وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

ملاقات بازرگان با رئیس ساواک دو روز بعد از کشتار 17 شهریور/ امام خمینی فرمودند: بازرگان مثل کاظم شریعتمداری فکر می‌کند

0

ملاقات بازرگان با رئیس ساواک دو روز بعد از کشتار 17 شهریور/ امام خمینی فرمودند: بازرگان مثل کاظم شریعتمداری فکر می‌کند

برشی از خاطرات سیدرضا زواره‌ای
سیدرضا زواره‌ای می‌گوید: یک بار در زمره اسناد و مدارکی که از ساواک برای ما آورده می‌شد تا شواهد لازم را علیه متهمان زندانی فراهم کنیم، نامه‌ای پیدا شد که برای همه ما تکان‌دهنده و تأثربرانگیز بود. نامه مذکور در روز بیستم شهریور سال ۱۳۵۷ از طرف سپهبد مقدم، رئیس ساواک، به شخصی شاه نوشته شده بود. در آن نامه پس از ذکر القاب و عناوین و تعارفات معمول از قبیل پیشگاه مبارک و غیره، آمده بود: «حساب الامر مطاع مبارک ملوکانه از جناب آقای مهندس بازرگان دعوت به عمل آوردیم».
 

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مهدی بازرگان از موسسان و رهبران نهضت آزادی بود که روایت‌ها و شواهد متعددی از مشی سازشکارانه وی از عدم تمایل به سرنگونی رژیم پهلوی تا نرمش در برابر امریکایی‌ها وجود دارد؛ موضوعی که امام خمینی نیز از آن آگاه بودند.

بازرگان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هنگامی که در راس دولت موقت قرار گرفت شروع به مخالفت با نهادهای انقلابی مثل کمیته‌ها، سپاه و حتی دادستانی کرد. سید رضا زواره‌ای دادستان انقلاب در زمان دولت موقت در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است با اشاره به مخالفت‌های دولت موقت با دادستانی در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی می‌گوید: [به سحابی] با ناراحتی گفتم: تو اگر از حضور من در دادستانی ناراحت بودی، چرا خودت به من نگفتی؟ علاوه بر این، عوامل نفوذی شما در دادستانی می‌دانند من خودم بارها خدمت امام عرض کرده‌ام حالا که آقای هادوی به دادستانی کلی منصوب شده‌اند، مرا از انجام مسئوليت معاف بدارند چون روحیاتم با معیارهای شما سازگاری ندارد و با توقعات شما نمی‌سازد.

من نمی‌توانم در شرایطی کار کنم که آقای بازرگان برایم نامه بنویسد و قسم جلاله بدهد هر زمان موقع بازجویی سپهبد مقدم، رئیس ساواک رسید، او را خبر کنم تا بیاید و شهادت بدهد این فرد چه خدماتی کرده است. با این وصف خود من هم هیچ تمایلی برای ماندن بر سر این کار ندارم. اما شما در تصورتان چه دارید و اسلام مورد نظرتان چیست؟

دکتر سحابی سرافکنده شد. اما در پاسخ تمام حرف‌های من فقط گفت: « واقعیتش من پنجاه دفعه به مهندس بازرگان گفته‌ام اگر کودتایی بشود، فقط زواره‌ای و خلخالی را نمی‌کشند، من و تو را هم می‌کشند. جلوی این‌ها را بگیر». معلوم شد که ناراحتی این‌ها از کجاست و در واقع بر جان خود می‌ترسند که اگر کودتایی بشود نه تنها من و آقای خلخالی، بلکه آن‌ها هم کشته می‌شوند.

 یک بار در زمره اسناد و مدارکی که از ساواک برای ما آورده می‌شد تا شواهد لازم را علیه متهمان زندانی فراهم کنیم، نامه‌ای پیدا شد که برای همه ما تکان‌دهنده و تأثربرانگیز بود. نامه مذکور در روز بیستم شهریور سال ۱۳۵۷ از طرف سپهبد مقدم، رئیس ساواک، به شخصی شاه نوشته شده بود. در آن نامه پس از ذکر القاب و عناوین و تعارفات معمول از قبیل پیشگاه مبارک و غیره، آمده بود: «حسب‌الامر مطاع مبارک ملوکانه از جناب آقای مهندس بازرگان دعوت به عمل آوردیم».

یعنی به فاصله  دو روز پس از جمعه سیاه و کشتار خونین هفدهم شهریور ماه، همان شبی که رادیو اعلام کرد مهندس بازرگان دستگیر شده است، ایشان به حضور رئیس ساواک دعوت داشتند و نامه فوق اکنون این حقیقت را برملا می‌ساخت.

در ادامه نامه چنین آمده بود که آن شب پس از بحث و گفتگو، سپهبد مقدم نظر جناب مهندس را درباره شورش‌های اخیر که تحت عنوان سوم و هفتم و چهلم شهدا در شهرهای مختلف روی می‌داد، پرسیده و اینکه برای فرونشاندن این شورش‌ها که اساس سلطنت را با خطر مواجه ساخته بود، چه باید بکنند آقای مهندس بازرگان نیز در پاسخ به ایشان اظهار داشته‌اند که متأسفانه نفوذ امام خمینی در توده‌های مردم به حدی است که از ما کاری ساخته نیست. سپس از بازرگان درباره نهضت آزادی سؤال شده بود و اینکه اطلاعیه‌هایتان را چه طور برای آمریکایی‌ها می‌فرستید و رابط میان شما کیست. او هم با صراحت اذعان داشته است که ارسال آن‌ها از طریق اللهیار صالح صورت می‌گیرد؛ کسی که در آن مقاطع چهره قدیسی جبهه مارکسیستی بود.»

یک بار هم سیزدهم یا چهاردهم فروردین ۱۳۵۸ بود که رفتیم خدمت امام. به ایشان گفتم: «از مصر و عراق نامه‌هایی برای ما رسیده که فرستنده آن‌ها را نمی‌شناسیم. اما اظهار خوشحالی کرده‌اند از اینکه از وقتی افسران رژیم شاه که به آمریکایی‌ها وابسته بودند، در ایران محاکمه و اعدام می‌شوند، امرای ارتش مصر و عراق به وحشت افتاده‌اند که مبادا روزی در کشور آن‌ها هم انقلابی صورت بگیرد و جنایات‌شان برملا گردد. این است که توصیه کرده‌اند، راهتان را در برخورد قاطع با عوامل رژیم گذشته ادامه بدهید تا درس عبرتی برای سایر کشورها باشد». 

سپس گفتم: «از طرفی، اطلاعاتی به دست ما می‌رسد که از طریق آمریکا و گروه‌های داخلی ایران، فشارهایی وجود دارد تا جلوی این روند گرفته شود». اما بحث را به همین جا خاتمه دادم و نگفتم منظورم کدام گروه‌هاست.

 ناگهان امام فرمود: «تو خیال می‌کنی من بازرگان را نمی شناسم؟ به شریعتمداری می‌ماند و مثل او فکر می‌کند». بعد امام زندگی مرحوم بازرگان را از سال ۱۳۲۷ تا آن روز بیان کرد و مشخصات دقیق او، حتی در زمینه‌هایی که ما اطلاعی از آن نداشتیم شرح داد. در پایان هم فرمود: «المجالس بالامانات. این‌ها امانت است و تا چیزی راجع به این آقایان نگفتم، این صحبت‌ها را منتقل نکنید».

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.