نهی قرآن کریم از ازدواج با دختران و زنانی که دوست پسر دارند!

نهی قرآن کریم از ازدواج با دختران و زنانی که دوست پسر دارند!

… [ خداوند در قرآن کریم ] فرمود: ﴿مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ﴾ اين محصنات، به قرينه مقابل به معناي عفائف است يعني خود همين كنيزي را كه شما ميخواهيد با او ازدواج كنيد بايد عفيف باشد ـ به قرينه مقابل ـ ؛ مسافح نباشد و متخذات اخدان نباشد.
مسافحات كه از سفاح است «سفاح» يعني زنا، چون در زنا جز «صب الماء» مقصود ديگري نيست، نه توليد هست نه تشكيل خانواده است «صب الماء» را هم ميگفتند «سفاح»، دامنه كوه را هم ميگفتند: «سفح الجبل»، چون آبها آنجا ميريزد.«مسافح» يعني زاني، «مسافحه» يعني زانيه.
حالا اينكه فرمود: ﴿غَيْرَ مُسافِحاتٍ﴾ يعني زاني نباشد. زاني خواه علن، خواه سرّ اين را ميگويند مسافح؛ اما كسي كه دوست ميگيرد اين مخصوص سرّ است، قهراً اين ذكر خاص بعد از عام است و در عرب يكي را ننگ ميدانستند ديگري را ننگ نميدانستند[مجمع البيان، ج 3، ص 55.]، چه اينكه الآن هم در نظام غرب اينطور است، شايد يكي را بد بدانند و دومي را بد ندانند. يعني آن كسي كه دوست ميگيرد او را بد نميدانند؛ اما آن كسي كه متهم به اين كار است [و] علناً اين كار را انجام ميدهد، اين را تقبيح ميكردند. مثلاً غير مسافحات باشد يعني معروف به زنا نباشد (يك)،
﴿وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ﴾، «اخدان» كه جمع خِدن است، مثل اتراب كه جمع «تِرب» است «خِدْن» يعني دوست.
اين در جاهليت بود كه زني دوستي از مرد داشت و سرّاً رابطه برقرار ميكردند[مجمع البيان، ج 3، ص 55.]، اين كار را فرمود نكنند. اگر كنيزي نه علن متهم بود به اين بزهكاري نه سرّاً دوستي داشت، با او ازدواج كنيد: ﴿مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ﴾. گرچه اخدان جمع «خدن» است، «خدن» هم بر مذكر اطلاق ميشود هم بر مؤنث ولي اگر ميفرمود: «و لا متخذات خدنٍ» هم كافي بود؛ لكن وقتي كسي آلوده شد [و] تن به تباهي داد، ديگر با يك «خدن» و دو «خدن» با يك دوست و دو دوست اكتفا نميكند، قهراً مبتلا ميشود به اتخاذ اخدان و اتخاد دوستهاي زياد.
خب، آيا اين هم شرط فقهي است كه نكاح با غير عفيفه جايز نيست يا نه؟
در آيه پنج سوره «مائده» آمده است كه: ﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوْتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوْتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ﴾، اين ﴿مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ﴾ يعني خود مردها نه علناً دست به گناه و ترك عفت بزنند، نه سراً، اين درباره مردها. آيه محل بحث هم درباره زنهاست ﴿مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ﴾ كه در همين آيه محل بحث سوره «نساء» است، جامع اينها در سورهٴ مباركهٴ «نور» آمده است. در سوره «نور» كه بايد الآن بحث بشود هر دو قسم ياد شد؛ آيه سه سوره «نور» اين است كه: ﴿الزّاني لا يَنْكِحُ إِلاّ زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلاّ زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَ حُرِّمَ ذلِكَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ﴾؛ اين هر دو قسم را فرمود فرمود. مرد آلوده جز زن آلوده و مشركه را ازدواج نميكند. زن آلوده جز با مرد آلوده و مشرك ازدواج نميكند و اين كار بر مؤمنين حرام است.
شرط صحت نکاح بودن عفت به حسب ظاهر آيه و بيان حضرت استاد
پس در سوره «نساء» كه محل بحث است، شرط صحت نكاح را به حسب ظاهر، عفت زن قرار داد. فرمود: زنها ﴿مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ﴾؛ پاك باشند نه علن نه باطن، دست به گناه بيعفتي نزنند. در سوره «مائده» شرط صحت نكاح را عفاف مرد قرار داد. جمع اين دو آيه سوره «نساء» و سوره «مائده»، در سوره «نور» بيان شد كه فرمود6 اگر كسي آلوده شد، با آلوده بايد ازدواج كند. خب؛ اما در سوره «نور» اين جمله خبري است به داعي انشاء يا جمله خبري است و به داعي انشاء نيست؟ اين نفي است يا نهي؟ اگر جمله خبري باشد و به داعي انشاء نباشد خب، اينكه در خارج بر خلافش اتفاق ميافتد. اينكه فرمود: زاني جز با زانيه ازدواج نميكند، اينطور نيست [چون] گاهي ممكن است مرد پاك باشد زن، آلوده يا بالعكس. اينكه فرمود: ﴿الزّاني لا يَنْكِحُ إِلاّ زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلاّ زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ﴾ اين از هر چهار قسمش، نقض دارد چه دو قسم در طرف مرد، چه دو قسم در طرف زن.
پس اگر اين خبر باشد و به داعي انشاء نباشد، اين خلافش در خارج واقع ميشود. گذشته از اين اگر اين خبر باشد، نفي باشد و به داعي انشاء نباشد، آن ﴿حُرِّمَ ذلِكَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ﴾[ سورهٴ نور، آيهٴ 3.] هم بايد تحريم تكويني باشد، نه تشريعي، در حالي كه در خارج، بر خلاف واقع ميشود. پس آنچه در خارج واقع ميشود نه با نفي صدر ميسازد، نه با تحريم تكويني ذيل ميسازد. حتماً بايد به معني انشاء باشد. حالا كه انشاء است اين خبر به داعي انشاء افاده شده است آيا حكم لزومي دارد يا كراهت. اگر حكم لزومي داشته باشد با آن استثنا سازگار نيست، چون حكم لزومياش اين است كه كسي كه زاني است جز با زانيه يا با مشركه، حق ازدواج ندارد، در حالي كه شرعاً اينچنين نيست. يك مرد اگر آلوده شد ازدواجش با زن عفيف شرعاً حلال است و صحيح است، اين (يك) و ازدواج يك مرد مسلمان اگر هم آلوده باشد با زن مشركه حرام است، اين (دو).
آن ﴿وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتّي يُؤْمِنَّ﴾[سورهٴ بقره،ـ آيهٴ 221.] اين اطلاقش شامل هر مسلماني ميشود؛ هر مسلمان اعم از عفيف و غير عفيف، حق ندارد كه با زن مشركه ازدواج كند. پس اگر اين جمله، جمله خبريه باشد از دو جهت گير است. جمله جمله، انشائيه باشد و حكم لزومي را تفهيم كند، باز از دو جهت ديگر گير است. اگر يك حكم ارشادي باشد، بيان اينكه هر كسي با همجنس خود از آن باب باشد خب، فعلاً از اين چهار اشكالي كه از هر دو راه متوجه شد مصون است تا تفصيلش بيايد، يعني آدم بد با بدان ارتباط دارد. آنگاه ﴿حُرِّمَ﴾[سورهٴ نور، آيهٴ 3] هم نه به معناي تكويني است به اين صورت، نه به معناي تشريعي [بلكه] اين يك جريان ارشادي است يعني نوعاً افراد آلوده با آلودهها در ارتباطاند.
پرسش: …
پاسخ: نه؛ اين چون امر ارشادي باشد به معني غالب هم خواهد بود ديگر. اگر بگويند كه هر كسي با همجنس خود با هم نوع خود، هم صنف خود، هم ذوق خود زندگي ميكند، حكمي است غالبي و محاورهاي.
پرسش: …
پاسخ: حصر «انما» و اينها كه نيست.
پرسش: …
پاسخ: كسي كه آلوده است، آلوده جز با آلودهها زندگي نميكند، يك تعبير عرفي هم هست. بدان رفيقي جز بدها نميگيرند، اين يك امر غالبي است. چون امر غالبي است، اگر مورد تخلف داشت عيب ندارد. غرض آن است كه شرط فقهي نيست، چون از هر دو جهت گير است. آنگاه اينكه فرمود: ﴿مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ﴾ اين براي آن است كه اگر كسي بخواهد خانوادهاي تشكيل بدهد بايد مواظب باشد تا گرفتار اين آلودگيهايي كه خانواده برانداز است نشود، پس شرط فقهي به آن صورت نيست.
مفهوم «خدْن» و فرق آن با خليل
مطلب بعدي آن است كه فرق خِدْن و خليل آن است كه خليل، مطلق دوست است و جنبهٴ كرامت را هم احياناً به همراه دارد ولي خِدن، آن دوستهاي سرّي است كه اين مفاسد را به همراه حمل ميكند، هر دوستي را نميگويند خِدن، نظير خليل نيست ﴿غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ﴾.
منبع: تقریرات و یادداشتهای حجت الاسلام مهدی طاها از جلسه تفسیر سوره نساء حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی؛ سایت هدانا.