وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

انگيزه هاى انكار معاد

0

انگيزه هاى انكار معاد

آيا منكر قيامت وجود دارد؟

انگيزه هاى انكار معاد

با وجود اين كه عقل، هيچ مانعى براى امكان معاد نمى يابد، بلكه لزوم آن را ثابت مى كند و فطرت انسان نيز بر لزوم آن تاءكيد دارد، در طول تاريخ انسان هاى فراوانى منكر معاد شده اند و زندگى بعد از مرگ را توهم، خواب و خيال شمرده اند. منكران معاد استدلال محكمى بر نظر خود ندارند و فقط برمبناى گمان و حدس به انكار آخرت پرداخته اند. قرآن كريم مى فرمايد: «وَمَا لَهُم بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا يَظُنُّونَ‏(1) و به اين مطلب (نفى و نبودن زندگى غير از زندگى دنيا) هيچ دانشى ندارند و جز گمان نمى برند». «وَ اءَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ اءَن لَن يَبْعَثَ اللَّهُ اءَحَدا(2) آنها [نيز] آن گونه كه [شما] پنداشته ايد، گمان برند كه خدا هرگز كسى را زنده نخواهد گردانيد». انكار معاد، بى دليل است:

يكى از شيوه هاى احتجاج قرآن با صاحبان عقايد باطل اين است كه از آنان، مطالبه دليل مى كند تا روشن شود كه عقايد ايشان پايه عقلى و منطقى ندارد، چنان كه در چندين آيه، آمده است: قل هاتوا برهانكم…. 1 بگو (اى پيامبر) دليلتان را بياوريد. و در موارد مشابهى با اين لحن مى فرمايد كه صاحبان اين عقايد نادرست، «علم» و اعتقاد مطابق با واقع و مستند به برهان ندارند بلكه به «ظن» و گمان بى دليل و مخالف با واقع، بسنده كرده اند. 2 و در مورد منكرين معاد هم مى فرمايد: و قالوا ما هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيى و ما يهلكنا الا الدهر و ما لهم بذلك من علم ان هم الا يظنون. 3 و (كافران) گفتند: جز اين زندگى دنيا حياتى نيست كه مى ميريم و زندگى مى كنيم و جز روزگار، چيزى ما را نابود نمى كند (در صورتى كه) به اين مطلب، علمى ندارند و تنها گمانى مى برند. هم چنين در آيات ديگرى بر اين نكته، تاكيد شده كه انكار معاد، تنها گمان بى دليل و نادرستى است. 4 البته ممكن است گمانهاى بى دليل در صورتى كه موافق هواى نفس باشد مورد قبول هوى پرستان، واقع شود 5 و در اثر رفتارهاى متناسب با آنها و ارتكاب گناهان تدريجاً به صورت اعتقاد جزمى، جلوه كند 6 و حتى شخص بر چنين اعتقادى پافشارى نمايد. 7 قرآن كريم، سخنان منكرين معاد رانقل كرده است كه غالباً چيزى بيش از استبعاد نيست و احياناً اشاره به شبهات ضعيفى دارد كه منشا استبعاد و شك در امكان معاد شده است. 8 از اين رو، از يك سو، پديده هاى مشابه معاد را يادآور مى شود تا رفع استبعاد گردد، 9 و از سوى ديگر به پاسخ شبهات، اشاره مى كند تا هيچ گونه شبهه اى باقى نماند و امكان وقوعى معاد، كاملاً تثبيت شود. ولى به اين مقدار، اكتفا نمى كند و علاوه بر حتمى بودن اين وعده الهى و اتمام حجت بر مردم به وسيله وحى، به برهان عقلى بر ضرورت معاد نيز اشاره مى كند.

1 بقره،/ 111 انبيا،/ 24 نمل./ 64 2 موئمنون،/ 117 نسا، 157 انعام،/ 100، 119، 148 كهف،/ 5 حج،/ 3، 8، 71 عنكبوت،/ 8 روم،/ 29 لقمان،/ 20 غافر،/ 42 زخرف،/ 20 نجم./ 28 3 جاثيه./ 24 4 قصص،/ 39 كهف،/ 36 ص،/ 27 جاثيه،/ 32 انشقاق./ 14 5 القيامه./ 5 6 روم،/ 10 مطففين/ 10. 14 7 نحل./ 38 8 هود،/ 7 اسرا،/ 51 صافات،/ 16، 53 دخان/ 34، 36 احقاف،/ 18 ق،/ 3 واقعه/ 47، 48 مطففين/ 12، 13 نازعات/ 10. 11 9 امورى كه مثل يكديگرند در همان جهت مماثلت، حكم واحدى خواهند داشت خواه حكم به امكان باشد و خواه حكم به عدم امكان «حكم الامثال فى ما يجوز و مالا يجوز واحد». محمد تقى، مصباح يزدى، آموزش عقايد، ج، 3 صص 63 37 در اين مجال، مهم ترين انگيزه هاى انكار معاد يعنى ظاهربينى، شبهه ها و استبعادها، دلبستگى و گريز از قيد و مسئوليت مورد بررسى قرار مى گيرند.

. 1 ظاهر بينى:

بسيارى به ظاهر بينى و عدم تعمّق و تدبّر خو كرده اند. آنان فقط چيزهايى را مى پذيرند كه قابل درك با حواس ظاهرى باشد و اگر مطلب و معنايى قابل درك با حواس ظاهرى نباشد، از آن غفلت مى ورزند و بدان اعتنا نمى كنند. مباحث معاد نيز از مباحثى است كه با حواس ظاهرى قابل درك، مشاهده و اثبات نيست. روح، برزخ، قيامت، تجسم اعمال، نعمت هاى بهشت، عذاب هاى جهنم و… مباحثى دقيق و لطيف اند كه فهم آنها، ذهن صاف و نقّاد مى طلبد و ظاهربينان سطحى نگر از درك آن ناتوان اند. قرآن با اشاره به اين گروه مى فرمايد: از زندگى دنيا، ظاهرى را مى شناسند و حال آن كه از آخرت غافلند. آيا در خودشان به تفكر نپرداخته اند؟ خداوند، آسمان ها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است، جز به حق و تا هنگامى معين، نيافريده است و [با اين همه‏] بسيارى از مردم لقاى پروردگارشان را سخت منكرند.

. 2 شبهه ها و استبعادها:

بسيارى از منكران با استناد به شبهه ها و استبعادها از پذيرش معاد امتناع مى ورزند. آنان چون زنده شدن مرده اى را كه اجزاى آن پوسيده و پراكنده شده، بعيد و مشكل مى دانند و خود را از انجام آن ناتوان مى بينند، به انكار قيامت و معاد برمى خيزند. عامل بسيارى از شبهه ها نيز تصوير غلطى است كه از مرگ و قيامت وجود دارد. بسيارى مرگ را مساوى نيستى پنداشته اند و با توسل به محال بودن بازگشت دوباره معدوم و نيست شده، زنده شدن دوباره انسان را محال شمرده، قيامت را انكار كرده اند و بسيارى نيز چون نتوانسته اند مسائل مربوط به معاد و قيامت را با عقل خود توجيه و درك كنند، آنها را انكار كرده اند. لازم به توضيح است كه گزاره هاى دينى از جمله گزاره هاى مربوط به معاد را مى توان به سه نوع تقسيم كرد: الف خردپذير گزاره هايى كه وقتى با تاءمّل عقلى در آنها بنگريم، هيچ منعى در پذيرش آن ها نمى يابيم و استدلال عقلى را پشتوانه آن ها مى بينيم. گزاره هاى «خداوند يگانه است» «خداوند عادل است» و… از اين نوع اند. ب خردگريز گزاره هايى كه عقل در پذيرش آنها منعى نمى يابد و راهى براى نفى آنها ندارد ولى در اثبات آنها نيز توانا نيست البته با توجه به بعيد بودن و خارج از توان عادى بودن آن گزاره ها، عقل از پذيرش آنها احساس گريز دارد. از نظر ابن سينا «معاد جسمانى» از گزاره هايى است كه عقل توان اثبات آن را ندارد و فقط بايد تعبّداً به نقل آن را پذيرفت. ج خرد ستيز بعضى گزاره هاى منسوب به دين، خرد ستيزند يعنى عقل از پذيرش د آنها امتناع دارد و دليل محكم بر نفى آنها دارد. اين چنين گزاره هايى گرچه منسوب به دين مى باشند ولى نتيجه تحريف هايى هستند كه در دين اعمال شده و به عنوان دين به مردم ارائه گرديده اند.

تثليث و سه گانگى خداوند در عين يگانگى از گزاره هاى دينى خردستيز است. يكى از عوامل انكار معاد، وجود گزاره هاى نوع دوم در مباحث مربوط به معاد است. گزاره هايى كه براى عوام و عقل هاى سطحى و كم عمق سنگين است. آيات حاكى از استبعادهاى منكران ناظر به همين گزاره هاى نوع دوم است. براى يك انسان عوام و سطحى نگر بسيار سنگين است كه بپذيرد انسانى كه مرده و استخوان هاى بدنش پوسيده و پودر شده، دوباره زنده مى گردد: «وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِىَ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْيِى الْعِظَامَ وَهِىَ رَمِيم‏(3) و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد گفت: «چه كسى اين استخوان ها را كه چنين پوسيده است، زندگى مى بخشد؟». «مرگ را نيست شدن و پايان نهايى زندگى دانستن» نيز از شبهه ها و تصورات غلطى است كه بسيارى را به انكار معاد واداشته است. آن كس كه مرگ را مساوى نيست و نابود گرديدن مى پندارد و معاد را بازگرداندن معدوم تصور مى كند، عقلش با گزاره «تجديد حيات معدوم» ستيز دارد و نمى تواند آن را بپذيرد. از آنجا كه اعتقاد به معاد، از اعتقادهاى تحول زا، مبارزپرور و قاطعيت بخش است و انسان ها را از پذيرش ظلم و ستم جبّاران و استثمار زراندوزان بازمى دارد، امامان كفر، زراندوزان و جبّاران تاريخ براى تداوم سلطه خود بر محرومان به ترويج كفر و جهل همت گمارده اند و با دامن زدن به شبهه ها و استبعادها، توده مردم را از ايمان آوردن به معاد منصرف كرده اند: و اشراف قومش كه كافر شده و ديار آخرت را دروغ مى شمردند و در زندگى دنيا آنها را مرفّه ساخته بوديم گفتند:… آيا به شما وعده مى دهد كه وقتى مرديد و خاك و استخوان شديد، شما از گور بيرون آورده مى شويد؟ وه، چه دور است آنچه وعده داده مى شويد.

دلبستگى ها

علاقه و دلبستگى از عوامل تاءثيرگذار قوى بر بينش و فكر انسان است. انسان اگر به چيزى دلبستگى داشت، نسبت به مخالف و ضد آن نفرت پيدا مى كند و علاقه و دلبستگى اش باعث مى شود كه عيوب مطلوبش را نبيند، بلكه عيب هاى مطلوبش د در نظر او زيبايى و جمال جلوه كند. انسان كامياب و بهره مند از نعمت هاى دنيا نيز چنان به آنچه دارد دلبسته و مسرور مى گردد كه بدون تعقل و تدبر نقص مهم نابودپذيرى آنها را نمى بيند و آنها را جاودانه پنداشته و به انكار آخرت مى پردازد. قرآن مى فرمايد: و اگر پس از زيانى كه به او رسيده، از جانب خود رحمتى به او بچشانيم، قطعا خواهد گفت: من سزاوار آنم و گمان ندارم كه رستاخيز برپا شود. عشق به دارايى ها، آرزوى رسيدن به مطلوب ها و خوف از دست دادن ها، انسان دنياگرا و بهره مند را به سوى انكار آخرت سوق مى دهد. قرآن داستان دو دوست را يادآور مى شود كه يكى از آنان از مواهب دنيا بهره مند بود و همين بهره مندى او را در لبه پرتگاه كفر قرار داد: و براى آنان آن دو مرد را مثل بزن كه به يكى از آنها دو باغ انگور داديم و پيرامون آن دو [باغ‏] را با درختان خرما پوشانديم و ميان آن دو كشتزارى قرار داديم. هر يك از اين دو باغ، محصول خود را [به موقع‏] مى داد و از [صاحبش‏] چيزى دريغ نمى ورزيد، و ميان آن دو باغ نهرى روان كرده بوديم… و در حالى كه به خويشتن ستمكار بود، داخل باغ شد [و] گفت: «گمان نمى كنم اين نعمت هرگز زوال پذيرد و گمان نمى كنم كه رستاخيز بر پا شود.» اين فرد وقتى به باغ، محصول فراوان و ديگر دارايى هايش نگاه مى كند، چنان مجذوب مى شود كه تصور از دست دادن آنها برايش تحمل ناپذير مى شود و براى اين كه رنج اين تصور را از خود دور كند، به انكار آخرت مى پردازد.

گريز از قيد و مسؤ وليت‏

انسان به حسب طبع مادى خود، خواستار آزادى بى قيد و شرط است و نمى خواهد هيچ حدّ، قيد و مسؤ وليتى داشته باشد. عامل اصلى انكار قيامت از نگاه قرآن، در همين نكته نهفته است. اعتقاد به معاد و روز بازپرسى، پاداش و جزا مسؤ وليت آور است و براى انسان قيد و حد ايجاد مى كند. معتقد به معاد نمى تواند هر چه دلش مى خواهد انجام دهد، بايد از انجام كارهايى خوددارى ورزد، وظايف و مسؤ وليت هايى را متوجه خود مى بيند كه شانه خالى كردن از انجام آنها به معناى تن سپردن به قهر و غضب خداوند است. اين اعتقاد با توجه به آثار و پى آمدهاى ناشى از آن با خواهش هاى نفسانى و ولنگارى طلبى و بى قيدى ناسازگار است و انسانى كه حكومت خواهش هاى نفسانى را بر وجود خويش پذيرفته و به هر ظلم، فسق و فجورى دست مى زند، براى قانع كردن وجدان سرزنشگر خويش به شبهه ها و استبعادها متوسل مى شود و با كمك گرفتن از آنها، آخرت را انكار مى كند تا ترس د از كيفر را كنار گذاشته، عيش خود را مكدّر نسازد. از نگاه قرآن، اقدام انكارگرانه بسيارى از كسانى كه در پس شبهه ها و استبعادها موضع گرفته بودند، ناشى از اين عامل است و آن ادعاها براى توجيه ظاهرى انكارشان بوده است. به آيات زير توجه فرماييد: آيا انسان مى پندارد كه هرگز استخوان هاى او را جمع نخواهيم كرد؟ آرى قادريم كه (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم (انسان شك در معاد ندارد) بلكه او مى خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند آنان كه روز جزا را دروغ مى پندارند و جز هر تجاوز پيشه گناهكارى آن را به دروغ نمى گيرد… نه چنين است، بلكه آنچه مرتكب مى شدند زنگار بر دل هايشان بسته است.

كافران گفتند: اين چيز عجيبى است آيا هنگامى كه مرديم و خاك شديم (دوباره به زندگى بازمى گرديم)؟ اين بازگشتى بعيد است… آنها حق را هنگامى كه به سراغشان آمد تكذيب كردند از اين رو پيوسته در كار پراكنده خود متحيرند در اين آيات زعم و گمان منكران معاد ذكر شده و بعضى شبهه ها و استبعادهاى آنان مطرح گشته است ولى پس از آن تصريح شده كه اين شبهه ها و استبعادها عامل اصلى و واقعى انكار معاد از طرف آنان نيست، بلكه آنان دنبال آزادى بدون قيد و شرط هستند و مى خواهند از مسؤ وليت فرار كنند و چون اعتقاد به معاد با اين خواسته آنان منافات دارد به تكذيب معاد برمى خيزند تا براى رسيدن به آمال نفسانى خود هيچ مانعى نداشته باشند.

(1) (جاثيه: 24)
000 (2) (جن: 7)
000 (3) (يس: 78)

پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.