تاثیر پیش فرضها بر فلسفه علم

تاثیر پیش فرضها بر فلسفه علم
قلمرو پیش فرضها
در مطالعات علم و دین در سالهای اخیر بر فلسفه علم و تأثیر پیشفرضها بر آن بیش از پیش تأکید میشود، علت آن چیست؟ این پیشفرضها را در کدام بخش از دین باید جستجو کرد؟
نکته:
به نحو عام باید به این نکته توجه کرد که آدمیان بهطور معمول دارای الگو یا سرمشقهای فکریاند که خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه، از آنها برای ایجاد ارتباط با دیگران و تجزیه و تحلیل مسایل و نیازها استفاده میکنند.این الگوها حاوی سلسله پیشفرضهایی هستند که کم و بیش در مورد همه چیز میتوانند باشند و گاهی از سطح حوزه فردی گذر کرده بر گروه، نهادها و جوامع، مسلط و تبدیل به یک مسئله و یا باور اجتماعی میشوند.گاهی نیز جوامع دیگر را متأثر کرده و میتوانند حتی بر اندیشه عصرها و نسلهایی فراتر مسلط شوند.در حقیقت وجه تمایز مردم جوامع مختلف، نگرشها، ارزشها و مهارتهای اصلی و پایدار آنان است. الگوهای فکری غالب موجود در جامعه دینی در تلقی جاری در آن نیز میتواند به عنوان یک مسئله اجتماعی- فکری مورد بررسی قرار گیرد.
نکته:
معنای عام مورد نظر از الگوهای فکری تا حدودی ناظر بر ایده مشترکی است که میتوان آن را «پارادایم»، «برنامه پژوهش» و یا «پیشفرضهای کلامی» یا به قول حافظ، «کمند اندیشه» نامید.
به عبارت روشنتر، الگوهای فکری، نظامهای نظری در بردارنده مجموعهای از مفاهیم، اصول، قضایا و فرضیهها و البته پیشفرضهایی هستند که چگونگی نگاه ما به جهان، موضوعات، مسایل، راه حلها و مرزهای اندیشه را تعیین میکنند.هنگامیکه ما از علم دینی سخن میگوییم، در حقیقت از دانشی سخن میگوییم که با توجه به این پیشفرضها تلاش میکند جنبهها و جلوههای متنوعی از حقیقت خداوندی را توضیح دهد.
نکته:
اما اینکه در کدام بخش از دین باید به دنبال پیشفرضهای دینی به ویژه در همیاری علم و دین گشت؟ باید در ابتدا متوجه این نکته بود که پیشفرضها از جنس باورهای ما هستند. و بهطور طبیعی این باورهای پذیرفته شده را میتوان در دو بخش دین یافت: یکی حوزه عقاید تحقیقی عقلانی (اصول عقاید – کلام) دینی است که در حقیقت بنیانهای نظام فکری و اعتقادی ما را میسازند و در فهم و بیان معانی و مفاهیم الفاظ به کار رفته در گزارههای دینی ما را یاری کرده و با مقایسه با دیگر ادیان و با استخراج یک مدل و سامانه اعتقادی از متون دینی، نظامی عقیدتی را در اندیشه و احساس ما شکل میدهند.
نکته:
این سامانه اعتقادی، تبیین نظام عقیدتی را برای ما در چند مرحله بر عهده دارد: اثبات معقولیت گزارههای دینی، نشان دادن سازگازی و هماهنگی درونی گزارههای دینی، تفسیر آن گزارهها در پرتو معارف بشری (بعد نظری) و در نهایت، توجیه گزارههای دینی با توجه به مشکلات عملی (بعد عملی).دیگری حوزه مفاهیم اخلاقی معطوف به زندگی فردی و جمعی است که سایه آن بر سر مجموعهای از پندارها و کردارهای ما افتاده است و دانسته یا نادانسته نوع زندگی ما را هدایت میکند.آثار تصمیم ما نسبت به این دو حوزه، خود را در بخش احکام دینی نشان خواهد داد.
منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسش ها و پاسخ ها «علم و دین».