نقش شاه و حکومت پهلوی در گسترش بهائیت
نقش شاه و حکومت پهلوی در گسترش بهائیت
فهرست این نوشتار:
رژيم پهلوى و بهائيت
علت نفوذ و گسترش شديد بهائيان در رژيم پهلوى چه بود؟
پيوند عميق و همكارى بهائيت با رژيم پهلوى سابقه اى حتى بيش از عمر سلطنت پهلوى دارد؛ كارشكنى و فشار روشنفكران غرب زده از جمله پيروان بابيت و بهائيت منجر به انحراف و شكست انقلاب مشروطه گرديد.[149] در نتيجه استبداد جديدى به وجود آمد كه رضاخان ميرپنج مجرى آن بود. و بدين گونه فرقه بابيه و بهائيه يكى ديگر از كاركردهاى خويش را در جهت ايجاد تفرقه و زمينه سازى براى سلطه بيگانگان به نمايش مى گذارد.[150]
كودتاى انگليسى 1299 :
بر اساس اسناد و مدارك معتبر تاريخى، محفل بهائيت در ايران، مدت ها پيش از كودتاى «انگليسى» 1299، توسط حبيب اللّه عين الملك – پدر هويدا – رضاخان را شناسايى و به سرجاسوس بريتانيا در ايران – سر اردشير ريپورتر يا اردشير جى – براى انجام كودتا معرفى كرد.
در اين كودتا خاندان ساموئل – نخستين كميسر عالى فلسطين و دوست نزديك عباس افندى – نقش جدّى داشتند.[151] عوامل ديگرى نيز از بهائيان با كودتاچيان همكارى داشتند كه پس از پيروزى كودتا حتى به كابينه سيدضياء راه يافتند.[152] پاره اى گزارش ها حاكى است كه رضاخان نيز متقابلاً در تعهداتش به انگليسى ها وعده هايى درباره ميدان دادن به اين فرقه در ايران، داده بود.[153]
رضا شاه پهلوى :
پس از پيدايش رضاخان در عرصه سياسى و اجتماعى ايران، سياست هاى او در زمينه اسلام ستيزى و مقابله با روحانيت شيعه، مطابق خواست و اهداف بهائيان بود.
رضا شاه به دليل حقارت و دشمنى اش نسبت به اسلام و ساختار مذهبى جامعه ايران «كسانى را در مناصب مهم دولتى مى گماشت كه مانند خود او بيگانه يا معارض با اين بافت بودند.
بدين سان افراد وابسته به گروه هاى دينى خاص به ويژه بابى ها و بهائى ها» را در اداره ديوان سالارى منصوب كرد كه به زودى به «قدرت برتر سياسى و اقتصادى ايران» تبديل شدند.[154] بهائيان در سازمان هاى جديد دولتى مانند ارتش، راه آهن، اداره دخانيات، اداره ثبت و آموزش و پرورش نفوذ كرده، بسيارى از مناصب مهم را در دست داشتند.
اساساً رضاخان نسبت به بهائيان بسيار خوش بين بود؛ چنان كه ارتشبد «حسين فردوست» كه از مهره هاى مهم رژيم شاه و دربار محسوب مى شد و در مناصب حساسى چون معاونت ساواك، رياست دفتر اطلاعات ويژه شاه و رياست دفتر بازرسى شاه خدمت مى كرد، درباره تعامل تشكيلات بهائيان با حكومت رضا شاه مى گويد:
«… اصولاً رضاخان نيز با بهائيت روابط حسنه داشت، تا حدى كه اسداللّه صنيعى را كه يك بهائى طراز اول بود، آجودان مخصوص محمدرضا [وليعهد] كرد. صنيعى بعدها بسيار متنفذ شد و در زمان علم و حسنعلى منصور و به خصوص هويدا به وزارت فرهنگ و وزارت خواربار رسيد».[155]
صنيعى آن قدر در بهائيت سر سپرده بود كه فردوست در خاطرات خود مى نويسد: «روزى از سپهبد صنيعى پرسيدم كه چگونه شما شغل سياسى را پذيرفته ايد؟ پاسخ داد: از عكا سؤال شده و اجازه داده اند كه در موارد استثنايى و مهم اين نوع مشاغل پذيرفته شود».[156]
از ديگر بهائيان دوره رضاخان بايد از عبدالحسين نعيمى ياد كرد. وى پسر ميرزا محمد نعيم شاعر معروف بهائى بود. ميرزا محمد نعيم كه پس از مهاجرت به تهران به استخدام سفارت انگليس درآمده بود، پسرش عبدالحسين را هم در اين سفارتخانه به كار گماشت.
نقش مخربى كه عبدالحسين نعيمى در نهضت جنگل و در ميان ياران ميرزا كوچك خان ايفا كرد، بر اساس مأموريت محوله از سوى سفارت انگليس بود[157].
در اين دوران نه تنها مقابله تاريخى بهائيان با دولت از بين مى رود؛ بلكه اعضاى اين فرقه ضاله پس از سال ها فعاليت نيمه پنهان از آزادى عمل فراوانى برخوردار مى شوند و با همكارى دولت و حمايت قدرت هاى استعمارى به ويژه دولت انگلستان و براساس يك برنامه از پيش تدوين شده تهاجم ويژه اى را عليه مبانى سنتى و اعتقادى ملت مسلمان ايران تخريب فرهنگى اين مرز و بوم آغاز مى نمايند.
و با همكارى دولت پهلوى به مقابله با دين مبين اسلام مى پردازند. اين مقابله تا حد كشف حجاب كه از احكام ضرورى اسلام بود و ممنوعيت مظاهر و فعاليت هاى مذهبى پيش رفت.
از اين رو رضاخان و عاملان ديگر غرب در ايران براى كوبيدن اسلام خصوصاً مكتب حيات بخش تشيع، به ترويج كنندگان مرام بهائى گرى ميدان دادند، و در چنين شرايطى است كه فرقه بهائيت در دوران پهلوى به عنوان يكى از شاخه هاى بسيار مؤثر و با نفوذ در تشكيلات سياسى دولت و به تبع آن ساختارهاى فرهنگى و اقتصادى كشور و در پناه دولت، خود را حفظ كرده، بر پيروان خود مى افزايد و ايران به پناهگاه امنى براى بهائيان تبديل گردد.[158]
محمدرضا پهلوى :
نفوذ بهائيان در دولت اگر چه در دوره حكومت رضاخان آغاز شد، اما در حكومت پهلوى دوم به اوج خود رسيد؛ در اين دوران به علت مساعد شدن شرايط حضور بهائيان در صحنه هاى اجتماعى و بخصوص سياسى، شاهد حضور گسترده و فعال آنان در مناصب كليدى هستيم.
در واقع اين دوران را بايد يكى از مناسب ترين و مساعدترين ادوار براى رشد و گسترش سريع و شتاب آلود «بهائيت» در ايران ناميد، به گونه اى كه در هيچ زمان ديگرى، اين فرقه ضاله نتوانست همچون اين دوره به طور آزاد در عرصه ها و صحنه هاى مختلف حاكميت سياسى، فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و قضايى اين كشور به تاخت و تاز بپردازد و با سيطره بر همه امور ايران، از تمام امكانات و ابزارهاى حكومت براى تحقق اهداف خود بهره بردارى نمايد.
ساختار سياسى :
اسناد تاريخى و اعترافات عناصر وابسته به رژيم پهلوى، بيان كننده اين واقعيت تلخ و انكارناپذير است كه عناصر اصلى فرقه مخوف بهائيت، با ارتباط با بيگانگان در مسير تحقق سياست هاى شيطانى سازمان هاى جاسوسى اينتلجنت سرويس، موساد و سيا، در تمام تار و پود نظام سياسى و حكومتى ايران رخنه كرده بودند و برنامه ها و اهداف و مقاصد اربابان خارجى قدرت هاى استعمارى را به مرحله عمل درمى آوردند و در كنار منافع فراوانى كه از اين راه به دست آوردند، به نشر و ترويج بهائيت مى پرداختند.
آنان همه قواى خود را براى اجراى نقشه نابودى انديشه هاى ملى و مذهبى در ايران به كار گرفته و براى اين منظور مجريان خود را انتخاب مى كردند تا در بلندمدت آرمان هاى ملى و سنت دينى را تخريب كنند. از اين رو به تدريج درصدد تسخير پست هاى حساس و كليدى كشور برآمدند.[159]
با روى كارآمدن «حسنعلى منصور» براى نخستين بار پاى بهائيان به كابينه وزيران ايران باز گرديد. اما پيوند بهائيت با رژيم پهلوى، خصوصاً در سال پس از كودتاى آمريكائى 28مرداد 1332، به اوج خود رسيد و در دو دهه آخر سلطنت وى، آنان به بالاترين مقامات سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى ايران دست يافتند.
سپهبد عبدالكريم ايادى، عنصر مشهور بهائى، در مقام پزشك مخصوص شاه و رئيس بهدارى ارتش نفوذى تام در دربار پهلوى يافت و پست مهم نخست وزيرى نيز به مدت نزديك به 14 سال در اختيار عباس هويدا (فرزند همان عين الملك) قرار گرفت. تنها در كابينه هويدا نه وزير بهائى حضور دارند. هويدا در مدت حكومت خود با به كاربستن تصميمات كادر رهبرى كميته، نفوذ بهائيان را در همه سطوح سياسى، اقتصادى و نظامى به حد كامل گسترش داد[160].
افزون بر اين دو، مى توان فهرستى طولانى از مقامات مهم سياسى و نظامى و امنيتى رژيم در نيمه دوم سلطنت محمدرضا ارائه داد كه توسط اعضاى اين فرقه اشغال شده است.
همچون: منصور روحانى (وزير آب و برق و نيز كشاورزى)، عباس آرام (وزير خارجه)، سپهبد اسد صنيعى (آجودان مخصوص محمدرضا در زمان وليعهدى و وزير جنگ و نيز وزير توليدات كشاورزى و مواد مصرفى در زمان سلطنت وى)، غلامرضا كيان پور (وزير دادگسترى)، منوچهر تسليمى (وزير بازرگانى و اطلاعات)، دكتر منوچهر شاهقلى پسر سرهنگ شاهقلى موذن بهائى ها (وزير بهدارى و علوم)، هوشنگ نهاوندى (وزير علوم، رئيس دانشگاه تهران و شيراز، رئيس دفتر فرح و يكى از اركان حزب شه ساخته رستاخيز)، فرخ رو پارساى (وزير آموزش و پرورش)، سپهبد پرويز خسروانى (فرمانده ژاندارمرى ناحيه مركز در جريان كشتار 15 خرداد 42، آجودان فرح، معاون نخست وزير و رئيس سازمان تربيت بدنى و مدير عامل باشگاه تاج بعد از بازنشستگى)، دكتر شاپور راسخ (رئيس سازمان برنامه و بودجه)، پرويز ثابتى (معاون سازمان امنيت و «مقام امنيتى» مشهور)، ارتشبد جعفر شفقت (رئيس ستاد ارتش)، سپهبد على محمد خادمى (رئيس هيئت مديره و مدير عامل هواپيمايى ملى ايران «هما») و در رده هاى پايين تر: مهتدى، از بهائيان كاشان (عضو دفتر مخصوص فرح پهلوى)، ايرج آهى (رئيس دفتر شهرام سپهرى نيا پسر اشرف)، نويدى (معاون دكتر اقبال رئيس شركت نفت)، ايرج وحيدى، (معاون شهرسازى و مسكن)، منوچهر وحيدى برادر وى (معاون شهرسازى و مسكن)، مهندس مجد (معاون فنى وزارت كار)، پرتو اعظم (مدير كل امور اجتماعى وزارت كار)، خانم نبيل (عضو دفتر دكتر نهاوندى)، ثابت پاسال رئيس راديو و تلويزيون، عهديه خواننده زمان شاه و ده ها تن از سران رژيم، از اعضاى فرقه بهائيت بودند.[161]
و همچنين صدها نفر بهائى متنفذ ديگر كه شرح آن در منابع معتبر تاريخى اسناد و مدارك به نگارش آمده است.[162] چنانكه پروين غفارى معشوقه شاه، درباره حضورش با عبدالكريم ايادى در محافل بهائيان مى نويسد: «من نيز به همراه او در محافل و مجالس بهائيان شركت مى كردم و به عينه مى ديدم كه اكثر دولتمردان و صاحبان نفوذ در صنايع و پست هاى مهم كشور از اين فرقه هستند».[163]
امير اسداللّه علم وزير دربار ويار ونديم محمد رضاشاه در خاطراتش مى نويسد: «اين بهائى هاى بى وطن در همة شئون رخنه كرده اند. مخصوصاً مشهور است كه نصف اعضاى دولت بهائى هستند و مردم از اين بابت خيلى ناراضى هستند. سپهبد ايادى طبيب مخصوص شاهنشاه كه متأسفانه مشهور بهائى است».[164]
عقايد شاه :
فرح پهلوى نيز در مصاحبه اى به مناسبت سالروز سقوط رژيم پهلوى خطاب به مجرى راديو 24 ساعته لس آنجلس درباره مذهب شاه و اعتقادات مذهبى او چنين گفته است:
«شاه اعتقادات مذهبى نداشتند و به خصوص در اين سال هاى آخر حكومتشان كه مرتباً مورد مدح و چاپلوسى قرار مى گرفتند به شدت بى دين شده بودند و حتى بدشان نمى آمد كه توصيه اميرعباس هويدا را به كار ببندند (هويدا از شاه خواسته بود تا رسميت دين اسلام را لغو و به بهائيان اجازه فعاليت گسترده بدهد) اما از مردم به شدت مى ترسيدند و وحشت داشتند كه مردم عليه ايشان دست به شورش بزنند. به همين خاطر از هويدا خواستند تا دولت در خفا وسيله رشد بهائيان را فراهم كند».[165]
ساختار اقتصادى :
در زمينه اقتصادى نيز بازار آزاد پول و به ويژه ارز را بهائيان و صهيونيست در كنترل خود داشتند. نظام بانكى كشور، دربست در اختيار صهيونيست هاى داخلى و خارجى و فراماسون ها و بهائيان بود. بانك ملى را سال ها يك بهائى فراماسونر به اسم يوسف خوش كيش اداره مى كرد.
بانك توسعه صنعتى و معدنى ايران را صهيونيست هاى ايران (باند شريف امامى، استاد اعظم فراماسون هاى ايران و رئيس مجلس سنا و…) با همكارى بانك هاى خارجى كه اغلب در كنترل صهيونيست هاست، بنياد گذاردند كه تمامى فعاليت هاى صنعتى و نيز بخش عمده اى از سرمايه هاى كشور در قبضه آن بود. جز اين بانك ها، صهيونيست ها و بهائى ها و فراماسون ها، اداره كامل تمامى بانك هاى مختلط داخلى و خارجى را نيز در كنترل داشتند.[166]
بهائيانى چون هژبر يزدانى[167] سرمايه دار معروف گروه هاى مافيايى قدرتمندى به وجود آورده بودند و با توسل به زور و شيوه هاى غيرقانونى و استفاده از نفوذ بهائى ها در دربار و دستگاه حاكم، قدرت اقتصادى بسيار قوى ايجاد كرده بودند و بطور هماهنگ به چپاول منابع و معادن و ثروت هاى عمومى جامعه اسلامى ايران مى پرداختند.[168]
اصلاحات ارضى :
حضور بزرگ مالكان بهائى در تمامى دوران سلطنت پهلوى ادامه يافت. سياست اصلاحات ارضى دهه 1340 ش. اين روند را تقويت نمود زيرا با سلب مالكيت از مالكان مسلمان و ايجاد آشفتگى در ساختار مالكيت و مديريت روستايى راه را براى رشد بزرگ مالكان وابسته به دربار پهلوى، به ويژه بهائيان، هموار كرد. سلطه بهائيان بر دو نهاد اصلى متولى اراضى (اصلاحات ارضى و منابع طبيعى) عامل مهمى در تجديد ساختار مالكيت به سود اعضاى متنفذ فرقه بهائى بود.
براى مثال، ناصر گلسرخى، وزير منابع طبيعى در دولت هويدا، در زمينه واگذارى و تملك اراضى چنان بى پروا بود كه كارش به رسوايى كشيد؛ و سپهبد پرويز خسروانى از طريق نهادهاى تحت امر خود، سازمان تربيت بدنى و باشگاه تاج، به كمك گلسرخى، اراضى پهناورى را تملك كرد.
محسن پزشكپور، نماينده آخرين دوره مجلس شوراى ملّى، در جلسه طرح و بررسى لايحه بودجه سال 1357 با اشاره به هژبر يزدانى، بزرگ مالك بهائى دوران متأخر پهلوى، چنين گفت: «در مسير اصلاحات ارضى يك فئوداليسم جديد به وجود آوردند… زمين را به روستاييان صاحب نسق دادند و بعد با برنامه كشت و صنعت از آن ها گرفتند و آن وقت آن زمين ها را به دست عده معدودى دادند… اين زمين ها را به نام ملّى شدن از هزار نفر گرفتند و به يك نفر دادند… مراد از تقسيمات ارضى اين بود كه قسمت عظيمى از منابع مملكت را در اختيار عده معدودى قرار دهند».[169]
و بدين گونه پهلوى دوم فضايى بسيار مناسب براى رشد و گسترش بهائيت در جهت تضعيف آرمان هاى ملى و سنت هاى دينى فراهم آورد؛ مطابق گزارش ساواك از جلسه ناحيه 2 بهائيان شيراز، مورخ 19/5/1350؛
«جلسه با شركت 12 نفر از بهائيان ناحيه 2 شيراز در منزل آقاى هوشمند و زير نظر آقاى فرهنگى تشكيل گرديد. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتى از كتاب لوح احمد و ايقان، آقاى فرهنگى و محمدعلى هوشمند پيرامون وضع اقتصادى بهائيان در ايران صحبت كردند… فرهنگى اظهار داشت:
بهائيان در كشورهاى اسلامى پيروز هستند و مى توانند امتياز هرچيزى را كه مى خواهند بگيرند. تمام سرمايه هاى بانكى و ادارات و رواج پول در اجتماع ايران مربوط به بهائيان و كليميان مى باشد.
تمام آسمان خراش هاى تهران، شيراز و اصفهان مال بهائيان است. چرخ اقتصادى اين مملكت به دست بهائيان و كليميان مى چرخد. شخص هويدا بهائى زاده است. او يكى از بهترين خادمان امراللّه است و امسال مبلغ پانزده هزار تومان به محفل ما كمك نموده است. آقايان بهائيان! نگذاريد كمر مسلمانان راست شود!…».[170]
تيمسار عبدالكريم ايادى :
او از عناصر كليدى و مهم تشكيلات بهائيت در دوران پهلوى است؛ پزشك مخصوص شاه، با نفوذترين فرد دربار و مقتدرترين فرد كشور كه براى خود مشاغل فراوانى متجاوز از هشتاد شغل فراهم كرده بود كه همه حائز اهميت بودند.
رياست بهدارى كل ارتش و اداره ساختمان هاى بيمارستان هاى ارتش و وارد كردن وسايل و داروها، رياست «اتكا» ارتش و نيروهاى انتظامى و تعيين روساى اتكاها و پرسنل آنها و وارد كردن نيازهاى كشور از انگليس و آمريكا اگر چه آنها در كشور موجود بود، رياست سازمان دارويى كشور و كنترل خريد دارو از خارج، رياست شيلات جنوب و صدور مجوز براى صيادى كشورهاى مورد نظر از جمله امورى بود كه عبدالكريم ايادى براساس مصالح بهائيت در تحت كنترل و سيطره خود درآورده بود.[171]
او با نفوذى كه نزد محمدرضا داشت بهائى ها را به مقامات عالى رساند.[172]
نفوذ و گسترش سيطره سياسى و اقتصادى بهائيان در ايران از اين تفكر تشكيلات جهانى بهائيت ناشى مى شد كه ايران همان ارض موعودى است كه بايد به تصاحب بهائيان درآيد! و لذا براى تصرف مشاغل مهم سياسى در اين كشور منعى نداشتند.[173]
عبدالكريم ايادى با توجه به عضويت در اين تشكيلات جهانى ماموريت داشت تفكر مزبور را در تمام عرصه ها و سيستم هاى حكومتى ايران به ظهور و عينيت برساند و او در اين ماموريت شيطانى آنچنان به پيشرفت هاى بزرگ و غيرقابل تصور دست يافت كه شاه و تشكيلات دربار و ارتش و سازمان هاى دولتى همچون موم در دست هاى او به بازى گرفته مى شدند.[174]
فردوست در باره نفوذ ايادى مى گويد: «نمى دانم در اين دوران آيا ايادى بهائى بر ايران سلطنت مى كرد يا محمدرضا پهلوى! تمام ايرانيان رده بالا، چه در ايران باشند و چه در خارج، خواهند پذيرفت كه سلطان واقعى ايران ايادى بود…. در زمان حاكميت ايادى بود».[175]
ايادى مشهور به «راسپوتين» ايران بود.[176] از او به عنوان جاسوس بزرگ غرب و مطلع ترين منبع اطلاعاتى سرويس هاى آمريكا و انگليس در دربار پهلوى و كشور نام برده مى شود؛ بنا به اعتراف يك گروه انشعابى از بهائيت، ايادى جاسوس آمريكا بوده و اطلاعات لازم و مورد نظر را به مركز حكومت آمريكا منتقل مى ساخته است.
اين گروه انشعابى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى به دليل اطلاع از عمق فجايع عناصر بهائى دربار شاه از تشكيلات اين فرقه جدا شدند و خود گروه ديگرى را بنيان نهادند، از زبان اسداللّه مبشرى وزير دادگسترى وقت خبرى را در نشريه خود به نام احرار منتشر ساختند كه متن آن چنين است:
«تيمسار ايادى پزشك خصوصى شاه، براى سازمان سيا جاسوسى مى كرده است وماموريت داشته كه اگر شاه قدمى برخلاف منافع آمريكا بردارد او را به قتل برساند».[177]
نفوذ بهائيان در اركان دولت، خصوصاً حضور عبدالكريم ايادى مرد قدرتمند بهائيان در دربار شاه موجب اميد بهائيان شد. آنان رسماً اعلام مى كردند بهائيان مأموريت دارند كه از هر فرصتى استفاده كرده و مسلك بهائى را در دربار شاهنشاهى به خصوص خاندان جليل سلطنت اشاعه دهند.
بدين صورت در دوران محمدرضا پهلوى بهائيت روند رو به رشدى بسيار زيادى يافته و شخص شاه از گسترش نفوذ آنان به عنوان عناصر مطمئن و بى خطر براى سلطنتش حمايتى ويژه مى نمايد؛ او صراحتاً مى گفت:
«افراد بهائى در مشاغل مهم و حساس مفيدند چون عليه من توطئه نمى كنند»[178]. در واقع او توانست با تكيه بر آنان در مقابل فرهنگ غالب شيعه مردم ايران و اقتدار روحانيت ايستاده و با استفاده از فرهنگ غيرشيعى و غرب باور بهائيان، در راستاى استحاله فرهنگ مذهبى – ملى و جلب حمايت بيگانگان استفاده كند.
در مقابل، بهائيت نيز در تمام دوران سلطنت پهلوى و در مقاطع حساس، به رغم ادعاى غيرسياسى بودن هماهنگ با سياست هاى مورد نظر رژيم و در جهت تثبيت موقعيت آن تلاش كرد. تأييد انقلاب سفيد شاه، همكارى با ساواك، جلب حمايت دولت هاى بزرگ از شاه و سلطنت او به وسيله اسرائيل، و عضويت در حزب رستاخيز، قسمتى از مواضع سياسى فرقه مزبور در هماهنگى با سياست هاى ضد مذهبى و ضد ملى شاه بود.[179]
اسلام زدايى :
فعاليت بهائيان به خصوص در ارتباط با اسلام زدايى نيز سازگارى زيادى با روحيه محمدرضا پهلوى و تفكر غرب گرايى وى داشت؛ بى اعتقادى دربار به اسلام موجب تلاش آنها جهت ترويج ساير مذاهب و نحله ها شده بود. از اين جهت شاه «بدش نمى آمد بهائى گرى در ايران رشد كند و نيرويى در برابر اسلام تبديل گردد».[180]
يكى از مبلغان بهائيت نيز درباره تأثير متقابل بهائيت بر شاه و خاندان پهلوى اعتراف مى كند: «كارهايى كه اكنون به دست اعلى حضرت شاهنشاه صورت مى گيرد، هيچ كدامشان روى اصول دين اسلام نيست زيرا شاه به تمام دستورهاى بهائى آشنايى دارد و حتى ايشان با اشرف پهلوى در دوران كودكى در مدرسه بهائيان… درس خوانده اند».[181]
رژيم پهلوى حتى براى مسافرت سران محافل متعدد بهائيان ايران از نقاط مختلف ايران به لندن و شركت در انتخابات جهانى «بيت العدل» نيز تسهيلات ويژه اى قائل شد و به هر بهائى كه عازم اين سفر مى گرديد، مبلغ پانصد دلار ارز با تخفيف قابل توجهى در بهاى بليط رفت و برگشت هواپيما در نظر گرفته و پرداخت مى كرد.
در چنين فضا و شرايطى بهائيان توانستند ضمن افزايش بى سابقه قدرت سياسى و اقتصادى خويش زمينه هاى لازم را براى ترويج عقايد گمراه كننده و خرافى فرقه بهائيت و تعقيب منافع قدرت هاى استعمارى فراهم نموده و تنها كشور شيعى جهان را به مهمترين پايگاه خويش مبدل سازند.[182]
[149]. در جريان انقلاب مشروطه علاوه بر دار زدن شيخ فضل اللّه نورى، عوامل بيگانه با كمك دستگاه مخوف تروريستى تشكيلات بهائيت، رهبران مذهبى از بهبهانى تا طباطبايى را از صحنه حذف كردند و آخوند خراسانى را نيز به شهادت رساندند.
[150]. ر.ك: بهائيت در ايران، پيشين، صص 229-199.
[151]. جستارهايى از تاريخ بهائيت، پيشين، صص 28 ج 29.
[152]. جهت آشنائى با اين عوامل ر.ك: بهائيت و رژيم پهلوى، على حقيقت جو، ويژه نامه ايام، ش29.
[153]. همان.
[154]. زرسالاران يهودى و پارسى، استعمار بريتانيا و ايران، عبداللّه شهبازى، ج 3، آريستوكراسى و غرب جديد، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش هاى سياسى، 1379، ص 78.
[155]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، پيشين، ج 1، ص 376.
[156]. همان، ص 374؛ و ر.ك: كابينه حسنعلى منصور به روايت اسناد ساواك، مركز بررسى اسناد تاريخى وزارت اطلاعات،1 شهريور 1384.
[157]. عبدالله شهبازى، جستارهايى از تاريخ بهائى گرى ايران، فصلنامه تاريخ معاصر، سال هفتم، شماره 72، ص 5.
[158]. بهائيت، رژيم پهلوى و مواضع علماء، روح اللّه حسينيان، فصلنامه مطالعات تاريخى، شماره 17 ويژه نامه بهائيت، تابستان 1386، ص 11.
[159]. اسناد متعددى در اين زمينه وجود دارد. جهت آشنايى ر.ك: ويژه نامه ايام 29، به نشانى اينترنتى: www.ayam29.com/document/092.htm
[160]. محمد اختريان، نقش امير عباس هويدا در تحولات سياسى اجتماعى ايران، تهران: علمى 1375، ص164.
[161]. ر.ك:
1. جواد منصورى، تاريخ قيام پانزدهم خرداد به روايت اسناد، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى ،1377، ج1، ص 325-324؛
2. معماران تباهى، سيماى كارگزاران كلوپ هاى روتارى در ايران، دفتر پژوهش هاى مؤسسه كيهان، تهران: انتشارات كيهان، 1377، ج 1 و 3.
[162]. به عنوان نمونه ر.ك: انشعاب در بهائيت، عباس رائين؛ حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى؛ جواد منصورى، تاريخ قيام پانزدهم خرداد به روايت اسناد؛ محمد احمدى، پژوهه صهيونيت مجموعه مقالات، تهران: مركز مطالعات فلسطين، 1381ش، ج 2، صص 391ج 392؛ و…
[163]. پروين غفارى، تا سياهى در دام شاه، تهران: مركز ترجمه و نشر كتاب، 1376، ص 106.
[164]. يادداشت هاى علم، امير اسداللّه علم، تهران: مازيار، 1387، صص142- 140.
[165]. راديو 24 ساعته لس آنجلس، 21/11/1378 و هفته نامه پنجشنبه، سال سوم، شماره 95، ص11.
[166]. نام كتاب: شمس الدين رحمانى، جنايت جهانى، تهران: پيام نور، 1381، صص 61 -62.
[167]. هژبر يزدانى يك گاودار سنگسرى بود كه با حمايت سرلشكر ايادى ـ همشهرى او و پزشك ويژه شاه ـ و ديگر بهائيان توانست به يكى از مهم ترين چهره هاى اقتصادى دوران پهلوى تبديل شود. بسيارى نظرشان بر اين بود كه وى در واقع به نمايندگى از بهائيان فعاليت اقتصادى مى كرد و چهره اى پوششى بود كه در پشت آن جامعه بهائى پنهان شده و فعاليت هاى اقتصادى داشت. اين فعاليت چندان پردامنه بود كه بعيد مى نمود يك نفر آن هم چهره اى عادى مثل يزدانى بتواند به چنين موقعيتى دست يابد مگر آن كه از حمايت قاطع و پشت پرده اى برخوردار باشد. اسنادى كه در اين پرونده آمده است گواهى است بر بخشى از زد و بندهاى وى براى گرفتن امكانات و اعتبارات مالى بيشتر. وى هر گاه به مشكل برخورد مى كرد با اعمال نفوذ از سوى سرلشگر ايادى و همين طور نصيرى كه يكى را پدر خودش و ديگرى را برادرش مى ناميد، موانع را از سر راه بر مى داشت. حتى يكبار موفق شد يكى از مخالفانش را به گونه زيركانه در اتاق عمل، با استفاده از قطع اكسيژن به قتل برساند. نفوذ هژبر در دستگاه اقتصادى پهلوى يكى از اتهامات رايج سلطنت پهلوى را كه حمايت از بهائيان بود ثابت مى كرد. اين امر تا به آنجا پيش رفت كه مردم طى دوران انقلاب به برخى از بانكها كه خبر از نفوذ يزدانى در آنها داشتند حمله كرده و اين اقدامات را به سبب مبارزه با بهائيت مى دانستند. ر.ك: هژبر يزدانى به روايت اسناد ساواك، تهران: مركز بررسى اسناد تاريخى، 1384.
[168]. ر.ك: معماران تباهى، دفتر پژوهش هاى مؤسسه كيهان، ج 3، صص 26 ج 42؛ هژبر يزدانى به روايت اسناد ساواك، مركز بررسى اسناد تاريخى.
[169]. جُستارهايى از تاريخ بهائى گرى در ايران، جغرافياى جمعيتى بهائيان ايران، پيشين.
[170]. گزارش به ساواك، 19/5/1350، ظهور و سقوط سلنطت پهلوى، ج 2، ص 385.
[171]. ر.ك: سيطره كامل بهائيت بر اركان و تشكيلات رژيم پهلوى، پايگاه اينترنتى موعود.
[172]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، پيشين، ج 1، ص 374.
[173]. مؤسسه مطالعات و پژوهش هاى سياسى اطلاعات، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، 1370، ص 374.
[174]. عليرضا آقايى، نقش رژيم پهلوى در تحكيم فرقه بهائيت، خبرگزارى فارس 22/1/85.
[175]. همان، صص 201 -204.
[176]. (راسپوتين» از شخصيت هاى بسيار مرموز، فاسد و منحرف دربار «نيكلاى دوم» آخرين امپراطور روسيه بود. او با آلودگى به سحر و جادو و اعتقاد به لجام گسيختگى جنسى به دربار تزار راه يافت و با زنان دربار به ويژه ملكه «الكساندرا» همسر تزار روابط نامشروع جنسى برقرار نمود. فساد رابطه جنسى او با زنان دربار و همسر تزار از يكسو و نفوذ و تأثيرى كه در جابه جايى مسئولان و عناصر داخل حكومت داشت به همراه همدستى اش با همسر تزار در به قتل رساندن مخالفان، از او عنصرى غالب و فاسد و وحشتناك ساخته بود، به گونه اى كه هر عملى كه مى خواست، انجام مى داد و كسى را ياراى مخالفت با او نبود. اين دو مشخصه به طور كامل در ايادى جمع آمده بود و او در دربار شاه حتى بيشتر و مسلط تر از راسپوتين به فتنه و فساد اشتغال داشت. راسپوتين، آر. جى. مينى، ترجمه اردشير روشنگر، تهران: البرز، 1377؛ لغت نامه دهخدا؛ فرهنگ فارسى معين؛ دايره المعارف بريتانيكا.
[177]. احرار، شماره 1، تيرماه 58، ص 6؛ بهائيت در ايران، پيشين، ص 274.
[178]. فرازهايى از تاريخ انقلاب به روايت اسناد ساواك و آمريكا، تهران: وزارت اطلاعات، 1368ص 15.
[179]. تاريخ قيام پانزدهم خرداد به روايت اسناد، پيشين، ج1، ص 326.
[180]. دخترم فرح، فريده ديبا، ترجمه الهه رئيس فيروز، تهران: به آفرين، 1386، ص 321.
[181]. تاريخ قيام پانزدهم خرداد به روايت اسناد، پيشين، ص 336.
[182]. در مقابل چنين تهاجمى، شاهد مقاومت همه جانبه حوزه هاى علميه، مراجع عظام تقليد نظير آيه اللّه بروجردى و حضرت امام خمینی ره مى باشيم كه با موضعگيرى هاى هوشمندانه و قاطع خويش و آگاه نمودن جامعه اسلامى، نقشى مهم در خنثى نمودن توطئه هاى رژيم پهلوى، سران اسرائيل و بهائيت ايفا نمودند. اين موضوع در بخش هاى بعدى كتاب به تفصيل ارائه گرديده است.
منبع: سایت هدانا برگرفته از جریان شناسی بهائیت.