صفات نامحدود خداوند
صفات نامحدود خداوند
با توجّه به اینکه خداوند نامحدود است، آیا ما میتوانیم صفات نامحدود او را درک کنیم؟
متکلمان به این پرسش، پاسخهای گوناگونی دادهاند، اما از آنجا که سخن علامه طباطبایی در این میان، نظری کامل و متقن است، به تحلیل دیدگاه ایشان در پاسخدهی به این پرسش اساسی، اکتفا میکنیم:
«عقل بشری، قادر است اوصاف خداوند را دریافته و علاوه بر درک آن، به بررسی آن نیز بپردازد؛ زیرا اگر عقل ما چیزهایی از قبیل علم، قدرت، حیات و… را برای خدایتعالی اثبات میکند، یا موجودات را مستند به وی میداند و یا صفات فعلی – از قبیل رحمت، مغفرت، رزق و انعام، هدایت و غیر آن- را برای او قائل میشود؛ همه از این جهت است که در خود، نمونهای از آن کمالات را سراغ دارد.
نیز از آنجا که معطی کمال، محال است که فاقد آن کمال باشد؛ وجود چنین اوصاف کمالیهای در مخلوقات، نشانه آن است که مبدأ و منشأ اصلی موجودات (خداوند)، دارای آن کمالات است. در عین حال ادعا نمیکنیم که عقل به کنه ذات و صفات خداوند احاطه دارد؛ بلکه اعتراف میکنیم آنچه را که ما با عقل خود، برای او اثبات و توصیف میکنیم، غیر از آن است که در خدای تعالی است؛ مثلا علمی که ما برای خدا اثبات و او را بدان توصیف میکنیم -از آنجایی که ما خود محدود هستیم – محدود است؛ در حالی که خدای متعال بزرگتر و برتر از آن است که حدی، او را در خود محدود سازد.
این مفاهیم، آینههای محدودی است که نمیتواند وجود بیکران پروردگار را منعکس سازد. اما این امر، باعث نمیشود که تشخیص عقل را در این باره معتبر ندانیم. عقل ما قادر به ادراک صفات هست؛ ولی به اندازه و حد توانایی عقل بشر. انسان در شناخت خداوند سبحان، مثل کسی است که دو دست خویش را به آب دریا نزدیک کند و بخواهد از آن بنوشد؛ او فقط میخواهد خود را سیراب سازد و ابداً مقدار برایش مطرح نیست و نمیتواند بیشتر از اندازه دو دستش از دریا آب بردارد».[157]
به عبارت دیگر؛ ما به اندازه فهم و عقل خود، اوصاف خداوند را میفهمیم؛ اما برای آنکه این مفاهیم نسبت به خداوند متعال، معانی حقیقی و برتر از فهم ما داشته باشد؛ از صفات سلبی استفاده کرده، کمبود فهم خود را نسبت به اوصاف الهی جبران میکنیم به طوری که وقتی میگوییم: خدا عالم، قادر و حیّ است همزمان اضافه میکنیم: خداوند در وصف نمیگنجد و بزرگتر از آن است که در چهاردیواری اوصاف و محدودیت فهم ما، محصور گردد[158]، در نتیجه از یک سو خداوند را به صفت علیم و رحیم و… ستایش و تحمید میکنیم و همزمان علم و رحمت خداوند را از هرگونه محدودیت و نقص منزه و تسبیح میکنیم و از نتیجه «تحمید» به اضافه «تسبیح» از جهت اعتقادی «توحید» حاصل میآید.
اهمیت این روش آنگاه آشکار میشود که گروهی از اشاعره صفات خدا را از راه تشبیه به انسان دانستهاند و فقط مسیر «تحمید» را رفتهاند و گروهی از معتزله راه شناخت صفات خدا را بسته دانستهاند و فقط مسیر تسبیح را طی کردهاند ولی امامیه از مسیر تحمید و تسبیح بهرهمندند و به توحید راه یافتهاند.
نتیجه آنکه:
ما از صفات خدا، همان معانی را میفهمیم که از صفات انسان درمییابیم و چنانکه عقل قادر است آن صفات را در مورد انسان درک کند، در باب صفات خداوند متعال نیز قادر به چنین درکی است. منتها به دلیل تفاوت درجه در مصداق میان انسان و خداوند، شائبه نقص در صفات الهی، به وجود میآید که ما به کمک صفات سلبی، این شبهه را از بین میبریم. بدینوسیله با کمک از صفات ایجابی و سلبی، علاوه بر آنکه دگرگونی در مفهوم ایجاد نمیکنیم؛ بلکه آن را به مصداق حقیقی و واقعی رهنمون میسازیم و میگوییم: خداوند موجود است؛ ولی نه وجودی مانند مخلوقات؛ خدا علم دارد، اما نه مثل علم موجودات؛ قدرت دارد، نه از این قدرتها؛ حیات دارد، نه از این حیاتها و…[159].
157]. سیدمحمدحسین طباطبایی، مجموعه رسائل، ص 227.
[158]. المیزان، ج 8، ص 57 و ج 6، ص 102 – 100؛ مجموعه رسائل، صص 224 – 226؛ اصول فلسفه وروش رئالیسم، ج 5، ص 125 و…
[159]. نگا: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صص 105 – 110.
- منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، خداشناسى / مؤلف محمدرضا كاشفى