چرا یک عده ثروتمند و یک عده فقیر اند
چرا یک عده ثروتمند و یک عده فقیر اند
فهرست این نوشتار:
خوشبختی و تیره بختی
چرا خداوند به یک فرد کمال نعمت را میدهد و به شخص دیگر نهایت بدبختی؟ اگر این آزمایش الهی است، آیا آزمایش خدا از لحظه تولد تا آخر عمر در نهایت بدبختی و تنگدستی و… ظلم نیست؟
نخست باید دانست؛ به طور طبیعی جهان، آمیخته با نشاط و غم، شادی و رنج، امید و شکست، ثروت و تنگدستی و… است. تمامی این ویژگیها، برخاسته از توانمندیها و ناتواناییهای خود افراد و یا تزاحم و مزاحمتهای افراد دیگر و شرایط خاص میباشد. بنابراین در ریشهیابی خوشبختیها و موفقیتها و یا بدبختیها و ناکامیها باید هشیار بود که فرافکنی نشود و سهم کوتاهی و بیاحتیاطی خود افراد از سهم محدودیت شرایط و مزاحمت دیگران جداسازی و شناخته شود و برای هر کدام راه «حلّ» پیدا کرد و در برابر هر کدام راهکار «تحمل» جستجو کرد.
علاوه بر حقیقت یاد شده، باید به این مطلب نیز اذعان کرد که خداوند متعال، همیشه کمال نعمت را ارزانی یک فرد نکرده است؛ همانگونه که نهایت بدبختی را برای یک شخص روا نمیدارد. آیا شما میتوانید در این جهان مادی، انسانی را پیدا کنید که از همه جهات، از نعمتها و خیرات برخوردار باشد تا بگوییم خداوند کمال نعمت را به وی داده است؟ از سوی دیگر، آیا میتوان در این عالم طبیعی، شخصی را یافت که از همه نظر در بدبختیها و شرور به سر میبرد تا اذعان کنیم که خداوند متعال، او را در نهایت بدبختی فروبرده است!؟ آنچه میبینیم، این حقیقت است که نعمتها و بدبختیها در هم آمیخته است و نمیتوان شخصی را یافت که در نعمت مطلق یا بدبختی مطلق به سر برد.
بسیاری هستند که از نظر معیشتی در رفاهاند؛ ولی از مشکلات روحی و روانی، جسمی و خانوادگی در امان نیستند. فراوانند افرادی که از زیبایی و استعداد سرشار برخوردارند؛ امّا در گرفتاریهای اخلاقی، مالی، خانوادگی، جسمی و… در عذاباند. چنانکه گروه زیادی از مردم از نظر مالی زندگی ضعیفی دارند، اما از سلامت جسمانی و روانی برخوردارند و زندگی ساده خود را با صفا و صمیمیت میگذارند.
در مجموع میتوان گفت؛ سهم زیادی از خوشبختیها یا بدبختی انسانها، ریشه در عملکرد و اراده و انتخاب خود آنان دارد و بخشی از گرفتاریها و محدودیتها ناشی از کوتاهی و یا ظلم و ستم دیگران است. در هر دو صورت توانمندی یا کوتاهی خود و کمک یا ظلم دیگران، یک صحنه آزمون برای انسان است که چگونه شکرگزار توانمندیها و نیکوکاری دیگران باشد و چگونه کوتاهی خود و یا ظلم دیگران را جبران کند.
از آنجا که توجّه به این موضوع و ابعاد گوناگون آن، انسان را در یافتن پاسخی عمیقتر یاری میرساند، آزمون الهی را بر اساس آیات و روایات تحلیل میکنیم:
1. آزمون الهی
خداوند متعال از آزمون خود، با واژههایی چون «بلا» و «فتنه» و… یاد کرده است.[194] واژه «بلا» در لغت عرب، هم برای نعمت و دارایی به کار میرود و هم برای تنگدستی و سختی و هر دو نیز آزمون الهی به شمار میروند. سختیها برای آزمایش «صبر» و نعمتها برای آزمودن «شکر» انسان است.[195] قرآن نیز «شرّ و خیر» را به عنوان امتحان تلقی فرموده است.[196] بنابراین نباید پنداشت که تنها سختیها و مشکلات، در قلمرو آزمایش الهی است؛ بلکه نعمتها و خوشیها نیز، از آزمون الهی به شمار میروند.[197]
2. فلسفه آزمون الهی
آیات و روایات با لحنهای گوناگون، فلسفه آزمون الهی را شمارش کردهاند که مهمترین آنها عبارت است از:
2-1. بلا و امتحان موجب بیداری است و کسی که در معرض آزمون قرار میگیرد، بر غفلتها، آلودگیها، انحرافها آگاهی مییابد.[198]
رنج گنج آمد که رحمتها در اوست مغز تازه شد چو بخراشید پوست[199]
2-2. آزمون الهی، آدمی را به یاد خداوند میاندازد.[200]
هم از آن سو جو که وقت درد تو
میشوی در ذکر «یاربی» دو نو
وقت درد و مرگ از آن سو مینمی
چونکه دردت رفت چونی اعجمی؟
وقت محنت گشتهای الله گو
چونکه محنت رفت گویی راه کو
این از آن آمد که حق را بیگمان
هر که بشناسد بود دایم بر آن
[201]
2-3. ابتلا به نعمت و محنت، موجب شناخت خبیث از پاک و مجاهد و صابر از ظالم و کافر میشود.[202]
2-4. امتحان روشن میسازد که آدمی، چه مقدار نیّت خالص دارد.[203]
گرچه خود را بس شکسته بیند او
آب صافی دان و سرگین زیر جو
چون بشوراند ترا در امتحان
آب سرگین رنگ گردد در زمان
در تکِ جو هست سرگین ای فتی!
گرچه جو صافی نماید مر ترا
[204]
2-5. مواجه گشتن با ابتلا، کیفیت عمل را مشخص میسازد.[205]
2-6. قرار گرفتن در محنت و سختی، گناهان انسان را پاک میسازد.[206]
آن جفا با تو نباشد ای پسر!
بلکه با وصف بدی اندر تو در
بر نمد چوبی که آن را مرد زد
بر نمد آن را نزد بر گرد زد
[207]
2-7. امتحان الهی، تکبّر را از قلبها زدوده، در جانها تذلّل و خشوع را حاکم میکند و ابواب فضل الهی را به سوی بشر میگشاید.[208]
2-8. با آزمون الهی، فرد مؤمن تجربه میاندوزد.[209]
چون جفا آری فرستد گوشمال تا ز نقصان واروی سوی کمال[210]
در یک برآیند کلی، میتوان گفت: ابتلا برای استحکام ایمان و عقیده، التجا به خداوند، فرار کردن از اوهام و رسیدن به توحید افعالی است.
حق تعالی گرم و سرد و رنج و درد
بر تن ما مینهد ای شیر مرد!
خوف و جوع و نقص اموال و بدن
جمله بهر نقد جان ظاهر شدن
این وعید و وعدهها انگیخته است
بهر این نیک و بدی کامیخته است
چون که حق و باطلی آمیختند
نقد و قلب اندر حرمدان ریختند
پس محک میبایدش بگزیدهای
در حقایق امتحانها دیدهای
[211]
3. ایمان و ابتلا
یک سلسله از آیات و روایات، بیانگر این حقیقت است که مؤمنان، به دلیل ایمانشان بیشتر در معرض آزمون هستند. حتی اموال و فرزندان آنان نیز بهعنوان ابزاری برای آزمایش ایشان تلقی شده است.[212] امتحان مؤمنان، همچون زینتی دانسته شده که فرد مؤمن بدان آراسته میگردد[213] و مانند شیر مادری تلقی گشته که فرزند خردسال، با آن سدجوع میکند؛[214] گویا:
هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند
فرد مؤمن به قدر ایمانش از راههای گوناگون و با شدت و ضعف، بهوسیله ابتلای الهی، محک میخورد و این خود موجب افزایش ایمانش میگردد؛ زیرا در پرتو این آزمون، ارکان اصلی ایمانش عمق بیشتری مییابد؛ یعنی، هم معرفتش زیاد میشود و هم انقیاد، تسلیم و خضوع قلبیاش افزایش مییابد.
در واقع انسان مؤمن، با این آزمایشها قیمت و ارزش پیدا میکند.
گندمی را زیر خاک انداختند
پس ز خاکش خوشهها برساختند
بار دیگر کوفتندش زآسیا
قیمتش افزود و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان کوفتند
گشت عقل و جان و فهم هوشمند
باز آن جان چون که محو عشق گشت
یُعجِبُ الزراع آمد بعد کشت
[215]
به همین دلیل است که پیامبران الهی -همچون حضرت آدم،[216] ابراهیم،[217] یونس،[218] ایوب،[219] و حضرت رسول[220] – آن همه محنتها کشیدند و با انواع سختیها، تنگدستیها، فقرها، فشارها، آزارها آزمایش شدند.[221] البته بدیهی است میان «فقر تحمیلی» ناشی از کوتاهیها و ظلمها و بدبختیها با «فقر اختیاری» اولیای خدا که برای حفظ تقوا و اولویت معنویت در برابر دنیاست تفاوت اساسی وجود دارد. به گونهای که فقر تحمیلی نکوهش شده و نشانه ناتوانی و عجز است و فقر اختیاری نشانه انتخاب آگاهانه و رشد معنوی انسان است.
بنا بر آنچه گفته شد؛ خداوند، آزمون الهی را به عنوان سنتی حکیمانه بر جهان جاری ساخته و دنیا را با آرامش و اضطراب، سختی و راحتی و خوشی و ناراحتی درآمیخته است تا انسانهای وارسته را محک زده و مؤمنان را در طی راه مستقیم و تداوم آن، یاری بخشد.[222] این مسئله به قدری اهمیت دارد که اگر فردی، خود را در معرض آزمون ندید، باید بداند مبغوض درگاه الهی است.[223]
پس بیجهت نیست که عاشقان، کمال خود را در درد و بلا میبینند.
بر چنین گلزار دامن میکشید
جزو جزوش نعره زن «هل من مزید»
گلشنی کز بقل روید یک دم است
گلشنی کز عقل روید خُرّم است
[224]
به هر روی باید توجّه داشت، انسان قدرت انتخاب دارد و مراتب صعود و سقوط نیز جنبه آزمون داشته و از این لحاظ، وجود نفس ملهمه،[225] مسوّله،[226] امّاره،[227] لوّامه،[228] مطمئنه[229] و تحولات گوناگون، آزمون الهی را گوشزد میکند و اهمیت عنایت به مراتب امتحان را یادآور میشود.[230]
[194]. انبیاء (21)، آیه 35؛ بقره (2)، آیه 49؛ بروج (85)، آیه 10؛ توبه (9)، آیه 126؛ مائده (5)، آیه 49؛هود (1)، آیه 7 و…
[195]. مفردات راغب، ص 61.
[196]. انبیاء (21)، آیه 35.
[197]. آل عمران (3)، آیه 186؛ عنکبوت (29)، آیات 1 – 3 و میزان الحکمة، ج 1، ص 478، ح 1886 وص 479، ح 1888.
[198]. میزان الحکمة، ج 1، ص 490.
[199]. مثنوی، دفتر دوم، بیت 2261.
[200]. اعراف (7)، آیه 130؛ توبه (9)، آیه 126 و….
[201]. مثنوی، دفتر سوم، ابیات 1140 – 1143.
[202]. آل عمران (3)، آیات 179، 138 و 142.
[203]. آل عمران (3)، آیه 154.
[204]. مثنوی، دفتر اول، ابیات 3217 – 3219.
[205]. هود (11)، آیه 7؛ کهف (18)، آیه 7؛ ملک (67)، آیه 2.
[206]. میزان الحکمة، ج 1، ص 490.
[207]. مثنوی، دفتر سوم، ابیات 4011 و 4012.
[208]. میزان الحکمة، ج 1، ص 481، ح 1895.
[209]. همان، ح 1897.
[210]. مثنوی، دفتر سوم، بیت 348.
[211]. مثنوی، دفتر دوم، ابیات 2963 – 2967.
[212]. انفال (8)، آیه 27 و 28؛ تغابن (64)، آیه 14 و 15.
[213]. میزان الحکمة، ج 1، ص 487، ح 1928.
[214]. همان، ص 488، ح 1932.
[215]. مثنوی، دفتر اول، ابیات 3165 – 3168.
[216]. بقره (2)، آیات 35 – 38؛ اعراف (7)، آیات 19 – 25؛ طه (20)، آیات 115 – 123.
[217]. بقره (2)، آیه 124؛ صافات (37)، آیات 99 – 113.
[218]. انبیاء (21)، آیه 87 و 88؛ صافات (37)، آیه 139 و 148.
[219]. انبیاء (21)، آیه 83 و 84.
[220]. حجر (15)، آیات 6 – 8؛ اسراء (17)، آیات 90 – 93؛ تکویر (81)، آیات 22 – 25.
[221]. عبدالله میر غنی، محمدصالح، الابتلاء، بخش دوّم.
[222]. بقره (2)، آیه 214؛ آل عمران (3)، آیه 142؛ نساء (4)، آیه 95 و 96.
[223]. میزان الحکمة، ج 1، ص 485 و 486.
[224]. مثنوی، دفتر ششم، ابیات 4648 و 4649.
[225]. شمس (91)، آیه 7 و 8.
[226]. یوسف (12)، آیه 18.
[227]. همان، آیه 53.
[228]. قیامت (75)، آیه 2.
[229]. فجر (89)، آیه 27 و28.
[230]. تفسیر موضوعی قرآن (صورت و سیرت انسان در قرآن)، ج 13، صص 94 – 96.
- منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، خداشناسى / مؤلف محمدرضا كاشفى