وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آیا ارتباط امامان با عالم غیب با وحی است

0

آیا ارتباط امامان با عالم غیب با وحی است

امام و منبع خطاناپذير

 

ارتباط امام با منبع خطاناپذير از چه سنخى است؟

 

براساس روايات، امامان دست آموز الهام غيبى اند. آنان صداى غيب را مى شنوند؛ اما فرشته را نمى بينند. برخلاف پيامبر كه سخن فرشته را مى شنود و گاه خود ملك را مى بيند؛ نه اينكه تنها صدا را بشنود.80

اين الهام نظير الهامى است كه به حضرت خضر و ذوالقرنين و حضرت مريم و مادر موسى عليه السلام شده است81 و گاهى در قرآن كريم، تعبير به وحى گرديده كه البته منظور از آن «وحى نبوت» نيست.

 

حضرت رضا عليه السلام در ضمن حديث مفصلى، درباره امامت فرمود:
«هنگامى كه خداى متعال كسى را به عنوان «امام» براى مردم برمى گزيند، به او سعه صدر، عطا مى كند و چشمه هاى حكمت را در دلش قرار مى دهد و علم را به وى الهام مى كند تا براى جواب از هيچ سؤالى در نماند و در تشخيص حق سرگردان نشود. پس او معصوم و مورد تأييد و توفيق الهى بوده، از خطاها و لغزش ها در امان خواهد بود».82

 

حسن بن يحياى مدائنى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: هنگامى كه سؤلى از امام مى شود چگونه (و با چه علمى) جواب مى دهد؟
فرمود: «گاهى به او الهام مى شود و گاهى از فرشته مى شنود و گاهى هر دو».83
لوح محفوظ است او را پيشوا
از چه محفوظ است؟ محفوظ از خطا
نى نجومست و نه رملست و نه خواب
وحى حق، واللّه اعلم بالصواب
از پى روپوش عامه در بيان
وحى دل گويند آن را صوفيان84

بايد توجه داشت امام كسى است كه از وجودى برتر در عصر خود برخوردار است و در نقطه اوج و قله هرم هستى قرار دارد. از اين رو باطن امام ـ همانند باطن پيامبر ـ با نور ولايت حق روشن بوده و با عالم حقايق و معانى غيبى ارتباط دارد.
امام همانند پيامبر، واسطه فيض ميان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حريم وحى و شريعت است؛ اما پيامبر نيست؛ يعنى، مقام و شأن و مسئوليت نبوى و رسالت را به او نداده اند.

 

امام رضا عليه السلام مى فرمايد: «فرق ميان پيامبر و رسول و امام در اين است كه رسول فرشته وحى را مى بيند، صدايش را مى شنود و وحى بر او نازل مى شود. گاهى نيز در خواب مى بيند ـ چنان كه حضرت ابراهيم ديد و پيامبر سخن فرشته را شنيد ـ و گاه خود فرشته را مى بيند نه اينكه تنها صدا را بشنود. امام كسى است كه فرشته را نمى بيند؛ ولى سخن او را مى شنود».85

البته بنا بر بعضى از تفاسير، شنيدن معصوم عقلى است، به اين معنا كه امام سخن فرشته اى را با گوشش نمى شنود؛ بلكه مراد از شنيدن آن است كه باطن امام تعاليم و الهام هاى الهى را فرا مى گيرد و مى پذيرد. براى اينكه كلام الهى جز اين نيست كه حقايقى را به آگاهى اوليا برساند؛ مى تواند از نوع صوت و لفظ نباشد.86

معناى الهام

«الهام» در لغت به معناى القاى مطلبى در نفس و جان است.87 بنا بر بعضى از تفاسير، الهام داراى معناى عام و خاص است. معناى خاص الهام ويژه اوليا و اوصيا است كه گاهى با واسطه و گاهى بدون واسطه مى باشد.

الهام با واسطه، توسط صدايى كه از شخص خارج مى گردد و آن گاه شنيده و معناى مقصود از آن فهميده مى شود، صورت مى پذيرد. اين حالت، مانند رؤیا، در حالات اوليه انبيا رخ مى دهد و اهل حق آن را وحى خفى به شمار مى آورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از: القاى معانى و حقايق در قلوب اوليا از عالم غيب كه ممكن است به صورت دفعى و ناگهانى باشد و ممكن است به تدريج صورت پذيرد.

در معناى عام «الهام»، گاهى با سبب و گاهى بدون سبب و نيز گاهى حقيقى و گاهى غير حقيقى است. الهام حقيقى و با سبب، از راه تزكيه و تصفيه نفس به دست مى آيد. الهام غيرحقيقى و بدون سبب، براى افرادى كه استعداد خاصى دارند، به مقتضاى ويژگى هاى خاص نژادى و جغرافيايى حاصل مى شود (مانند برهمنان، كشيشان و راهبان).88
برخى الهام را مربوط به جنبه «ولايت» و وحى را مربوط به جنبه «رسالت و نبوت» دانسته و معتقدند: الهام، تنها از نوع كشف معنوى صرف است؛ از اين رو، وحى از خواص نبوت و متعلق به ظاهر و الهام از خواص ولايت و مربوط به باطن است و چون ولايت بر نبوت، تقدم شرفى دارد، الهام نيز برتر از وحى خواهد بود. علاوه بر آنكه وحى مشروط به تبليغ است؛ ولى الهام چنين نيست.89

 

تفاوت اساسى ميان وحى و الهام در اين نكته نيز هست كه پيامبر، فرشته اى را كه واسطه وحى است، هنگام القاى وحى به رؤت بصرى مشاهده مى كند؛ ولى در الهام امام و ولّى، تنها حضور او را حس مى كند و با رؤت بصرى او را نمى بيند.90
در مجموع مى توان گفت: آنچه به عنوان شريعت به پيامبر القا مى شود، همواره به واسطه فرشته اى است كه پيامبر گاهى، او را با رؤت بصرى مشاهده مى كند و اين از اختصاصات پيامبر است. اما از آنجا كه پيامبر علاوه بر شأن نبوت و رسالت، داراى مقام ولايت نيز هست؛ از انواع ديگر الهامات ربانى نيز بهره مند است. چنين الهاماتى ـ كه مشترك ميان ولى، امام و نبى است ـ وحى به معناى خاص نيست و مربوط به مقام باطن (ولايت) است.

 

تفاوت اساسى ديگرى نيز ميان وحى و الهام وجود دارد و آن اين است كه وحى به دليل سنخيت خاص خويش، همواره مصون از دست اندازى ابليس است. پيامبران در همه مراحل فهم، درك و دريافت آن، در عصمت الهى قرار دارند؛ برخلاف برخى الهامات كه گاهى شيطانى است و همواره، مصون از خطا نمى باشد. اما از آنجا كه امامان، معصوم مى باشند، الهامشان حقيقى و ربانى است؛ زيرا هم در مرحله فهم و هم درك و هم دريافت، مصون از خطا مى باشند.

 

80. محمدبن سعد كاتب واقدى، طبقات الكبرى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، بيروت: دارصادر .
81. محمد رضا مظفر، علم امام، ترجمه و مقدمه على شيروانى.
82. سيد هاشم بحرانى، غايه المرام و محجة الخصام فى تعيين الامام من طريق الخاص، تهران: دانش حوزه.
83. آيه اللّه مكارم شيرازى، فاطمه الزهرا.
84. ابراهيم الجوينى، فرائد السمطين، مؤسسه محمودى للطباعيه.
85. محمد معين، فرهنگ فارسى، تهران، اميركبير، دهم، 1375 ش.
86. محى الدين ابن عربى، فصوص الحكم، بيروت، دارالافاق العربيه.
87. سيديحيى يثربى، فلسفه امامت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1383.
88. محقق طباطبايى، فيض الغدير، قم: آل البيت.
89. امام خمينى، كشف الاسرار، تهران، نشر.
90. ميبدى، كشف الاسرار، تهران: دانشگاه تهران.

 

منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، امـام شناسى.

حتما بخوانيد

ویژه نامه امامت پژوهی و فرقه های مذهبی

ویژه نامه اعتقادات و پاسخ به شبهات

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.