زندگى مکتبى، صله رحم از منظر روایات
زندگى مکتبى، صله رحم از منظر روایات
نویسنده : حجت الاسلام جواد محدثى
پایدارى و استحکام رابطه هاى مردمى, در سایه رعایت نکاتى است که برگرفته از ((حقوق متقابل)) افراد جامعه باشد.
در اینکه ((چگونه باید زیست)) و چه سان با دیگران باید رابطه داشت, نکته اى است که در بحث ((آداب معاشرت)) مى گنجد.
بر خلاف فرهنگ غربى, روح و محتواى فرهنگ دینى ما بر پایه ((ارتباط)), ((صمیمیت)), ((تعاون)), ((همدردى)) و ((عاطفه)) استوار است. جلوه هاى این فرهنگ بالنده نیز در دستورالعملهاى اخلاقى اسلام دیده مى شود. ((زندگى مکتبى)), در سایه شناخت این رهنمودها و به کار بستن آنها در صحنه هاى مختلف زندگى است, نه با شعار و ادعا. به هر میزان که معیشت و معاشرت ما با اینگونه هدایتهاى دینى در مقوله رفتار, هماهنگ باشد, به همان اندازه زندگیهایمان ((مکتبى)) است. مسلمان باید به گونه اى در چارچوب اصول و سنن فرهنگ دینى خودش زندگى کند که با شهامت و افتخار, بتواند ((امضاى دین)) را پاى همه رفتارش بگذارد و زندگیش ((برچسب اسلام)) داشته باشد.
با این مقدمه, به موضوع ((اخلاق معاشرت)) پرداخته و از مسإله ((رفت و آمد)) آغاز مى کنیم:
رابطه ها
((دید و بازدید)) و ((رفت و آمد))هاى خانوادگى و دوستانه, از جلوه هاى بارز اخلاق معاشرت است. این گونه رابطه هاى اجتماعى, با عنوانهاى مختلف و در شرایط گوناگون انجام مى گیرد. گاهى به صورت ((صله رحم)) است; در ارتباط با اقوام و بستگان. گاهى نام ((عیادت)) به خود مى گیرد; در مورد بیماران. گاهى نسبت به برادران و خواهران دینى, عنوان ((زیارت)) مى یابد, گاهى با همسایگان است, گاهى با مستمندان. گاهى هم بر محور اطعام است و گاهى به شکل مسافرتهاى دور و نزدیک و بردن هدیه و آوردن ((سوغات سفر)). گاهى هم براى شرکت در مجلس عقد و عروسى یا مشارکت در مراسم سوگ و تسلیت گویى است.
به هر حال, همه اینها نوعى ((رابطه)) و ((معاشرت)) است و نشان دهنده منش انسانى و فرهنگ اخلاقى هر فرد. اسلام نیز در این باره ها بسیار سخن گفته و رهنمود داده است که به اختصار, گوشه اى از معارف و آموزشهاى دین در این زمینه را مرور مى کنیم.
صله رحم
خویشاوندان, ارتباط خونى با هم دارند. شاخ و برگهاى یک درختند و گلهاى یک بوستان. پس, ارتباطشان هم طبیعى است و قطع رابطه و رفت و آمد میان اقوام, عارضه اى ثانوى و یک بیمارى اجتماعى و ((آفت خانوادگى)) به حساب مىآید و اگر بى دلیل باشد, زشت و نارواست. اگر دلیلى هم داشته باشد, قابل رفع و شایسته تجدید رابطه است.
حضرت على(ع) مى فرماید:
((صله الرحم توجب المحبه))(1)
پیوند با خویشاوندان (صله رحم) محبت مىآورد.
روشن است که قطع این رابطه هم, سردى و کدورت و جدایى دلها را در پى دارد. در احادیث, از صله رحم به عنوان ((محبوب کننده انسان میان بستگان)) یاد شده است: ((صله الرحم … محبه فى الاهل)).(2)
سفارش اکید دین, بر این است که حتى با آنان که با شما بریده و قطع رابطه کرده اند, صله رحم و تجدید رابطه کنید (صل من قطعک) که این, نوعى ایثار و گذشت فوق العاده مى طلبد.
محدوده این پیوند نیز گسترده است و هر بهانه را از دست انسان مى گیرد. امام صادق(ع) مى فرماید:
((صل رحمک و لو بشربه من مإ))(3)
صله رحم کنید, هر چند در حد خوردن جرعه آبى باشد.
در حدیث معروف دیگرى آمده است:
((صلوا ارحامکم و لو بالسلام)).
هر چند با سلام گفتن, با خویشاوندان پیوند برقرار کنید.
آنچه گاهى مانع رفت و آمدهاى خانوادگى و دیدارهاى خویشاوندان یا دوستان مى شود, توقعات بالا, هزینه و مخارج, معطلى رفت و برگشت, وقت نداشتن افراد و … است. اما اگر به حداقل هم راضى باشیم و لحظه اى نشستن و حالى پرسیدن و آبى و چایى خوردن و برخاستن, یا از همان دم در, سلام کردن و جویاى حال شدن و برگشتن هم باشد, ((صله رحم))ها بیشتر و ارتباطها قویتر خواهد گشت.
آثار و نتایج
این نوع پیوند, فواید بسیار و آثار دنیوى و اخروى فراوانى دارد که از احادیث بسیار آن, تنها به دو نمونه زیر, اکتفا مى کنیم:
حضرت امام باقر(ع) فرموده است:
((صله الارحام تزکى الا عمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تیسر الحساب و تنسىء فى الاجل)).(4)
صله ارحام, ((اعمال)) را پاک, ((اموال)) را افزون, بلاها را دفع, حساب را آسان مى کند و ((اجل)) را به تإخیر مى اندازد.
همچنان که مى بینید, نتایج یاد شده, برخى به امور دنیوى مربوط است, برخى هم نتایج اخروى و پاداشهاى خدایى را نسبت به این عمل, بازگو مى کند.
حدیث دیگر از امام صادق(ع) است:
((صله الارحام تحسن الخلق و تسمح الکف و تطیب النفس و تزید فى الرزق و تنسىء الاجل.))(5)
صله رحم, اخلاق را نیکو, دست را بخشنده, دل و جان را خوش مى سازد, رزق را مى افزاید و اجل و مرگ را به تإخیر مى اندازد.
این کار نیک و ساده, آن قدر سازنده و مفید است و آنچنان مورد رضاى پروردگار, که گاهى تقدیر الهى به خاطر آن عوض مى شود و خداوند به پاداش این عمل نیکو, بر عمر کسى مى افزاید. در مقابل, قطع رابطه ها و بریدن از خویشاوندان, به حدى شوم و نفرت بار و در نظر خداوند, ناپسند است که عمر را مى کاهد.
به این حدیث تکان دهنده توجه کنید:
امام صادق(ع) فرمود: ((ما چیزى را جز ((صله رحم)) سراغ نداریم که عمر را زیاد کند, تا آنجا که گاهى تا زمان مرگ یک نفر, سه سال مانده است, ولى او اهل صله رحم مى شود. آنگاه خداوند, سى سال بر عمرش مى افزاید و سى و سه سال دیگر زنده مى ماند. و گاهى اجل کسى سى و سه سال است, به خاطر قطع رحم و گسستن رابطه هاى خویشاوندى, کاهش مى یابد و اجلش سر سه سال فرا مى رسد.))(6)
مرز صله رحم
این ادب معاشرت, اختصاص به بستگان پاک و با تقوا و حزب اللهى هم ندارد. یک وظیفه اخلاقى است, حتى نسبت به آنان که اهل گناهند. چه بسا به برکت رفت و آمدهاى بستگان صالح, فاجران هم راه صلاح پیش گیرند و تإثیر بپذیرند. گاهى ترک مراوده و رفت و آمد, سبب مى شود که بستگان معصیت کار, در گناه و بیراهه خود, بیشتر پیشروى کنند, ولى حفظ رابطه, جلوى بدتر شدن آنان را مى گیرد. در این صورت, تکلیف, همچنان نگهبانى از این خط ارتباط و پیوند خویشاوندى است.
یکى از شیعیان از امام صادق(ع) مى پرسد: برخى خویشاوندانم خط و تفکر دیگرى دارند, غیر از فکر و مرامى که من دارم. آیا آنان بر من حقى دارند؟ حضرت فرمود: آرى, حق قرابت و خویشاوندى را چیزى قطع نمى کند. اگر با تو همفکر و هم عقیده باشند, دو حق بر تو دارند: یکى حق خویشاوندى, دوم حق اسلام و مسلمانى. (7)
حتى اگر بستگان, مایه آزار انسان را هم فراهم کنند, باز حق گسستن پیوند را نداریم. در حدیث آمده است:
مردى خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من خویشاوندانى دارم که من با آنان پیوند مى کنم و رابطه دارم, اما آنان آزارم مى دهند. تصمیم گرفته ام آنان را ترک کنم. حضرت رسول فرمود: آنگاه, خدا هم تو را ترک مى کند! … گفت: پس چه کنم؟ رسول خدا فرمود: به کسى که محرومت کرده, عطا کن, با کسى که از تو بریده, رابطه برقرار ساز, کسى که بر تو ستم کرده, از او درگذر. هر گاه چنین کردى, خداوند پشتیبان تو خواهد بود.(8)
از على(ع) نقل شده که فرمود:
((صلوا ارحامکم و ان قطعوکم))(9)
با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید, هر چند آنان با شماقطع رابطه کرده باشند.
سنت ((صله رحم)), از نیکوترین برنامه هاى دینى در حیطه معاشرت است. گرچه شکل نوین زندگى و مشغله هاى زندگیهاى امروزى, گاهى فرصت این برنامه را از انسانها گرفته است, ولى حفظ ارزشهاى دینى و سنتهاى سودمند و ریشه دار دینى, از عوامل تحکیم رابطه ها در خانواده ها است. بویژه در مناسبتهاى ملى, در اعیاد و وفیات و آغاز سال جدید, فرصت طبیعى و مناسبى براى عمل به این ((سنت دینى)) است.
باشد که بر دستورالعملهاى مکتب در بعد اجتماعى و خانوادگى, وفادار بمانیم و صفاى زندگى را در سراب غربزدگى و تقلید از ((فرهنگ بیگانه)) نبازیم.
ادامه دارد.
پى نوشت :
1ـ غررالحکم.
2ـ اصول کافى, ج2, ص151.
3ـ همان.
4ـ همان, ص150.
5ـ همان, ص150 و 151 (حدیث 6 و 12).
6ـ همان, ص152 حدیث17.
7ـ میزان الحکمه, ج4, ص83.
8ـ بحارالانوار, ج71, ص100.
9ـ همان, ص92.
آنچه روحیه ها را شاداب و زندگیها را باصفا مى سازد, ((دیدار)) است. چه دیدارهاى دوستانه, چه خویشاوندانه! بویژه اگر در دیدارها, سخنان دلنشین گفته شود و خاطرات شیرین و همفکرى در مسیر گشایش مشکلات.
((زیارت)) برادران دینى رفتن و ((دیدار مومنان)), مورد سفارش اولیإ دین است; که هم رابطه هاى درونى آحاد امت را استوارتر مى سازد, هم محبتها را مى افزاید و هم کدورتها را مى زداید و هم خدا و رسول را خوشحال مى سازد; و چه کار نیکى بهتر از این؟ …
بجاست که این گونه دیدارها به خاطر خدا و با انگیزه خلوص و عمل به سنت دین باشد, نه روى طمعهاى دنیوى و انگیزه هاى مادى و سودگرایانه و سوداگرایانه!
محتواى دیدارها
گاهى رفت و آمدها و زیارتها, به جاى سودمندى, زیانبار است و به جاى آنکه بهره تربیتى یا پاداش اخروى داشته باشد, محصولى جز افزایش گناه یا هدر رفتن فرصتها ندارد. هوشیاران مى کوشند از همه دیدارها سود ببرند و از تباهى فرصت, جلوگیرى کنند.
باید با ((حصارشکنى)), خود و زندگى خود را از انزوا درآورد و روحیه جمعى و تعاون و همزیستى را تقویت کرد. آنان که پاى خود و خانواده خود را از رفت و آمد با افراد باایمان و خانواده هاى شریف و بافرهنگ مى برند, راه خیر را به روى خود مى بندند. مگر نه اینکه این گونه انزواها, حالتى از یإس براى انسان پدید مىآورد و افسرده مى سازد و نشاط از چنین زندگیهایى رخت برمى بندد؟!
امام صادق(ع) به اصحاب خویش سفارش مى فرمود:
((تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا امرنا و احیوه))(1)
((به دیدار و ملاقات یکدیگر بروید و ((امر)) ما را یاد کنید و به یاد هم آرید و آن را زنده نگهدارید.)) این حدیث, محتواى سازنده و تربیتى و جهت دار و هدفدار بودن دیدارها را تبیین مى کند. ملاقاتهایى که شیعیان اهل بیت داشتند, محتوایى مکتبى داشت و به توصیه امام, مى بایست در راستاى ((احیاى امر)) و زنده نگهداشتن مرام و مکتب و فلسفه سیاسى امامت شد, تا ((امت)), روح و جان یابد و به بیراهه نیفتد.
بهره هاى دیدار
مناسب است در سایه ملاقاتها و دید و بازدیدها, خانواده ها و افراد, از دردها و مشکلات یکدیگر آگاه شوند و در حد توان, در رفع آنها بکوشند. مشورت و همدلى و همدردى, گوشه اى از این بهره ها است. تشریک مساعى در حل معضلات و رسیدگى به نیازمندان, گوشه اى دیگر.
((خیثمه)) مى گوید: خدمت حضرت امام باقر(ع) رسیدم تا با آن حضرت خداحافظى کنم. امام فرمود:
((اى خیثمه! هر کدام از دوستان و هواداران ما را دیدى, سلام ما را به آنان برسان و آنان را به تقواى الهى توصیه کن و سفارش کن که توانگرانشان به فقیران سر بزنند, توانمندان به ناتوانان سرکشى کنند, زندگان در تشییع جنازه مردگان شرکت کنند, در خانه هاى هم, یکدیگر را دیدار کنند. این گونه دیدارها سبب احیإ امر ما (خط ولایت و رهبرى اهل بیت) مى گردد.))(2)
اگر دیدارها, چنین برکتهایى نداشته باشد, جز اتلاف وقت و سرمایه چیزى نیست!
وقتى جمعى دور هم مى نشینند و ساعاتى را به صحبت مى گذرانند, در جمع بندى پایانى, اگر دیدند از آن همه صحبت, چیزى نه در یاد مانده, نه سودى به کف آمده, دریغ از آن اتلاف فرصت! اما اگر بحثهاى علمى و اجتماعى, به روشنگرى افکار کمک کند, نقل خاطرات و سرگذشتها, براى دیگران عبرتآموز و راهگشا باشد, بازگویى حالات دیگران, حس همدردى و کمک رسانى را تقویت کند, اینجاست که ملاقات, به بهره ورى رسیده است.
زیارت مومن
در یک جامعه ایمانى, همبستگى اهل ایمان ضرورى است. این پیوند, در سایه دیدارها پدید مىآید و استحکام مى یابد. در روایات, بابى تحت عنوان ((زیاره المومن)) است که به این گونه دیدارها تإکید دارد. امام صادق(ع) فرموده است:
((مازار مسلم اخاه المسلم فى الله ولله الا ناداه الله عز و جل: ایها الزائر طبت و طابت لک الجنه))(3)
((هیچ مسلمانى برادر دینى اش را در راه خدا و براى خدا زیارت نمى کند, مگر آنکه خداى متعال به او ندا مى دهد: اى دیدارکننده! خوش به حالت, بهشت براى تو سزاوار و گوارا باد!))
در این دیدارها, دو رکن وجود دارد: دیدارکننده و دیدارشده (زائر و مزور). آنکه پیشقدم در زیارت مى شود, فضیلت بیشترى دارد و پاداشى افزونتر. این سخن پیامبر اکرم(ص) است که فرمود:
((الزائر اخاه المسلم اعظم اجرا من المزور.))(4)
((آنکه برادر مومن خود را دیدار مى کند, پاداشى بزرگتر از شخص دیدارشده دارد. ))
آنان که ((کار)) را بهانه کاستن از دیدارها و صله رحمها و رفت و آمدها مى کنند, باید خود اینها را هم کار به حساب آورند, بلکه از بهترین کارها. این, اقتدا به سیره رسول اکرم(ص) است. در حدیث است: هرگاه پیامبر خدا یکى از مسلمانان را سه روز نمى دید, از حال او مى پرسید. در پاسخ سوال پیامبر, اگر مى گفتند که غایب است (مثلا سفر رفته) برایش دعا مى کرد. اگر حاضر بود, به دیدارش مى رفت و اگر بیمار بود به عیادتش مى شتافت.(5)
دیدار حضورى
برخى به هر دلیل, عیادت و زیارت و احوالپرسى شان ((غیر حضورى)) است. مى کوشند تا از طریق این و آن, یا از راه تلفن و نامه احوالپرسى کنند و تماس داشته باشند. گرچه از این رهگذر, ((کسب اطلاع)) مى توان کرد; ولى دیدار رویاروى و نشست و گفتگوى چهره به چهره, حلاوت و برکتى دیگر دارد.
در احادیث, عنوان ((تزاور)) و ((ملاقات)) مطرح است. دیدن و ملاقات کردن حضورى. البته احوالپرسى تلفنى هم خیلى خوب است و نوعى صله رحم محسوب مى شود, ولى جاى ((دیدار حضورى)) را پر نمى کند. نامه نوشتن به اقوام و دوستان نیکو است, اما بار سفر بستن و حضورا خدمت پدر و مادر و بستگان و آشنایان رسیدن و آنان را شاد کردن, ثوابى مضاعف و تإثیرى افزونتر دارد. مى گویید نه؟ امتحان کنید!
شما خودتان از دیدار چهره برادر یا فرزند یا دوست بیشتر خوشحال مى شوید ـ اگر از سفر آیند ـ یا از شنیدن صدایشان از آن سوى سیمهاى مخابرات؟ تازه, این خودش نشان محبت بیشتر و صمیمیت و یکدلى در رابطه ها است. اگر هنگام درگذشت یکى از اقوام, از دوستان و آشنایانتان کسى تلگراف تسلیت بفرستد, یا آنکه از شهر و محله خود پیش شما آمده, از نزدیک در غمتان شریک شود و در مراسمتان شرکت کند, کدام یک را صمیمى تر مى یابید؟ رفت و آمد خودتان با دیگران نیز چنین است. هرگز به تلفن و نامه قناعت نکنید و ((صدا)) و ((دستخط)) و ((عکس)) را به جاى دیدار حضورى ننشانید.
((اویس قرنى)) را شنیده اید که از مادر اجازه گرفت و از ((یمن)) به ((مدینه)) آمد, تا محبوبش, محمد مصطفى(ص) را یک بار ببیند و برگردد … و چنان شد که پیامبر اکرم(ص) فرمود: من بوى بهشت را از سوى قرن مى شنوم, چه بسیار مشتاق تو هستم, اى اویس قرن! ((تفوح روایح الجنه من قبل قرن, واشوقاه الیک یا اویس القرن!))(6)
در همین دیدارهاى حضورى است که نشاط خاطر و بهره ورى از تجارب و سخنان نهفته است. امام هادى(ع) فرموده است:
((ملاقاه الاخوان نشره و تلقیح العقل و ان کان نزرا قلیلا))(7)
((دیدار برادران, سبب انبساط خاطر و بارورى اندیشه است, هر چند کوتاه و اندک باشد.)) با این همه آثار و برکات, دیگر چه جاى درنگ و بهانه جویى و عذرتراشى براى ترک مراوده و رفت و آمد؟! براى این گونه دیدارها, باید در پى بهانه بود و هر فرصتى را مغتنم شمرد, … البته تا حدى که به مزاحمت نیانجامد و موجب اتلاف وقت دیگرى نشود.
وقتى کسى از مسافرت برمى گردد, یا خداوند به کسى فرزندى عنایت مى کند, یا ازدواجى صورت مى گیرد, یا خانه جدیدى خریدارى مى شود, یا خداى ناکرده بیمارى و کسالتى براى کسى پیش مىآید, اینها همه بهانه ((تجدید عهد)) و دیدار حضورى است. حتى اگر او هم مهمانى ندهد, ولى در صورت فراهم بودن شرایط, رفتن به دیدار و گفتن خوشامدى, تهنیتى, تبریکى , تسلیتى, خدا شفا دهدى, چشم روشنى و … مناسب است و این ((دیدارها مایه تحکیم دوستیها است.))
پیامبر رحمت فرمود: ((الزیاره تنبت الموده))(8)
((دیدار, دوستىآور است.))
دیدار کریمانه
چه خوب که در دیدارها, قصد قربت کنید و اینها را به حساب خدا بگذارید. اگر معامله و سودا هم مى کنید, با خدا سودا کنید, تا اجر ببرید. نگویید: من چند بار رفته ام, آنها نیامده اند, نوبتى هم که باشد, حالا نوبت آنها است …
در بهره ورى از ثواب و پاداش الهى که نباید این گونه محاسبات را به میان کشید. درست است که هر ((دید))ى, ((بازدید))ى دارد و هر سلامى, علیکى و هر نامه اى جوابى! ولى گاهى هم باید کریمانه و بزرگوارانه برخورد کرد. دیدار مومن, دیدار خدا است و چقدر ثواب دارد. در حدیث قدسى آمده است که خداوند مى فرماید:
((ایما مسلم زار مسلما فلیس ایاه زار, ایاى زار و ثوابه على الجنه)).(9)
((هر مسلمانى که به دیدار مسلمانى برود, او را نه, بلکه مرا زیارت کرده است و پاداش او بر عهده من, بهشت است. چه چیزى بالاتر از این؟ دیدار مومن, همپاى دیدار خدا!))
از امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) روایت است:
((هر مومنى که به قصد دیدار مومن دیگر بیرون رود و او را همراه با معرفت به حقوقش زیارت کند, به پاداش هر گامش در این راه, خداوند حسنه اى براى او مى نویسد و سیئه اى از او محو مى کند و درجه اى مى افزاید. چون در بزند, درهاى آسمان به رویش باز مى شود و چون با یکدیگر ملاقات و مصافحه و معانقه کنند, خداى متعال رو به فرشتگان کرده و مباهات مى کند که: دو بنده ام را بنگرید! به خاطر من با هم دوستى و دیدار مى کنند. بر من است که از این پس از عذاب, مصونشان دارم. و چون برگردد, فرشتگان بدرقه اش مى کنند و اگر تا شب بعد, از دنیا برود, از حساب, معاف مى شود … ))(10)
وقتى دیدارها این همه فضیلت و ثواب و آثار دنیوى و اخروى دارد, چه محرومند آنان که به بهانه هاى مختلف یا لجاجتها و اندیشه هاى کودکانه و حقیرانه, با هم قهر یا ترک رفت و آمد مى کنند و درهاى برکت را به روى خویش مى بندند!
گرماى دلها در سایه دیدارهاى صمیمانه و معاشرتهاى مخلصانه و آمیخته به صداقت و مودت است.
کانون زندگى و خانواده ها را گرمتر کنیم, با معاشرت و مودت و دیدار ….
ادامه دارد.
منابع:
1ـ اصول کافى, ج2, ص175.
2ـ همان.
3ـ همان, ص177, حدیث10.
4ـ میزان الحکمه, ج4, ص297.
5ـ مکارم الاخلاق, ص19.
6ـ سفینه البحار, ج1, ص53.
7ـ میزان الحکمه, ج4, ص298.
8ـ سفینه البحار, ج1, ص567.
9ـ همان.
10ـ همان.
منبع سایت هدانا برگرفته از مجله پیام زن/.