با بی توجهی شوهرم چه کنم
ميزان رضامندي هر كدام، از زندگي و رابطه با همسر، بستگي به ميزان و كيفيت ارضاي نيازها و تأمين انتظارات او دارد، به گونهاي كه ميتوان ادعا كرد كه اكثر اختلافات و دلخوريهاي زوجين ريشه در ناكامي آنها در رسيدن به خواستهها و ارضاي نيازهایشان دارد.
با بی توجهی شوهرم چه کنم
شوهرم نمی داند چگونه با احساساتم برخورد کند
در خصوص مسألهاي كه مطرح كردهايد به چند نكته اشاره ميكنم:
توجه به چند نکته:
1. انسان موجودي نيازمند است و نظام انگيزشي او بر پايه احساس نياز و تكاپو براي رفع اين نيازها سامان مييابد. آدمي تا به چيزي احساس نياز نكند و اين احساس او را دچار تنش و بيتعادلي نگرداند، به سمت آن قدم بر نميدارد. حتي در جايي كه ميپنداريم بدون ميل خود و از سر اجبار و اكراه كاري را انجام ميدهيم، باز هم اين نيازهاي ما هستند كه ما را به تن دادن به اجبار وادار ميكنند، هرچند بدان هوشيار نباشيم! نيازهاي ما به طور كلي و به يك اعتبار، يا نيازهاي ساده و يكبعدياند و يا نيازهاي تركيبي و پيچيده. نيازهاي ساده (مانند نياز به غذا، آب، هوا، …) به گونهاي هستند كه هم درك ماهيت آن نسبتا آسان، و هم راه ارضاي آن روشن و واضح است؛ اما نيازهاي تركيبي، قدري متفاوتند. اينگونه نيازها هم درك ماهيتشان كمي دشوار است و هم طريق ارضاي آنها به پيچيدگي ماهيتشان است؛ نيازهاي عاطفی و جنسي ما از نوع نيازهاي تركيبي و پيچيدهاند و از اينرو توجه به همه ابعاد اين نيازها، لازمه يك زندگي موفق و پوياست.
زن و مرد، هم به لحاظ تفاوتهاي گسترده و عميق فيزيولوژيك، روانشناختي و بدني و هم بخاطر فضاي متفاوت تربيتي، سبكفرزندپروري خاص والدين خود و تجاربي كه در كودكي، نوجواني و بطور كلي پيش از ازدواج داشتهاند، طبيعتا با نيازها و خصوصيات شخصيتي، اهداف و انتظارات متفاوتي به سمت ازدواج و تشكيل زندگي مشترك برانگيخته ميشوند، و درست به همين خاطر ميزان رضامندي هر كدام، از زندگي و رابطه با همسر، بستگي به ميزان و كيفيت ارضاي نيازها و تأمين انتظارات او دارد، به گونهاي كه ميتوان ادعا كرد كه اكثر اختلافات و دلخوريهاي زوجين ريشه در ناكامي آنها در رسيدن به خواستهها و ارضاي نيازهایشان دارد.
نيازها و انتظاراتي كه نه تنها در بسياري از مواقع بر شريك زندگی شان پوشيده است، كه گاه بر خود آنها نيز پوشيده ميماند. وقتي با دنيايي از مجهولات و ابهامها درباره كسي كه بناست عمري را در كنار او بگذرانيم و او پلي است براي رسيدن ما به خواستههایمان، روبه رو هستيم، بهترين و عاقلانهترين كار اين است كه همت خود را بر شناخت او و پيش ازآن بر شناخت خود، قرار دهيم، كاري كه شوربختانه اكثر همسران نه تنها از آن غافلاند كه خود را بينياز از آن ميپندارند.
ما آدميان همواره گمان ميكنيم كه خود را آنچنان كه بايد ميشناسيم و دقيقا ميدانيم كه در زندگي به دنبال چه چيز ميگرديم و از زندگي چه ميخواهيم، در حالي كه هيچگاه به طور جدي و عميق در باره آن نميانديشيم. اصولا ما آدمها خود را در نيازهاي معمول و ساده زندگي خلاصه ميكنيم و چون از ابتداي تولد، اين نيازها همواره منشأ رفتارها و تعاملهاي ما بودهاند گمان ميبريم كه همه نيازهاي خودمان را ميشناسيم.
وقتي جهتگيري كلي زندگي ما در اين مسير پر از ابهام و ايهام قرار ميگيرد، ميكوشيم ديگران را نيز با همان ذهنيتهاي خودمان ارزيابي كرده و از اين دريچه به آنها بنگريم. نتيجه طبيعي چنين امري اين است كه اولا هميشه خودمان را بي نياز از گفتگو ميبینيم و ثانيا در خود ميان بيني و خود خواهي غرق ميشويم و آدمها تا جايي براي ما ارزشمند و قابل تحملاند كه آنگونه كه ما ميخواهيم و ميپسنديم باشند و از هر كوششي براي تأمين نيازها و انتظارات آنها فاصله ميگيريم. بسيار از همسران شنيده و مي شنويم كه همسرم مرا درك نمي كند ! اين نيست جز ناآگاهي از شخصيت، نيازها و انتظارات يكديگر.
براي داشتن يك رابطه موفق و كامياب كننده ميان خود و همسرمان، بايد از روشها و شيوههاي نادرستي كه احيانا از والدين خود آموختهايم و ناهشيارانه به كار ميبنديم دست برداشته و به روشها و راهكارهاي مطلوب و كارآمد مجهز شويم. ماندن در فضايي پر از دلخوري و احساس ناكامي و خشم و به قرباني بودن اكتفا كردن، ديگري را مقصر دانستن و خود را از همه اشتباهات تبرئه كردن، مشكلي را از ما حل نميكند بلكه تنها فرصتهاي زندگي را يك به يك از ما ميربايد.
2. زن و مرد اغلب دچار اين باور غلط و مخرب هستند كه همسرشان بدون آنكه لب بگشايند و راجع به خودشان و
خواستههايشان سخني بگويند، بايد بداند كه در قلب و ذهن آنها چه ميگذرد و به خواستههاي آنها توجه كرده و آن را محقق كند و اگر در اين باره حرفي بزنند، ديگر ارزش آن خواسته از بين ميرود و خود را تحقير كردهاند. اين باور غلط و يك پيش فرض غلط و نادرستي در درون خود دارد و آن اينكه اولا همسر من بايد علم غيب داشته باشد و خودش از همه آنچه را دوست دارم و ميخواهم يا از آن بدم ميآيد و دوست ندارم، مطلع باشد و ثانيا گفتگو درباره نيازها، انتظارات، گلايهها و حساسيتهاي مثبت و منفي خودم، موجب حقير و خوار شدن است.
وقتي از نيازها، انتظارات و گلايههاي خود حرفي نميزنيم يا از علت سردي و رفتارهاي نامطلوب همسر نميپرسيم و خودمان با ذهنخواني و تفسيرهاي شخصي و عمدتا بر پايه ذهنيتها و منافع شخصي، رفتار او را تجزيه و تحليل ميكنيم و در يك كلام براي شناختن همسر و شناساندن خودمان به او، تلاشي انجام نميدهيم، طبيعتا به خيلي از خواستههامان آنگونه كه ميخواهيم نميرسيم و اين مسأله موجب احساس ناكامي و خشم از همسر شده، رفته رفته به احساس تنفر از او ميانجامد. احساس خشم و تنفر، موجب سردي روابط عاطفي و متعاقبا رفتارهاي تلافي جويانه از سوي ما ميشود.
در اين حال، طرف مقابل نيز واكنشهايي متناسب با رفتارهاي ما از خود نشان ميدهد و ناگاه خود و روابط خود را در يك چرخه معيوب از انتقامجويي و خصومت مييابيم و چون نميخواهيم حرفي بزنيم و احياناً بلد هم نيستيم حرف بزنيم، تنها احساس قرباني شدن و مورد ستم واقع شدن ممكن است قدري ما را آرام كند، غافل از اين كه همين احساس، به احساس خشم، حقارت و بيارزشي ما دامن ميزند. هر چه جلوتر ميرويم، در ميان شمار بيشتري از احساسهاي بد و رنج آور گرفتار ميشويم و كنترل زندگي بيش از پيش از دست ما خارج ميشود. آدمها در برابر احساس ناكامي و بيتوجهي به نيازها و انتظاراتشان، بسته به شخصيتي كه دارند، واكنشهاي متفاوتي از خود نشان ميدهند. برخي به پرخاشگري فيزيكي و آشكار مانند كتك زدن، داد و بيداد، تحقيرهاي زباني، زخم زبان و … روي ميآورند و برخي ديگر به پرخاشگريهاي پنهان متوسل شده و با منفيكاري، لجاجت، بياعتنايي و ناديده گرفتن طرف مقابل، سعي در آزار دادن او و نشان دادن نارضايتي خود دارند.
در شرايطي كه رفتارهاي نامطلوب، واكنشهاي آزاردهنده همسر و به طور كلي شرايطي كه تنيدگي و اضطراب را بر ما تحميل مي كند بر فضاي زندگي سايه افكنده است، خردمندانهترين كار اين است كه خيلي زود دست به كار شويد و مناسبات غلط گذشته را از ميان برداشته و مناسبات جديدي در رابطه خود و همسرتان پديد آوريد. مناسباتي بر اساس خودشناسي و همسرشناسي! با آموختن مهارتهاي لازم، كوشش كنيد به اعماق ذهن او چنگ انداخته و علل سردي رابطه و رفتارهاي منفي و آزار دهنده او را كشف كنيد. كوتاه، محترمانه و به هنگام از ناراحتيها و دلخوريهاي خودتان با او سخن بگوييد. گاهي برايش نامه بنويسيد و ضمن واگويي گلايهها و خواستههايتان، از او بخواهيد با شما از دغدغهها و انتظاراتش بگويد يا بنويسد. هرگز همسرتان را نصيحت نكنيد و با انتقادهاي گزنده سعي در ايجاد احساس گناه در روان او نداشته باشيد بلكه فقط از احساسهاي خوب يا بد خودتان بگوييد. خيلي روشن و مصداقي به او بگوييد كه از او چه ميخواهيد و بگوييد كه او هم روشن و بدون ابهام خواستههايش را با شما در ميان بگذارد. مثلا بجاي آنكه بگوييد «به من محبت كن، هيچ وقت به من توجه نداري يا از برچسب زدنهاي نادرستي مثل خودخواه، خودپسند، خسيس و … استفاده كنيد، به او بگوييد: «به محبت تو نياز دارم» رفتارهايي كه به نظر شما اگر انجام بدهد به شما محبت كرده است را برايش شماره كنيد. مثلا بگوييد دوست دارم برايم فلان چيز را بخري، به من گل هديه كني، مرا ببوسي و با زبان بگويي دوستم داري و … . در اين مسير مهم و حساس همواره بايد از آموختن، مشاوره گرفتن، صبرورزيدن، بلندنظري و استفاده از تجارب سودمند ديگران غافل نشويد.
3. يكي از انگيزههاي مهم مردان براي ازدواج و تشكيل خانواده، رياست و اعمال اقتدار است، همچنانكه زنان در ازدواج به دنبال آن هسنتد كه محبوب و معشوق باشند و همواره قلب مرد را در دستان خود داشته باشند. به عبارت ديگر مرد نيازمند مقتدر بودن و زن نيازمند محبوب بودن است. اگر مي خواهيد به خواسته خود برسيد ابتدا بكوشيد همسرتان را به خواسته خودش برسانيد. زندگي زناشويي نوعي بده بستان پيچيده و ظريف است. تا چيزي ندهي چيزي به تو نميدهند و تا از چيزهايي نگذري به چيزهايي پربهاتر نخواهي رسيد. برخي زنان ميپندارند كه با سلطهگري و اعمال قدرت بر همسر ميتوانند او را آنچنان كه دوست دارند، مديريت و كنترل كنند اما غافل از آنكه اين امر به مقاومت مرد در برابر سلطهگري آنان منتهي شده و موجب اختلال در روابط عاطفي ميان آنها، كه اساس زندگي است، ميشود.
4. زندگي مشترك مهمترين برهه حيات زن و مرد به شمار آمده و از پيچيدگيهاي خاصي برخوردار است كه براي چيره شدن بر مشكلات و حل مسائل آن، نيازمند دانش زندگي هستيم. نيازمند بينشها، نگرشها و مهارتهاي خاصي كه نه يكباره به دست ميآيد و نه بدون تلاش و صبوري ميتوان آنها را در اختيار گرفت. علاوه بر اين، گذر زمان عامل مهمي در سازگاري و بالا رفتن توان انطباقپذيري زن و مرد با خواستهها، انتظارات، نيازمنديها، علايق و برخي ويژگيهاي شخصيتي يكديگر است. بنابر اين شتابزدگي در رسيدن به خواستهها و قرار گرفتن زندگي در مسيري كه طالب آن هستيم، جز ناكامي نتيجهاي نخواهد داشت. در مسير پوياي زندگي، خصلتي كه بيش از همه خصلتها به كار زن و مرد ميآيد، گذشت و ناديده گرفتن بخشي از دلخوري ها و عبوركردن از پارهاي از خواستنيهاست. آدمي در زندگي به همه آنچه ميخواهد، نخواهد رسيد. بايد براي رسيدن به آنچه برايش عزيزتر و خواستنيتر است، از چيزهايي كه كمتر خواستنیاند بگذرد. در زندگي هيچ گاه خود را از پرسيدن، آموختن، مشاوره و بهرهبردن از تجارب ديگران بينياز نبينيد.
برای اطلاعات بیشتر در این زمینه، كتابهاي سودمند زير را به شما پيشنهاد ميكنم:
1. عشق هرگز كافي نيست، پرفسور بك، ترجمه قراچهداغي، انتشارات ذهنآويز، تهران
2. بهشت خانواده، جواد مصطفوي، انتشارات نشر فرهنگ اسلامي، قم
3. نجات رابطه، فيليپ مكگرا، ترجمه قراچهداغي، انتشارات ذهنآويز، تهران
4. روابط متكامل زن و مرد، علي صفايي حايري، انتشارات ليله القدر، قم
موفق باشید. باز هم با ما سخن بگویید.
پرسمان/.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
استقبال از همسر راهکار پیامبر برای افزایش محبت زوجین
علل شیوع بد حجابی زنان در جامعه امروز