وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آیا انسان به دین نیاز دارد؟

0

آیا انسان به دین نیاز دارد؟

آيا انسانها به پيامبران نيازمندند به چه دليل يا دلايلى؟

چرا دين؟

اساسى‏ترين پرسش انسان درباره دين و پيامبران الهى اين است كه دين و نبوت چه فايده و چه لزومى دارد؟ چرا بايد ديندار و پيرو پيامبران بود؟ رابطه دين و انسان چگونه رابطه‏اى است؟ آيا زندگى بدون دين امكان‏پذير است و در اين صورت، دينى زيستن بهتر است يا زندگى منهاى دين؟ رابطه انسان و دين

گرايش انسان به دين امرى ذاتى، عميق و ريشه‏دار است. دين نه تنها تأمين كننده بسيارى از نيازهاى انسان، بلكه خود نيازى بنيادين و نهفته در ژرفاى وجود آدمى است. «تا نه گى دو كه نه تن» مى‏نويسد: «حس مذهبى يكى از عناصر اوليه ثابت و طبيعى روح انسانى است.

اصلى‏ترين و ماهوى‏ترين قسمت آن به هيچ يك از رويدادهاى ديگر قابل تبديل نيست، بلكه نحوه ادراك فطرى وراى عقلى است كه يكى از چشمه‏هاى آن از ژرفاى روان ناخودآگاه فوران مى‏كند و نسبت به مفاهيم (زيبايى) مربوط به هنر (و نيكى) مربوط به اخلاق (و راستى) مربوط به علم (مفهوم دينى)، يا به طور صحيح‏تر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمى است كه داراى همان اصالت و استقلال سه مفهوم ديگر است».

«آلكسيس كارل» نيز بر آن است كه: «احساس عرفانى [دينى‏] جنبشى است كه از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و يك غريزه اصلى است».

وى در جايى ديگر مى‏نويسد: «فقدان احساس اخلاقى و عرفانى در ميان اكثريت عناصر فعال يك ملت، زمينه زوال قطعى ملت و انقياد او را در بند بيگانه تدارك مى‏بيند سقوط يونان قديم معلول چنين عاملى بود.

در نگاه «تولستوى» نيز «ايمان آن چيزى است كه انسان با آن زندگى مى‏كند.» استاد مطهرى در توضيح اين سخن مى‏گويد: «يعنى ايمان مهم‏ترين سرمايه زندگى است». به نظر وى مردم به برخى از سرمايه‏هاى زندگى مانند سلامت، امنيت، ثروت و رفاه و… توجه دارند، اما به يك سرمايه بزرگ كه نامش ايمان است توجه ندارند چرا كه آنان اصولاً محسوسات و ماديات را بيش از معقولات و معنويات مى‏شناسند. در نظر «ويل دورانت» نيز دين روح زندگى است،

او مى‏گويد: «زندگى بدون، دين ملال‏انگيز و پست است، مانند جسدى است بى‏روح».

قريب به اين مضمون را در سخن «ويليام جيمز» مى‏توان يافت. او مدعى است: «ايمان يكى از قوايى است كه بشر به مدد آن زندگى مى‏كند، فقدان كامل آن در حكم سقوط بشر است».

از آنچه گذشت روشن مى‏شود كه نياز انسان به دين امرى جاودان و زوال‏ ناپذير است. لازمه ذاتى بودن دين‏ورزى اين است كه دين همچون ديگر غرايز و نيازهاى ذاتى انسان همپاى حيات بشر بپايد و آينده بشريت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بين انسان و دين را هرگز نمى‏توان و نبايد انتظار داشت.

«ارنست رنان» در پايندگى و ژرفايى تأثير دين در نهاد انسان مى‏گويد: «ممكن است روزى هر چه را دوست مى‏دارم نابود و از هم پاشيده شود و هر چه را كه نزد من لذت بخش‏تر و بهترين نعمت‏هاى حيات است از ميان برود، و نيز ممكن است آزادى به كار بردن عقل و دانش و هنر بيهوده گردد، ولى محال است كه علاقه به دين متلاشى يا محو شود، بلكه همواره و هميشه باقى خواهد ماند و در كشور وجود من شاهدى صادق و گواهى ناطق بر بطلان ماديت خواهد بود».

همه آنچه گفته آمد را در يك آيه زيباى قرآن مى‏توان يافت كه رمز دين‏گرايى انسان را چنين ترسيم كرده است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِين حَنِيفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا پيوسته رو به سوى دين پاك خداوند داشته باش كه انسان‏ها را بر آن سرشته است و آفرينش الهى دگرگون نخواهد شد».

كاركردهاى دين

دين از جهات متعددى مددرسان و ياور انسان است. كاركردهاى مثبت دين در سه حوزه قابل بررسى است:

1 حوزه معرفت و دانايى

2 حوزه اجتماعى و مناسبات انسانى

3 حوزه روانشناسى.

اكنون به اختصار به بررسى كاركردهاى روانشناختى، دين پرداخته و ديگر عرصه‏هاى آن را به ناچار فرو مى‏گذاريم. از نظرگاه روانشناختى دين كاركردها و ثمرات بسيارى براى انسان دارد. در ميان دانش‏هاى جديد هيچ يك مانند روانشناسى نقاب از رازهاى شگفت دين و ديندارى بر نكشيده و لزوم اجتناب‏ناپذير آن را در همين زندگى دنيايى به طور ملموس روشن نساخته است. البته بايد توجه داشت كه اساساً روانشناسى در پى تعيين حق و باطل و به تعبير ديگر «ارزش صدق» دين نيست چرا كه تعيين اين مسئله خارج از توان و كارويژه‏هاى اين دانش است. افزون بر آن روانشناسى در اين باره نظر به دين خاصى ندارند و چه بسا در برخورد با پاره‏اى از اديان كاركردهاى منفى‏اى نيز براى دين مطرح كنند.

مسلماً هر اندازه دينى از حقانيت بيشترى برخوردار باشد كاركردهاى مثبت‏ترى داشته و فاصله بيشترى با تأثيرات منفى دارد لاجرم مى‏توان بهترين كاركرد از بهترين دين انتظار داشت. آنچه اين دانش پى مى‏گيرد و در صلاحيت آن است ثمرات و كاركردهاى روانى دين فارغ از حقانيت و ارزش صدق آن است.

چه بسا پاره‏اى از كاركردهاى روانشناختى دين و دين‏ورزى عبارتند از:

1 معنا بخشيدن به حيات

از مهم‏ترين كاركردهاى اساسى دين، تبيين معناى زندگى است. هر انسانى از خود مى‏پرسد كه زندگى براى چيست؟ درد و رنج و مرگ و ميرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آيا جهان ارزش زيستن دارد يا نه؟ يافتن پاسخى صحيح در برابر اين پرسش‏ها زندگى‏ساز است و ناكامى در برابر آن زندگى سوز. دين با تبيين جاودانگى، حكمت و هدفمندى هستى و جهت‏گيرى رو به خير و كمال و تعالى آن، در پرتو تدبير خداوند حكيم و رحمان و رحيم، خرد پذيرترين و دلپسندترين معنا از حيات انسان و جهان را به دست مى‏دهد.

«كارل يوستاويونگ» در اهميت اين مسئله مى‏نويسد: «در ميان همه بيمارانى كه در نيمه دوم حياتم با آنها مواجه بوده‏ام، يكى هم نبوده كه مشكلش در آخرين وهله، چيزى جز مشكل يافتن يك نگرش نسبت به حيات باشد. با اطمينان مى‏توان گفت كه همه آنان از آن رو احساس بيمارى مى‏كرده‏اند كه چيزى را كه اديان زنده هر عصر، به پيروان خود، عرضه مى‏دارند، از دست داده‏اند و هيچ يك از آنان قبل از يافتن بينش دينى خود، شفاى واقعى نيافته است.»

«ويكتور فرانكل» نيز قدرت دين را عقيده به «اَبَر معنى» مى‏داند، يعنى دين بهترين معنى براى زندگى كردن است.

برخى از جامعه‏شناسان نيز برآنند كه گوهر دين واكنش در برابر تهديد به بى‏معنايى در زندگى بشر و تلاش در جهت نگريستن به جهان به مثابه حقيقتى معنادار است.

پاره‏اى از بروندادهاى روانشناختى تفسير دينى حيات عبارت است از:

1 احساس خوش‏بينى و رضايت

2 مطبوع سازى زندگى در مجموعه هستى

3 ايجاد اميدوارى

4 مسئوليت پذيرى

5 نشاط و حركت

آموزه‏هاى دينى نگرش فرد به نظام هستى و قوانين آن را خوش‏بينانه مى‏سازد.

از نظر استاد مطهرى فرد با ايمان در كشف هستى همچون شهروند كشورى است كه قوانين و تشكيلات و نظامات آن را صحيح و عادلانه مى‏داند و به حسن نيت كارگزاران آن ايمان دارد. لاجرم: اولاً، زندگى براى او مطبوع و دلپذير مى‏شود. ثانياً زمينه‏هاى ترقى و تعالى را براى خود و ديگران فراهم مى‏بيند و روح «اميدوارى» در او پديد مى‏آيد.

ثالثاً، اگر چيزى موجب عقب‏ماندگى او شود آن را جز از ناحيه كم‏كارى و بى‏تجربگى و مسئوليت‏گريزى خود و امثال خود نمى‏داند. او همچنين پاره‏اى از رنج‏ها و دشوارى‏ها را زمينه ترقى و تكامل خود مى‏داند. اين انديشه به طور طبيعى شخص را به غيرت مى‏آورد و با «خوش‏بينى» و «اميدوارى» به حركت و جنبش در جهت اصلاح خود وامى‏دارد و از دشوارى‏ها استقبال مى‏كند.

در مقابل، فرد بى‏ايمان مانند شهروندى است كه قوانين، تشكيلات و كارگزاران كشورش را فاسد مى‏داند و از قبول آنها هم چاره‏اى ندارد. درون چنين فردى انباشته از عقده‏ها و كينه‏هاست. او هرگز به فكر اصلاح خود نمى‏افتد، از جهان لذت نمى‏برد و هستى براى او زندانى هولناك است كه يا بايد از چنگ آن بگريزد و يا با رنج و سختى آن را تحمل كند.

با توجه به آنچه گذشت مى‏توان تأثيرات معناى دينى حيات بر روان و كنش فرد را به شرح ذيل برشمرد:

خوش بينى، مطبوع‏سازى زندگى، اميدوارى، مسئوليت پذيرى و جنبش و حركت اصلاحى.

2 بهداشت، سلامت و آرامش روان

يكى از نيازهاى مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنياى كنونى عليرغم پيشرفت‏هاى خيره‏كننده علمى و تكنولوژيكى بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگى و ناآرامى بيش از پيش بر انسان چيره شده و حاجت به آرامش روحى و روانى بيشتر احساس مى‏شود. نقش دين در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفى حايز اهميت است. در اين باره تحقيقات انجام شده توسط روان‏شناسان قابل توجه است:

الف. ديندارى و تحمل فشارهاى روانى

تحقيقات انجام شده نشان مى‏دهد انگاره‏هاى دينى نقش مؤثرى در تسكين دردهاى روحى، كاهش اضطراب و تحمل فشارهاى روانى دارند و افراد مذهبى از ناراحتى روانى بسيار كمترى رنج مى‏برند.

ب. ديندارى و افسردگى

بر اساس تحقيقات، بين دين و افسردگى، استرس و اضطراب نسبت معكوس وجود دارد. اين مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسيارى از روانشناسان و انديشمندان است.

«ويلر» بر آن است كه فرد مذهبى از طريق اعتقادات دينى بر مشكلات چيره مى‏شود و از طريق اعمال مذهبى و شركت در مراسم دينى به شبكه وسيع حمايت‏هاى اجتماعى متصل مى‏شود. «ميدور» نيز اظهار مى‏دارد كه وابستگى دينى چون بديل ديگر متغيرهاى مؤثر بر سلامت روان مانند وضعيت اقتصادى و حمايت اجتماعى عمل مى‏كند و منجر به كاهش شيوع افسردگى مى‏شود.

ج. ديندارى و بزهكارى

بررسى‏ها گواه بر آن است كه بين ديندارى و بزهكارى و جرم و جنايت رابطه منفى وجود دارد و رفتارهاى مذهبى مى‏تواند بين آنها تمايز افكند.

د. ديندارى و كاهش مصرف الكل و مواد مخدر

براساس تحقيقات انجام شده توسط «ادلف»، «اسمارت»، «اوتار» و «ديويدز» افراد مذهبى از مواد مخدر استفاده نمى‏كنند و يا بسيار كم مصرف مى‏كنند. از نظر «لوچ» و «هيوز» به ويژه در ميان عناصر مذهبى اصولگرايان كمتر از همه به مواد مخدر گرايش دارند و هر اندازه ايمان دينى فرد قوى‏تر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الكل در او كمتر يا مساوى با صفر است.

ه. دين‏دارى و كاهش خودكشى

مسأله خودكشى يكى از بحران‏هاى جدى در تمدن كنونى بشر است. روزنامه اطلاعات مورخه 47/ 9/ 17، صفحه «عبور از پنج قاره» مى‏نويسد: «سازمان بهداشت جهانى اخيراً آمار جالبى درباره خودكشى در كشورهاى مختلف جهان انتشار داده است. به موجب اين آمار در هشت كشور صنعتى جهان خودكشى در بين افراد 15 تا 44 ساله سومين علت مرگ و مير در اين كشورها را تشكيل مى‏دهد. اين كشورها عبارتند از: آلمان غربى، اتريش، كانادا، فنلاند، دانمارك، مجارستان، سوئد و سوئيس.

كارشناسان سازمان جهانى بهداشت كه اين آمار را پس از ده سال مطالعه كرده‏اند همچنين اعلام كرده‏اند كه خودكشى در كشورهاى در حال توسعه نيز به طور وحشتناك رو به افزايش است. در اين كشورها حتى جوانان كمتر از 15 سال نيز دست به خودكشى مى‏زنند.

آمارى كه از طرف كارشناسان مزبور تهيه شده، نشان مى‏دهد كه به طور كلى طبقات تحصيل‏كرده و روشنفكر بيش از طبقه كارگر اقدام به خودكشى مى‏كنند. مثلاً در انگلستان عده زيادى از پزشكان در سال‏هاى اخير خودكشى كرده‏اند.

تنها در آلمان غربى همه ساله دوازده هزار نفر خودكشى مى‏كنند و شصت هزار نفر ديگر به نحوى در صدد خودكشى بر مى‏آيند. مهم‏ترين علت خودكشى آلمانى‏ها بيمارى عصبى است. در حال حاضر در آلمان غربى بيش از يك ميليون نفر از فشار عصبى رنج مى‏برند و ممكن است هر آن دست به خودكشى بزنند.

در مقابل، تحقيقات نشان مى‏دهد خودكشى در كسانى كه در مراسم دينى شركت مى‏كنند نسبتى بسيار كمتر از ديگران دارد. كامستاك و پاتريچ در يك بررسى نشان دادند احتمال خودكشى در افرادى كه به عبادتگاه‏ها نمى‏روند چهار برابر بيش از شركت‏كنندگان در محافل دينى است. همه پژوهش‏ها نشان مى‏دهد يكى از علل مهم خودسوزى ضعيف بودن اعتقادات مذهبى بوده است.»

يك بررسى كه در كشور اردن توسط «داراكه» (1992) انجام شده است نشان مى‏دهد تعداد خودكشى در ماه رمضان در مقايسه با ماه‏هاى ديگر سال كاهش قابل توجهى را نشان مى‏دهد.

و. ديندارى، رضايت از ازدواج و كاهش طلاق

مسأله ناپايدارى خانواده و گسست آن يكى از بحران‏هاى بزرگ دنياى متمدن كنونى و در پى آورنده نتايج ويرانگر روانى و اجتماعى است. براساس مطالعات انجام شده، مذهب مهم‏ترين عامل پاى‏بندى به خانواده، رضايت از ازدواج و كاهش طلاق است و اين مسأله عامل مهمى در بهداشت روانى خانواده‏ها به شمار مى‏رود. تحقيقات نشان داده است مردانى كه همسرانشان را طلاق داده و يا از آنها جدا شده‏اند ده برابر بيش از ديگران در معرض ابتلا به بيمارى‏هاى روانى هستند.

3 سازگارسازى جهان درون و برون كاهش رنج ها

بهره ديگرى كه از تفسير دينى حيات بر مى‏خيزد «ايجاد سازگارى بين جهان درون و برون» و در نتيجه كاهش رنج‏ها و ناراحتى‏هاست.

بدون شك در مواردى بين خواسته‏ها و تمايلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوت‏هايى مشاهده مى‏شود. گاه اين تفاوت‏ها به گونه‏اى است كه شرايط خارجى براى انسان رنج‏آفرين و ملال‏انگيز است. اين تفاوت‏ها مى‏تواند به گونه‏هاى مختلف باشد مثل:. 1 تفاوت بين خواسته‏هاى ما و نظام تكوين، مانند شرور و آفاتى چون مرگ و مير، سيل، زلزله، نقص عضو، بيمارى و…. 2 بين تمايلات ما و واقعيات اجتماعى، مثل حاكميت نظام استبدادى و…

از طرف ديگر در مواردى واقعيات خارجى به سهولت و در شرايطى كه ما در آن قرار داريم تغييرپذير است در چنين وضعيتى انسان‏ها به طور معمول در جهت تغيير جهان خارج به سود تمايلات خود مى‏كوشند اما گاه جهان خارج اصلاً تغييرپذير نيست، يا در شرايط مورد نظر شخص دگرگون نمى‏شود و يا تغيير آن مستلزم هزينه‏هايى تحمل‏ناپذير و نامعقول است. در اين موارد بهترين راه سازگارسازى درون با خارج است و دين نيرومندترين عامل آشتى‏دهنده اين دو جهان است.

دين با تفسيرى كه از جهان و ناملايمات و رنج‏هاى آدمى در آن مى‏دهد، نه تنها ناسازگارى آن دو را از ميان بر مى‏دارد بلكه با دادن نقش عبادى به تحمل دشوارى‏ها و اينكه بزرگ‏ترين اولياى الهى چشنده تلخ‏ترين رنجهايند شيرين‏ترين رابطه را بين آن دو ايجاد مى‏كند به طورى كه انسان مؤمن مى‏گويد: «زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت»، از همين رو «اليسون» بهترين راه مقابله با مشكلات تغييرناپذير را مقابله مذهبى مى‏داند.

اينكه حضرت اباعبدالله الحسين (ع) در سرزمين سوزان كربلا و ديدن آن همه رنج و مصيبت و زخم‏هاى بسيار بر جان و توان خويش فرمود: «رضا الله رضانا اهل البيت» و زينب كبرى (س) پس از تحمل آن همه دشوارى طاقت فرسا مى‏فرمايد: «ما رأيت الّا جميلا» عالى‏ترين نمايش شكوه ايمان در سازگارى جهان درون و برون و شيرين نمودن رنج و سختى در جهت مقاصد و اهداف بلند الهى و انسانى است. بدين ترتيب نه تنها رنج انسان كاهش مى‏يابد، بلكه در مواردى شيرين و دلپذير مى‏شود و اين جز در سايه دين و ايمان دينى امكان‏پذير نيست.

4 هدف‏بخشى و ايده ‏آل‏پرورى

يكى از مهم‏ترين كاركردهاى دين ارائه ايده‏آل و آرمان مطلوب است. ايده‏آل اصل يا موضوعى است كه مورد گرايش انسان قرار گيرد و هدف تلاش‏ها و كوشش‏هاى او باشد. ايده‏آل موجب شكل‏گيرى نوع انتخاب آدمى است. شخص به طور آگاهانه يا ناخودآگاه همه پديده‏ها را با آن مى‏سنجد و ارزشداورى مى‏كند.

ايده‏آل از مختصات زندگى بشرى و از عناصر اساسى آن است. انسان زمانى مى‏تواند از يك زندگى حقيقى برخوردار باشد كه آگاهانه براى خود ايده‏آل و آرمان انتخاب كند. انسان‏ها در طول تاريخ ايده آل‏هايى چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زيبايى، دانش و… انتخاب كرده‏اند ليكن بهترين ايده‏آل آن است كه داراى شرايط زير باشد:

1 منطقى باشد.

2 قابل وصول باشد.

3 تمايلات سودجويانه و خودخواهانه و «من طبيعى» آدمى را كنترل كند.

4 در انسان چنان كششى ايجاد كند كه از درون به سوى هدف اعلاى حيات حركت كند.

چنين آرمانى تنها از دين حق و معناى دينى حيات بر مى‏خيزد.

«ميلر بروز» از قول «اينشتين» مى‏گويد: «علم، ما را از آنچه هست آگاه مى‏كند و دين (وحى) است كه ما را به آنچه كه سزاوار است كه باشد مطلع مى‏كند».

5 پاسخ به احساس تنهايى

يكى از رنج‏هاى بشر كه در جهان صنعتى و پيدايش كلان‏شهرها به شدت رو به افزايش است، مسأله احساس تنهايى است. منظور از احساس تنهايى در اينجا تنهايى فيزيكى يعنى جدايى از ديگران نيست بلكه گونه‏هاى ديگرى هم چون ناتوانى ديگران در پاسخ‏دهى به برخى از نيازهاى انسان، عدم درك ديگران از شخص و يا سرگرمى ديگران به كار خود و جستجوى منافع خويش و عدم توجه عميق، جدى، خيرخواهانه و ديگرخواهانه در جهت تأمين خواسته‏ها و نيازهاى شخص است.

به عبارت ديگر، انسان در اين دنيا خود را در ميان انبوه مردمانى مى‏يابد كه همواره در بند خودخواهى‏هاى خويشند و حتى اگر اعمالى به ظاهر نيك و مفيد به حال ديگرى انجام مى‏دهند عمدتاً آميخته به انواع درخواست‏ها، گرايش‏ها و خودخواهى‏هاى ظاهر و پنهان است و كسى صد در صد به خاطر «من» كارى براى «من» انجام نمى‏دهد. اما در نگرش دينى، انسان هيچ‏گاه تنها نيست.

6 تقويت قدرت كنترل غرايز

از جمله خطراتى كه همواره جامعه بشرى را مورد تهديد قرار داده و در عصر قدرت و تكنولوژى خطراتى صد افزون براى بشريت به بار آورده لجام گسيختگى غرايز، خودخواهى‏ها و تمايلات سركش نفسانى است. اين پديده شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفه‏هاى بشرى مهارشدنى نيست، بلكه اربابان قدرت و دانش را نيز به اسارت خود درآورده و علم و تكنولوژى را نيز در اين جهت، استخدام كرده است.

آن عامل نيرومندى كه انسان را از اسارت هواهاى نفسانى آزاد ساخته و قدرت رويارويى با طغيان‏هاى زندگى‏سوز نفس اماره را مى‏بخشد، ايمان استوار دينى است.

«داستايوفسكى» مى‏گويد: «اگر خدا (دين) نباشد همه چيز مباح است». يعنى غير از خداباورى و ايمان مذهبى هيچ عامل ديگرى توان بازدارندگى از اعمال ضداخلاقى، بيمارى بى‏عدالتى، تجاوز و فساد و تباهى و رام كردن نفس اماره و سركش آدمى را ندارد.

7 ديگر كاركردها

افزون بر آنچه گذشت كاركردهاى روان‏شناختى، فراروانشناختى، روان تنى و جسمانى ديگرى براى دين ذكر شده كه به ذكر عناوين آنها بسنده نموده و خواننده عزيز را به مطالعه و جستجوى بيشتر در اين زمينه فرا مى‏خوانيم:

1 بهداشت و سلامت جسمانى، طول عمر، پايدارى در فعاليت‏هاى فيزيكى، تقويت سيستم ايمنى و دفاعى بدن، تسريع در بهبودى و كوتاه كردن دوران درمان.

2 ايجاد خضوع، تعبد و تسليم در جهانى آكنده از سرگردانى و تعارضات فكرى.

3 عشق و محبت، پاسخ به غرايز فرامادى بشر و ايجاد لذت‏هاى فراجسمانى، تصفيه غم‏ها و جذب شادى‏ها.

4 كاهش اضطراب، ترس‏ها و وحشت‏ها به ويژه ترس از مرگ.

5 افزايش قدرت كنترل و مديريت ذهن (سايكو سيبرنيتك) و تصويرسازى ذهنى.

6 هويت‏بخشى، انسجام و تعادل شخصيت، رهايش از آشفتگى و هماهنگ‏سازى افكار و احساسات.

7 شجاعت‏آفرينى و افزايش قدرت پايدارى در برابر دشمنان و زورمندان.

8 بهداشت و سلامت روح و حقيقت برين وجود آدمى.

9 ايجاد وقار و سنگينى و دورى از جلفى و سبكى.

10 كاهش و كنترل عمليات جنسى.

جمع‏بندى اين نوشتار را با سخنى از «ميلتون يينگر» به پايان مى‏بريم. او در مقاله «دين و نيازهاى فرد» مى‏نويسد: «در پزشكى روان تنى وقتى نكات زير را ملاحظه كنيم، ارزش دين آشكار مى‏شود:

1 دين، انسان را به يك فلسفه حيات مسلح مى‏كند و به عقل وى روشنگرى لازم را مى‏بخشد. دين براى يك فرد نقشى را ايفا مى‏كند كه قطب‏نما براى يك كشتى و در درياى زندگى جهت و راهنمايى در اختيار او مى‏نهد.

2 دين بر اراده انسان تأكيد مى‏نهد، آن را تقويت و فرد را كمك مى‏كند تا به فرمان‏هاى عقل گردن نهد.

3 دين نيازهاى اساسى روح، به ويژه نياز به عشق و جاودانگى را، تحقق مى‏بخشد.»

پى‏نوشت‏ها:

تا نِه گى دو كه نه تن، حس مذهبى يا بعد چهارم روح انسانى، ترجمه مهندس بياتى، ص

14 آلكسيس كارل، نيايش، ترجمه دكتر على شريعتى، ص 55، تهران، تشيع.

شهيد مطهرى، يادداشت‏ها، ج 4، ص

151 همان.

دكتر صفدر صانعى، آرامش روانى و مذهب، ص 8، قم، پيام اسلام، چاپ ششم،

1350 همان، ص

6 فريد وجدى، دايره المعارف، به نقل از: شهيد مطهرى، يادداشت‏ها، ج 4، تهران، قم، صدرا.

روم/

10 جهت آگاهى بيشتر بنگريد: حميدرضا شاكرين دين شناسى (پرسش‏ها و پاسخ‏هاى دانشجويى) قم، معارف.

اين مسئله اساساً مقوله‏اى معرفتى است، از اين رو در بحث از كاركردهاى معرفتى دين تحت عنوان «پاسخ به پرسش‏هاى بنيادين» بررسى شد، ليكن به لحاظ كاركردهاى مهم روانشناختى آن در اينجا نيز به آن اشاره مى‏شود.

پيتر آلستون، ملتون يينگر، محمد لگنهاوزن، دين و چشم‏اندازهاى نو، ترجمه غلامحسين توكلى، ص 163، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، بوستان كتاب قم،. 1376

جهت آگاهى بيشتر بنگريد: مجموعه مقالات اولين همايش نقش دين در بهداشت روان، ص 164

167 ملكم هميلتون، جامعه شناسى دين، ترجمه محسن ثلاثى، ص

179 خوش بينى داراى گونه‏هاى مختلف مثبت و منفى است. آنچه در اينجا مورد نظر است خوش‏بينى حقيقت و سازنده است.

اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص. 245

(1990)

جهت آگاهى بيشتر بنگريد:

الف. دكتر احمدعلى نور بالا، شواهد پژوهشى در رابطه بين وابستگى مذهبى و افسردگى (مقاله) اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج 1، ص 17-

20 ب. دكتر قربانعلى اسداللهى، رابطه اعتقادات مذهبى در درمان بيمارى‏هاى افسردگى مقاله (نقش دين در بهداشت روان) مجموعه مقالات ص 41-. 47

نيز بنگريد: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات (ج 2، ص 23، قم، معارف، چاپ اول،

1382 شهيد مطهرى، يادداشت‏ها، ج 3، ص 389، قم و تهران: صدرا، چاپ سوم،. 1382

نيز بنگريد: اسلام و بهداشت روان، ج 1، ص 237-

243 دكتر محمد قهرمانى و…، بررسى تأثير روزه‏دارى بر وضعيت سلامت روانى (مقاله) نقش دين در بهداشت روان، ج 1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول،. 1382

بنگريد: الف. دكتر باقر غبارى بناب، مطالعاتى در قلمرو مشترك دين و روان‏شناسى (مقاله)، ص 100، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، شماره 29، زمستان

80 ب. دكتر محمد قهرمانى، و… بررسى تأثير روزه دارى بر وضعيت سلامت روانى (مقاله)، دين و بهداشت روان، ج 1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول،

1382 بنگريد: دكتر على نقى فقيهى، بهداشت و سلامت روان در آيينه علم و دين، ص 85، قم، حيات سبز، 1384، چاپ اول.

جهت آگاهى بيشتر در اين زمينه بنگريد: دكتر عبدالله نصرى، فلسفه آفرينش، ص 49- 73، قم، معارف، چاپ اول،

1382 الثقافه الاسلاميه، ق: شهيد مطهرى، يادداشت‏ها، ج 4، ص 188، تهران: صدرا، دوم،

1382 بنگريد: جوادى آملى، انتظار بشر از دين، ص 46- 47، قم، اسراء، چاپ اول،

1380 مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، تهران و قم: صدرا،

1368 بنگريد: الف. همو، حكمت‏ها و اندرزها، ص. 3 ب. همو، امدادها و غيبى در زندگى بشر، ص. 86

بنگريد: الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولين همايش بين المللى «نقش دين دربهداشت روان»، ج 1، ص 28 و 187- 153، قم، معارف، چاپ اول،. 1382 ب. همان، ج 2، ص. 27 ج. پت كورى، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه عزيزالله صوفى سياوش.

بنگريد: الف. ويليام جيمز، دين و روان، ترجمه مهدى قائنى و… ب. شهيد مطهرى، يادداشت‏ها، ج 4، ص 196، قم و تهران، صدرا، چاپ دوم،

1382 بنگريد: الف. همان، ص 158 و. 159 ب. همان، ج 7، ص 15-. 19 ج. همو، امدادهاى غيبى در زندگى بشر، ص 39، قم: صدرا، چاپ هفتم،

1374 مجموعه مقالات اولين همايش دين در بهداشت روان، ص 167، قم، نويد اسلام، چاپ اول،

1377 همان.

بنگريد: شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص. 122

بنگريد: مجموعه مقالات اولين همايش نقش دين در بهداشت روان، ص 165، قم، نويد اسلام، چاپ اول،

1377 شهيد مطهرى، حكمت‏ها و اندرزها، ص

47 همو، يادداشتها، ج 4، ص 123 و 158-

159 همان، ص

154 بنگريد: الف. ويليام جيمز، دين و ران، ترجمه مهدى قائنى. ب. شهيد مطهرى، همان، ص

169 مجموعه مقالات اولين همايش نقش دين در بهداشت روان، ص 167

1777-

196 آلستون، م. يينگر، م. لگنهاوزن، دين و چشم‏اندازهاى نو، ترجمه غلامحسين توكلى، ص. 162 /پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.