وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

نقد 5 اصل جهان بینی مادی/درس چهاردهم عقاید آیت الله مصباح یزدی

بهترين شواهد بر وجود روح مجرد، رؤياهاى صادقانه و بسيارى از كارهاى مرتاضان و نيز معجزات و كرامات انبياء و اولياء خدا (عليهم الصلوة و السلام) است. به هر حال، براهينى كه بر وجود خداى متعال و جسمانى نبودن او اقامه شده براى ابطال اين اصل، كفايت مى‌كند.

0

نقد 5 اصل جهان بینی مادی/درس چهاردهم عقاید آیت الله مصباح یزدی

فهرست این نوشتار:

اصول جهان بينى مادى

براى جهان بينى مادّى مى‌توان اصولى را بدين شرح در نظر گرفت:

نخست آنكه هستى، مساوى با مادّه و ماديّات است و چيزى را مى‌توان موجود دانست كه يا مادّه و داراى حجم و امتدادات سه گانه (طول و عرض و ضخامت) باشد، يا از خواص مادّه به شمار آيد و به تَبع خود ماده، داراى كميّت و قابل انقسام باشد. براساس همين اصل، وجود خدا به عنوان يك موجود غيرمادّى و فوق طبيعى، انكار مى‌گردد.

دوم آنكه مادّه، ازلى و ابدى و ناآفريدنى است و احتياج به هيچ علتى ندارد، و طبق اصطلاح فلسفى ما «واجب الوجود» است.

سوم آنكه براى جهان، هدف و علت غائى نمى‌توان قائل شد زيرا فاعلِ با شعور و اراده‌اى ندارد كه بتوان هدفى را به او نسبت داد.

چهارم آنكه پديده هاى جهان (نه اصل مادّه) در اثر انتقال ذرات مادّه و تأثير آنها بر يكديگر، پديد مى‌آيند و از اينروى مى‌توان پديده هاى قبلى را نوعى شرط و علت اِعدادى براى پديده هاى بعدى دانست و حداكثر مى‌توان نوعى فاعليّت طبيعى را در ميان ماديّات پذيرفت و مثلاً درخت را فاعل طبيعى براى ميوه به حساب آورد يا پديده هاى فيزيكى و شيميائى را به عاملهاى آنها نسبت داد ولى هيچ پديده‌اى احتياج به فاعل الهى و هستى بخش ندارد.

اصل پنجمى را نيز مى‌توان بر اصول ياد شده افزود كه مربوط به شناخت‌شناسى است و از يك نظر، تقدّم بر ساير اصول دارد و آن اينست: تنها‌شناختى اعتبار دارد كه برخاسته از تجربه حسّى باشد، و چون تجارب حسّى، تنها وجود مادّه و ماديّات را اثبات مى‌كند و وجود هيچ چيز ديگرى قابل قبول نخواهد بود.

اما نادرستى اين اصل، در درس سابق آشكار شد1 و ديگر احتياج به نقد مجرد ندارد، از اينروى به بررسى ساير اصول مى‌پردازيم:

بررسى اصل اول

اين اصل كه اساسى ترين اصل در جهان بينى مادّى به شمار مى‌رود چيزى جز ادّعادى گزاف و بى دليل نيست و هيچچونه برهانى بر نفى ماوراء طبيعت نمى‌توان اقامه كرد مخصوصاً براساس معرفت‌شناسى ماترياليستى كه بر اصالت حسّ و تجربه، استوار است. زيرا روشن است كه هيچ تجربه حسّى نمى‌توان در ماوراء قلمرو خودش كه مادّه و ماديّات مى‌باشد سخنى بگويد و چيزى را اثبات يا نفى كند، و حداكثر چيزى كه براساس منطقِ حسّ گرايى مى‌توان اظهار داشت اينست كه بر طبق آن نمى‌توان وجود ماوراءطبيعت را اثبات كرد، پس دست كم بايد احتمال وجود آن را بپذيرند.

و قبلا اشاره كرديم كه انسان، بسيارى از امور غيرمادّى را كه داراى ويژگيهاى مادّه و خواص مادّه نيستند و از جمله خود روح را با علم حضورى، درك مى‌كند، و نيز براهين عقلى زيادى بر وجود امور مجرد، اقامه شده كه در كتب فلسفى، مضبوط است و از بهترين شواهد بر وجود روح مجرد، رؤياهاى صادقانه و بسيارى از كارهاى مرتاضان و نيز معجزات و كرامات انبياء و اولياء خدا (عليهم الصلوة و السلام) است. به هر حال، براهينى كه بر وجود خداى متعال و جسمانى نبودن او اقامه شده براى ابطال اين اصل، كفايت مى‌كند.

بررسى اصل دوم

در اين اصل بر ازلى و ابدى بودن مادّه، تأكيد و سپس نتيجه گيرى شده كه مادّه، ناآفريدنى است.

ولى اولا ازلى و ابدى بودن مادّه، براساس دلايل علمى و تجربى، قابل اثبات نيست، زيرا بُرد تجربه، محدود است و هيچ تجربه‌اى نمى‌تواند بى نهايت بودن جهان را از نظر زمان يا مكان، اثبات كند.

و ثانياً فرض ازلى بودن مادّه، مستلزم بى نيازى آن از آفريننده نيست چنانكه فرض يك حركت مكانيكىِ ازلى، مستلزم فرض نيروى محرك ازلى است نه بى نيازى آن از نيروى محرّك.

افزون بر اين، ناآفريدنى بودن مادّه به معناى واجب الوجود بودنِ آن است و در درس هشتم اثبات كرديم كه محال است ماده، واجب الوجود باشد.

 

بررسى اصل سوم

اصل سوم، انكار هدفمندى جهان است كه نتيجه طبيعىِ انكار آفريدگار مى‌باشد و طبعاً با اثبات وجود خداى حكيم، اين اصل هم ابطال مى‌شود. علاوه بر اين، جاى اين سؤال هست كه چگونه هر انسان عاقلى با مشاهده نظام شگفت انچيز جهان و هماهنگى پديده هاى آن و فوايد و مصالح بيشمارى كه بر آنها مترتّب مى‌شود، پى به هدفمندى جهان نمى‌برد؟!

 

بررسى اصل چهارم

چهارمين اصلِ جهان بينى مادّى، منحصر دانستن عليّت در روابط مادّى پديده هاست كه اشكالات زيادى بر آن، وارد مى‌شود و مهمترين آنها از اين قرار است:

نخست: آنكه طبق اين اصل نبايد هيچ‌گاه موجود جديدى در جهان بوجود بيايد در صورتى كه ما همواره شاهد پيدايش موجودات نوينى به خصوص در عالم حيوانات و انسان هستيم كه مهمترين آنها حيات و شعور و عواطف و احساسات و فكر و ابتكار و اراده است.

ماترياليستها مى‌گويند: اين پديده ها هم چيزى جز خواصّ مادّه نيستند!

در جواب مى‌گوييم: اولا ويژگى تفكيك ناپذير مادّه و ماديّات، امتداد و قسمت پذيرى است و اين ويژگى در پديده هاى ياد شده، يافت نمى‌شود.

ثانياً اين پديده ها را كه بنام «خواصّ مادّه» مى‌ناميد شك در مادّه بى جان، موجود نبوده است، و به ديگر سخن: زمانى مادّه، فاقد اين خواصّ بوده و بعد، واجد آنها شده است، پس پديد آمدن اين موجوداتى كه به نام خواصّ مادّه ناميده مى‌شود نياز به پديدآورنده‌اى دارد كه آنها را در مادّه بوجود آورد، و اين همان علت ايجادى و هستى بخش است.

يكى ديگر از اشكالات مهم اين قول آنست كه براساس آن بايد همه پديده هاى جهان، جبرى باشد زيرا در تأثير و تأثّرات مادّه، جايى براى اختيار و انتخاب، وجود ندارد. و انكار اختيار، علاوه بر اينكه خلاف بداهت و وجدان است مستلزم انكار هرچونه مسئوليت و هرچونه ارزش اخلاقى و معنوى است و ناگفته پيدا است كه انكار مسئوليت و ارزشها چه پيامدهايى را براى زندگى انسانى خواهد داشت.

و سرانجام، با توجه به اينكه مادّه نمى‌تواند واجب الوجود باشد ـ چنانكه قبلا به اثبات رسيد ـ بايد علتى را براى وجود آن در نظر گرفت، و چنين علتى از قبيل علل طبيعى و اِعدادى نخواهد بود زيرا اين گونه ارتباطات و همبستگيها تنها در ميان ماديّات با يكديگر تصوّر مى‌شود اما كل مادّه نمى‌تواند چنين رابطه‌اى را با علت خودش داشته باشد. پس علتى كه مادّه را بوجود آورده است علتى ايجادى و ماوراء مادّى مى‌باشد.

منبع:هدانابرگرفته از کتاب آموزش عقایدعلامه مصباح یزدی

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.