احکام کفالت
احکام کفالت
فهرست این نوشتار:
احکام کفالت
[تعریف وکالت]
مسأله 2322 کفالت آن است که انسان ضامن شود (1) که هر وقت طلبکار بدهکار را خواست (2) به دست او بدهد (3) و همچنین اگر کسی بر دیگری حقّی داشته باشد یا ادعای حقّی کند که دعوای او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود که هر وقت صاحب حق ّ یا مدّعی طرف را خواست به دست او بدهد عملش را «کفالت» و به کسی که این طور ضامن میشود «کفیل» می گویند.
این مسأله، در رساله آیت اللّه (بهجت) نیست .
(1) (خوئی)، (تبریزی)، (سیستانی): متعهد شود..
(2) (سیستانی): او را حاضر نماید و به کسی که این طور متعهد میشود «کفیل» می گویند.
(3) (خوئی)، (تبریزی): و به کسی که این طور متعهد میشود «کفیل» می گویند.
(گلپایگانی)، (صافی): و به کسی که این طور ضامن میشود «کفیل» می گویند.
(زنجانی): یا کسی را که لازم است در دادگاه صالح حضور پیدا کند، حاضر نماید مثل این که مردی ادعای زوجیت زنی را دارد و زن آن را انکار میکند و انسان ضامن میشود که آن زن را در موقع لزوم در محضر حاکم شرع حاضر نماید، به کسی که این گونه ضمانت میکند «کفیل» می گویند.
(مکارم)، (فاضل): مسأله هرگاه کسی بر دیگری حقّی داشته باشد؛ مثلًا طلبی یا قصاصی یا دیهای یا حق ّ دیگری؛ یا ادعای حقّی کند که دعوی او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود که صاحب حق ّ یا مدعی شخص متّهم را رها کند و هر وقت او را خواست بدست او بسپارد این قرارداد را «کفالت» و به کسی که ضامن این کار میشود «کفیل» گویند.
(فاضل): دعوی او قابل طرح در دادگاه بوده و امکان اثبات داشته باشد..
[صیغه کفالت]
مسأله 2323 کفالت در صورتی صحیح است که کفیل به هر لفظی اگر چه عربی نباشد (1) به طلبکار بگوید که من ضامنم هر وقت بدهکار خود را بخواهی به دست تو بدهم و طلبکار هم قبول نماید (2).
این مسأله، در رساله آیت اللّه (بهجت) نیست .
(1) (خوئی)، (تبریزی): یا به عملی به طلبکار بفهماند که من متعهدم هر وقت بدهکار خود را بخواهی به دست تو بدهم و طلبکار هم قبول نماید.
(فاضل): یا به عملی به مدعی بفهماند که من ضامنم هر وقت متهّم را بخواهی به دست تو بدهم و مدّعی هم قبول نماید.
(زنجانی): یا به عملی به طلبکار مثلًا بفهماند که من متعهدم هر وقت بدهکار خود را بخواهی به دست تو بدهم و بنا بر احتیاط طلبکار (و نیز کسی که حق ّ احضار دیگری را به دادگاه دارد) و بدهکار (و نیز کسی که احضار او را به دادگاه ضمانت میکند) باید قبول کنند. و از شرایط صحت کفالت این است که طلبکار حق ّ مطالبه از بدهکار را داشته باشد، پس اگر بدهکار به جهتی همچون فقر شرعاً موظف به پرداخت بدهی خود نباشد، کفالت باطل است. و در کفالت برای احضار به دادگاه شرط است که حضور آن شخص در دادگاه، لازم باشد.
(سیستانی): یا به عملی به طلبکار بفهماند که من متعهدم هر وقت بدهکار خود را بخواهی حاضر سازم، و طلبکار هم قبول نماید، و بنا بر احتیاط رضایت بدهکار نیز در صحت کفالت معتبر است، بلکه احتیاط واجب آن است که او هم طرف عقد باشد یعنی بدهکار و طلبکار هر دو کفالت را قبول کنند.
(2) (اراکی): و بنا بر احتیاط واجب بدهکار هم قبول نماید.
(مکارم): مسأله کفالت را میتوان با صیغه لفظی ادا کرد، مثلًا کفیل به طلبکار بگوید من ضامنم هر وقت بدهکار را بخواهی به دست تو دهم، و طلبکار هم قبول نماید، یا کاری انجام دهند که معنی این صیغه لفظی را برساند؛ خواه از طریق امضاء سندی باشد یا غیر آن، کفالت صحیح است.
مسأله اختصاصی
(مکارم): مسأله 1987 (فاضل): مسأله 2406 در کفالت، رضایت کسی که حق ّ بر عهده او است لازم نیست؛ بنا بر این رضایت بدهکار شرط نمیباشد.
[شرایط کفیل]
مسأله 2324 کفیل باید مکلّف و عاقل باشد (1) و او را در کفالت مجبور نکرده باشند و بتواند کسی را که کفیل او شده حاضر نماید (2).
این مسأله، در رساله آیت اللّه (بهجت) نیست
(1) (خوئی): و سفیه و مفلس نباشد.. (سیستانی)، (مکارم): بالغ و عاقل باشد..
(2) (مکارم): به موقع حاضر نماید.
(سیستانی): و همچنین باید سفیه یا مفلس نباشد در صورتی که حاضر کردن بدهکار، مستلزم تصرّف در مالش باشد.
(زنجانی): مسأله کفیل باید شرایط ذیل را دارا باشد. 1 بالغ باشد، و کفالت نابالغ بدون اذن یا اجازه ولی ّ او صحیح نیست. 2 عاقل باشد. 3 اگر کفالت نیازمند صرف مال باشد، سفیه نباشد و کفالت سفیه بدون اجازه ولی ّ در صورتی که نیازمند صرف مال است باطل است. 4 مفلّس نباشد، و کفالت مفلّس چنانچه نیازمند تصرّف در مالی باشد که از تصرّف در آن ممنوع است بدون اذن یا اجازه طلبکاران صحیح نیست. 5 کسی او را در کفالت مجبور نکرده باشد، و چنانچه کسی او را مجبور کرده باشد کفالت او باطل است مگر بعد از برطرف شدن اجبار، کفالت را امضاء کند. 6 بتواند کسی را که کفیل او شده حاضر نماید.
[به هم خوردن کفالت]
مسأله 2325 یکی از هفت چیز (1) کفالت را به هم می زند:
اوّل: کفیل بدهکار را به دست طلبکار بدهد (2)
دوم: طلب ِ طلبکار داده شود (3)
سوم: طلبکار از طلب ِ خود بگذرد (4)
چهارم: بدهکار بمیرد (5)
پنجم: طلبکار کفیل را از کفالت آزاد کند (6)
ششم: کفیل بمیرد. هفتم: کسی که صاحب حق ّ است بوسیله حواله یا طور دیگری حق ّ خود را به دیگری واگذار نماید (7).
این مسأله، در رساله آیت اللّه (بهجت) نیست
(1) (خوئی)، (گلپایگانی)، (تبریزی)، (صافی)، (سیستانی): پنج چیز.. (فاضل): هشت چیز..
(2) (سیستانی): اوّل: کفیل، بدهکار را نزد طلبکار حاضر کند، یا او خود تسلیم طلبکار شود..
(فاضل): اوّل: کفیل متهم را بدست مدعی بدهد.. (3) (فاضل): دوم: حق ّ مدعی داده شود.. (4) (سیستانی): یا آن را به دیگری انتقال دهد.. (فاضل): سوم: مدّعی از حق ّ خود بگذرد.. (5) (سیستانی): چهارم: بدهکار یا کفیل بمیرد.. (فاضل): چهارم: متهم بمیرد.. (6) (گلپایگانی)، (خوئی)، (صافی)، (تبریزی)، (سیستانی): بقیّه مسأله ذکر نشده.
(فاضل): پنجم: مدعی کفیل را از کفالت آزاد کند.
(7) (فاضل): هشتم: این که کفیل نتواند پس از کفالت، کسی را که کفیل او شده، احضار نماید.
(مکارم): مسأله چند چیز کفالت را به هم می زند: 1 طلب طلبکار داده شود. 2 طلبکار از طلب خود بگذرد. 3 بدهکار بمیرد. 4 بدهکار یا شخصی را که متهم است، به دست طلبکار یا مدعی بدهند. 5 طلبکار حق ّ خود را از کفیل ساقط کند. 6 کفیل بمیرد. 7 صاحب حق ّ طلب خود را به وسیله حواله یا طور دیگر به شخص دیگری واگذار کند.
(زنجانی): مسأله یکی از شش چیز کفالت را به هم می زند: اوّل: کفیل بدهکار را به دست طلبکار بدهد یا شخص مورد نظر را در دادگاه حاضر نماید. دوم: طلب طلبکار داده شود. سوم: طلبکار از حق ّ خود بگذرد یا احضار شخص به دادگاه به جهتی همچون صرف نظر کردن مدّعی لازم نباشد. چهارم: بدهکار یا شخصی که احضار وی به دادگاه ضمانت شده بمیرد. پنجم: طلبکار یا کسی که حق ّ احضار دیگری را به دادگاه دارد، کفیل را از کفالت آزاد کند. ششم: کسی که میتوانسته بدهکار را در نزد طلبکار یا شخص مورد نظر را در دادگاه حاضر کند، پس از انجام عقد از انجام این کار ناتوان شود.
[بدهکار را رها کند]
مسأله 2326 اگر کسی به زور، بدهکار را از دست طلبکار رها کند (1) کسی که بدهکار را رها کرده، باید او را به دست طلبکار بدهد (2).
این مسأله، در رساله آیت اللّه (بهجت) نیست.
(1) (گلپایگانی)، (اراکی)، (خوئی)، (تبریزی)، (سیستانی)، (صافی)، (نوری)، (زنجانی): چنانچه طلبکار دسترسی به او نداشته باشد..
(2) (اراکی): یا بدهی او را بدهد. (گلپایگانی)، (صافی)، (نوری): و یا طلب طلبکار را بپردازد.
(سیستانی): باید او را نزد طلبکار حاضر سازد یا طلب او را بپردازد.
(زنجانی): یا خود، طلب طلبکار را بدهد، مگر طلبکار از طلب خود بگذرد یا آن را به دیگری انتقال دهد یا طلبکار بمیرد.
(فاضل): مسأله اگر کسی به زور، متهم را از دست مدّعی رها کند، باید یا او را بدست مدعی بسپارد و یا حق ّ مدعی را ادا کند.
(مکارم): مسأله هر گاه کسی به زور بدهکاری را از دست طلبکار رها کند، چنانچه طلبکار توانایی دسترسی به او را نداشته باشد واجب است او را به دست طلبکار برساند یا دَین او را ادا نماید و اگر شخص یا اشخاص قاتلی را از دست صاحبان خون بگیرند و فراری دهند حاکم شرع میتواند آن شخص یا اشخاص را زندانی کند تا قاتل را به وسیله کسان خود تحویل دهند و اگر تحویل قاتل ممکن نشود باید دیه شخص مقتول را بپردازند.
مسائل اختصاصی
(مکارم): مسأله 1991 هر گاه کفالت به اجازه شخص مدیون باشد، و کفیل ناچار شود طلب طلبکار را بدهد، حق ّ دارد آن را از بدهکار بگیرد، ولی اگر به اجازه او نبوده حق ّ ندارد.
(فاضل): مسأله 2407 اگر کفیل نتواند متهّم را در موعد مقرّر تحویل دهد و طلبکار او حق ّ خود را از او بگیرد، چنانچه کفالت با اجازه مدیون باشد، حق ّ دارد آنچه را بابت بدهی او داده است، از او مطالبه کند امّا اگر کفالت با اجازه او نبوده است، حق ّ مطالبه از او را ندارد.
- توضیح المسائل مراجع مطابق با فتاوای سیزده نفر از مراجع معظم تقلید/ متن اصلی از رساله امام خمینی و مُحشی حضرات آیات: سیستانی، صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، شبیری زنجانی، بهجت،فاضل، اراکی، خویی، گلپایگانی، تبریزی.
کلید: احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت احکام کفالت