چرا انسان به جايى مى رسد كه دچار احساس پوچى مى شود؟


احساس پوچى
چرا انسان به جايى مى رسد كه دچار احساس پوچى مى شود؟
براى آن است كه با هدف كار نمى كند؛ و گرنه «النَّاسُ مَعَادِنٌ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ؛ انسان ها مانند معادن نقره و طلايند كه در درون خود گوهر مى پروراند.»[119] البته انسان مثل موزه كه از خارج در آن اشياى گرانبها مى ريزند، نيست؛ مانند دريا است كه در درون خود گوهر مى پرورد.
چو دريا به سرمايه خويش باش
هم از بود خود سود خود برتراش
تمام گوهرهاى دريا پرورش يافته خود دريا است. كسى از خارج آن ها را در دريا نمى ريزد. انسان از هر دريايى درياتر است و از هر اقيانوسى اقيانوس تر. وقتى مى تواند گوهرى بپروراند، چرا احساس پوچى كند. اگر انسان احساس پوچى هم بكند، بدان معنا است كه دنيا و متعلقات دنيوى پوچند؛ مقام پوچ است. اين كه هر روز يكى مى رود و ديگرى مى آيد، نشانه ناپايدارى و پوچى مقام است.
[119]. الاصول الكافى، ج 8 ص 177.
منبع: هدانا برگرفته از «توصیه ها،پرسش ها و پاسخ ها حضرت آیت الله جوادی آملی»