استبداد ديني

استبداد ديني
آيا حكومت دينى نوعى استبداد دينى و ديكتاتورى نيست؟
براى بررسى اين مسأله، ابتدا بايد به دقت تعريف و ويژگىهاى «نظام استبدادى و ديكتاتورى» را شناخت، سپس نسبت آن را با «حكومت دينى» سنجيد. در مورد اينكه تعريف دقيق و مشخصههاى نظام ديكتاتورى چيست، ديدگاههاى متفاوتى وجود دارد. در اينجا مىتوان به چند كاربرد و ويژگىهاى مهم و از نظامهاى استبدادى اشاره كرد.
يك. حكومت ديكتاتورى
واژه استبداد گاه معادلZ Autoarchy z بهكار مىرود. در اين كاربرد دو معناى «حكومت برخود» و «حكومت مطلقه» براى آن ذكر شده است.(1)
كاربرد ديگر آن برابر نهادهZ Despotism z است. در تعريف «نظام دسپوتيستى و استبدادى» چنين آمده است: «نظامى است كه در آن قدرت حاكمه و اختيارات نامحدود، به شخص ظالم و مستبدى مثل سلطان واگذار شده باشد».
از نظر عبدالرحمان كواكبى، استبداد عبارت است از تصرف كردن يك نفر يا جمعى در حقوق ملتى بدون ترس بازخواست.
در تعريف ديگر آمده است «هر نوع اقتدار كه مشروعيتش و يا روش اعمال قدرت در آن مورد قبول همه مردم نباشد».(2)
گاهى نيز استبداد، به معناى ديكتاتورى) Dictatorship ( به كار مىرود و در تعريف آن گفته شده است: «حكومت مطلقه يك فرد يا گروه و يا طبقه، بدون اينكه ملازم رضايت مردم باشد… بعضى ويژگىهاى ديكتاتورى عبارت است از:
1 در كار نبودن هيچ قاعده و قانونى كه بر اساس آن فرمانروا ناگزير به پاسخگويى در برابر اعمالش باشد
2 كسب قدرت از طريق غيرقانونى
3 در كار نبودن حد مشخصى براى اعمال قدرت
4 نبودن هيچ قانونى براى جانشينى
5 اعمال قدرت از طريق وحشت و ترور و در جهت منافع يك گروه محدود
6 فرمانبردارى مردم از آن به علت ترس.»(3)
فردمدارى، خودكامگى و اعمال قدرت، بر اساس خواست و اراده شخصى و تابعيت قانون از اراده و تمايلات شخص يا گروه حاكم، از ويژگىهاى بارز «حكومتهاى استبدادى» است. «لويى چهاردهم مدعى بود: دولت منم و قانونهاى دولت در سينه من است».(4)
دو. ويژگىهاى حكومت دينى:
1 در اسلام خودخواهى) Egoism ( نفسمدارى و قدرتطلبى، به شدت مطرود و مردود است. در منطق قرآن، كسى كه بر اساس هواپرستى و خودخواهى، كسب و اعمال قدرت كند، طاغوت است و بايد با او مبارزه كرد.(5)
«حكومت» در اسلام، نه طعمه كه عهدى الهى است و صرفاً با انگيزه خداپسندانه و خيرخواهانه بايد بار مسؤوليت آن را به دوش كشيد. حضرت على (ع) در نامهاى به اشعثبن قيس فرماندار آذربايجان مىنويسد:
«ان عملك ليس لك بطعمه ولكنه فى عنقك امانه»(6) «فرماندارى براى تو نه نان و آب كه امانتى بر گردن تو است».
بنابراين يكى از تفاوتهاى بنيادين حكومت دينى و نظام استبدادى، در خاستگاه آن است. حكومت استبدادى، خودمدارانه است و حكومت دينى خدامدارانه و خيرخواهانه.
2 تفاوت ديگر حكومت دينى و نظام استبدادى، در شرايط حاكم و كارگزاران است. حكومت دينى، نظامى شايستهسالار است و حكومت كسى را كه فاقد حد نصاب لازم علمى و اخلاقى باشد نمىپذيرد در حالى كه رژيمهاى استبدادى اساساً مبتنى بر صلاحيتمدارى و شايستهسالارى نيست.
3 نظام ديكتاتورى، فاقد قانون بوده و يا در آن خواست و اراده حاكم بر قانون مقدم است در حالى كه حكومت دينى، حكومت «قانون» است و فلسفه اساسى آن اجراى قوانين الهى است كه مبتنى بر مصالح واقعى انسانها است.
4 حكومت استبدادى، مجالى براى مشاركت عمومى نمىگذارد و ساز و كارى براى كنترل قدرت در آن نيست در حالى كه حكومت دينى، عرصه وسيع مشاركت عمومى و دربردارنده قوىترين روشهاى كنترل قدرت است.(7)
بنابراين خودخواهى، خودكامگى، شخص مدارى، شخصپرستى، زورمدارى، قانونگريزى، مسؤوليتگريزى و بىاعتنايى به خواست و مشاركت ستيزى- كه خصلتهاى اساسى رژيمهاى استبدادى است- با سرشت و ماهيت «حكومت دينى» سازگارى ندارد بلكه اساساً يكى از فلسفههاى مهم حكومت دينى، مبارزه با ظلم و استبداد است.
اميرالمؤمنين (ع) در چرايى اخذ قدرت به درگاه الهى، عرضه مىدارد: «خدايا تو نيك مىدانى كه ما نه در جستوجوى قدرتيم و نه خواهان بهرهورى از متاع دنيا بلكه برآنيم كه آموزههاى دينت را به پا داريم و در ديار تو اصلاح كنيم، تا بندگان مظلومت ايمنى يابند و حدود كنار نهاده از دينت پا بر جا شوند…».(8)
(1) ر. ك: آقابخشى، على، فرهنگ علوم سياسى، ص. 24
000 (2) همان، ص. 89
000 (3) همان، ص. 91
000 (4) بنيادهاى علم سياست، ص. 278
000 (5) نساء (4)، آيه. 60
000 (6) نهجالبلاغه، نامه. 5
000 (7) براى آگاهى بيشتر ر. ك: پاسخ پرسش. 44
000 (8) «اللهم انك تعلم انه لم يكن الّذى كان منّا منافسه فى سلطان و لا التماس شيئى من فضول الحطام و لكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك فيأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطّله من حدودك…» نهجالبلاغه، خطبه. 131 /پرسمان