حق ارتفاق چیست و چه حکمی دارد
حق ارتفاق چیست و چه حکمی دارد
فهرست این نوشتار:
حق ارتفاق چیست و چه حکمی دارد
ارتفاق در لغت به معنای رفاقت كردن است و در اصطلاح حقوقی عبارت از حق كسي در ملك ديگري، براي كمال استفاده از ملك خود است.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی
پشیمانی از حق ارتفاق
پرسش : زید با رضایت و بطور مجّانى و «بصورت مطلق» در ملک خود به عمرو حقّ ارتفاقى داده، و بعد از مدّتى پشیمان مى شود. آیا حقّ ارتفاقى عمرو ساقط مى گردد؟
پاسخ : حقّ ارتفاقى نوعى اباحه منفعت و قابل بازگشت است; مگر این که ضرر و زیانى براى صاحب حق گردد، که باید جبران شود.
حق ارتفاق [fusion_builder_container hundred_percent=”yes” overflow=”visible”][fusion_builder_row][fusion_builder_column type=”1_1″ background_position=”left top” background_color=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” spacing=”yes” background_image=”” background_repeat=”no-repeat” padding=”” margin_top=”0px” margin_bottom=”0px” class=”” id=”” animation_type=”” animation_speed=”0.3″ animation_direction=”left” hide_on_mobile=”no” center_content=”no” min_height=”none”][قوانین دولتى]
پرسش : الف) آیا موضوع حقّ ارتفاق، آنچنان که در قانون مدنى به عنوان مبحثى مستقل، مورد بحث قرار گرفته، در فقه اسلامى نیز عنوان مستقلى دارد؟
ب) حقوقدانان ایرانى در تألیفات خود گفته اند که «تدوین کنندگان قانون مدنى، موادّ مربوط به حقّ ارتفاق را، عمدتاً از قانون مدنى فرانسه اقتباس کرده اند» آیا فقه امامیّه به عنوان یک منبع، جهت استفاده قانون مدنى، کافى نبوده است؟
پاسخ : الف) حقّ ارتفاق که در قانون مدنى آمده، به این عنوان در فقه اسلامى مطرح نیست، ولى محتوا و نتیجه آن مى تواند داخل در عمومات و اطلاقات ادلّه عقود و شروط باشد و از روایات خاصّى، مانند حدیث معروف سمره بن جندب، در باب لاضرر نیز استفاده مى شود که اسلام آن را به رسمیّت شمرده است; زیرا «سمره» مالک نخلى در زمین دیگرى بود و حقّ عبور از زمین مرد انصارى براى رسیدگى به درخت خود داشت، ولى چون مى خواست از آن حق، سوء استفاده کند پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مانع از آن شد.
ب) همان طور که در بالا آمد، اصل این حق در ادلّه عامّه و خاصّه اسلامى وارد شده است، ولى نه به این نام و نه به این عنوان. ممکن است تدوین کنندگان قانون مدنى، نام را از جاى دیگرى گرفته باشند و محتوا را از ادلّه اسلامى.
منبع: سایت هدانا برگرفته از استفتائات آیت الله العظمی مکارم شیرازی.
فصل سوم قانون مدنی
در حق ارتفاق نسبت به ملک غیر و در احکام و آثار املاک نسبت به املاک مجاور
مبحث اول – در حق ارتفاق نسبت به ملک غیر
ماده 93 – ارتفاق حقی است برای شخص در ملک دیگری.
ماده 94 – صاحبان املاک میتوانند در ملک خود هر حقی را که بخواهند نسبت به دیگری قرار دهند در این صورت کیفیت استحقاق تابع قرارداد وعقدی است که مطابق آن حق داده شده است.
ماده 95 – هر گاه زمین یا خانه کسی مجرای فاضلاب یا آب باران زمین یا خانه دیگری بوده است صاحب آن خانه یا زمین نمیتواند جلوگیری از آنکند مگر در صورتی که عدم استحقاق او معلوم شود.
ماده 96 – چشمه واقعه در زمین کسی محکوم به ملکیت صاحب زمین است مگر این که دیگری نسبت به آن چشمه عیناً یا انتفاعاً حقی داشتهباشد.
ماده 97 – هر گاه کسی از قدیم در خانه یا ملک دیگری مجرای آب به ملک خود یا حق مرور داشته صاحب خانه یا ملک نمیتواند مانع آب بردن یاعبور او از ملک خود شود و همچنین است سایر حقوق از قبیل حق داشتن در و شبکه و ناودان و حق شرب و غیره.
ماده 98 – اگر کسی حق عبور در ملک غیر ندارد ولی صاحب ملک اذن داده باشد که از ملک او عبور کنند هر وقت بخواهد میتواند از اذن خود رجوع کرده و مانع عبور او بشود و همچنین است سایر ارتفاقات.
ماده 99 – هیچکس حق ندارد ناودان خود را به طرف ملک دیگری بگذارد یا آب باران از بام خود به بام یا ملک همسایه جاری کند و یا برف بریزدمگر به اذن او.
ماده 100 – اگر مجرای آب شخصی در خانه دیگری باشد و در مجری خرابی بهم رسد به نحوی که عبور آب موجب خسارت خانه شود مالک خانهحق ندارد صاحب مجری را به تعمیر مجری اجبار کند بلکه خود او باید دفع ضرر از خود نماید چنانچه اگر خرابی مجری مانع عبور آب شود مالک خانهملزم نیست که مجری را تعمیر کند بلکه صاحب حق باید خود رفع مانع کند در این صورت برای تعمیر مجری میتواند داخل خانه یا زمین شود ولیکنبدون ضرورت حق ورود ندارد مگر به اذن صاحب ملک.
ماده 101 – هر گاه کسی از آبی که ملک دیگری است به نحوی از انحاء حق انتفاع داشته باشد از قبیل دایر کردن آسیا و امثال آن صاحب آن نمیتواندمجری را تغییر دهد به نحوی که مانع از استفاده حق دیگری باشد.
ماده 102 – هر گاه ملکی کلاً یا جزئاً به کسی منتقل شود و برای آن ملک حقالارتفاقی در ملک دیگر یا در جزء دیگر همان ملک موجود باشد آنحق به حال خود باقی میماند مگر این که خلاف آن تصریح شده باشد.
ماده 103 – هر گاه شرکاء ملکی دارای حقوق و منافعی باشند و آن ملک مابین شرکاء تقسیم شود هر کدام از آنها به قدر حصه مالک آن حقوق ومنافع خواهد بود مثل این که اگر ملکی دارای حق عبور در ملک غیر بوده و آن ملک که دارای حق است بین چند نفر تقسیم شود هر یک از آنها حقعبور از همان محلی که سابقاً حق داشته است خواهد داشت.
ماده 104 – حقالارتفاق مستلزم وسایل انتفاع از آن حق نیز خواهد بود مثل این که اگر کسی حق شرب از چشمه یا حوض یا آب انبار غیر دارد حقعبور تا آن چشمه یا حوض و آب انبار هم برای برداشتن آب دارد.
ماده 105 – کسی که حقالارتفاق در ملک غیر دارد مخارجی که برای تمتع از آن حق لازم شود به عهده صاحب حق میباشد مگر این که بین او وصاحب ملک بر خلاف آن قراری داده شده باشد.
ماده 106 – مالک ملکی که مورد حقالارتفاق غیر است نمیتواند در ملک خود تصرفاتی نماید که باعث تضییع یا تعطیل حق مزبور باشد مگر بااجازه صاحب حق.
ماده 107 – تصرفات صاحب حق در ملک غیر که متعلق حق اوست باید به اندازهای باشد که قرار دادند و یا به مقدار متعارف و آن چه ضرورتانتفاع اقتضا میکند.
ماده 108 – در تمام مواردی که انتفاع کسی از ملک دیگری به موجب اذن محض باشد مالک میتواند هر وقت بخواهد از اذن خود رجوع کند مگراین که مانع قانونی موجود باشد.
منبع: سایت هدانا برگرفته از قانون مدنی.
جایگاه حق انتفاع و حق ارتفاق در قانون ایران
در قانون مدنی، حق انتفاع عبارت از حقی است كه به موجب آن شخص میتواند از مالی كه عین آن ملك دیگری است یا مالك خاصی ندارد، استفاده كند.
انتفاع در لغت به معنای نفع گرفتن و سود بردن بوده و در اصطلاح فقه نیز این واژه دارای دو معنی است: در معنای نخست به مفهوم حقی است كه به موجب آن شخص میتواند از ملك غیر بهرهمند شود و در معنای دوم نیز، به مفهوم بهرهمندی است. ارتفاق نیز در لغت به معنای رفاقت كردن است و در اصطلاح حقوقی عبارت از حق كسي در ملك ديگري، براي كمال استفاده از ملك خود است.
در قانون مدنی، حق انتفاع عبارت از حقی است كه به موجب آن شخص میتواند از مالی كه عین آن ملك دیگری است یا مالك خاصی ندارد، استفاده كند.در حق انتفاع، مال در مالكیت شخصی و منافع نیز ملک شخص دیگری است و فقط شخص دارای حق انتفاع، حق استفاده و بهرهبرداری از آن را دارد، نه حق مالكیت بر آن.حق انتفاع یكی از شاخهها و مراتب مالكیت است كه طی قراردادی به شخص واگذار میشود؛ پس جزء اموال وی محسوب میشود.
مال موضوع حق انتفاع دارای دو صاحب حق است:
1- منتفع، كه حق استفاده و بهرهبرداری از عین به او واگذار شده است.
2- مالک، كه صاحب عین است و در اثر قرارداد، سهم بزرگی از حقوق خود را به منتفع واگذار كرده است.
اقسام حق انتفاع
حق انتفاع به معنی خاص به سه قسم است:
الف) عُمری: كه به موجب قراردادی حق استفاده از ملک به مدت عمر خود مالک یا عمر منتفع یا شخص دیگری به منتفع واگذار شده باشد. به دلیل اینکه مدت واگذاری و قرارداد به مدت عمر مالک یا طرف قرارداد یا شخص دیگری بیرون از قرارداد است، به این قرارداد، عمری گفته میشود.
ب) رُقبی: اگر مدت حق انتفاع معین باشد، به این حق انتفاع رقبی گفته میشود.
ج) سُكنی: اگر حق انتفاع در مورد سكونت در مسكنی باشد، حق سكنی نامیده میشود. این حق ممكن است به مدت عمر مالک یا منتفع یا شخص ثالث یا به مدت معین باشد.
حبس مطلق: اگر حق انتفاع به طور مطلق و بدون قید مدت به كسی داده شود، آن را حبس مطلق میگویند که این حق تا فوت مالک خواهد بود؛ مگر اینكه مالک قبل از فوت خود رجوع کند، بنابراین در این نوع از حق انتفاع بر خلاف اقسام دیگر، مالک حق رجوع دارد و همواره میتواند قرارداد حق انتفاع را بر هم بزند و در اصطلاح گفته میشود كه حبس مطلق عقد جایز است و طرفین هر وقت كه مایل باشند میتوانند آن را بر هم بزنند.
حبس مؤبّد: قرارداد حق انتفاع به طور نامحدود و همیشگی است و اگر به امور عام المنفعه و خیریه اختصاص داده شده باشد، تابع احكام وقف خواهد بود.
شرایط حق انتفاع
الف) حق انتفاع با عقد و قرارداد ایجاد میشود.
ب) موضوع حق انتفاع باید مالی باشد كه استفاده از آن موجب از بین رفتن خود مال و عین آن نباشد.
ج) دارنده حق انتفاع (منتفع) باید در حین و زمان عقد موجود باشد.
د) در حق انتفاع، قبض و تسلط منتفع بر مال مورد انتفاع شرط صحت عقد است.
ماهیت حقوقی حق انتفاع چیست؟
پس از واگذارى حق انتفاع، منتفع نسبت به مال مورد حق انتفاع، صاحب حق مىشود. حق عبارت است از سلطه و امتیازی که یک شخص بر مالی (حق عینی) یا بر شخص دیگر(حق دینی) یا بر یک رابطه حقوقی (مانند حق فسخ) دارد. اما اذن فاقد چنین ویژگی است. به واسطه اذن هیچ حقی برای فرد ماذون به وجود نمیآید بلکه تنها او میتواند از آن مال استفاده کند. در عقد عاریه نیز چنین است و مستعیر تنها ماذون در بهره بردن از مال مورد عاریه است اما در حق انتفاع فرد محق است.از طریق اذن، براى مأذون حقِ انتفاع پیدا نمى شود؛ بلكه انتفاع بر وى مباح مى شود و دیگر انتفاع از مال براى او، ممنوع و تجاوز به حق غیر به شمار نمى آید. از این رو در حق انتفاع، منتفع مى تواند آن را به دیگرى واگذار یا چنانچه فوت کند، حق مالی وی به وراثش میرسد.
در مقابل، مأذون از چنین حقى بهره مند نمیشود و با فوت او امکان استفاده از بین میرود. مثلاْ هرگاه كسى دیگرى را به منزل خویش دعوت كند، میهمان مى تواند از آنچه براى او حاضر مىكنند، بهره ببرد، از خوردنى ها بخورد و از نوشیدنى ها بنوشد، اما حقى نسبت به آنها پیدا نمى كند و نمى تواند آنها را با خود ببرد یا به دیگرى اعطا كند. فرق دیگری که بین حق انتفاع و اذن در انتفاع وجود دارد، این است که اگر حق در انتفاع به وجود آید، قرارداد منعقده لازم است اما قراردادی که در آن اذن در انتفاع داده شود جایز است. البته بر خلاف حق انتفاع که حتماْ باید به واسطه قرارداد منتقل شود اذن در انتفاع نیازی به قالب قراردادی ندارد.
تفاوت مالکیت منافع و حق انتفاع
بین مالکیت منافع و حق انتفاع شباهتهای زیادی وجود دارد اما از نظر ماهوی و عملی نباید آن دو را یکسان شمرد:
در مالکیت منافع، لحظهها و ذرههای منفعت در ملک صاحب آن به وجود میآید اما در حق انتفاع، منفعت به مالک عین تعلق دارد و در ملک او هم به وجود میآید و صاحب حق فقط میتواند از آن متنفع شود. ( ماده ۴۰ قانون مدنی )
برای مثال در اجاره، مستاجر بر اثر عقد مالک منافع عین مستاجره میشود و میتواند آن را به دیگری منتقل کند اما در حق سکنی، صاحب حق، مالک منافع نیست تا حق تصرف در آن را داشته باشد و به همین جهت اجاره ملکی که موضوع حق انتفاع قرار گرفته، از طرف صاحب حق نیز صحیح نیست، مگر اینکه مقصود از اجاره واگذاری اصل حق باشد.به بیان دیگر مالکیت منفعت حقی است کامل که امتیازهای مالکیت را دارد. در حالی که حق انتفاع به آن حد کمال نرسیده و صاحب آن تنها از حق استعمال و انتفاع بهرهمند است.
فرض کنیم باغی برای مدت دو سال به اجاره داده شود. در این مدت مستاجر مالک منافع باغ یعنی میوههای آن است؛ بنابراین در روزی که مدت اجاره پایان مییابد، آنچه از میوهها بر سر درختان باقی است، به او تعلق دارد و میتواند پس از مدت اجاره نیز آنها را بچیند اما اگر حق انتفاع از همین باغ به مدت دو سال به او واگذار شده بود، چون منتفع، مالک منافع نمیشد، ذرههای میوه نیز در ملک او به وجود نمیآمد و به صاحب اصلی باغ تعلق داشت. جز اینکه او میتوانست طرف دو سال از آنها بهرهبرداری کند. بنابراین در آخرین روز سال حق او نیز از بین میرفت و دیگر نمیتوانست میوههایی را که هنوز بر درخت باقی است، بچیند.
خصوصيات حق ارتفاق
الف) حق ارتفاق قائم به ملك است و اختصاص به زمين دارد؛ يعني اينكه به سود مالك زمين خاصي برقرار ميشود و هر كسي كه مالك زميني شد، ميتواند از اين حق استفاده كند. به طور معمول حق ارتفاق در دو زمين متصل و نزديک به هم ایجاد میشود.
ب) حق ارتفاق تابع ملک و فرع بر مالكيت زمين است؛ به اين معنا كه نميتوان آن را جداگانه به ديگري انتقال داد و همواره با زمين منتقل ميشود.
ج) حق ارتفاق دایمي است؛ اگر چه مالک ميتواند براي مدت محدودي براي ديگري حق ارتفاق ايجاد كند.
د) حق ارتفاق قابل تقسيم نيست؛ منظور اين است كه اگر حق ارتفاق به سود ملكي مشاع (مشترك) برقرار شده باشد، پس از تقسيم ملك، حق ارتفاق فقط به سود يكي نخواهد بود و هر كدام به طور مستقل حق استفاده از اين حق را خواهند داشت همانطور كه ماده 103 قانون مدني بیانگر آن است.
اسباب ايجاد حق ارتفاق
حق ارتفاق با شيوههای ذیل ايجاد ميشود:
1- قرارداد؛ به طور معمول حق ارتفاق با همين شيوه ايجاد ميشود. همانطوري كه ماده 94 قانون مدني در اين زمينه مقرر ميدارد كه صاحبان املاك ميتوانند در ملك خود هر حقي را كه بخواهند نسبت به ديگري ايجاد كنند. پس مالك زمين و ملك ميتواند با قراردادي حق عبور يا حقوق ديگري را به شخصي واگذار كند.
2- قانون؛ ممكن است حق ارتفاق ناشی از حكم مستقيم قانون و مربوط به وضع طبيعي املاك باشد. مثلاً زميني كه بالاتر از زمين ديگر است، بر حسب طبيعت كه قانون نيز آن را محترم ميشمارد، داراي حق ارتفاق براي فاضلاب و آب باران نسبت به زمين پایينتر است؛ همانطور كه ماده 95 قانون مدني مقرر ميدارد: «هرگاه زمين يا خانه كسي، مجراي فاضلاب يا آب باران كسي بوده است، صاحب آن خانه يا زمين نميتواند از آن جلوگیری كند، مگر در صورتي كه عدم استحقاق او معلوم باشد.»
تفاوت حق ارتفاق با حق انتفاع
به طور کلی میتوان تفاوتهای حق ارتفاق و حق انتفاع را در موارد ذیل بیان کرد:
1- حق ارتفاق اختصاص به مال غيرمنقول دارد اما حق انتفاع ممكن است به مال منقول يا غيرمنقول اختصاص يابد.
2- حق ارتفاق براي ملك است اما حق انتفاع براي شخص.
3- حق ارتفاق دایمي است اما حق انتفاع جز در موارد خاص، موقت است.
زوال حق ارتفاق
درباره طرق پایان و زوال حق ارتفاق در قانون مدنی سخنی به میان نیامده اما با توجه به تعاریف علما و صاحبنظران رشته حقوق که هر یک به نحوی عناصر و اسباب ایجاد حق ارتفاق را تبیین کردهاند، میتوان به دو نظر عمده دست یافت:
بخش اول: تبین و بررسی زوال حق ارتفاق بر اساس عناصر آن.
الف-عدهای معتقداند آنچه عنصر و خمیرمایه حق ارتفاق را تشکیل میدهد، عبارت است از:
1- وجود دو مال غیر منقول (از موارد ذاتی حق ارتفاق)
2- وجود امتیازی برای یکی به ضرر مالی دیگری.
3- تفاوت مالک آن دو مال است.
با توجه به این عناصر میتوان به این نتیجه رسید که نبود هر یک از این موارد میتواند سبب زوال و پایان حق ارتفاق شود. به عنوان مثال هر گاه فردی حق ارتفاق را در یک ملک ایجاد کرد یا مالک آن دو ملک یکی بودند یا امتیاز برای دو طرف حق بود یا اموال از بین رفته بود، دیگر حق ارتفاق زایل شده و پایان ارتفاق است.
ب-از منظر برخی دیگر خصوصیات حق ارتفاق عبارت است از مواردی مانند “قائم به ملک بودن” و “اختصاص به زمین داشتن”، “تابع ملک و فرع بر مالکیت زمین بودن حق ارتفاق”، “دایمی بودن” و “قابل تقسیم نبودن حق ارتفاق”.
با توجه به این خصوصیات میتوان به این نتیجه دست یافت که حق ارتفاق باید در زمین ایجاد شود، دائمی است و قائم به ملک است. بنابراین از بین رفتن یکی از این چهار خصوصیت باعث زوال حق ارتفاق و پایان آن است.
ج- از نگاهی دیگر ویژگیهای حق ارتفاق عبارت از موارد ذیل است:
1- حق ارتفاق حقی عینی بوده و مربوط به اموال غیر منقول اصلی است.
2- حق ارتفاق تابع ملک است.
بنابراین با توجه به این ویژگیها حق ارتفاق زمانی از بین میرود و زوال مییابد که هر دو ملک نابود شوند، چون دو ملک از ارکان این حق است و به نظر برخی تنها راه زوال حق ارتفاق همین است.
منبع: سایت هدانا برگرفته از باشگاه خبرنگاران.
حق چاپ محفوظ است از نظر حكم شرع
حكم پرداخت نكردن شارژ ساختمان (مجتمع مسکونی)
حکم اجبار شوهر به بی حجابی زن و حق طلاق
غایب بودن شوهر و حق طلاق برای زن
حکم مخالفت شوهر با شاغل بودن همسر
آیا دعای اموات در حق زندگان صحت دارد
[/fusion_builder_column][/fusion_builder_row][/fusion_builder_container]