وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

ترس هایی که در سکرات مرگ انسان را محاصره می کنند(منازل الآخره-جلسه چهارم)

0

ترس هایی که در سکرات مرگ انسان را محاصره می کنند(منازل الآخره-جلسه چهارم)

فهرست این نوشتار:

 

در جلسه گذشته از خطبه­‌های خطبه 109 و 28 امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج البلاغه، قسمت‌هایی را درباره سکرات و غمرات موت خواندیم که حضرت مراحل جان کندن یک انسان را تشریح کردند که آن حالتها حالت های بسیار شدیدی است:
بیماری و درد از یک سو و فهم اینکه دست ما از دنیا کوتاه شده و ما تا دقائق دیگری به عالم جدیدی پا می گذاریم که هیچ شناختی از آن نداریم و چه بسا اصلا آمادگی برای آن نداشته باشیم.

– از طرفی نگرانی‌­ها و گریه­‌های اعضای خانواده

– به هم خوردن برنامه‌­ها و آمال و آرزوهای انسان نقشه­‌هایی که داشت و ناکام بودن در آنها از سوی دیگر

– از طرفی عذابِ اموالی که جمع کرده و حال باید برای دیگران بگذارد که آنها لذت ببرند و او باید حسابش را پس بدهد

– گناهانی اعم از حق الله و حق الناس که توبه نکرده و به گردن اوست

– و هول و ترس دیدن فرشته مرگ، ملک‌الموت و همچنین دیدن صحنه‌­های برزخی، همه اینها در سکرات و غمرات موت انسان را محاصره می­کنند.

و حالت غیر قابل وصفی به تعبیر امیر المومنین(علیه‌السلام) فرمود:«إنَّ لِلمَوتِ لَغَمَراتٍ أفزَعُ مِن أن تُستَغرَقَ بِصِفَۀ =  مرگ غمراتی دارد سختی­ها و گردابهایی دارد که بسیار ترسناکتر از آن است که بشود وصفش کرد». انسان در هنگامسکرات و لحظات آخر خودش، باید از بدعاقبتی و بد مُردن به خدا پناه ببرد.

مهمترین دعا، طلب عاقبت به خیری است

لحظه‌ی هولناکی است که مرگ انسان برسد و انسان برای نظام قبر و برزخ آماده نباشد، خیلی سخت است. برای همین مهمترین دعا، طلب عاقبت­‌بخیری است.

یکی از چیزهایی که انسان همیشه باید نگرانش باشد، «بد مُردن» است. مُردن بد یعنی اینکه انسان آماده نباشد و لحظه تولدش به نظام ابدی آغاز شود. تصور کنید، اگر موقع تولد یک جنین برسد و او آماده تولد نباشد، چقدر ناراحت­‌کننده است. وقتی ناقص به دنیا می‌آید، تا آخر عمر و تا دنیا دنیاست، عذاب می‌کشد و اگر بیمار باشد، بسته به تعداد و نوع و شدت بیماری باید رنج درمان را تحمل کند.

در دعاهای شب های ماه مبارک در نحوه چگونه مردن، دعای زیادی داریم: «وَ قَتلاً فی سَبیلِک فَوَقِّق لَنا= خدایا کشته شدن در راه خودت را نصیب ما بفرما». در مورد حیات و ممات‌مان در زیارت عاشورا این دعای بسیار جذاب را داریم: «اللّهمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحمّدٍ و آلِ مُحمّد و مَماتی مَماتَ مُحمَّدٍ و آلِ مُحمِّد». پس باید خیلی دل­نگران بد­مُردن مان باشیم.

نمونه هایی از بدعاقبتی در تاریخ اسلام

نمونه‌هایی از عاقبت به شری در تاریخ اسلام زیاد می‌بینم، از آن جمله عاقبت زبیر است. در صحنه‌­ای رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) زبیر را می‌­بیند که با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تنها هستند و زبیر به چهره امیرالمؤمنین با خوشحالی و رضایت نگاه می‌­کند و می‌خندد. پیامبر می‌فرماید: «علی را دوست داری؟» عرض می‌کند: «مگر می‌شود کسی علی را دوست نداشته باشد؟» پیامبر می‌فرماید: «بدان یک روزی به روی همین علی شمشیر خواهی کشید».

در روایت است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وقتی شمشیر زبیر را می­‌بیند، گریه می­‌کند و می­‌فرماید:«خدا می‌داند این شمشیر چه غم‌هایی را از چهره رسول خدا برطرف کرد». همین شمشیر سر از مقابله با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) درمی­‌آورد.

انسان اینگونه است، زمانی عاشق امیرالمؤمنین است و زمان دیگر شمشیر به روی امیرالمؤمنین می‌کشد. زمانی شمر افسر لشکر امیرالمؤمنین در جنگ صفین بود. در آن جنگ جانباز و مجروح می‌شود. شمر در لشکر امیرالمؤمنین است و حر در همان جنگ در لشکر معاویه است. به کربلا که می‌رسند؛ شمر به سینه ابا عبدالله می‌نشیند و سر از تن مبارکش جدا می‌کند و حر به کمک سید الشهدا می‌­آید و به عالیترین درجات انسانی می‌رسد. افراد زیادی در اطراف پیامبر و از خاندان و خانواده پیغمبر بودند که عاقبت به خیر نشدند و همینطور در خانواده و نزدیکان ائمه هم از این افراد وجود داشتند.

در تاریخ انقلاب خودمان که بسیار شبیه تاریخ رسول الله و امیرالمؤمنین(علیهما‌السلام) است، کسانی را می‌­بینیم که در دوران انقلاب زحمت کشیدند و جزء مبارزین بودند و به قول حضرت امام (رحمه الله علیه) در دوران دفاع مقدس از پیشکسوتان جهاد و خون بودند؛ اما بعد از ارتحال امام در دوران ولایت و جانشینی حضرت امام دیدیم که همان برنامه­‌هایی که اطرافیان پیغمبر با امیرالمؤمنین کردند، بسیاری از مبارزین و انقلابیون با ولایت کردند که در این ایام هم شما خیلی می­‌بینید از کسانی که جزء پیشکسوتان بودند و سر از ارتباط با بیگانگان و همراهی با بیگانگان و همراهی با جاسوسان درآوردند.

چه بسا اهل بهشت عاقبتش به جهنم ختم شود

نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌فرماید: « إنَّ الرّجـلَ لَیعْمَلُ الزَّمَنَ الطّویلَ بعَمَلِ أهْلِ الجَنّةِ ثُمّ یُخْتَمُ لَهُ بعَمَلِ أهْلِ النّارِ و إنَّ الرّجُلَ لَیَعْمَلُ الزَّمَنَ الطّویلَ بعَمَلِ أهْلِ النّارِ، ثُمَّ یُخْتَمُ عَمَلُهُ بعَمَلِ أهْلِ الجَنّةِ[1]= بدرستی که آدمى زمانى دراز عمل اهل بهشت را انجام مى‌دهد، اما سرانجامش به عمل اهل دوزخ ختم مى‌شود و [گاه] انسان روزگارى دراز مرتكب اعمال دوزخیان مى‌شود، اما عاقبتش به عمل بهشتیان مى‌انجامد».

سالهای سال انسان کار بهشتی می‌کند بعد تصمیم‌های خطرناکی می‌گیرد و گرفتار اعمال شر و بد می‌شود. مثلاً زمانی شما کارهای خیر و خوب انجام می­‌دهید و کسی اهل فسق و فجور و اهل گناه است. شما تحقیرش می‌کنید که تو جهنمی، غافل، دشمن خدا، فاجر و فاسق هستی. اما بعد از سالها او از گذشته خودش پشیمان می­‌شود و عاقبت به خیر می­‌شود ولی تو عاقبت به شر می­‌شوی. اصلاً معلوم نیست.

البته این روند یک سازمان و یک نظامی دارد؛ مثل شیطان، شیطان هم 6 هزار سال خدا را عبادت کرد. ولی خداوند در قرآن میفرماید: تمام این شش هزار سال هم که او مرا عبادت می‌کرد: «كانَ مِنَ الْكافِرِینَ= از کافران بود». همانگونه که شمر همان موقع که در لشکر امیرالمؤمنین بود، باطن جهنمی داشت و حر همان موقع که در لشکر معاویه بود باطن بهشتی داشت. یک زمانی آن باطن بالا می‌­آید و چه بسا شخص برای اینکه آن باطن بدش بالا بیاید و به لجبازی با خدا و دین خدا بیفتد، احتیاج به سالها عبادت و مبارزه دارد.

اما یک نفر که باطن خوبی دارد مثل حر، برای اینکه آن باطن خوب بالا بیاید و غلبه کند و منجر به انفجار و توبه بشود، احتیاج به گناه دارد و سالها گناه می‌کند تا آشتی کند. هیچ گاه نباید هیچ مسلمان و مؤمنی هیچ گناه­کاری را ریز و کوچک ببیند و تحقیر و سرزنشش کند. در این هیچ شکی نیست که ما باید امر به معروف و نهی از منکر کنیم که وظیفه شرعی ماست، این درست. ولی اگر کسی در خیال خود، خودش را بهتر از یک گناه­کار ببیند یا وضع خودش بهتر از آن گناه­کار است. اینجا شروع خطرناکی است.

حسن عاقبت از نعمت های الهی است

حسن عاقبت از بزرگترین نعمت‌های الهی است که باید در رأس دعاهای ما قرار بگیرد.

واقعا انسان باید از عاقبت خود بترسد و با دل­نگرانی دست به دعا بردارد که خدایا عاقبت من را ختم به خیر کن. افرادی که سنشان بالاست، پیرترها می‌گویند: «الهی که عاقبت به خیر شوی؛ خدا عاقبتت را به خیر کند» دعای خیلی خوبی است. هر کس که در مظان اجابت دعاست، باید از او بخواهید که برای عاقبت به خیری شما دعا کند و خود انسان هم دائما دعا کند که خدایا مرا عاقبت به خیر کن. نشود که مثل شیطان عبادت‌هایم برای من غرور بیاورد و پشتوانه­‌ای برای گناهان بعدی من بشود.

بنابراین، کسانی که ائمه را کشتند همه­ به پشتوانه عبادتها، سوابق دینی، انقلابی و ارتباط شان با رسول خدا و مجاهدت هایشان در دوران رسول خدا به جنگ ائمه آمدند، یعنی با صورت‌های مقدس ائمه را کشته اند. در لشکر عمر سعد همه نماز می­‌خواندند و بعضی­ از آنها50 بار حج رفته بودند. پس آدم باید خیلی بترسد و خیلی حواسش را جمع کند و از خدا بخواهد که خدایا مرا عاقبت بخیر کن.

دعا را با ترس بگوید، این ترس خیلی مبارک است و کسی را کوچک نمی‌­کند. گناهکاری را ریز نمی‌­بیند از کسی طلبکار نیست. منت سر کسی نمی­‌گذارد. کسی را به خاطر اشتباهات گذشته‌­اش سرزنش نمی­‌کند. نشان یک آدم خوب که قرار است عاقبت به خیر شود، این است که هیچ وقت بدتر، گناهکارتر، آلوده‌­تر و بدبخت‌­تر از خودش و محتاج­‌تر از خودش سراغ ندارد. دست خالی­‌تر از خودش سراغ ندارد و این خیلی به انسان کمک می‌کند که متعادل بار ­بیاید و جرأت به گناه پیدا نکند، مغرور نشود.

امیرالمومنین علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: «إنّ حَقیقَةَ السَّعادةِ أن یُختَمَ لِلمَرءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ، و إنّ حَقیقَةَ الشَّقاءِ أن یُختَمَ للمَرءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاءِ[2] = خوشبختى حقیقى این است كه كار انسان به خوشبختى بینجامد و بدبختى حقیقى این است كه [فرجام ]كار آدمى به بدبختى ختم شود».

یعنی حقیقت سعادت این است که عمل انسان به عمل سعادتمندانه ختم شود و حقیقت شقاوت و بدبختی این است که عمل انسان به عمل اهل شقا ختم شود. در سکرات در غمرات میزان و مبنا آخر و ختمِ کار است.

چه کار کنیم تا عاقبت به خیر شویم؟

با توجه به مطالبی که بیان شد، این سؤال مطرح می‌شود، چه کار کنیم تا عاقبت به خیر شویم و چه چیزهایی باعث می‌شود تا انسان عاقبت به شر شود؟ یکی از دغدغه‌های انسان این است که بداند الان در چه وضعیتی است؟ آیا سعادتمند می‌شود یا نه؟

یکی از آن مبناهای مهم این است که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می­‌فرماید: «لا یزال المؤمن خائفاً من سوء العاقبة، لا یتیقّن الوصول إلى رضوان الله حتّى یكون وقت نزع روحه وظهور ملك الموت له[3]= مؤمن همیشه از سوء عاقبت می‌ترسد؛ یقین ندارد که به رضوان الهی و رضای الهی عاقبتش ختم می‌شود، تا وقت جان کندنش برسد و موقعی که ملک‌الموت به او ظهور می­‌کند». مؤمن این گونه به خودش بدبین است. پس اگر کسی خواست به شما اطمینان بدهد، این فریب است. مؤمن به همین اندازه که از بدعاقبتی خودش می­‌ترسد به همان اندازه هم امیدوار است. یعنی ترس و امیدش برابر است. یعنی کسی نمی‌تواند با یقین بگوید تو حتماً عاقبت به خیر می‌شوی.

در روایت دیگر داریم: «المُومِنُ یُصبِحُ وَ یُمسی وَ هُو ظَنُونٌ عِندَ نَفسِه= مؤمن صبح و شب می کند در حالی که به خودش بدبین است». بله، اگر کسی به کار خاصی مشغول باشد و به آن کار ادامه بدهد، برای او عاقبت به خیری نمی‌آورد مثل عاق والدین؛ کسی بدون رضای پدر و مادر از دنیا برود، یقینا این شخص عاقبت به خیر نیست. یا شخصی که کاهل نماز است، یا نسبت به نماز اول وقت سهل انگاری می‌کند، قطعاً مرگ او مرگ سختی خواد بود. ولی ما چه می‌دانیم شاید او توبه کرد و دست از این عملش برداشت.

نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌فرمایند: «لاَ یَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَةِ،لاَ یَتَیَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ حَتَّى یَكُونَ وَقْتُ نَزُوعِ رُوحِهِ،وَ ظُهُورِ مَلَكِ الْمَوْتِ لَهُ= پیوسته مؤمن از بدى عاقبت ترسان است، تا هنگام جدا شدن روح از بدن و آشكار شدن فرشته مرگ نزدش از رسیدن به خشنودى خدا یقین ندارد». توضیح دادیم، ملک الموت به چه چهره­‌هایی می­‌آید و چهره ملک الموت در آن لحظه می­‌فهماند که این شخص عاقبت به خیر است یا نیست. پس اگر کسی گفت: من می‌خواهم بدانم وضعیتم چه می‌شود؟ سؤال درستی نیست، ما چه می‌دانیم؟

ما کسانی داشتیم در جبهه می‌جنگیدند و با خودِ من خط‌­شکن بودند. الآن از جنگ و جبهه و امام و دین و نماز اعلام برائت کردند. گفتند: ما اصلا پشیمان شدیم اشتباه کردیم. معصیت‌­کارهای حرفه‌­ای هم می‌­شناختیم، آمدند توبه کردند در همین سالهای آخر جنگ به لقاءالله رفتند. لقاءالله می‌دانید یعنی چه؟ یعنی: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ». کجا؟ (عِنْدَ رَبِّهِمْ) تعبیر خیلی بلندی است، در مقام عندیّت، در بهشت نه. خدای متعال در قرآن به افراد زیادی اشاره کرده و گفته اینها در بهشتند. اما تعبیر «عِنْدَ رَبِّهِمْ» برای کسانی است  که خیلی ویژه و خاص هستند. «عِنْدَ رَبِّهِمْ» یعنی پیش خود خدا هستند.

بنابراین امیرالمومنین (علیه‌السلام) فرمودند:«کُلُّ مَخلُوقٍ یَجری إلی ما لا یَدری= هر مخلوقی به یک طرفی می­رود که خودش هم نمیداند کدام طرف است». یعنی نمی‌داند عاقبت او چه خواهد شد. برای همین با این که الحمدلله روی صراط مستقیم و در صراط امیرالمؤمنین هستیم، خداوند می‌فرماید به این بسنده نکنید، هر روز سر نماز دائما بگویید:«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ».

عواملی که انسان را عاقبت به شر می کنند

عواملی که از عاقبت به خیری انسان جلوگیری می‌کنند، عبارت اند از:

1)پیوند نداشتن با اهل بیت (علیهم السلام) 2) شیطان 3) ترک یا سهل انگاری نسبت به نماز 4) عاق والدین 5) قطع رحم.

1) پیوند نداشتن با اهل‌بیت (علیهم‌السلام)؛ یکی از مهمترین آفت‌هایی که نمی‌گذارد انسان عاقبت به خیر شود، این است که در دل پیوند حقیقی با اهل بیت علیهم‌السلام نداشته باشد. یعنی ولایتش ضعیف باشد.

کسی که ولایتش ضعیف است و اهل بیت را خوب نمی‌شناسد با آنها پیوند حقیقی برقرار نکرده، محبت اهل بیت(علیهم السلام) در دلش به معنای حقیقی جایی ندارد، این عاقبت به خیر نمی­شود.

2) شیطان؛ عامل دیگری که نمی‌گذارد، انسان عاقبت به خیر شود (که بعداً إن شاء الله برایتان توضیح می‌دهم)،شیطان است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «هیچ کس نیست مگر اینکه شیطان موقع مُردن به او حمله می کند چه مؤمن باشد چه غیر مؤمن». ولی خدا از مؤمن دفاع می‌کند و اجازه نمی‌­دهد، حمله شیطان در او تأثیر بگذارد. ولی حمله شیطان به کسی که ایمانش محکم نباشد به آدم‌های شل و آدم‌های ضعیف، آدم‌های بی‌­عرضه کارگر واقع می‌شود. مثل همان نمونه­‌ای که در جلسه قبل عرض کردم، هر چه آن عالم دینی سعی کرد زبانش را موقع مُردن باز کند، باز نشد به لا إله إلّا الله و بعد هم مُرد.

3) ترک یا سهل انگاری نسبت به نماز؛ عامل دیگری که هنگام مردن باعث بدعاقبتی انسان می­‌شود، سهل انگاری در نماز است. آنهایی که در نماز سهل‌­انگارند، به خصوص نماز اول وقت یا در نماز جماعت اینها موقع مُردن راحت جان نمی‌دهند.

در اذان و اقامه 12 مرتبه(حیَّ) داریم. (حیَّ) یعنی بشتاب، بدو بیا. خدا صدا می‌کند. ما فقط خود زمینی­‌مان را می­‌شناسیم، اصلا حواس‌مان نیست که مال خدا هستیم(إنّا لله) و عبد خدا هستیم و هدف خلقت‌مان عبودیت است. غیر از عبد خدا بودن وظیفه دیگری نداریم. خدا صدای‌مان می‌کند و ما پشت گوش می‌­اندازیم. چقدر آدم داریم مستطیع هستند ولی حج نرفته اند. پول داشته که حج واجب انجام دهد ولی نرفته است. کربلا می‌توانسته برود ولی نرفته است. حالا کربلا واجب نیست، ولی همین هم برای موقع مُردن دردسرساز است که کسی می‌توانسته برود، ولی نرفته است. حج واجبش را نرفته است سهل­‌انگاری کرده، یعنی دین خدا برایش مهم نیست. کسی که واجبات الهی را سهل­‌انگاری می‌کند یعنی جلوه‌­های دنیا می‌تواند او را از خدا و عبادت و بندگی او غافل کند. این شخص موقع مُردن با آن حالت‌هایی که ملک الموت می‌­آید، فشار و سکرات و غمراتی که دارد، چه کسی یادش می­‌افتد که بگوی: «(لا إله إلّا الله»؟ کسی«لا إله إلّا الله» یادش می‌­آید که یک عمر تمرین کرده باشد. وقتی بین کار دنیا و خدا می‌ماند، بگوید خدا. بگوید خدا صدایم می‌کند، برود نماز اول وقتش را بخواند.

آن کسی که اصلاً نماز نمی‌خواند، تکلیفش معلوم است که چطور می‌­خواهد عاقبت به خیر شود؟ معصوم علیه‌السلام فرمود: «إِن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها و إِن رُدَّت رُدَّ ما سِواها= نماز اگر قبول شد بقیه اعمال قبول است و اگر قبول نشد هیچ عملی از کسی پذیرفته نیست. باز فرمودند:« ما بَینَ الکُفرِ وَ الإیمان إلّا تَرکَ الصَّلوۀ) هیچ فاصله­ای بین کفر و ایمان نیست مگر ترک نماز». انسان اگر نماز را ترک کند، کافر است. کافر نظری هم نباشد کافر عملی است. هر چند کفر عملی به کفر نظری هم برمی‌­گردد. بنابراین، انسان بد می‌میرد.

4) عامل دیگر عاق والدین­ است. کسانی که ارتباط‌شان با پدر و مادرشان بد است و پدر و مادر از آنها راضی نیست، عاق والدین اند. پدر مادر حتی اگر کافر هم باشند، انسان موظف است به آنها خوش­رفتاری کند. در واجبات الهی لازم نیست از پدر مادر بی­دین اطاعت کند، اما حق بداخلاقی، حق تندی و حق تحقیر ندارد. اگر کسی قدر رب­‌های کوچک خودش را که پدر و مادر هستند، نداند؛ قدر خدا را هم نمی­‌داند. لذا فرمود: «رِضَا الله فی رِضَا الوالِدَین= رضایت خدا در رضایت والدین است».

در روایت نقل است: «یُقالُ لِلعاق إِعمَل ما شِئت فإِنّی لا أغفِرُ لَکَ أبَدا= به عاق والدین گفته می­‌شود که هر کاری می‌خواهی انجام بدهی انجام بده من هرگز تو را نخواهم آمرزید».

عاق یعنی کسی که پدر مادرش را به خشم می‌­آورد. پس آنهایی که می‌­بینند، چنین وضعی در زندگی‌شان وجود دارد، حتماً تجدید نظر کنند. مغرور به عبادت، نماز، جبهه رفتن، جهاد و کارهای خیرشان نشوند. اگر والدین راضی نیستند، امکان ندارد انسان رستگار شود. اگر مُردند و در زمان مردن از شما راضی بودند، ولی بعد از آن مدتها گذشت و شما آنها را فراموش کردید و به آنها سر نزدید، آنها می‌توانند در قبر هم انسان را عاق کنند.

5) عامل دیگر، قطع رحم است. ارتباط انسان با خویشان و فامیل ضعیف باشد. می تواند به خویشان و فامیلش کمک کند، دستشان را بگیرد، ولی کمک شان نکند. برای آنها کاری از دستش برمی­آید، ولی انجام ندهد. حداقل سرکشی، خبر داشتن از همدیگر، تلفن زدن، ارتباط داشتن با اینها، خیلی موثر است. کسانی که قطع رحم می کنند، سکراتمرگشان بسیار بسیار دردآور و خطرناک است.

پی نوشت:

1] – كنز العمّال : 545 .

[2] – معانی الأخبار : 345/1 .

[3] – بحار الأنوار، ج 6، ص 176. منتظران منجی/

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.