وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

اهمیت کتاب و کتابخوانی در قرآن و روایات

آنچه در ادامه می خوانید ارزش کتاب و کتابخوانی برگرفته از سخنرانی های حضرت استاد حجت الاسلام انصاریان هست که تقدیم مشتاقان به معارف اهل البیت علیهم السلام می شود. امید که با عنایات خاص اهل بیت عصمت و طهارت بیش از بیش بتوانیم از زمزم معارف آن ذوات مقدّس سیراب گردیم.

0

 

 

اهمیت کتاب و کتابخوانی در قرآن و روایات

فهرست این نوشتار:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

ارزش کتاب و کتابخوانی

موضوع کتابت و نگارش از گرانمایه ترین و مهمترین امور بشر محسوب می شود؛ چرا که کتابت بزرگترین عامل صیانت و نگهبانی از اندیشه ها و علوم دانشمندان است.

بقای علوم و اندیشه ها که باعث رشد فکری و عملی اجتماع می شود به وجود کتابت است. علم با تمام ارزش ذاتی اش اگر انتقال پیدا نکند و محبوس بماند کوچکترین ارزش ندارد.

 

توجه اسلام به کسب علم

اسلام، به علم و دانش اهمیتی ویژه و ارزشی فوق العاده می دهد تا جایی که دستور داده شده است که:

«اُطْلُب العِلْمَ مِنَ المَهدِ إلَی اللَّحدِ»

«از گهواره تا گور دانش بیاموز». و یا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله امر می کنند که: «طلب دانش بر هر مسلمانی فرض است»  طَلبُ العِلْمِ فریضَهٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ . [الکافی : 03/1 حدیث 1]. دانشجویان مورد محبت خداوند متعال هستند و باب ارزش نگارش و کتابت فضل علم که در روایات و آیات قرآن کریم بابی بسیار گسترده است بیانگر اهتمام ویژه اسلام به علم اندوزی است.

 

ارزش نگارش و کتابت

کتاب یعنی اوراق منظمی که حاوی یک سلسله مسائل علمی و اندیشه های ژرف نگران می باشد.

کتاب و نوشته حافظ علوم بشری و قلعه محصولات فکری و وسیله انتقال علوم به دیگران و روشنگر زمانها و نسلها است و سبب احیای تاریخ و فرهنگ ملتها و اقوام مختلف است.

اهل بیت عصمت و طهارت: سفارش بسیار زیادی در امر کتابت و نگارش مطالب علمی به صورت مطلق دارند و در روایات مختلف به مطالب ارزشمندی که دلیل ارزش کتاب و نگارش آن است اشاره فرموده اند.

در این راستا وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آلهمی فرمایند: «علم و دانش را به بند کشید و از آن نگهبانی کنید. عرض کردند: چگونه علم را به بند کشیده شود؟ فرمود: کتابت و نگارش آن». ( قیّد والعلمَ، قیل : و ما تقییده؟ قال : کتابتهُ . منیه المرید : 151/2 ، باب 91 ، حدیث 53.)

در این روایت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله بصورت مطلق به کتابت مطلق علم امر می نماید.

و یا امام صادق علیه السلام می فرمایند: «اِحْتَفِظُوا بِکُتبِکُم، فَإنَّکُم سَوف تَحتَاجونَ الیها» ( 1. الکافی : 25/1 ، حدیث 01.):«کتابهایتان را نیک نگاهداری کنید زیرا که بزودی به آنها نیازمند خواهید شد».

«بنویس، و دانش خویش را در میان برادرانت منتشر ساز و چون مرگت فرار رسد کتابهایت را (از دست مده، مفروش، تلف و پراکنده مساز، بلکه) برای فرزندانت به ارث باقی بگذار. زیرا زمانی پرفتنه و آشوب خواهد آمد که مردمان تنها

به کتابهای خود انس گیرند و سرگرم گردند». ( اکتْتُب و بُثَّ علمک فی اخوانک فان مت فاورث کتبک بنیک فانه یاتیعلی الناس زمان هرج لا یأنسون فیه الا بکتبهم . الکافی : 25/1 ، حدیث 11.)این تعالیم و دهها مانند آن، باعث شیوع کتابت و نوشتن علم و زیاد شدن نسخه کتابها و رواج کتاب و تأسیس کتابخانه و ترویج علم و تألیف و خواندن کتاب و وقف کردن کتاب و کمک به تأسیسات علمی و کتابخانه شده است.

 

توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام

مردی از انصار به محضر مبارک پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله می رسید و در مجلس او شرکت می کرد و سخنانی از آن حضرت صلی الله علیه و آله می شنید که سخت او را به وجد می آورد و برای او شگفت انگیز می نمود، بطوریکه شیفته سخنان آن حضرت صلی الله علیه و آله می شد؛ ولی نمی توانست آنها را به خاطر بسپارد. لذا نگرانی خود را از جهت ضعف و کمبود حافظه، با حضرت صلی الله علیه و آله در میان گذاشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمودند: برای حفظ و نگاهداری این سخنان، از دست خویش مددگیر و به دستش اشاره فرمود که گفتار و بیاناتش را بنویسد کنزالعمال : 542/01 و 942.

امام مجتبی علیه السلام فرزندان و خواهرزادگان خود را فرا می خواند و به آنها می فرمود: اگر چه شما هم اکنون به عنوان افراد کوچک و خردسال فامیل و قوم و خویش خود بشمار می آیید ولی این امید هم وجود دارد که بزرگان قوم و گروهی دیگر باشید؛ لذا بر شما لازم است که علم و دانش را فرا گیرید. و اگر در جمع شما کسانی دیده شوند که نتوانند علم و دانش را فرا گیرند و یا در خاطر بسپارند باید به نگارش علم قیام کرده و آن نوشته علمی را در خانه های خویش قرار داده و از آن نگهبانی کنند ( کنزالعمال : 752/01).

ابن بصیر می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمودند: «برای نگارش [ حقایق دینی ] دست به کار گردید؛ زیرا شما نمی توانید این حقایق را جز از طریق نگارش آن در خاطر خود حفظ نموده و از آن نگاهبانی کنید». ( اکتبوا فانکم لا تَحْفَظون حتّی تَکتُبوا )

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

«هنگامی که مؤمنی از دنیا می رود حتی اگر یک برگ نوشته از علم خود باقی بگذارد، این برگ بصورت پوشش و حفاظی میان او و میان آتش جهنم خواهد بود، و خداوند متعال در برابر هر حرفی که در آن نگارش یافته است، شهری گسترده تر از دنیا و آنچه در آن است به وی عطا می کند».  إن المؤمن اذا مات و ترک ورقه واحده علیها علم، کانت الورقه ستراًفیما بینه و بین النار و أعطاه الله تعالی بکل حرف مدینه أوسع من الدنیاو ما فیها . منیه المرید : 143.

این مطالب گوشه ای از ارزش علم، عالم و علم اندوزی و نگارش علوم از دیدگاه اهل بیت:

می باشد. در این باب مطالب آنچنان گسترده است که اگر بخواهیم تمام آن را ذکر کنیم مثنوی هفتاد مَن خواهد شد؛ تنها برای تکمیل این بحث شکل تدوین یکی از مشهورترین کتب دینی و منابع علمی شیعه را که بر اساس آیات و روایات تنظیم شده است یعنی کتاب اصول کافی را نقل می نمائیم.

ارزش علم از دیدگاه یکی از مهمترین کتب شیعه

مرحوم ثقه الاسلام کلینی که خود بیست سال از عمر شریف خویش را با تلاش طاقت فرسا در راه تألیف کتاب «الکافی» گذرانده است در مقدمه کتاب ارزشمند خود به بحث پیرامون اهمیت تحصیل علم و آگاهی و لزوم ترویج آن از نظر دین می پردازد. باید توجه داشت که تفاوت انسان و حیوان به همین علم و آگاهی بستگی دارد. اسلام، جهل و نادانی را به هیچ عنوان جایز نمی داند اگر جهالت و نادانی جایز بود هیچ تکلیفی در عالم برای بشر ایجاد نمی شد کتابی بر پیغمبری فرود نمی آمد و هیچ یک از انبیاء به نبوت برانگیخته نمی شدند،

پس باید بگوییم که فلسفه دین و نبوت بیرون آوردن بشر از جهل و نادانی است و این مقام جز با کسب علم حاصل نمی شود این منطق دین خداست.

دین خدا در ابتدا انسان را به خردورزی و فرزانگی و داشتن شخصیت عقلی فرا می خواند و مردمان را به کار عقلی و تفکر دعوت می کند لذا این همه ارزش به دانش در دین خدا داده شده است. برای آنکه گوشه ای از اهمیت علم، عالم و صاحبان کتب و اندیشه های دینی و دیگر اندیشمندان بیان شود تنها به برخی از عناوین کتاب الکافی در باب فضل علم و دانش اشاره می نمائیم که در هر باب روایات مختلفی بیان شده است:

باب اهمیت علم و وجوب طلب آن و ترغیب بر آن.

باب تعریف علم و برتری عالمان.

باب ثواب عالمان (آنان که دانش اندوخته اند) و متعلمان (آنان که در حال دانش اندوزیند).

باب چگونگی حال عالمان و دانایان.

باب مقام عالمان و دانشمندان.

باب زیان فقدان عالمان و دانایان.

باب ارج نشست و برخواست و گفتگو با عالمان و دانشمندان.

باب اهمیت پرسش از دانایان و گفتگو با آنان.

باب ترغیب به یاد دادن و آموختن دانش و علم به همگان.

باب نکوهش ندانسته گویی.

باب نکوهش کردار غیر مبتنی بر علم و دانایی.

باب لزوم به کار بستن علم و دانایی.

باب مسئولیت دامنه دار عالمان و دانایان.

باب اهمیت کتاب و نقل علم و فضیلت نوشتن علم و نگهداری و استناد به کتاب.

آنگاه پس از پایان دادن به این بابها و مسایل بسیاری که در آنها آمده است، به باب «توحید» می رسد.

از اینجا می توان تصوری مختصر به دست آورد از نظام تربیتی اسلام: شروع از خرد و شناخت عنصر تعقل و بکار گرفتن آن، آنگاه پرداختن به علم و دانایی و آگاهی، آنگاه خداشناسی از روی بصیرت،سپس شناخت رهبر (کتابُ الحُجَّه)، و پس از تحصیل شناخت صحیح وارد شدن به صحنه حیات.

و این همه ارزش علم، جز با کتابت و نگارش محفوظ نمی ماند.

کتاب عنصری است که بوسیله قلم بوجود می آید، قلمی را که اگر در دست انسان مثبت باشد خدا به آن سوگند می خورد ( ن وَاْلقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ * ن ، سوگند به قلم وآنچه می نویسند قلم) خداوند تبارک و تعالی انبیاء و ائمه: را نسبت به سایر بشر در مقامی بالاتر و والاتر قرار داده است و پس از ایشان اصناف مردم به حسب فعالیتها و خدماتشان هر کدام دارای ارزشی می باشد.

البته تمامی مردم در پیشگاه عدل الهی ابتداً مساوی می باشند ولکن اعمال و رفتار آنها ارزش می بخشد در بین اصحاب صناعات و دسته های مختلف مردم، عالمان صاحبان کتاب دارای ارزشی ویژه می باشند.لذا مقام آنان پس از انبیای الهی و ائمه: بالاترین جایگاه است چرا که انسانها به واسطه علوم و تألیفات آنان امورشان را تنظیم و روحیات و ملکات اخلاقیشان را تکمیل می نمایند. به واسطه اندیشه های آنان و تألیفات آنان شهرها آباد می گردد و انسانها از گمراهی نجات پیدا می کنند و تمام صنوف مردم محتاج صاحبان اندیشه و تألیف کتاب و نشر علم توسط آنان می باشند.

 

انواع کتابها

اشاره شد که در فرهنگ دینی ما توصیه زیادی به ثبت و نگارش مطلق علم شده است امّا آیا این دلیلی است بر اینکه هر کتابی خواندنی است؟ و یا ارزش صرف وقت جهت مطالعه آن را دارد؟ به طور کلی کتاب بر 2 قسم است:

کتب حاوی مطالب منفی:

برخی از کتب و نوشته ها حاوی مطالب خیالی و پوچ و بی اساس و باطل می باشد و در جهت تخریباخلاق و انسانیت تألیف شده است.

نگارندگان آن کتب بدون رعایت تقوای الهی و بدون توجه به شئوون بشری با تألیفات و اندیشه های خود، بشر را از مسیر حقیقی و درک کمالات و فیوضات جدا کرده و به وادی ضلالت و گمراهی می کشاند.

اسلام از این دسته از کتب به عنوان کتب «ضالّه» گمراه کننده نام می برد و خواندن و خرید و فروش و نگهداری آن را حرام می داند.

در این باب فقهای عظیم الشأن مباحث پربار از لحاظ فقهی مطرح کرده اند، البته تنها در یک صورت و آن هم برای پاسخگویی به اباطیل آنان مطالعه این کتب برای متخصصین بلامانع است.

اگر این گونه مؤلفین از نوشتن این گونه کتابها امتناع می کردند، باطل این مقدار گسترش نمی یافت و بشر تا این حد گمراه نمی شد. چه انسانهایی که در طول تاریخ با شبهه افکنیِ این گونه کتب، از مسیر حق خارج شده اند و کسانی که در نشر و تنظیم این کتب دخالتی دارند در معصیت تمامیگمراهان که به این وسیله گمراه شده اند شریک می باشند. اینان با این گونه کتب، میدان جولان باطل را گسترده کرده اند و ظلم عظیمی به خود و بشریت نموده اند.

2 کتب حاوی مطالب مثبت:

کتابهایی که جهت رشد انسان در زمینه های مختلف فردی و اجتماعی و علوم مختلف تألیف شده است از کتب مثبت و دارای ارزش مطالعه و صرف وقت به شمار می آید چه آن دسته از علومی که مورد نیاز زندگی مادی بشر و چه آن دسته از علوم که مورد نیاز زندگی معنوی بشر است و در جهت رشد انسان و تربیت و تکامل او و ساختن بنای تمدن و شخصیت او می باشد.

این گونه کتابها است که این همه پیرامون آن تعریف و تمجید در منابع اسلامی نقل شده است و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه کتب را باغهای علما نامگذاری فرموده است که: «الکُتُبُ بَساتینُالعُلَمَاء» ((1)) . غررالحکم 94: ، حدیث 192.).: «کتابها باغهای اندیشمندان است».

کتب مثبت وسیله ای برای هدایت

کتابهای مثبت اسلامی عالی ترین مبیّن فرهنگ وحی و زحمات انبیاء و امامان: در همه دوره ها و اعصار بوده و بیشترین ثواب ویژه مؤلفان آن است چون عبادتی بزرگ از طریق هدایت و ارشاد مردم و رساندن آنها به عالی ترین درجات انسانی و انتقال علوم الهی و معنوی به مردمان و حفظ و حراست از کلام گهربار ائمه معصومین: انجام داده اند.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در باب هدایت یک انسان به امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

«لاَن یَهدِیَاللَّهُ عَلی یَریْکَ رَجُلاً خَیْرٌ مِمّا طَلَعَتْ عَلیهِ الشَّمْس أو غَرُبَتْ» (مکشاه الأنوار: 701). «اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند بهتر است از آنچه خورشید بر آن طلوع یا غروب می کند».

هدایت الهی که توسط تألیفات گرانقدر مؤلفین شامل حال بشر می شود باب خیر عظیمی است که از این خیر دائماً صاحبان تألیف بهره مند می شوند و بر انسان نیز واجب است که غیر از آموختن لازمه های زندگی مادی، به تحقیق در امور معنوی و استفاده از مبانی دینی نیز بنماید.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خطبه ای دارند که در این خطبه می فرمایند: خداوند متعال با کتابهایی که از جانب خود نازل کرده است و در این کتابها دلایل آشکار خود را بیان فرموده و آیات خود را در این کتابها قرار داده هیچ عذری برای کسی در قیامت نسبت به برشکستگی معنوی برای این چند روز دنیا باقی نگذارده است وجود این همه حجت، انسان نمی تواند خود را از دایره هدایت الهی محروم بدارد.

 

ارزشمندترین کتب هستی

کتبی که حضرت حق برای هدایت انسان قرار داده و خود نویسنده این کتب می باشد سه کتاب است:

1-کتاب تشریع:

یکی از کتبی که حضرت حق خود مؤلف آن است مجموعه کتب آسمانی است که از جانب خدای متعال به وسیله انبیای اولوالعزم برای هدایت بشر و الگوگیری انسانها و دانستن طریقه صحیح زندگی در دنیا و مهیا شدن و بار بستن برای سفری عظیم و بهره برداری از آثار استفاده مثبت از این کتب مقدس در آخرت نازل فرموده است.

مهمترین کتب آسمانی قرآن کریم است که توسط آخرین پیامبر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرو فرستاده است. کتابی که مایه هدایت انسانها و نزول رحمت مادی و معنوی است:

«هدیً و رَحمَهً للمؤمنین».

انسانهایی که می خواهند در طریق سعادت ابری واقع شوند باید قرآن بیاموزند و آن را تلاوت کنند و برای درک معانی آن از محضر ائمه اطهار: کسب فیض کنند به همین دلیل در روایات اسلام ثواب بسیار زیادی برای خواندن قرآن بیان شده است که ثواب خواندن هیچ کتابی به آن نمی رسد.

امام صادق علیه السلام ارزش خانه ای که در آن تلاوت قرآن می شود را چنین بیان کرده اند: «خانه انسان مسلمانی در آن تلاوت قرآن نماید مانند ستاره درخشانی که زمینیان می بینند برای آسمانیان جلوه می کند». ( الکافی : 016/2 ، حدیث 2.)

و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «خانه ای که در آن قرآن زیاد تلاوت شود خیر و برکت آن زیاد خواهد شد و همانگونه که ستارگان آسمان برای زمینیان نورافشانی می کنند آن خانه برای آسمانیان نورافشانی خواهد کرد». ( الکافی : 016/2 ، حدیث 1.)

وقتی آثار تلاوت قرآن در خانه ای به این حد باشد آیا می توان تصور نمود که ارزش تلاوت آن برای افراد به چه مقدار خواهد بود؟ آیا شایسته است که این کتاب باعظمت که مهمترین و با ارزشترین کتابها محسوب می شود به گوشه خانه ها و کتابخانه ها و مساجد و… کشانده شود و فقط به عنوان یک نماد و یا سمبل مسلمانی از آن استفادهشود؟.

2-کتاب آفاق:

کتاب آفاق، نظام عظیم آفرینش و هستی است که در مقام اراده حضرت حق لباس خَلق بر تن کرده و جلوگری می نماید.

آسمانها و کهکشانهای آن، ستارگان و سیارات و عجائب شگفت آور آفرینش آن که خود کتابی عظیمی است بخشی از این تألیف زیبای خداوندی است و در هر یک از این مخلوقات، عجائبی است که خود دنیای عظیمی می باشد و در این مقال تنها به این مسأله اکتفا می شود که:

شنیدستم که هر کوکب جهانی است

جداگانه زمین و آسمانی است

زمین در جنب این افلاک مینا

چو خشخاشی بود در قعر دریا

3- کتاب انفس:

کتاب انفس کارگاه وجود انسانی است که خداوند در این کتاب آیات و نشانه های خود را تألیف نموده است کتابی که خداوند درباره آن می فرماید:«سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی آلْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ». ( (1)) . فصِّلَت: 53)

«به زودی نشانه های خود را در کرانه ها واطراف جهان ودر نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برای آنان روشن شود که بی تردید او حق است».

خداوند تبارک و تعالی با قلم صنع خود کتاب وجود انسان را تألیف نمود و در این تألیف گرانمایه گوهر اختیار را برای کسب کمالات قرار داد تا انسان به آن مقامی نایل شود که حتی ملائکه توانایی نیل به آن مقام را ندارد.

آری! اگر انسان کتاب وجود را آنچنانکه او نوشته است مورد دقت قرار دهد اسرار الهی برای او منکشف خواهد شد و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه فرمودند:

أتزعم أنک جرم صغیر

وفیک انطوی العالم الاکبر

وانت الکتاب المبین الذی

باحرفه یظهر المضمر

«آیا گمان می کنی که تو جسم کوچکی هستی در حالی که خداوند در وجود تو عالمی بزرگ را قرار داده است تو آن کتاب آشکاری هستی که با حروفش پنهانی آشکار می گردد».

این سه کتاب مانند سایر کتابها با حرکت زمان و رشد دانش در آیاتش تغییری پیدا نمی شود و از راه این سه کتاب است که انسان به توحید و جهان بینی مثبت و انسان شناسی و عناصر سازنده انسانیت و آینده جهان به ویژه عالم پس از مرگ و بسیاری از حقایق نایل می شود و عالم به این سه کتاب چون ائمه اطهار:و عالمان ربانی در رأس همه عالمان و دانشمندان است و چراغ راه انسانها می باشد.

مشکلات تحصیل علم در گذشته

انسانی که ارزش خود را بداند و توجه نماید که اوموجودی نیست که عمر خود را به بطالت بگذراند و به وادی هلاکت و نابودی به واسطه ارتکاب گناهان کوچک و بزرگ بیافتد، تمام مشکلات را به جان می خرد تا به هر وسیله ممکن به داروهای شفابخش جان خویش دست یابد و کلامی ناب را از طبیبان حاذق دریافت نماید و بر زخم جان و قلب و روح خویش نماید.

اما امروزه با وجود کتابخانه های متعدد و یا آنچه امروزه جایگزین کتاب شده و در عصر ارتباطات بسیاری هستند که زحمت ارتباط بسیار ساده با کتاب و یا اهل علم را به خود نداده و با بی توجهی به مسائل دینی و الهی شقاوت را بر سعادت ترجیح می دهند. با نگاهی به گذشته و مطالعه احوال گذشتگان و کیفیت ارتباطات و چگونگی دسترسی به علوم و معارف الهی شاید توجه و دقت بیشتری به این حقیقت شود. آنان که انواع اقسام خطرات را به جان می خریدند تا بتوانند سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین نمایند. به گوشه ای از این حقایق دقت فرمائید.

حکایت یکی از شیعیان امام هادی علیه السلام

یکی از ارادتمندان وجود مبارک حضرت هادی علیه السلام به نام صَقربن ابی دُلَف نقل می کند:

زمانی که متوکل عباسی حضرت امام هادی علیه السلام را ظالمانه به شهر سامرا آورد و حضرت را حبس کرد خیلی علاقه مند شدم که در ایام زندانی بودن حضرت، خبری از وجود مبارک آن امام بزرگوار بگیرم. به دفتر رئیس زندان رفتم او من را می شناخت از من سوال کرد: برای چه اینجا آمدی؟ گفتم: آمدم شما را ببینم، ساعتی با شما بشینم و گفتگو کنم. فکرم این بود که در دفتر رئیس زندان بالاخره بشود خبری از وجود حضرت هادی علیه السلام گرفت اتاق و دفتر رئیس زندان جمعیت نشسته بود، جمعیت که رفت، خلوت شد من ماندم و رئیس زندان دوباره پرسید: برای چه اینجا آمده ای؟ چه کار داری؟ گفتم: که آمدم شما را ببینم و با شما صحبت کنم.

گفت: نه، تو آمده ای تا مولای خود را ببینی و به قصد دیدن من نیامده ای. چون تا وقتی که مولای تو اینجا زندان نبود به دیدن من نمی آمدی. گفتم: من مولایم متوکل عباسی است.

زندانبان گفت: متوکلی که ناحق است امّا امام هادی علیه السلام مولای برحق تو و من است تو فکر کردی که من رئیس زندان متوکل هستم و بی معرفت و بی رابطه نسبت به اهل بیت: می باشم و با بودن حضرت هادی: من دیگری را به ولایت و مولویت قبول دارم؟

زندانبان گفت: صبر کن، یکی از مقامات دولتی نزد مولای ماست بیرون بیاید من تو را خدمت حضرت علیه السلام می فرستم تا چهره مبارکشان را زیارت کنی و اگر حرفی هم داری با حضرت بزنید.

این کارها جان کف دست گرفتن بود آن هم زمان متوکل اگر می فهمیدند که اینها شیعه هستند با امام برحق رابطه دارند قطعه قطعه شان می کردند.

کودکی را صدا کرد، که ظاهراً فرزند خود او بوده، گفت: دست ایشان را بگیر و نزد این زندانی ببر. وقتی من وارد اتاق شدم دیدم حضرت امام هادی علیه السلام بر حصیر کهنه ای و قبری نیز داخل حفر شده است.معلوم بود که متوکل دستور داده که اتاق کوچک باشد، و لوازمی نداشته باشد و قبرش را هم بکنید تا حکمش را بدهند. تا چشمم به قبر افتاد نتوانستم خودم را نگه دارم، حضرت علیه السلام مرا دلداری دادند فرمودند: یقین بدان که از اینها آسیبی به من نخواهد رسید به این قبر نگاه نکن.

گفتم: یابن رسول اللّه! حالا که پروردگار به من توفیق داد، شما را زیارت کردم دلم می خواهد حدیثی را که از وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنند من برای شما بخوانم و شما برای من معنی کنید چون من معنی آن را نمی فهمم؟ فرمودند آن حدیث چیست؟ گقتم: از قول جدتان پیامبر نقل می کنم که فرمودند: «لا تُعادُوا الأیامَ فتُعَادیکُمْ».

«با روزها دشمنی نکنید که در این صورت روزها با شما دشمنی خواهند کرد».

حضرت روایت را چنین معنا کردند که: «روزها تا زمانی که آسمانها و زمین پابرجاست ما اهل بیت: هستیم و شنبه نام رسول خداست و یکشنبه کنایه از امیرالمؤمنین علیه السلام است و دوشنبه کنایه از حسن وحسین علیهماالسلام است و سه شنبه کنایه از علی بن الحسین علیه السلام و محمدبن علی علیه السلام و جعفربن محمد علیه السلام است و چهارشنبه کنایه از موسی بن جعفر علیه السلام و علی بن موسی علیه السلام و محمدبن علی علیه السلام و من است و پنج شنبه کنایه از فرزندم حسن بن علی علیه السلام است و جمعه کنایه از فرزند فرزندم (امام زمان) است… و این معنی ایام است که نباید در دنیا با آنان دشمنی کنی که در صورت دشمنی در آخرت با تو دشمنی خواهند کرد».

و در آخر امام علیه السلام فرمودند:

«خداحافظی کن و برو که امنیتی برای تو نیست». ( الخصال : 493/2 ، حدیث 201 ؛ بحارالانوار 832/4 ، 06 ،حدیث 1.)

این یک اتمام حجت است که نمونه اش در تاریخ بشر کم نبوده است که می شود انسان در یک محیط فاسد، و آلوده و شیطانی قرار بگیرد و حتی شغلی هم از طرف مفسدان و شیاطین داشته باشد ولی بنده خدا باشد.

نمونه هایی دیگر

تنها این زندانبان نبود که در خلوت دفتر زندان به صَقربن ابی دُلَف می گوید مولای برحق امام هادی علیه السلام است، بلکه افراد زیادی در تاریخ پیدا می شوند که با وجود اینکه در دستگاه حکومت ظالم بودند حق را می شناختند و به او معرفت داشته و پیرو دستورات الهی بودند. فاسد که نمی تواند عهده دار مقام مولویت بر عباد خدا باشد.

«النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ». (. احزاب: 6):«پیامبر، نسبت به مؤمنان از خودشان اولی وسزاوارتر است»

ولایت از آن پاکان عالم و انبیاء خدا و ائمه طاهرین: و فقهای واجد شرایط الهی و اسلامی است.

در سوره مومن خداوند داستان شخصی را بیان می کند که از کارمندان عالی رتبه دربار فرعون بود و در پنهان، صادقانه به موسی بن عمران علیه السلام ایمان آورده بود.

البته اینان از طرف اولیای الهی مجاز بودند که در این دستگاهها وارد شوند.

در کتابهای ما موجود است که وجود مبارک حضرت سکینه سلام الله علیها بیش از هفتاد سال عمر کردند تا اواخر حکومت بنی امیه زنده بودند و با خیلی از زنانی که شوهرانشان دست اندرکار حکومت بودند ارتباط داشتند دیدن ایشان می آمدند و پای درس ایشان شرکت می کردند و ایشان را به مهمانی دعوت می کردند و این بزرگوار از طرف زنان وابسته به حکومت خیلی کارها را توانستند جلوگیری کنند و در مقابل بنی امیه ایستادگی کردند. فردای قیامت یک عده ای از این گونه چهره ها بر دیگران حجتند بر کسانی که نه قدرت و نه محیط آنها را داشتند. اینان با وجود فساد زیاد دستگاه های حکومتی خود را نمی باختند و دین خود را از دست نمی دادند.

مطالعه کتاب و تبدیل ندانسته ها به دانسته ها

چقدر خوب است که انسان ندانسته ها را با اهلحقیقت تبدیل به دانسته ها کند. چون ندانسته های ما عدد ندارد ولی دانستنیهای ما محدود است. ما چقدر می دانیم؟ ما نباید هیچ وقت به دانسته های خود قناعت کنیم. انسان در مقابل خود و خدای خود مسئول است، ظرف زمانی عمر را نباید به بیهودگی گذراند، انسان باید عمر خود را صرف دانش اندوزی و علم اندوزی بنماید و فرصتی را که خدا به او داده خرج مطالعه و پژوهش کند و در حدّ علم خود کتاب بخواند و تحقیق کند و کتب ارزشمند دینی را مطالعه نماید و عمر را در راه کسب معرفت صرف نماید.

مطالعه کتاب و جلوگیری از تضییع عمر

باید به کتابهای مختلف دینی و اسلامی روی آورد. کتاب های بسیاری نوشته شده و این تألیفات گرانمایه نیاز هر مقطع سنی را مرتفع می کند. تاریخ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ، تاریخ انبیاء، تاریخ ائمه:، تاریخ اولیاء، تاریخ بزرگان دین، تاریخ شخصیتهای انسانی و مطالعه کتب ارزشمندی که پیرامون حیات مادیو معنوی و جسمی و روحی انسان نگاشته شده است. عمر را نباید ضایع کرد که اگر این مسئله اتفاق بیافتد انسان روز قیامت مسئول است. مطالعه کردن در حال و در تصحیح اندیشه و فکر اخلاق انسان اثر دارد.

مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی ظاهراً 88 سالشان بود که از دنیا رفتند. یکی از فرمایشان زیبای، پرقیمت ایشان این بوده است که در اواخر عمرشان به یکی از علمای بزرگ فرموده بودند که خدا را شکر می کنم که یک ساعت عمر 88 ساله ام را ضایع نکرده ام. چه سرمایه ای بالاتر از عمر است؟ چه مایه ای بالاتر از عمر است؟

«وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ». ( عصر: 1و2) : «سوگند به عصر [ ظهور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ] بی تردید انسان در زیان کاری بزرگی است.»

همه درون چاه خسارت هستند. چه عمل صالحی بالاتر از این است که انسان به دانایی خود بیافزاید.

به هر جهت استفاده از عمر از واجبات الهی است و در ساحل اندیشه های بزرگان و اهل بیت: و در پای سخن کتاب نشستن، بالاترین بهره وری از عمر می باشد.

سخن گفتن پیرامون کتاب دلیل آوردن برای آفتاب است و برای ما ایرانیان که دو تمدن بزرگ جهانی یعنی تمدن ایرانی، ایرانیت و ملیت کشور گرانبهای خود و تمدن دین یعنی اسلام عزیز را داریم باید کتاب و کتابخانه ارزش ویژه ای داشته باشند چرا که میدانیم تمدن و فرهنگ هر قوم مبتنی بر کتاب است و زیبا آنجاست که مذهب ما نیز بر کتاب استوار است این مذهب معجزه اش کتاب است و نخستین پیغامش این است:

«اقْرَأْ» (1) : «بخوان»

سپس اولین ستایش که از خدای متعال می شود.

«رَبُّکَ الْأَکْرَمُ» «پروردگارت کریم ترین [کریمان] است»

است، چرا او را گرامی ترین می نامند که:

«الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» «همان که به وسیله قلم آموخت»

پروردگار تو کسی که تو را بوسیله قلم تعلیم می دهد و آنچه را که انسان نمی داند و باید بداند را به او می آموزاند.

1- (1)) . * * * * * بخوان به نام پروردگارت که [ همه آفریده ها را ] آفریده ؛ [ همانکه ] انسان را از علق به وجود آورد . بخوان در حالی که پروردگار تکریم ترین [ کریمان ] است . همان که به وسیله قلمآموخت ، [ و ] به انسان آنچه را نمی دانست تعلیم داد عَلَق 1 – 5

سخن پایانی

برای ما کتاب، یک مربی بزرگ می باشد و در پرتو این مربی است که انسان حقیقت فراموش شده خود را باز می یابد و توجه و بکارگیری صحیح آن موجب شناخت خویشتن و شناخت حقایق عالم می شود.

آنچه در عالم، غیر از معرفت و کسب معرفت است همه بلهوسی و تاریکی و جهل است چرا که فرزانگان تنها ماندگاران عالم هستند و فرزانه کسی است که از عالم فانی و دنیای مادی گذشته و روی دل به چهره آخرت کرده است و در کسب معرفت از مرداب گمراهی به بستان هدایت قدم گذاشته است.

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای گفت:یاخوابیست،یا وهمی است یا افسانه ای گفتمش: احوال عمر ای دل بگو با ما که چیست؟گفت: یا برقی است یا شمعی است یا پروانه ایگفتمش: اینان که می بینند چون دل بسته اندگفت: یا کورند یا مستند یا دیوانه ای.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.