وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

خارجى ها چگونه اعمالشان محاسبه مى شود؟

0

خارجى ها چگونه اعمالشان محاسبه مى شود؟

در مورد افراد ديگر اديان و مذاهب بايد گفت: آنان به سه دسته تقسيم مى‏شوند كه هر يك حكمى جداگانه دارند:

يك. با اسلام و تشيع آشنا شده ولى به دليل تعصّب يا عناد و لجاجت از پذيرفتن آن سرباز مى ‏زنند. چنين افرادى به فرموده قرآن كريم اهل جهنم ‏اند.

دو. با اسلام و تشيع آشنا نيستند ولى در جهالت خود مقصراند يعنى، از وجود دينى به نام اسلام يا مذهبى به نام تشيع مطلع ‏اند ولى با وجود همه امكانات و شرايط لازم براى جست‏وجوى حقيقت اقدامى نمى‏ كنند. چنين افرادى در حد تقصير خويش روز قيامت مجازات مى‏ شوند.

سه. با اسلام آشنا نيستند و در جهالت خود نيز تقصيرى ندارند بلكه يا اصلاً به گوش‏شان نخورده يا آنكه امكان تحقيق و پژوهش براى آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آنها رسيده (مثل مسيحيت و)… قبول كرده و به آن عمل نموده ‏اند. چنين افرادى اهل جهنم نيستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مى ‏دهد و اعمال آنها را با ميزان حقيقت‏ خواهى آنان و آنچه فكر مى‏ نمودند حق است، مى‏ سنجد.

البته تا قبل از ظهور اسلام هر كس به حضرت عيسى (ع) و دين مسيح ايمان آورده و براساس قوانين آن دين عمل كرده و از دنيا رفته است، حساب و كتابش براساس همان دين است. كسانى كه پيرو واقعى حضرت موسى (ع) و يهوديت واقعى بوده اند و قبل از ظهور حضرت عيسى از دنيا رفته اند، طبق مقررات آن دين مورد مؤاخذه و حساب واقع مى شوند اما بعد از ظهور دين مقدس اسلام، همه اديان پيشين منسوخ شده و پيروان ساير اديان، موظف به پيروى از دين اسلام مى باشند و هر كس غير مسلمان بميرد اهل عذاب است جز مستضعفين به معنايى كه در قرآن ذكر شده است يعنى كسانى كه تحت ستم جباران به ضعف كشيده شده نتوانستند صداى حق را بشنوند و درك كنند تا آن را اجابت كنند، زيرا براساس آيه شريفه ((و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه هر كس دينى غير دين اسلام طلب كند و متدين به دين ديگرى باشد، از او قبول نمى شود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود))، (آل عمران، آيه 85).

مطالب بالا از آيات و روايات استفاده مى ‏شود كه درباره آن توضيح مختصرى مى‏دهيم:

يكم. مردم بر حسب وضع‏شان در برابر وعده و وعيدهاى خداوند متعال، به شش دسته تقسيم مى‏شوند: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر الله.

مؤمنان افرادى‏اند كه به خداوند ايمان آورده‏اند و جايگاه‏شان بهشت است. البته اين گروه داراى «درجات» هستند كه در آنها به «مخلصين»، «سابقون» و «اصحاب يمين» ياد مى شود.

كافران كسانى‏اند كه از روى علم حق را شناخته‏اند ولى به علت عناد و لجاجت از آن سر بر تافته‏اند. اين گروه مقصراند و جايگاه‏شان به طور حتم جهنم است. كه اين گروه نيز داراى «دركات» هستند و براساس شدت ستيزه جويى در طبقات جهنم قرار مى گيرند.

گروه مستضعف و مرجون الى الله نيز كسانى‏اند كه داراى عذراند يعنى، اگر نتوانسته‏اند به دين حق بپيوندند و بدان عمل بكنند، به لحاظ تقصير يا كوتاهى كردن آنان نبوده است بلكه از جهت يك سلسله عواملى بوده كه از اختيار آنها خارج بوده است. همين عوامل موجب جهل يا غفلت يا عمل نكردن آنان به دستورات دين اسلام شده است. بديهى است كه چون اين صورت، ترك به اختيار آدمى مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختيار او است، براى آدمى نه نفعى خواهند داشت و نه ضررى. مرجع كار چنين كسانى خداوند خواهد بود. خداوند خودش به نحوى كه حكمت و رحمتش ايجاب عمل خواهد كرد.

دوم. آيات 96- 98 سوره «نساء» بر مطلب ياد شده، دلالت مى‏كند. خداوند در آن آيات عذر افراد را به دليل مستضعف بودن با شرايطى قبول كرده است.

در آيه 106 از سوره «توبه» هم كار اين گونه افراد را به خود خداوند احاله كرده است. مراد از «مستضعف» در اينجا فقر اقتصادى نيست بلكه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسى به منبع هدايت است. اين است كه در آيات سوره «نساء» جمله (لا يستطيعون حيله و لا يهتدون سبيلا» به عنوان شرط و علت عذر براى مستضعفان ذكر شده است، از اين صفت مى‏توان دريافت كه علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است كه شامل جاهل غافل غير معاند هم مى‏شود. افزون بر اينها، آيه 286 سوره «بقره» بر همين گفته دلالت دارد زيرا در ذيل آيه فوق اين مطلب آمده كه انسان، هر چه خوبى كرده، به نفع او و هر چه بدى كرده بر ضرر او است. به طور روشن مفهوم سخن فوق اين خواهد بود كه اگر چيزى به اكتساب، يعنى، آنچه مسؤوليتش به عهده خود شخص است، مستند نباشد، گناه و مسؤوليت براى انسان نخواهد داشت.

سوم. به عقيده علامه طباطبايى، معناى «مستضعف» علاوه بر اينكه افراد ساكن در سرزمينى را كه بر اثر نبودن دانشمند، راهى براى قرار گرفتن دين اسلام در آنجا نيست، شامل مى ‏شود. همچنين به فردى هم كه ذهنش به يك مطلب حق منتقل نشده و فكرش به حق راه نيافته، شامل مى گردد يعنى، شخصى كه به حق رهبرى نشده و در عين حال از كسانى است كه با حق عناد ندارد بلكه طورى است كه اگر حق برايش واضح گردد، از آن پيروى خواهد كرد ولى به عوامل مختلف حق براى او مخفى مانده است. چنين كسى جزء افراد مستضعف خواهد بود چرا كه آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتى هم كه نمى‏شود راهى به حقيقت يافت.

براى اطلاع بيشتر ر. ك:

ترجمه تفسير الميزان، ج 5، ص 80

اصول كافى، ج 3، باب كفر و ايمان.

مطهرى، مرتضى، عدل الهى، ص 352

پرسمان/

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.