آداب شیر دادن در اسلام
آداب شیر دادن در اسلام
فهرست این نوشتار:
(مقدّمه:)
انتهاى شير دادن پايان دو سالگى است.[1] وبرخى علما معتقدند كه بدون عذر بيش از دو سال شير دادن جايز نيست[2] ، مگر آنكه باعث اذيّت وآزار كودك گردد وحالت اضطرارى ايجاد شود.
از سوى ديگر، كمتر از بيست ويك ماه شير ندهند، مگر در صورت ضرورت، مثل اينكه مادر شير نداشته باشد، يا شير مادر براى كودك مضر باشد، يا دايهاى يافت نشود، يا قادر بر پرداخت اجرت دايه نباشد. وجمعى از علما معتقدند كه برمادر واجب است نخستين شيرى كه به پستانش مىآيد به نوزادش بخوراند[3] ، شيرى كه اگر به بچّه ندهد زنده نخواهد ماند، يا قدرت كافى نخواهد داشت.
آداب شير دادن
1. از حضرت على علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «سودمندترين ومباركترين شيرها براى فرزند، شير مادر است».[4]
2. در حديث است كه روزى امام صادق علیه السلام مشاهده كرد امّ اسحاق به فرزندش شير مىدهد، به او فرمود: «اى مادر اسحاق، از يك پستان به كودك شير نده بلكه از هر دو پستان بده كه يكى به جاى غذا وديگرى به جاى آب است».[5]
3. از حضرت على علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «دايهاى انتخاب كنيد كه هم صورتى زيبا وهم سيرتى نيك داشته باشد، زيرا در نوزاد تأثير دارد وكودك در صورت وسيرت شبيه به دايه مىشود».[6]
شيرهاى ممنوع
1. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: اگر به حكم ضرورت فرزند خود را به دايه يهودى يا مسيحى سپرديد (اوّلاً:) اجازه ندهيد كه فرزندتان رابه خانه خودببرد و(ثانياً:) سفارش كنيد از خوردن شراب وگوشت خوك وديگرچيزهايى كه درآيين آنهاحلال (ولى دراسلام حرام)است اجتناب ورزد».[7]
2. در احاديث معتبر استفاده كردن از شيرى كه از زنا به وجود آمده نهى شده است.[8]
3. (نيز) در احاديث از شير زنى كه خود متولّد از زناست نهى شده است.[9]
4. حضرت رسول صلی الله علیه و آله از شير زن احمق وهمچنين زنى كه چشمش معيوب است نهى كرد، زيرا شير در شيرخوار اثر مىكند.[10]
حدّاقل مدّت شيردهى
از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «مدّت شير دادن به نوزاد بيست ويك ماه است وهر چه كمتر باشد ظلم بر نوزاد است».[11]
تعليم وتربيت فرزند
اهميّت تربيت فرزند وسنّ بازى وتربيت
1. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: «خدا رحم كند كسى كه به فرزندش بر نيكىها كمك كند. راوى سؤال كرد: چگونه؟ فرمود: كار آسانى كه از او برمىآيد قبول كند وكارهايى كه برايش دشوار باشد وانجام نمىدهد از او درگذرد. وكارهاى سخت از او نخواهد وبا وى سفاهت وتندى نكند».[12]
2. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «فرزندت را تا هفت سالگى رها كن كه بازى كند وپس از آن تا هفت سال دوم در مورد تربيتش تلاش كن».[13]
3. ودر حديثى ديگر فرمود: «هفت سال اوّل براى بازى، هفت سال دوم براى تعليم علم وهفت سال سوم براى آموختن احكام حلال وحرام خداست».[14]
4. از حضرت على علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «كودك تا هفت سالگى به تربيت بدنش بپردازد وهفت سال دوم آداب را بياموزد وبايد هفت سال سوم به او خدمت كرد وتا بيست وسه سال قدّش بلند مىشود وتا سى وپنج سال عقلش رشد مىكند وپس از آن تجربههايش اندوخته مىگردد».[15]
آموختن حديث ومراحل تربيت فرزند
1. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «احاديث ما را زود به فرزندانتان تعليم دهيد، تا مخالفان آنها را گمراه نكنند».[16]
2. در حديثى معتبر مىخوانيم كه امام صادق علیه السلام فرمود: «هنگامى كه پسر سه ساله شود به او مىگويند هفت بار «لا إله إلّا الله» بگو. چون سه سال وهفت ماه وبيست روز از عمرش بگذرد به او مىگويند هفت مرتبه «محمّد رسول الله» بگو. وزمانى كه چهار سالش تمام شود به او مىگويند هفت بار «صلّى الله على محمّد وآله» بگو. وپس از تمام شدن پنج سالگى او را وادار بر سجده مىكنند. با تكميل پنج سالگى وورود به شش سال به وى نماز بياموزند وسفارش به انجام دادن آن كنند. وچون نُه سالش كامل شد وضو ونماز را به خوبى به وى تعليم دهند وچنانچه نماز را ترك كرد او را تنبيه كنند. هنگامى كه وضو ونماز را فرا گرفت خداوند پدر ومادرش را بيامرزد».[17]
رختخواب مستقل ونظافت شبانه
1. از حضرت على علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «پسران كه شش ساله شدند نبايد در رختخواب مشترك وزير يك پتو بخوابند».[18]
2. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «چربى وچركهاى دست وصورت اطفال را پيش از خواب بشوييد كه شيطان به هنگام خواب او را مىبويد وكودك در خواب مىترسد وفرشتگان نويسنده اعمال (پدر ومادر) اذيّت مىشوند».[19]
اجتناب كردن از خرافات
حضرت على علیه السلام مشاهده كرد زير سر كودكى تيغى گذاردهاند (گويا خرافهاى براى حفظ كودك بوده است)، حضرت آن را برداشت وبه كنارى انداخت. سيره امام على علیه السلام اين بود كه گذاردن تيغ را در اختيار كودكان ناپسند مىشمرد.[20]
حقوق فرزند بر والدين
1. از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روايت شده است كه فرمود: «پدر ومادر ممكن است عاقّ فرزندان خود شوند، چنانكه امكان دارد فرزندان عاقّ والدين گردند».[21]
2. در حديثى ديگر فرمود: «خدا رحم كند به پدر ومادرى كه فرزندان خود را بر نيكى كردن به ايشان يارى كنند».[22]
3. كسى خدمت امام صادق علیه السلام رسيد وپرسيد: به چه كسى نيكى كنم؟ امام فرمود: «به پدر ومادرت». عرض كرد: آنها از دنيا رفتهاند. فرمود :«به فرزندانت».[23]
4. در احاديث معتبر آمده است كه فرزندان خود را بر محبّت علىّ بن ابىطالب علیه السلام تربيت كنيد.[24]
5. از حضرت كاظم علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند غضب نمىكند براى چيزى مانند غضب براى ظلم به زنان وكودكان».[25]
6. در روايتى آمده است كه سكونى خدمت امام صادق علیه السلام رسيد وعرض كرد : غمگينام. امام فرمود: «چرا؟» عرض كرد: خداوند به من دخترى داده است. امام فرمود: «زمين بستر زندگى اوست وروزيش بر خداست وعمرى جدا از عمر تو دارد وروزى تو را نمىخورد (پس جاى نگرانى نيست)». سپس فرمود: «چه نامش گذاردهاى؟» عرض كرد: فاطمه. فرمود: «آه آه» (گويا حضرت به ياد جدّهاش فاطمه زهر سلام الله علیها ومصائب او افتاد)، سپس دست بر پيشانى نهاد وفرمود : «رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند اگر پسر باشد حقّش بر پدر آن است كه به مادرش احترام بگذارد ونام نيكى برايش انتخاب كند وقرآن به او بياموزد وختنهاش كند وبه او شنا آموزش دهد واگر دختر باشد به مادرش نيكى كند ونام نيكى بر او بگذارد وسوره نور را به او بياموزد و… واو را زود به خانه شوهر بفرستد». سپس فرمود: «به فرزندى كه نامش را فاطمه نهادهاى دشنام نده ونفرينش نكن واو را كتك نزن».[26]
7. از رسول خد صلی الله علیه و آله روايت شده است كه فرمود: «حقّ فرزند بر پدر آن است كه برايش نام نيكى انتخاب كند ونيكو تربيتش نمايد واو را به كسب شايستهاى بگمارد».[27]
8. در حديثى مىخوانيم كه حضرت على علیه السلام از رسول خد صلی الله علیه و آله آورده است : «شنا كردن وتيراندازى را به فرزندانتان تعليم دهيد».[28]
9. از حضرت رسول خد صلی الله علیه و آله روايت شده است كه فرمود: «كودكان خود را دوست بداريد وبه آنها رحم كنيد واگر وعدهاى داديد وفا كنيد، زيرا آنها گمان مىكنند كه شما روزىرسان آنها هستيد».[29]
10. در حديثى ديگر فرمود: «هر كس كودكى داشته باشد بايد با او همچون كودكان بازى كند».[30]
11. در حديثى صحيح ومعتبر از رسول خد صلی الله علیه و آله چنين نقل شده است: «هر كس فرزند خود را ببوسد خداوند حسنهاى براى او مىنويسد وهر كس فرزندش را شاد كند خدا او را در قيامت شاد مىكند وهر كس به فرزند خود قرآن بياموزد، در قيامت پدر ومادر او را مىطلبند ودو لباس فاخر بر آنها مىپوشانند كه از نور آن دو لباس، سيماى اهل بهشت روشن گردد».[31]
12. در حديث است كه كسى خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسيد وعرض كرد : هرگز فرزندان خود را نبوسيدهام. حضرت فرمود: «به نظر من اين مرد جهنّمى است (چرا كه قلب او از محبّت وعاطفه خالى است)».[32]
13. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند به بندهاى كه فرزند خود را بسيار دوست داشته باشد رحم مىكند».[33]
14. روزى حضرت رسول صلی الله علیه و آله شخصى را ديد كه يك پسرش را بوسيد وديگرى را نبوسيد. فرمود: «چرا نسبت به هر دو يكسان مهربانى نكردى؟»[34]
بهتر آن است كه در ميان فرزندان تبعيض قائل نشود، مگر آنكه يكى عالمتر وصالحتر باشد وبه اين علّت او را بر ديگرى ترجيح دهد.
15. از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روايت شده است كه فرمود: «كسى كه به بازار برود وهديهاى براى خانوادهاش بخرد وبه خانه ببرد، همچون كسى است كه به جمعى از فقرا صدقه داده است. وبايد هديه دختران را پيش از پسران بدهد، چرا كه هر كس دخترى را شاد وخوشحال كند گويا بندهاى از فرزندان اسماعيل پيامبر را آزاد كرده است. وشخصى كه ديده پسرى را روشن سازد واو را شاد كند، همچون كسى است كه از ترس خدا گريسته باشد وهر كس از خوف خدا گريان شود خدا او را وارد بهشت مىكند».[35]
نفقه فرزندان
1. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «نفقه پنج كس بر انسان واجب است: فرزند، پدر، مادر، زوجه، برده».[36] وفرزند شامل فرزند فرزندان (نوهها) هر قدر كه پايين روند مىشود وپدر ومادر نيز شامل جدّ وجدّه پدرى ومادرى هر چند بالا روند مىشود (ولى بعضى از مراجع بزرگ واجب النفقه را فقط پدر ومادر وفرزندان بىواسطه مىدانند).
2. از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روايت شده است كه فرمود: «درجهاى در بهشت وجود دارد كه كسى به آن دست نمىيابد مگر سه گروه: امام عادل، كسى كه به خويشان خود احسان كند، كسى كه بر هزينه خانواده وآزار آنها صبر كند».[37]
3. از حضرت امام كاظم علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «عيال انسان همچون اسيران اويند؛ پس هرگاه خداوند نعمتى به او داد بر اسيران خود توسعه دهد كه اگر چنين نكند، به زودى آن نعمت از وى زايل مىشود».[38]
4. در حديثى معتبر آمده است: «كسى كه عيال خود را ضايع كند وخرج آنها را (علىرغم توانايى مالى) ندهد، رانده درگاه خداست».[39]
5. از حضرت صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس خرج دو دختر يا دو خواهر يا دو خاله يا دو عمّه را بدهد، اين كار سپرى در برابر آتش جهنّم خواهد بود».[40]
6. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «به كودكان خويش قاووت[41]بخورانيد كه باعث رشد گوشت واستحكام استخوانهاى آنها مىشود».[42]
7. در روايت ديگرى فرمود: «به كودكان انار بخورانيد كه زودتر به جوانى وقوّت وقدرت مىرسند».[43]
چگونه آرامش پيدا كنيم
در كتاب طبّ الائمّه از حضرت اميرالمؤمنين على علیه السلام روايت شده است كه هرگاه كودكى بسيار بگريد، يا زنى در خواب بترسد، يا كسى از درد به خواب نرود، اين آيات شريفه را تلاوت كند :(فَضَرَبْنَا عَلَى ءَاذَانِهِمْ فِى الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا * ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَىُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا).[44]
سنّ نامحرم شدن دختران و پسران
1. در حديثى آمده است كه: چنانچه دختر شش ساله شود، نبايد مرد نامحرم او را ببوسد وبر دامن خود بنشاند.[45]
2. در حديثى ديگر آمده است: دخترى كه شش ساله شد پسران او را نبوسند وپسر كه از هفت سال بگذرد زنان او را نبوسند.[46]
3. در روايتى ديگر مىخوانيم كه: امام رض علیه السلام در مجلسى بودند كه دختر بچّهاى را به آن مجلس آوردند. حاضران در مجلس يكى پس از ديگرى او را به دامن نشانده ومىبوسيدند. چون نوبت به حضرت رسيد از سنّ وى پرسيد. گفتند: پنج سال دارد. حضرت او را نبوسيد ودر دامن ننشاند.[47]
4. در روايت ديگرى آمده است كه هرگاه شش سال دختر تمام شد، مادر او را در رختخواب خود برهنه نخواباند.[48]
شيطنت در كودكى، نشانه بردبارى در بزرگسالى
از امام كاظم علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «شوخى وشيطنت وكجخلقى كودك در خردسالى نشانه آن است كه در بزرگى، دانا وبردبار مىشود».[49]
[1] . جواهر الكلام، ج 31، ص 276.
[2] . جواهر الكلام، ج 31، ص 277.
[3] . همان.
[4] . كافى، ج 6، ص 40، باب الرضاع، ح 1؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 305، ح 1465.
[5] . كافى، ج 6، ص 40، باب الرضاع، ح 2؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 305، ح 1466.
[6] . كافى، ج 6، ص 44، ح 12 و13؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 307، ح 1479.
[7] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 308، ح 1482؛ تهذيب، ج 8، ص 191، ح 397.
[8] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 307، ح 1480.
[9] . كافى، ج 6، ص 44، ح 11؛ الاستبصار، ج 3، ص 321، ح 1144.
[10] . عيون اخبار الرّضا 7، ج 2، ص 34، ح 67.
[11] . كافى، ج 6، ص 40، باب الرّضاع، ح 3؛ تهذيب الاحكام، ج 8، ص 178، ح 353.
[12] . كافى، ج 6، ص 50، ح 6؛ تهذيب، ج 8، ص 187، ح 386.
[13] . كافى، ج 6، ص 46، باب تأديب الولد، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 222.
[14] . كافى، ج 6، ص 47، ح 3؛ تهذيب، ج 8، ص 184، ح 375.
[15] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، 319، ح 1551؛ مكارم الأخلاق، ص 223.
[16] . كافى، ج 6، ص 47، ح 5؛ تهذيب، ج 8، ص 185، ح 377.
[17] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 182، ح 863.
[18] . مكارم الأخلاق، ص 223.
[19] . همان.
[20] . قرب الإسناد، ص 127، ح 492.
[21] . كافى، ج 6، ص 48، ح 5؛ مكارم الأخلاق، ص 220.
[22] . كافى، ج 6، ص 48، ح 3؛ تهذيب، ج 8، ص 186، ح 381.
[23] . كافى، ج 6، ص 49، ح 2.
[24] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 319، ح 1551؛ مكارم الأخلاق، ص 323.
[25] . كافى، ج 6، ص 50، ح 8.
[26] . كافى، ج 6، ص 48، ح 6؛ تهذيب، ج 8، ص 186، ح 383.
[27] . كافى، ج 6، ص 48، ح 1؛ تهذيب، ج 8، ص 186، ح 380.
[28] . كافى، ج 6، ص 47، ح 4.
[29] . كافى، ج 6، ص 49، ح 3؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 311، ح 1505.
[30] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 312، ح 1510.
[31] . كافى، ج 6، ص 49، ح 1.
[32] . كافى، ج 6، ص 50، ح 7؛ تهذيب، ج 8، ص 188، ح 387.
[33] . كافى، ج 6، ص 50، ح 5؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 380، ح 1498.
[34] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 311، ح 1507؛ مكارم الأخلاق، ص 220.
[35] . مكارم الأخلاق، ص 221.
[36] . تحف العقول، ص 336؛ بحارالأنوار، ج 96، ص 167.
[37] . خصال، ج 1، ص 117، ح 35؛ بحارالأنوار، ج 74، ص 90، ح 9.
[38] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 287، ح 863؛ مكارم الأخلاق، ص 287.
[39] . كافى، ج 4، ص 12، ح 9؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 103، ح 487.
[40] . خصال، ج 1، ص 81، ح 12؛ بحارالأنوار، ج 104، ص 70، ح 3.
[41] . «قاووت» واژهاى تركى است. آرد نخود كه با قهوه وشكر يا قند كوبيده مخلوط كنند وبيشتر در عزادارىهامىخورند (فرهنگ عميد).
[42] . محاسن، ص 489، ح 564؛ مكارم الأخلاق، ص 192.
[43] . محاسن، ص 546، ح 760.
[44] . ترجمه: «ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زديم وسالها در خواب فرو رفتند. ـ سپس آنان رابرانگيختيم تا بدانيم (واين امر آشكار شود كه) كداميك از آن دو گروه، مدّت خواب خود را بهتر حسابكردهاند». (سوره كهف، آيات 11 و12) طبّ الأئمّه، ص 36.
[45] . كافى، ج 5، ص 533، ح 1 و2؛ مكارم الأخلاق، ص 223.
[46] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 276، ح 1311؛ مكارم الأخلاق، ص 223.
[47] . كافى، ج 5، ص 533، ح 3.
[48] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 275، ح 1306؛ مكارم الأخلاق، ص 223.
[49] . كافى، ج 6، ص 51، ح 2؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 319، ح 1553.