لشکرکشی بخت النصر و مجازات قتل یحیی علیه السلام

لشکرکشی بخت النصر و مجازات قتل یحیی علیه السلام
فهرست این نوشتار:
بررسی انتقامگیری خون یحیی علیه السلام از سوی بخت النصر در قرآن و روایات
محمد حسین صالح آبادی ۱
چکیده
داستان تسلط «بخت النصر» پادشاه بابل، بر بنی اسرائیل و غارت، به بردگی بردن و کشتار آنان از مشهورات تاریخی است. در باور عمومی، این حادثه، عقوبتی الهی بر قوم یهود به خاطر قتل یحیی پیامبر علیه السلام بوده است. در این نوشتار، این باور، به متون دینی یعنی آیات قرآن و روایات عرضه شده تا معلوم گردد آیا این منابع این باور را تأیید میکنند یا خیر. از این رو، ابتدا، دیدگاه مورخان در این باره، انعکاس داده شده که آنان بر این باورند که بین بخت النصر و قتل یحیی چند قرن فاصله است. سپس در بررسی آیات تأکید شده که نام بخت النصر و ماجرای قتل یحیی در قرآن نیامده و تنها گروهی از مفسران ادعا میکنند که برخی از آیات بدین ماجرا اشاره دارند؛ بدون این که دلیل قابل توجهی برای اثبات ارتباط آیات با قتل یحیی ارائه کنند. در بررسی روایات نیز روشن شده که برخی از روایات تصریح دارند که بین این دو ماجرا ارتباطی وجود ندارد و برخی نیز آن دو را همزمان دانسته اند که در بررسی گروه دوم، قابل اعتماد نبودن آنها تبیین شده است. در پایان، نتیجه گرفته شده که متن قابل اعتمادی برای اثبات ارتباط بین لشکرکشی بخت النصر و مجازات قتل یحیی در بین متون دینی وجود ندارد.
کلیدواژه ها: بخت النصر، یحیی، کیفر بنی اسرائیل، خرابی بیت المقدس.
درآمد
به حکومت رسیدن فردی به نام بخت النصر (حکومت۵۶۱ _ ۶۰۴ق.م) در سلسله پادشاهی کلدانیان در بابل عراق و لشکرکشی وی به بیت المقدس از وقایع پذیرفته شده نزد مورخان است. از نظر تاریخی عصر دولت بخت النصر قرنها قبل از میلاد مسیح بوده است. از این رو، این قول مشهور که «خداوند بخت النصر را در دوران میلاد مسیح و به خاطر قتل یحیی بر بنی اسرائیل مسلط ساخت»، نمیتواند درست باشد و با مسلمات تاریخی ناسازگار است. این که چه عاملی
باعث چنین برداشت غلط و در هم آمیخته ای شده به درستی مشخص نیست. برخی مورخان این اشتباه فاحش تاریخی را یادآور شده اند.
طبری، ضمن نقل برخی اخبار رسیده در باره همزمانی بخت النصر با قتل یحیی آنها را نمیپذیرد و مینویسد:
اين روايتها كه آورده ام و روايتها كه نياورده ام و گويد كه «چون بنی اسرائيل يحیی پسر زكريا را كشتند، بخت نصر به جنگ آنها رفت»، به نزد اهل سيرت و خبر و اطلاع از اخبار سلف و به نزد ساير ملل، خطاست؛ كه همه اتفاق دارند كه بخت نصر وقتی به جنگ بنی اسرائيل رفت كه شعيا پيمبر خويش را به روزگار ارميا پسر خلقيا كشته بودند و از روزگار ارميا و ويرانی بيت المقدس تا تولد يحیی پسر زكريا به گفته يهود و نصارا چهار صد و شصت و يک سال بود و اين در كتابهايشان مشخص است. و از هنگام ويرانی بيت المقدس تا آبادانی آن را _ كه به روزگار كيرش، پسر اخشويرش، سپهبد بابل از جانب اردشير بهمن پسر اسفنديار بود _ هفتاد سال شمارند و از آبادانی بيت المقدس تا ظهور اسكندر _ كه مملكت بنی اسرائيل را به مملكت خويش پيوست _ هشتاد و هشت سال دانند و از پس تسلط اسكندر تا تولد يحیی پسر زكريا را سيصد و سه سال دانند۱.
ابن اثیر نیز ضمن بیان همین نکته، با مفروض دانستن عذاب بنی اسرائیل به خاطر قتل یحیی توسط یک مهاجم خارجی، در پی شناسایی این مهاجم است و با تمسک به گفته ابن اسحاق، او را «جودرس» رومی میداند، نه بخت النصر ۲.
ابن خلدون هم در رد این گونه اخبار مینویسد:
از سعید بن مسیب نقل شده که وقتی بخت النصر وارد دمشق شد، متوجه شد که خون یحیی در حال جوشش است. او به انتقام خون یحیی هفتاد هزار نفر را کشت تا آن که خون از جوشش افتاد. اشکال این خبر در این است که یحیی معاصر عیسی بوده و دوران این دو بسیار متأخرتر از دوران بخت النصر بوده است۳.
برخی نیز تعارض موجود بین این نقلها و روایات را این گونه حل کردهاند که مهاجم دوره مسیح و یحیی به المقدس حاکمی از نسل بخت النصر بوده است؛۴ چنان که مسعودی در اثبات الوصیة نیز فرد حاکم در زمان قتل یحیی را بخت النصر دوم و از نسل همان بخت النصر اول میداند ۵.
1.ترجمه تاريخالطبري، ج۲، ص۵۰۷
2.الكامل لابن اثیر، ج۱، ص۳۰۳
3.تاريخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۶۹
4.. الأخبارالطوال، ص۴۱: و لما ابتعث الله عيسی بن مريم، فاقبلت اليهود لتقتله، فرفعه الله اليه، أتوا يحیی بن زكرياء، فقتلوه، فسلط الله عليهم ملكاً من ملوك الطوائف من ولد بختنصر الاول، فقتل بنی إسرائيل، و ضربت عليهم الذلة و المسكنة.
نتیجه، آن که از نگاه مورخان، بخت النصر قرنها قبل از یحیی، بر بنی اسرائیل مسلط شده و باعث آوارگی و قتل و غارت به یاد ماندنی آنان شده است؛ چنان که پس از یحیی نیز، دو باره یک مهاجم خارجی و این بار رومی، بر آنان مسلط شده و فجایعی را برای بنی اسرائیل به بار آورده است.
داستان بخت النصر در قرآن کریم
پیش از نزول قرآن، اطلاعات مربوط به داستان زندگی انبیا و حوادث مربوط به آنها، مانند فراز و نشیبهای بنی اسرائیل، در بین یهودیان و مسیحیان پیوسته در گردش بود و به دنبال آن، به میان دیگر مردمان مرتبط با آنان، مثل اعراب حجاز نیز کشیده میشد. از این رو، به هنگام بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله مخاطبان نخستین اسلام، یعنی اعراب، اطلاعات اجمالی از داستانهای انبیای بنی اسرائیل و حوادث مربوط به آنان را در ذهن داشتند.
آگاهی اجمالی اعراب و اطلاعات تفصیلی یهودیان و مسیحیان در همسایگی آنها را باید به عنوان بستر فرهنگی نزول آیات و صدور روایات مربوط به آنان در نظر داشت و این میتواند زمینه-ساز اشارات مختصر قرآن به این حوادث و نپرداختن به اصل داستانها (به جز داستان یوسف) باشد. گویا همین امر حکمت تأکید قرآن کریم بر نکات عبرت آموز داستانها و پرهیز از داستان-گویی را توجیه میکند.
با توجه به آنچه گذشت، بدیهی مینماید که حادثه مهمی چون لشکرکشی بخت النصر به سرزمینهای تحت حاکمیت بنی اسرائیل و شکست سخت آنان از وی و سرانجام، کشتار بیسابقه یهودیان و به اسارت گرفتن بخش عظیمی از این ملت، در حافظه تاریخی آنها زنده بماند و اطلاعات مربوط به این ماجرا، به تفصیل و با جزئیات از نسلی به نسل دیگر منتقل شود و به همین قیاس در بین ملتهای مجاور چون اعراب نیز پراکنده گردد. بدین سان، نباید انتظار داشته باشیم قرآن کریم در باره این داستان، اطلاعات قابل توجهی ارائه کند و بلکه انتظار میرود که توجه قرآن بر عبرتها و پیامهای مهم این ماجرا برای نسلهای دیگر بشری، منعطف شود.
قرآن کریم از بخت النصر نام نبرده و در هیچ آیهای نیز به صراحت، از ماجرای حکومت یا لشکرکشیهایش سخنی به میان نیامده است؛ چنان که در باره قتل یحیی نیز سخنی نرفته است. تنها نکته قابل توجه در این زمینه، ادعای ارتباط برخی ماجراهای نقل شده در قرآن با جریان «بخت النصر» است که از سوی برخی مفسران، بیان شده است. به نظر میرسد ارائه فهرستی از آیات مرتبط با ماجراهای یاد شده _ که مفسران بین آنها و ماجرای بخت النصر ارتباطی دیدهاند _ خالی از فایده نباشد. بدین جهت، آیات یاد شده تحت عناوین ماجرایی که از آن سخن گفتهاند،
دستهبندی و فهرست میشوند و توضیح کوتاهی نیز در باره چگونگی ارتباطشان با بخت النصر میآید. بدیهی است بررسی بیشتر نکات تفسیری هر آیه تناسبی با این بحث ندارد و مجال دیگری میطلبد. ماجراهای یاد شده عبارتاند از:
1) ماجرای دو بار فساد بنی اسرائیل
نزد بسیاری از مفسران،۱ آیات نخستین سوره اسراء ۲ به خصوص آیه پنجم، به ماجرای لشکرکشی بخت النصر در پس فساد اول بنی اسرائیل، اشاره دارند:
وَ قَضَيْنا إِلی بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً * فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً * ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيهِْمْ وَ أَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْنَاكُمْ أَكْثرََ نَفِيرًا * إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكمُْ وَ إِنْ أَسَأْتمُْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاَْخِرَةِ لِيَسُُواْ وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبرُِّواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا عَسی رَبُّكمُْ أَن يَرْحَمَكمُْ وَ إِنْ عُدتمُْ عُدْنَا وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا؛۳
ما به بنی اسرائيل در كتاب (تورات) اعلام كرديم كه دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و برتریجویی بزرگی خواهيد نمود. هنگامی كه نخستين وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پيكارجوی خود را بر ضدّ شما ميانگيزيم (تا شما را سخت در هم كوبند، حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانهها را جست و جو میكنند و اين وعدهای است قطعی! سپس شما را بر آنها چيره میكنيم و شما را به وسيله داراييها و فرزندانی كمک خواهيم كرد و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار میدهيم. اگر نيکی كنيد، به خودتان نيکی میكنيد و اگر بدی كنيد باز هم به خود میكنيد. و هنگامی كه وعده دوم فرا رسد، (آن چنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه) آثار غم و اندوه در صورتهايتان ظاهر میشود و داخل مسجد (الاقصی) میشوند؛ همان گونه كه بار اول وارد شدند و آنچه را زير سلطه خود میگيرند، در هم میكوبند. اميد است پروردگارتان به شما رحم كند! هر گاه برگرديد، ما هم بازمیگرديم و جهنّم را برای كافران، زندان سخنی قرار داديم.
بر اساس آیه چهارم این سوره، خداوند، به کیفر فساد بنی اسرائیل، دشمنان آنان را دو بار بر ایشان مسلط میکند. به اعتقاد مفسران منظور از (عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ) در آیه پنجم، لشکر کشی بخت النصر است که کیفر نخست را رقم زده است.
1.. برخی از این تفاسیر عبارتاند از: التبيان في تفسير القرآن، ج۸، ص۳۸۳؛ تفسير سور آبادی، ج۲، ص۱۳۵۴؛ تفسير نمونه، ج۱۲، ص۲۸؛ تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، ج۷، ص۲۳۱۵؛ تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج۵، ص۴۴؛ جامع البيان في تفسير القرآن، ج۶، ص۱۹۶؛ ج۵، ص۱۷، ۲۱ و ۳۳؛ الدر المنثور في تفسير المأثور، ج۴، ص۴.
2.آیات ۴ _ ۸
3.إسراء / ۴ _ ۸
این آیات به یک سنت و قانون اجتماعی الهی اشاره دارند که بر اساس آن، فساد و سرکشی جوامع، عذاب و نابودی آنان را در پی دارد؛ گر چه در برخی آیات، عذابهای آسمانی و طبیعی مثل سیل و صاعقه و… به عنوان کیفر جوامع فاسد و سرکش و ستمگر مطرح شده، اما این آیات سوره اسراء بیانگر این نکته هستند که عذاب الهی میتواند سلطه دادن دشمنان یک ملت بر آنان باشد؛ کیفری که دامن پیامبرزادگانی چون یهود را گرفت. اطلاعات تاریخی در باره لشکرکشی بخت النصر با اشارات این آیات در سختگیری مهاجمان بر یهود و جست و جوی خانه به خانه سرزمینشان و ورود به مکان مقدس آنها، هماهنگ است و تأییدی است بر درستی انطباق این آیات بر داستان بخت النصر از سوی مفسران. افزون بر این، با سیاست تربیتی قرآن در پرداختن به ماجراهای تاریخی به منظور عبرت گیری و ارشاد نیز همسویی دارد.
ماجرای مرگ صد ساله عزیر
آیه دیگری که نزد برخی مفسران ۱ بر این داستان اشاره دارد، آیه 2۵9 سوره بقره است که ماجرای مرگ صد ساله عزیر را پس از دیدن جنازههای کشتار بخت النصر وخرابیهای بیت المقدس بیان میکند:
أَوْ كاَلَّذِی مَرَّ عَلی قَرْيَةٍ وَ هی خَاوِيَةٌ عَلی عُرُوشِهَا قَالَ أَنی يُحی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلی طَعَامِک وَ شَرَابِک لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انظُرْ إِلی حِمَارِک وَ لِنَجْعَلَک ءَايَةً للنَّاسِ وَ انظُرْ إِلی الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَينََ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی كُلِّ شیْءٍ قَدِيرٌ؛
يا همانند كسی كه از كنار يک آبادی (ويران شده) عبور كرد، در حالی كه ديوارهای آن، به روی سقفها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوان های اهل آن، در هر سو پراكنده بود. او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده میكند»؟! (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند. سپس زنده كرد و به او گفت: «چقدر درنگ كردی»؟ گفت: «يک روز يا بخشی از يک روز». فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردی! نگاه كن به غذا و نوشيدنی خود (كه همراه داشنی، با گذشت سالها) هيچ گونه تغيير نيافته است! (خدایی كه يک چنين مواد فاسدشدنی را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولی به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشی شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمينان خاطر توست، و هم) برای این که تو را نشانهایی برای مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها (ی مركب سواری خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند میدهيم، و گوشت بر آن میپوشانيم»! هنگامی كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: «میدانم خدا بر هر كاری توانا است».
1.تفسير القمي، ج۱، ص۸۷؛ سعد السعود للنفوس منضود، ص۱۱۸؛ جامع البيان في تفسير القرآن، ج۳، ص۲۱؛ الدر المنثور في تفسير المأثور، ج۱، ص۳۳۲
این آیه در بین آیات همسو و هم مضمونی آمده ۱ که بر اثبات قدرت خداوند در آفرینش دو باره در قیامت دلالت دارند. به گفته مفسران یاد شده، منظور از فرد مورد اشاره در آیه 2۵9، عزیر (که نام اصلیاش «ارمیا» است) و منظور از دیار مخروبه بیت المقدس است که در اثر لشکر کشی بخت النصر ویران و سکنه آن قتل و عام شدند و عزیر با گذر از این شهر ویرانه و دیدن بقایای جنازه های پوسیده کشته شدگان، این سؤال برایش پیش میآید که واقعاً چگونه این استخوانهای پوسیده و از هم جدا شده در روز قیامت دوباره زنده میشوند.
اگر تطبیق آیه مورد بحث را بر این داستان بپذیریم، این آیه بر قتل عام و ویرانی گسترده شهر بیت المقدس از سوی بخت النصر دلالت دارد. بدین ترتیب، با محتوای آیه قبل (وعده عذاب بنی اسرائیل با سلطه یافتن دشمن بیرحم) هماهنگی دارد؛ یعنی با توصیف «لشکرکشی دشمن» به «عذاب» تناسب دارد. بدیهی است وقتی دشمنی برای یافتن ساکنان شهر و کشتار آنان، جست و جوی خانه به خانه راه بیندازد، چیزی از آن شهر و مردمانش باقی نمیماند و چنانچه پس از مدتی کسی از آن دیار بگذرد، همان چیزی را میبیند که در این آیه به تصویر کشیده شده است: (وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا).
گفتنی است در بین تفاسیر نقلی، تفسیر القمی(ج1، ص87)، با تکیه بر روایت هارون بن خارجة از امام صادق علیه السلام و تفاسیری چون جامع البيان طبری (ج3، ص21) و الدر المنثور (ج1، ص333)؛ با تکیه بر اقوال برخی تابعین، اشاره این آیه را بر عزیر و ماجرای کشتار بخت النصر میدانند. شیخ صدوق نیز روایتی طولانی در باره بخت النصر و ارمیا از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که این آیه را ناظر بر حال ارمیا دانسته است ۲.
ماجرای عذاب قومی با فرو ریختن سقفها
آیه دیگری که نزد برخی مفسران بر ماجرای لشکر کشی بخت النصر، نظر دارد آیه 2۶ سوره نحل است؛
قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَنی اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ؛كسانی كه قبل از ايشان بودند (نيز) از اين توطئهها داشتند، ولی خداوند به سراغ شالوده (زندگی) آنها رفت و آن را از اساس ويران كرد و سقف از بالا بر سرشان فرو ريخت و عذاب (الهی) از آن جایی كه نمیدانستند به سراغشان آمد!
تعبیر (فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ) در این آیه بسیار شبیه آیه قبل است که گفته میشد در باره عبور «عزیر» از «بیت المقدس ویران» است. شاید شباهت این دو تعبیر و حقیقت هولناک ویرانی این شهر در دوره بخت النصر برخی مفسران را به این تطبیق رهنمون کرده باشد.
1.آیات ۲۵۸ تا ۲۶۰
2.كمال الدين، ج۱، ص۲۲۵
این تطبیق، دست کم، با آگاهی بنی اسرائیل از «لشکرکشی دشمن در آینده و نابودی بیت المقدس» _ که در برخی روایات ۱ و نقلهای تاریخی آمده _ سازگاری ندارد؛ چرا که در این آیه تصریح شده که این عذاب و مجازات الهی از آنجا كه باور نمیكردند و نمیدانستند، به سراغشان آمد؛ مگر آن که بگوییم آنان گمان نمیکردند این دشمن ویرانگر از منطقه بابل باشد.
ماجرای عداوت یهود با جبرئیل
آیه دیگری که با ماجرای بخت النصر مرتبط دانسته شده،۲ آیات 97 و 98 سوره بقره است:
قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِک بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدی وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِينَ * مَنْ كانَ عَدُوًّا للهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ؛(آنها میگويند: «چون فرشتهای كه وحی را بر تو نازل میكند، جبرئيل است، و ما با جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نمیآوريم!») بگو: «كسی كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است، در حالی كه كتب آسمانی پيشين را تصديق میكند و هدايت و بشارت است برای مؤمنان.
با این توضیح که دلیل دشمنی بنی اسرائیل با جبرئیل آن است که وقتی پیامبر زمان آنها، از آینده خطرناک بنی اسرائیل و لشکرکشی دشمنی بیرحم، بر آنان آگاه شد، بنی اسرائیل فردی را برای پیدا کردن او گماردند، اما او پس از دسترسی به این دشمن _ که دوران کودکی خود را سپری میکرد _ نتوانست او را بکشد؛ چرا که جبرئیل با این کار مخالفت کرد و مانع شد. بدین جهت، بنی اسرائیل کینه جبرئیل را به دل گرفتند ۳.
ماجرای مانعین از مساجد خدا
آیه صد و چهارده سوره بقره آیه دیگری است که از نظر برخی4 مفسران چون سدی و قتادة 5 به ماجرای لشکرکشی بخت النصر و ویرانی بیت المقدس، نظر دارد:
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَ سَعی في خَرابِها أُولئِک ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ؛ كيست ستمكارتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيری كرد و سعی در ويرانی آنها نمود؟! شايسته نيست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد اين (كانونهای
1.تفسير القمی، ج۱، ص۸۷
2.. التفسير الإمام العسكري، ص۴۰۷؛ أسباب نزول القرآن، ص۳۴.
3.تفسيرالإمام العسكري، ص۴۴۸، ح ۲۹۶؛ أسباب نزول القرآن، ص۳۴، ح۴۱
4.. زاد المسير في علم التفسير، ج۱، ص۱۰۳.
عبادت) شوند. بهره آنها در دنيا (فقط) رسوایی است و در سرای ديگر، عذاب عظيم (الهی)!
این تطبیق، از آن روی صورت گرفته است که بخت النصر در حمله به بیت المقدس معابد یهودیان را ویران کرد.
ماجرای فرار مترفین از عذاب و گرفتار شدنشان در بیرون شهر
آیه دیگری که نزد برخی از مفسران۱ بر ویژگی ویرانگری و عذاب بودن بخت النصر نظر دارد، آیه 11 سوره انبیاء و آیات بعد آن است:
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ * فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ * لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ * قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ * فَما زالَتْ تِلْک دَعْواهُمْ حَنی جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ.چه بسيار آبادیهای ستمگری را در هم شكستيم و بعد از آنها، قوم ديگری روی كار آورديم! هنگامی كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند! (گفتيم:) فرار نكنيد و به زندگی پر ناز و نعمت، و به مسكنهای پر زرق و برقتان بازگرديد! شايد (سائلان بيايند و) از شما تقاضا كنند (شما هم آنان را محروم بازگردانيد)! گفتند: «ای وای بر ما! به يقين ما ستمگر بوديم!» و هم چنان اين سخن را تكرار میكردند، تا آنها را درو كرده و خاموش ساختيم!
هر چند آیه عام است، ولی به گفته برخی از مفسران، یکی از مصادیق مورد نظر آیه، قریه «حضور» در یمن است که اهل آن ظالم بودند و خداوند بخت النصر را بر آنان مسلط کرد؛ همان گونه که بر بیت المقدس مسلط کرد ۲.
گفتنی است طبری در ذیل آیه چهل و ششم سوره ابراهیم: (وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ)، از مجاهد نقل کرده که این آیه به بخت النصر نظر دارد؛ گر چه بسیاری این آیه را در باره نمرود میدانند ۳.
سُدی از مفسران سده نخست هجری نیز بخت النصر و حکومت او را یکی از مصادیق اصحاب اخدود در آیه چهارم سوره بروج: (قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ) دانسته است ۴. در روایت کمال الدین از پیامبر صلی الله علیه وآله نیز بدان اشاره شده است ۵.
1.. تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، ج۸، ص۲۴۴۷؛ جامع البيان في تفسير القرآن، ج۱۷، ص۸ ؛ الدر المنثور في تفسير المأثور، ج۴، ص۳۱۵.
2.تفسير القرآن العظيم، ج۸، ص۲۴۴۷؛ الدر المنثور في تفسير المأثور، ج۴، ص۳۱۵
3.جامع البيان في تفسير القرآن، ج۱۳، ص۱۶۱
4.تفسير ابن كثير، ج۸، ص۳۶۴
5.كمال الدين، ج۱، ص۲۲۵
جمعبندی
تا بدین جا روشن شد که به جز آیات نخستین سوره اسراء که تعداد زیادی از مفسران آنها را با لشکر کشی بخت النصر در ارتباط دیدهاند در تطبیق سایر آیات بر این ماجرا و حوادث پیرامونی اش، نظر غالبی وجود ندارد و دیدگاهها مختلف است؛ ضمن آن که با فرض دلالت برخی از آیات بر ماجرای حمله بخت النصر به بیت المقدس، اثبات ارتباط بین این ماجرا و قتل یحیی نیازمند دلیل و قرینه است که از این آیات بر نمیآید. بنا بر این، میتوان گفت حداکثر دلالت قرآن بدین ماجرا، اشاراتی است که بر جنبه پندگیری آن دارد.
ارتباط بخت النصر با انتقامگیری از خون یحیی از منظر روایات
گذشت که داستان سلطه بخت النصر بر بنی اسرائیل از ماجراهای مشهور نزد اهل کتاب و مردمان مرتبط با آنها بوده و قرآن کریم از پرداختن بدان پرهیز کرده و فقط به اشاراتی بسنده کرده است. هر چند عترت نیز در نقل داستانها، راهبردی همسو با قرآن دارد، اما باید توجه داشت که گاه به اقتضای شرایط و حال مخاطبان، نقل تفصیلی برخی ماجراها، ضرورت پیدا میکرده است. در جست و جوی نام و نقش بخت النصر در ماجرای انتقام از خون یحیی علیه السلام به روایات ذیل دست یافتیم:
1. روایت هارون بن خارجة از امام صادق علیه السلام
در این روایت مسند، از سلطه یافتن بخت النصر بر بنی اسرائیل به عنوان عذاب الهی یاد شده، اما سخنی از قتل یحیی و ارتباط این دو ماجرا به میان نیامده است. این روایت را حسین بن سعید اهوازی در باب «امر به معروف و نهی از منکر» کتاب الزهد چنین نقل کرده است:
حدثنا الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد، عن يحیی الحلبي، عن هارون بن خارجة، عن أبي عبد الله علیه السلام قال: إن الله بعث إلی بني إسرائيل نبياً يقال له إرميا، فقال: قل لهم ما بلد بنفسه من كرام البلدان و غرس فيه من كرام الغروس و نقيته [نفسه] من كل [غرسه] غريبة [عربية] فأخلف فأنبت خرنوباً [خربوناً] فضحكوا منه و استهزءوا به فشكاهم إلی الله، فأوحی الله إليه أن قل لهم إن البلد البيت المقدس و الغرس بنو إسرائيل نقيتهم من كل غريبة و نحيت عنهم كل جبار فأخلفوا، فعملوا بمعاصي فلأسلطن عليهم في بلدهم من يسفک دماءهم و يأخذ أموالهم و إن بكوا لم أرحم بكاءهم، و إن دعوا لم أستجب دعاءهم فشلوا و فشلت أعمالهم و لأخربنها مائة عام ثم لأعمرنها، قال فلما حدثهم جزعت العلماء، فقالوا: يا رسول الله! ما ذنبنا نحن و لم نكن نعمل بعملهم فعاود لنا ربك، فصام سبعاً، فلم يوح إليه، فأكل أكلة ثم صام سبعاً؛ فلما كان اليوم الواحد و العشرون يوماً أوحی الله إليه لترجعن عما تصنع أن
تراجعني في أمر قد قضيته أو لأردن وجهک علی دبرک ثم أوحی إليه أن قل لهم إنكم رأيتم المنكر فلم تنكروه و سلط عليهم بخت نصر ففعل بهم ما قد بلغك.
تفسیر عیاشی نیز این ماجرا را از امام صادق علیه السلام و به نقل از ابو بصیر، همین گونه نقل کرده است 1؛ با این تفاوت که در آخر متن، عباراتی در توصیف برخورد بخت النصر با ارمیا، پس از اشغال بیت المقدس و ماجرای مرگ صد ساله ارمیا و زنده شدن مجددش آورده است. در نقل عیاشی نیز جریان عذاب بنی اسرائیل توسط بخت النصر بی ارتباط با قتل یحیی انعکاس یافته است.
گفتنی است منبع دیگر هماهنگ با این نقل، کتاب سعد السعود سید بن طاووس است 2. وی این نقل را از تفسیر ابن عقده آورده است. این نقل با همان سند نقل حسین بن سعید اهوازی آمده، اما در پایان سند، به جای نقل از امام صادق علیه السلام از ابو بصیر نقل شده است که با توجه به نقل عیاشی از امام صادق علیه السلام با واسطه ابو بصیر به نظر میرسد اشتباه و آمیختگیای در نگارش رجال سند صورت گرفته و ماجرا در اصل از امام صادق علیه السلام نقل شده است.3
نکته قابل توجه در این روایت، تعبیر «إنكم رأيتم المنكر فلم تنكروه و سلط عليهم بختنصر ففعل بهم ما قد بلغك» است که دلیل تسلط بخت النصر بر بنی اسرائیل را ترک فریضه امر به معروف و نهی از منکر میداند و مقصر اصلی آن را عالمان جامعه یهود میداند. این مطلب بر تعطیلی جریان دائمی اصلاح جامعه از سوی نخبگان فرهنگی نظر دارد. این بدان معناست که جامعه یهود در آن دوران، ساز وکار دفاعی درونی خود را در برابر فساد از دست داده بود و درمان این تباهی، به جراحی سخت و به توسط عوامل بیرونی (سلطه دشمنان) نیاز داشت. این نکته همان پند و عبرتی است که از این ماجرا به دست میآید و نقل داستان را برای عبرتگیری جوامع بعدی توجیه پذیر میکند. پس میتوان گفت این روایت با مبانی قرآن کریم در نقل داستانها هماهنگ است؛ بویژه که تعبیر «ما قد بلغک» آمده و از بازگویی جزئیات داستان به پشتوانه اطلاعات کافی در این زمینه، پرهیز کرده و به تبیین فلسفه سلطه یافتن بخت النصر بر بنی اسرائیل بسنده کرده است؛ یعنی درست همان شیوهای که قرآن کریم در آغاز سوره اسراء در پیش گرفته و از سلطه دادن دشمنان بر یهودیان به خاطر فسادشان خبر داده و به نقل داستان نپرداخته است (با فرض
1.تفسيرالعياشي، ج۱، ص۱۴۰، ح۴۶۶
2.سعدالسعود، ص۱۱۷
3.. گفتنی است رواندی در قصص الانبیاء، ص۲۲۲ نیز این متن را با سند «و بالإسناد المتقدم «شیخ صدوق »، عن سعد بن عبد الله، حدثنا محمد بن عيسی بن عبيد، عن النضر بن سويد، عن يحيی بن عمران الحلبي، عن هارون بن خارجة، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله علیه السلام قال.» نقل کرده است که به متن تفسیر العیاشی نزدیک است، اما تعبیر «ففعل بهم ما قد بلغک» در آن نیامده است.
پذیرش نظر مفسرانی که این آیات را بر ماجرای بخت النصر تطبیق دادهاند).
این روایت، امتیاز همسویی با قرآن و مسلمات تاریخی را دارد و در تعارض با روایات دیگر _ که عموماً بی سندند _ نصاب لازم را برای رجحان داراست.
2. روایت شیخ صدوق _ رحمه الله _ در کمال الدین
روایت دیگری که بر ماجرای لشکر کشی بخت النصر و عذاب بنی اسرائیل با آن، اشاره کرده است روایتی است که شیخ صدوق _ رحمه الله _ در کمال الدین آورده است. وی در بحث غیبت انبیای پیشین، روایتی از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل میکند که در آن از غیبت دو پیامبر بنی اسرائیلی سلیمان و دانیال سخن به میان آمده است. از آنجا که سیر تاریخی غیبت انبیا به ترتیب تاریخ حیات آنها بیان شده، به هم زمانی دانیال با بخت النصر و تقدمش بر دوره یحیی اشاره شده است. هر چند بر این نقل، روح داستان سرایی حاکم است، اما باید توجه داشت که ارزش تاریخی این روایت قابل توجه است، حتی اگر ارزش روایی و انتسابش به معصوم اثبات نگردد؛ زیرا حکایت از تلقی موجود نسبت به دوره بخت النصر دارد؛ یعنی همان گفته مورخان که دوره حیات او را قرنها قبل از یحیی میدانند.۱
1.. كمالالدين، ج۱، ص۱۵۶: حدثني بذلك أبو الحسن أحمد بن ثابت الدواليني بمدينة السلام، عن محمد بن الفضل النحوي، عن محمد بن علي بن عبد الصمد الكوفي، عن علي بن عاصم، عن محمد بن علي بن موسی، عن أبيه، عن آبائه، عن الحسين بن علي علیه السلام، عن رسول الله صلی الله علیه وآله في آخر حديث طويل قد أخرجته في هذا الكتاب في باب ما روي عن النبي صلی الله علیه وآله من النص علی القائم علیه السلام و أنه الثاني عشر من الأئمة علیهم السلام ثم إن داود علیه السلام أراد أن يستخلف سليمان… فلما حضرته «سلیمان» الوفاة أوصی إلی آصف بن برخيا بأمر الله تعالی ذكره فلم يزل بينهم تختلف إليه الشيعة و يأخذون عنه معالم دينهم ثم غيب الله تبارك و تعالی آصف غيبة طال أمدها ثم ظهر لهم فبقي بين قومه ما شاء الله ثم إنه ودعهم فقالوا له أين الملتقی قال علی الصراط و غاب عنهم ما شاء الله فاشتدت البلوی علی بني إسرائيل بغيبته و تسلط عليهم بخت نصر فجعل يقتل من يظفر به منهم و يطلب من يهرب و يسبي ذراريهم فاصطفی من السبي من أهل بيت يهودا أربعة نفر فيهم دانيال و اصطفی من ولد هارون عزيرا و هم يومئذ صبية صغار فمكثوا في يده و بنو إسرائيل في العذاب المهين و الحجة دانيال علیه السلام أسير في يد بخت نصر تسعين سنة… و أفضی الأمر بعده إلی عزير علیه السلام فكانوا يجتمعون إليه و يأنسون به و يأخذون عنه معالم دينهم فغيب الله عنهم شخصه مائة عام ثم بعثه و غابت الحجج بعده و اشتدت البلوی علی بني إسرائيل حنی ولد يحیی بن زكريا علیه السلام و ترعرع فظهر و له سبع سنين فقام في الناس خطيبا فحمد الله و أثنی عليه و ذكرهم بأيام الله و أخبرهم أن محن الصالحين إنما كانت لذنوب بني إسرائيل و أن العاقبة للمتقين و وعدهم الفرج بقيام المسيح علیه السلام بعد نيف و عشرين سنة من هذا القول.
3. روایت مناظره امام رضا علیه السلام با اهل کتاب
در روایت مناظره امام رضا علیه السلام با اهل کتاب در مرو، بر این حقیقت تأکید شده که از نظر زمانی، ماجرای بخت النصر و اسارت بنی اسراییل توسط او، قبل از دوران عیسی بوده است.۱ این بدان معناست که جریان انتقام گیری بخت النصر از خون حضرت یحیی که با عیسی علیه السلام هم دوره بوده است سخن نادرستی است.
اما نقلهای که در آنها بر همزمانی بخت النصر با قتل یحیی تصریح شده عبارتاند از:
الف) نقل تفسیر القمی از روایت هارون بن خارجه
نخستین نقلی که لازم است بدان پرداخته شود نقل تفسیر القمی از روایت هارون بن خارجه است که اضافات فراوانی نسبت به نقل کتاب الزهد دارد. متن تفسیر القمی گر چه در آغاز از حیث سند و متن با متن کتاب الزهد همانند است اما پس از عبارت «قل لهم لأنكم رأيتم المنكر فلم تنكروه » به تفصیل در باره جزئیات داستان سخن به میان آمده است مثل پی گیری ارمیا نبی از جای بخت النصر، سر زدن به او، رسیدگی به او، آگاه کردن او از سرنوشت وی در حاکم شدن بر بنی اسرائیل و گرفتن امان نامه از وی و غیره تا مرگ صد ساله عزیر پس از تخریب بیت المقدس. در این ادامه که خود چند برابر متن کتاب الزهد است از قتل یحیی به عنوان فلسفه عذاب یهودیان یاد شده است، گویا قتل یحیی یا عامل آن یعنی عصیان پادشاه یهود را همان منکری دانسته که احبار یهود به خاطر نهی نکردن از آن، مستحق عذاب شدهاند. همچنین فاصله قتل یحیی تا ظهور بخت النصر را صد سال دانسته است. در این جا بخشهایی از این متن میآید:
حدثني أبي، عن النضر بن سويد، عن يحیی الحلبي، عن هارون بن خارجة، عن أبي عبد الله علیه السلام قال: لما عملت بنو إسرائيل المعاصي و عتوا عن أمر ربهم، فأراد الله أن يسلط عليهم
1.. التوحيد، ص۴۲۲: قال الرضا علیه السلام: يا نصراني إني أسألك عن مسألة، قال: سل فإن كل عندي علمها أجبتك، قال الرضا علیه السلام: ما أنكرت أن عيسی كان يحیی الموتی بإذن الله – عز وجل-، قال الجاثليق: أنكرت ذلك من قبل أن من أحیی الموتی و أبرأ الأكمه و الأبرص، فهو رب مستحق، لأن يعبد. قال الرضا علیه السلام: فإن اليسع قد صنع مثل ما صنع عيسی مشی علی الماء و أحیی الموتی و أبرأ الأكمه و الأبرص فلم يتخذه أمته رباً و لم يعبده أحد من دون الله – عز وجل -، و لقد صنع حزقيل النبي علیه السلام مثل ما صنع عيسی بن مريم علیه السلام فأحيا خمسة و ثلاثين ألف رجل من بعد موتهم بستين سنة، ثم التفت إلی رأس الجالوت، فقال له: يا رأس الجالوت! أتجد هؤلاء في شباب بني إسرائيل في التوراة ؟! اختارهم بخت نصر من سبي بني إسرائيل حين غزا بيت المقدس، ثم انصرف بهم إلی بابل، فأرسله الله – عز وجل – إليهم، فأحياهم هذا في التوراة لا يدفعه إلا كافر منكم، قال رأس الجالوت: قد سمعنا به و عرفناه، قال: صدقت، ثم قال علیه السلام: يا يهودي خذ علی هذا السفر من التوراة، فتلا علیه السلام علينا من التوراة آيات، فأقبل اليهودي يترجح لقراءته و يتعجب، ثم أقبل علی النصراني، فقال: يا نصراني! أ فهؤلاء كانوا قبل عيسی أم عيسی كان قبلهم ؟! قال: بل كانوا قبله.
من يذلهم و يقتلهم، فأوحی الله تعالی إلی أرميا: يا أرميا ما بلد انتخبته من بين البلدان و غرست فيه من كرائم الشجر فأخلف، فأنبت خرنوباً، فأخبر أرميا أخيار علماء بني إسرائيل، فقالوا له: راجع ربک ليخبرنا ما معنی هذا المثل، فصام أرميا سبعاً، فأوحی الله إليه: يا أرميا! أما البلد فبيت المقدس و أما ما أنبت فيها فبنو إسرائيل الذين أسكنتهم فيها فعملوا بالمعاصي و غيروا ديني و بدلوا نعمتي كفرا، فبي حلفت لأمتحننهم بفتنة يظل الحكيم فيها حيران و لأسلطن عليهم شر عبادي ولادة و شرهم طعاماً فليسلطن عليهم بالجبرية، فيقتل مقاتليهم و يسبي حريمهم و يخرب ديارهم التي يغترون بها و يلقي حجرهم الذي يفتخرون به علی الناس في المزابل مائة سنة، فأخبر أرميا أحبار بني إسرائيل، فقالوا له: راجع ربك، فقل له: ما ذنب الفقراء و المساكين و الضعفاء، فصام أرميا سبعاً، ثم أكل أكلة فلم يوح إليه شيء ثم صام سبعاً و أكل أكلة و لم يوح إليه شيء ثم صام سبعاً، فأوحی الله إليه: يا أرميا! لتكفن عن هذا أو لأردن وجهک في قفاك، قال: ثم أوحی الله تعالی إليه: قل لهم لأنكم رأيتم المنكر فلم تنكروه، فقال أرميا: رب! أعلمني من هو حنی آتيه و آخذ لنفسي و أهل بيتي منه أماناً قال ائت موضع كذا و كذا، فانظر إلی غلام أشدهم زماناً و أخبثهم ولادة و أضعفهم جسماً و شرهم غذاءً فهو ذلك، فلما وافی نظر إلی جبل من تراب وسط المدينة و إذا دم يغلي وسطه كلما ألقي عليه التراب خرج و هو يغلي، فقال: ما هذا؟ فقالوا: هذا دم نبي كان لله فقتله ملوک بني إسرائيل و دمه يغلي و كلما ألقينا عليه التراب خرج يغلي، فقال بختنصر: لأقتلن بني إسرائيل أبداً حنی يسكن هذا الدم و كان ذلک الدم دم يحیی بن زكريا علیه السلام 1.
نقد و بررسی
این متن با توجه به اشکالات ذیل قابلیت تعارض و مقابله را با متون روایی بالا ندارد و از این رو قابل اعتنا نیست:
_ با مسلمات تاریخی در این باره در تعارض است؛
_ با شیوه قرآن و عترت در نقل داستان در تعارض است؛ چرا که هم بسیار وارد جزئیات شده و هم به اموری پرداخته که از حیث عبرت اندوزی ارزشی ندارند؛ چنان که نقل آنها در فهم ارکان داستان نقشی ندارد؛ مانند گشتن به دنبال بخت النصر _ که کودکی بیش نبوده _ و گرفتن امان نامه که بیشتر داستانسرایی است تا باز گویی یک ماجرای تاریخی عبرت آموز.
_ تفاوت معناداری که با نقل منابع دیگر دارد.
_ تردیدهای موجود در باره ترکیب متن تفسیر القمی که آمیختهای از متنهای دو مؤلف است بر این متن نیز سنگینی میکند.
با توجه به مطالب یاد شده میتوان گفت اعتبار این نقل دست کم در بخش اضافات نسبت به کتاب الزهد و تفسیر العیاشی، خدشهدار است.
1.تفسير القمي، ج۱، ص۸۶
از این رو، گمان میرود اضافات موجود در نقل تفسیر القمی نسبت به متن تفسیر العیاشی و کتاب الزهد، عبارات کسانی است که با الهام از نقلهای موجود در بازار داستانسرایان در صدد بر آمدهاند داستان را به گمان خود تکمیل کنند.
ب) روایت ابو رافع از پیامبر صلی الله علیه وآله
دومین روایتی که لشکرکشی بخت النصر را برای انتقامگیری الهی از خون یحیی دانسته، روایتی طولانی از شیخ صدوق است که آن را از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده است. وی در ابتدا تصریح میکند که این روایت طولانی است و ما بخش مورد نیاز را آوردهایم. با این حال، مقدار منتخب ایشان نیز نسبتاً طولانی است. از این رو، فقط بخشهایی از آن در ذیل میآید:
حدثنا أبي و محمد بن الحسن _ رضي الله عنهما _ قالا حدثنا سعد بن عبد الله، قال حدثنا أحمد بن محمد بن عيسی، عن العباس بن معروف، عن علي بن مهزيار، عن الحسن بن سعيد، عن محمد بن إسماعيل القرشي عمن حدثه، عن إسماعيل بن أبي رافع، عن أبيه أبي رافع، قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله: إن جبرئيل علیه السلام نزل علي بكتاب فيه خبر الملوك، ملوک الأرض قبلي و خبر من بعث قبلي من الأنبياء و الرسل، و هو حديث طويل أخذنا منه موضع الحاجة إليه، قال: لما ملک أشج بن أشجان و كان يسمی الكيس و كان قد ملک مائتين و ستاً و ستين سنة ففي سنة إحدی و خمسين من ملكه بعث الله _ عز و جل عيسی _ ابن مريم _ عليهما السلام _ و بعث في عباده نبياً من الصالحين و هو يحیی بن زكريا، ثم قبض شمعون و ملک عند ذلک أردشير بن بابكان أربع عشرة سنة و عشرة أشهر و في ثماني سنين من ملكه قتلت اليهود يحیی بن زكريا علیه السلام، فلما أراد الله _ عز و جل _ أن يقبضه أوحی إليه أن يجعل الوصية في ولد شمعون و يأمر الحواريين و أصحاب عيسی بالقيام معه، ففعل ذلک و عندها ملک سابور بن أردشير ثلاثين سنة حتی قتله الله و علم الله و نوره و تفصيل حكمته في ذرية يعقوب بن شمعون و معه الحواريون من أصحاب عيسی علیه السلام، و عند ذلک ملک بختنصر مائة سنة و سبعاً و ثمانين سنة، و قتل من اليهود سبعين ألف مقاتل علی دم يحیی بن زكريا و خرب بيت المقدس و تفرقت اليهود في البلدان۱.
نقد و بررسی
در این نقل نیز، زمان حیات بخت النصر، پس از قتل یحیی علیه السلام دانسته شده و جالب آن که دوره این پیامبر را پس از عیسی علیه السلام دانسته، در حالی که یحیی علیه السلام از بشارت دهندگان عیسی علیه السلام بوده و پس از این پیامبر اولو العزم، دوران فترت آغاز شده و پیامبری نبوده است؛ چنان که از رسول اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده است:
لیس بینی و بین عیسی نبی۲.
1.كمال الدين، ج۱، ص۲۲۵
این متن، علاوه بر اشکال یاد شده _ که در ترتیب تاریخی انبیا دچار تشویش است _ از لحاظ تاریخی نیز با اجماع مورخان در خصوص ظهور بخت النصر قرنها قبل از یحیی، دچار تناقض گویی است.
جالب آن که متن روایت قبلی کمال الدین _ که در سطور بالا نقل شد _ کاملاً مخالف این متن است و همان ترتیب تاریخی مشهور دوره حیات انبیا را بازگو میکند که بر اساس آن، بخت النصر در دوره دانیال بوده است؛ یعنی قرنها قبل از دوره یحیی.
نکته دیگر در باره این متن طولانی، شباهت آن به داستانپردازی و نقل آن در یک جلسه برای مخاطبان از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله است که با شیوه معصومان علیهم السلام مغایرت دارد.
ج) مرسله مقاتل بن سلیمان
در المناقب شهر آشوب (ج۴، ص83) نیز به نقل از مقاتل بن سلیمان متنی به امام سجاد علیه السلام نسبت داده شده که باز بخت النصر را انتقام گیرنده یحیی میداند. این متن، علاوه بر اشکالات فوق، گرفتار مشکل بیسندی و متهم بودن مقاتل بن سلیمان نیز هست.
د) مرسله راوندی
او نیز در قصص الانبیاء (ص219، ح28۶) نقلی را با همین مضمون به امام صادق علیه السلام نسبت میدهد که باز مشکلات یاد شده در آن دیده میشود.
در باره بخت النصر نکاتی دیگری در متون روایی بیان شده که میتوان آنها را در ذیل عناوین کلی ذیل بازگو کرد:
_ سلطه یافتن بخت النصر بر تمام سرزمینها با این بیان که فقط چهار نفر توانستند بر تمام سرزمینها حکومت کنند: دو مؤمن، یعنی سلیمان و ذو القرنیین و دو کافر، یعنی نمرود و بخت النصر ۱.
_ بخششهای مالی بخت النصر به دانیال نبی و پذیرش او.۲
_ تبیین دلیل دشمنی بنی اسرائیل با جبرئیل و این که جبرئیل مانع از قتل بخت النصر در کودکی شده است؛ زیرا پیامبر آن دوران با خبر غیبی از لشکرکشی او در آینده با خبر شد و قومش کسی را برای قتل وی اعزام کردند، اما جبرئیل وی را از کشتن او باز داشت و سرانجام، وی قدرت یافت و به بیت المقدس لشکر کشید. از این رو، آنان با جبرئیل دشمن شدند ۳.
1.الخصال، ص۲۵۵، ح۱۳۰
2.. بحار الأنوار، ج۲۹، ص۴۴۸: و في كتاب الكرّ و الفرّ قالوا: وجدنا عليّاً علیه السلام يأخذ عطاء الأوّل و لا يأخذ عطاء ظالم إلّا ظالم. قلنا: فقد وجدنا دانيال يأخذ عطاء بخت نصر.
_ اشاره به نحوه مرگ بخت نصر و گرفتار شدنش در تیه (ظاهراً منظور سرگردانی وی در بیابان و مرگ در اثر گرسنگی و تشنگی است) در روایت توحید مفضل:
كما عوجل فرعون بالغرق و بختنصر بالتيه و بلبيس بالقتل…
_ خواب بخت نصر در دورانی که یهودیان اسیر را در بابل نگه داری میکرد و تعبیر خواب او توسط دانیال.۱
_ اشاره به خرابی بیت المقدس توسط بخت النصر و تبدیل آن به مرکز زبالهدانی و شکایت بردن این مکان به خداوند:
عللالشرائع، عن موسی بن بكر، عن أبي الحسن الأول علیه السلام قال، قال النبي صلی الله علیه وآله: إن الله أوحی إلی موسی أني منزل عليک من السماء ناراً فأسرج منها في بيت المقدس، فقال: لما خرب بختنصر البيت و ألقی فيه الكناسات اتخذ فيه حشاً فشكت تلک البقعة إلی الله _ عز و جل _ ، فقالت: يا رب! عمرتني بملائكتک و جعلتني بيتک و جعلت في مواضع خيار أنبيائک و رسلک و سلطت علي مجوسياً يعبد النيران، ففعل في ما فعل، قال: فأوحی الله _ عز و جل _ إليها أنما فعلت بک هذا ليعلم أهل القری أنهم إذا عصوني كانوا علي أهون۲.
در این متن، بخت النصر مجوسی دانسته شده است. از این جهت، با نقلهایی تاریخی که او را از وابستگان حکومت ایران در دوران تولد عیسی میدانند، هماهنگی دارد و با نقلِ مشهور «استقلال دولت کلده به رهبری بخت النصر و شکل نگرفتن دولت هخامنشی در آن دوران »، ناسازگار است. مشکل دیگر این متن، تعبیر آغازین حدیث «إن الله أوحی إلی موسی أني منزل عليک من السماء ناراً فأسرج منها في بيت المقدس» است که با حقایق تاریخی در تعارض است؛ زیرا در زمان موسی بنی اسرائیل به فلسطین دست نیافتند و در وادی «تیه» گرفتار شدند. ساخت بیت المقدس مربوط به دوران داوود و سلیمان است.
تنها نکته قابل توجه در این متن، عبارت پایانی حدیث فوق است: «أنما فعلت بک هذا ليعلم أهل القری أنهم إذا عصوني كانوا علي أهون» که بر قاعده و سنت الهی کیفر دادن به ملتهای عصیانگر دلالت دارد و بر پندآموزی و عبرتگیری نظر دارد. به نظر میرسد این نکته برگرفته از شیوه رایج و رفتار قاعدهمند معصوم در نقل داستان دارد که از سوی دیگران الگو برداری شده است.
_ راوندی در قصص الانبیاء متنی را به امام صادق علیه السلام نسبت داده که در آن بر انتقام-گیری الهی از دشمنان اولیا توسط شرورترین افراد اشاره دارد و انتقام بخت النصر از یحیی را در همین زمینه توجیه و تبیین میکند:
1.. الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۷۶: قال دانيال في الرؤيا التي رآها بخت نصر ملك بابل و عبرها… .
2.عللالشرائع، ج۲، ص۳۱۹، ح۳
ن ابن بابويه، عن أبيه، حدثنا محمد بن أبي القاسم، عن محمد بن علي الكوفي، عن أبي عبد الله الخياط، عن عبد الله بن القاسم، عن عبد الله بن سنان قال، قال أبو عبد الله علیه السلام: إن الله _ عز و جل _ إذا أراد أن ينتصر لأوليائه انتصر لهم بشرار خلقه و إذا أراد أن ينتصر لنفسه انتصر بأوليائه، و لقد انتصر ليحیی بن زكريا علیه السلام ببخت نصر سبعين ألفاً في سنة واحدة، ثم سكن.
هر چند انتقامگیری از ستمکاران به وسیله ستمکاری دیگری از سنتهای مجرب الهی است، اما چنان که میبینید، در این متن اشکالِ هم زمان دانستن بخت النصر و یحیی _ یعنی ناسازگاری با مشهورات تاریخی _ وجود دارد. تعبیر هفتاد هزار کشته به انتقام خون یحیی بر گرفته از اخبار موجود در زمینه قتل عام یهودیان توسط بخت النصر است که وارد نقلهای مربوط به یحیی شده؛ با تکیه بر این باور که انتقام گیرنده وی بخت النصر بوده است. برخی از متون نیز بدون نام بردن از بخت النصر کشتار بنی اسرائیل را به انتقام یحیی هفتاد هزار گفتهاند ۱ که باز متأثر از نقلهای یادشده و توهم ارتباط این دو است.
نکته
هر چند در برخی منابع سنی سرنوشت قاتلان امام حسین علیه السلام با سرنوشت قاتلان یحیی در دنیا یکی دانسته شده و (به نقل از ابن عباس) متنهایی آمده که خداوند به انتقام یحیی هفتاد هزار نفر از یهودیان را گرفتار تیغ دشمن ساخته و در انتقام خون امام حسین علیه السلام نیز چنین میکند؛ اما آنچه در منابع روایی شیعی بر آن تأکید شده، مشابهت امام حسین علیه السلام با یحیی علیه السلام در نوع مصیبت است. مرحوم مجلسی _ رحمه الله _ این گونه روایات را در بحار الأنوار (ج1۴، ص1۶7) ذیل باب پانزدهم با عنوان قصص زكريا علیه السلام و يحیی علیه السلام آورده است. در این روایات بر شباهت مصیبت و گریه آسمان بر این دو شهید اشاره شده است.
اگر مصیبت این دو شهید را مشابه بدانیم، بعید نیست نحوه انتقام نیز مشابه باشد. بر اساس روایات، انتقام گیرنده خون امام حسین علیه السلام خداست که به واسطه امام مهدی علیه السلام و با غلبه دادن جریان حق بر جبهه باطل، از ظلمه و جریان باطل انتقام خواهد گرفت. بعید نیست که انتقام یحیی نیز در آن دوران باشد.
گفتنی است پس از قتل یحیی، یهودیان مورد هجوم برخی دشمنان قرار گرفتند که ممکن است عموم مردم بدان به دیده انتقام الهی نگریسته باشند.
1.المستدرک، ج۲، ص۲۹۰؛ ج ۳، ص۱۷۸؛ بحار الانوار، ج۴۵، ص ۲۹۸، ح۱۰، به نقل از ابن عباس
نکتابنامه
_ الاحتجاج علی أهل اللجاج، احمد بن علی طبرسی (م۵88ق)، تصحیح: محمد باقر خرسان، مشهد: نشر مرتضی، 1۴03ق.
_ الاخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود الدينوری (م282ق)، تحقيق: عبد المنعم عامر، مراجعه: جمال الدين شيال، قم: منشورات الرضی، 13۶8ش.
_ اسباب نزول القرآن، علی بن احمد واحدی، تحقيق: كمال بسيونی زغلول، بيروت: دار الكتب العلمية، 1۴11ق.
_ بحار الأنوار، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی (م1110ق)، تصحیح: جمعی از محققان، بيروت: دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1۴03ق.
_ تاريخ ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد بن خلدون (م 808ق)، تحقيق: خليل شحادة، بيروت: دار الفكر، دوم، 1۴08ق/1988م.
_ تاريخ الطبری، محمد بن جرير طبری (م310ق)، ترجمه: ابو القاسم پاينده، تهران: اساطير، پنجم، 137۵ش.
_ تفسير القرآن العظيم، ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد، تحقيق: اسعد محمد الطيب، عربستان سعودی: نشر مكتبة نزار مصطفی الباز، 1۴19ق.
_ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير اسماعيل بن عمرو دمشقی، تحقيق: محمد حسين شمس الدين، بيروت: دار الكتب العلمية، منشورات محمدعلی بيضون، 1۴19ق.
_ تفسير القمي، علی بن ابراهیم قمی، تصحیح: طيّب موسوی جزائری، قم: دار الكتاب، 1۴0۴ق.
_ تفسير المنسوب إلی الإمام الحسن العسكري علیه السلام، تصحیح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، قم: مدرسة الإمام المهدي _ عجل الله تعالی فرجه الشريف _ ، 1۴09ق.
_ تفسير العياشي، محمد بن مسعود عياشی (م320ق)، تصحیح: هاشم رسولی محلاتی، تهران: المطبعة العلمية، 1380ق.
_ التوحيد، محمد بن علی ابن بابويه (م381ق)، تصحیح: هاشم حسينی، قم: نشر جامعه مدرسين، 1398ق.
_ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ابن بابويه، محمد بن علی(م381ق)، قم: دار الشريف الرضي للنشر، 1۴0۶ق.
حدیث نتتیجه
گفته شد که بر اساس نقلهای معتبر و مشهور تاریخی، بخت النصر قرنها قبل از یحیی شهید بوده و نمیتواند انتقام گیرنده خون یحیی باشد و نیز روشن شد که قرآن کریم هیچ نامی از بخت النصر نبرده است؛ چنان که از قتل یحیی نیز سخنی به میان نیاورده است. با این حال، برخی آیات در نزد گروهی از مفسران به ماجرای بخت النصر اشاره دارند که بیش از همه آیات اول سوره اسراء، قابل تطبیق بر ماجرای لشکرکشی او به بیت المقدس بودند، ولی با این اشکال رو به رو بودند که با فرض پذیرش دلالت یا اشارت این آیات بر ماجرای یاد شده، ارتباط آن با قتل یحیی و اثبات همزمانی آنها، نیازمند دلیل و قرینه است که از آیات بر نمیآید.
در خصوص روایات نیز باید گفت که برخی از متون روایی، مثل روایت مناظره امام رضا علیه السلام تصریح داشتند که قرنها بین این دو واقعه تاریخی فاصله بوده است. برخی از روایات نیز به همزمانی آنها دلالت داشتند که ضمن بررسی آنها بدین نتیجه رسیدیم که به دلیل مشکلاتی چون مخالفت با مسلمات تاریخی، حاکم بودن روح داستانسرایی بر آنان و مشکل سند و ارسال، قابل اعتماد نیستند.
بدین ترتیب، بر اساس مسلمات تاریخی و دلالت برخی روایات، ارتباطی بین بخت النصر و انتقامگیری از خون یحیی وجود ندارد. اما این که انتقام یحیی چگونه بوده یا خواهد بود، درست معلوم نیست. شاید شباهت مصیبت وی با امام حسین علیه السلام شباهت انتقامگیری از خونشان را در دوره ظهور مهدی موعود علیه السلام در پی داشته باشد. از این رو، میتوان گفت در خصوص مجازات قاتلان یحیی علیه السلام تنها متن روایی قابل اعتنا روایتی است که شیخ صدوق آن را در عقاب الاعمال آورده و با سنت عذاب و انتقام الهی از مجرمان در آخرت نیز سازگار است:
ثواب الاعمال وعقاب الاعمال: حدثني محمد بن الحسن قال حدثني محمد بن الحسن الصفار، عن إبراهيم بن هاشم، عن عثمان بن عيسی، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبي جعفر علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله إن في النار منزلة لم يكن يستحقها أحد من الناس إلا بقتل الحسين بن علي و يحیی بن زكريا علیه السلام۱.
در دوزخ جایگاهی وجود دارد که کسی شایستگی آن را پیدا نمیکند، مگر با کشتن حسین بن علی و یحیی بن زکریا علیهما السلام.
بنا بر این، در باره بخت النصر فقط میتوان به آن دسته از متون _ که بین بخت النصر و یحیی ارتباطی ندیدهاند _ اعتماد کرد. در این متون نیز رویه غالب همان شیوه قرآن کریم در بازگویی داستانهاست که بر پندگیری و عبرت گرفتن از ماجراهای گذشتگان تأکید دارد.
1.ثواب الأعمال، ص۲۱۶
شاید بتوان گفت رساترین پیام ماجرای تسلط بخت النصر بر بنی اسرائیل، سلطه یافتن دشمن بیرحم خارجی بر یک ملت به خاطر فساد و طغیان است. این نوع عذاب، نوعی درمان یک جامعه آلوده به شمار میآید که سیستمهای نظارتی و اصلاحی درونی خود وا نهاده است؛ چنان که بنی اسرائیل نهاد نظارتی و اصلاحی «امر به معروف و نهی از منکر » را تعطیل کردند و این باعث شد فساد و تباهی چنان در جامعه گسترش و نهادینه شود که به جراحی سخت توسط عامل بیرونی، یعنی دشمنان نیازمند باشد. درس عبرت این داستان زنگ خطری است برای تمام جوامعی که به چنین دردی گرفتارند.
حدیث نت