا: «این وظیفه زن خانه است که به همسرش توجه کند بنابراین وقتی به من توجه می کند شق القمر نکرده است»  یا «این موفقیت ها که مهم نیستند، خیلی آسان بدست آمده اند»

۶) فیلتر منفی :

تقریبا منحصرا بر جنبه های منفی متمرکز می شوید و به ندرت به جنبه های مثبت توجه می کنید. مثلا «اگر نگاهی بیاندازید متوجه می شوید چه تعداد آدمهایی هستند که مرا دوست ندارند«

7)  تعمیم افراطی :

 صرفا براساس یک رویداد خاص، یک الگوی کلی و فراگیر منفی را استنباط می کنید. مثلا: «این اتفاق همیشه برای من پیش می آید، انگار من خیلی جاها شکست می خورم»

۸) تفکر دو قطبی :

 آدم ها یا رویدادها را به صورت همه یا هیچ می بینید. مثلا «همه مرا کنار گذاشته اند» یا «وقت تلف کردن بود«
۹) بایدها: رویدادها را براساس این که چه طور باید می بودند تفسیر می کنید و نه براساس این که واقعا چه طور هستند. مثلا «باید خوب عمل کنم، و اگر خوب عمل نکنم یعنی شکست خورده ام«

۱۰) شخصی سازی:

 به خاطر اتفاقات ناخوشایند منفی، تقصیر زیادی را به صورت غیر منصفانه به خود نسبت می دهید و به این موضوع توجه نمی کنید که دیگران باعث اتفاقات خاص می شوند مثلا  «باعث این مسئله من بودم، تمام مشکلات تقصیر من است«

۱۱) مقصر دانستن دیگران در زندگی شخصی:

 فرد دیگری را منبع اصلی احساس های منفی تان می دانید و مسئولیت تغییر خودتان را نمی پذیرید. مثلا «تقصیر اوست که من الآن این گونه احساس می کنم» یا «تمام مشکلات من تقصیر والدینم است«

۱۲) مقایسه های غیرمنصفانه نابجا:

 اتفاق ها را براساس استانداردهایی تفسیر می کنید که واقع بینانه نیستند. به این ترتیب که به افرادی توجه می کنید که بهتر از شما عمل می کنند و در نتیجه خودتان را در مقایسه با دیگران حقیر و پست می بینید. مثلا «دیگران بهتر از من امتحان دادند» یا «او در مقایسه با من موفق تر است «

۱۳) همیشه پشیمان بودن : 

تمرکز و اشتغال ذهنی با این که من می توانستم بهتر از این ها عمل کنم به جای توجه به این که من الآن چه کارهایی را می توانم بهتر انجام بدهم. مثلا «اگر تلاش کرده بودم می توانستم شغل بهتری داشته باشم» یا «نباید این حرف را می زدم»

۱۴) نکندکه؟:

 یک سلسله سؤال ها می پرسید که همه به این صورت هستند که نکند که «اتفاق خاصی بیافتد؟» و البته شما هرگز از پاسخی که به خود می دهید راضی نیستید. مثلا «نکند که نفسم بند بیاید» یا «درست می گویی، ولی نکند که خراب کنم؟ «

۱۵) استدلال احساسی (هیجانی) :

 اجازه می دهید که احساس هایتان، تفسیرتان از واقعیت را هدایت کنند مثلا «احساس افسردگی می کنم، و این یعنی ازدواجم به بن بست خورده است«

۱۶) ناتوانی در عدم تأیید شواهد:

 همه مدارک یا شواهد بر علیه افکار منفی تان را رد می کنید. مثلا وقتی این تفکر را دارید که به دوست داشتنی نیستم «در مدرکی که نشان بدهد آدم ها شما را دوست دارند را رد می کنید. در نتیجه افکارتان قابل رد کردن نیستند. مثال دیگر: «از فرد خواسته می شود دلیل بیاورد اما ناتوان از ارائه آنهاست «

۱۷) برخورد قضاوتی(قضاوت کردن):

 خودتان، دیگران و اتفاق ها را به جای این که فقط توصیف کنید، بپذیرید یا درک کنید، به صورت سیاه و سفید ارزیابی می کنید (خوب و بد یا برتر و بدتر ). خودتان و دیگران را براساس معیارهای دلبخواه و سلیقه ای قضاوت می کنید و به این نتیجه می رسید که خودتان یا دیگران کوتاهی کرده اید. به قضاوت دیگران یا به قضاوت سخت گیرانه از خودتان درباره خویش بها می دهید . مثلا «من نباید به حرفهای او گوش بدم چون او کوچکتر از من است» یا «ببین او چقدر موفق است، در حالی که من موفق نیستم«

۱۸) معیارهای دوگانه:

 برای ارزیابی خودمان و دیگران از معیارهای متفاوتی استفاده می کنیم. اگر چیزی برای ما باشد خوب است اگر برای دیگران باشد بد است. مثلا «اگر من سیگار مصرف کنم، خوب است؛ اما اگر پسرم مصرف کند، بد است «

۱۹) استنباط دل بخواهی: 

از یک ماجرا یا قضیه برداشت شخصی داشته باشیم و آنرا کامل و صحیح بدانیم. مثلا «از حرفهای دیگر، تعبیرهای خودم را داشته باشم» یا «تو منظورت این بود که«

۲۰) جداسازی گزینشی:

 بخشی از ماجرا را می بینیم و بخش دیگر را نمی بینیم یا نمی خواهیم ببینیم. مثلا «در دعواهای زناشویی، فقط تقصیرهای طرف مقابل را می بینند و همه تقصیر را گردن طرف مقابل می اندازیم«

۲۱)جا زدن فرض بجای حکم: 

برخی از افراد برداشتهاء فرضها و حدس های خود را جای حکم می گذارند و از این طریق طرف مقابل را محکوم می کنند. یعنی برداشت شخصی خود را بدون توجه به واقعیت ها، کاملا صحیح می پندارند.

 

مهمتری خطاهای فکری در زوجین

وجود خطاهای فکری در زندگی زوجین، باعث می شود تا آن ها از رفتار و گفتار یکدیگر استنباط غلط نموده و  همین امر؛ موجب بروز اختلافات متعدد و گوناگون خواهد شد. مثلا هنگام مشاهده رفتار یا گفتاری از همسرتان ممکن است به خود بگویید: «چه خودخواه!» یا «چه از خود راضی!» و با اینکه این فکر و شناخت شما تحریف شده بوده، اما سبب فریب شما و نمایش دگرگونی از واقعیت اطراف شده و گمان می کنید که واقعیت، به همان بدی است که شما فکر می کنید!.معرفی برخی خطاهای فکری رایج برخی از مهمترین خطاهای فکری که سبب اختلاف در بین همسران می شود به شرح زیر است:

ذهن خوانی
گاهی همسر بدون توجه به شواهد و مدارک کافی برای فکر خود؛ و تنها با استناد به مسئله ای جزئی، گمان می کند که از انگیزه و فکر همسرش اطلاع دارد.
مثلا وقتی که همسرش دیر به منزل می آید، فکر می کند که: «حتما من را دوست ندارد که انقدر دیر به خانه می آید» یا وقتی که همسرش فراموش کرده تا پول برای خرجی در منزل بگذارد با خود می گوید: «او من را فردی مزاحم در زندگی اش می داند».
قرآن کریم مسلمانان را از چنین تفکرات بی جهتی منع کرده و می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن انَ بعض الظن اثم»[1] ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید. چرا که بعضی از گمان ها گناه است.

 

پیش بینی منفی رویدادها

پیش بینی منفی رویدادهای آینده ناشی از عادت فرد به تفکرات منفی است. این شیوه تفکر اگر اصلاح نشود، تاثیرات بسیار بدی بر روان انسان خواهد داشت. مثلا وقتی مرد می خواهد به مهمانی خانواده همسرش برود، از قبل پیش بینی می کند که: «حتما به من خوش نمیگذرد» یا «باز دوباره مطمئنا یک اتفاق بدی خواهد افتاد».
آموزه های دینی و رفتار بزرگان دینی ما سرشار از نمونه های گوناگون مثبت اندیشی در رویدادها و موقعیت های مختلف است. مثبت اندیشی سبب ایجاد انرژی و انگیزه دوچندان انسان برای ادامه کارها می شود و بالعکس، منفی بافی سبب رخوت و ایستایی و بی انگیزگی انسان از انجام کارها خواهد بود. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «تفال بالخیر تنجح»[2] فال نیکو بزن تا پیروز و کامیاب شوی.مطلق انگاری!

نمونه بارز این تفکر غلط، استفاده مدام از کلماتی ماانند: هرگز، هیچ وقت، همیشه، همه و تمام است. زنی که گاهی همسرش دیر به خانه می آید نزد او «همیشه شوهرش دیر به خانه می آید». یا مردی که همسرش گاهی غذا را می سوزاند نزد او همسرش «همیشه غذا را می سوزاند». اگر مرد گاهی با دیرتر توجه کردن به حرف های همسرش به او کم احترامی کرده است نزد همسرش کسی است که «همیشه به او بی احترامی نموده است».

این مطلق گویی و فاجعه انگاری رویدادهای زندگی گرچه در میان مردان نیز وجود دارد، اما بیشتر در میان زنان رواج داشته و سبب سرخوردگی و ناامیدی همسرشان می شود. در نظر داشته باشید، مردی که همیشه سعی خود را کرده تا مایحتاج زندگی را فراهم کند و همین طور نیز توانسته عمل کند. اما گاهی هم به جهت مشکلات مادی، نتوانسته آن طور که شایسته خانواده اش است عمل نماید. آن گاه همسرش به او بگوید: «من از تو خیری ندیدم!». این قدرنشناسی لطمه بزرگی به مرد زده و تمام زحمات او را با یک کلمه نقش بر آب کرده و انگیزه و انرژی کار کردن را از او خواهد گرفت. لذا امام صادق علیه ­السلام فرمودند: « أَیُّمَا امْرَأَةٍ قَالَتْ‏ لِزَوْجِهَا مَا رَأَیْتُ قَطُّ مِنْ وَجْهِکَ خَیْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهَا»[3] هر زنی به همسرش بگوید: “من از روی تو خیری ندیدم”، عملش ضایع و حبط خواهد شد.

بایدها و نبایدها

وجود روحیه کمال گرایی در یکی از زوجین، سبب می شود تا بایدها و نبایدهایی را برای زندگی در ذهنش ترسیم کند و تخلف از آن ها را به معنای ناکامی و عدم خوشبختی در زندگی تصور نماید. مثلا مرد به همسرش می گوید: بیا به گردش برویم. زن که موقعیت مناسبی نداشته مخالفت می کند. پس از چند دقیقه و رفع شدن مشکل، زن هر چه تقاضای رفتن به گردش را می کند-با آن که هنوز زمان باقی است و از از آن زمان هنوز دقایقی سپری نشده است- مرد قبول نمی کند. زیرا مرد معتقد است که «هر وقت که من گفتم، شما باید موافقت کنی».

انسان نباید خود را محور جهان پیرامون تصور کند، بلکه باید حالات و شرایط دیگران را نیز در زندگی درک نموده و به سلائق دیگران احترام بگذارد.

تفکر صفر و یکی

در این تفکر که به تفکر سیاه و سفیدی نیز معروف است، فرد معتقد است که یا حد مطلوبیت چیزی باید کامل باشد و یا این که اصلا مطلوب نیست. مثلا یا باید عشق و علاقه بین زوجین صد در صد باشد و یا آنکه جدایی حاکم شود. یا باید به هم توجه کامل کنند و یا این که بی توجه باشند.
همیشه این امکان وجود ندارد که همه چیز به طور کامل و بی نقص نصیب انسان شود. گاهی ممکن است همسر انسان حالش خوب نبوده و به انسان توجه کافی نکند، گاه ممکن است انسان به مراسمی دیر رسیده و فقط بتواند از بقیه مراسم استفاده کند. باید انسان محدودیت های خود و اطرافیان را بپذیرد و گاهی به مقداری از سرنوشت که نصیبش شده، اکتفا کند.
آب دریا را اگر نتوان کشید     هم به قدر تشنگی باید چشید

پی نوشت[1] سوره حجرات، آیه 12.
[2] عبدالواحدبن محمد تمیمی، غررالحکم، قم: دارالکتب اسلامی، 1410ق، ص316.
[3] محمدبن علی ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج3، قم: اسلامی، 1413ق، ص440.
منابع
قرآن کریم
ابن بابویه، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، ج3، قم: اسلامی، 1413ق.
تمیمی، عبدالواحدبن محمد، غررالحکم، قم: دارالکتب اسلامی، 1410ق.

راسخون.

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.