وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

چرايي مرگ از نظر قرآن

0

چرايي مرگ از نظر قرآن

چرايى مرگ( چرا انسان ها بايد روزى بميرند؟)

 

 چرا انسان ها بايد روزى بميرند؟

 

اولاً: قرآن مجيد، قانون مرگ را کلّى و همگانى مى داند. اين معنا از آياتى چند استفاده مى شود؛ مانند:

1. «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ » [52]؛

«هر نفسى مرگ را مى چشد».

عمر طولانى امکان پذير است، امّا مرگ براى همه قطعى است.

2. «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ. کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ » [53]؛

«اى پيامبر ما براى هيچ کس پيش از تو عمر ابد قرار نداديم. آيا با آن که تو خواهى مرد ديگران زنده خواهند ماند؟ هر نَفْسى مرگ را مى چشد».

ثانياً: اين قانون راجع به اين دنيا است، در حالى که در نگاه کلى دين، بقاء و هميشگى بودن مطرح است:

نبى مکرم اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «مَا خُلِقْتُمْ لِلْفَنَاءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ وَ إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دار إِلَى دَار» [54]؛ «خداوند، شما را براى فناء ونابودى خلق نکرده؛ بلکه شما را آفريده که هميشه بمانيد، بله؛ هنگام مرگ، از اين منزل به منزل ديگرى منتقل مى شويد».

پس معلوم مى شود که اصل خلقت ما براى مردن و يا نابود شدن نبوده، بلکه به جهت هميشه ماندن بوده؛ ولکن مدتى را در منزلى متوقفيم، تا آزمايش شويم توجّه کنيد:

خداوند تبارک و تعالى مى فرمايد:

«تَبارَکَ الَّذى بِيَدِهِ المُلُکُ وَ هُوَ عَلى کُلِ شَى ءٍ قَديرٌ. اَلّذى خَلَقَ الْموتَ وَ الْحَيوةَ لِيَبْلُوَکُم اَيُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً » [55]؛

«خداست آن کسى که هم مرگ را آفريد و هم زندگى را. اين دو را آفريد براى اينکه شما را بيازمايد که چه کسى نيک عمل تر است».

در احاديث ما هست که امام فرمود: قرآن نگفت «لِيَبلُوَکُم اَيُّکُم اَکثَرُ عَمَلاً» چه کسى بيشتر عمل کند، فرمود: «لِيَبْلُوَکُمْ اَيُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً » يعنى چه کسى عملش صواب تر باشد. [56]

آيه اين طور مى فرمايد که: زندگى و مردن را براى اين خلق کرد که مقدمه اى باشد که شما به سوى حسن عمل سوق داده شويد؛ هر دوى اينها براى حسن عمل لازم است، هر دو مقدمه حسن عمل اند. نفرمود: «خَلَقَ الْحَيوةَ لِيَبْلُوَکُم اَيُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً» شما را زنده کرد و به شما زندگى داد تا به سوى حسن عمل سوق داده شويد، فرمود زندگى و مردن را با هم آفريد تا شما به حسن عمل سوق داده شويد و همين طور هم هست.

 نتيجه

زندگى شرط حسن عمل است و تا انسان خلق نشود، حسن عمل معنى ندارد. و اگر مردن هم نبود، انگيزه حسن عمل کم بود؛ يعنى خود همين مردن و اينکه انسان مى داند مى ميرد، يک عامل بزرگى است براى اينکه به سوى حسن عمل سوق داده شود. آيا واقعاً اگر انسان مى دانست در اين دنيا مخلّد است و اصلاً مردنى در کار نيست، آيا به آسانى به سوى حسن عمل مى رفت؟

اگر انسان بداند که در هيچ شرايطى در اين دنيا نمى ميرد و همين زندگى اش ادامه دارد بر شرارتش صد برابر افزوده مى شود. پس اين آيه براى «موت» خاصيت و اثر و فايده قائل شده است، که همين است که بشر را به سوى حسن عمل سوق مى دهد.

 

[52]. آل عمران 3، 185.
[53]. انبياء 21، آيات 34 و 35.
[54]. بحارالأنوار، 58ـ 78 تذييل و تفصيل في بيان أقوال الحکماء.
[55]. ملک 67، آيات 1 و 2.
[56]. اصول کافى، ج 2، ص 13، ح 4.

 

منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، فرجام شناسی/ مؤلف محمدرضا كاشفى

حتما بخوانيد

ویژه نامه اعتقادات و پاسخ به شبهات

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.