هولناک ترین لحظات عمر انسان(منازل الآخره-جلسه دوم)
هولناک ترین لحظات عمر انسان(منازل الآخره-جلسه دوم)
فهرست این نوشتار:
«مرگ» و تعابیر مختلف آن در قرآن
ما در قرآن تعابیر مختلفی درباره مرگ داریم که یکی از آن «وفات» است: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها[1]؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مىستاند»، «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ؛[2] فرشتگان جانشان را در حالى كه پاكند مىستانند»، «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا[3]؛ فرشتگان ما جانش بستانند».
تعبیر دیگر قرآن از مرگ «موت» است: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَكْتُ[4]؛ تا آنگاه كه مرگ یكى از ایشان فرا رسد مىگوید پروردگارا مرا بازگردانید، شاید من در آنچه وانهاده ام كار نیكى انجام دهم».
اگر انسان آماده نباشد، وفات و موت حالت بسیار بسیار سخت و خطرناکی است به تعبیر امام رضا و امام سجاد (علیهمالسلام) جزء هولناکترین لحظات انسان هستند.
هولناک ترین لحظات عمر انسان
حضرت رضا (علیهالسلام) میفرماید: «أشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم ثَلاثُ ساعات: السّاعَهُ الَّتى یُعایِنُ فیها مَلَکَ الْمَوْتِ، وَالسّاعَهُ الَّتى یَقُومُ فیها مِنْ قَبْرِهِ، وَالسَّاعَهُ الَّتى یَقِفُ فیها بَیْنَ یَدَیِ الله تَبارَکَ وَتَعالى، فَإمّا الْجَنَّهُ وَإمّا إلَى النّارِ[5]؛ سه مرحله «جان دادن»، «معاد» و «حضور در پیشگاه خداوند» را مشکلترین و سختترین لحظات و ساعات دورانها براى انسان، دانستهاند».
هولناکترین لحظات برای انسان سه لحظه است:
1) لحظهای که جان میدهد و میمیرد و برزخ و اهل آن را مشاهده میکند، یعنی تولد دوم که از دنیا به برزخ است. باز هم فضای آنجا یک فضای دیگری است. موجودات هم موجودات دیگری هستند. شرایط زیستی آنجا با شرایط دنیا کاملاً متفاوت است. عظمتش، قوانین و فرمولهای زندگی آنجا میلیاردها برابر پیچیدهتر از دنیاست. مثل زمانی است که جنین از رحم مادر خارج میشود و به دنیا میآید و دنیا را میبیند.
تصور کنید جنینی که 9 ماه در رحم مادر است. در محیط تاریک آبی و غذایی که خون است، ناگهان با یک فشار از رحم بیرونش میکنند و وارد عالمی میشود که نیاز به یک سیستم تنفسی خاص دارد. جنین در رحم در محیط آبی بوده و در یک لحظه باید دستگاه تنفسی جدیدش کار کند و هوا را تنفس کند. چیزهایی میبیند، چیزهایی میشنود، چیزهایی را لمس میکند، برایش خیلی عجیب، ناشناس و غریب است. بنابراین، میبینید که نوزاد با گریه میآید نه با خنده. کسی ندیده نوزادی با خنده بیاید، همه با گریه میآیند. به همان اندازه که دنیا پیچیدهتر، پیشرفتهتر، عجیبتر و قویتر از رحم است، برزخ و ملکوت هم به همان اندازه پیچیدهتر و قویتر از دنیاست و برای انسان اصلاً قابل تصور نیست.
مؤمنین لحظه مرگ چه کسانی را می بینند؟
حضرت میفرماید: «حَرامٌ عَلی کُلِّ رُوح» حرام است بر هر روحی که قبل از اینکه پنج تن علیهمالسلام را بببیند از دنیا برود. البته برای مؤمن این گونه است. خداوند آنقدر مؤمن را دوست دارد و به قدری مؤمن پیش خدا عزیز است که امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «المُؤمِنُ أعظَمُ حُرمَۀً مِنَ الکَعبَۀ؛ حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است».
یکی از آن حرفهایی که عزرائیل (علیهالسلام) هنگام ترس مؤمن میزند، این است که پنج تن (علیهمالسلام) را نشان میدهد و میگوید اینها همراهان و همنشینان تو هستند و منتظر تو هستند. بعد حضرت عزرائیل برای اینکه اشتیاق مؤمن را زیاد کند و به اصطلاح دلش را آب کند؛ امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند که عزرائیل میگوید: «اگر میخواهی، جانت را نمیگیرم، میخواهی برگرد» که مؤمن میگوید: نه من حاضرم و اصلا به هیچ وجه دیگر حاضر نیستم برگردم». خدا به ملک الموت میگوید: اینجا را به مؤمن نشان بده، امکان ندارد برگردد. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «جبرئیل به فرد مؤمن میگوید: من مخیرم به من گفتهاند اگر نخواست، او را نیار»، و مؤمن اشتیاقی به برگشتن به دنیا نشان نمیدهد.
اما کسی که فاسق است و با پنج تن آل عبا اصلا انسی نداشته با ایشان زندگی نکرده، رغبتی به دیدنشان نداشته و در دنیا شیفتگی، دلتنگی، دلدادگی و احساس عضویت در خانواده اهل بیت را نداشته، رفت و آمدی برقرار نکرده، این شخص وقتی امیرالمؤمنین را میبیند، حالش خیلی بد میشود. چون حضرت علی(علیهالسلام) فرمود: «مَن یَمُت یَرَنی؛ هرکس بمیرد من را میبیند». هم کافر و هم مؤمن، فرق نمیکند، مرا خواهند دید. اما اینکه چگونه میبینند، خیلی فرق می کند. لحظهای که در قیامت از قبرها برانگیخته میشود. سنت ها و احکامی را میبیند که در دنیا ندیده بود. یک ماجرای دیگر، داستان دیگر، یک فضای دیگر در آخرت است. در قیامت اگر انسان آماده نباشد به او خیلی خیلی فشار میآید.
در وقت مرگ و قبض روح، حضرت عزرائیل با چه شکلی ظاهر می شود؟
تمام خصوصیتهای لحظه مردن، به شکل باطن انسان است.
ترکیب نفس را از امام سجاد (علیهالسلام) بشنویم میفرماید: «شدیدترین لحظات فرزند آدم 3 لحظه است؛ لحظهای که در آن ملک الموت را میبیند»، ملک الموت حضرت عزرائیل (علیهالسلام) که از فرشتگان الهی است و به چهره باطن هرکس میآید و در مقابل او قرار میگیرد؛ یعنی تصویر روح شما روی صورت و هیکل ایشان میافتد. هر شکلی باطنت باشد عزرائیل (علیهالسلام) به همان شکل میآید. نه فقط عزرائیل (علیهالسلام)، بلکه تمام خصوصیتهای حالت مردن به شکل باطن انسان است. مثل جنین، جنین وقتی در دنیا میآید، اگر کور باشد، خودش دنیا را تاریک میبیند، دنیا کسی را کور نمیکند. کسی هم جنین را کور نمیکند. کوری را جنین خودش با خود میآورد. اگر از کوری زجر میکشد برای این است که خودش چشم نیاورده است. اگر نمیشنود، اگر از هر ارگانِ بدن که کم دارد و زجر میکشد برای این است که خودش این ارگانها را در دوران جنینی درست نکرده و نیاورده و با شرایط دنیا سازگار نیست، بنابراین دردش میگیرد. در رحم چشم و گوش و پا و دست و … نمیخواست دردی هم نداشت. اینجا اینها را لازم دارد و تا متولد میشود، ماجرا شروع میگردد.
مثلاً کسی که چشم درد دارد، ایراد از طول موج در دنیاست یا ایراد از چشم اوست؟ مسلم است ایراد از چشم اوست چرا که چشم او نمیتواند با طول موج اینجا ارتباط برقرار کند. عینک را به چشم میزنند. چون این چشم نمیتواند با طول موج ارتباط برقرار کند و با کمک عینک این ایراد درست میشود. کسی که گوشش نمیشنود، مشکل از گوش اوست یا از فرکانس صوت؟ مشکل از گوش اوست. گوش هماهنگ نیست.
وقتی ما پا درد داریم، مشکل از پای ماست نه از دنیا. اصلا در آخرت درد نیست، همهاش یک تکه بهشت است. درد، جهنم، سوختن، احساس آتش گرفتن، مار و عقرب برای این است که شما از اینجا با خودتان همهاش را میبرید. که در توضیحات بخش قبر به آن میپردازیم. ما همه چیز را با خودمان از اینجا میبریم.
اگر انسان آماده نباشد دیدن ملکالموت برایش خیلی سخت است. حضرت ابراهیم (علیهالسلام) وقتی ملک الموت را زیارت کرد، فرمود: میخواهم ببینم وقتی جان کافر را میگیری، چگونه و با چه قیافهای میگیری؟ میخواهم قیافهات را ببینم». عزرائیل (علیهالسلام) گفت: « نه، به اصطلاح عام، «بیخیال شو» نمیخواهد ببینی». حضرت ابراهیم اصرار کرد. ملک الموت گفت: آیا جگرش را داری که نگاه کنی؟ میتوانی؟». گفت: «بله نگاه میکنم». تا حضرت عزرائیل چهرهای را که با آن با کافر روبرو میشد، به حضرت ابراهیم نشان داد، حضرت ابراهیم بیهوش شد. وقتی به هوش آمد گفت: «اگر کسی جهنم هم نرود، دیدن همین قیافه برای او بس است».
معصوم علیهالسلام در این باره میفرمایند: «اگر این ترس و عذاب دیدن ملک الموت بین بهشتیان تقسیم شود، هیچ بهشتیای دیگر نمیتواند لذت ببرد». بعد حضرت ابراهیم (علیهالسلام) میگوید: «با چهرهای که جان مؤمن را میگیری، میخواهم شما را ببینم». حضرت ملکالموت با چهرهای بسیار زیبا و جذاب میآید. باز هم حضرت ابراهیم طاقت نمیآورد و میگوید: «همین یک لحظه دیدن این قیافه جذاب و زیبای تو برای جزای مؤمن کافی است».
2) لحظهای که در آن از قبر به پا میخیزد و با آن هول و ترس میخواهد وارد صحنه قیامت بشود.
3) لحظهای که در پیشگاه الهی حاضر میگردد و در قبضه قدرت الهی قرار میگیرد. سپس به بهشت یا جهنم فرستاده می شود.
سخت ترین لحظه دیدار، ملاقات حضوری انسان و خداست
سختترین حالت که در بعضی از روایات گفتهاند، حالت زمان موت است، یعنی تا فرد میمیرد، اول او را پیش خدا میبرند. در بعضی از فرمایشات هم فرمودهاند که سخت ترین لحظه «قیامت» است که البته هردو هم درست است.
یک ملاقات خصوصی و حضوری بین انسان و خدا، که دیگر هیچ کس نیست؛ یک ملاقات چشم در چشم حضوری و یک مکالمه که خدا سئوال میکند و اگر آدم آماده برود؛ میفرماید خدا خیلی انسان را ناز و نوازشش میکند و خیلی به او میرسد. ولی اگر آدم آماده نباشد، خدا با آدم حرف میزند، با خودت چه کار کردی؟ آن امانتی که از خودم به تو داده بودم، آن کودک عزیز روان، آن نفخه خدایی، آن روحی که از خودم به تو داده بودم را چه کار کردی؟ امانت را آوردی یا نیاوردی؟ خیلی سخت است خدا امانتش را میخواهد.
همانطور که قرآن میفرماید: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ[6]؛ روزى که مال و فرزندان به احدى سود نمىدهد، مگر کسى را که با قلب سلیم نزد خدا آید». خدا میگوید: یک امانت که بیشتر ما به تو ندادیم، همان روح خدا، نفخه الهی، سالم آوردهای یا نه؟
خدا نکند، روزی اگر خدا به آدم بگوید سالم آمدهای یا نه؟ آیا امانت را سالم آوردهای؟ و آدم نداند چه بگوید. در پیشگاه خدا گفتن ندارد، اصلا کتبی یا شفاهی نیست، اصلا شما وقتی وارد میشوی، مثل یک جنین که همه چیزش معلوم است و نمیتواند بگوید: من سالمم یا نیستم. خودِ دنیا و شرایط دنیا او را و سلامت او را تفسیر میکند. آنجا جایگاه حقیقت است. جایگاه اعتبار نیست که بخواهید زینت کنید بزک کنید، دروغ بگویید، کسی را نمیتوانید فریب دهید. وقتی جنین با چهارپا به دنیا میآید، نمیتواند دو پایش را پنهان کند، معلوم است که با چهار پا آمده؛ اگر دُم آورده باشد جنین دُم آورده، با این دم چه کار کند؟ یا یک سر اضافه آورده، با این سر چه کار کند؟
اگر آدم بیمار متولد شده باشد، صحنه سختی است که خدا از انسان بپرسد: در دنیا چه کار کردی؟ امانتی که به تو دادیم کجا بردی؟ چقدر هم بد است که انسان به خدا پاسخ دهد، مگر میخواستی چه کار کنم، زندگی کردیم دیگر. یعنی اصلا نداند برای چه به دنیا آمده است. نداند برای چه آفریده شده است و نداند از او چه میخواهند این را مستی میگویند.
«سکرات» و «غمرات» موت چیست؟
ما در قرآن دو تعبیر در مورد لحظه وفات داریم: «سکرات» و «غمرات».
سکرات یعنی مستیها. آدم وقتی که در این لحظات قرار میگیرد، یک دفعه متوجه میشود که اصلا ماجرا تمام شد به ته خط رسید. سوت پایان را زدند. وضعیت عوض میشود. همه افکار و اندیشهها و نقشههایی که من داشتم، تمام شد و اینجا انسان در خودش میرود.
این اتفاق شاید برای خیلی از ما افتاده باشد. حالت مرگ، حالتهای بیهوشی، حالتهای کما و حتی خواب. زمانی که خواب میبینیم، داریم میمیریم. چه بسا خواب میبینیم که در قبر رفتیم. خواب میبینیم برزخ رفتیم و یا خواب دیدیم کشته شدهایم و یا … . لحظهای که با اتومبیل در دره سقوط میکنی، میدانی که تمام است، ولی لطف خدا و فرشتهها نمیگذارند که تمام شود. بعد در کما میروی و به هوش میآیی.
سکرات و مستیها، یعنی لحظهای که شخص در خودش میرود، وقتی یک دفعه میفهمد همه چیز تمام شد. در سکرات و مستی، انسان به شدت گیج میشود، در فکر میرود که بالاخره پس این اموال، خانه و خانواده؟ از یک طرف مریضی و درد اذیتش میکند؛ از یک طرف هیاهوی اعضای خانواده گیجش کرده و از طرف دیگر به قول علی (علیهالسلام) چشمش باز شده و فرشته مرگ را و ماجراهای دیگر را میبیند.
از سوی دیگر فکر میکند، پس ماجراهای زندگیم، این همه داستانها، برنامهها، نقشهها، تازه دکترا را گرفتم، تمام شد؟ تازه ازدواج کردم، تازه خدا به من بچه داده، تازه صاحب خانه شدم، تازه کارخانهدار شدم. قیافههای هولناک آن سمت را میبیند، ماجراهای آن سمت را میبیند. معلوم است که آدم از چند طرف در فشار قرار میگیرد و مست میشود؛ گیج میشود؛ مگر شوخی است؟
غمرات مرگ چیست؟
تعبیر بعدی غیر از مستیها و سکرات، «غمرات» است. غمرات یعنی فرورفتن، در گرداب رفتن و سختی. حالتی به آدم دست میدهد که آدم در خودش فرو میرود و همه افکارش متوجه باطنش میشود که من دست خالی هستم. این جا چیز دیگری از من میخواهد و من هم هیچ چیزی ندارم. این حالت خیلی سخت است.
«وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَرَاتٍ هِیَ أَفْظَعُ مِنْ أَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَةٍ- أَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أَهْلِ الدُّنْیَا[7]؛ و به تحقیق مرگ را سختی هایى است كه دشتوارتر است از آنكه همه آنها بیان شود، یا عقل هاى مردم دنیا آن را درك كرده بپذیرند».
موت گردابها، فشارها و سختیهایی برای انسان دارد که خیلی وحشتناکتر و بزرگتر از آن است که بشود وصفش کرد و خیلی بزرگتر از آن است که عقل اهل دنیا بتواند آن حالت غمرات را درک کند. حالتهای مختلف، گیجیهای مختلف، مستیهای مختلف، هجوم افکار از بیرون یک سلسله ماجرا دارد از درون یک سلسله ماجرا دارد به خودش نگاه میکند، در عین حال که به خودش توجه دارد بیرونیها پیامهایی برایش دارند، گریه، داد و فریاد میکنند. از یک طرف خودش درگیرِ خود و کارهای گذشته و ارزیابی خودش است و از طرف دیگر هم چشمش باز شده. فرمودند: اگر به کوه این حالت فشار و غمرات بیاید کوه ذوب میشود. قرآن در مورد سکرات فرمود: «وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ[8]؛ و سكرات مرگ به راستى در رسید این همان است كه از آن مىگریختى».
باز در جائی دیگر میفرماید: «وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ[9]؛ و ساق پاها از سختى جان دادن به هم بپیچد». جان که راحت در نمیآید، چقدر سخت، به خودش میپیچد.
قرآن در مورد غمرات میفرماید: «وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَكْبِرُون [10]؛ و كاش ستمكاران را در گردابهاى مرگ مىدیدى كه فرشتگان [به سوى آنان] دستهایشان را گشودهاند [و نهیب مى زنند] جانهایتان را بیرون دهید امروز به [سزاى] آنچه بناحق بر خدا دروغ مىبستید و در برابر آیات او تكبر میکردید به عذاب خواركننده كیفر مىیابید».
«أَخْرِجُوا» یعنی خودتان جان بدهید، بیایید، جان بده بیا. فرشتههای آن طرف هم برای ظالم خیلی زشت و هم بداخلاق هم خشن و بیرحم هستند. امروز عذاب تان چیست؟ قرآن میفرماید: با پسگردنی میزنند از آن طرف یک عده فرشته با سیلی استقبال میکنند. بعضی از عذابها فقط عذاب هستند و خوار نمیکنند، یعنی درد دارند ولی در آنها تحقیر وجود ندارد. اینجا میفرماید، ضمن این که آدم عذاب میشود، همراه آن خواری و حقارت هم است. فکر کنید از یک طرف با پس گردنی به یک نفر بزنند و از طرف دیگر یک عده با سیلی استقبال کنند. این عذاب خوارکننده برای کسانی است که حرفهای مفت و نادرست در مورد خدا میگفتند؛ مردم را گمراه میکردند؛با دین مردم بازی میکردند؛ پیامهای غلط، عقاید غلط را ترویج میکردند.
پس ما دو حالت داریم: سکرات موت که مستیهاست و غمرات موت که سختیهاست. این که در دعاها ما از این حالتها دائما به خدا پناه میبریم، برای این است که فوقالعاده این حالتها انسان را میشکنند و باید انسان دائما به خداوند تبارک و تعالی پناه ببرد.
منتظران منجی
امتیاز بینندگان:5 ستاره