وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

حضرت فاطمه سلام الله عليها و نقش مادري

0

حضرت فاطمه سلام الله عليها و نقش مادري

هر چند لحظه لحظه زندگى پربار و نقشآفرين حضرت فاطمه(س) درخشان و نورانى است, ليكن نقش تربيتى ـ آموزشى آن حضرت در طول زندگى كوتاه و پرثمرش از درخشانى خاص برخوردار است. او كه خود پرورش يافته رسول خدا(ص) بود, فرزندانى به جامعه بشرى تقديم كرد كه هر يك مانند چراغى فروزان, فرا راه انسانيت پرتوافشانى كردند, و اكنون نيز جهان از پرتو آخرين فرزند دلبندش يعنى آخرين چراغ هدايت و امامت, حضرت مهدى(عج) روشن بوده, خاص و عام از هر مكتب و مسلكى, ناخودآگاه از فيض وجودش بهره مى برند. از اين رو, در حد توان خود به بررسى نقش مادرى آن حضرت مى پردازيم. اميد آنكه بتوانيم ايشان راالگوى خود در تمام ابعاد زندگى, بخصوص جنبه تربيتى قرار دهيم و از اين راه, جامعه اى سالم بر اساس اسلام ناب محمدى(ص) پى ريزى كنيم و بر جوامع ديگر, الگو و نمونه باشيم.

 

در اين راستا, ابتدا جايگاه تربيت از ديدگاه قرآن را مورد بررسى قرار مى دهيم.

 

در قرآن واژه ((رب)) و مشتقات آن كه به معناى تربيت است, بسيار به چشم مى خورد و در حدود 960 مورد به كار رفته است. رب به معنى مربى و معلم يكى از اسمإ حسناى حق تعالى است و آنجا كه از اين كلمه استفاده شده, بيشتر نقش تربيتى و تكامل بخشى خداوند نسبت به موجودات جهان مورد نظر بوده است. همان گونه كه مادر, كودك خود را تحت تربيت قرار داده و در تمام لحظات مراقب فرزند است و بر خوراك, پوشاك, بهداشت, اخلاق, تحصيل… او نظارت دارد, و از تربيت شونده خود غفلت نمى ورزد, خداوند حكيم نيز بگونه اى دقيقتر و كاملتر تمام موجودات هستى را زير نظر دارد و آنها را به رشد و كمالى كه لايق آن هستند, هدايت مى كند چنانكه مى خوانيم:

 

((قال ربناالذى اعطى كل شى خلقه ثم هدى))(1)

 

كار خدا آن گونه نيست كه موجودى را خلق و سپس او را به حال خود رها سازد, همچون كوزه گر كه چون از ساختن كوزه اى فارغ شد, دنبال ديگرى رود و از حال و كوزه اول غافل شود و يا بنا و نجار. خداى تعالى هم خالق است, هم مربى و هم معلم.

 

نقش تربيتى مادر

 

با توجه به مطالبى كه گذشت, معلوم مى شود كه نقش مادر, پرتويى از نقش خداست. قلب مهربان وپرعطوفت مادر, تجلى رحمت و رإفت خداست; گويى خداى تعالى قطره اى از درياى بيكران محبت و عشق را در قلب مادر قرار داده است. ابراز تربيت در مرحله اول, عطوفت و مهر و سوزوگداز است و تنها مادر, اين ابراز كامل و نقش آفرين را در وجود خود دارد.

 

تربيت صحيح آن است كه تمام خواسته هاى مادى و معنوى انسان بطور شايسته برآورده شود و استعدادهايش به شكوفايى برسد. يك مربى لايق كسى است كه در پرورش جسم و جان, تعادل برقرار كند, زيرا غفلت از يكى و پرداختن به ديگرى نقص و كاستى است. جامعه اى به اوج عظمت و سعادت مى رسد كه افرادش لايق و شايسته باشند و ابعاد شخصيت آنان بطور متعادل پرورش يافته باشد.

 

بر اساس قانون وراثت كه قابل قبول متخصصين و صاحب نظران است, بسيارى از صفات, حالات و خلقيات مادر به فرزند انتقال يافته و در منش و رفتار و سرنوشت او اثر تعيين كننده دارد.

 

فرزند در شكم مادر, عصاره اى از صفات و خصوصيات مجموعه مادر, پدر و اجداد است. اگر تمام عوامل سازنده شخصيت كودك, مطلوب باشد, وى در شكم مادر سعادتمند است و اگر همه يا برخى از آن عوامل نامطلوب و نامناسب باشد, بچه در شكم مادر, بدبخت است. اين حقيقت ارتباطى به جبر ندارد.

 

در قرآن, زن به مثابه كشتزار انسانيت معرفى شده و رحم او محل پرورش نسلها دانسته شده است.(2) همچنان كه آب, خاك, نور, گرما و آفتها در سرنوشت دانه اثر مستقيم دارد, خلقيات مادر و پدر و اجداد نيز در جنين اثر مى گذارد. هر چند وراثت در شكل گيرى شخصيت فرد, نقش موثرى دارد, ليكن تإثير تربيت آن چنان قوى است كه مى تواند آثار وراثت را نيز دگرگون سازد. امام محمد باقر(ع) بگونه اى زيبا قابليت دگرگونى بعضى از صفات موروثى كودك در رحم مادر را چنين بيان مى فرمايد:

 

خداى تعالى به دو فرشته حافظ ساختار كودك در رحم مادر وحى مى كند كه قضا و قدر مرا در باره كودك ثبت كنيد و براى من شرط بدإ (قابل تغيير) قرار بدهيد. (يعنى چنين نيست كه صفات ثبت شده, قطعى و تغيير ناپذير باشد, بلكه در شرايط خاصى قابل دگرگونى است.) فرشتگان مى گويند: چه بنگاريم؟ خداوند مى فرمايد: سر بر داريد و پيشانى مادر را ببوسيد. آن گاه در پيشانى مادر, لوحى تماشا مى كنند كه صورت, قيافه, عمر, عهد و پيمان معنوى, سعادت, شقاوت و كليه شوون كودك در آن نقش بسته است. آنها آنچه را كه در لوح ثبت شده است, مى نويسند و قيد مى كنند كه قابل تغيير است.(3)

 

حضرت صديقه كبرى(س) در ابعاد مختلف تربيتى و پرورشى, نمونه كامل يك مادر لايق و كارآمد است. آن حضرت در ژرفناى روح كودكان خود نفوذ كرد و مبانى اخلاقى, تربيتى و انسانى آنان را محكم نمود. بعضى از ثمره هاى چنين نقش تربيتى در حماسه جاودانه عاشورا تجلى كرد. امام حسين(ع) در صحنه كربلا در حالى كه با انبوه دشمن, از شدت تشنگى, به خون غلطيدن بهترين خلق خدا و اسارت زنان و كودكان اهل بيت پيامبر(ص) روبه رو بود, به چگونه زيستن و چگونه رفتن اشاره مى فرمايد و كرامت, بزرگ منشى و صلابت خويش را مديون دامان پاك مادر و نقش تربيتى آن حضرت مى داند.

 

نخستين نغمه توحيد

 

چون كودك از عالم رحم به دنيا ديده گشود و زندگى نوينى را آغاز كرد, مستحب است در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفته شود. فلسفه اين عمل در روايات اسلامى حفظ كودك از آفات شيطانى, انس او با پروردگار خويش و ثبت آواى توحيد در جانش بيان شده است. شايد گفته شود, كودكى كه تازه به دنيا آمده, از اذان و اقامه چه مى فهمد؟ جواب آن است كه در مغز كودك نقاط مخصوصى هست كه از صوت و كلام تإثير مى پذيرد, گويى مغز او چون نوارى است كه هر چه به او بدهند, در خود نگه مى دارد. كودك در بزرگى چون آن كلمات را مى شنود, برايش آشناست.

 

وقتى كه پزشكان, مغز كودك ژاپنى را زير عمل جراحى قرار دادند, اثر موسيقى آلمانى را در آن مشاهده كردند. بعد معلوم شد كه در جنگ جهانى, سربازان آلمانى در اردوگاههاى خود موسيقى مى نواخته اند و آن موسيقى در مغز او اثر گذاشته است.

 

حضرت فاطمه(س) چون فرزندانش متولد مى شدند, آنها را نزد پيامبر(ص) مى برد تا رسول خدا(ص) در گوش راست آنها اذان و در گوش چپشان اقامه بگويند. اسمإبنت عميس مى گويد: چون امام حسن(ع) تولد يافت, رسول خدا(ص) به خانه حضرت فاطمه(س) آمد و فرمود: فرزندم را بياوريد. من او را كه در قنداقه اى زرد رنگ پيچيده شده بود, خدمتش بردم. آن حضرت فرمود: بچه را در پارچه زرد نپوشانيد, او را در پارچه سفيد بپوشانيد. من قنداقه امام حسن(ع) را عوض كردم. سپس پيامبر(ص) در گوش راست و چپ او به ترتيب اذان و اقامه گفت.(4)

 

عقيقه يا بيمه سلامتى عمر

 

يكى از نيازمنديهاى كودك, احساس امنيت است. كودك مى خواهد سلامت او تضمين و آرامش او تإمين باشد. او از خطرات بشدت مى هراسد و به يك قدرت نيرومندترى دل مى بندد تا مدافع او باشد. حضرت زهرا(س) از دو راه اين نياز كودكان را تإمين مى كرد:

 

1ـ عقيقه

 

2ـ مراقبت و محافظت فرزندان از خطرات

 

آن حضرت چون فرزندش متولد مى شد, گوسفندى برايش عقيقه مى كرد و مقدارى از گوشت آن را براى قابله و بقيه را براى همسايگان و خويشان مى فرستاد و آنها را خوشحال مى ساخت. سپس روز هفتم ميلاد, موى سر كودك را مى تراشيد و برابر آن نقره صدقه مى داد.(5)

 

ايشان براى ايجاد امنيت در قلب فرزندان, نهايت تلاش خود را به كار مى گرفت تا از اين جهت كمبودى نداشته باشند و در خانه و اجتماع با آرامش زندگى كنند.

 

روزى پيامبر(ص) وارد خانه حضرت زهرا(س) شد و دختر گرامى خود را در پشت در, ناراحت و مضطرب ديد. آن حضرت پرسيد: چرا اينجا ايستاده اى؟ فرمود: فرزندانم از صبح بيرون رفته و هنوز برنگشته اند. رسول خدا(ص) خود به دنبال آنان روانه شد. چون به غار جبل رسيد, آنها را سالم در حال بازى ديد. آنها را به دوش گرفته و به خانه آورد.(6)

 

مراسم نامگذارى

 

يكى از حقوقى كه فرزندان به عهده پدر و مادر دارند, انتخاب نام نيكو, بامعنا و زيبا است. برخى نامها كه در بعضى جاها مرسوم است, نه تنها موجب سربلندىصاحب نام نيست, بلكه مايه سرافكندگى او نيز خواهد بود.

 

پدر و مادر بايد در نامگذارى كودك دقت كنند و اسم او را از ميان اسمإ الهى و نامهاى پيامبران و ائمه معصومين(ع) انتخاب كنند كه هم زيبا و هم با معناست.

 

حضرت على عليه السلام فرمود:

 

((حق الولدعلى الوالدإن يحسن اسمه وإن يحسن ادبه و إن يعلمه القرآن))

 

حق فرزند بر پدر و مادر اين است كه نام نيكو برايش انتخاب كنند و او را خوب تربيت كنند و قرآن به او بياموزند.(7)

 

در قرآن مجيد از نامگذارى مريم توسط مادرش (همسر عمران) و يحيى فرزند زكريا و مژده آمدن احمد(ص) به عنوان پيامبر خاتم بعد از حضرت عيسى سخن به ميان آمده است. (8)

 

وقتى كه حضرت فاطمه(س) امام حسن(ع) را به دنيا آورد, به حضرت على(ع) فرمود: نام او را انتخاب كن. امير مومنان(ع) قرمود: من بر رسول پيامبر(ص) سبقت نمى گيرم. سپس او را نزد رسول خدا(ص) بردند: پيامبر(ص) او را بوسيد و فرمود: چه نامى برايش انتخاب كرديد؟ حضرت على(ع) جواب داد: قبل از شما نامى انتخاب نكرديم. پيامبر(ص) فرمود: من بر خداى خويش سبقت نمى گيرم. جبرئيل از طرف خدا نازل شد و پيام تبريك خداوند را به پيامبر(ص) رساند و عرض كرد: خداوند عزوجل امر مى كند كه چون نسبت على(ع) به شما مانند نسبت هارون به موسى است, او را به نام فرزند هارون نام بگذار. پيامبر(ص) فرمود: نام او چه بود؟ جبرئيل جواب داد: شبر. پيامبر(ص) فرمود: زبان من عربى است. جبرئيل عرض كرد: معادل آن در زبان عرب ((حسن)) است.(9)

 

توجه به تغذيه و بهداشت كودك

 

بدن انسان به منظور ادامه حيات و برخوردارى از روحيه شاد و بانشاط, نياز به تغذيه دارد. اگر نسبت به خوراك كودك, دقت كافى به عمل نيايد و ويتامينها و عناصر لازم به اعضاى او نرسد, بدنش دچار كمبود و نقص مى شود و چون جسم ملول و ضعيف گردد, روان نيز نشاط خود را از دست مى دهد. به گفته متخصصين تغذيه, شيرمادر بهترين غذاى كودك است كه در روايات نيز به آن تصريح شده است.

 

((ليس للصبى خير من لبن امه))(10)

 

براى كودك چيزى بهتر از شير مادر نيست.

 

حضرت صديقه طاهره(س) از شيره جان خود به فرزندان عزيزش مى نوشاند. آنان را در دامن پرمهر خود قرار مى داد و با وجود كار و مسووليتهاى زياد, آنها را از شير و آغوش پرمحبتش محروم نمى كرد. كودك در دامان مادر از صداى ضربان قلب او آرامش مى يابد. سلمان مى گويد: روزى دختر پيامبر(ص) را ديدم كه آسياب را مى چرخاند. فرزند كوچكش امام حسن(ع) مى گريست. خواستم كمكى كرده باشم, به ايشان عرض كردم: آسياب كنم يا بچه را ساكت نمايم. آن حضرت فرمود: من به آرام كردن بچه سزاوارترم, شما آسياب كنيد.(11)

 

حضرت زهرا(س) نه تنها تمام تلاش خود را صرف سلامتى و شادابى فرزندانش مى كرد, بلكه گاهى خود گرسنه مى ماند تا فرزندانش تلخى گرسنگى را نچشند. سالى مسلمانان به علت قحطى در تنگناى شديد بودند. حضرت فاطمه(س) امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را نزد پيامبر(ص) برد و عرض كرد: اى رسول خدا(ص) فرزندانم كوچك و كم طاقت هستند و تحمل ندارند. پيامبر اكرم(ص) چون اضطراب حضرت فاطمه(س) را ديد, بشكلى آنان را سيراب كرد و آن حضرت را از نگرانى نجات داد.(12)

 

چشاندن شيرينى محبت

 

كودك بيش از هر چيز به محبت و نوازش نياز دارد و مهرورزى, روح عطشان او را سيراب مى كند. كودك مى خواهد او را دوست بدارند, نوازشش كنند, او را در آغوش بگيرند, اگر صدمه اى ديد با او همراهى كنند, او را ببوسند, حالش را بپرسند, به او دست بدهند. اين خواست طبيعى وى و ركن سازنده روح و جسم اوست. ناگفته نماند كه ابراز محبت بايد در حد متعادل باشد, نه افراط و نه تفريط, چرا كه هر يك به نوبه خود خطرناك و ظلم به كودك و اجتماع است. علاوه بر اين, محبت بايد طبيعى باشد نه مصنوعى. همچنين لازم است كودك آثار محبت را ببيند و لمس كند و جنبه عملى داشته باشد, تا او نيز در برابر محبت, از خود علاقه نشان دهد.

 

حضرت فاطمه(س) در اين جهت نيز گوى سبقت را از همگان ربود. ايشان در محيط خانه و در برخورد با كودكان خود, بيشترين شهد محبت و عطوفت را به آنها چشاند.

 

گرچه تاريخ, نقاط تاريك و مبهمى دارد و نمى تواند چهره واقعى داخل خانه حضرت زهرا(س) را نشان دهد اما از رفتار و گفتار و بزرگوارى فرزندان و برخوردى كه با جدشان پيامبر اكرم(ص) داشتند, بخوبى روشن مى شود كه آنها در محيط خانه از احترام و محبت شايانى برخوردار بوده اند. بچه ها به خود اجازه مى دادند كه حتى بر دوش پيامبر(ص) سوار شوند. جلوه هاى شكوهمند عاشورا, رفتار امام حسين(ع) و زينب كبرى(س) با دشمنان اسلام و صبر و صلابت آنان در برابر ستمگران نشانه آن است كه فرزندان صديقه كبرى(س) از نظر تربيتى و رشد و شخصيت و اعتماد به نفس به حد كمال مطلوب رسيده بودند. سخن حضرت اباعبدالله(ع) كه فرمود: ((هيهات منا الذله)) و خطبه كوبنده حضرت زينب(س) در مجلس ابن زياد و كلام ((ما رإيت الا جميلا)) (چيزى جز زيبايى نديدم.) در برابر سرزنش آنان از كشته شدن برادر و فرزندانش و سخنرانى آتشين آن حضرت در مجلس يزيد, جملگى نشانگر گوشه اى از جلوه هاى تربيتى دامن پرمهر حضرت زهراست.

 

معرفت و انس با معبود

 

يكى از ابعاد فطرت كودك, حس عشق و پرستش است. طفل پس از پاگذاشتن به عرصه گيتى, به دنبال سرچشمه هستى مى گردد; او مى خواهد بداند چه كسى او را خلق كرده و به اين دنيا آورده است؟ مى خواهد بداند كجاست و به كجا مى رود و چرا آورده شده است؟

 

جواب اين پرسشها زيربناى اعتقادى, اخلاقى و رفتارى كودك را پايه گذارى مى كند. پدر و مادر موظفند با دقت و مهارت به سوالات دينى كودك پاسخ دهند, بگونه اى كه جوابشان در عين سادگى, گوياى صفات جلال و جمال خدا باشد و هر گونه نقص و نياز را از ذات مقدسش دور و همه كمالات و خوبيها را به او نسبت دهد. بدين منظور, لازم است, پدر و مادر در قالب يك مربى هنرمند و با ذوق عمل كنند. كمترين سهل انگارى در اين زمينه, انحراف فكرى و عقيدتى كودك را به همراه خواهد داشت.

 

يكى از نقشهاى مهم حضرت زهرا(س) پرورش بعد ايمانى و اخلاقى فرزندان بوده است. آن حضرت نه تنها كودكان خود را با واجبات الهى آشنا مى كرد, بلكه انجام مستحبات را نيز بر آنان لازم شمرده بود. البته روش حضرت فاطمه(س) بشكلى بود كه در بچه ها اثر مى بخشيد, چرا كه آنها خود نيز بدان عمل مى كردند و راهنماى عملى كودكان به حساب مىآمدند. به عنوان مثال, فرزندان خود را در شب قدر, بيدار نگه مى داشت. براى موفقيت در اين كار, آنان را روز مى خواباند, تا شب سرحال باشند و به شب زنده دارى پرداخته, از بركات شب قدر بهره مند شوند. ايشان به فرزندان خود مى فرمود: محروم كسى است كه از بركات شب قدر محروم بماند. اهميت مستحبات در خانه حضرت فاطمه(س) بحدى بود كه حضرت زينب كبرى(س) شبها تا صبح به شب زنده دارى و نمازشب و تلاوت قرآن مشغول بود. عده اى گفته اند: حضرت زينب(س)نماز شبش را ترك نكرد, حتى شب يازدهم محرم نيز با همه آن خستگى و رنج و با ديدن آن صحنه هاى دلخراش, از فرط ضعف نشسته نماز شب خواند.(13)

 

حضرت زينب(س)دردامان مادر چنان درس زهد و ساده زيستى آموخته بودكه وقتى به خانه شوهررفت,باوجودثروت وسرمايه سرشارعبدالله بن جعفر, به تجملات و زيور زنانه بى اعتنا بود و تمام آنها را به خاطر هدف مقدس حماسه عاشوراوهمراهى برادرش رهاكرد.ايشان چنان محبوب دلهابودكه بانوان از سادگى ظاهرش(14) نيز درس مى گرفتند و لباسهاى فاخر خود را كنار گذاشته, همانند حضرتش به زيور علم و معرفت و اخلاق, آراسته مى شدند.

 

روايات, گوياى آن است كه حضرت زهرا(س) و امير مومنان(ع) احكام دينى را براى فرزندان خود بگونه اى ظريف و عالمانه آموزش مى دادند و در اين زمينه خود را مسوول مى دانستند. نمونه زير نقش آموزش دينى و مذهبى خانواده حضرت فاطمه(س) را بيان مى كند:

 

روزى پيرمردى وضو مى گرفت, اما وضوى او درست نبود. امام حسن(ع) و امام حسين(ع) وضوى غلط او را مشاهده كردند. هر دو تصميم گرفتند, روش صحيح وضو گرفتن را به پيرمرد ياد دهند, اما اين كار آسان نبود, چرا كه آن دو, كودك و طرف مقابل پيرمرد سالخورده بود و اگر بطور مستقيم به او مى گفتند, شخصيت وى جريحه دار مى شد. از اين رو بطور غيرمستقيم وارد آموزش شدند. ابتدا با هم به گفتگو پرداختند, بطورى كه پيرمرد مى شنيد. يكى از آن دو به ديگرى گفت: وضوى من درست تر است. ديگرى گفت: وضوى من كاملتر است. در اين ميان تصميم گرفتند كه هر دو در حضور پيرمرد, وضو بگيرند تا او قضاوت كند كه وضوى كدام يك صحيح است. همان گونه عمل كردند و هر دو وضويى به روش صحيح در پيش چشم پيرمرد انجام دادند. او متوجه شد كه وضوى درست همان است كه آن دو كودك گرفته اند.(15)

 

ورزش و بازى

 

بازى و سرگرمى يكى ديگر از نيازهاى كودك است. كودكى سالم است كه پرتحرك و پر جست وخيز باشد. كودكانى كه در گوشه اى كز مى كنند, از سلامت روحى و جسمى برخوردار نيستند. هر چند عده اى فكر مى كنند اين دسته از كودكان, بچه هاى مودب و خوبى هستند, ليكن واقعيت غير از اين

 

است. متإسفانه بعضى از خانواده ها مى گويند: يك كودك خوب بايد ساكت در گوشه اى بنشيند و كار به كار چيزى نداشته باشد, در حالى كه بايد به شيوه اى معقول به كودكان آزادى عمل داده و اسباب تفريح و بازى در اختيارشان گذاشت. بايد به بچه ها فرصت بازى و تفريح داد و زمينه آن را ايجاد كرد.

 

در اين زمينه بهتر است, بزرگترها براى احترام گذاشتن به شخصيت كودكان با آنها همبازى شوند, چنان كه رسول اكرم(ص) نيز در برخورد امام حسن(ع) و امام حسين(ع) چنين مى كرد.

 

پيامبر(ص) با دست و پا راه مى رفت و فرزندان زهرا(س) بر پشت ايشان سوار بودند. در اين حال, پيامبر اكرم(ص) مى فرمود: بهترين شتر, شتر شماست, شما بهترين سوار هستيد.(16)

 

در خانه حضرت فاطمه(س) بازى بچه ها به اندازه اى مورد اهميت بود كه آنها گاهى تا پاسى از شب گذشته در خانه جدشان پيامبر(ص) مشغول بازى بودند. سپس رسول خدا(ص) مى فرمود: نزد مادرتان برگرديد و آنها به سوى خانه روانه مى شدند.(17)

 

حضرت زهرا(س) خود نيز با بچه هايش بازى مى كرد. وقتى امام حسن(ع) و امام حسين(ع) كوچك بودند, آنها را بالا مى انداخت و هنگام بـازى بـراى آنـان شعـر مى خواند و از همان كودكى در ضمن بازى, آنها را به پرستش خدا و پرهيز از ظلم و طرفدارى از حق, تشويق مى كرد.(18)

 

ناگفته نماند كه در مورد ورزش و بازى بچه ها, نوع آن نيز قابل توجه بوده است. براى مثال, در روايات مسابقه خطنويسى بين امام حسن(ع) و امام حسين(ع)(19) به منظور تقويت فكر و انديشه و مسابقه كشتى به منظور ورزيدگى و نيرومندى جسمى به چشم مى خورد.(20)

 

توجه به خواسته و احساس بچه ها

 

بچه ها از لباس و كفش و پديده هاى نو خوششان مىآيد. از يك چيز, زود سير شده و به دنبال چيز جديدى مى گردند. اين خواسته در مواقع عيد و شادى بيشتر بروز مى كند. در اين باره, خوب است پدر و مادر به آرزوهاى مشروع كودكان و جوانان پاسخ مثبت دهند و اگر امكانات مالى ندارند, بـگونـه اى منطقـى آنـان را توجيـه نماينـد يـا آن را به قيمـت ارزان تهيه كنند و بچه ها را مسرور سازند. مبناى شادى ملت ما اعياد و جشنهاى اسلامى است. در اين ايام خوب است خانواده ها براى معرفى مولود آن روز به عنوان الـگو و سـرمشق زندگى, لباس شاد بپوشند, پدران نيزقدرى شيرينى خريده و بـه منـزل بيـاورنـد و كـام اهـل خـانه را بـه منظـور ايجـاد محبت و عشق آن مولـود در دل آنهـا, شيرين كنند تا خاطـره آن در جـان بچه هـا باقى بماند.

 

امام حسن(ع) و امام حسين(ع) در آستانه يكى از اعياد لباس نو نداشتند. آنها خدمت مادر آمده, گفتند: بچه هاى مدينه لباس نو پوشيده اند, مگر ما لباس نو نداريم. حضرت فاطمه(س) براى قانع كردن بچه ها فرمود: لباس شما نزد خياط است, وقتى كه آماده شد, مى پوشيد. چون شب عيد فرا رسيد, بچه ها بدين منظـور گريستنـد, آن حضرت سخن گذشته را تكرار كرد. چون صبـح شد, جبرئيل دو پيراهن زيبا حضور پيامبر(ص) آورد. رسول خدا(ص)فرمود:اينهاچيست؟جبرئيل عرض كرد:امام حسن(ع) و امـام حسين(ع) از مادرشان لباس نو خواستند و ايشان در جواب فرمود: خياط برايتان مى دوزد و خدا نخواست كلام حضرت فاطمه(س) عملى نشود.(21)

 

فاطمه مادر فرزند و پدر

 

يكى از القاب حضرت زهرا(س) ((ام ابيها)) (مادر پدر) است. پيامبر اكرم(ص) اين لقب زيبا را به ايشان داد. حضرت فاطمه(س) نه تنها براى فرزندانش مادر نمونه و بى نظير بود, بلكه براى پدر نيز مادرى مهربان و دلسوز بود. پيامبر(ص) در اين زمينه فرمود:

 

((فداها, ابوها)) پدرش به فدايش باد.

 

حضرت زهرا(س) همان محبت و عطوفتى را كه مادر به فرزند خود ابراز مى كند, به پدر ابراز مى كرد. براى مثال از پيامبر(ص) پرستارى

 

مى كرد, وقتى كه از جنگ بر مى گشت, لباس و شمشير خونآلود حضرتش را مى شست و زخمهاى ايشان را بسته, مداوا مى كرد و رسول خدا(ص) را چون مادرى نوازش مى نمود و در رويارويى با بدخواهان و دشمنان كه قلب رسول خدا(ص) را مى شكستند, ايشان را تسلى مى داد, وقتى كه براى پيامبر(ص) احساس خطر مى كرد, براى نجات حضرتش تلاش مى نمود.

 

روزى دشمنان پيامبر(ص) در مسجدالحرام نقشه قتل آن حضرت را مى كشيدند و آهسته در باره آن حرف مى زدند. حضرت فاطمه(س) كه در آن زمان كوچك بود, از توطئه آنها آگاه شد و مضطرب و شتابان خود را به رسول خدا(ص)رساندو ايشان را از توطئه آگاه كرد. بر او و بر پيروانش درود.

پاورقي

1ـ قاموس قرآن, ج3, ص43.

 

2ـ ((نسإكم حرث لكم)) يعنى زنان به منزله كشتزار براى شما هستند.(بقره, آيه,223).

 

3ـ كودك از نظر وراثت و تربيت, به نقل از كافى, ج6, ص14.

 

4ـ بحارالانوار, ج43, ص240, 243ـ277.

 

5ـ همان مدرك.

 

6ـ همان, ص316.

 

7ـ نهج البلاغه, فيض الاسلام, ص274.

 

8ـ آل عمران, آيه 36 ـ مريم, آيه7 ـ صف, آيه6.

 

9ـ بحارالانوار, ج43, ص241.

 

10ـ همان, ج103, ص323.

 

11ـ همان, ج43, ص28.

 

12ـ مناقب ابن شهر آشوب, ج3, ص362.

 

13ـ رياحين الشريعه, ج3, ص62.

 

14ـ همان, ص63.

 

15ـ بحارالانوار, ج43, ص319, اقتباس.

 

16ـ همان, ص285.

 

17ـ همان, ص266.

 

18ـ همان, ج42, ص286ـ287.

 

19ـ همان, ص309.

 

20ـ همان, ص268.

 

21ـ همان, ج43, ص289 ـ رياحين الشريعه, ج1, ص137.

 

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.