وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

شناخت خدا / درس پنجم کتاب عقاید آیت الله مصباح یزدی

0

شناخت خدا / درس پنجم کتاب عقاید آیت الله مصباح یزدی

فهرست این نوشتار:

 

درس پنجم , شناخت خدا

 

مقدّمه

 

دانستيم كه اساس دين را اعتقاد به وجود خداى جهان آفرين، تشكيل مى‌دهد و فرق اصلى بين جهان بينى الهى و جهان بينى مادى نيز وجود و عدم همين اعتقاد است.

بنابراين، نخستين مسأله‌اى كه براى جوينده حقيقت، مطرح مى‌شود و بايد پيش از هر چيز پاسخ صحيح آن را بدست بياورد اينست كه آيا خدايى وجود دارد يا نه. و براى بدست آوردن پاسخ اين سؤال همانگونه كه در درس قبل بيان شد بايد عقل خود را بكار بگيرد تا به نتيجه قطعى برسد، خواه نتيجه‌اى مثبت باشد و خواه منفى.

در صورت مثبت بودن نتيجه، نوبت به بررسى مسائل فرعى آن (وحدت و عدل و ساير صفات الهى) مى‌رسد، و به فرض منفى بودنِ نتيجه، جهان بينى مادى تثبيت مى‌شود و ديگر نيازى به بررسى ساير مسائل مربوط به دين نخواهد بود.

 

شناخت حضورى و حصولى

 

در مورد خداى متعال، دو نوع شناخت، تصور مى‌شود: يكى شناخت حضورى، و ديگرى شناخت حصولى.منظور از شناخت حضورى نسبت به خدا اينست كه انسان بدون وساطت مفاهيم ذهنى، با نوعى شهود درونى و قلبى با خدا آشنا شود.بديهى است كه اگر كسى شهود آگاهانه نسبت به خداى متعال داشته باشد آنگونه كه عارفان بلند مرتبه ادعا كرده‌اند نيازى به استدلال و برهان عقلى نخواهد داشت. اما همچنانكه قبلا اشاره شد چنين علم حضورى و شهودى براى افراد عادى1، پس از خودسازى و پيمودن مراحل سير و سلوك عرفانى، امكان پذير است. و اما مراتب ضعيف آن هر چند در افراد عادى هم وجود داشته باشد چون توأم با آگاهى نيست براى بدست آوردن جهان بينى آگاهانه، كفايت نمى‌كند.

 

و منظور از شناخت حصولى اينست كه انسان بوسيله مفاهيمى كلى از قبيل «آفريننده، بى نياز، همه دان، و همه توان و…»‌شناختى ذهنى و به يك معنى «غايبانه» نسبت به خداى متعال پيدا كند و همين اندازه معتقد شود كه چنين موجودى وجود دارد «آن كسى كه جهان را آفريده است و…» سپس شناختهاى حصولى ديگرى را به آنها ضميمه كند تا به يك سيستم اعتقادى هماهنگ (جهان بينى) دست يابد.

 

آنچه مستقيماً از كاوشهاى عقلى و براهين فلسفى بدست مى‌آيد همين شناخت حصولى است ولى هنگامى كه چنين‌شناختى حاصل شد انسان مى‌تواند درصدد دستيابى به شناخت حضورى آگاهانه نيز برآيد.

 

شناخت فطرى

 

در بسيارى از سخنان پيشوايان دينى و عارفان و حكيمان، به اين عبارت برمى خوريم كه «خداشناسى، فطرى است» يا «انسان، بالفطره خداشناس است». براى اينكه معناى صحيح اين عبارت را دريابيم بايد توضيحى پيرامون واژه فطرت بدهيم:

 

فطرت، واژه‌اى عربى و به معناى «نوع آفرينش» است و امورى را مى‌توان «فطرى» (= منسوب به فطرت) دانست كه آفرينش موجودى اقتضاى آنها را داشته باشد، و از اينروى مى‌توان سه ويژگى را براى آنها در نظر گرفت:

 

1- فطريّات هر نوعى از موجودات در همه افراد آن نوع، يافت مى‌شود هر چند كيفيت آنهااز نظر ضعف و شدت، متفاوت باشد.

 

2- امور فطرى، همواره در طول تاريخ، ثابت است و چنان نيست كه فطرت موجودى در برهه‌اى از تاريخ، اقتضاء خاصى داشته باشد و در برهه ديگر، اقتضائى ديگر1.

3- امور فطرى از آن حيثيت كه فطرى و مقتضاى آفرينش موجودى است نيازى به تعليم و تعلم ندارد هر چند تقويت يا جهت دادن به آنها نيازمند به آموزش باشد.

فطريات انسان را مى‌توان به دو دسته تقسيم كرد:

 

الف- شناختهاى فطرى كه هر انسانى بدون نياز به آموزش، از آنها برخوردار است.

ب- ميلها و گرايشهاى فطرى كه مقتضاى آفرينش هر فردى است.

 

بنابراين، اگر نوعى شناخت خدا براى هر فردى ثابت باشد كه نيازى به آموزش و فراگيرى نداشته باشد مى‌توان آن را «خداشناسى فطرى» ناميد. و اگر نوعى گرايش بسوى خدا و پرستش او در هر انسانى يافت شود مى‌توان آن را «خداپرستى فطرى» ناميد.

 

در درس دوم اشاره كرديم كه بسيارى از صاحبنظران، گرايش به دين و خدا را از ويژگيهاى روانى انسان دانسته و آن را «حس مذهبى» يا «عاطفه دينى» ناميده اند.

اكنون مى‌افزاييم كه شناخت خدا نيز مقتضاى فطرت انسان، دانسته شده است. اما همچنانكه فطرت خداپرستى، يك گرايش آگاهانه نيست فطرت خداشناسى نيز‌شناختى آگاهانه نمى‌باشد. بگونه‌اى كه افراد عادى را از تلاش عقلانى براى شناختن خداى متعال، بى نياز كند.

 

ولى اين نكته را نبايد فراموش كرد كه چون هر فردى دست كم از مرتبه ضعيفى از شناخت حضورى فطرى برخوردار است مى‌تواند با اندكى فكر و استدلال، وجود خدا را بپذيرد و تدريجاً شناخت شهودى ناآگاهانه‌اش را تقويت كند و به مراتبى از آگاهى برساند.

 

حاصل آنكه: فطرى بودن شناخت خدا بدين معنى است كه دل انسان، با خدا آشناست و در ژرفاى روح وى مايه‌اى براى شناخت آگاهانه خدا وجود دارد كه قابل رشد و شكوفايى است. اما اين مايه فطرى در افراد عادى بگونه‌اى نيست كه ايشان را بكلى بى نياز از انديشيدن و استدلال عقلى كند.

منبع:هدانابرگرفته ازآموزش عقایدعلامه مصباح یزدی

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.