نگاهی به شیوه سیر و سلوک قرآنی/ ۵ روش اصلی برای خودسازی و مراقبت نفس
برای مدیریت و کنترل هواهای نفسانی و غرایز مادی نفس، حداقل باید در پنج وادی، ریاضت و خودسازی را انجام داد و مدیریت نفس را به دست عقل سپرد. عارفان این وادی را به شرح زیر معرفی کردهاند. آنچه در ادامه میآید، معرفی و تشریح این پنج وادی بسیار مهم است که لازم است خودسازی در آن صورت گیرد تا انسان به کمال دست یابد.
نگاهی به شیوه سیر و سلوک قرآنی/ ۵ روش اصلی برای خودسازی و مراقبت نفس
صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکر به دوام
ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
برای مدیریت و کنترل هواهای نفسانی و غرایز مادی نفس، حداقل باید در پنج وادی، ریاضت و خودسازی را انجام داد و مدیریت نفس را به دست عقل سپرد. عارفان این وادی را به شرح زیر معرفی کردهاند. آنچه در ادامه میآید، معرفی و تشریح این پنج وادی بسیار مهم است که لازم است خودسازی در آن صورت گیرد تا انسان به کمال دست یابد.
1. صمت(خاموشی):
استراتژی صمت که به معنی سکوت پایدار برای یک فرد مسلمان بهحساب میآید، اولا بدین جهت است که انسان درحالت سکوت، قدرت تفکر و تدبر بیشتری پیدا کرده و میتواند درصنع و آثار الهی در جهان هستی تعمق قویتری نموده و معرفت توحیدی خود را با سکون فکری، تعمیق بخشد، ثانیاً این راهبرد اقتضا میکند که انسان از حرفهای مباح غیرضروری و یا لغو و بیهوده پرهیز کند و چون همواره در حالت تفکر و تدبر بسرمیبرد در اوضاع و شرایط ضروری و لازم که مواضع و صحبتهای حکیمانهای را اقتضاء دارد، این فرد لب به سخن گشوده و آثار حکمت و علم و آگاهی را بر زبانش جاری میسازد.
این امر یکی از شاخصههای روایتی است که فرمودهاند کسی که چهل روز خود را برای خدا خالص گرداند خدای متعال چشمههای حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میکند.
امام رضا(ع) خاموشی و صمت را دری از درهای حکمت برمیشمارد که محبت را کسب میکند و انسان را به خیر رهنمون میسازد: الصمت باب من ابواب الحکمه. ان الصمت یکسب المحبه و هو دلیل علی الخیر.(1)
امام حسن(ع) میفرماید: نعم العون الصمت فی مواطن کثیره و ان کنت فصیحا؛(2) هرچند سخنور و سخندان باشی، اما خاموشی در بسیاری از موارد بهترین یار و مددکار تو خواهد بود.
امام صادق(ع) صمت و خاموشی را بهترین و برترین عبادت بر میشمارد؛ ما عبدالله بشی افضل من الصمت؛(3) و امام کاظم(ع) آن را نشانه تفکر میداند: لکل شیئ دلیل و دلیل التفکر الصمت؛(4) رسول خدا(ص) راه طرد و دورسازی شیطان از شخص و یاری جستن بر امر دین را صمت و خاموشی معرفی میکند و میفرماید: علیک بطول الصمت فانه مطرده الشیطان و عون لک علی امر دینک.(5)
2. جوع (گرسنگی):
مدیریت و مهار شکم از دیگر وادیهای سخت است که آدمیباید آن را مورد توجه قرار دهد، زیرا گرایش غریزه به خوردن و انباشتن انواع و اقسام خوراکیها و نوشیدنیهاست. در روایات معتبر آمده است که شخص میبایست بهگونهای عمل کند که مصداق اهل جوع باشد. اهل جوع بودن به معنای روزهداری نیست، روزهداری مرتبه دیگر و عالیتر آن است.
جوع به معنای گرسنگی دادن نفس، شیوهای است که حتی مرتاضان به شکل افراطی، آن را انجام میدهند ولی در فرهنگ اسلامی، گرسنگی دادن به نفس بهگونهای است که در روایتی بسیار زیبا و آموزنده و پر از درس از امیرمومنان(ع) تبیین و تشریح شده است. آن حضرت(ع) درباره مفهوم جوع در فرهنگ اسلامی و مدیریت شکم و تغذیه درست میفرماید: کل و انت تشتهی و امسک و انت تشتهی؛(6) هنگامیکه اشتها داری بخور و هنگامی که هنوز کاملاً سیر نشدی و اشتها داری دست از خوردن بردار.
این شیوه شرعی که امیرمومنان(ع) آموزش میدهد، موجب میشود تا آدمیمهار نفس خویش را به دست گیرد. صاحب کتاب نشان از بینشانها از قول عارف بزرگ آیتالله نخودکی اصفهانی مینویسد که در خبر آمده است: جوعوا بطونکم و عطشوا اکبادکم و البسوا جلباب الحزن لعلکم ترون الله فی قلوبکم لانه لیس عندالله شی ابغض من بطن ملآن؛ شکمهای خود را گرسنه و جگرها را تشنه نگه دارید و لباس اندوه بر اندام جان خود بپوشانید که شاید خدا را در دلهای خود بتوانید یافت؛ زیرا در نزد خدا چیزی منفورتر از شکمهای پر نیست.
شعر معروف شاعر شیرین سخن شیراز که میگوید: اندرون از طعام خالی دار- تا در آن نور معرفت بینی، حاوی بسیاری از نکات و حکمتهای مربوط به گرسنگی است که در کتابهای روایی مورد تأکید قرار گرفته است.
3. سحر(شب زندهداری):
شب از آن رو مورد تأکید قرارگرفته که اصولا انسانها در روز همانند ماهی در آب، در جستوجوی مادیات به این سو و آن سو شنا میکنند و کمتر فرصت عبادت و تفکر و تدبر در امور اصلی را مییابند و اصولا وقت نمیکنند که در آیات و نشانهها و امور فرامادی بیندیشند. قرآن خطاب به پیامبر میفرماید: إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا؛(7) بدرستی که تو در روز مشغله فراوانی داری..
شب به سبب آنکه زمان خاموشی و سکوت است میتواند آثار برجستهای در تفکر و تدبر در آفاق و انفس به جای گذارد. بهگونهای که شخص شب زندهدار میتواند امیدوار باشد که در شب به قولهای الهامی و وحیانی به شکل انباء دست یابد؛ زیرا هم ،وحی برای غیرپیامبر، شدنی است – چنانکه به مادر موسی و مریم(س) وحی شد- و هم اینکه مقام نبوت عام به معنای ارتباط با خداوند برای همه امکانپذیر است. بنابراین هم میتواند امید به مقام محمودی چون نبوت انبایی داشته و هم امید به اخبار وحیانی و الهامی از غیب داشته باشد.
درباره شب، قرآن کریم میفرماید: متقیان در بهشت آنچه پروردگارشان به آنها بخشیده دریافت میدارند، زیرا پیش از آن (در سرای دنیا) از نیکوکاران بودند! آنها کمی از شب را میخوابیدند و سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت میکردند.(8)
امام صادق(ع) فرمود: من قال فی وتره اذا اوتر، استغفرالله و اتوب الیه سبعین مره و واظب علی ذلک حتی تمضی سنه کتبه الله عنده من المستغفرین بالاسحار و وجبت له المغفره من الله عز و جل؛(9) هر کسی در نماز شب خویش، آن هنگام که نماز وتر میگزارد، هفتاد مرتبه بگوید: استغفرالله و اتوب الیه و بر این کار مدت یکسال مداومت کند، خداوند متعال نام او را از جمله استغفارکنندگان در سحرگاهان نوشته و مغفرت حقتعالی او را در برمیگیرد.
شیخ صدوق در کتاب خصال خویش نیز مینویسد: در حدیث است که جبرئیل(ع) به خدمت پیامبر خدا(ص) رسید و گفت: یا محمد! عش ما شئت فانک میت و احبب من شئت فانک مفارقه و اعمل ما شئت فانک مجزی به واعلم ان شرف الرجل قیامه باللیل و عزه استغنائه عن الناس؛(10)ای محمد! هرچه خواهی در جهان زندگی کن، لیکن سرانجام کار، مرگ است و هر که را میخواهی، دوست بدار، اما عاقبت کار، فراق و جدایی است و هر کار که خواهی بکن که به جزای آن خواهی رسید، لیکن بدان که در این میانه شرف آدمی در شب زندهداریها و عبادتهای شبانه اوست و عزت او در بینیازیاش از مردم است.
هر گنج سعادت که خداداد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید
4. عزلت (گوشهگیری از غیرمومنین و نااهلان):
شاید صریحترین و روشنترین آیه درباره اعتزال و گوشه گیری از مردم البته افراد غیرمومن و دنیاپرست آیه ۲۹ سوره نجم باشد که خداوند میفرماید: فاعرض عمن تولی عن ذکرنا و لم یرد الا الحیاه الدنیا؛ از هر کسی که از یاد ما روی گردانیده و جز زندگانی دنیا را نمیخواهد اعراض کن. این اعراض همان اعتزال و دوری کردن از آنان است. براین اساس باید از کسانی پرهیز کرد که به غیرخدا میخوانند نه کسانی که نگاه کردن به ایشان عبادت است.
اما درباره گوشه نشینی و دوری از غیرمومن نیز میتوان به آیه ۱۶ سوره کهف اشاره کرد که صریحترین آیه است و واژه اعتزال نیز در آن آمده است. این آیه در بیان حرکت اصحاب کهف وارد شده است: و (به آنها گفتیم:) هنگامیکه از آنان و آنچه جز خدا میپرستند کنارهگیری کردید، به غار پناه ببرید.
در این آیه بیان شده که در آغاز سیر و سلوک برای اینکه سالک رنگ غیرخدایی نگیرد و تحت تأثیر دیگران نباشد میبایست از مردم دور شد و عزلت گرفت تا پس از اصلاح قلب و رنگ خدایی یافتن به سوی خلق و مردم بازگشت.
از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: ان قدرتم ان لاتعرفوا فافعلوا و ما علیک ان لم یثن علیک الناس و ما علیک ان تکون مذموما عندالناس اذا کنت محمودا عندالله؛(11) اگر بتوانید در میان مردم ناشناخته باشید چنان کنید؛ زیرا ستایش نکردن مردم هیچ زیانی به تو نمیرساند چنانکه ستایش ایشان هیچ سودی ندارد؛ چون باکی نیست اگر در نزد مردم نکوهیده باشی درحالی که در نزد خدا ستوده باشی.
هر یک از پیامبران و اولیای الهی دورههای کوتاهمدت و بلندمدت برای خودسازی داشتهاند که میتوان به دورههای بلندمدت چوپانی در دشتها و کوهها توسط پیامبران و یا دورههای چهل روزه از سوی برخی مانند موسی(ع) و پیامبر(ص) اشاره کرد.البته این اعتزال هیچگاه به معنی رهبانیت و غارنشینی و دوری از جامعه و مردم نیست بلکه در جامعه و در کنار مردم بودن شرط عقل است منتها این حشر و نشر باید با انسانهای مومن و خداترس انجام گیرد.
5. ذکر دائمی خداوند:
ذکر قولی و عملی به معنای تأکید بر فلسفه آفرینش و نیز ربوبیت و پروردگاری خداوند است؛ زیرا کسی که همواره در ذکر قولی و یا عملی است، بر این باور است که هدف آفرینش، عبودیت خداوندی و حرکت برای دستیابی به کمال است که جز به ربوبیت تحقق نخواهد یافت. بر این اساس هر کسی که بخواهد به کمالی دست یابد باید ذاکر قولی و عملی باشد.
امام صادق(ع) در حدیثی بلند فرموده است: هرچیز را حدی معین است و پایانی، مگر ذکر را که خداوند متعال به مقدار کم آن، خشنود نمیشود و برای آن حد و اندازهای مشخص نفرموده و در قرآن کریم آمده است: ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را تسبیح گویید!؛(12) پدرم مردی کثیرالذکر بود، هنگامیکه با او به راهی میرفتیم، میدیدمش که به ذکر خدا اشتغال داشت و در موقع غذا نیز از ذکر حق غافل نمیشد و حتی در آن زمان که با مردم گفتوگو میکرد، باز هم زبانش درحال ذکر بود. آنقدر کلمه مبارکه لاالهالاالله را تکرار میکرد که زبان به کام دهان مبارکش میچسبید.
سالک الی الله میبایست همواره از اهل ذکر باشد و دمی از او غافل نگردد؛ زیرا غفلت از خداوند نوعی شرک خفی است و در آیاتی چند این معنا تبیین شده است. اصولا از دیدگاه قرآن ایمان به خدا و مقام عبودیت جز به رهایی از غفلت و ذکر دائم تحقق نمییابد. از این رو باطن سخن خداوند در نهی از شریک قرار دادن چیزی که در آیه ۳۶ سوره نساء بیان شده است، در مرتبهای جز نهی از توجه به غیرخدا و غفلت از او نیست؛ براین اساس در آیه ۱۰۶ سوره یوسف بیشتر مردم مومن را دچار شرک میشمارد؛ زیرا شخص، یا اسیر بتان است (حج آیه ۳۰) و یا اگر از آن رهیده باشد گرفتار هوای نفس بوده و آن را معبودش قرار داده و میپرستد: من اتخذ الهه هواه؛(13) یا اینکه در طاعت شیطان است و او را میپرستد. از این رو در آیه ۱۷۹ سوره اعراف، علت دوزخی شدن جن و انس را غفلت میشمارد.
بنابراین باید ذکر دائمی را عامل رهایی از هرگونه شرک جلی و خفی و حتی اخفی برشمرد و بر آن پافشاری کرد تا در مسیر عبودیت خدا گام برداشت و از عبودیت غیرخدا به هر شکلی رهایی یافت.
انسان در طریق عبودیت باید به جایی برسد که هرگز دمیاز او غافل نشود. در حدیث قدسی به حضرت عیسی(ع) آمده است: انزلنی من نفسک کهمک و اجعل ذکری لمعادک؛(14) مرا چون هم و غم خود قرین خود قرار ده و یادم را وسیلهای برای معاد خود بدان. این معاد همان فانی شدن و کشف غطا و رجوع واقعی به حق است که در انا لله و انا الیه راجعون؛(15)بیان شده است. براین اساس میبایست در کوچکترین کارهای خویش خدا را به یاد داشته باشد؛ زیرا همه اعضا و جوارح مسئول هستند و باید پاسخ گو باشند که آیا ذاکر بودهاند یا غافل؟ قرآن میفرماید: و از آنچه به آن علم ندارى پيروى مكن، چون گوش و چشم و دل، همه اينها مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.(16)
پانوشتها
ــــــــــــــــــــــــــــ
[1] ابن شُعبه حَرّانی، تحفالعقول، ج1، ص 442.
[2] مجلسی، بحارالأنوار، ج 68 ص 280.
[3] فتال نیشابوری، روضهًْ الواعظین، ج 2 ص 336.
[4] مجلسی، بحارالأنوار، ج 68، ص 306.
[5] همان، ص 279.
[6] نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، ج ۱۶، ص ۲۲۱.
[7] مزمل آیه 7
[8] ذاریات، آیات ۱۶ و ۱۷ و 18.
[9] فیض کاشانی، تفسير الصافي، ج 1، ص 322.
[10] فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج 2، ص 488.
[11] شیخ الصدوق، امال.ی، ص ۳۹۶
[12] احزاب، آیات 41 و 42.
[13] یس، آیه ۶۰.
[14] مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۸۹.
[15] بقره، آیه ۱۵۶.
[16] اسراء، آیه 36.
کیهان
بسیار عالی با تشکر