وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

حدود آزادى بيان و انتقاد در نظام اسلامى چيست؟

0

حدود آزادى بيان و انتقاد در نظام اسلامى چيست؟

حدود و صغور آزادى بيان و برگزارى راهپيمايى ها و انتقاد در نظام اسلامى چيست؟

با سلام و تشكر از انعكاس شبهات و دغدغه هاى خويش به اين مركز، بررسى و پاسخگويى همه جانبه به مطالبى كه مطرح نموديد، از گنجايش يك نامه خارج است، از اين رو در پاسخ به صورت كلى نكاتى پيرامون محور اصلى نامه ارائه مى گردد:

يكم.  در اسلام نه تنها «بيان» آزاد است بلكه گاهى بر «عالم» و «داننده»، بيان كردن واجب است.

از مصاديق والاى آزادى «بيان» امر به معروف و نهى از منكر است. امر به مشورت و ترغيب به آن، يكى ديگر از احكام ملازم آزادى بيان و اظهار رأى و نظر افراد جامعه است.

آنچه در روايات به طور خاص، آزادى بيان را يكى از وظايف مردم در قبال حاكم، مطرح كرده، عبارت «النصيحه لائمه المسلمين» است.

اميرمؤمنان (ع)، در اين باره مى‏فرمايد: «و اما حقّى عليكم فالوفاء بالبيعه و النصيحه فى المشهد و المغيب» «حق من بر شما اين است كه به بيعت وفا نمايند و در حضور و غيب نسبت به من خالص خير خواه باشيد».(1) مسلماً وجود آزادى بيان در جامعه، براى خيرخواهى از حاكم و مصاديق آن (مانند انتقاد صحيح و سازنده همراه با شرايط آن) لازم است.

مواردى نظير امر به جدال احسن: « ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ أَحْسَنُ‏»(2) و « وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاّ بِالَّتى هِىَ أَحْسَنُ‏»(3) و امر و ترغيب به گزينش بهترين كلام « فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏»(4) و مواردى كه از مخالفان درخواست برهان شده « قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين‏» همه با بيانى روشن، به لزوم آزادى بيان در جامعه اسلامى نظر دارد.

بنابراين در انديشه اسلامى، در اصل ضرورت «آزادى بيان» و ثمراتى كه بر آن مترتب است و ضررهاى ناشى از منع آن، هيچ ترديدى نيست.

اما سؤال اساسى آن است كه آيا براى اين «آزادى» حد و مرزى هست يا نه؟ آيا هر كس هر چه بخواهد، مى‏تواند بگويد؟ و هر نظر و انديشه يا هنر، رمان و… را مى‏تواند آزادانه پخش كند؟

شرايط آزادى بيان ‏گفتنى است در هيچ نظامى، آزادى بيان به صورت مطلق و بدون حد و مرز وجود ندارد بلكه آزادى محدود و در چهارچوب ارزش‏هاى پذيرفته شده در هر جامعه است. اين چهارچوب‏ ها از هر نظام و جامعه‏ اى تا نظام و جامعه ديگر، متفاوت است و مبتنى بر جهان‏ بينى و نظام فكرى آن جامعه است.

«موريس دوورژه» درباره چهارچوب «آزادى» در دموكراسى مى‏نويسد: «آيا با اعطاى آزادى به دشمنان آزادى، به آنها اجازه داده نمى ‏شود كه آزادى را در هم بكوبند… دموكراسى به مخالفان خود اجازه بيان عقايدشان را مى‏دهد ولى تا وقتى كه اين كار را در چارچوب روش‏هاى دموكراتيك انجام دهند».(5)

در متن اعلاميه «حقوق بشر فرانسه»، آزادى از اطلاق افتاده و مقيّد به حدود قانونى شده است: «آزادى آگاهى از افكار و عقايد از گران‏بها ترين حقوق بشر است. بنابراين هر يك از افراد كشور، مى‏توانند آزادانه هر چه مى‏خواهند بگويند، بنويسد و به چاپ برسانند مگر مواردى كه قانون معين كرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادى مزبور، مستلزم مسئوليت خواهد بود».(6)

آزادى بى حدّ و حصر و بدون كنترل، آسيب‏ ها و تباهى‏ هاى گوناگونى را متوجه جامعه مى‏كند مانند:.

1 تحريك و تهييج عموم به اعمال و افعال و يا خوددارى‏ هايى كه مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظير آنارشيسم).

2 هتّاكى و فحّاشى به مقامات مذهبى، ملّى و سياسى و افراد مردم.

3 افشاگرى و انتشار اسرار خصوصى افراد و مقامات و نيز اسرار نظامى و سياسى كشور.

4 انتشار و القاى اخبار نادرست و شايعه پراكنى و ايجاد اختلال در امنيت فكرى جامعه.(7)

بنابراين هيچ منطقى، آزادى لجام‏ گسيخته و بدون حد و مرز را در هيچ عرصه‏اى از جمله در عرصه «بيان» و امثال آن تأييد نمى ‏كند ليكن آنچه در اينجا مهم است اصول و ارزش ‏هايى است كه مى‏ تواند دايره آزادى‏ ها را محدود كند و در اين عرصه، بين انديشه اسلامى و تفكر ليبرالى تفاوت بسيار است. در ديدگاه دينى، گرچه آزادى بيان جايگاه مهمى دارد اما با توجّه به احكامى چون حرمت غيبت، تهمت و دروغ اين نكته روشن مى‏شود كه آزادى مطلق در گفتن وجود ندارد بلكه گفتار بايد صادق باشد و موجبات اذيت و آزار ديگران و تضييع حقوق عمومى را فراهم نسازد.

از ديدگاه اسلام آزادى بيان، مقيّد به مصالح شخصى و جامعه اسلامى و مصالح عالى دينى است. ازاين‏ رو در مواردى كه احتمال فساد در كار است، يا آزادى بيان انحراف عقيدتى و اخلاقى و امثال آنها را پديد مى‏آورد، جايى براى آن وجود ندارد.

از منظر حضرت امام (ره)، مهم ‏ترين قيود آزادى بيان عبارت است از:

1 آزادى تا مرز فساد يعنى، آنجا كه از آزادى فساد خيزد، دايره آن محدود به حدى مى‏ شود كه سلامت معنوى جامعه حفظ شود..

2 آزادى در چارچوب اسلام و قوانين كشورى.

3 آزادى تا مرز اضرار مردم.

4 آزادى تا مرز توطئه بر ضد نظام اسلامى.(8)

از ديدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى، اختلاف نظر و سليقه امرى كاملاً طبيعى و مايه پيشرفت كشور است و طرح مطالبى كه مخالف نظر مشهور باشد، اشكال ندارد، «به شرط آنكه نحوه مطرح كردن و پرداختن به آن علمى باشد». به نظر ايشان، بررسى همه مسائل از جمله مسائل سياسى در فضاى «آرام و با ديد علمى»، امرى كاملاً ضرورى است. «ضديت با نظم و جهت‏گيرى آنارشيستى، شايسته محيطهاى دانشگاهى نيست و صددرصد مخالف لوازم و ضروريات محيطهاى علمى است».(9)

بر اين اساس در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، انواع آزادى‏ها به رسميت شناخته شده و دولت نيز موظف به تهيه و تدارك تمامى زمينه‏ هاى لازم براى تحقق اين نعمت الهى است مشروط به آنكه مخلّ به مبانى اسلام يا حقوق عمومى نباشد: «نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آنكه مخلّ به مبانى اسلام يا حقوق عمومى باشد…».(10)

دوم.

اما در مورد ضوابط برگزارى راهپيمايى در نظام اسلامى گفتنى است:

مطابق اصل 27 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران «تشكيل اجتماعات و راهپيمايى‏ها، بدون حمل سلاح به شرط آنكه مخل مبانى اسلام نباشد آزاد است.»

همچنين ماده 31 آيين ‏نامه قانون احزاب، مصوب دولت آقاى ميرحسين موسوى، برگزارى اجتماعات را منوط به دادن تعهد مبنى بر عدم حمل سلاح يا عدم اخلال نسبت به مبانى اسلام و امنيت دانسته و در اصلاحيه ماده 35 همان آيين ‏نامه كه در هيات وزيران دولت اصلاحات به تصويب رسيده است: صدور اجازه كتبى تشكيل اجتماعات به عهده وزارت كشور است و برگزارى راهپيمايى منوط به اطلاع وزارت كشور و تشخيص كميسيون ماده 10، مى‏باشد. لذا مى‏ توان نتيجه گرفت كه برگزارى راهپيمايى در كشور مبتنى بر اجازه قبلى است و نمى‏توان به حرف صرف وجود اصل 27 قانون اساسى و با استناد به آن اقدام به برگزارى راهپيمايى نمود. (پاسخ يك حقوقدان به ادعاى نقض اصل 27 قانون اساسى، خبرگزارى جمهورى اسلامى، 1388/ 4/ 7)

سوم.

نظام اسلامى نه تنها انتقاد از ولى ‏فقيه را جايز مى‏ شمارد بلكه براساس تعاليم دينى، معتقديم يكى از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزى و خيرخواهى براى او است. اين حق تحت عنوان «النصيحه لائمه المسلمين» و امر به معروف و نهى از منكر تبيين شده است.

نصيحت به معناى خيرخواهى براى رهبران اسلامى است كه يكى از ساز و كارهاى تحقق آن اندرز دهى است.

از منظر فقها و بزرگان نظام اسلامى، در نظام ولايت فقيه، همه در برابر كارهاى خود پاسخگو هستند و شهروندان برهمه امور و حتى ولى فقيه نظارت مى كنند.

حضرت امام (ره) در اين زمينه مى گويد: «همه موظفند كه نظارت كنند بر اين امور، اگر من يك پايم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم، ملت موظف است كه بگويند پايت را كج گذاشتى، خودت را حفظ كن.» (صحيفه نور، امام خمينى، ج 7، ص 118)

بنابراين نه تنها انتقاد از ولى ‏فقيه جايز است بلكه در جاى خود واجب شرعى است و منافع و مصالح شخصى يا گروهى نبايد مانع انجام دادن آن شود.

از اين رو، در نظام جمهورى اسلامى ايران، نه تنها قانون اساسى با برابر دانستن رهبرى در برابر قانون مانند همه شهروندان ايران امكان نقد رهبرى را فراهم آورده است بلكه هرگز قاعده اى حتى عرفى براى جلوگيرى از نقد رهبرى وضع نشده است. و حتى نهادى قانونى كه كار ويژه نظارت و نقد و بررسى اعمال رهبرى را به صورت دائمى و توسط متخصصان و كارشناسان بر عهده داشته باشد، پيش بينى شده كه همان مجلس خبرگان رهبرى است.

از سوى ديگر تحقق اين مهم بايد به گونه اى باشد كه با پرهيز از هرگونه افراط و تفريطى، همواره تقويت رهبرى و نظام اسلامى را به دنبال داشته باشد.

از اين رو با توجه به جايگاه و قداست ولى فقيه در انتقاد از رهبرى رعايت نكاتى لازم است:

1 پيش از انتقاد بايد اصل موضوع، محرز و ايراد و اشكال، قطعى باشد، نه آنكه مبتنى بر شايعات و اخبار غير قابل اعتماد و يا بر اساس حدس و گمان و بدون تحقيق مطلب نا حقى به رهبرى نسبت داده شود و موجب اعتراض و انتقاد قرار گيرد.

2. رعايت اخلاق اسلامى و پرهيز از توهين و جسارت.

3. به منظور اصلاح و سازندگى انتقاد شود، نه براى عيبجوى و تضعيف. در انتقاد از رهبر به جايگاه و شخصيت ويژه رهبر توجه شود و حرمت و شان و منزلت او در انتقاد مورد توجه قرار بگيرد.

4 با توجه به جايگاه محورى ولى فقيه در نظام اسلامى انتقاد از رهبر بايد هوشمندانه مطرح شود تا موجب سوء استفاده دشمنان نشود و انتقاد از رهبر به تضعيف نظام منجر نگردد. علاوه بايد توجه داشته باشيم كه مجلس خبرگان كه بر اعمال رهبرى نظام نظارت دارند در صورت لزوم مسائل را به رهبر انتقال مى دهند و در اين راستا در مجلس خبرگان رهبرى كميسيونى براى نظارت بر اعمال رهبرى تشكيل شده كه عملكرد ايشان را مورد بررسى قرار مى دهد و در موارد لازم نتيجه آن را به اطلاع ايشان مى رساند به نظر مى رسد براى رعايت همه اصول بهترين شيوه انتقاد از رهبر نوشتن نامه به دبيرخانه مجلس خبرگان و بيان مسائل است. (مصباح يزدى، پرسشها و پاسخها، قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى ره، ج 1، ص 69- 71)

افزون بر موراد فوق در انديشه سياسى اسلام مهمترين محدوديت هايى كه در جهت صيانت از آزادى بيان در نظر گرفته شده، عبارتند از: ممنوعيت توهين به مقدسات اسلامى و هتك حرمت افراد، ممنوعيت توطئه و براندازى لزوم حفظ اصول و ارزشهاى دينى و موازين اخلاقى ضرورت حفظ نظام جامعه و پايبندى به ضوابط قانونى پرهيز از دامن زدن اختلافات قومى و مذهبى رعايت امنيت، استقلال كشور، منافع ملى و مصالح جامعه واجديت اطلاعات كافى و توان علمى بيان كننده و اهليت مخاطب طرح نظرات مخالفين در مراكزعلمى و تخصصى و بالآخره اينكه در مواجهه با سوء استفاده هايى كه از آزادى بيان مى شود هم افراد و هم مسئولين اجتماع موظف بوده و بايد كنترل و مراقبت به عمل آورند.

و آخرين نكته اى كه لازم است در زمينه انتقاد از رهبرى در نظر گرفته شود اين است كه لزوم رعايت ضوابط و حدود فوق، نبايد محملى براى جلوگيرى از انتقادات اظهار نظرهاى سازنده شده و يا وسيله اى براى ايراد اتهاماتى نظير ضد ولايت فقيه و…، گردد. چنانكه مقام معظم رهبرى در ديدار با بسيجيان مى فرمايند «مراقب باشيد، مواظب باشيد، نمى شود هر كسى را بمجرد يك خطائى يا اشتباهى گفت منافق نميشود هر كسى را بمجرد اينكه يك كلمه حرفى برخلاف آنچه كه من و شما فكر ميكنيم، زد، بگوئيم آقا اين ضد ولايت فقيه است در تشخيصها خيلى بايد مراقبت كنيد. من تأكيدم به شما جوانان عزيز، فرزندان عزيز خود من، جوانان پرشور اين كشور در سرتاسر ميهن عزيز، همين است. انگيزه‏ها با شدت، با قوّت، با ايمان كامل، با اميد كامل به آينده حفظ بشود اما در تشخيصها و در مصداقهاى مختلف دقت بشود. بى‏دقتى در مصداقها، گاهى اوقات ضررها و لطمات بزرگى خواهد زد.» (بيانات در ديدار جمع كثيرى از بسيجيان كشور، 04/ 09/ 1388، پايگاه اطلاع رسانى دفتر مقام معظم رهبرى) همچنين رهبر فرزانه انقلاب در جايى ديگر ضمن تأكيد نظام اسلامى بر اهميت نقد و انتقاد در تبيين ضد ولايت فقيه مى فرمايد: «يك نكته‏ى ديگرى كه در دنباله‏ى آن مطالبه‏ى دانشجوئى عرض ميكنم، اين است كه مطالبه كردن با دشمنى كردن فرق دارد. اينكه ما گفتيم گاهى اوقات معارضه‏ى با مسئولان كشور نشود- كه الان هم همين را تأكيد ميكنيم معارضه نبايد بشود- اين به معناى انتقاد نكردن نيست به معناى مطالبه نكردن نيست در باره رهبرى هم همينجور است. اين برادر عزيزمان ميگويد «ضد ولايت فقيه» را معرفى كنيد. خوب، «ضد» معلوم است معنايش چيست ضديت، يعنى پنجه در افكندن، دشمنى كردن نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نيستم ممكن است كسى معتقد به كسى نيست. البته اين ضد ولايت فقيه كه در كلمات هست، آيه‏ى مُنزل از آسمان نيست كه بگوئيم بايد حدود اين كلمه را درست معين كرد به هر حال يك عرفى است.

اعتراض به سياستهاى اصل 44، ضديت با ولايت فقيه نيست اعتراض به نظرات خاص رهبرى، ضديت با رهبرى نيست. دشمنى، نبايد كرد. دو نفر طلبه كنار همديگر مى‏نشينند خيلى هم با هم رفيقند، خيلى هم با هم باصفايند، همدرس هستند، مباحثه ميكنند، حرف همديگر را رد ميكنند اين حرف او را رد ميكند، آن حرف اين را رد ميكند. ردكردن حرف، به معناى مخالفت كردن، به معناى ضديت كردن نيست اين مفاهيم را بايد از هم جدا كرد.» (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نخبه، برتران كنكور و فعالان تشكلهاى سياسى فرهنگى دانشگاهها، 1386/ 7/ 17)

بنا بر اين نوع انتقاد و مطالبه كردن، در تحقق ضديت و دشمنى، بسيار موثر است. اگر در اعلام نظرات انتقاد از روش هاى منطقى و آرام و با رعايت سلسله مراتب مسوولان نظام و بدون تحريك افكار عمومى يا نخبگان استفاده شود و در بيان ديدگاه ها از استدلالات كارشناسى بهره جويى شود و متناسب با حساسيت موضوع، از راههاى مختلف رساندن پيام مانند نامه خصوصى و يا حضورى و يا در جلسات ذيربط و غيره استفاده شود، در اين صورت مرزهاى بين خصومت و انتقاد آشكار مى شود. استفاده از راههاى نامناسب، در كم شدن فاصله ميان انتقاد و خصومت، موثر است. (بازخوانى نظرات رهبرى، ناصر ايمانى، 25 مهر 1386، سايت الف)

چهارم. پيرامون ساير موارد مدنظر شما مطالبى قابل طرح است كه در ادامه به صورت خلاصه و كوتاه مورد اشاره قرار مى‏گيرد.

1 برخى اظهارات، اقدامات و موضع‏گيرى‏هاى تندى كه توسط برخى جريان‏هاى سياسى در حوادث پس از انتخابات صورت گرفت، به تبع واكنش‏هاى تندى را نيز از سوى عموم مردم معتقد به نظام اسلامى به دنبال خواهد داشت. زمانى كه بى‏پرده انواع تهمت‏ها به نظام اسلامى و مسئولين آن زده مى‏شود، طبيعى است كه واكنش عمومى مردم معتقد به نظام كه سال‏ها براى به ثمر نشستن آن فداكارى و مجاهدت داشته‏اند، برانگيخته در پى آن كسانى را كه فكر مى‏كنند در رهبرى اين مسائل دخيل هستند را مورد شديدترين اعتراضات خود قرار دهند.

2 عموماً جريان‏هاى عمومى و غير رسمى در هر گروه سياسى، نسبت به جريان‏هاى رسمى و داراى مسئوليت، نظرات و موضع‏ گيرى‏هاى متفاوتى دارند. به اين معنى كه در هر جريان سياسى گروه ‏هاى غير رسمى از نگرش‏هاى تندتر و جسورانه ‏ترى برخوردارند. اين امر مختص يك جريان خاص سياسى، يا حتى يك كشور خاص نيز نبوده در تمامى جريان‏ها و نظام‏هاى سياسى اين مسئله قابل رديابى است. براى مثال بسيارى از اتفاقاتى كه در حوادث پس از انتخابات روى داد، همان‏چيزى نبوده كه الزاماً مسئولين يا سران معترض به آن اعتقاد داشته باشند. به اين معنى كه ممكن است جريان رسمى و داراى مسئوليت در هر طيف نسبت به برخى موارد رخ داده منتقد و مخالف نيز باشد، اما به دليل آن‏كه جريان‏هاى غير رسمى هماره به صورت صد درصد تابع رهبران سياسى خود نيستند، جامعه شاهد آن اتفاقات ناگوار بوده است. اين امر وظيفه جريان هاى رسمى را حساس‏تر مى‏كند، به اين مفهوم كه بايد در موضع‏گيرى‏هاى سياسى خود نسبت به واكنش‏ها، سوءاستفاده‏ها و نتايج پيش‏بينى نشده مراقب باشند. نكته‏اى كه مورد توجه مؤكد رهبرى در تحليل مسائل بوده و هست. فهم اين نكته شايد يكى از پاسخ‏ها به پرسش شما نيز باشد. به اين معنى كه جريان‏هاى رسمى اصول‏گرايى نمى‏خواهند مسائل كشور به حالت چالشى شديد قرارگيرد. زيرا ايجاد چالش‏هاى شديد را باعث از بين رفتن امنيت مى‏دانند كه خسارات‏هاى بيشمارى را به بار خواهد آورد. از اين جهت موضع‏گيرى‏ها عمدتاً مبتنى بر بازگرداندن آرامش به جامعه است. اما اين بدان معنى نيست كه اين موضع‏گيرى‏ها بتواند آتش خشم جريان‏هاى غيررسمى و عمومى را كم حرارت كند. به گونه‏اى كه حالتى محافظه‏كارانه نسبت به مسائل از خود نشان دهند.

چنانكه مقام معظم رهبرى در بيانات خويش در ديدار مردم قم با تاكيد برلزوم بيدارى و حضور هميشه در صحنه آحاد جامعه مى فرمايد: «اين ملت عظيم از قشرهاى مختلف در سراسر كشور نگاه ميكنند به صحنه، ميشناسند صحنه را خيلى چيز بزرگ و مهمى است. اينى كه من عرض ميكنم روز نُه دى در تاريخ ماندگار است، به خاطر اين است. مردم بيدارند همين است كه كشور شما را نگه داشته است عزيزان من همين است كه انقلابتان را حفظ كرده است همين است كه جرأت سران استكبار را از آنها گرفته است كه بخواهند به ملت ايران حمله كنند ميترسند. حالا در تبليغات، زيد و عمرو و بكر را ميكشند جلو، بمباران تبليغاتى ميكنند اما حقيقت قضيه چيز ديگرى است. دشمن حقيقى آنها ملت ايران است، دشمن حقيقى آنها ايمان و بصيرت ملت ايران است، دشمن حقيقى آنها همين غيرت دينى جوانهاست كه ميجوشد. يك وقتى هم دندان روى جگر ميگذارند، صبر هم ميكنند، بايد هم بكنند اما يك وقت هم آنجائى كه وقت حضور در صحنه است، مى‏آيند توى صحنه.

تحليل حوادث جارى كشورمان تحليلى نيست كه از حوادث عالم جدا باشد. حوادث عالم، حوادث منطقه، اينها به هم متصل است. بخشى هم مربوط به كشور ماست، كه البته آن بخش اصلى و اساسى است. علت هم اين است كه استكبار لنگى كار خود را از اينجا مى بيند و اين نشان ميدهد كه يك ملت و يك مجموعه‏ى انسانى چه نقشى ميتواند ايفاء كند. اينى كه امام بزرگوار ما هى خطاب ميكرد به امت اسلام، با توجه به اين حقيقت است. يك ملت وقتى بيدار ميشود، اينجور ميتواند همه‏ى محاسبات استكبار را به هم بريزد. كارخانه‏اى كه آنها درست كردند، خط توليدى كه براى به ثمر رساندن اهداف استكبارىِ خودشان به وجود آوردند، اين خط توليد را بيدارى يك ملت اينجور كُند يا متوقف ميكند. اگر همه‏ى ملتهاى مسلمان بيايند توى ميدان، چه ميشود اگر همه‏ى ملتهاى مسلمان همين بصيرت را، همين آمادگى را، همين حضور را پيدا كنند، چه اتفاقى در دنيا مى افتد از اين ميترسند. ميخواهند صداى من و شما خاموش بشود و به گوش ملتهاى ديگر نرسد. ميخواهند كارى كنند كه ملتهاى ديگر نفهمند تأثير بيدارى و بصيرت يك ملت در حوادث عالم چقدر است.

يك نكته را هم به جوانان عزيز انقلابى، به فرزندان عزيز انقلابى خودم، به فرزندان بسيجى- از زن و مرد- عرض بكنم: جوانان از اطراف و اكناف كشور، از آنچه كه تهتّك بيگانگان از ايمان دينى به گوششان ميخورد يا با چشمشان مى‏بينند، عصبانى هستند وقتى مى بينند روز عاشورا چگونه يك عده‏اى حرمت عاشورا را هتك ميكنند، حرمت امام حسين را هتك ميكنند، حرمت عزاداران حسينى را هتك ميكنند، دلهاشان به درد مى‏آيد، سينه‏هاشان پر ميشود از خشم البته خوب، طبيعى هم هست، حق هم دارند ولى ميخواهم عرض بكنم جوانهاى عزيز مراقب باشند، مواظب باشند كه هرگونه كار بى رويه‏اى، كمك به دشمن است. اينجا جوانها تلفن ميكنند- ميفهمم من، ميخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه ميكنند، هر روز مى آورند، من نگاه ميكنم- مى بينم همين طور جوانها گله‏مند، ناراحت و عصبانى گاهى هم از بنده گله ميكنند كه چرا فلانى صبر ميكند؟ چرا فلانى ملاحظه ميكند؟ من عرض ميكنم در شرائطى كه دشمن با همه‏ى وجود، با همه‏ى امكاناتِ خود درصدد طراحى يك فتنه است و ميخواهد يك بازى خطرناكى را شروع كند، بايد مراقبت كرد او را در آن بازى كمك نكرد. خيلى بايد با احتياط و تدبير و در وقت خودش با قاطعيت وارد شد. دستگاه‏هاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد بر طبق قانون، بدون هيچگونه تخطى از قانون، بايستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگيرد اما ورود افرادى كه شأن قانونى و سمت قانونى و وظيفه ى قانونى و مسئوليت قانونى ندارند، قضايا را خراب ميكند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لايجرمنّكم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى». [سوره مائده، 8 يعنى «… و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است…»] بله، يك عده‏اى دشمنى ميكنند، يك عده‏اى خباثت به خرج ميدهند، يك عده اى از خباثت‏كنندگان پشتيبانى ميكنند- اينها هست- اما بايد مراقب بود.

اگر بدون دقت، بدون هضم، انسان وارد برخى از قضايا بشود، بى‏گناهانى كه از آنها بيزار هم هستند، لگدمال مى شوند اين نبايد اتفاق بيفتد. من برحذر مى دارم جوانهاى عزيز را، فرزندان عزيز انقلابى خودم را از اينكه يك حركتى را خودسرانه انجام بدهند نه، همه چيز بر روال قانون.» (بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام 19 دى، 1388/ 10/ 19)

3 دغدغه‏ هاى رهبرى نظام در مورد مسائل رخ‏داده را شايد بتوان با توجه به اين نكته تحليل كرد. اندرزهاى ايشان به نخبگان حاكى از حساسيت ايشان به اين مسئله است. به اعتقاد ايشان برافروختن آتش‏هاى غيرمفيد، تنها نتيجه‏اى را كه دارد شعله‏ور شدن آتشى است كه حتى ممكن است مدنظر سران برخى جريان‏ها نيز نباشد. زمانى كه آشوب و ناامنى بسيارى از حوزه‏ها را در برمى‏گيرد، همان‏گونه كه كنترل آشوب‏گران از طرف رهبران آن‏ها دشوار مى‏شود، از اين سو نيز كنترل جريان‏هاى مقابل نيز مشكل خواهد بود.

4 نكته‏اى كه در پايان لازم مى‏دانيم به آن اشاره كنيم، پرداختن به وظيفه‏اى است كه در اين برهه بر دوش نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامى، به خصوص قشر فرهيخته آن است. توجه دو چندان به حفظ ارزش‏ها و اهداف انقلاب اسلامى، اميد به فردايى بهتر و تلاش در جهت به دست آوردن آن، همه و همه امورى است كه با كسب بصيرت‏هاى لازم و به دور از افراط و تفريطها، در سايه ادامه راه امام خمينى (ره) و پيروى از رهنمودهاى ولايت‏فقيه امكان‏پذير است. اميد است مطالب طرح شده در اين مسير يارى‏گر شما دانشجوى گرامى بوده باشد.

در پايان ضمن ارزوى موفقيت روز افزون براى شما، اگر همچنان سوالى مطرح است به صورت شفاف و دقيق در مكاتبه بعدى مرقوم نمائيد تا بررسى و پاسخ داده شود.

(1) نهج ‏البلاغه، خطبه 34
 (2) نحل (16)، آيه 125
 (3) عنكبوت (29)، آيه 46
 (4) زمر (39)، آيه 17 و 18
  (5) جامعه‏شناسى سياسى، ص 343
 (6) ماده يازده قانون مزبور حقوق اساسى در جمهورى اسلامى ايران، ج 7، ص 30
 (7) حقوق اساسى جمهورى اسلامى ايران، ج 2، ص 455
 (8) صحيفه نور، ج 7، ص 232 ج 22، ص 283 و ج 6، ص 270 و ج 22، ص 169
 (9) ر. ك: روزنامه كيهان، 81/ 9/ 9، ص 2
 (10) اصل 24 قانون اساسى‏

پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.