وزن هر انسان معادل دارایی قلبش است(انسان شناسی-جلسه دوم)
وزن هر انسان معادل دارایی قلبش است(انسان شناسی-جلسه دوم)
تبدیل دانایی به دارایی
برای موفقیت در مباحث انسانشناسی چه در بحث علمی و چه در بحث نظری، باید روی این مباحث فکر کنید و حوصله کنید تا روند تبدیل دانایی به دارایی صورت بگیرد و اگر این تأمل نباشد این اتفاق یا نمیافتد یا خیلی دیر اتفاق میافتد.
عقل ما غیر از دل ماست که لایق «شدن» است. دانایی یک مقدمه است برای دارایی و «شدن». در آخرت که ما وزن میشویم «فَمَن ثَقُلَت موازینه»، با قلبمان وزن میشویم «یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم». وزن در آخرت «حق» است. هر مقدار کسی دارای حق(خدا) شده باشد وزنش سنگینتر است. دانستن خیلی مهم نیست. اگر ما نتوانیم زمینههای لازم را در معرفت نفس برای دارایی ایجاد کنیم. این مباحث جز حجاب چیز دیگری نخواهد بود.
قول امام در مقدمه حدیث جنود عقل و جهل گفتهاند که دانستن اینکه نفس و اخلاق و رذایل و فضایل چیست؟ همه مقدمات است. قرآن و تفسیر و عرفان هم برای «شدن» آمدهاند. روند کسب علم ما باید اینگونه باشد؛ وقتی جذب میکنیم مراحل هضم و تبدیل صورت بگیرد وگرنه کسب اطلاعات و گفتن و انتشار دادن به درد نمیخورد. ما انسانشناسی را برای کاربردش میخواهیم. در زمان رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم« شخصی که میخواست قرآن یاد بگیرد، با یک سوره زلزال که آموخت. حضرت فرمود: او فقیه شد و رفت. چگونه؟
در مورد اصحاب عاشورا امام محمد باقر «علیهالسلام» میفرماید: «لَم یَجدوا اَلَمَ الحَدید»؛ در دوران دفاع مقدس ما شاهد حالات عجیب و مکاشفه بچههای سیزده، چهارده ساله بودیم. وقتی تیر میخوردند فقط یا حسین «علیهالسلام» و یا زهرا «سلامالله علیها» میگفتند و حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» سرشان را به زانو میگرفت. چهطور توانستند مسیر از دنیا تا بینهایت را طی کنند. طوری که امثال امام «رحمهالله علیه» و علامه طباطبایی «رحمهالله علیه» به حالشان حسرت میخوردند. سرعت شدن اینها خیلی زیاد بود اما داناییشان چهقدر بود؟ امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فرمودند: «اِرتد الناس بعد النبی الا الثلاث او سبع»؛ از پیغمبر «صلیالله علیه و آله و سلم» استادتر، داناتر و نورانیتر که نداریم. اما ایشان اکثر اطرافیان را نتوانست آدم کند. «اِنّک لا تهدی من اَحببتَ» و آنها هم نتوانستند از پیامبر استفاده کنند.
آیت الله مجتهدی «رحمهالله علیه» میفرمود: گاهی اوقات انسان در موضعی قرار میگیرد که اگر خدا هم مستقیماً با او حرف بزند نمیپذیرد. بعضیها اساتید خوبی دارند ولی چون با عقلشان گوش کردند نه با دلشان و نقادانه به کلاس رفتند. هیچوقت «نشدند». کسانی که برای کاسبی کلام و تجارت کلام سر کلاس میروند چون برای «شدن» نمیروند با وجود بهترین اساتید (اولیای خدا) «نمیشوند». آدم باید درد برایش ایجاد شود، دغدغههای این مطلب، سؤالهای مربوط به این مطلب و عطش به این در وجودتان باشد که تا از دهان گوینده درمیآید «بشوید». حضرت به طلبهها و علما هشدار میدهد که اگر قصدشان عالمبازی است جایگاه خودشان را در آتش ببینند.
در برزخ به اندازه شدنهایمان محاکمه میشویم نه به اندازه اطلاعاتمان. خداوند جریان شدن را زمانی قرار میدهد که مظروف ایجاد شده باشد. «لا یمسه الا المطهرون» ما باید برای شدن آماده شویم. جلو چشم شیعیان ائمه «علیهمالسلام» را میکشتند و هیچکس چیزی نمیگفت. برای همین است که شاگردی با یکی دو جلسه بهقدری میشود ولی یکی که ده سال در جلسات حضور داشته «نشده» است. حضرت بعضی اوقات میفرمود: برای من قرآن بخوانید و مرا موعظه کنید. میفرمودند: شنیدن اثری دارد که در دانستن نیست. دل باید موعظه شود. من نیز با شاگردانم هفتهای یکی دوبار نزد بزرگی برای موعظه شدن میرویم. هرچه «شدن» انسان بیشتر شود عطش انسان هم بیشتر میشود.
برای امام صادق «علیهالسلام» قرآن میخواندند و او زار زار میگریست. اگر دل راه نیفتد خدا نکند که ذهن و عقل راه بیفتد که خیلی فاجعه میشود. در بحث گذشته گفتیم: خداوندا دل ساختار وجودی و ریاضی انسان را خلق کرده و آن را دیده بعد بقیه عوالم را به وجود آورده است. ما سه مرحله حیات داریم؛ کسی میتواند به معاد معتقد باشد که قبول کرده باشد که قبلاً پیش خدا بوده بعد از آمدن به زمین دوباره به نزد خدا برمیگردد.
حضرت علی «علیهالسلام» فرمودند: رحمت خدا شامل حال کسی میشود که بداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا میرود.
حضرت علی «علیهالسلام» فرمودند: اگر تو ندانی از کجا آمدی اصلاً نمیدانی به کجا میروی. (این قاعده است.)
پیامبر «صلیالله علیه و آله و سلم» میفرماید: خداوند دشمن میدارد هر عالم به دنیایی که جاهل به آخرت است. در مجموع اگر ما ندانیم که 50 سؤال قیامت تکوینی است چهطور میتوانیم خودمان را آماده کنیم؟ خداوند تمام عوالم را از روز اول ریاضی خلق کرد. هیچ چیز نیست مگر خزانههای آن چیز نزد ماست. خداوند با تمام اسماء و صفاتش در همه چیز حتی یک اتم تجلی پیدا میکند. در رفت و برگشت وقی مجردها ماده میشوند و مادهها به مجرد تبدیل میشوند تمام مسیر ریاضی است. «و ما یُنَزّله الا بقدرِ معلوم». نزول از اصل، ریاضی است. ما اگر نفس را خوب بشناسیم میبینیم که خداوند، نبوت، ولایت، قیامت، صراط، قرآن ساختارش با نفس یکی است و ما در تمرینها اینها را از خود نفس درمیآوریم. از ما خواستهاند در نماز و در دعاها (آل یاسین) خودمان شهادت بدهیم و به شنیدهها اکتفا نکنیم. اگر ما ببینیم دیگر انکار نمیکنیم. به حضرت علی «علیهالسلام» گفتند: آیا تو را رب خود را دیدهای فرمود وای بر تو! وای بر تو! من ربی را که ندیده باشم عبادت نمیکنم. در جلسه بعد عرض میکنیم که چون مسلمان هستیم باید از آیات و روایات استفاده کنیم یا چون مبنای عقلی دارد؟ و آیاتی را که در مورد ارتباط عوالم وجود با نفس هستند را عرض میکنیم.
منتظران منجی