وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

ديدگاه اسلام و نقد فمينيسم

0

ديدگاه اسلام و نقد فمينيسم

پرسش 9. مهم ترين موارد تعارض و تفاوت هاى نگرش فمينيستى با ديدگاه اسلام در چيست؟

از ديدگاه اسلام، برخلاف فرهنگ ها و ملل پيشين و معاصر غرب و شرق، زن و مرد، از جهت ساختار آفرينش و ماهيت وجودى، يكسان و همانند مى باشند و جز در موارد خاصى از جهت حقوق و تكاليف تفاوتى وجود ندارد.
در اين جا به اختصار، بعضى از نقاط تعارض ديدگاه قرآن و با عقايد و آموزه هاى فمينيستى بيان مى شود:

اشتراك تكوينى و تشريعى زن و مرد

فهرستى از موارد اشتراك تكوينى و تشريعى زن و مرد، بر اساس آيات قرآن عبارت است از:
1-1. تساوى كامل در برخوردارى از ماهيت انسانى و لوازم آن. (زن و مرد، دو صنف از يك نوع هستند – و نه دو نوع متفاوت – و گوهر وجودى آنان يك حقيقت واحد است): « يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِى تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً »(73)؛ «اى مردم، از پروردگارتان كه شما را از «نفس واحدى» آفريد و جفتش را [نيز ] از او آفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد، پروا داريد؛ و از خدايى كه به [نام ] او از همديگر درخواست مى كنيد پروا نماييد؛ و زنهار از خويشاوندان مَبُريد، كه خدا همواره بر شما نگهبان است».

1-2. تساوى كامل در طى نمودن و سير راه تكامل انسانى و قرب به خدا و عبوديت پروردگار: « مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى  وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ »(74)؛ «هر كس -از مرد يا زن- كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكيزه اى، حيات [حقيقى ] بخشيم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى دادند پاداش خواهيم داد».

1-3. تساوى كامل در امكان انتخاب جناح حق و باطل و ايمان و كفر: « الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِينَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛ وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ »(75)؛ «مردان و زنان دو چهره، [همانند ]يكديگرند. به كار ناپسند وامى دارند و از كار پسنديده باز مى دارند، و دستهاى خود را [از انفاق ]فرو مى بندند. خدا را فراموش كردند، پس [خدا هم ] فراموششان كرد. در حقيقت، اين منافقانند كه فاسقند. خدا به مردان و زنان دو چهره و كافران، آتش جهنم را وعده داده است. در آن جاودانه اند. آن [آتش ] براى ايشان كافى است، و خدا لعنتشان كرده و براى آنان عذابى پايدار است».

و بر عكس آن در جهت مثبتِ ايمانى مى فرمايد: « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ »(76)؛ «و مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند، كه به كارهاى پسنديده وا مى دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى دارند، و نماز را بر پا مى كنند و زكات مى دهند، و از خدا و پيامبرش فرمان مى برند. آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، كه خدا توانا و حكيم است. خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى وعده داده است كه از زير [درختان ] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه خواهند بود. و [نيز ]سراهايى پاكيزه در بهشت هاى جاودان [به آنان وعده داده است ]و خشنودى خدا بزرگتر است. اين است همان كاميابى بزرگ».

1-4. اشتراك در اكثر قريب به اتفاق تكاليف و مسئوليت ها: « وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ »(77)؛ «و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده اند، دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد، و خداوند توانا و حكيم است».
و يا « الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِى فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِى دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْ آخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ »(78)؛ «به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد، و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، در [كار] دين خدا، نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد، و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند».
و « قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى  لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ؛ وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى  جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِى الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى  عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ »(79)؛ «به مردان با ايمان بگو: «ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند، كه اين براى آنان پاكيزه تر است، زيرا خدا به آنچه مى كنند آگاه است». و به زنان با ايمان بگو: «ديدگان خود را [از هر نامحرمى ]فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعاً از آن پيداست. و بايد روسرى خود را بر گردن خويش [فرو ]اندازند، و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش ] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه [از زن ] بى نيازند يا كودكانى كه بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نكرده اند، آشكار نكنند؛ و پاهاى خود را [به گونه اى به زمين ]نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مى دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن ] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد».

و يا « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ »(80)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما [بودند ]مقرر شده بود، باشد كه پرهيزگارى كنيد».
1-5. استقلال اجتماعى، سياسى و اعتقادى زنان و حق مشاركت زنان در عرصه فعاليت هاى اجتماعى، سياسى و فرهنگى:
خداوند متعال مى فرمايد: « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ؛ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِى عِنْدَكَ بَيْتاً فِى الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِى مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِى أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ »(81)؛ «و براى كسانى كه ايمان آورده اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه كه گفت: «پروردگارا، پيش خود در بهشت خانه اى برايم بساز، و مرا از فرعون و كردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر برهان. و مريم دخت عمران را، همان كسى كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتاب هاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود».

1-6. استقلال اقتصادى زنان و حق مالكيت و اشتغال آنان: « وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى  بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيماً »(82)؛ «و زنهار، آنچه را خداوند به [سبب ] آن، بعضى از شما را بر بعضى [ديگر] برترى داده آرزو مكنيد. براى مردان از آنچه [به اختيار ]كسب كرده اند بهره اى است، و براى زنان [نيز] از آنچه [به اختيار ]كسب كرده اند بهره اى است. و از فضل خدا درخواست كنيد، كه خدا به هر چيزى داناست».

1-7. برخوردارى مادران از حقوق خانوادگى نظير پدران، بلكه ترجيح و اولويت دادن به حق مادر با توجه به زحمات و تكاليف و مسئوليت هايش: « وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِى ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ »(83)؛ «و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند، و[لى ] اگر آنها با تو دركوشند تا چيزى را كه بدان علم ندارى با من شريك گردانى، از ايشان اطاعت مكن. سرانجامتان به سوى من است، و شما را از [حقيقت ]آنچه انجام مى داديد باخبر خواهم كرد».
و يا « وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى  وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِى عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِى وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ »(84)؛ «و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم؛ مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى. و از شير باز گرفتنش در دو سال است. [آرى، به او سفارش كرديم ] كه شكرگزارِ من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه ] به سوى من است».

دو. تفاوت هاى تكوينى و تشريعى زن و مرد

در اين مجال، صرفاً نمونه هايى از تفاوت هاى حقوقى بين زن و مرد – كه در قرآن كريم بيان و مبناى شريعت اسلامى شده است – يادآورى مى شود. گفتنى است اين آيات مغاير با مفاد برخى از كنوانسيون هاى بين المللى است كه با گرايش فمينيستى، تنظيم و تصويب شده است و در آن هرگونه تفاوت حقوقى بين زن و مرد تبعيض تلقّى و خواستار محو آن شده است. براى مثال، مفاد كنوانسيون رفع كليه اشكال تبعيض عليه زنان، در حدود نود مورد با احكام و مقررات شرعى مغايرت دارد. البته بعضى از آنها مورد اختلاف مجتهدان است؛ اما بيشتر موارد آن با فتاواى مسلم و يا دست كم نظر مشهور فقها مغايرت دارد. در اين مجال به بعضى از موارد مغاير با احكام شرعى اشاره مى شود:
2-1. قصاص: « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِى الْقَتْلى  الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى  بِالْأُنْثى  فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْ ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى  بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ »(85)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، درباره كشتگان، بر شما [حق ] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر كس كه از جانب برادر [دينى ]اش [يعنى ولىّ مقتول ]، چيزى [از حق قصاص ] به او گذشت شود، [بايد از گذشت ولىّ مقتول ] به طور پسنديده پيروى كند، و با [رعايت ]احسان، [خونبها را] به او بپردازد. اين [حكم ] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست؛ پس هر كس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناك است».

2-2. عدّه نگه داشتن زنان مطلقه: « وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِى أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْ آخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِى ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً »(86)؛ «و زنان طلاق داده شده، بايد مدت سه پاكى انتظار كشند، و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براى آنان روا نيست كه آنچه را خداوند در رحم آنان آفريده، پوشيده دارند؛ و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند، به بازآوردن آنان در اين [مدّت ]سزاوارترند. و مانند همان [وظايفى ] كه بر عهده زنان است ، به طور شايسته، به نفع آنان [بر عهده مردان ] است، و مردان بر آنان درجه برترى دارند، و خداوند توانا و حكيم است».

2-3. عدّه وفات: « وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِى أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ »(87)؛ «و كسانى از شما كه مى ميرند و همسرانى بر جاى مى گذارند، [همسران ]چهار ماه و ده روز انتظار مى برند؛ پس هرگاه عدّه خود را به پايان رساندند، در آنچه آنان به نحو پسنديده درباره خود انجام دهند، گناهى بر شما نيست، و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است».

2-4. لزوم كسب اجازه ازدواج دختر از ولىّ: « وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ »(88)؛ «و با زنان مشرك ازدواج مكنيد، تا ايمان بياورند. قطعاً كنيز با ايمان بهتر از زن مشرك است، هر چند [زيبايى ]او شما را به شگفت آورد. و به مردان مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند. قطعاً برده با ايمان بهتر از مرد آزاد مشرك است، هر چند شما را به شگفت آورد. آنان [شما را] به سوى آتش فرا مى خوانند، و خدا به فرمان خود، [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مى خواند، و آيات خود را براى مردم روشن مى گرداند، باشد كه متذكر شوند».
خداى متعال در پرهيز دادن مردان مؤمن از ازدواج با زنان مشرك، فعل را به خود آنان استناد مى دهد «وَ لا تَنْكِحُوا» اما در پرهيز دادن زنان مؤمنه از ازدواج با مردان مشرك، فعل را به اولياء و سرپرست هاى آنان استناد مى دهد و فعل نكاح را با صيغه اِفعال «لا تَنْكِحُوا» ذكر مى كند و مى گويد: «زنان مؤمنه را به نكاحِ مردان مشرك در نياوريد…».
و نيز: « وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِى بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى  وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ »(89)؛ «و اگر پيش از آنكه با آنان نزديكى كنيد، طلاقشان گفتيد، در حالى كه براى آنان مَهرى معين كرده ايد، پس نصف آنچه را تعيين نموده ايد [به آنان بدهيد]، مگر اينكه آنان خود ببخشند، يا كسى كه پيوند نكاح به دست اوست ببخشد؛ و گذشت كردنِ شما به تقوا نزديكتر است. و در ميان يكديگر بزرگوارى را فراموش مكنيد، زيرا خداوند به آنچه انجام مى دهيد بيناست».
در اين آيه نيز گره و پيوند ازدواج دختر را به دست اولياء و سرپرست هاى آنان مى داند.
2-5. محدوديت در شهادت «گواهى»ِ زنان. براى مثال: « …وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى  وَ… »(90)؛ «…از ميان گواهانى كه [به عدالت آنان ]رضايت داريد [گواه بگيريد]، تا [اگر] يكى از آن دو [زن ]فراموش كرد، [زنِ ]ديگر، وى را يادآورى كند. و چون گواهان احضار شوند، نبايد خوددارى ورزند. و از نوشتن [بدهى ] چه خرد باشد يا بزرگ، ملول نشويد، تا سررسيدش [فرا رسد]…».

2-6. تعدّد همسرگزينى براى مردان « وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِى الْيَتامى  فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى  وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى  أَلاَّ تَعُولُوا »(91)؛ «و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد، هر چه از زنان [ديگر ]كه شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه، چهار چهار، به زنى گيريد. پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد، به يك [زن آزاد] يا به آنچه [از كنيزان ]مالك شده ايد [اكتفا كنيد]. اين [خوددارى ]نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيال وار گرديد]».

2-7. ارث دختر و پسر و زن و مرد: «يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِى أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ … »(92)؛ «خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش مى كند: سهم پسر، چون سهم دو دختر است».

و نيز: « يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِى الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ كانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَكَ وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ »(93)؛ «از تو [درباره كلاله ] فتوا مى طلبند؛ بگو: «خدا درباره كلاله فتوا مى دهد: اگر مردى بميرد و فرزندى نداشته باشد، و خواهرى داشته باشد، نصف ميراث از آن اوست. و آن [مرد نيز] از او ارث مى برد، اگر براى او [=خواهر] فرزندى نباشد. پس اگر [ورثه فقط] دو خواهر باشند، دو سوم ميراث براى آن دو است، و اگر [چند] خواهر و برادرند، پس نصيب مرد، مانند نصيب دو زن است. خدا براى شما توضيح مى دهد تا مبادا گمراه شويد، و خداوند به هر چيزى داناست».

2-8. ارث همسران از يكديگر: « وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ »(94)؛ «و نيمى از ميراث همسرانتان از آنِ شما [شوهران ]است اگر آنان فرزندى نداشته باشند؛ و اگر فرزندى داشته باشند يك چهارم ماترك آنان از آنِ شماست، [البته ] پس از انجام وصيتى كه بدان سفارش كرده اند يا دَينى [كه بايد استثنا شود]، و يك چهارم از ميراث شما براى آنان است اگر شما فرزندى نداشته باشيد؛ و اگر فرزندى داشته باشيد، يك هشتم براى ميراث شما از ايشان خواهد بود».

2-9. ازدواج موقت براى مردان داراى همسر: « وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً »(95)؛ «و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است ] به استثناى زنانى كه مالك آنان شده ايد؛ [اين ]فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است. و غير از اين [زنان نامبرده ]، براى شما حلال است كه [زنان ديگر را ]به وسيله اموال خود طلب كنيد -در صورتى كه پاكدامن باشيد و زناكار نباشيد- و زنانى را كه متعه كرده ايد، مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد، و بر شما گناهى نيست كه پس از [تعيين مبلغ ]مقرر، با يكديگر توافق كنيد [كه مدت عقد يا مَهر را كم يا زياد كنيد]؛ مسلماً خداوند داناى حكيم است».

2-10. حرمت ازدواج با محارم و منع از اختلاط بين زن و مرد: « وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلاً؛ حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتِى أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاَّتِى فِى حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتِى دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً؛ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ … »(96)؛ «و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود درآورده اند، نكاح مكنيد؛ مگر آنچه كه پيشتر رخ داده است، چرا كه آن، زشتكارى و [مايه ]دشمنى، و بد راهى بوده است. [نكاح اينان ] بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمه هايتان، و خاله هايتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادرهايتان كه به شما شير داده اند، و خواهران رضاعى شما، و مادران زنانتان، و دختران همسرانتان كه [آنها دختران ]در دامان شما پرورش يافته اند و با آن همسران همبستر شده ايد -پس اگر با آنها همبستر نشده ايد بر شما گناهى نيست [كه با دخترانشان ازدواج كنيد]- و زنان پسرانتان كه از پشت خودتان هستند، و جمع دو خواهر با همديگر -مگر آنچه كه در گذشته رخ داده باشد- كه خداوند آمرزنده مهربان است».

2-11. منع از دوستى دختر و پسر (رفيق بازى) و روابط خارج از چارچوب شرع: « فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ »(97)؛ «پس آنان را با اجازه خانواده شان به همسرى [خود] درآوريد و مَهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه ]پاكدامن باشند نه زناكار، و دوست گيران پنهانى نباشند. پس چون به ازدواج [شما ]درآمدند، اگر مرتكب فحشا شدند، پس بر آنان نيمى از عذاب [=مجازات ] زنان آزاد است. اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان ] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد…».
و نيز: « وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِى أَخْدانٍ »(98)؛ «و [بر شما حلال است ازدواج با ]زنان پاكدامن از مسلمان، و زنان پاكدامن از كسانى كه پيش از شما كتاب [آسمانى ] به آنان داده شده، به شرط آنكه مَهرهايشان را به ايشان بدهيد، در حالى كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست خود بگيريد. و هر كس در ايمان خود شكّ كند، قطعاً عملش تباه شده، و در آخرت از زيانكاران است».
فمنيست ها مدعى اند هيچ مكان اختصاصى و هيچ روابط اختصاصى وجود ندارد و به همين دليل هيچ گونه محدوديت در روابط و تمايز بين جنسيت ها را برنمى تابند.

2-12. حرمت نگاه ناروا به نامحرم و محدوديت در روابط دختر و پسر: « يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛ وَ قَرْنَ فِى بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى  وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً »(99)؛ «اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر ]نيستيد، اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد؛ و گفتارى شايسته گوييد. و در خانه هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستاده اش را فرمان بريد. خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر ]بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند».
و نيز: « قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى  لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ؛ وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى  جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ… »(100)؛ «به مردان با ايمان بگو: «ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند، كه اين براى آنان پاكيزه تر است، زيرا خدا به آنچه مى كنند آگاه است»؛ و به زنان با ايمان بگو: «ديدگان خود را [از هر نامحرمى ]فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعاً از آن پيداست. و بايد روسرى خود را بر گردن خويش [فرو ]اندازند، و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش ] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه [از زن ] بى نيازند يا كودكانى كه بر عورت هاى زنان وقوف حاصل نكرده اند، آشكار نكنند؛ و پاهاى خود را [به گونه اى به زمين ]نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مى دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن ] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد».
2-13. مديريت كلان و رهبرى جامعه و توليت قضاء و …: « الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى  بَعْضٍ … »(101)؛ «مردان، سرپرست زنانند، به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى كنند».
2-14. مديريت و رياست مرد بر خانواده: « الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى  بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ … »(102)؛ «مردان، سرپرست زنانند، به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى كنند. پس، زنان درستكار ، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان ] حفظ كرده، اسرار [شوهران خود] را حفظ مى كنند».

2-15. تمكين و نشوز: « الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى  بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتِى تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِى الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً »(103)؛ «مردان، سرپرست زنانند، به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى كنند. پس، زنان درستكار ، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان ]حفظ كرده، اسرار [شوهران خود] را حفظ مى كنند. و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست ]پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه ها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را بزنيد؛ پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش ] مجوييد، كه خدا والاى بزرگ است».

2-16. حق نفقه زن (گرچه به نفع زنان است، ولى چون دايمى است، مشمول تبعيض مثبت استثنا شده در كنوانسيون است): « الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى  بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ »(104)؛ «مردان، سرپرست زنانند، به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى كنند. پس، زنان درستكار ، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان ]حفظ كرده، اسرار [شوهران خود] را حفظ مى كنند».
2-17. ميزان پوشش اسلامى «حجاب»: « يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى  أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ … »(105)؛ «اى پيامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: «پوشش هاى خود را بر خود فروتر گيرند. اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط ]نزديكتر است».
2-18. حق طلاق به دست مردان: « وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ »(106)؛ «و اگر آهنگ طلاق كردند، در حقيقت خدا شنواى داناست».
و نيز: « يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ »(107)؛ «اى پيامبر، چون زنان را طلاق گوييد، در [زمان بندى ]عدّه آنان طلاقشان گوييد و حساب آن عدّه را نگه داريد، و از خدا، پروردگارتان بترسيد».

73) نساء(4)، آيه 1؛ و نيز ر. ك: شورى(42)، آيه 11؛ حجرات(49)، آيه 13؛ اعراف(7)، آيه 189.
74) نحل(16)، آيه 97؛ و نيز ر. ك. به: نساء(4)، آيه 124؛ توبه(9)، آيه 72؛ احزاب()، آيه 35.
75) توبه(9)، آيه 67 و 68.
76) همان، آيه 71 و 72؛ و نيز ر.ك: نور(24)، آيه 26؛ آل عمران 3)، آيه 43 و… .
77) مائده(5)، آيه 38.
78) نور(24)، آيه 2.
79) نور(24)، آيه 30 و 31.
80) بقره(2)، آيه 183 و آيات ديگر.
81) تحريم()، آيات 10-12 و… .
82) نساء(4)، آيه 32 و… .
83) عنكبوت(29)، آيه 8.
84) لقمان(31)، آيه 14 و آيات ديگر مانند: اسراء(17): 23 و 24؛ بقره(2آيه 83؛ مريم(19)، آيه 14؛ انعام(6)، آيه 151؛ نساء(4)، آيه 36؛ احقاف(46)، آيه 15.
85) بقره(2)، آيه 178.
86) بقره(2)، آيه 227.
87) بقره(2)، آيه 234.
88) بقره(2)، آيه 221.
89) بقره(2)، آيه 238.
90) بقره(2)، آيه 282.
91) نساء(4)، آيه 3.
92) نساء()، آيه 11.
93) همان، آيه 176.
94) نساء(4)، آيه 12.
95) نساء(4)، آيه 24.
96) نساء(4)، آيات 22 و 23 و 24.
97) نساء(4)، آيه 25.
98) مائده(5)، آيه 5.
99) احزاب(33)، آيه 32 و 33.
100) نور(24)، آيه 30 و 31.
101) نساء(4)، آيه 34.
102) همان، آيه 34.
103) همان، آيه 34.
104) همان، آيه 34.
105) احزاب(33)، آيه 59 و نيز: نور(24)، آيات 30 و 31 و 60.
106) بقره(2)، آيه 227.
107) طلاق(65)، آيه 1.

منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسش و پاسخ های فمينيسم .

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.