وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

مقام برزخيّت كبري نبي‌ اکرم (ص)

0

مقام برزخيّت كبري نبي‌ اکرم (ص)

 

استاد اصغر طاهرزاده

 

{بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءَهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ}[1]

عموم مردم از اين‌كه انساني به عنوان پيامبر حامل نواميس عالم هستي باشد در تعجب‌اند، و كافران مي‌گويند: آن چيز عجيبي است.

علت آن‌كه كافر و غير كافر از وجود پيامبر(ص) تعجب مي‌كنند عبارت است از:

الف: نشناختن خدا « وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ ….»[2]

ب: جايگاه نبي‌الله و مقام برزخيت كبري آن حضرت را نشناختند.

ج: جايگاه و وسعت انسان را كه تا كجاها مي‌تواند وسعت يابد، را نشناختند.

اگر جايگاه نبي‌الله(ص) و منذر را مي‌شناخنتند برايشان عجيب نبود كه بايد به تعادل‌آمدن انسان، انساني كه در اوج تعادل است در منظر بشر قرار گيرد و بشر را متذكر تعادل واقعي خود نمايد وگرنه دچار يك سرگرداني و نيهيليسم بي‌كاراكتر مي‌شود.

مقام جامعيت يا برزخيّت كبري نبي‌الله(ص)

1- هر يك از موجودات صراطى خاص و هدايتى مخصوص به خود دارند و لذا رسول خدا(ص) فرمود: «وَ الطُّرُقُ إلى اللّه بِعَدَدِ انْفاسِ الْخلايِق.[3] و چون در هر تعيّن و انانيّت، حجابى است ظلمانى و در هر وجود و انّيّت، حجابى است نورانى، و انسان از آن جهت كه مجمع تعيّنات و جامع وجودات است، محجوب‌ترين موجودات است از حق تعالى. و شايد اشاره به اين معنى باشد آيه كريمه «‏ثُمَّ رَدَدْناهُ اسْفَلَ سافِلين»[4] و از اين جهت، صراط انسانى طولانى‏تر و ظلمانى‏تر صراط‌ها است.

و چون «ربّ» انسان حضرت اسم اللّه اعظم است، كه ظاهر و باطن و اول و آخر و رحمت و قهر و بالاخره اسماء متقابله نسبت به او على السّواء است، از براى خود انسان در منتهاى سير بايد مقام برزخيّت كبرى حاصل شود، و از اين جهت صراط او ادقّ از همه صراط‌ها است.[5]

پس بايد انساني كه در مقام تعيّن برزخيّت كبري است همواره مدّ نظر انسان‌ها باشد تا بتوانند از جنبة انحراف به بعضي از اسماء و غفلت از بعضي ديگر مصون باشند. ممكن است انسان از حجاب غلو يا كثرت خارج شده باشد ولي اين رسيدن به برزخيّت و تعادل كبري نيست و به همين جهت معصوم مي‌فرمايد: « نَحْنُ آلُ محمدٍ، اَلنَّمَطُ الاوسطُ الَّذي لا يُدْرِكُنا الغالي و لا يَسْبِقُنا التالي».[6]

2- «تقويم» انسان در اعلى علّييّنِ جميع اسمائى است، و به همين جهت تا «اسفل سافلين» مردود شده و «صراط» او از «اسفل سافلين» شروع و به «اعلا علّيّين» ختم شود. و اين صراط آنهايى است كه حق تعالى به آنها انعام فرموده به نعمت مطلقه، كه آن نعمتِ كمالِ جمعِ اسمائى است كه بالاترين نعمت‌هاى الهيّه است. و صراط‌هاى ديگر، چه صراط سعداء و «منعم عليهم» باشد و چه صراط‌هاى اشقياء باشد، به قدر نقصان از فيضِ نعمتِ مطلق، داخل در يكى از دو طرف افراط و تفريط خواهد بود. پس صراط انسان كامل فقط صراط «منعم عليهم» به قول مطلق است. و اين صراط بالاصاله مختص به ذات مقدّس نبىّ ختمى است، و براى ديگر اولياء و انبياء بالتبعيّه ثابت است.[7]

3– انسان كامل چون مظهر جميع اسماء و صفات، و مربوب حق تعالى به اسم جامع است، هيچ‌يك از اسماء را در آن غلبة تصرف نيست، و داراى مقام وسطيت و برزخيّت كبرى است و سيرش بر طريقه مستقيمة وسطية اسمِ جامع است. و ساير اَكوان هريك اسمى از اسماءِ محيطه يا غير محيطه در آن‌ها متصرف است و مظهر همان اسم هستند، و بَدْء و عود آن‌ها به همان اسم است، و اسم مقابل آن در بطون است و متصرف آن نيست، پس، حق تعالى به مقام اسم جامع و رب الانسان بر صراط مستقيم است، چنانچه فرمايد: «إنّ ربّى عَلى صِراطٍ مستقيم».[8] يعنى مقام وسطيت و جامعيت بدون فضل صفتى بر صفتى و ظهور اسمى دون اسمى. و مربوب آن ذات مقدس بدين مقام نيز بر صراط مستقيم است، بدون تفاضل مقامى از مقامى و شأنى از شأنى، و تقاضاي «اهْدِنا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» تقاضاي صراطى است كه ربّ الانسان الكامل بر آن است – آن بر وجه ظاهريت و ربوبيت، و اين بر وجه مظهريت و مربوبيت – و ديگر موجودات و سائرين إلى اللّه هيچ‌يك بر صراط مستقيم نيستند، بلكه اعوجاج دارند، يا به جانب لطف و جمال، يا به طرف قهر و جلال. و مؤمنين چون تابع انسان كامل هستند در سير، قدم خود را جاى قدم او گذارند و به نورِ هدايت و مصباحِ معرفت او سير كنند و تسليم ذات مقدس انسان كامل هستند و از پيش خود قدمى برندارند و عقل خود را در كيفيت سير معنوى إلى اللّه دخالت ندهند، از اين جهت؛ صراط آن‌ها نيز مستقيم و حشر آن‌ها با انسان كامل و وصول آن‌ها به تبع وصول انسان كامل است، به شرط آن‌كه قلوب صافيه خود را از تصرفات شياطين و انيّت و انانيّت حفظ كنند، و يكسره خود را در سير، تسليم انسان كامل و مقام خاتميت كنند.[9]

«والسلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته»

1- سوره ق آيه 2

2 – سوره انعام آيه 91

3 – جامع‌الاسرار و منبع‌الانوار ص 8 و 95 و 121

4 – سوره تين آيه 5

5 – آداب الصلواة امام خميني«رحمة‌الله‌عليه» ص289

6 – كافي ج1 ص 136

7 – آداب الصلواة ص 293

8 – سوره هود آيه 56

9 – چهل حديث امام خميني«رحمة‌الله‌عليه» ص 531

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.