وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

جمع دنیا و آخرت

0

جمع دنیا و آخرت

يک لحظه فكر و ذكرم  آخرت می شود  و يه لحظه ديگر دنیا برایم مهم می شود !مشکل من از کجاست ؟

نخست بايد دانست انقباض و انبساط روحى لازمه زندگى دنياست و به هر مقدار انسان در سير به سوى خداوند بيشتر كوشا باشد و در مقام معنوى سير «من الله الى الخلق فى الخلق الى الله» قرار داشته باشد حالت انقباض و انبساط روحى او بيشتر خواهد بود تا آنجا كه پيامبر اسلام (ص) براى جبران انقباض روحى خود روزانه 25 بار يا 70 بار استغفار داشت و خودش را به اندازه اى در مشقت و سختى قرار مى داد كه آيه نازل شد. «طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقى‏ »طه قرآن را بر تو فرو نفرستاديم كه خودت را به مشقت و سختى بياندازى»(1)

علاوه بر اين كه حالت انقباض و انبساط، جلوه اى از «وصل و هجران» و «خوف و رجا» مى باشد كه لذت ارتباط با خداوند را دو چندان مى كند و به سير معنوى انسان عمق بيشتر مى دهد به همين جهت گفته شده است «ولاء و بلا» در دنيا براى اوليا خدا قرين همديگر مى باشد.

بنا بر آنچه گفته شد اقتضاى دنيا آميختگى انبساط و انقباض است. البته مى توان صبغه انبساط را در زندگى بيشتر كرد چنان كه در نهج البلاغه از اميرالمؤمنين (ع) نقل شده: ((ان للقلوب شهوه واقبالا وادبارا)).

قلب انسان گاه اقبال به خدا و معنويات دارد و گاه پشت مى كند. در اين رابطه فرموده اند: در هنگام اقبال دل به مستحبات و مندوبات بپردازيد و در صورت ادبار به واجبات اكتفا كنيد. البته هر قدر انسان مجاهده نفس بيشترى كند و با خدا و قرآن و اهل بيت (ع) انس بيشترى گرفته و دل از هواهاى نفسانى تخليه كند به تدريج اقبالش بيشتر شده و به صورت ملكه راسخه در مى آيد. آن گاه است كه در همه حالات به ياد خدا و متوجه اوست و هيچ چيز نمى تواند او را از محبوب حقيقى باز دارد. اين همان حالتى است كه ازآن تعبير به ((نماز دائم)) شده است:

خوشا آنان كه الله يارشان بى‏
 
به حمد و قل هوالله كارشان بى

خوشا آنان كه دايم در نمازند
 
بهشت جاودان ماوايشان بى

و اما درباره كيفيت تعادل ميان دو گرايش به دنيا و آخرت، لازم است به نكاتى اشاره بكنيم:

الف- در هر صورت از آن جهت كه انسان داراى دو بعد مادى و معنوى است، به دنيا و آخرت گرايش دارد. آنچه كه در ابتدا مهم است اين است كه انسان شناخت لازم نسبت به دنياى مذموم و دنياى ممدوح به دست آورد. بداند كه مقصود از مذموم و ممدوح آن چيست؟ چرا كه تا موضوع مسائله را نشناسد نمى تواند نسبت به حل آن اقدام بكند. بنابراين اولين مرحله اين است كه هر دو را بشناسد حضرت امام خمينى (ره) از مجلسى (ره) چنين نقل مى كند كه چكيده آن اين است:

دنياى مذموم امورى است كه انسان را از اطاعت خدا و دوستى او و تحصيل آخرت باز مى دارد. و هر چه باعث رضاى خداى سبحان و قرب او شود دنياى ممدوح و از آخرت محسوب مى شود. گرچه به حسب ظاهر از دنيا باشد. بنابراين كارهايى مثل تجارت، زراعت، و صنعت كه مقصود از آنها معيشت عيال و زندگى است، اگر براى اطاعت امر خدا و صرف كردن آنها در مصارف خيريه و اعانت به محتاجان و غير آن باشد، همه از آخرت اند گرچه مردم آن را از دنيا دانند. و رياضات مبتدعه و اعمال ريائيه، گرچه با تزهد و انواع مشقت هم همراه باشد از دنياى مذمومه به حساب مى آيد.

سپس خودشان مى فرمايند: آنچه مذموم است دنياى خود انسان است، (امام خمينى (ره)، اربعين حديث، ص 118 و 119). در عوض آن اگر آخرت را مقصد زندگى قرار بدهد در حيات خود غنا و احساس بى نيازى خواهد كرد. در حديث آمده است. سپس هر كه صبح و شام كند و دنيا را بزرگترين هم خود قرار دهد، خداوند فقر را بين دو چشمش قرار دهد. و هر كس كه صبح و شام كند و آخرت بزرگترين هم او باشد، خداوند غنى را در قلب او قرار دهد، (نقل از اربعين حديث امام (ره)، ص 126).

ب) بايد بدانيم بين دنيا و آخرت جدايى و تباين نيست، بلكه دنيا ظاهر و آخرت باطن همين عالم و دنيا است. ازاين‏رو فرموده‏اند: الدنيا مزرعه الآخره جواب سؤال شما در حديثى بسيار جالب از معصومين (ع) آمده است: ايشان فرموده ‏اند: «چنان براى دنياى خودت برنامه‏ ريزى و آينده ‏نگرى كن گويا هميشه زنده ‏اى و چنان به ياد آخرت باشى كه گويا لحظات ديگر مى‏ ميرى و در اين عالم نيستى».

با اين بيان از طرفى روح نشاط و تلاش در امور دنيوى زنده مى‏شود و از طرفى ديگر در عملكرد مادى به جهت اين كه در عالم ديگر از آنها سؤال شده و ثواب و عقاب به آنها تعلق مى‏گيرد، مد نظر قرار داده مى‏ شود. ازاين‏ رو بر طبق ضوابط شرعى و احكام اسلام، بايد بين دنيا و آخرت يا به قول شما امور مادى و معنوى جمع كرد.

ت) در ادامه بحث بالا مى‏توان گفت كه انسان مى تواند در امور عادى خود، از قبيل تحصيل، خانه‏دارى، كارمندى، حتى تفريح به ياد خداوند و معنويت باشد به طور مثال كسى كه پدر خود را از دست داده است. پس از چند روز كه مشغول كار و كسب خود مى‏شود، باز اين داغ در دل او مى‏باشد. ازاين‏رو بر چهره او نيز تأثير مى‏گذارد با اين كه مشغول به كار خود است اما در دل شور و نواى ديگرى دارد.

بلى مى‏شود انسان مشغول تحصيل گردد اما پيمانه وجودش از ياد خدا لبريز باشد و اساسا نشانه زندگى توحيدى- كه محور آن اطاعت از خداوند مى‏باشد- همين است كه در تمام حالات و لحضات خدا را فراموش نكنيم.

(1) (طه، آيه 1 و 2).

پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.