وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

معنای دین

0

تعريف دين

 

 

 تعريف دين چيست؟ يك تعريف كلى از دين بيان كنيد.

 

معناى لغوى :

«دين» در لغت به معناى راستكار شدن، اطاعت نمودن، پاداش، عادت، حساب، كيش، پرهيزگارى و… آمده است. در اصطلاح، تعاريف گوناگونى درباره دين ارايه شده است. با توجه به تنوع و ناهمگونى هاى اين تعاريف، لازم است ابتدا ويژگى ها و بايسته هاى تعريف مناسب را بررسى كنيم و سپس تعاريف موجود را به اختصار بازكاويم.

 

اساسى ترين شروط تعريف دین عبارت است از:

1. بيانگرى و وضوح[1]، به گونه اى كه به روشنى معنا را به ذهن منتقل سازدو از ابهام و اجمال پيراسته باشد.

2. فراگير بودن و جامعيت[2]، به عبارت ديگر تعريف بايد ـ حدالامكان ـ به گونه اى باشد كه همه وجوه و ويژگى هاى ذاتى معرَّف را بر گيرد، نه اين كه بخشى را برگيرد و بخش ديگر را فروگذارد.

3. تمايز[3] و مانعيت، تعريف بايد از چنان مرزبندى دقيقى برخوردار باشدكه به خوبى بتواند بين معرَّف و امور ديگر تمايز نهد.[4]

 

مشكل تعريف دين؛ تعريف دين به حد تام اگر محال نباشد به غايت دشوار است. اين مسئله اختصاص به دين ندارد و بسيارى از ديگر امور به ويژه پديده هاى انسانى و اجتماعى را نيز شامل است. در عين حال مى توان به تعريفى اعتمادپذير كه شامل عمده ترين لوازم آن باشد دست يافت.

تنوع تعريف دين؛ انديشوران و متفكران تلاش هاى زيادى در جهت ارايه تعريفى از «دين» كرده اند. هر يك از انديشمندان از منظر خاصى به دين نظر كرده و تعريفى همسو با همان زاويه نگرش به دست آورده اند.

 

تعاريفى كه در اين باب بيان شده بالغ بر صدها تعريف است كه به گونه هاى مختلفى تقسيم پذيرند، از جمله:

1. تعاريف روان شناختى[5]،     2. تعاريف جامعه شناختى[6]،

3. تعاريف اخلاق گرايانه[7]،     4. تعاريف غايت گرايانه[8]،

5. تعاريف كاركرد گرايانه[9]،     6. تعاريف خرد گرايانه[10]،

7. تعاريف شهود گرايانه[11]،     8. تعاريف تحويل گرايانه[12]،

و…[13].

 

فارغ از نقدهايى كه به طور خاص بر هر يك از گونه هاى ياد شده وارد است، ويژگى هاى غالب تعاريف ياد شده كه ناشى از نوع نگرش غربى به دين است عبارت است از:

1. عدم جامعيت

به عبارت ديگر هيچ يك از رهيافت هاى مزبور از شمول و جامعيت برخوردار نيست، بلكه به فرض صحت، تنها وجهى از وجوه «دين» يا «دين گرايى» و تدين مؤمنان را مورد توجه قرار داده و از ديگر وجوه و يا ماهيت اساسى دين غفلت نموده و گرفتار مغالطه «كنه و وجه» و يا «جزء و كل» و يا «لازم و ملزوم» گرديده است.

2. خاستگاه برون دينى

غالب تعاريف اشاره شده داراى خاستگاه برون دينى است و فارغ از درون مايه و محتواى پيام و مضمون و مؤلفه هاى دين به تعريف دين پرداخته اند، در حالى كه هر تعريفى از دين بايد به درستى بر دين منطبق شود، لاجرم نمى تواند از درون مايه آن گسسته و بيگانه باشد.

3. بيگانگى نسبت به حقانيت و بطلان

آن چه موضوع تعاريف ياد شده است اساسا دين هاى موجود و محقق است، با تفاوت ها و تمايزاتى از زمين تا آسمان. اين خود يكى از رموز اساسى ناكامى تعاريف مورد اشاره در ارايه تصويرى اعتمادپذير از دين است. دين هاى موجود و محقَّق داراى چنان تنوع و ناهمگونى هستند كه به سختى مى توان وجوه مشتركى از آنها به دست آورد كه به خوبى نمايانگر ماهيت و اركان اساسى دين باشد.

به عنوان مثال «گيسلر»[14] مى كوشد با شناخت عناصر مشترك اديان به تعريف دين بپردازد. او مى گويد:

«تلاش هايى كه براى تعريف دين شده است عموما در كسب استقبال همگانى ناموفق بوده اند و با اين همه بخش عظيمى از اين تعاريف، حداقل شامل يك عنصر مشترك هستند: «آگاهى از امر متعالى»[15].

آنچه گيسلر امر متعالى مى خواند نه خداوند، بلكه مفهومى اعم است؛ به گونه اى كه بر خدا و غير خدا انطباق مى پذيرد: «برهمن در مذهب هندو، نيروانا در مذهب بوديسم، تائو در مذهب تائوئيسم، همه در نظر شلاير ماخر، نيومن در ديدگاه اتو و وجود ـ وراى ـ وجود در تفكر تيليخ تماما راه هاى لحاظ امر متعالى است»[16].

 

اشكال جدى در اين تعريف آن است كه هيچ يك از شرايط تعريف را دارا نيست، زيرا:

1. چندان واضح نيست كه «امر متعالى» بر چه چيزى دلالت دارد و تهى از وضوح مفهومى است.

2. دين صرفا آگاهى از «امر متعالى» و سرسپردگى در برابر آن نيست.

3. «امر متعالى» چه بسا در مكاتب غيردينى نيز يافت شود، كما اين كه غايت برين در تفكر ماركسيستى كمون بزرگ و حل تضادها و نفى طبقات است. بنابراين تعريف ياد شده از مانعيت نيز برخوردار نمى باشد.

 

 

در برابر رويكردهاى ياد شده عالمان وانديشمندان مسلمان رويكردى ديگر برگزيده و در تعريف دين به امور زير بهاى جدى داده اند:

1. خاستگاه درون دينى

عالمان دين غالبا در تعريف دين به متن و درون آن نظر كرده و كوشيده اند دين را آنچنان كه خود معرفى مى كند و براساس درون مايه ها و مؤلفه هاى داخلى اش توصيف كنند.

2. ناظر به دين «حق» بودن

عالمان و انديشمندان مسلمان عمدتا در جست و جوى تعريف دين حق و مقبول الهى (اسلام) بوده اند، نه ارايه تعريفى فراگيرنده نظام هاى عقيدتى باطل كه دامنه آن آموزه هاى غير توحيدى و خداگريز را نيز در بر گيرد.

3. جامعيت و شمول

تلاش عالمان مسلمان اين بوده است كه در مقام تعريف دين هيچ يك از مؤلفه هاى اساسى آن را فرونگذارند، البته چنان كه گفته آمد ارايه تعريفى «جامع و مانع» از دين به سادگى امكان پذير نيست، از اين رو غالب انديشمندان مسلمان كوشيده اند تا در حد امكان مهم ترين ويژگى ها و اوصاف دين را بنمايانند.

 

برخى از اين تعاريف عبارتند از دیدگاه علماء:

1. علامه طباطبايى(ره): دين را چنين معرفى مى كند: «دين عقايد و دستورهاى عملى و اخلاقى اسلام است كه پيامبران از طرف خدا براى راهنمايى و هدايت بشر آورده اند. دانستن اين عقايد و انجام اين دستورها سبب خوشبختى انسان در دو جهان است.[17]

او در جاى ديگر مى نويسد: «… آن [دين] روش مخصوصى در زندگى است كه صلاح دنيا را به طورى كه موافق كمال اخروى و حيات دائمى حقيقى باشد تأمين مى نمايد. پس در شريعت بايد قانون هايى وجود داشته باشد كه روش زندگانى را به اندازه احتياج روشن سازد…».[18]

2. آيه اللّه  جوادى آملى: دين، «مجموعه معارف نظرى و عملى قدسى است؛ يعنى، مجموعه گزاره هاى ناظر به واقع و عمل كه حول محور قدسى، شكل گرفته است. در حقيقت، دين «مجموعه معارف دست اول است كه معمولاً در متونى مقدس گرد آمده است».

با تطبيق تعريف مزبور بر اسلام، اين دين عبارت است از: «مجموعه معارفى كه در نسبت با خداوند، تدوين يافته و در متن مقدس قرآن و سنت گرد آمده اند».[19]

3. آية اللّه  مصباح يزدى: دين «مجموعه عقايد، اخلاق، قوانين و مقررات اجرايى است كه خداوند آن را براى هدايت بشر فرستاده تا انسان، در پرتو آموزه هاى آن، هوا و هوس خود را كنترل و آزادى حقيقى خويش را تأمين كند. دين الهى به حقيقت انسان و نيازهاى او توجه داشته و برنامه كامل و همه جانبه اى ارايه مى كند كه انتظارات او را از همه نظر برآورده سازد».[20]

[1]1. Clarity.
[2]1. Comclusiveness.
[3]2. Exclusiveness.
[4]. تمايز نيز دو گونه است: 1. تمايز در ذاتيات كه آن را «حد»  (Defenition)گويند و 2. تمايز در «عرضيات» (Description) كه از آن به رسم تعبير مى شود و هر يك از آن دو را تام باشد و ناقص.
[5]3. Psychological.
[6]4. Sociological.
[7]5. Ethical.
[8]6. Teleological.
[9]1. Functionalistic.
[10]2. Rationalistic.
[11]3. Intuitional.
[12]4. Reductional.
[13]. اقسام ياد شده منحصر نيستند، افزون بر آن بين آنها تباين برقرار نيست، بلكه در مواردى تداخل در اقسام دارند. مثلاً تعريفى روان شناختى چه بسا تحويل گرايانه نيز باشد. براى آگاهى بيشتر ر. ك:

الف. علامه محمد تقى جعفرى، فلسفه دين، بخش نخست، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

ب. عليرضا شجاعى زند، مشروعيت دينى دولت و اقتدار سياسى دين، صص 42 – 39.
[14]1. Norman L.gaisler.
[15]. نورمن ال گيسلر، فلسفه دين، ج 1، ص 19.
[16]. همان، ص 20.
[17]. علامه سيد محمد حسين طباطبايى، آموزش عقايد و دستورهاى دينى، ج 1، ص 15.
[18]. ترجمه تفسير الميزان، ج 2، ص 187.
[19]. آيه اللّه  جوادى آملى، انتظار بشر از دين، ص 24 – 27.
[20]. استاد محمد تقى مصباح يزدى، قلمرو دين، مجموعه سخنرانى ها در كانون گفتمان دينى.

 

منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، پرسش ها و پاسخ ها«دین شناسی»

حتما بخوانيد

ویژه نامه اعتقادات و پاسخ به شبهات

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.