فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند
فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند
فهرست این نوشتار:
سوال : آیا اهل سنت فرقه ناجیه هستند؟ برخی ها مطرح می کنند که چون ما بیشتر هستیم، پس فرقه نجات یافته ما هستیم؟
پاسخ حجت الاسلام مهدی طاها
اولا صرف جمعیت زیاد دلیل بر حقانیت نیست و آیات قرآن کریم اکثریت را در مواردی نکوهش می کند،« أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ » ، « أَكْثَرُهُمْ لا يَشْكُرُونَ » ثانیا: چه کسی گفته اهل سنت همه یکپارچه هستند!، زمانی که تاریخ را با دقت نگاه می کنیم می بینیم اختلافات فراوانی در میان آنها هست که زمینه تکفیر و کشتارها و فتنه ها شده است به تعبیر نویسنده سنی عرب زمانی که حدادث قرن 5 و 6 را مطرح می کند می گوید در این زمان اهل سنت دچار بحران عقیدتی و فتنه های زیادی شده که زمینه ساز قتل و کشتارهای زیادی بخاطر اختلافات زیاد فرقه های اهل سنت بوده است. رجوع کنید به کتاب الازمه العقیدیه بین الاشاعره و اهل الحدیث. تالیف دکترخالد کبیر علال.
فرق اهل سنت متعدد و گوناگون هست يعني یک فرقه نیستند. در بحث قبل حدیث 73 فرقه در اسلام از قول پیامبر گرامی اسلام مطرح شد در این حدیث مطرح شد که پیامبر پیش بینی کرد پس از من مردم به 73 فرقه تقسیم می شوندو فقط یک فرقه اهل نجات است و بقیه در جهنم هستند. [از اینجا کلیک کنید و در تکمیل نوشتار حاضر بخوانید]. با وجود اختلافات اساسی مثل تکفیر کردن در اهل سنت که در ادامه بدان اشاره می شود، چطور می توانند ادعا کنند که همه آنها اهل نجات هستند؟!. کدام فرقه از اهل سنت مورد نظر روایت هست؟!حنفيها، مالكيها، شافعيها، حنبليها، آنهايي كه تابع اشاعره هستند، تابع معتزله هستند، ماتريدي و … . هر كدام از علماء أهل سنت، گرايش فكري و كلامي كه دارد، همان رشته و گرايش را أهل نجات و ديگر فِرَق و گرايشها را باطل معرفي ميكند.
تنفر بعضی از حنابله از ابو الحسن اشعری امام اشاعره
علاوه بر اختلاف میان پیروان، اختلاف در میان بزرگان اهل سنت هم وجود داشته است.
فتنه و اختلاف بین فقهای شافعی و حنبلی!
ابن الأثير (المتوفى: 630هـ) مورخ شهیر اهل سنت می نویسد:
فِي هَذِهِ السَّنَةِ وَقَعَتِ الْفِتْنَةُ بَيْنَ الْفُقَهَاءِ الشَّافِعِيَّةِ وَالْحَنَابِلَةِ ببغْدَاذَ، وَمُقَدَّمُ الْحَنَابِلَةِ أَبُو يَعْلَى بْنُ الْفَرَّاءِ، وَابْنُ التَّمِيمِيِّ، وَتَبِعَهُمْ مِنَ الْعَامَّةِ الْجَمُّ الْغَفِيرُ، وَأَنْكَرُوا الْجَهْرَ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَمَنَعُوا مِنَ التَّرْجِيعِ فِي الْأَذَانِ، وَالْقُنُوتِ فِي الْفَجْرِ، وَوَصَلُوا إِلَى دِيوَانِ الْخَلِيفَةِ، وَلَمْ يَنْفَصِلْ حَالٌ، وَأَتَى الْحَنَابِلَةُ إِلَى مَسْجِدٍ بِبَابِ الشَّعِيرِ، فَنَهَوْا إِمَامَهُ عَنِ الْجَهْرِ بِالْبَسْمَلَةِ، فَأَخْرَجَ مُصْحَفًا وَقَالَ: أَزِيلُوهَا مِنَ الْمُصْحَفِ حَتَّى لَا أَتْلُوَهَا.
کفر اشعری و اشاعره در زبان
جناب فقیه بزرگ ابن قدامه المقدسی (620هـ.ق) که از اعیان و بزرگان حنابله است در کتاب خود که مناظره اش با یک اشعری است، اشاعره را به زنادقه و کفار تشبیه می کند. در این رساله نقدهای بسیاری را به ابوالحسن اشعری وارد می کند و او را شخصی بی سواد از علم شریعت و اهل بدعت معرفی می نمایدو به او و افکارش می تازد.
« … وَهَذَا حَال هَؤُلَاءِ الْقَوْم لَا محَالة فهم زنادقة بِغَيْر شكّ …».
المناظرة فی القرآن مع بعض اهل البدعه، ص50.
حال این قوم اشاعره این است که اینها بدون شک جزء زنادقه هستند.
دختر حنفی با مرد شافعی ازدواج نکند!
ابو حنیفه امام حنفی ها دو بار کافر شد!
از اظهار نظر جالب بزرگان اهل سنت در مورد امام اعظم اهل سنت (ابوحنیفه) اعتراف به کفر او، و توبه دادن او از کفر است. عبدالله بن احمد بن حنبل در دو جای کتاب “السنة” با سند معتبر می نویسد:
268- حدثنی عبد الله بن معاذ العنبری قال سمعت أبی یقول سمعت سفیان الثوری یقول استتیب أبو حنیفة من الکفر مرتین.
رجاله ثقات.
السنة،ج1 ص193، المؤلف: أبو عبد الرحمن عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل الشيبانيّ البغدادي (المتوفى: 290هـ)المحقق: د. محمد بن سعيد بن سالم القحطاني، الناشر: دار ابن القيم – الدمام ، الطبعة: الأولى، 1406 هـ – 1986 م.
سفیان ثوری می گفت: ابوحنیفه دوبار کافر شد، و دوبار از کفر توبه داده شده است
محقق کتاب در پاورقی می نویسد: رجاله ثقات، رجال این نقل قول افراد ثقه و مورد اعتمادی هستند و صحیح است.
311- حدثنی إبراهیم بن سعید الطبری قال سمعت معاذ بن معاذ یقول سمعت سفیان الثوری یقول استتیب أبو حنیفة من الکفر مرتین
رجاله ثقات.
السنة،ج1 ص204، المؤلف: أبو عبد الرحمن عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل الشيبانيّ البغدادي (المتوفى: 290هـ)المحقق: د. محمد بن سعيد بن سالم القحطاني، الناشر: دار ابن القيم – الدمام ، الطبعة: الأولى، 1406 هـ – 1986 م
اهل سنت ابو حنیفه را «امام اعظم» خود می دانند!.
سبقت جستن بزرگان اهل سنت برای تکفیر امام ابو حنیفه!
به صورت کوتاه خوبست بدانید بسیاری از بزرگان رجالی اهل سنت امام اعظم جناب ابو حنیفه امام حنفی ها را ضعیف و غیر قابل اعتماد دانسته اند!. تا جایی که شاهدیم اهل حدیث در اتهام تکفیر و تفسیق ابوحنیفه از هم پیشی میجستند. از مالک بن انس(۱۷۹هـ) پیشوای فقهای مالکیه نقل شده: «مالک بن أنس یقول إن أبا حنیفة کاد الدین ومن کاد الدین فلیس له دین: مالک بن انس میگفت که ابوحنیفه در دین فریبکاری میکند و هر کس در دین فریبکاری کند دین ندارد»(الضعفاء الکبیر العقیلی۴/۲۸۱ دارالکتب العلمیة بیروت)
پسر احمد بن حنبل، یعنی عبد الله بن أحمد بن حنبل(۲۹۰هـ) که خود او نیز از ارکان و قلههای اهل حدیث میباشد از محدث کوفه «حمّاد بن أبی سلیمان»(۱۲۰هـ) نقل میکند: «سمعت سفیان الثوری یقول قال لی حماد بن أبی سلیمان إذهب إلی الکافر یعنی أبا حنیفة فقل له إن کنت تقول أن القرآن مخلوق فلا تقربنا: از سفیان ثوری نقل شده که حماد بن ابی سلیمان به من گفت: به نزد کافر برو ـ منظورش از کافر ابوحنیفه بود ـ و به او بگو اگر معتقدی قرآن مخلوق است به ما نزدیک نشو!»(کتاب السنة لعبدالله بن احمد/ش۲۳۹)
محدث نامدار ابن حِبّان البُستی (متوفی ۳۵۴هـ)، ابوحنیفه را بدعتگزار خوانده و مینویسد: «کان داعیا إلی الارجاء والداعیة إلی البدع لا یجوز أن یحتج به عند أئمتنا قاطبة لاأعلم بینهم فیه خلافا علی أن أئمة المسلمین وأهل الورع فی الدین فی جمیع الامصار وسائر الاقطار جرحوه وأطلقوا علیه القدح إلا الواحد بعد الواحد: او[ابوحنیفه] از داعیان تفکر ارجاء و دعوت کنندگان به بدعت بود. قاطبه ائمه ما اجازه ندادهاند که به [اقوال]ابوحنیفه احتجاج شود. کسی را در میان ائمه حدیث نمیشناسم که مخالف باشد، پیشوایان اسلام و اهل ورع در تمام شهرهای بزرگ و کوچک، ابوحنیفه را جرح کرده و در او طعن زدهاند الا تعدادی انگشت شمار»(المجروحین،۳/۶۴ـ دارالباز مکة)
محدث محمد بن ابی حاتم الرازی (متوفی۳۲۷هـ) در کتاب معروف «الجرح و التعدیل» مینویسد: «کان أبو حنیفة یحدثنا فإذا فرغ من الحدیث قال هذا الذی سمعتم کله ریح وباطل.. کان أبو حنیفة مسکینا فی الحدیث: ابوحنیفه برای ما حدیث میگفت و هرگاه از این کار فارغ میشد میگفت: چیزهایی که شنیدید همگی باد هوا و باطل است.. ابوحنیفه در حدیث مسکین بود»(الجرح و التعدیل ذیل ترجمة ابوحنیفه، ج۸ ش۲۶۰۲ ـ دار إحیاء التراث العربی)
محمد بن سعد(۲۳۰هـ)، ابوحنیفه را «ضعیفا فی الحدیث» میخواند (طبقات کبری ۶/۳۶۹ و ۷/۳۲۲)
محدث و فقیه برجسته حنبلی، ابن جوزی(۵۹۷هـ)، ذیل تذکره ابوحنیفه مینویسد: «فأما المسائل التی خالف فیها الحدیث فکثیرة: و اما مواردی که احادیث در آن موارد با نظرات ابوحنیفه مخالفند، بسیار است» و سپس حدود سی مورد از مشهورترین اختلافات آرای ابوحنیفه نسبت به احادیث صحیح بخاری و صحیح مسلم را نقل میکند (المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۸ ذکر متوفیان سال ۱۵۰هـ) ابن جوزی در کتاب دیگرش پس از بیان جرحهای وارد بر ابوحنیفه مینویسد: «و لیس من اهل الحدیث: او از اهل حدیث نیست»(الضعفاء و المتروکین لإبن الجوزی، ش۳۵۳۹)
همچنین عبد الله بن احمد بن حنبل از الأوزاعی نقل میکند: «عن الأوزاعی قال ما ولد فی الإسلام مولد أشر من أبی حنیفة: در اسلام هیچ مولودی شرورتر از ابوحنیفه متولد نشده است!»(کتاب السنة، ش۲۴۸)
احمد حنبل میگوید: «أصحاب الرأی وهم مبتدعة ضلال أعداء للسنة والأثر یبطلون الحدیث.. ویتخذون أبا حنیفة و من قالب قوله إماما: اصحاب رأی آنها بدعتگزار، گمراه، دشمن سنت و حدیث هستند. آنها حدیث را باطل میکنند.. و ابوحنیفه و امثال او را امام میدانند»(طبقات الحنابلة، ۱/۷۱ ـ تحقیق: عبدالرحمن العُثیمین/جامعة امالقری مکة المکرمة)
سخنان تند احمد حنبل درباره ابوحنیفه مشهور است. از جمله: «ذکر أبو حنیفة عند أحمد بن حنبل فقال رأیه مذموم: نزد احمد حنبل نامی از ابوحنیفه آمد و او گفت: نظراتش مذموم است»(الجرح و التعدیل ج۸ ش۲۰۶۲)
«سمعت احمد بن حنبل یقول ما قول أبی حنیفة والبعر عندی إلا سواء: از احمد حنبل شنیدم که میگفت سخنان ابوحنیفه و نعره شتر در نزد من یکی هستند»(تاریخ بغداد ۱۳/۴۳۹)(کتاب السنة، ش۲۳۰)
روند تکفیر ابوحنیفه توسط اهل حدیث تا دوران معاصر هم ادامه دارد بطوریکه شیخ محمد الغزالی از بزرگترین مشایخ معاصر الازهر شهادت میدهد که معروفترین رهبر سلفیه مصر در حضور او و چندین شخص دیگر ابوحنیفه را کافر خطاب کرده است: «إن زعیم السلفیة الاسبق فی مصر الشیخ حامد الفقی حلف بالله أن اباحنیفة کافر و لایزال رجال ممن سمعوا الیمین الفاجرة احیاء: رهبر سابقسلفیه مصر شیخ حامد القفی به خدا سوگند خورد که ابوحنیفه کافر است و کسانی که شاهد این سوگند پلید بودند هنوز فوت نکردهاند»(سر تاخر العرب ص۵۲ ـ نهضة مصر)
این شرح حالی بود از امام حنفی ها که از او با نام «امام اعظم» و «سراج الائمه» اهل سنت یاد می کنند.
اشاعره و معتزله کتابهای زیادی از فضائح هم نوشته اند!
غیر حنبلی ها مسلمان نیستند!
ذهبي از بزرگان رجالي أهل سنت و متوفاي 748 هجري كه كتابهاي متعددي در حوزه رجال دارند در كتاب سير أعلام النبلاء، در رابطه با أبو حاتم احمد بن حسن ابن خاموش رازی ميگويد:
الإمام المحدث الحافظ
او جزء ائمه أهل سنت است و محدث است و حافظ، ايشان نقل ميكند از أبو حاتم:
قَالَ : مَنْ لَمْ يَكُنْ حَنْبَلِيًّا ، فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ .
هر كس حنبلي مذهب نباشد، اصلاً مسلمان نيست.
سير أعلام النبلاء ، ج17، ص625، الذهبي (المتوفى : 748هـ)، المحقق : مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر : مؤسسة الرسالة، الطبعة : الثالثة ، 1405 هـ / 1985 م
با این توضیحات کاملا مشخص است أشاعره، معتزليها، ماتريديها، حنفيها، شافعيها و مالكيها را مسلمان نميداند.
جالب اينكه آقاي ذهبي در جای دیگر در مورد أبو حاتم ميگويد:
كَانَ مُقَدَّمَ أَهْلِ السُّنَّةِ بِالرَّيِّ
جزء پيشروان أهل سنت در شهر ري بود.
تذكرة الحفاظ ذهبي، ج3، ص1186ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج17، ص625 و ج18، ص507 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج29، ص303 و ج33، ص58
دقت کنید امام ابوحاتم که پیشوا و بزرگ اهل سنت است، خیر حنبلی ها را مسلمان نمی داند!.
امام سفاريني حنبلي از بزرگان حنابله پس از نقل حدیث افتراق امت می نویسد:
قَالَ بَعْضُ الْعُلَمَاءِ: هُمْ يَعْنِي الْفِرْقَةَ النَّاجِيَةَ، أَهْلُ الْحَدِيثِ، يَعْنِي الْأَثَرِيَّةَ وَالْأَشْعَرِيَّةَ وَالْمَاتُرِيدِيَّةَ، قُلْتُ: وَلَفْظُ الْحَدِيثِ يَعْنِي قَوْلَهُ إِلَّا فِرْقَةً وَاحِدَةً يُنَافِي التَّعَدُّدَ، وَلِذَا قُلْتُ:وَلَيْسَ هَذَا النَّصُّ جَزْمًا يُعْتَبَرْ فِي فِرْقَةٍ إِلَّا عَلَى أَهْلِ الْأَثَرْ.
الكتاب: لوامع الأنوار البهية،ج1، ص76، المؤلف: شمس الدين، السفاريني الحنبلي (المتوفى: 1188هـ)، الناشر: مؤسسة الخافقين ومكتبتها – دمشق،الطبعة: الثانية – 1402 هـ – 1982 م
ظاهر حدیث رسول خدا كه فرمود: يك فرقه اهل نجات است، با تعدد فرقهها (اثریه پیروان احمد حنبل، اشعری ها، ماتریدی ها) منافات دارد؛ بنابراين فرقه ناجيه يكى بيش نيست و به جزم و یقین اثريه پيروان احمد حنبل مىباشند،[نه اشاعره و ماتُريديه]!.
تمام پیروان احمد حنبل کافر اند!
أبو بكر المقري، (از علماي بزرگ شافعي) ميگويد: «جميع حنبليها كافر هستند».
شذرات الذهب في أخبار من ذهب (ت: الأرناؤوط)،ج3، ص252، المؤلف: عبد الحي بن أحمد بن محمد ابن العماد العكري الحنبلي، أبو الفلاح، المحقق: عبد القادر الأرناؤوط – محمود الأرناؤوط؛ الناشر: دار ابن كثير، سنة النشر: 1406 – 1986
ابن اثیر در کتابش در باب «ذِكْرُ الْفِتْنَةِ بِبَغْدَاذَ بَيْنَ الشَّافِعِيَّةِ وَالْحَنَابِلَةِ» می نویسدکه أبو القاسم البكري المغربي (أشعري مذهب) می گوید:
أَبُو الْقَاسِمِ الْبَكْرِيُّ، الْمَغْرِبِيُّ، الْوَاعِظُ، وَكَانَ أَشْعَرِيُّ الْمَذْهَبِ، وَكَانَ قَدْ قَصَدَ نِظَامَ الْمُلْكِ، فَأَحَبَّهُ وَمَالَ إِلَيْهِ، وَسَيَّرَهُ إِلَى بَغْدَاذَ، وَأَجْرَى عَلَيْهِ الْجِرَايَةَ الْوَافِرَةَ، فَوَعَظَ بِالْمَدْرَسَةِ النِّظَامِيَّةِ، وَكَانَ يَذْكُرُ الْحَنَابِلَةَ وَيَعِيبُهُمْ، وَيَقُولُ: {وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا} [البقرة: 102] ، وَاللَّهِ مَا كَفَرَ أَحْمَدُ وَلَكِنَّ أَصْحَابَهُ كَفَرُوا.
الكامل في التاريخ (ط. العلمية)، المجلد الثامن، ص 428،علي بن محمد بن محمد ابن الأثير الجزري عز الدين أبو الحسن،المحقق: أبو الفداء عبد الله القاضي، سنة النشر: 1407 – 1987،عدد المجلدات: 11.
زمانی که از حنابله یاد می کرد: این آیه قرآن را می خواند که سليمان كافر نشد، بلكه شياطين كافر شدند. بعد گفت: بخدا قسم احمد بن حنبل كافر نشد، ولي اصحاب و پیروانش یعنی حنابله كافر شدند.
شیخ الاسلام هروی حنبلی اشاعره را لعن می کرد
ذهبی درباره شیخ الاسلام هروی حنبلی با تعاریف زیاد او را امام، قدوه، حافظ بزرگ میداند و می نویسد:
شَيْخُ الْإِسْلَامِ الْإِمَامُ الْقُدْوَةُ ، الْحَافِظُ الْكَبِيرُ أَبُو إِسْمَاعِيلَ ، عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مَنْصُورِ بْنِ مُتَّ الْأَنْصَارِيُّ الْهَرَوِيُّ ، مُصَنِّفُ كِتَابِ ” ذَمِّ الْكَلَامِ ” ، وَشَيْخُ خُرَاسَانَ مِنْ ذُرِّيَّةِ صَاحِبِ النَّبِيِّ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ .
سير أعلام النبلاء » الطبقة الخامسة والعشرون » شيخ الإسلام.ج18،ص 503
ذهبی در تذکر الحفاظ درباره او این چنین نقل می کند:
«…در مجلس مناظره ای که در حضور وزیر نظام الملک بین فرقه های اهل سنت از شافعی و حنفی حضور داشتند، شیخ الاسلام هروی که در شهر هرات ابو الحسن اشعری رئیس اشاعره را علنا لعن می کرد حاضر شده بود. چنین نقل شده استکه سوال کننده با اجازه وزیر از او پرسید، به چه علت ابا حسن اشعری رئیس مذهب اشاعره را لعن می کنی؟، شیخ هروی ساکت شد[از این سکوت مشخص است که او ضمنی سوال را قبول دارد اما ظاهرا در محضر وزیر از بیان علنی ترس داشته است]، لحظاتی گذشت، خود وزیر به او گفت: پاسخش را بده.
در جواب [با کنایه] گفت:ابا حسن اشعری را نمی شناسم، همانا من لعن می کنم کسی را که معتقد نباشد که خداوند در آسمان است، و قرآن هم در همین صفحات است، و کسی که بگوید امروز پیامبر گرامی اسلام نبی نیست.
حَضَرْتُ مَعَ الشَّيْخِ لِلسَّلَامِ عَلَى الْوَزِيرِ نِظَامِ الْمُلْكِ ،…وَكَانَ هُنَاكَ أَئِمَّةٌ مِنَ الْفَرِيقَيْنِ ، فَاتَّفَقُوا عَلَى أَنْ يَسْأَلُوهُ بَيْنَ يَدَيِ الْوَزِيرِ ، فَقَالَ الْعَلَوِيُّ الدَّبُوسِيُّ : يَأْذَنُ الشَّيْخُ الْإِمَامُ أَنْ أَسْأَلَ ؟ قَالَ : سَلْ . قَالَ : لِمَ تَلْعَنُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَشْعَرِيَّ ؟ فَسَكَتَ الشَّيْخُ ، وَأَطْرَقَ الْوَزِيرُ ، فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ سَاعَةٍ ; قَالَ الْوَزِيرُ : أَجِبْهُ . فَقَالَ : لَا أَعْرِفُ أَبَا الْحَسَنِ ، وَإِنَّمَا أَلْعَنُ مَنْ لَمْ يَعْتَقِدْ أَنَّ اللَّهَ فِي السَّمَاءِ ، وَأَنَّ الْقُرْآنَ فِي الْمُصْحَفِ ، وَيَقُولُ : إِنَّ النَّبِيَّ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – الْيَوْمَ لَيْسَ بِنَبِيٍّ . ثُمَّ قَامَ وَانْصَرَفَ فَلَمْ يُمَكِّنْ أَحَدًا أَنْ يَتَكَلَّمَ مِنْ هَيْبَتِهِ ، فَقَالَ الْوَزِيرُ لِلسَّائِلِ : هَذَا أَرَدْتُمْ ! أَنْ نَسْمَعَ مَا كَانَ يَذْكُرُهُ بِهَرَاةَ بِأَذَانِنَا ، وَمَا عَسَى أَنْ أَفْعَلَ بِهِ ؟ ثُمَّ بَعَثَ إِلَيْهِ بِصِلَةٍ وَخِلَعٍ ، فَلَمْ يَقْبَلْهَا ، وَسَافَرَ مِنْ فَوْرِهِ إِلَى هَرَاةَ .
تذكرة الحفاظ (ت: المعلمي)،ج 3، ص1188، المؤلف: الذهبي ،المحقق: عبد الرحمن بن يحي المعلمي،الناشر: دائرة المعارف العثمانية،سنة النشر: 1374
دریافت جزیه از شافعی ها و مالکی ها به اعتقاد اینکه اینها جزء اهل کتاب هستند
إبن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهاية از آقاي محمد بن موسي بن عبدالله حنفي نقل ميكند:
« … وَكَانَ يَقُولُ: لَوْ كَانَتْ لِي الْوِلَايَةُ لَأَخَذْتُ مِنْ أَصْحَابِ الشَّافِعِيِّ الْجِزْيَةَ، وَكَانَ مُبْغِضًا لِأَصْحَابِ مَالِكٍ أَيْضًا».
البداية والنهاية،المؤلف:ابن كثير الدمشقي (المتوفى: 774هـ)، المحقق: علي شيري،الناشر: دار إحياء التراث العربي، الطبعة: الأولى 1408، هـ – 1988 م
اگر من قدرت داشتم و حكومت دست من بود، از تمام شافعيها جزيه ميگرفتم. همچنين مالكيها را هم دشمن ميدانست.
نکته: جزیه مختص به اهل کتاب هست، از این قسمت مشخص است که او مالکی ها و شافعی ها را اهل کتاب می داند.
جزیه شافعی ها از حنبلی ها
أبو حامد البرّوي الطّوسي (از فقهاي شافعي) گفته است اگر قدرت و حکومت در دست من بود از حنبلی ها جزیه می گرفتم.
أبو حامد البرّوي الطّوسي [3] الفقيه الشافعي محمد بن محمد تلميذ محمد بن يحيى وصاحب «التعليقة» المشهورة في الخلاف. كان إليه المنتهى في معرفة الكلام والنظر والبلاغة والجدل، بارعا في معرفة مذهب الأشعري. قدم بغداد وشغّب على الحنابلة، وأثار الفتنة، ووعظ بالنظامية، وبعد صيته، فأصبح ميّتا، فيقال: إنّ الحنابلة أهدوا له مع امرأة صحن حلوى مسمومة، وقيل: إن البرّوي قال: لو كان لي أمر لوضعت على الحنابلة الجزية. قاله في «العبر» . والبرّوي: بفتح الموحدة وتشديد الراء المضمومة، نسبة إلى برّوية جدّ.
شذرات الذهب في أخبار من ذهب،المؤلف: عبد الحي بن أحمد بن محمد ابن العماد العَكري الحنبلي، أبو الفلاح (المتوفى: 1089هـ)، حققه: محمود الأرناؤوط، خرج أحاديثه: عبد القادر الأرناؤوط، الناشر: دار ابن كثير، دمشق – بيروت، الطبعة: الأولى، 1406 هـ – 1986 م
تغيير مذهب ممنوع!
محمد بن اسماعيل صنعانى به نقل از عالم بزرگ اهل سنت ملا على قارى مىنويسد:
«…ملا على الْقَارِي قَالَ وَإِن اشْتهر بَين الْحَنَفِيَّة أَن الْحَنَفِيّ إِذا انْتقل إِلَى مَذْهَب الشَّافِعِي يُعَزّر وَإِذا كَانَ بِالْعَكْسِ فَإِنَّهُ يخلع عَلَيْهِ».
در بين حنفىها مشهور است كه اگر حنفى مذهب به مذهب شافعى گرايش پيدا كند، تعزير مىشود؛ ولى اگر عكس آن اتفاق افتاد پاداش مىگيرد.
الصنعاني، محمد بن إسماعيل (متوفاي1182هـ)، إرشاد النقاد إلى تيسير الاجتهاد، ج 1، ص 147، تحقيق: صلاح الدين مقبول أحمد، ناشر: الدار السلفية – الكويت، الطبعة: الأولى، 1405هـ.
تمام مذاهب اربعه اهل سنت کافر هستند
ابن تيميه از بزرگان وهابی در مورد تقليد از مذاهب اربعه اهل سنت اینچنین فتوا می دهد :
فَمَنْ قَالَ: أَنَا شَافِعِيُّ الشَّرْعِ أَشْعَرِيُّ الِاعْتِقَادِ قُلْنَا لَهُ: هَذَا مِنْ الْأَضْدَادِ لَا بَلْ مِنْ الِارْتِدَادِ …وَمَنْ قَالَ: أَنَا حَنْبَلِی فِی الْفُرُوعِ مُعْتَزِلِی فِی الْأُصُولِ قُلْنَا: قَدْ ضَلَلْت إذًا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ.
هركس بگويد: من در فقه، شافعي هستم و از نظر كلامي، اشعري هستم، اين ها ممكن نيست و ضد هم هستند، بلكه هركس چنين اعتقادي داشته باشد، مرتد هست!!
مجموعه الفتاوي ابن تيميه(ط. الأوقاف السعودية)، ج4ص106/ الناشر: مجمع الملك فهد، سنة النشر: 1425 – 2004
با این توصیف ابن تیمیه تمام شافعي ها مرتد هستند، چون همه شافعي ها از نظر فقهي شافعي هستند و از نظر كلامي، يا اشعري هستند يا ماتريدي هستند يا اهل حديث يا… هستند. يا خيلي از اهل سنت، حنبلي هستند و از نظر اعتقادي اهل حديث هستند و يا حنفي هستند و از نظر اعتقادي ماتريدي هستند. الان همه اين ها طبق نظر ابن تيميه مرتد به شمار می آیند!.
ابن تیمیه در جای دیگر می نویسد:
«…کمَنْ یتَعَصَّبُ لِمَالِک أَوْ الشَّافِعِی أَوْ أَحْمَد أَوْ أَبِی حَنِیفَةَ وَیرَی أَنَّ قَوْلَ هَذَا الْمُعَینِ هُوَ الصَّوَابُ الَّذِی ینْبَغِی اتِّبَاعُهُ دُونَ قَوْلِ الْإِمَامِ الَّذِی خَالَفَهُ فَمَنْ فَعَلَ هَذَا کانَ جَاهِلًا ضَالًّا؛ بَلْ قَدْ یکونُ کافِرًا فَإِنَّهُ مَتَی اعْتَقَدَ أَنَّهُ یجِبُ عَلَی النَّاسِ اتِّبَاعُ وَاحِدٍ بِعَینِهِ مِنْ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةِ دُونَ الْإِمَامِ الْآخَرِ فَإِنَّهُ یجِبُ أَنْ یسْتَتَابَ فَإِنْ تَابَ وَإِلَّا قُتِلَ.
هرکسی به مالک و شافعی و احمد بن حنبل و ابوحنیفه تعصب بورزد و بگوید قول این امامان درست است و تبعیت از او شایسته است.چنین شخصی جاهل، گمراه و کافر است.عقیده ما بر این است که بر مردم واجب است که از یک نفر معین تبعیت کنند و نمیتواند از امام دیگری تبعیت کند.اگر چنین کسی باشد و چنین عقیدهای داشته باشد، باید او را وادار به توبه کنند و اگر توبه نکرد او را بکشند.
مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م، ج 22، ص 248، فَصْلٌ : فِي ” اسْتِقْبَالِ الْقِبْلَةِ
حنفی ها یهود اهل سنت هستند!
در کتاب «نظرة عابرة اعتباریة حول جماعة التبلیغیة» اثر «استاد سیف الرحمن آل حمد» در «دارالحدیث بالمدینة المنورة المملکة العربیة السعودیة» وارد شده است.
«و أن یهود أهل السنة هم المقلدون المجاهدون و خاصة بعض الأحناف»
و یهود اهل سنت هم کسانی هستند که از مذاهب چهارگانه تبعیت میکنند، خصوصاً بعضی از احناف.
این شخص به صراحت میگوید: بعضی از احناف یهود این امت هستند!! همچنین مشاهده کنید که در کتاب «مختصر صحیح مسلم» با تحقیق «ناصرالدین البانی» روایتی نقل شده است که میگوید:
«هذا صریح فی أن عیسی علیه السلام یحکم بشرعنا، ویقضی بالکتاب والسنة لا بغیرهما من الإنجیل أو الفقه الحنفی ونحوه!»
مختصر صحیح مسلم «للإمام أبی الحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری»، المؤلف: عبد العظیم بن عبد القوی بن عبد الله، أبو محمد، زکی الدین المنذری (المتوفی: 656 هـ)، المحقق: محمد ناصر الدین الألبانی، الناشر: المکتب الإسلامی، بیروت – لبنان، الطبعة: السادسة، 1407 هـ – 1987 م، ج 1، ص 4، باب المقدمة
جای تعجب است نویسنده فقه حنفی را در کنار انجیل آورده است!!، و این نوعی توهین به برادران حنفی مذهب است.
محمد صديق قنوجي در كتاب الدين الخالص، كلا يك باب آورده و مي گويد: تقليد از مذاهب شرك است!
تقليد المذاهب من الشرك
«تأمل في مقلدة المذاهب كيف أقروا علي أنفسهم بتقليد الأموات من العلماء والأولياء و اعترفوا بأن فهم الكتاب و السنة كان خاصاً بهم و استدلوا لإشراكهم في الصلحاء بعبارات القوم و مكاشفات الشيوخ في النوم، و رجحوا كلام الامّة و الائمة علي كلام الله تعالي و رسوله علي بصيرة منهم و علي علم.
فما ندري ما عذرهم عن ذلك غدا يوم الحساب و الكتاب؟ و ما ينجيهم من ذلك العذاب و العقاب. وقد ذكر تعالي عن الكفار…
تامل كن و بيانديش به تقليد كنندگان از مذاهب (چهارگانه) كه چگونه بر تقليد مردگان پافشاري مي كنند و اعتراف مي كنند كه فهم قرآن و سنت پيامبر مختص به آنان است و براي شرك خود به عبارات ديگران و خوابهاي بزرگان استناد مي كنند و كلام مردم و ائمه (چهارگانه اهل سنت) را به كلام خداوند ترجيح مي دهند هر چند بر اين موضوع بي خوبي آگاه هستند. نمي دانيم كه چه عذري در پيشگاه خداوند در روز حساب و كتاب خواهند آورد و چه چيزي باعث نجات آنان از عذاب خداوند خواهد شد!!!. الدين الخالص ج1ص140
نتیجه:
اختلاف فرقه های اهل سنت اختلافی جدی و عمیق هست، و شاهد مثالهای بسیار زیادی در تاریخ دارد، تا جایی که این اختلافات به کفر و مرتد دانستن طرف مقابل، کشت و کشتار و بحران اعتقادی رسیده است. شاید اگر بخواهیم تمام این موارد را جمع کنیم یک کتاب بشود که از حوصله بحث خارج است.
انشاالله در نوشتار بعدی اثبات می کنیم که پیروان سقیفه هیچ کدام فرقه ناجیه نیستند چون بر خلاف قول پیامبر اعظم در سقیفه بدعت گذاشتند و امام علی علیه السلام خلیفه بال فصل ایشان را کنار زدند. بنیانگذار مذهب شیعه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده است و در بیش از چهل روایت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میفرمایند: «أَنْتَ وَ شِیعَتُک هُمُ الْفَائِزُون» و یا: «یا عَلِی أَنْتَ وَ شِیعَتُک فِی الْجَنَّة» و یا:«تأتی یوم القیامة انت و هم راضون مرضیون». تمام این احادیث نشان می دهد که فرقه ناجیه فقط و فقط پیروان و شیعیان امام علی علیه السلام هستند، و پیروان واقعی ایشان کسانی اند که 11 فرزند او را به امامت برگزیده اند، و غیر 12 امامی فرقه ناجیه نخواهد بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- ❯ ارتداد صحابه بعد از پیامبر در کتاب صحیح بخاری
- ❯ تولد حضرت علی در کعبه از دیدگاه اهل سنت
- ❯ منزلگاه هاي سفر امام حسين تا كربلا
- ❯ مسح یا شستن پا اختلاف بین شیعه و سنی
- ❯ اتفاقات بعد از ظهور امام زمان
- ❯ دلیل دست بسته نماز خواندن اهل سنت
- ❯ آيا مقام امامان با هم فرق مي كند
- ❯ پیشگویی پیامبر از ظهور وهابیت در عربستان
- ❯ متن کامل خطبه فدکیه حضرت زهرا
- ❯ سیلی زدن حضرت موسی به عزرائیل در کتاب
کفر اهل سنت كفر اهل سنت کفر عمر در کتب اهل سنت اثبات کفر اهل سنت کفر از نظر اهل سنت کفر از دیدگاه اهل سنت کفر عمر از کتب اهل سنت کفر عمر در کتب اهل سنت کفر عمر از کتب اهل سنت لعن و کفر علمای اهل سنت به اثبات کفر اهل سنت کفر از نظر اهل سنت کفر از دیدگاه اهل سنت کفر عمر از کتب اهل سنت کفر معاویه در کتب اهل سنت کفر از نظر اهل سنت کفر عمر در کتب اهل سنت کفر معاویه در کتب اهل سنت کفر عمر از کتب اهل سنت کفر عمر در کتب اهل سنت کفر از دیدگاه اهل سنت کفر معاویه در کتب اهل سنتکفر اهل سنت كفر اهل سنت کفر عمر در کتب اهل سنت اثبات کفر اهل سنت کفر از نظر اهل سنت کفر از دیدگاه اهل سنت کفر عمر از کتب اهل ه در کتب اهل سنتکفر اهل سنت كفر اهل سنت کفر عمر در کتب اهل سنت اثبات کفر اهل سنت کفر از نظر اهل سن کفر سنی فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانندفرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند فرقه های اهل سنت یکدیگر را کافر می دانند مذاهب اربعة مذاهب اربعه اهل سنت مذاهب اربعه چیست فقه مذاهب اربعه کتاب مذاهب اربع ائمه مذاهب اربعه تاسیس مذاهب اربعه الفقه على مذاهب اربعه مذاهب اربعه تسنن