ارضا حس زیاده خواهی

ارضا حس زیاده خواهی
در پاسخ بايد گفت: خواسته هاى به ظاهر نا محدودى كه انسان در زندگى دنبال مى كند دو گونه است: بعضى خواسته ها از اين نظر كه طبع و غريزه انسان انرا مى خواهد مطلوب انسانند، بعضى ديگر از ناحيه روح و جان انسان، مورد طلب واقع ميشوند. بسيارى از خصلت هاى خوب و بد از همين قسم دوم محسوب ميشوند مثل مقام طلبى، شهرت طلبى، علم جويى…
در مورد غرايز و طبايع بايد گفت راه ارضاء انها نه منع مطلق است نه تحريك عطش زا. به عبارتى، در حد رفع ابتدايى و طبيعى انها، بايد عمل نمود. طبيعى است كه در اين عالم، سير شدن براى غرايز بى معناست. (در مورد اخرت بعدا صحبت مى كنيم.)
شهيد مطهرى در اين باره تشبيهى زيبا دارد. «انسان از لحاظ حوائج طبيعى مانند چاه نفت است كه تراكم و تجمع گازهاى داخلى آن، خطر انفجار را به وجود مىآورد. در اين صورت بايد گاز آن را خارج كرد و به آتش داد ولى اين آتش را هرگز با طعمه زياد نمىتوان سير كرد.» (كتاب مسئله حجاب ص 120)
استاد مطهرى اين مبحث را در ذيل بحث غريزه جنسى چنين تبيين فرموده اند: «اينكه راسل مىگويد: اگر پخش عكسهاى منافى عفت مجاز بشود پس از مدتى مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند كرد، درباره يك عكس بالخصوص و يك نوع بى عفتى بالخصوص صادق است، ولى در مورد مطلق بى عفتىها صادق نيست يعنى از يك نوع خاص بى عفتى خستگى پيدا مىشود ولى نه بدين معنى كه تمايل به عفاف جانشين آن شود بلكه بدين معنى كه آتش و عطش روحى زبانه مىكشد و نوعى ديگر را تقاضا مىكند. و اين تقاضاها هرگز تمام شدنى نيست. خود راسل در كتاب زناشوئى و اخلاق اعتراف مىكند كه عطش روحى در مسائل جنسى غير از حرارت جسمى است. آنچه با ارضاء تسكين مىيابد حرارت جسمى است نه عطش روحى». (اخلاق جنسى ص 27).
علم دوستى و طلب علم همين حالت وجود دارد.. در حديثى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است: «منهومان لا يشبعان طالب علم و طالب مال». يعنى دو گرسنه هرگز سير نمىشوند: يكى جوينده علم و ديگر جوينده ثروت،
هرچه بيشتر به آنها داده شود اشتهايشان بيشتر مىگردد.
اما بايد خصلت هاى غير غريزى را كمى تحليل نمود كه ايا امكان تسكين و ارضاء براى انها وجود دارد يا خير؟
شهيد مطهرى جواب اين سوال را چنين داده اند:
«مطلب اين است كه انسان دنبال دارا شدن است. چرا انسان دنبال چيزى مى رود و بعد كه آن را واجد شد شوقش مىخوابد و بلكه حالت تنفر و دلزدگى پيدا ميكند؟ (جواب اين است كه) انسان كمال مطلق را مىخواهد. انسان طالب كمال خودش است (آنهم نه كمال محدود)، انسان از محدوديت كه نقص و عدم است تنفر دارد و چون به هر كمالى كهمىرسد، اول همان بارقه كمال نامحدود او را به سوى اين كمال محدودمىكشاند، خيال مىكند مطلب و گمشدهاش اين است.
دنبال يك زن مىرود، خيال مىكند، كه آن مطلوب و گمشده واقعىاش اين است. وقتى كه مىرسد، آن را كمتر مىبيند از آنچه كه مىخواهد. باز دنبال چيز ديگر مىرود، چون خواستهاش از اول كاملتر است از آنچه كه دنبالش مىرفته است.
تنها در صورتى كه انسان به كمال خودش (يعنى به آنچه كه در نهادش نهاده شدهاست) برسد، در آنجا آرام مىگيرد، دلزدگى هم ديگر پيدا نمىكند، تنفرهم پيدا نمىكند، طالب تحول هم نيست. قرآن در مورد خدا اين مطلب را مىگويد: «الذين امنوا وتطمئن قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب» (رعد/ 28). قيد «الا» و كلمه «بذكر الله» كه به اصطلاح جار و مجرور از متعلق خودشجلو افتاده، افاده حصر مىكند، يعنى تنها: همانا تنها با ياد خداست كه دلها آرامش پيدا مىكند. «و من اعرض عن ذكرى فان لهم عيشه ضنكا» (. 2 طه/. 124) آن كسى كه از ياد ما اعراض مىكند، معيشت سخت وتنگى پيدا مىكند.
انسان ظرفيت بىنهايت دارد ولى ظرفيت بىنهايتش اين است كه كمال مطلق را درخودش جا بدهد، نه اين كه بىنهايت آرزوهاى متعدد، بريده بريده داشتهباشد (دقت كنيد.). به عبارت ديگر، اين ظرفيت بىنهايت آرزو كه در انسان است همانى است كه قرآن به تعبير ديگر گفته است: «يا ايها الانسان انككادح الى ربك كدحا فملاقيه» انشقاق/. 6).
اگر (مطلوب انسان) از نوع چيزهايى استكه با مطلوب واقعى انسان سنخيت ندارد خستگى آور است، ولى دليل ندارد انسان به چيزى برسد كه آن چيز يا عين خواسته نهايى اوست يا پيوندى با خواسته نهايى او دارد (مثل جنبه كرامت اللهى) و از آن خسته شود.
انسان به سوى آن هدفى كه واقعا مىرود، معنى ندارد وقتى كه به آن مىرسد از هدف خودش تنفر پيدا كند. از چيزى تنفر پيدا مىكند كه هدفش نيست. قرآن هم ظاهرا براى همين نكته بوده است كه اين تعبير را درباره بهشت مىكند: «لا يبغون عنها حولا» (كهف/ 108) يعنى برعكس نعمتهاى دنيا كهآدم وقتى داشته باشد خسته مىشود، طالب تحول و تغير و تجدد مىشود در انجا اين تنوع طلبى مطرح نيست و تحول و تغير و خستگى و دلزدگى در آنجا وجود ندارد. اگر به انسان چيزى بدهيم كه ماوراى آن ديگرچيزى نيست و آن همه چيز است، آن را داشته باشد همه چيز را دارد، بازهم خسته مىشود؟ نه، خسته نمىشود» (معاد ص 171)
ايت الله حسن زاده املى در مورد ايه لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها (در بهشت) براى آنان هر چه بخواهند حاضر است. گفته اند:
اين آيه و آيات مشابه، دلالت مىكند كه خواستههاى نفس در عالم آخرت، به انشاى (ايجاد) او است، بلكه همه لذّتها و رنجهاى او در آن عالَم، از مقوله فعلاند، نه اِنفعال. لذّتهاى دنيوى همه از قبيل انفعالاند يعنى، از خارج بر نفس وارد مىشوند و در وى اثر مىكنند. برخلاف لذتهاى آخرت كه از باب فعل و تأثير و انشاى نفساند…. آنچه ملالت و خستگى را به دنبال دارد، انفعال نفسانى است نه فعل و تأثير و انشاى نفس و لذا در عالم آخرت، هيچگونه خستگى و مَلالتى وجود ندارد (هزار و يك نكته، نكته 796)
شهيد مطهرى ظرفيت بى پايان بعضى از قواى انسانى را از همين زاويه مى بيند:
«اگر ما بتوانيم علمى را از غير مجراى اين ابزارهاى مادى كه كهنه و فرسوده مىشوند بگيريم (مثلا از طريق الهام الهى)، ممكن است بىنهايت معلومات بگيريم. به قول (بعضى از عرفاء) يك پيغمبر مىتواند بىنهايت معلومات را داشته باشد، ما هم مىتوانيم داشته باشيم، روح ما هم آن ظرفيت را دارد ولى چون از طريق چشم و گوش و اعصاب و… مىخواهيم بگيريم زمان و تدريج مىخواهد و اينها كهنه و فرسوده مىشوند و طبعا قدرت يادگيرى ما آنقدر زياد نيست، [بنابراين] آن خزانه ناقص مىماند و خيلى رشد نمىكند، و اگر بتوانيم از طريق الهام و اشراق بگيريم و زحمت و فشارى روى مغز و اعصاب ما وارد نيايد، ممكن است علم بىنهايت بگيريم. اميرالمؤمنين فرمود كه پيغمبر در لحظات آخر براى من در يك آن و در يك لحظه هزار در از علم باز كرد كه از هر درى هزار در باز مىشود. اين مسلم از يك مجراى ديگرى غير از مجراى شنيدن و گفتن بوده، و الا با شنيدن و گفتن بالاخره در يك مدت معين و در يك لحظه اين قدر امكان ندارد كه (معلومات كسب شود)… چون ظرف علم گنجايشش مساوى است با مظروفش، اينجا ظرف و مظروف يك چيز است.» (معاد ص 165)
معلوم ميشود بى نهايت طلبى در انسان اولا حكايت از ظرفيتى بى نهايت در وجود خود او دارد دوم اينكه انسان با رسيدن به كمال مطلق كه ان هم بى نهايت است ارام و قرار ميگيرد و در قيامت است كه اين خصيصه در وجود انسان، به ثبوت و قرار و ارامش ميرسد. سوم اينكه به تبع بى نهايت طلبى انسان غرايز او نيز بى نهايت اند ولى انسان بايد بداند كه ارضاى بى نهايت شهوات به صلاح او نيست، زيرا براى ارضاى حس بى نهايت روحى خود بايد جنبه هاى حيوانى خود را كنترل و محدود نمايد وگرنه تمام نيروى او صرف ارضاى نيروهاى حيوانى و غرايز خواهد شد و مجال پرداختن به حس متعالى خود را از دست خواهد داد.
جهت اشنايى بيشتر با ابعاد اين بحث به منابع زير مراجعه كنيد:
1- اخلاق جنسى در اسلام و غرب- استاد مطهرى
2- معاد ج استاد مطهرى (ص 165 به بعد)
3- مسأله حجاب- استاد مطهرى (ص 120)