آداب و اعمال محتضر (کسی که هنگام مرگش فرا رسیده)

آداب و اعمال محتضر (کسی که هنگام مرگش فرا رسیده)
فهرست این نوشتار:
گام اول
هنگامى كه محتضر آثار وعلائم مرگ را مشاهده كرد، خود او اوّل كسى است كه بايد به احوال شخصىاش رسيدگى كند كه سفرى ابدى به سوى جهان آخرت در پيش دارد وتوشه مناسبى متناسب با آن سفر برگيرد؛ بنابراين، نخستين كارى كه ضرورى ولازم است اقرار كردن به گناه واعتراف به تقصير وكوتاهى در انجام دادن تكاليف وپشيمانى از گذشته وتوبه كامل است. به درگاه عظمت پروردگار تضرّع وگريه وزارى كند تا خداوند از گناهان گذشتهاش درگذرد ودر احوال وسختىهايى كه در پيش دارد او را به خود وديگران واگذار نكند.
در گام دوم
به وصيّت كردن بپردازد وآنچه از حقوق خدا وخلق خدا بر ذمّه دارد ادا كرده واين كار را به ديگران واگذار نكند كه پس از مرگ اختيار از كفَش مىرود وبا حسرت در اموالش مىنگرد وشياطين جنّ واِنس، ورثه ووصىّ او را وسوسه كرده، تا به وصاياى او عمل نكنند وميّت چارهاى (جز حسرت واندوه) نخواهد داشت وفرياد مىزند كه مرا برگردانيد تا كارى شايسته ونيك در اموالم به جا آورم، ولى كسى به سخن او گوش نمىدهد وحسرت وندامت وپشيمانى در آن روز فايدهاى نخواهد داشت. پس به مقدار يكسوم از اموال خود را براى بستگان ونيازمندان وكارهاى خير وآنچه براى خود مناسب مىدانى وصيّت كن وبيش از يكسوم اختيارى ندارى و وصيّت نافذ نيست.
در گام سوم
از برادران مؤمن خود حلاليّت بطلب. اگر غيبت كسى را كردهاى، يا اهانتى به او روا داشتهاى، يا آزارى به او رساندهاى، چنانچه دسترسى به وى دارى خواهش كن كه تو را حلال كند واگر دسترسى ندارى از برادران دينىات خواهش كن كه از طرف تو رضايت وى را جلب كنند.
در گام چهارم
امور فرزندان وهمسرت را پس از توكّل بر خداوند متعال به شخص امينى بسپار وبراى فرزندان صغير خود قيّم تعيين كن.
در گام پنجم
كفن خود را مهيّا كن واز كسى بخواه كه شهادتين وعقايد حقّه واذكار وادعيه وآيات مناسب را (در صورت امكان) با تربت امام حسين عليه السلام بر روى آن بنويسد. البتّه اين در صورتى است كه قبلاً كفن خود را آماده نكرده باشى، وگرنه سزاوار است مؤمن همواره كفنش آماده ودر دسترس وى باشد.
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس كفنش آماده ونزداو حاضر باشد، نام او را جزءِ غافلان ننويسند»[1] وگاه به كفنش نگاه كند كهثواب دارد.
در گام ششم
در مرحله بعد، ديگر در فكر زن وفرزند ومال وثروت نباشد وتوجّه به پروردگار پيدا كرده وبه ياد او باشد وانديشه كند كه اين امور فانى زودگذر فايدهاى برايش ندارد وبه غير از لطف حق ورحمت پروردگار، چيزى در دنيا وآخرت به فرياد او نمىرسد. وبىشك اگر توكّل بر خدا كند امور بازماندگانش به صورتى نيكو به انجام خواهد رسيد.
وبه اين نكته توجّه داشته باشد كه اگر خودش زنده مىماند بدون مشيّت واراده الهى نمىتوانست سودى به آنها رسانده، يا زيانى را از آنها دور كند؛ خدايى كه آنها را آفريده، از او به آنها مهربانتر است.
در گام آخر
وسرانجام در آن حال در مقام رجا واميد باشد. به رحمت الهى بسيار اميدوار باشد وبه شفاعت حضرت رسول صلى الله عليه و آله وحضرات ائمّه معصومين عليهم السلام اميد بسيار داشته باشد ومنتظر قدوم شريف آن بزرگواران باشد. وبداند كه همگى آن بزرگواران در آن زمان حاضر شده وبه شيعيان خود بشارتها داده وسفارشهايى به ملكالموت در مورد آنها خواهند كرد.
وصيّت كردن نيكو
1. در روايتى معتبر مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين آورده است: «هر كس در وقت مرگ وصيّت نيكو نكند، نشانه كمبود عقل ومروّت اوست. گفتند: اى رسول خدا، چگونه وصيّت كند؟ فرمود: هنگامى كه وفات او نزديك شود ومردم نزد او جمع شوند، بگويد:
اَللّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَالاَْرْضِ، عالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ، الرَّحْمـنُ الرَّحيمُ، اِنّي اَعْهَدُ اِلَيْکَ أَنِّى اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَريکَ لَکَ وَاَنَّ مُحَمَّدآ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ وَاَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَاَنَّکَ تَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ وَاَنَّ الْحِسابَ حَقٌّ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَما وَعَدَ اللهُ فيها مِنَ النَّعِيمِ الْمَأْكَلِ والمَشْرَبِ وَالنِّكاحِ حَقٌّ وَأَنَّ النّارَ حَقٌّ وَأَنَّ الإِيمانَ حَقٌّ وَأَنَّ الدّينَ كَما وَصَفْتَ وَأَنَّ الاِْسْلامَ كَما شَرَعْتَ وَاَنَّ الْقَوْلَ كَما قُلْتَ وَاَنَّ الْقُرْآنَ كَما اَنْزَلْتَ وَاَنَّکَ اَنْتَ اللهُ الْحَقُّ الْمُبينُ وَاِنِّى اَعهَدُ اِلَيْکَ فِى الدّارِ الدُّنْيا أَنِّى رَضيتُ بِکَ رَبّآ وَبِالاِْسْلامِ دِينآ وَبمُحمَّدٍ صلى الله عليه و آله نَبِيَّآ وَبِعَلِىٍّ اِمامآ وَبِالْقُرْآنِ كِتابآ وَأنَّ أهْلَ بَيْتِ نَبِيِّکَ: أَئِمَّتي. اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتي عِنْدَ شِدَّتي وَرَجائي عِنْدَ كُرْبَتى وَعُدَّتي عِنْدَ الاُْمُورِ الَّتي تَنْزِلُ بي وَاَنْتَ وَلِيِّى فِى نِعْمَتي وَاِلهى وَاِلـهُ آبائي، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلا تَكِلْني اِلى نَفْسي طَرْفَةَ عَيْنٍ اَبَدآ وَآنِسْ في قَبْري وَحْشَتي وَاجْعَلْ لي عِنْدَکَ عَهْدآ يَوْمَ اَلْقاکَ مَنْشورآ.[2]
سپس حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: اين عهد وپيمان ميّت است از روزى كه مىخواهد وصيّت كند ووصيّت بر هر مسلمانى لازم وواجب است».
حضرت صادق عليه السلام بعد از نقل اين حديث فرمود: «تصديق اين سخن در سوره مريم آمده است، آنجا كه فرمايد: (لاَ يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَـنِ عَهْدًا)[3] آنان هرگز مالك شفاعت نيستند، مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد وپيمانى دارد».[4]
2. در حديث است كه: «حضرت رسول صلى الله عليه و آله به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اين وصيّت را فراگير وبه اهلبيت وشيعيانت نيز تعليم بده، همانگونه كه جبرئيل به من تعليم داد. اگر قبلاً صحيفه خود را تنظيم نكرده است، جمعى از مؤمنين را حاضر كند وبر اعتقادات خود گواه گيرد وسپس بگويد:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ، اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّدآ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَاَنَّ النّارَ حَقٌّ وَاَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌلا رَيْبَ فيها وَاَنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ، سپس بر پارچه يا كاغذ چنين بنويسد : بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ، شَهِدَ الشُّهُودُ الْمُسَمُّونَ في هـذَا الْكِتابَ، اَنَّ اَخاهُمْ فِى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فُلانَ بْنَ فُلانٍ (وبه جاى فلان بن فلان نام خود وپدرش را بنويسد)
أَشْهَدَهُمْ وَاِسْتَوْدَعَهُمْ وَاَقَرَّ عِنْدَهُمْ اَنَّهُ يَشْهَدُ أنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّدآ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّهُ مُقِرٌّ بِجَميعِ الاَْنْبياءِ وَالرُّسُلِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ وَاَنَّ عَلِيّآ وَلِىُّ اللهِ وَاِمامُهُ وَاَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ (هُمُ) الاَْئِمَّةُ وَاَنَّاَوَّلَهُمُ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَعَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِىّ وَجَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَمُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ وَعلِىُّ بْنُ مُوسى وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِىٍّ وَعَلِىُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِىٍّ وَالْقائِمُ الْحُجَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلامُ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ والنّارَ حَقٌّ وَالسّاعَةَ آتِيَةٌ لا ريْبَ فيها وَاَنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ وَاَنَّ مُحَمَّدآ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ رَسُولُهُ، جاءَ بِالْحَقِّ وَاَنَّ عَلِيّآ وَلِىُّ اللهِ وَالْخَليفَةُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَاِسْتَخْلَفَهُ فى أُمَّتِهِ مُوَدِّيآ لاَِمْرِ رَبِّهِ تَبارَکَ وَتَعالى وَاَنَّ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَابْنَيْها الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ اَبْناءُ رَسُولِ الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسِبْطاهُ وَاِمامَا الْهُدى وَقائِدَ الرَّحْمَةِ وَاَنَّ عَلِيّآ وَمُحَمَّدآ وَجَعْفَرآ وَمُوسى وَعَلِيّآ وَمُحَمَّدآ وَعَلِيّآ وَحَسَنآ وَالْحُجَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ أَئِمَّةٌ وَقادَةٌ وَدُعاةٌ اِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَحُجَّةٌ عَلى عِبادِهِ[5] ، سپس به گواهان وشهودى كه نامشان در آن صحيفه نوشته خواهد شد بگويد: اَثْبِتُوا اِلَىَّ هـذِهِ الشَّهادَةِ عِنْدَكُمْ حَتّى تَلْقُوني بِها عِنْدَ الْحَوْضِ[6] ، سپسگواهان به او بگويند: اى فلانى فرزند فلانى، نَسْتَوْدِعُکَ اللهَ وَالشَّهادَةَ وَالاِْقْرارَ وَالاِْخاءَ وَمَوْعُودَهُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه و آله وَنَقْرَأُ عَلَيْکَ السَّلامَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُه[7] ،
سپس صحيفه را به مُهر آن شخص ومهر گواهان مهر كنند وآن را ببندند وپس از مرگ در جانب راست ميّت همراه جريده بگذارند».[8]
دعاى محتضر در حال احتضار
1. در حديث است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر بالين شخصى از انصار كه در حال جان دادن بود حاضر شد واز او پرسيد: «در چه حالى هستى؟» عرض كرد : اميد به رحمت خدا دارم واز گناهان خود مىترسم. حضرت فرمود: «اين دو حالت در حال احتضار در دل كسى به وجود نمىآيد، مگر آنكه خداوند اميدش را عملى مىكند واو را از آنچه مىترسد در امان مىدارد».[9]
2. در حديثى مىخوانيم كه: «حضرت رسول صلى الله عليه و آله به ديدار كسى كه در حال احتضار بود رفت وبه او فرمود بگو: اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْكَثيرَ مِنْ مَعْصِيَتِکَ وَاقْبَلْ مِنِّى الْيَسيرَ مِنْ طاعَتِکَ».[10]
وظيفه اطرافيان محتضر
(مقدّمه:) بستگان ومؤمنان نبايد محتضر را در حال احتضار تنها بگذارند وبايد نزد او قرآن ودعا بخوانند. واعتقاد به يكتايى خدا ورسالت پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله وامامت امامان معصوم : وساير اعتقادات حق، از قبيل بهشت
وجهنّم وصفات پروردگار را مكرّر براى او بگويند تا تكرار كند. واگر قادر بر تكرار كردن نباشد، برايش بخوانند. دعاى عديله[11] را نيز بر او بخوانند واگر عربى نمىفهمد ترجمهاش را برايش بخوانند. وپايش را به سمت قبله دراز كنند. ودر آن هنگام شخص حائض وجنب در نزد او حاضر نشود كه فرشتگان از آنها فرار مىكنند.وچنانچه كس ديگرى نباشدمىتوانندازروى ناچارى نزدمحتضرباشند، ولى به هنگام جان دادن از آنجا خارج شوند. به رواياتى در اين زمينه توجّه فرماييد :
محتضرى كه جان كندنش دشوار است
1. در روايات آمده است كه اگر جان كندن بر محتضر دشوار شد او را به جايى كه هميشه نماز مىخوانده ببرند، يا او را روى سجّادهاى كه بر آن نماز مىگزارده بخوابانند كه اگر اميد شفا باشد شفا پيدا مىكند، وگرنه به آسانى جان مىدهد.[12]
2. در حديثى معتبر مىخوانيم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر شخصى از فرزندان عبدالمطّلب كه در حال احتضار بود وارد شد. فرمود: «پاهاى او را رو به قبله كنيد تا ملائكه به او روى آورده ورحمت الهى متوجّه وى شود».[13]
دست بر محتضر نگذاريد، برايش قرآن بخوانيد
1. در حديث است كه يكى از فرزندان امام صادق عليه السلام در حال احتضار بود. جدّش امام باقر عليه السلام در كنار خانه او نشسته بود وبه هر كس كه نزد او مىرفت مىفرمود: «دست بر او نگذاريد كه او در اين حالت در نهايت ناتوانى است. وهر كس دست بر او بگذارد گويى او را كشته است».[14]
2. از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «مبادا دست بر بدن محتضر بگذاريد واگر دست وپا مىزند مانعش نشويد، آنگونه كه جاهلان اين كار
را مىكنند. و در نزد او قرآن بخوانيد وخدا را ياد كنيد وبر پيامبر وخاندانش درود بفرستيد».[15]
تلقين
تلقين لا إلـه إلّا الله
1. در حديثى معتبر مىخوانيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «به مردگان خود«لا إلـهَ إلّا الله» را تلقين كنيد كه هر كس آخرين سخنش «لا إلـهَ إلّا الله» باشد، وارد بهشت مىشود».[16]
2. در روايتى ديگر فرمود: «به آنها «لا إلـهَ إلّا الله» تلقين كنيد كه گناهان را در هم مىشكند».[17]
تلقين كلمات فرج
1. در حديثى صحيح مىخوانيم كه امام باقر عليه السلام فرمود: «هرگاه كسى را در وقت جان كندن ديديد اين كلمات را به وى تلقين كنيد تا او بگويد: لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ الْحَليمُ الْكَريمُ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ الْعَلِىُّ الْعَظيمُ، سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الاَْرَضينَ السَّبْعِ وَما فِيهِنَّ وَما بَيْنَهُنَّ وَرَبِّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ وَالْحَمْدُ للهِِرَبِّ الْعالَمينَ».[18]
2. در حديثى ديگر مىخوانيم: «هر يك از اعضاى خانواده حضرت على عليه السلام در حال احتضار قرار مىگرفت، حضرت كلمات فرج را به او تلقين مىكرد تا بخواند. وهنگامى كه آن را مىخواند مىفرمود: (به ملاقات خدا) برو كه ديگر باكى بر تو نيست».[19]
3. در حديث است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر بالين شخصى از بنىهاشم كه در حال جان كندن بودحاضرشدوبه او سفارش كرد كلمات فرج را بخواند. هنگامى كه وى آن را خواند فرمود: «الحمد لله كه خدا او را از آتش جهنّم نجات داد».[20]
تلقين شهادتين واقرار به ائمّه
1. در حديثى معتبر آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كسى در آستانه مرگ قرار مىگيرد ابليس به جمعى از شياطين مأموريّت مىدهد كه او را گرفتار شك وترديد كنند، تا به هنگام جان دادن بىايمان از دنيا برود. اگر كسى مؤمن كامل باشد نمىتوان او را به شك انداخت، بدين سبب به آنها كه در حال احتضارند كلمات فرج وشهادتين واقرار به يكيك ائمّه : را تلقين كنيد، تا از سخن گفتن باز نايستند».[21]
2. در روايتى ديگر فرمود: «اگر بتپرست به هنگام مردن، به امامت حضرات ائمّه : (از صميم قلب) اقرار كند ومعتقد به مذهب تشيّع شود، آتش جهنّم به هيچ عضوى از اعضاى او آسيب نمىرساند».[22]
تلقين دعاى خاص
1. از امام صادق روايت شده است كه فرمود: «مرگ شخصى نزديك شد. حضرت رسول صلى الله عليه و آله با گروهى از اصحاب بر بالينش حاضر شدند. آن شخص بىهوش بود. حضرت به ملكالموت فرمود: دست از او بردار، تا از وى سؤالى كنم. آن شخص به هوش آمد. حضرت پرسيد: چه مىبينى؟ گفت: سفيدى بسيار وسياهى فراوانى مىبينم. فرمود: كدام به تو نزديكتر است؟ گفت: سياهى. فرمود بگو: اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعاصِيکَ وَاقْبَلْ مِنِّى الْيَسِيرَ مِنْ طاعَتِکَ[23] آن شخص دوباره بىهوش شد. حضرت به فرشته مرگ فرمود: او را رها كن. دوباره به هوش آمد. فرمود: چه مىبينى؟ عرض كرد: سفيدى وسياهى فراوانى مشاهده مىكنم. فرمود: كدام به تو نزديكتر است؟ گفت: سفيدى. حضرت فرمود: او را آمرزيدند».
امام صادق عليه السلام فرمود: «بر بالين هر كس كه چنين حالتى داشت حاضر شديد سفارش كنيد كه اين دعا را بخواند».[24]
2. در حديث است كه جوانى در حال احتضار بود «لا إلـهَ إلّا اللهُ» را به او تلقين كردند، زبانش بند آمده بود ونمىتوانست آن را بگويد. حضرت رسول صلى الله عليه و آله نزد او حاضر شد واز زنى كه بر بالينش نشسته بود پرسيد: «اين جوان مادر دارد؟» پاسخ داد: من مادر او هستم. فرمود: «از او راضى هستى؟» گفت: شش سال است كه با وى سخن نگفتهام. حضرت فرمود: «از او راضى باش». گفت: راضى شدم. سپس حضرت به آن جوان فرمود: «بگو لا إلـهَ إلّا الله» زبان جوان گشوده شد وآن را تكرار كرد.
حضرت پرسيد: «چه مىبينى؟» عرض كرد: مرد سياه بدبوى زشترويى را كه جامهاى چركين به تن دارد در نزديكى خود مىبينم كه گلوى مرا گرفته است. حضرت فرمود: «بگو: يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَيَعْفُوا عَنِ الْكَثِيرَ اِقْبَلْمِنِّى الْيَسِيرَ وَاعْفُ عَنِّى الْكَثِيرَ اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»[25] پس از آنكه جوان اين دعا را خواند، حضرت پرسيد: «اكنون چه مىبينى؟» گفت: مرد سفيدروى خوشبويى كه لباس خوشى به تن كرده نزديك من است وآن مرد سياه بدبو مىرود. فرمود: «بار ديگر اين دعا را بخوان». هنگامى كه دعا را خواند حضرت پرسيد: «چه مىبينى؟» گفت آن مرد سياه بدبو را نمىبينم ومرد سفيد خوشبو نزديك من است. اين را گفت واز دنيا رفت.[26]