وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

بررسی داستان کوبیدن سر به محمل، توسط حضرت زینب(س)؟!

0

بررسی داستان کوبیدن سر به محمل، توسط حضرت زینب(س)؟!

پرسش :آیا صحیح است که حضرت زینب(سلام الله علیها) به هنگام مشاهده سر مبارک امام حسین(علیه السلام) در دارالاماره ابن زیاد سرش را به محمل کوبیده است؟!

پاسخ اجمالی:

این روایت به صورت مرسل نقل شده و سلسله راویان آن در جایی ذکر نشده است؛ لذا از حیث سند اعتبار ندارد. از جهت دلالت نیز قابل قبول نیست؛ چون اصلًا محملى وجود نداشت تا حضرت زینب(س) سرش را به آن بکوبد. زیرا اوّلا: در روایات آمده که اسیران را بر شترهاى بدون جهاز سوار کردند تا ناراحتى ببیند. ثانیاً: محمل یک وسیله محترمانه است و هیچ‏ کس آن را براى اسیر خود انتخاب نمى‏ کند. ضمن اینکه این عمل با توصیه های امام حسین(ع) بر صبر و شکیبایی حضرت زینب(س) منافات دارد.

پاسخ تفصیلی:

یکی از دلایل قائلان به قمه زنی، روایتی است که در آن حضرت زینب(علیها السلام) سرش را به محمل می کوبد و خون از سرش جاری می شود. طبق این روایت اگر سر یا بدن را در عزای امام حسین(علیه السلام) زخمی کنیم، اشکالی نخواهد داشت! حال سؤال اینجاست که این روایت از حیث سند و دلالت چه جایگاهی دارد؟ و آیا اگر ایشان در واقع چنیین کاری کرده باشند، تکلیفی از این جهت متوجه شیعیان می شود؟! آیا در صورت صحّت، عمل غیر معصوم مستند رفتار ما خواهد بود؟ آن هم رفتاری که در تضاد صریح با روایات نهی از اضرار به نفس است؟!

این روایت را مردى به نام «مسلم جصّاص» [گچ‌ کار] نقل کرده و می گوید: «ابن زیاد مرا براى تعمیر دارالاماره به کوفه فراخواند. من مشغول گچ‌ کارى درگاه هاى دارالاماره بودم که صداى هیاهویى را شنیدم. از خادمى که با ما بود، پرسیدم: این سر و صدا و هیاهو براى چیست؟ گفت: هم اکنون سر یک تن خارجى را که بر یزید شورش کرده مى‌ آورند! گفتم: آن خارجى کیست؟ گفت: حسین بن على(علیه السلام). من گفتگوى با آن خادم را رها کرده، منتظر ماندم تا وقتى که وى از آنجا بیرون رفت؛ از اندوه شدید چنان ضربه اى بر صورتم زدم که ترسیدم چشمم نابینا شود، سپس دستهایم را شستم و از پشت قصر بیرون آمدم و به محله «کُناسَه» کوفه رسیدم. در آنجا دیدم که مردم منتظر رسیدن اسیران و سرها هستند. طولى نکشید که چهل کجاوه را دیدم که بر چهل شتر نهاده اند و بانوان و کودکان از فرزندان فاطمه(علیها السلام) بر آنها سوارند…؛ ام کلثوم با مردم سخن مى‌ گفت که سرهاى شهدا را آوردند و پیشاپیش آن سرها، سر مقدّس امام حسین(علیه السلام) بود. دیدم سر آن حضرت همانند ماه و ستاره زهره مى‌ درخشد و شبیه ترین مردم به رسول خداست. محاسنش سیاه بود و گویا خضاب شده باشد. آن سر نورانى همچون ماهى که طلوع کرده باشد، مى‌ درخشید. در این میان زینب(سلام الله علیه) نگاهى به سر برادرش انداخت (بى اختیار شد) و از شدت اندوه سرش را به چوبه محمل‌ زد، تا آنجا که دیدم خون از زیر مقنعه اش جارى شد».(1)

بررسی سندی روایت:

این روایت از حیث سند اعتبار ندارد؛ زیرا به صورت مرسل نقل شده و سلسله راویان آن در جایی ذکر نشده است. مرحوم مجلسی در بحارالانوار وقتی این روایت را نقل می کند بر این نکته تأکید دارد.(2)

امّا برخی با وجود مرسل بودن روایت و عدم نقل آن در منابع معتبر روایی اصرار دارند آن را معتبر بدانند و مشهور بودن آن و عدم اعتراض برخی از علما به آن و حتی نقل آن توسط برخی از علما، از جمله سید عبدالحسین شرف الدین(3)، را دلیل بر اعتبار آن بیان کرده اند!

درحالیکه صرف نقل آن توسط چند عالم، بی آنکه بر صحّت آن تصریح کرده باشند و مشهور بودن آن نزد برخی از مردم، دلیل بر صحت آن نمی باشد و بسیاری از علما هم صراحتا بر عدم اعتبار آن تصریح کرده اند.

از حیث دلالت نیز این روایت دچار اشکال است؛ چرا که:

اولا: اصلًا محملى وجود نداشت تا حضرت زینب(علیها السلام) بخواهد با دیدن سر برادرش سرش را به چوبه آن بکوبد! در روایات آمده که اسیران را بر شترهاى بدون جهاز سوار کردند تا ناراحتى ببیند؛ حتی در اشعاری که در روایت جصاص نقل شده نیز به این مساله اشاره شده است. شیخ مفید از حِذْلَم بن سُتیر نقل می کند:

«قَدِمْتُ الْکُوفَةَ فِی الْمُحَرَّمِ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّینَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) بِالنِّسْوَةِ مِنْ کَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ الْأَجْنَادُ مُحِیطُونَ بِهِمْ‌ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَیْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَیْرِ وِطَاءٍ، جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْکُوفَةِ یَبْکِینَ وَ یَنْتَدِبْن‌»(4)؛

(در سال 61 هجرى به کوفه وارد شدم و این مصادف بود با زمانى که علىّ بن الحسین(علیه السلام) با زنان خانواده از کربلا وارد می شدند و مأموران [یزیدى] گرد آنان حلقه زده، مردم براى تماشاى آنان از خانه ها بیرون ریخته بودند. چون اهل بیت را سوار بر شتران بی جهاز پیش آوردند زنان کوفه شروع به گریه و زارى نمودند).

ثانیاً: محمل یک وسیله محترمانه است و هیچ ‌کس آن را براى اسیر خود انتخاب نمى‌ کند.(5)

ضمن اینکه این روایت با روایات فراوانی که امام حسین(علیه السلام) حضرت زینب و سایر زنان را به صبر دعوت کرده، در تعارض است؛ زیرا بر اساس گزارش منابع معتبر، امام حسین(علیه السلام) به حضرت زینب(علیها السلام) سفارش فرمود:

 «یَا أُخْتَاهْ إِنِّی أَقْسَمْتُ عَلَیْکِ فَأَبِرِّی قَسَمِی لَا تَشُقِّی عَلَیَّ جَیْباً وَ لَا تَخْمِشِی عَلَیَّ وَجْهاً وَ لَا تَدْعِی عَلَیَّ بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَکْت‌»(6)، (7)؛

(خواهرم! تو را سوگند می دهم و بدان، عمل کن. در مرگ من چهره نخراش و بى‌تابى نکن و پیراهنت را پاره نگردان، هنگامى که من از دنیا رفتم صبر نما).

در روایتی دیگر نیز امام حسین(علیه السلام) امّ کلثوم، زینب‌، رقیه، فاطمه و رباب را مورد خطاب قرار داد و آنها را به صبر و بردبارى دعوت کرد.(8)‌

با وجود این روایات، «کوبیدن سر بر محمل»، «مخالفت» با این سفارش امام حسین(علیه السلام) است!

با فرض پذیرش چنین نقلی، تنها توجیهی که می توان در پاسخ آورد، این است که اگر چنین عملی از سوی حضرت زینب(سلام الله علیها) رخ داده باشد، قطعا بی اختیار بوده و بخاطر غلبه احساسات و شدت مصیبتی بوده که بر آن حضرت وارد شده بود؛ لذا این عمل غیر ارادی ایشان هرگز نمی تواند معیار عمل برای دیگران قرار گیرد.

 

منابع :

( 1 ). بحارالأنوار، مجلسى، محمد باقربن محمد تقى، محقّق/ مصحّح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت‏، 1403هـ ق‏، چاپ دوم، ج 45، ص 114- 115، باب 39، ح 1؛ عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، مکارم شیرازى، ناصر،‏ مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ اول، ص 795.

( 2 ). بحارالأنوار، همان، ج 45، ص 114، باب 39، ح 1.

( 3 ). عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 595؛ المجالس الفاخره فی مصائب العتره الطاهره، موسوی، سید عبدالحسین شرف الدین، مؤسسة المعارف الإسلامیّة، قم، 1421هـ ق، ص 315.

( 4 ). الأمالی، شیخ مفید، محمد بن محمد، محقّق/ مصحّح: ولى، حسین، غفارى، على اکبر، کنگره شیخ مفید، قم‏، 1413هـ ق‏، چاپ اول، ص 321.

( 5 ). عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 558؛ احکام عزادارى، مکارم شیرازى، ناصر،‏ مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، 1390هـ ش، چاپ دوم، ص 134.

( 6 ). تاریخ الأمم و الملوک، طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، محقّق/ مصحّح: محمد أبو الفضل ابراهیم، دارالتراث، ج 5، ص 421.

( 7 ). إعلام الورى بأعلام الهدى، طبرسى، فضل بن حسن، محقّق/ مصحّح: دارالکتب الاسلامیه، دارالکتب الاسلامیه، تهران‏، 1390هـ ق‏، چاپ سوم، ص 240.

( 8 ). عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 615؛ ملهوف (لهوف)، سید بن‏ طاووس، رضی الدین أبی القاسم علی بن موسى، انتشارات دلیل ما، قم،‏ 1380هـ ش‏، چاپ اوّل، ص 141.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.