زمانی که حضرت علی علیه السلام با گریه یکی از مسئولین حکومت خود را عزل کرد؟!
زمانی که حضرت علی علیه السلام با گریه یکی از مسئولین حکومت خود را عزل کرد؟!
سوده همدانی دختر عماره گوید: یک سال امامعلی(ع) شخصی را برای گرفتن زکات به سوی قبیله ما (قبیله همدان که تیرهای از مردم یمن بوده، و در حوالی کوفه سکونت داشتند) اعزام داشت. گماشته نسبت به ما کمی اجحاف نمود. من برای شکایت از وی نزد علی(ع) رفتم. دیدم آن حضرت ایستاده و میخواهد شروع به نماز کند. چون متوجه من شد و دانست که ستمدیدهای به دادخواهی آمده است وارد نماز نشد و با لطف و مهربانی مرا نزدیک طلبید و پرسید: آیا حاجتی داری؟ عرض کردم: آری. این مردی که به سوی ما فرستادهای به ما اجحاف میکند و من از وی شکایت دارم.
سوده میگوید: به محض آن که علی(ع) این سخن را از من شنید، گریست.
آنگاه دست به سوی آسمان برداشت و گفت: پروردگارا! گواه باش که من به این قبیل گماشتگان و ماموران خطاکار دستور ندادهام که بر بندگانت ستم روا دارند و از مسیر حق و عدالت منحرف گردند.
سپس قطعه پوستی از جیب خود درآورد و این آیه را در آن نوشت: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر:
دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛ بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید. و از اموال مردم چیزی نکاهید. و در روی زمین، بعد از آنکه (درپرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید. این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید. (اعراف -85) و در ذیل آن نوشت: چون نامه من به تو رسید اموال بیتالمال را نگاهدار تا دیگری را به جای تو بفرستم و آن را از تو (تحویل) بگیرد. سوده ادامه داد: علی(ع) با این نامه سرگشاده که به دست من داد حاکم خود را عزل نمود. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1- عقدالفرید، ج1، ص 119