وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

معنی صمد در قرآن

0

معنی صمد در قرآن

فهرست این نوشتار:

طبق نظر آيت الله مكارم شيرازي

حضرت آیت الله مکارم شیرازی

منظور از واژه «صمد»

پرسش : «صمد» به چه معنى است؟

پاسخ:

پاسخ تفصیلی: براى «صمد» در روایات، کلمات مفسران و ارباب لغت، معانى زیادى ذکر شده است:
«راغب» در «مفردات» مى گوید: «صمد» به معنى آقا و بزرگى است که براى انجام کارها به سوى او مى روند.

و بعضى گفته اند: «صمد» به معنى چیزى است که تو خالى نیست، بلکه پر است.

در «مقاییس اللغه» آمده است: «صمد» دو ریشه اصلى دارد: یکى به معنى «قصد» است، و دیگرى به معنى «صلابت و استحکام» و این که به خداوند متعال «صمد» گفته مى شود، به خاطر این است که بندگانش قصد درگاه او مى کنند.

و شاید به همین مناسبت است که معانى متعدد زیر نیز در کتب لغت براى «صمد» ذکر شده است:
شخص بزرگى که در منتهاى عظمت است.
و کسى که مردم در حوایج خویش به سوى او مى روند.
کسى که برتر از او چیزى نیست.
و کسى که دایم و باقى بعد از فناى خلق است.

لذا امام حسین بن على(علیه السلام) در حدیثى براى «صمد» پنج معنى بیان فرموده:
«صمد، کسى است که در منتهاى سیادت و آقایى است.
صمد، ذاتى است دایم، ازلى و جاودانى.
صمد، وجودى است که جوف ندارد.
صمد، کسى است که نمى خورد و نمى آشامد.
صمد، کسى است که نمى خوابد».(1)

در عبارت دیگرى آمده است: «صمد، کسى است که قایم به نفس است و بى نیاز از غیر».

صمد، کسى است که تغییرات و کون و فساد ندارد.

از امام على بن الحسین(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «صمد کسى است که شریک ندارد، و حفظ چیزى براى او مشکل نیست، و چیزى از او مخفى نمى ماند».(2)

بعضى نیز گفته اند: «صمد» کسى است که هر وقت چیزى را اراده کند مى گوید: موجود باش، آن هم فوراً موجود مى شود.

در حدیثى آمده است: اهل «بصره» نامه اى به محضر امام حسین(علیه السلام) نوشتند، و از معنى «صمد» سوال کردند، امام(علیه السلام) در پاسخ آنها نوشت:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم، اما بعد، در قرآن مجادله و گفتگو بدون آگاهى نکنید؛ چرا که من از جدم رسول اللّه شنیدم مى فرمود:
هر کس بدون علم، درباره قرآن سخن بگوید، باید در محلى از آتش که براى او تعیین شده جاى گیرد، خداوند خودش «صمد» را تفسیرفرموده است: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ»؛ (هرگز نه زاد و زاده نشد، و احدى مانند او نیست)،… آرى، خداوندِ «صمد»، کسى است که موجود جسمانى مانند: فرزند و سایر اشیاى مادى که از مخلوقات به وجود مى آیند، از وى متولد نمى شود، نه اشیاى لطیف از او متولد شده و نه عوارضى همچون خواب و بیدارى و تفکر واندوه و حزن و شادى و خنده و گریه و خوفو رجاءو تمایل و بى میلى و گرسنگى و سیرى بر او عارض مى شود».(3)

و بالاخره در حدیث دیگرى مى خوانیم: «محمّد بن حنفیه» از امیرمومنان على(علیه السلام) درباره «صمد» سوال کرد، حضرت(علیه السلام) فرمود:

«تاویل صمد آن است که، او نه اسم است و نه جسم، نه مانند دارد و نه شبیه، و نه صورت و نه تمثال، نه حدّ و حدود، نه محل و نه مکان، نه «کیف» و نه «این» نه اینجا و نه آنجا، نه پُر است و نه خالى، نه ایستاده است و نه نشسته، نه سکون دارد و نه حرکت، نه ظلمانى است، نه نورانى، نه روحانى است و نه نفسانى، و در عین حال، هیچ محلى از او خالى نیست، و هیچ مکانى گنجایش او را ندارد، نه رنگ دارد و نه بر قلب انسانى خطور کرده، و نه بویى براى او موجود است، همه اینها از ذات پاکش منتفى است».(4)

این حدیث به خوبى نشان مى دهد: «صمد» مفهوم بسیار جامع و وسیعى دارد، که هر گونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفى مى کند؛ چرا که اسم هاى مشخص و محدود، و همچنین جسمیت، رنگ، بو، مکان، سکون، حرکت، کیفیت، حد، حدود و مانند اینها، همه از صفات ممکنات و مخلوقات است، بلکه غالباً اوصاف جهان ماده است، و مى دانیم: خداوند از همه اینها برتر و بالاتر است.

در اکتشافات اخیر آمده است: تمام اشیاء جهانِ ماده، از ذرات بسیار کوچکى به نام «اتم» تشکیل یافته، و «اتم» خود نیز مرکب از دو قسمت عمده است: هسته مرکزى، و الکترون هایى که به دور آن در گردش است، و عجب این که: در میان آن هسته و الکترون ها، فاصله زیادى وجود دارد (البته زیاد در مقایسه با حجم اتم) به طورى که اگر این فاصله برداشته شود، اجسام به قدرى کوچک مى شوند که براى ما حیرت آور است.

مثلاً اگر فاصله هاى اتمى ذرات وجود یک انسان را بردارند و او را کاملاً فشرده کنند، ممکن است به صورت ذره اى درآید که دیدنش با چشم مشکل باشد، ولى با این حال، تمام وزن بدن یک انسان را دارا است (مثلاً همین ذره ناچیز، 60 کیلو وزن دارد).

بعضى با استفاده از این اکتشاف علمى و با توجه به این که یکى از معانى «صمد»، وجودى است که تو خالى و اجوف نیست، چنین نتیجه گرفته اند که: قرآن مى خواهد با این تعبیر، هر گونه جسمانیتى را از خدانفى کند; چرا که تمام اجسام از اتم تشکیل یافته اند، و اتم تو خالى است، و به این ترتیب آیه مى تواند یکى از معجزات علمى قرآن باشد.

ولى نباید فراموش کرد: «صمد» در اصل لغت، به معنى شخص بزرگى است که همه نیازمندان به سوى او مى روند و از هر نظر پُر و کامل است، و ظاهراً بقیه معانى و تفسیرهاى دیگرى که براى آن ذکر شده، به همین ریشه باز مى گردد.(5)

پی نوشت:

  • (1). «بحار الانوار»، جلد 3، صفحه 223.
  • (2). همان.
  • (3). «مجمع البيان»، جلد 10، صفحه 565.
  • (4). «بحار الانوار»، جلد 3، صفحه 230، حديث 21.
  • (5). منبع:سایت هدانا برگرفته از تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و ششم، ج 27، ص 471.

حضرت آيت الله جوادي آمليحضرت آيت الله جوادي آملي

صمديّت منشأ ولايت خداوند

با عنايت به اين‏كه ولايت مستقل و اصيل از آن خداوند است، لازم است بدانيم كه منشأ ولايت خداوند صمديّت اوست، يعني خداوند به دليل صمد بودن ولي است.

براي توضيح مطلب، ابتدا در معناي كلمه صمد سخن به ميان ‏آورده و مي‏گوييم: براي صمد در كلمات ارباب لغت و روايات و كلمات مفسّران معاني زيادي ذكر شده است.

راغب در مفردات مي‏نويسد: صمد به معناي آقا و بزرگي است كه براي انجام كارها به سوي او مي‏روند و بعضي گفته‏اند: صمد به معناي چيزي است كه توخالي نيست، بلكه پر است[1]. امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: صمد، يعني آن كه اجوف و توخالي نيست[2].

بنابراين صمد در اصل به معناي موجود پر و كامل است و لازمه پر بودن، كامل بودن در علم و قدرت و در نتيجه غنا و بي‏ نيازي موجود و نيازمندي همه موجودات به او است، و خداوند صمد است، يعني توپر است و از همه كمالات بهره‏ مند، و از هرگونه نقصي مبرّا است، و چون خداوند صمد است، كمالات او نامحدود است.

قرآن كريم براي اثبات ولايت انحصاري خداوند، به علم و قدرت بي‏كران او استدلال كرده و مي‏ فرمايد:

ولايت در انحصار ذات اقدس او است، زيرا قدرت مطلقه از آن او است و او به همه چيز احاطه دارد و به آن‏ها عالم و آگاه است. چنان‏كه فرمود:

(ام اتّخذوا من دونه اولياء، فاللّه هو الولي وهو يحيي الموتي وهو علي كل شي‏ء قدير)[3]؛ آن‏ها كه غير خدا را ولي خود برگزيدند؟ در حالي كه ولي تنها خداوند است و اوست كه مردگان را زنده مي‏كند و اوست كه بر هر چيزي تواناست.

و به دنباله آن در آيات ديگر فرمود:

(له مقاليد السموات والأرض يبسط الرزق لمن يشاء ويقدر انه بكل شي‏ء عليم)[4]؛ كليدهاي آسمان و زمين از آن اوست، روزي را براي هر كس كه بخواهد، گسترش مي‏دهد و براي هر كس بخواهد، محدود مي‏سازد. او به همه چيز آگاه است.

به عبارت ديگر قلاده آسمان و زمين به دست خداست، چرا كه او به همه چيز دانا است و مي‏داند كجا جاي بسط است و كجا جاي قبض، كجا بايد زنده كند و كجا بميراند. از اين رو، روزي ظاهري (خوراكي‏ها) و معنوي (علم و كمالات) در دست اوست.

از اين آيات استفاده مي‏شود كه براي اثبات ولايت خداي سبحان فقط نبايد به قدرت او تكيه كرد، بلكه اين ولايت به علم او نيز وابسته است. نتيجه آن كه براي اثبات و تحقق ولايت در خداوند، به دو حد وسط قدرت و علم استدلال شده است. به اين ترتيب، خدا قدير است و هر قديري ولي است، پس خداوند ولي است. خدا عليم است و هر عليمي ولي است، پس خدا ولي است. ذاتي كه از علم و قدرت بيكران بهره ‏مند، و از عيب و نقص مبراست، «صمد» است و چون «صمد» است، ولايت دارد.

  • [1] ـ مفردات راغب، ص294.
  • [2] ـ بحارالانوار، ج3، ص220.
  • [3] ـ سوره شوري، آيه 9.
  • [4] ـ سوره شوري، آيه 12. 
  • منبع:سایت هدانا برگرفته از شميم ولايت صفحه 58

حتما بخوانيد

ویژه نامه قرآن و عترت پژوهی

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.