وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

توبه مردی که می خواست به زنی تجاوز کند

0

توبه مردی که می خواست به زنی تجاوز کند

توبه اهنگر

راوی این داستان عجیب می گوید:

در شهر بصره وارد بازار آهنگران شدم، آهنگری را دیدم آهن تفتیده را با دست روی سندان گذاشته و شاگردانش با پتک بر آن آهن می کوبند.

به تعجّب آمدم که چگونه آهن تفتیده دست او را صدمه نمی زند؟ از آهنگر سبب این معنا را پرسیدم، گفت: سالی بصره دچار قحطی شدید شد به طوری که مردم از گرسنگی تلف می شدند، روزی زنی جوان که همسایه ی من بود پیش من آمد و گفت: از تلف شدن بچه هایم می ترسم چیزی به من کمک کن، چون جمالش را دیدم فریفته ی او شدم، پیشنهاد غیر اخلاقی به او کردم، زن دچار خجالت شد و به سرعت از خانه ام بیرون رفت.

پس از چند روز به خانه ام آمد و گفت: ای مرد! بیم تلف شدن فرزندان یتیمم می رود، از خدا بترس و به من کمک کن، باز خواهشم را تکرار کردم، زن خجالت زده و شرمنده خانه ام را ترک کرد.

دو روز بعد مراجعه کرد و گفت: به خاطر حفظ جان فرزندان یتیمم تسلیم خواسته ی توام. مرا به محلّی ببر که جز من و تو کسی نباشد، او را به محلّی خلوت بردم، چون به او نزدیک شدم به شدّت لرزید، گفتم: تو را چه می شود؟ گفت: به من وعده ی جای خلوت دادی، اکنون می بینم می خواهی در برابر پنج بیننده ی محترم مرتکب این عمل نامشروع شوی، گفتم: ای زن! کسی در این خانه نیست، چه جای این که پنج نفر باشند،

گفت: دو فرشته ی موکل بر من، دو فرشته ی موکل بر تو و علاوه بر این چهار فرشته، خداوند بزرگ هم ناظر اعمال ماست، من چگونه در برابر اینان مرتکب این عمل زشت شوم؟

کلام آن زن در من چنان اثر گذاشت که بر اندامم لرزه افتاد و نگذاشتم در آن عرصه ی سخت دامنش آلوده شود، از او دست برداشتم، به او کمک کردم و تا پایان قحطی جان او و فرزندان یتیمش را حفظ نمودم، او به من به این صورت دعا کرد:

خداوندا! چنانکه این مرد آتش شهوتش را به خاطر تو فرو نشاند، تو هم آتش دنیا و آخرت را بر او حرام گردان. بر اثر دعای آن زن از صدمه ی آتش دنیا در امان ماندم .

کتاب توبه آغوش رحمت ص:171

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.