علت مظلوم نمايى بهائيان در داخل و خارج كشور
علت مظلوم نمايى بهائيان در داخل و خارج كشور
فهرست این نوشتار:
مظلوم نمايى
علت اين همه مظلوم نمايى بهائيان در داخل و خارج كشور و حمايت بى وقفه قدرت هاى استكبارى و مجامع بين المللى از اين فرقه چيست؟
شكست مفتضحانه فرقه بهائيت با پيروزى انقلاب اسلامى و از دست رفتن اهداف و جايگاهى كه بواسطه نفوذ در دولت پهلوى و حمايت هاى بيگانگان از آن برخوردار بودند، موجب گرديد تا بهائيت در مقابل جمهورى اسلامى از موضع مظلوميت نمايى وارد گرديده و در اين راستا به هرگونه روشى تمسك جويد.
اين ترفند كه همواره يكى از اهرم هاى قوى تشكيلات بهائيت براى حفظ و صيانت از خود و همچنين جلب ترحم و احياناً كسب حمايت عمومى، است در موارد بسيارى به گونه اى با دروغ پردازى، انكار حقايق و واقعيات همراه است كه نقل آن در نشريات بهائى و رسانه هاى جهانى، چيزى جز دست كم گرفتن شعور و عقلانيت مخاطبان نمى باشد.
دلايل مظلوم نمايى :
مهمترين دلايل طرح مظلوميت بهائى ها كه از سابقه اى ديرين در نزد سردمداران اين فرقه برخوردار بوده و تشكيلات كنونى آن نيز اصرار دارد تا جامعه بهائيت ايران با مظلوم نمايى و تمسك به حربه هاى دروغين توجه جهانيان را به وضع خود معطوف دارند، عبارتند از:
1. تخريب وجهه اسلام و انقلاب اسلامى،
2. سرپوش گذاشتن بر ضعف هاى عميق عقيدتى،
3. توجيه جنايات و خيانت هاى خود در ايران و جهان اسلام،
4. جذب نيرو و جلب توجه جهانيان و امكانات مختلف مجامع بين المللى،
5. تحت فشار قرار دادن جمهورى اسلامى.
در ادامه به تبيين نمونه هايى از اين شگرد مضحك مى پردازيم:
مظلوم نمايى و شانتاژهاى ماهرانه :
از ديدگاه فضل اللّه مهتدى معروف به صبحى كه به مدت دوازده ساله نزد عبدالبهاء به عنوان مبلغ زبر دست بهائيت ونويسنده مكاتبات وى اقامت داشته و از نزديك شاهد عينى عملكرد رهبرى بهائى گرى بوده و پس از كشف حقيقت و تحول عقيدتى به افشاى ماهيت اين فرقه ضاله پرداخت[16]، در خاطرات خويش پيرامون مهارت خاص بهائيان در شانتاژ، جوسازى و فضاسازى مظلوم نمايانه مى نويسد:
«هر تبهكارى و آشوب از آنها [بهائيان] سر مى زند و چون كسى از آنها بيزارى جست ناله ستمديدگى بلند مى كنند و داد و فرياد به راه مى اندازند كه اى مردم جهان! ما در ايران آزادى نداريم. ما مى خواهيم دشمنى و بدخواهى را از بيخ و بن براندازيم. ما مى گوييم مردم خاور و باختر از هر نژاد و كيش بايد برابر و برادر باشند. ما مردم جهان را به اين چيزها مى خوانيم ولى ايرانيان نمى خواهند كه ما اين روش را داشته باشيم و مى خواهند رستگاران را به هم بزنند.»
صبحى براى بيان دغل كارى و نيرنگ سازى بهائيان شاهد غيرقابل انكارى ارائه مى دهد؛ عدم تعلق خاطر بهائيان و رهبران آن به ايران و ايرانيان از اينجا مشخص مى شود كه على رغم ارسال مبالغ سرسام آور پول به شوقى افندى از ايران، «در اين سال ها چندين بار مردم برخى از ده ها و شهرها دچار زمين لرزه و سيلاب و ديگر آسيب ها شدند و نيكخواهان جهان كمك ها كردند.
آيا شنيديد كه شوقى دست كم ده ليره بدهد و با بينوايان همراهى كند؟ كسى نيست به اين مرد بگويد تو كه دم از اين سخن مى زنى: «كه اى اهل عالم همه بار يك داريد و برگ يك شاخسار»، چرا كوتاهى كردى و از پول گزافى كه هر سال با نيرنگ و افسون از كيسه مردم نادان اين آب خاك در مى يارى اندكى از آن را بخشش نكردى؟».
در جايى ديگر از نوشته هاى صبحى مى خوانيم: «بسيار پيش آمده است كه در شهرى يا در دهى ميان دو نفر بر سر يك كار كوچك جنگى در گرفته و يكى از آنها در زد و خورد سرش شكسته، بى درنگ نزد او رفته و عكسى از او برداشته و در روزنامه هاى جهان پخش كرده كه اى مردم! بر ستمديدگى ما دلسوزى كنيد و ببينيد چگونه در برابر يك كار كوچك، يك مسلمان سر يك بهائى را مى شكند.
سپس مى گويند اين كه چيزى نيست در فلان شهر در نيمه شب به خانه يكى از هم كيشان ما ريختند و همه را از زن و مرد كشتند و يك تن را به جا نگذاشتند هر چند كودك شيرخوارى بود، باور نمى كنيد اين هم عكس آنها. آن وقت يك عكس درست مى كنند كه سه چهار نفر زن و مرد لخت بر روى زمين افتاده و يك سر بريده كودك هم در دست يك نفر است كه نشان بيننده مى دهد! اين عكس را به همه روزنامه هاى جهان مى دهند و چاپ مى كنند و آبروى كشورى را مى برند كه صدگونه سود از آنجا مى برند و هزار جور نادرستى مى كنند.»
دسيسه، جوسازى و سوء استفاده از ناآگاهى مردم، شگرد هميشگى اين فرقه بوده و هست. اين دسيسه بازى و شانتاژهاى زيركانه را در اغلب قضايا مى توان ديد:
«اينها با دست هاى نهانى آشوب ها به پا مى كنند و كارهاى زشت مى نمايند و مردم ساده را برمى انگيزند تا شورشى به راه بيندازند آن گاه به بيگانگان بگويند ببينيد اين مسلمانان به ما چه مى كنند. ما در اين كشور از دست اينها روز خوش و آسايش نداريم. اى سروران جهان به داد ما برسيد و به فرمانروايان ما بگوييد مگر ما نبايد آزادانه زندگى كنيم؟».[17]
اتهام نقض حقوق بشر :
پس از پيروزى انقلاب اسلامى به دليل محرز شدن جاسوسى عده اى از سران تشكيلات در شهرهاى مختلف كشور به عنوان ستون پنجم بيگانگان در جنگ عراق عليه ايران و نيز كمك به تثبيت نظام شاهنشاهى و نيز حيف و ميل اموال مسلمين و سرازير كردن بيت المال به جيب صهيونيست ها، تعدادى از آنان دستگير و پس از محاكمه توسط دادگاه هاى انقلاب اسلامى به تناسب جرم و خيانت، به حبس هاى متفاوت و اعدام محكوم شدند.
در مقابل اين احكام، دولت آمريكا كه در حقيقت حامى اصلى آنان به حساب مى آمد، عكس العمل نشان داد و رونالد ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا به اين احكام اعتراض نمود.
در پاسخ آن، حضرت امام(ره) طى بياناتى مهم مى فرمايند: «صحبت رئيس جمهور آمريكا را ملاحظه كرديد كه ايشان از همه دنيا استمداد كردند براى اين كه اين بهائى كه در ايران هستند و مظلومند و جاسوس هم نيستند و به جز مراسم مذهبى به كار ديگر اشتغال ندارند و ايران براى همين كه اين ها مراسم مذهبى شان را به جا مى آورند 22 نفرشان را محكوم به قتل كرده اند؛
ايشان از همه دنيا استمداد كرده كه اينها كه جاسوس نيستند،… از آن طرف وقتى كه حزب توده را مى گيرند، شوروى صدايش بلند مى شود كه يك عده مردم بى گناهى كه با جمهورى اسلامى هم موافق بودند، پشتيبان بودند، جمهورى اسلامى را هم اين ها مثل ديگران همراهى كردند و حالا هم همين طور هستند، دولت ايران بيخودى آمده است اينها را گرفته و حبس كرده.
از آن طرف هم آقاى ريگان مى گويد كه اين بهائى ها بيچاره ها مردم آرام ساكتى مشغول عبادت هستند، جهات مذهبى خودشان را به جا مى آورند و ايران براى خاطر همين كه اينها اعتقادشان مخالف با اعتقاد آنهاست گرفتند. اگر اينها جاسوس نيستند شما صدايتان درنمى آمد.
شما براى خاطر اين كه اينها دسته اى هستند كه به نفع شما هستند. والا… آمريكا را مى شناسيم كه انسان دوستى اش گل نكرده است كه حالا براى خاطر 22 نفر بهائى كه در ايران به قول ايشان گرفتار شدند، براى انسان دوستى يك وقت همچو صدا كرده و فرياد كرده و به همه عالم متشبث شده است كه به فرياد اينها برسيد…
لكن ما به شما بگوييم نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهائى را به واسطه بهائى بودنش اين محاكم ما محاكمه كردند و حكم به حبس دادند. اينها مسائل دارند.
حزب توده را خودشان آمدند همه حرفهايشان را زدند و سابقه دارند. اينها بهائى ها يك مذهب نيستند، يك حزب هستند. يك حزبى كه در سابق انگلستان پشتيبانى آنها را مى كرد و حالا هم آمريكا دارد پشتيبانى مى كند.
اينها هم جاسوسند مثل آنها. اگر جاسوس نباشند خوب بسيارى از مردم ديگر هم هستند كه اينها انحرافات عقيدتى دارند، كمونيست هستند، چيزهاى ديگر هستند. لكن مردم و محاكم ما به واسطه كمونيست بودن آنها يا انحراف عقيده داشتن آنها را نگرفتند و حبس بكنند…
مسئله اين است كه طرفدار اين ها شما آقاى ريگان هستيد… و اين دليل بر اين است كه اين ها يك وضع خاصى دارند كه آن ها به اين ها نفع مى رسانند و اين ها نفع مى رسانند؛ نفع رساندن اين ها غير از اين مى تواند باشد كه اخبار ما را به آن ها بدهند، جاسوسى بكنند بين ملت ايران و دولت ايران با آن ها…».[18]
حمايت از خيانت و جاسوسى :
پس از اثبات حقايق و رسوائى عمال بيگانه، سران اين فرقه نيز با مظلوم نمايى به پخش شايعات روى آورده و از ايران به مجامع جهانى شكايت بردند.
دولت هاى غربى نيز با به كار گرفتن رسانه هاى تبليغاتى خود با آنها همصدايى نموده و افرادى چون گاليندوپل و كاپيتورن به عنوان نمايندگان «حقوق بشر» سازمان ملل متحد اعلام داشتند كه بهائيان در ايران مورد آزار قرار مى گيرند. آنان اعدام چند نفر مجرم بهائى نظير هويدا در آغاز انقلاب را مستمسك قرار دادند؛
اما هرگز به مخاطبين خود و افكار عمومى جهان نگفتند كه بهائيانى در ايران بازداشت يا اعدام شدند كه جنايات و فعاليت جاسوسى آنها و نيز تلاش آنان براى حيف و ميل اموال مسلمين و غارت بيت المال، محرز شده بود.
چنانكه در پاسخ كانون رهپويان وصال شيراز به نامه سرگشاده جامعه بهائى ايران به رئيس جمهور مى خوانيم: «بهت و تعجب ما از نامه سرانتان به رئيس جمهور زمانى به اوج خود ميرسد كه آنان از 161 سال تحمل درد و رنج و تبعيضات سخن ميرانند، و در جايى از نامه خود از قتل و اعدام و حبس بى حساب و كتاب بى گناهانشان پس از انقلاب پرده درى مى كنند!!
شايد گذشت بيش از 26 سال از انقلاب اسلامى ايران باعث فراموشى قسمتى از حقايق دوران ستمشاهى براى نسل جديد و جوان جامعه ايرانيان بهائى شده باشد ولى تعجب ما از آن است كه اين كلمات از زبان هايى شنيده مى شود كه نامشان در تاريخ ثبت شده و گويا تاريخ زندگانى خود را هم به فراموشى سپرده اند!!
ملت ايران هنوز جنايات بهائى معروف سپهبد صنيعى، آجودان مخصوص شاه و وزير جنگ وى را در قتل عام مسلمانان در تهران و شهرهاى ديگر ايران فراموش نكرده اند.
امير عباس هويدا، نخست وزير بهائى رژيم سلطنتى كه مدت زمامداريش در دوران طاغوت از همه نخست وزيران ديگر طولانى تر بود، لكه ننگ ديگرى در تاريخ ماندگار ايران بود. شما سرلشگر ايادى پزشك مخصوص شاه، هوشنگ نهاوندى رئيس دانشگاه تهران و شيراز، فرخرو پارسا وزير آموزش و پرورش، شاهقلى وزير بهدارى، مهتدى مسوول دفتر هويدا و صدها مقام سياسى و نظامى ديگر اين رژيم را كه همگى متدين به ديانت بهائى بودند فراموش كرده ايد؟
هرگز! اين ملت فراموش كنند كه مقامات بهائى از دبستان تا دانشگاه (وزير آموزش و پرورش تا رئيس دانشگاه) براى تغيير عقايد حقه اين مردمان برنامه ريزى كرده بودند و با تمام قواى نظامى رژيم پهلوى (از آجودان مخصوص شاه تا وزير جنگ) به جان و مال و ناموس اين مردمان تجاوز كرده بودند، طورى كه سرلشكر فردوست، رئيس ساواك رژيم نيز در كتاب مشهور خاطراتش مى نويسد:
«بهائيانى را كه من ديدم واقعا احساس ايرانيت نداشتند و اين كاملاً محسوس بود و طبعاً اين افراد جاسوس بالفطره هستند».
با همه اينها آيا باز هم مردم ايران حق نداشتند اين جانيان بالفطره را به مجازات خيانت ها و جنايت هايشان برسانند؟!
گرچه اكثر قريب به اتفاق آنان در اواخر حكومت ستمشاهى به همراه ميلياردها ميليارد اموال و دارائى هاى ملت مظلوم ايران به دامان اربابان آمريكائى و انگليسى و اسرائيلى خود پناه برده و فرارى شدند.
چه بسيار هزينه هاى كلان جنايات بزرگ بشرى عليه ملل مظلوم عراق و فلسطين كه توسط متمولين بهائى پرداخت گرديد تا شايد چند صباحى ديگر آنان را به رسميت شناخته و از حقوق اين مظلومان معصوم حمايت به عمل آيد!!…
ببينيد كه با حمايت كوركورانه شما از بيت العدل، در گسترش تبليغات عليه نظام ايران، اكنون ملت جمهورى اسلامى كه راه خود را براى كسب علم و پيشرفت در علوم جديد و مخصوصاً انرژى هسته اى هموار كرده بود، در فشارهاى بين المللى براى دست كشيدن از اين تكنولوژى قرار داديد. علمى كه به اعتراف دانشمندان جهان مى توانست مقام ايران را تا 5 كشور برتر علمى جهان بالا بياورد.
سر و صداهاى اخير و مخصوصا نامه مضحكى كه در تمام ايران و جهان توزيع گرديد فشارهاى سياسى بر ايران را دو چندان كرده طوريكه همگام با اين نامه نخست وزير و وزير خارجه كشور انگلستان اعلام كردند كه بايد پرونده حقوق بشر ايران بررسى شود، و اسرائيل ايران را به حمله نظامى تهديد نمود و آمريكا فشارهاى تبليغاتى خود را بر مسئله انرژى هسته اى ايران افزايش داد. البته واضح و مبرهن است كه همه اينها از قبل طراحى و برنامه ريزى شده بود و نامه مزبور نيز بخشى از سناريوى استكبار و استعمار جهانى بود و بيت العدل نيز بار ديگر به وظيفه وجودى خود عمل نمود[19].
قطعنامه هاى سياسى :
در فاصله سال هاى 1361 تا 1373 يعنى در طول دوازده سال، نمايندگان آمريكا شش قطعنامه به تصويب رساندند كه در آنها به جانبدارى و حمايت از بهائيت پرداخته و بنا به اعتراف بيل كلينتون رئيس جمهور وقت آمريكا: «ايالات متحده مى كوشد يك همكارى بين المللى براى زير فشار قرار دادن حكومت اسلامى ايران به منظور رعايت حقوق اقليت هاى مذهبى به وجود آورد».[20]
در سال هاى بعد نيز كشورهاى غربى با حمايت قاطع خود از بهائيت در پيش نويس قطعنامه حقوق بشر سازمان ملل عليه ايران[21]، بار ديگر به منافع حاصل از وجود جاسوسان خود در كسوت بهائى اعتراف كردند. در قطعنامه اى كه مجلس نمايندگان آمريكا در سال 1375 تصويب كرد از دولت ايران خواست كه از اعمال تبعيض عليه بهائيان ايران خوددارى كند.
در نامه نمايندگان آمريكا تأكيد شده بود: «بهائيان ايران عاملى مهم در هرگونه روابط آينده آن كشور با ايالات متحده است».[22]
همچنين برايان كسيدى، نماينده انگليسى پارلمان اروپا پس از بازديد از ايران و بازگشت به لندن، از رفتار با بهائيان انتقاد كرد و حمايت بين المللى از بهائيان جاسوس در ايران را به نمايش گذاشت.[23]
علاوه بر آن موريس كاپيتورن – نماينده كميسيون حقوق بشر – نيز در جريان بازديد از ايران مدعى نقض حقوق بهائيان در ايران شد.[24] اخيراً نيز گروهى از نمايندگان مجلس نمايندگان آمريكا در پيش نويس قطعنامه دولت ايران را به نقض حقوق بشر محكوم كرده و از باراك اوباما، رئيس جمهورى و هيلارى كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا خواسته اند كه دولت ايران را محكوم كنند.[25]
ريشه يابى :
ريشه اين شگرد تبليغاتى و صدور قطعنامه هاى مكرر عليه جمهورى اسلامى ايران و حمايت دلسوزانه! و بشردوستانه! از فرقه استعمارى بهائيت و دين و مذهب ناميدن آن و خواستار آزادى فعاليت هاى گمراه كننده و انحراف آفرين بهائيان ايران شدن، كه از ابتداى پيروزى انقلاب اسلامى تاكنون توسط آمريكا و بنگاه هاى تبليغاتى استكبار به شدت پيگيرى مى شود، به فلسفه تشكيل بهائيت و اهدافى كه استعمار از شكل گيرى و ايجاد اين فرقه ضاله در كشور ما داشته و دارند بازمى گردد.
در حقيقت آن چه هر روز درباره وضع بهائيان ايران در غرب تكرار مى شود به دليل پيوندهاى استوار و نزديك سران اين فرقه با نومحافظه كاران و لابى صهيونيستى در دولت هاى اروپاى غربى است كه براى فشار بر ايران از كاه كوه مى سازند.[26]
در اين راستا بهائيت با مظلوم نمايى در جوامع و نهادهاى بين المللى، در صدد بسترسازى براى فشارهاى مضاعف قدرت هاى استكبارى بر جمهورى اسلامى در جهت عقب نشينى از حقوق حقه ملت مسلمان و آزادى خواه ايران است. بعنوان نمونه وقتى جامعه بهائى نامه اى به آقاى خاتمى (رئيس جمهورى وقت ايران) مى نويسند و تظلم خواهى مى كنند، برخى سازمان هاى بين المللى، با استناد به همين نامه، ايران را به نقض حقوق بشر محكوم مى كنند.
به گفته يكى از صاحب نظران، اين نامه در شرايطى – به صورت گسترده – توزيع شد كه در كنار تهديد ايران به وسيله اسرائيل، فشار آمريكا و اروپا بر ضد فعاليت هاى هسته اى ايران اوج گرفته و آنها هر روز بخشى از جنگ روانى و تبليغاتى خود را در اين باره انجام مى دهند، تا جايى كه تونى بلر و جك استراو، نخست وزير و وزير امور خارجه انگليس اعلام كردند كه پس از پرونده هسته اى، پرونده حقوق بشر در ايران در دستور كار قرار مى گيرد و در اين بين، جامعه بهائيان هم مورد استفاده ابزارى صهيونيسم ها قرار گرفته است.[27]
روشن است كه در دنياى سياست و جهان مبتنى بر اصالت سود، قدرت خارجى از هيچ فرد، گروه يا جريانى حمايت نمى كنند مگر آن كه آن را در پيوند با خود و در راستاى منافع خويش بدانند.
به راستى صرف نظر از نقض حقوق بشر در سطح كلان و گسترده به وسيله قدرت هاى استكبارى در جهان – از جمله جنايات غزه، عراق، افغانستان – و از جمله در ايران عصر پهلوى كه جوانان تحصيل كرده و علما و انديشمندان به جرم مبارزه براى آزادى كسب استقلال حفظ هويت ملى و دينى خويش، به مسلخ فرستاده مى شدند.
و از قضا بهائيان نيز در اجراى آن فجايع نقش داشتند، چگونه است كه ملت ايران چندان حمايتى از سوى قدرت هاى جهانى مدعى حقوق بشر نمى ديدند؟ و اكنون چگونه است كه همان قدرت ها از هيچ كوششى نه تنها براى رهايى جاسوسان بهائى از زندان، كه براى ترويج و تبليغ آنها دريغ نمى ورزند؟
پاسخ با توجه به ماهيت نظام سلطه، و پيشينه و فلسفه وجودى اين فرقه، ناگفته پيدا است.[28]
[16]. خاطرات صبحى تحت عنوان كتاب صبحى در سال 1312 ش در مطبعه دانش تهران به چاپ رسيد و بخش دوم آن در سال 1335 تحت عناون پيام پدر منتشر شد.
[17]. ر.ك: خاطرات و زندگى صبحى، سيدهادى خسروشاهى، فصلنامه مطالعات تاريخى، ش17.
[18]. صحيفه نور، ج 17، صص 267-266.
[19]. جوابيه مردمى كانون فرهنگى رهپويان وصال شيراز به نامه سرگشاده جامعه بهائى ايران به رئيس جمهور، واحد فرق انحرافى، آدرس اينترنتى:www.rahpouyan.us/images/10.htm
[20]. راديو اسرائيل، مورخه 21/7/1373.
[21]. جمهورى اسلامى، مورخه 17/9/1374.
[22]. همان، به نقل از بخش فارسى راديو آمريكا، مورخه 10/1/1375.
[23]. همان، مورخه 30/3/1375.
[24]. همان، مورخه 19/8/1375.
[25]. مطرح شدن قطعنامه در كنگره آمريكا درباره بهائيان، بى بى سى فارسى، دوشنبه 16 فوريه 2009، 28 بهمن 1387.
[26]. برخى ملاحظات تاريخى، عبداللّه شهبازى، يادداشت هاى پراكنده، پايگاه اينترنتى شهبازى 5/11/1384.
[27]. سايت بازتاب، 23 آذر 1383، مقاله شهريار رضوان طلب، ذيل عنوان «پشت پرده شب نامه بهائيان».
[28]. ر.ك: بهائيت و سياست؛ تناقض شعار و عمل، سيد مصطفى تقوى، ويژه نامه ايام ش29
منبع: سایت هدانا برگرفته از جریان شناسی بهائیت.