وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آشنایی با «انجیل های چهارگانه مسیحیت»

0

آشنایی با«انجیل های چهارگانه مسیحیت»

فهرست این نوشتار:

انجیل متی:

قدیمى ترین انجیل ها است و بطورى که بعضى از مسیحیان گفته اند، تصنیف این کتاب و انتشارش در سال 38 میلادى بوده، بعضى دیگر آن را بین 50 تا60 دانسته اند، پس این انجیل (که از بقیه انجیل ها قدیمى تر است) به اعتراف خود مسیحیان بعد از مسیح نوشته شده، مدرک ما در این مدعا کتاب «قاموس الکتاب المقدس» ماده (متى) تاءلیف مستر هاکس است.

و محققین از قدما و متاخرین ایشان بر آنند که این کتاب در اصل به زبان عبرانى نوشته شد و سپس به زبان یونانى و سایر زبان ها ترجمه شده است و تازه نسخه اصلى و عبرانى آن هم مفقود شده، پس آنچه ترجمه از آن به جاى مانده مجهول الحال است و معلوم نیست مترجم آن کیست، مدرک ما در این ادعا کتاب «میزان الحق» است، البته صاحب (قاموس الکتاب المقدس) هم با تردید به آن اعتراف نموده است.

 

 

انجیل مرقس:

این شخص شاگرد بطرس بوده و خود از حواریین نبوده و چه بسا که گفته اند وى انجیل خود را به اشاره بطرس و دستور وى نوشته و او معتقد به خدائى مسیح نبوده، و به همین جهات بعضى از ایشان گفته اند: مرقس انجیل خود را براى عشایر و دهاتیان نوشته و لذا مسیح را به عنوان رسولى الهى و مبلغى براى شرایع خدا معرفى کرده، در «قاموس الکتاب المقدس» این مساءله را آورده، مى گوید: گفتار پیشینیان به حد تواتر رسیده که مرقس انجیل خود را به زبان رومى نوشته و آن را بعد از وفات بطرس ‍و بولس منتشر کرده و لیکن آنطور که باید و شاید اعتبار ندارد، براى اینکه ظاهر انجیل وى این است که آن را براى اهل قبائل و دهاتیان نوشته نه براى شهرنشینان، و مخصوصا رومیان، (خواننده عزیز در این عبارت دقت فرماید)، و به هر حال مرقس، انجیل خود را در سال 61 میلادى یعنى شصت و یکسال بعد از میلاد مسیح نوشته است.

 

 

انجیل لوقا:

لوقا نیز از حواریین نبوده و اصلا مسیح را ندیده و خودش کیش نصرانیت را به تلقین بولس پذیرفته و بولس خودش مردى یهودى و بر دشمنى با نصرانیت تعصب داشته و مؤمنین به مسیح را اذیت و امور را علیه آنان واژگونه مى کرده و ناگهان و به اصطلاح امروز 180 درجه تغییر جهت داده و ادعا کرده که وقتى دچار غش شده، در حال غش مسیح او را لمس کرده و از در ملامت گفته است!: چرا اینقدر پیروان مرا اذیت مى کنى و در همان حال به مسیح ایمان آورده و مسیح به وى ماموریت داده، تا مردم را به انجیلش بشارت دهد.

 

 

موسس نصرانیت حاضر چنین کسى است، او است که ارکان مسیحیت حاضر را بنا نهاده، وى تعلیم خود را بر این اساس بنا نهاده که ایمان آوردن به مسیح براى نجات کافى است و هیچ احتیاجى به عمل ندارد و خوردن گوشت مردار و گوشت خوک را بر مسیحیان حلال و ختنه کردن و بسیارى از دستورات تورات را بر آنان تحریم نموده، با اینکه انجیل نیامده بود مگر براى اینکه کتاب آسمانى قبل، یعنى تورات را تصدیق کند و جز چند چیز معدود را که در آن حرام بود حلال نکرد و کوتاه سخن اینکه عیسى (علیه السلام) آمده بود تا شریعت تورات را که دچار سستى شده بود قوام بخشد و منحرفین و فاسقان از آن را به سوى آن برگرداند، نه اینکه عمل به تورات را باطل نموده، سعادت را منحصر در ایمان بدون عمل کند.

 

 

و لوقا انجیل خود را بعد از انجیل مرقس نوشته و این بعد از مرگ بطرس و بولس بود و جمعى تصریح کرده اند به اینکه انجیل لوقا، مانند سایر انجیل ها الهامى نبوده، همچنانکه مطالب اول انجیل او نیز بر این معنا دلالت دارد.

 

 

در آنجا آمده: اى ثاوفیلاى عزیز، از آنجائى که بسیارى از مردم کتب قصص را که ما عارف بدان هستیم مورد اتهام قرار دادند و ما اخبارى را که داریم از دست اولى ها گرفتیم که خود ناظر حوادث بوده و خدام دین خدایند، لذا مصلحت دیدم که من نیز کتابى در قصص بنویسم، چون من تابع هر چیزم (یعنى از هر داستانى روایتى از گذشتگان دارم) و دلالت این کلام بر اینکه کتاب لوقا نظریه خود او است نه اینکه به او الهام شده باشد روشن است و این معنا از «رساله الهام» تالیف «مسترکدل» نیز نقل شده است.

 

 

و «جیروم» تصریح کرده که بعضى از پیشینیان در دو باب اول این کتاب یعنى انجیل لوقا شک کرده اند، چون در نسخه اى که در دست فرقه مارسیونى موجود است، این دو باب نوشته نشده و اکهارن هم در صفحه 95 از کتاب خود بطور جزم گفته: از صفحه 43 تا 47 از باب 22 انجیل لوقا الحاقى است و باز اکهارن در صفحه 61 از کتابش گفته: در معجزاتى که لوقا در کتاب خود آورده، بیان واقعى و کذب روایتى با هم مخلوط شده و نویسنده دروغ و راست را به هم آمیخته، تا در نقل مطالب مبالغات شاعرانه را بکار گرفته باشد و عیب اینجا است که دیگر امروز تشخیص دروغ از راست کار بسیار دشوارى شده و آقاى «کلى مى شیس» گفته: انجیل متى و مرقس با هم اختلاف در نسخه دارند، ولى هر جائى که سخن هر دو یکى باشد، قول آن دو بر قول لوقا ترجیح داده مى شود.

 

 

انجیل یوحنا:

بسیارى از نصارا گفته اند، که این یوحنا همان یوحنا پسر زبدى شکارچى یکى از دوازده شاگرد مسیح است که آنان را حواریین مى گویند و این همان کسى است که در بین شاگردان مورد علاقه شدید مسیح قرار داشت، (به کتاب «قاموس الکتاب المقدس» ماده یوحنا مراجعه فرمائید). و نیز گفته اند: که «ذشیرینطوس» و «ابیسون» و مریدان این دو، به خاطر اینکه معتقد بودند که مسیح بیش از یک انسان مخلوق نیست، به شهادت اینکه وجودش بر وجود مادرش سبقت نداشت، لذا اسقف آسیا و غیر ایشان در سال 96 بعد از میلاد مسیح نزد یوحنا جمع شدند و از او خواهش کردند برایشان انجیلى بنویسد و در آن مطالبى درج کند که دیگران در انجیل هاى خود ننوشته اند و به نوعى خصوصى و بیانى مشخص و بدون ابهام ماهیت مسیح را بیان کند و یوحنا نتوانست خواهش آنان را رد نماید.

 

 

البته کلماتشان در تاریخ ترجمه ها و زبان هایى که این انجیل با آن زبان ها نوشته شده مختلف است، بعضى ها گفته اند: در سال 65 میلادى نوشته و بعضى تاریخ آن را سال 96 و بعضى سال 98 دانسته اند.

 

 

و جمعى از ایشان گفته اند:

اصلا این انجیل به وسیله یوحناى شاگرد مسیح نوشته نشده، عده اى گفته اند: نویسنده آن طلبه اى از طلاب مدرسه اسکندریه بوده، (این معنا را از جلد هفتم کتاب «کاتلک هرالد» چاپ سنه 1844 میلادى صفحه 205 و او از استاد «لن» از کتاب قصص نقل کرده اند، در کتاب قاموس هم در ماده یوحنا به آن اشاره شده است.

 

 

بعضى دیگر معتقدند که تمامى این انجیل و رساله هاى یوحنا تالیف خود او نیست بلکه بعضى از مسیحیان آن را در قرن دوم میلادى نوشته و به دروغ به یوحنا نسبت داده اند تا مردم را بفریبند.

 

 

بعضى دیگر معتقدند که انجیل یوحنا در اصل بیست باب بوده و بعد از مرگ یوحنا کلیساى (افاس) باب بیست و یکم را از خودش ‍ به آن افزوده است.

 

 

بى اعتبارى انجیلهاى چهارگانه از لحاظ سند و مجهول الحال بودن آنها

 

 

این بود حال و وضع انجیل هاى چهارگانه و اگر بخواهیم از این طرق و راویان قدر متیقن بگیریم، تمامى سندهاى این انجیل ها به هفت نفر منتهى مى شود:

 

 

۱. متى ۲. مرقس ۳. لوقا ۴. یوحنا ۵. بطرس ۶. بولس ۷. یهودا، و اعتماد همه به انجیل هاى چهارگانه اول است و اعتماد آن چهار انجیل هم به یکى است که از همه قدیم تر و سابق تر است و آن انجیل متى است که در گذشته گفتیم اصلش مفقود شده و معلوم نیست ترجمه انجیل متاى فعلى از کیست؟ و آیا با اصل مطابق است یا نه؟ و اعتماد نویسنده آن به چه مدرکى بوده؟ و اساس تعلیمات دینى او بر چه عقیده اى بوده؟ آیا قائل به «رسالت» مسیح بوده و یا به «الوهیت » او؟ در انجیلهاى موجود، شرح حالى آمده که در بنى اسرائیل مردى ظهور کرد که ادعا مى کرد: عیسى پسر یوسف نجار است و براى دعوت بسوى اللّه قیام کرد و او ادعا مى کرده که پسر خداست، و بدون داشتن پدرى، در جنس بشر متولد شد. و پدر او، وى را فرستاده تا با دار آویز شدنش، و یا کشته شدنش، عوض گناهان مردم باشد. و نیز ادعا کرده که مرده زنده مى کند، و کور مادرزاد و برصى و دیوانگان را شفا داده، جن را از کالبد دیوانگان بیرون مى کند و او دوازده شاگرد داشته، که یکى از آنان، متى صاحب انجیل بوده، که خدا به آنان برکت داد و براى دعوت ارسالشان کرد، تا دین مسیح را تبلیغ کنند و…

 

 

پس این بود خلاصه همه سرو صداهاى دعوت مسیحیت که بر پهناى شرق و غرب زمین پیچیده است. و همانطور که دیدید، تمامى حرفها به یک خبر واحد منتهى شد، که صاحب آن خبر واحد هم معلوم نیست که کیست؟ اسم و رسمش مجهول و عین و وصفش ‍ مبهم است.

 

 

عدم اعتبار کتب مسیحیت باعث شده است بعضى منکر وجود خارجى عیسى و بعضى معتقد به وجود دو عیسى شوند.

 

 

و این وهن و بى پایگى عجیب که در آغاز این قصه است باعث شده که بعضى از دانشمندان حر و آزاده اروپا ادعا کنند که عیسى بن مریم اصلا یک شخص خیالى است، که دین تراشان بمنظور تحریک مردم علیه حکومت ها و یا بنفع حکومتها در ذهن مردم ترسیم کرده اند. و اتفاقا این معنا با یک موضوع خرافى که شباهت کاملى در همه شؤون با قصه عیسى داشته، تاءیید شده و آن موضوع «کرشنا» بوده، که بت پرستان قدیم هند ادعا مى کرده اند پسر خدا بوده و از لاهوت خدا نازل شده، و خود را محکوم بدار کرده و بدار آویخته شده، تا فداى مردم و کفاره گناهان آنها باشد، و از وزر و عذاب گناهانشان رهائى بخشد. درست مانند حرفهائى که مسیحیان درباره مسیح مى گویند، (طابق النعل بالنعل)

و نیز باعث آن شد که جمعى از دانشمندان انتقادگر، بگویند در تاریخ دو نفر بنام مسیح بوده اند: یکى مسیحى که بدار آویخته نشده و دیگرى مسیحى که بدار آویخته شد و بین این دو مسیح بیش از پنج قرن فاصله است، و تاریخ میلادى که مبداء تاریخ امروز ما یعنى سال 1956 است، با ظهور هیچیک از این دو مسیح تطبیق نمى شود. چون مسیحى که بدار آویخته نشده، دویست و پنجاه سال جلوتر از آن بوده و حدود شصت سال زندگى کرده است. و مسیح دوم که بدار آویخته شده، بیش از دویست و نود سال بعد از این تاریخى بظهور رسیده، و او سى و سه سال زندگى کرده است. و قدر متیقنى که فعلا براى ما اهمیت دارد، این است که اثبات کنیم، تاریخ میلادى مسیحیت مبداء درستى نداشته، بلکه (باعتراف خود مسیحیت) دستخوش اختلال است.

 

 

علاوه بر این، همانطور که گفتیم، خود مسیحیت اقرار دارد که تاریخ میلادیش با میلاد مسیح انطباق ندارد. و این خود یک سکته تاریخى است.

 

 

امور دیگرى که موجب تردید درباره انجیلهاى مسیحیت مى شوند

 

 

علاوه بر آنچه گذشت، امور دیگرى هم هست که انسان را درباره انجیلهاى مسیحیت دچار تردید مى کند. مثلا گفته مى شود که در دو قرن اول و دوم، انجیلهاى دیگرى وجود داشته که بعضى آنها را تا صد و چند انجیل شمرده اند که انجیلهاى معروف چهار عدد از آنها است چیزى که هست، کلیسا همه آنها را تحریم کرد الا این چند انجیل را که توجه فرمودید. از این جهت باین چهار انجیل قانونیت دادند که با تعلیم کلیسا موافقت داشته است. از آن جمله شیلسوس فیلسوف در قرن دوم، نصارا را در کتاب خود «الخطاب الحقیقى» ملامت کرده که با انجیلها بازى کرده و آنچه دیروز در آن نوشته بودند امروز محو کرده اند، امروز مى نوشتند، فردا محو می کردند.

 

 

و در سال 384 میلادى «باباداماسیوس» دستور داد، ترجمه جدیدى از عهد قدیم و جدید لاتینى نوشته شود تا در همه کلیساهاى دنیا قانونیت پیدا کند، چون پادشاه آن روز «تیودوسیس» از مخاصمات و بگومگوهاى اسقف ها درباره مطالب انجیل هاى گوناگون به تنگ آمده بود و این ترجمه که نامش «فولکانا» نهاده شد، به اتمام رسید که ترجمه اى بود از خصوص انجیل هاى متى و مرقس و لوقا و یوحنا. و ترتیب دهنده این چهار انجیل گفته بود: (بعد از آنکه ما چند نسخه یونانى قدیم را با هم مقابله کردیم، این ترتیب را به آن دادیم، باین معنا که آنچه را که بعد از تنقیح و بررسى مغایر با معنا تشخیص دادیم حذف کردیم، و بقیه را همانطور که بود بحال خود باقى گذاشتیم.) آنگاه همین ترجمه که مجمع «تریدنتینى» آن را در سال 1546 یعنى بعد از یازده قرن تثبیت کرده بود، در سال 1590 سیستوس پنجم آن را تخطئه کرد و دستور داد نسخه هاى جدیدى طبع شود. باز کلیمنضوس هشتم این نسخه را هم تخطئه نموده، دستور داد نسخه اى تنقیح شده که امروز در دست مردم کاتولیک است طبع شود.

 

 

انجیل بَرنابا:

و از جمله آن انجیل هائى که نسخه هایش جمع آورى شد، «انجیل برنابا» است که یک نسخه از آن چند سال قبل کشف شد و به عربى و فارسى ترجمه شد، و این انجیلى است که تمامى داستانهایش مطابق داستانى است که قرآن کریم درباره مسیح، عیسى بن مریم آورده است و این انجیل به خط ایتالیائى پیدا شد و دکتر خلیل سعاده آن را در مصر ترجمه کرد. و دانشمند فاضل (سردار کابلى ) آنرا در ایران به زبان فارسى برگردانید.

 

 

و عجیب اینجاست که مواد تاریخی که از غیر یهود هم نقل شده، از جزئیاتى که انجیل به دعوت مسیح نسبت مى دهد، از قبیل فرزندى عیسى براى خدا، و مساءله فدا و غیر این دو ساکت است.

منبع:هدانابرگرفته از«تفسیر المیزان علامه طباطبایی»

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.