چرا ما مانند صدر اسلام توفیق استفاده حضوری از امام معصوم را نداریم؟
چرا ما مانند صدر اسلام توفیق استفاده حضوری از امام معصوم را نداریم؟
آيا اينكه امام زمان غائب هستند و در حال حاضر ما هيچ معصومى كه بتوانيم در كنارشان از آنها فيض ببريم نداريم ولى در صدر اسلام و بقيه دوران يك يا چند معصوم حضور داشتند نوعى بى عدالتى خدا محسوب نمى شود؟
اين سوال را در ضمن مطالبى بررسى و پاسخ مى دهيم
مطلب اول: اين سوال باز گشت به اين سوال دارد كه امام غايب چه آثارى دارد؟ و چگونه مى شود از وجودش منتفع گشت؟ اگر اين موضوع روشن گردد شبهه وارده در اين سوال خود به خود مرتفع مى گردد. لذا ابتدا اين مطلب را بررسى مى كنيم:
آثار وجودى و هدايتى امام عصر (عج)
1 زندگى انسان و جهان رهين وجود امام عصر (عج) است، زيرا امام (ع) انسان كامل است. و انسان كامل فلسفه خلقت جهان است. بنابراين، اگر امام وجود نداشته باشد خلقت انسان و جهان بدون غايت و فلسفه حكيمانه خواهد بود، و فعل عبث و غير حكيمانه بر خداوند روا نيست. در برخى از ادعيه آمده است.
بيمنه رزق الورى و بوجوده، يثبت الأرض و السماء. به يمن و بركت امام معصوم است كه موجودات رزق داده مى شوند و به وجود حضرتش است كه آسمان و زمين ثابت و پايدار است
و در روايات بسيارى آمده است: «اگر حجت وجود نداشته باشد، زمين بر اهلش خشم خواهد گرفت.»
اين مطلب كه انسان كامل فلسفه خلقت است، و اين كه امام انسان كامل است، در فصل ششم كتاب (امامت در بينش اسلامى ربانى گلپايگانى) بررسى شده است. طالب حقيقت را به آن ارجاع مى دهيم.
2 وجود امام، با صرف نظر از امامت سياسى او، لطف است، و لطف از سوى خدا واجب است. بنابراين، وجود امام از سوى خدا واجب است. لطف بودن وجود امام در فرض مزبور به اين جهت است كه اگر چه افراد امام را نمىعبينند، ولى او از حال افراد آگاه است و پرونده اعمال آنان به او عرضه مىشود. بدون شك چنين اعتقادى در زندگى افراد نقش تربيتى دارد، و با توجه به اصل اختيار آنان، اين اعتقاد نزديك كننده به سوى طاعت و دور كننده از معصيت مى باشد. البته، هر گاه امام از ديدگاه افراد پنهان نباشد و آنان او را ببينند و بشناسند، نقش تربيتى امام بيشتر خواهد بود، ولى اين كاستى به وجود امام باز نمىگردد بلكه ناشى از عصيان مردم است. و اين كه آنان زمينه حضور و زعامت سياسى امام را فراهم نساختهاند تا از لطف بودن امام به صورت كامل بهرهمند گردند.
اشكال: با اعتقاد به وجود خداوند و اين كه او از افعال انسان در آشكار و پنهان آگاه است، نقش تربيتى مترتب بر وجود امام، با اعتقاد ياد شده حاصل مىشود و ديگر به فرض وجود امام نيازى نخواهد بود.
پاسخ: تأمل در حالات روانى انسان و نيز شواهد تجربى بيانگر اين است كه حتى انسانهايى با ايمان، در مورد افراد بشر، به ويژه انسانهاى الهى و وارسته، احساس شرم و حياى بيشترى دارد، و هر گاه بدانند كه آنان از گفتار و رفتار آنها آگاهند، اين باور نقش بازدارندگى مؤثرى در زندگى آنها دارد. وقتى از لطف بودن امام سخن مىگوييم، وضعيت روحى و روانى و ذهنى افراد متعارف بشر را در نظر مى گيريم، و كسانى كه باور دينى آنان نسبت به خداوند در سطح بسيار عالى قرار دارد را ملاك قرار نمى دهيم. انسانهاى معمولى اين گونهاند كه در خوددارى از كارهاى ناروا نسبت به همنوعان خود و به ويژه افرادى كه جايگاه معنوى والايى دارند، حساسيت بيشترى دارند، تا نسبت به خداوند.
3 اگر چه در عصر غيبت كبرى ارتباط مستقيم با امام (ع) و نيابت خاصّه، وجود ندارد، ولى ارتباط با امام (ع) به طور كلى مردود و ممنوع نيست، و افرادى خاص و در شرايط ويژهاى با امام (ع) ارتباط برقرار كرده و از فيوضات و بركات وجودى امام (ع) بهرهمند مىشوند. چنان كه در طول تاريخ غيبت كبرى تاكنون نمونههاى بسيارى از آن موجود است، اولاً: خود اين افراد از وجود پر فيض امام (ع) بهرهمند مىشوند، و ثانياً: ديگران نيز از طريق آنان از بركات وجودى امام بهرهمند خواهند شد.
4 امام (ع) مظهر رحمت و عنايت خداوند نسبت به بشريت به ويژه نسبت به پيروان خود مىباشد، از اين روى، نسبت به سرنوشت آنان بىتفاوت نيست، و از هر طريق ممكن براى حل مشكلات آنان اقدام خواهد كرد. بدون شك دعاى اولياء الهى در حق مؤمنان نقش تأثيرگذارى در حل مشكلات آنان دارد، و امام (ع) مصداق كامل اولياء الهى در اين باره است. اين مطلبى است كه در برخى از منابع دينى (توقيعات امام (ع) به شيخ مفيد (ره)) آمده است.
5 توسل به امام عصر (عج) ارتباط قلبى با آن حضرت از طريق دعاهايى مخصوص كه وارد شده است (دعاى ندبه، دعاى عهد، دعاى فرج و…) پيوند معنوى انسان را با امام مستقيم و زمينه بهرهگيرى از آثار و بركات وجودى آن حضرت را فراهم مىنمايد. در پرتو اين گونه ارتباطعهاى معنوى قلب انسان صفا و آرامش مىيابد و آماده قرب به مبدء هستى مىگردد. دلدادگى و شيدايى به امام كه واسطه فيض الهى در قوس نزول و سبب قرب معنوى به خداوند در قوس صعود است، از لطيفترين و شريفترين آثار معنوى وجود امام عصر (عج) مىباشد.
6 امام علاوه بر ولايت تشريعى، از ولايت تكوينى نيز برخوردار است، اگر در باب ولايت تشريعى، راه سعادت و قرب به خداوند را به رهجويان مى نمايد، در باب ولايت تكوينى، مستعد را به كوى يار و غايت مقصود مى رساند و ايصال الى المطلوب مىكند، بديهى است، اين گونه هدايت باطنى به مشاهده فيزيك امام (ع) بستگى ندارد، بلكه شرط آن فراهم ساختن زمينه از سوى انسان است، كه در آن صورت امام با ولايت تكوينى خود كه خداوند به او اعطا كرده است، در وجود سالك عاشق تصرف مىكند، و او را به مقصود مىرساند.
7 امام (ع) بر توجه كلى و عام كه به عموم حق جويان و شيعيان دارد، از افراد خاصى نيز در شرايط ويژهاى دستگيرى كرده و مشكلات آنان را حل نموده است، كه نمونههاى بسيارى از آن در گزارشهاى معتبر آمده است. و چه بسيار مواردى نيز كه گزارش نشده و كسى از آن آگاهى ندارد.
8 نمونه ديگر از هدايت و رهبرى فكرى و معنوى شيعه توسط امام عصر (عج) در عصر غيبت، رهبرى آنان از طريق عالمان و مجتهدان وارسته شيعه است. عالمان پرهيزگار شيعه به نيابت از امام عصر (عج) به پاسخگويى مسايل عقيدتى و شرعى شيعيان مىپردازند، و راه ديانت و معنويت را به آنان نشان مىدهند. اين روش، به عصر غيبت اختصاص ندارد و امامان ديگر در عصر حضور نيز شيعيان را به رجوع به عالمان مورد وثوق خود تشويق و توصيه مىكردند. و اين گونه نبود كه همه افراد به صورت مستقيم به امام معصوم (ع) رجوع كنند و احكام دين را به صورت بىواسطه از او دريافت نمايند.
9 ولايت فقيه كه در عصر غيبت زعامت سياسى شيعه را بر عهده دارد، جلوه ديگرى از رهبرى امام غايب (عج) در عرصه حيات سياسى جامعه شيعى است كه به واسطه فقيه پارسا و با كفايت انجام مىشود، بنابراين، اگر چه امام معصوم (ع) به طور مستقيم رهبرى سياسى جامعه اسلامى را در دست ندارد، اما اين امر مهم را مهمل رها نكرده و براى آن چارهانديشى كرده است.
بنابراين، اگر چه لطف امامت در عصر غيبت به صورت كامل تحقق نيافته است، اما آثار وجودى و هدايتى امام غايب (عج) به قدرى فراوان است، كه هر انسان منصفى را به اذعان به اين حقيقت فرا مىخواند كه آن را بهترين گزينه در مقايسه با ديدگاه امامت و خلافت اهل سنت بشناسد. تا چه رسد به ديدگاههاى مكاتب غير اسلامى يا غير الهى، پس خردمندانه است كه بگوييم:
(وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منّا وجودش لطف و تصرفش در امور لطفى ديگر است و علت غيبتش از ماست)
مطلب دوم: اين است كه حقيقت آنگونه كه در فرض سوال آمده (در صدر اسلام و بقيه دوران يك يا چند معصوم حضور داشتند كه در مردم كنارشان از آنها فيض برده اند) نبوده است. زيرا آنچه كه از شواهد تاريخى به دست مارسيده اين است كه به خاطر ظلم و ستم حكومت هاى جائر و عدم يارى و هم راهى مردم با ائمه (ع) از امام ششم كم كم ارتباط مردم با امامان محدود شده ودر زمان امام نهم و دهم و يازدهم به اوج خود رسيد، به گونه اى كه امام يازدهم (ع) در ميان لشكرى از سر بازان محصور بوده و عسكرى لقب گرفته است. آرى اينگونه نبوده كه مردم به راحتى به امامشان دست رسى داشته باشند، در روايات آمده كه يكى از اصحاب براى اينكه بتواند دور از چشم و مامورين با امام ملاقات كند طبقى ميوه روى سر گزارده و به عنوان ميوه فروش دوره گرد مدتى را ميوه فروشى كرده بود بعد كم كم به منزل امام نزديك شده است، خادم حضرت به بهانه خريد ميوه اورا داخل منزل برده و اينگونه توانسته به محظر امام شرفياب گردد. ازاين نمونه ها فراوان در كتب تاريخى شيعه وجود دارد.
مطلب سوم: كه نكته مهمى است اين مى باشد كه اگر آنچه كه در باره علل غيبت امام زمان ع ذكر شده را مطالعه كنيم بر ما محرز مى شود كه علت غيبت امام عصر (ع)، خود ما مردم هستيم. لذا اگر بى عدالتى اى هست بر عهده خوده ما بوده و منسوب به خداوند نيست.
در ذيل علل غيبت امام زمان را به اختصار نام ميبريم:
صدوق عليه الرحمه در كتاب «علل الشرائع» بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام نقل ميكند كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود:
«آن جوان ناچار ميبايد غائب شود. عرض كردند: يا رسول اللَّه براى چه غيبت ميكند؟ فرمود: ميترسد او را بكشند»
نيز در علل الشرائع از مروان انبارى روايت نموده كه گفت: نامهاى از امام محمد باقر (ع) رسيد كه نوشته بود: «وقتى خداوند همسايگى با مردمى را براى ما ناخوش دانست، ما را از ميان آنها بيرون ميبرد»
نيز در كمال الدين و علل الشرائع از زراره نقل كرده كه گفت: از امام محمد باقر شنيدم ميفرمود: «پسر بچه ما پيش از ظهورش غيبتى دارد. گفتم: براى چه غيبت ميكند؟ فرمود: ميترسد و با دست بشكم خود اشاره نمود، يعنى ميترسد او را بكشند» اين روايت در كمال الدين و كافى نيز بدو طريق ديگر از زراره نقل شده است.
قطب الدين راوندى از كلينى و او از اسحاق بن يعقوب نقل ميكند كه اين مطلب از ناحيه مقدسه امام زمان بوسيله محمد بن عثمان وارد شد: «و اما علت غيبت كه واقعشده، خداوند ميفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ اى كسانى كه ايمان آوردهايد سؤال نكنيد از چيزهائى كه اگر براى شما ظاهر گردد، شما را متأثر سازد هر يك از پدران من ناچار از آن بودند كه بيعت با ظالم زمان خود را بگردن بگيرند، ولى من موقعى ظهور ميكنم كه بيعت هيچ يك از ستمگران را بگردن نگرفته- ام، و اما چگونگى انتفاعى كه مردم در غيبت من از وجودم ميبرند مانند استفاده از آفتاب است كه ابر آن را از نظرها مستور ساخته است.
وجود من امان مردم روى زمين است چنان كه ستارگان امان اهل آسمان است. پس درهاى سؤال را از چيزى كه سودى بحال شما ندارد ببنديد، و براى فهم چيزى كه تكليف بآن نداريد، خود را ناراحت نكنيد و براى تعجيل در فرج امام زمان عليه السّلام زياد دعا نمائيد كه آزادى شما باين است و السلام عليك يا اسحاق بن يعقوب و على من اتبع الهدى» (مهدى موعود- ترجمه جلد سيزدهم بحار متن 846 باب بيست و پنجم)
سخن پايانى:
از همه ى اينها كه بگذريم در هيچ زمانى مردم به اندازه ى ما از هدايتهاى الهى برخوردار نبوده اند. چون تا زمان غيبت كبرى مردم تنها به بخش اندكى از روايات اهل بيت (ع) دسترسى داشتند ولى در آغاز غيبت كبرى روايات اهل بيت (ع) يكجا جمع و اختيار شيعه قرار گرفت. مگر ما از معصوم چه انتظارى داريم؟ جز اينكه سخنانشان را بشنويم و عمل كنيم؟ پس ما امروز بيش از مردم زمان حضور امام از اين سخنان اطّلاع داريم. ما حتّى از مردم آغاز غيبت كبرى نيز پر بهره تر هستيم چون آنها فقط روايات را داشتند امّا در اين مدّت حدوداً هزار ساله، علما در شرح و بسط اين روايات نيز كوشيده اند و احكام و اخلاق و حكمت و عرفان اهل بيت (ع) را استخراج و تدوين كرده اند. لذا ما امروز بر سر سفره اى با موادّ خام ننشسته ايم بلكه علماى اسلام تحت حمايتهاى غيبى امام زمان (عج) اين موادّ را پخته و در اختيار ما گذاشته اند.
علّت اصلى غيبت حضرت نيز آن بوده كه ديگر حرفى براى گفتن نبوده يعنى هر چه هدايت براى بشر زمان غيبت لازم بوده در روايات موجود است. حقيقت نيز همين است كه امروز بيش از نود درصد روايات ما معطّل مانده است يعنى ما تاكنون فقط از ده درصد روايات استفاده علمى كرده ايم. پس اگر كسى همين الآن نيز خدمت امام زمان (عج) رسيده و از حضرت سوالى هدايتى بكند، پاسخ جديدى نخواهد شنيد بلكه حضرت وى را به روايات موجود ارجاع مى دهند. اين روند خواهد بود تا زمانى كه بشر به هدايتى جديد محتاج گردد هدايتى كه نتوان با روش اجتهادى از متن آيات و روايات استخراج نمود. آن موقع است كه ظهور امام معصوم الزامى خواهد بود و خداوند از باب وجوب لطف، امام را ظاهر خواهد ساخت. البته قبل از آن نيز امكان ظهور وجود دارد چرا كه سبقت در لطف، خود لطفى ديگر است. پرسمان