وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آيا شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه درست است؟

1

آيا شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه درست است؟

آيا شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه درست است؟ يعنى كسى نمى تواند ولايت فقيه را قبول نداشته باشد؟ يعنى اينكه بدون اينكه باعث آشفتگى در نظام جمهورى اسلامى شود مسأله ولايت را نيز قبول نداشته باشد؟

شعار ضد مرگ بر ولايت فقيه مبتنى بر انديشه سياسى اسلام مى باشد البته درتعيين مصاديق و حدود آن ضوابطى وجود دارد كه در ادامه به بررسى آن مى پردازيم:

براى روشن شدن اين موضوع، لازم است ابتدا ببينيم كه مخالفت با ولايت فقيه، از نظر شرع چه حكمى دارد؟ علماى شيعه به كفر منكرين امامت و ولايت حكم نداده‏ اند و بحث اصول دين را از اصول مذهب تفكيك كرده ‏اند. از آن جا كه امامت و عدل از اصول مذهب مى‏باشند، هر كسى به اين دو اصل پاى بند نباشد، بر او حكم كفربار نمى‏شود. وقتى عدم اعتقاد به امامت، باعث كفر نشود، يقيناً نفى ولايت فقيه هم نمى‏تواند انسان را از دين خارج نمايد زيرا ولايت فقيه در امتداد ولايت ائمه (ع) است ولى عدم كفر، دليل عدم خُسران و زيان نيست. امام هادى (ع) در زيارت جامعه مى‏فرمايند: و على من جحد ولايتكم غضب الرحمن و بر آن كه منكر ولايت شما شود، غضب خداوند، بخشنده مسلّط گردد. ممكن است انسان كافر نباشد، ولى خشم الهى وجودش را فرا گيرد. مگر مى‏شود بدون ولايت، راهى به سوى بهشت برد مگر در عصر حاضر، بدون تبعيت از ولايت‏ فقيه، مى‏توان در پهنه اطاعت از امام معصوم (ع) سر بلند شد و حال آن كه يكى از فرمان‏هاى ائمه (ع) اطاعت از فقيه جامع‏الشرايط است. امام زمان (عج) در توقيع شريف مى‏فرمايد:… فانهم حجتى عليكم آنان حجت من بر شمايند. نكته ديگر اينكه ما با چند دسته مخالف روبرو مى‏باشيم:. 1 كسانى كه نه اجتهاداً و نه تقليداً به اين نتيجه (ولايت فقيه) نرسيده‏ اند و لذا از نظر تئوريكى مخالف مى ‏باشند، در مورد اين دسته بايد گفت، عقل هر انسان عاقبت انديش حكم مى‏كند كه با در نظر گرفتن بسيارى از ادله ‏هاى عقلى و نقلى (آيات و روايات) كه در جهت اثبات ولايت فقيه وجود دارد، به صورت عميق و ريشه‏اى موانع علمى و فكرى و… كه در اين زمينه برايش وجود دارد، حلّ نمايد و از صميم دل و جان به اين حكم الهى معتقد و مؤمن گردد.. 2 كسانى كه اجتهاداً يا تقليداً به اين نتيجه رسيده‏اند كه فقيه ولايت بر همه دارد، ولى اميال نفسانى و.

باعث غلبه هواهاى نفس او بر عقلش شده و زير بار اين واقعيت نمى‏رود چنين شخصى، حكم به فسق او مى‏شود و چون وى اصل دين را قبول دارد ولى پايبند به آن نيست، تنها از عدالت مى‏افتد.. 3 اما اگر مخالفت با ولايت فقيه، در جايگاه حكومتى به عنوان تضعيف نظام اسلامى و يا براندازى آن باشد. حكمش حكم اخلال در حكومت و به عنوان مفسد فى الارض مى‏باشد. اكنون با توجه به مطالب فوق، در مورد شعار «مرگ بر ضد ولايت فقيه» بايد گفت كه قطعاً منظور اين شعار، كسانى كه صرفاً از ديدگاه تئوريكى (دسته اول) با اين نظريه مخالف باشند نمى‏باشد. زيرا نه اجتهاداً و نه تقليداً به آن نرسيده‏ اند. اما دسته دوم يعنى كسانى كه اجتهاداً و تقليداً به آن رسيده ‏اند ولى باز هم قبول نمى‏كنند و دسته سوم يعنى كسانى كه در جهت تضعيف ولايت فقيه و براندازى حكومت اسلامى دست به توطئه و… مى‏زنند، شامل اين شعار مى‏ باشند. و مصداق اين حديث امام صادق (ع) مى‏شود كه فرمودند:… فانى قد جعلته عليكم حاكماً، فاذا حكم بحكمنا فلم يقبله منه، فانما استخفّ بحكم الله و علينا ردّ و الرادّ علينا الرادّ علينا الرادّ على الله و هو على حدّ الشرك ردّ و انكار حكم حاكم اسلامى ردّ و انكار ماست و ردّ و انكار ما ردّ بر خداست كه حدّ شرك برخداست،(1). و در فرهنگ و ادبيات اسلامى موارد متعددى يافت مى‏شود كه خداوند و بزرگان دين مشركان، ظالمان و مستكبران و كسانى كه از اطاعت فرامين خداوند و پيامبر اكرم (ص) و حاكمان بر حق جامعه اسلامى سرباز مى‏زنند و… را مورد لعن و نفرين قرار داده و بر آنها مرگ فرستاده است: از جمله اين آيات ك‏ إِنَّ اَلَّذِينَ يُؤْذُونَ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اَللَّهُ فِى اَلدُّنْيا وَ اَلْآخِرَهِ 33: 57،(2) قُتِلَ اَلْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ 80: 17، مرگ بر انسان چه قدر كافر و ناسپاس است،(3) و.

و از طرف ديگر يكى از وظايف و واجبات «تبرّى» و بيزراى از دشمنان اسلام و منافقان و كسانيكه در صدد تضعيف مبانى حكومت اسلامى بوده و يا با اين كه حق بر آنها مشخص است باز از اطاعت و قبول آن خوددارى مى‏نمايند، مى‏باشد كه اين بيزارى در زبان و عمل ظهور مى‏يابد. و خداوند نيز در آيات زيادى برائت خود را اعلام نموده است‏ أَنَّ اَللَّهَ بَرِى‏ءٌ مِنَ اَلْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ 9: 3،(4) و چنانچه كه گذشت در روايت امام صادق (ع) مخالفت با حكم ولى فقيه جامع الشرايط در حدّ شرك مى‏باشد. يا در آيه ديگر فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّى بَرِى‏ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ 26: 216…،(5) خداوند به پيامبر اكرم (ص) مى‏فرمايد اگر از دستورات تو سرپيچى كردند بگو من از شما بيزارى و برائت مى‏جويم. بر اين اساس «شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه» از مبانى اصولى و محكمى در شرع مقدس اسلام برخوردار مى‏باشد. پ 0 براى آگاهى بيشتر ر. ك: جوادى آملى، ولايت فقيه، ص. 491 امام خمينى (ره)، ولايت فقيه، ص. 48 على شيرازى، پاسخ به شبهات پيرامون ولايت فقيه، ص 12 و. 24)

اما درباره مصاديق و حدود آن گفتنى است مقام معظم رهبرى در ديدار با بسيجيان مى فرمايند «مراقب باشيد، مواظب باشيد، نمى شود هر كسى را بمجرد يك خطائى يا اشتباهى گفت منافق نميشود هر كسى را بمجرد اينكه يك كلمه حرفى برخلاف آنچه كه من و شما فكر ميكنيم، زد، بگوئيم آقا اين ضد ولايت فقيه است در تشخيصها خيلى بايد مراقبت كنيد. من تأكيدم به شما جوانان عزيز، فرزندان عزيز خود من، جوانان پرشور اين كشور در سرتاسر ميهن عزيز، همين است. انگيزه‏ها با شدت، با قوّت، با ايمان كامل، با اميد كامل به آينده حفظ بشود اما در تشخيصها و در مصداقهاى مختلف دقت بشود. بى‏دقتى در مصداقها، گاهى اوقات ضررها و لطمات بزرگى خواهد زد.» (بيانات در ديدار جمع كثيرى از بسيجيان كشور (04/ 09/ 1388 پايگاه اطلاع رسانى دفتر مقام معظم رهبرى) همچنين رهبر فرزانه انقلاب در جايى ديگر ضمن تأكيد نظام اسلامى بر اهميت نقد و انتقاد در تبيين ضد ولايت فقيه مى فرمايد: «يك نكته‏ى ديگرى كه در دنباله‏ى آن مطالبه‏ى دانشجوئى عرض ميكنم، اين است كه مطالبه كردن با دشمنى كردن فرق دارد. اينكه ما گفتيم گاهى اوقات معارضه‏ى با مسئولان كشور نشود- كه الان هم همين را تأكيد ميكنيم معارضه نبايد بشود- اين به معناى انتقاد نكردن نيست به معناى مطالبه نكردن نيست در باره رهبرى هم همينجور است. اين برادر عزيزمان ميگويد «ضد ولايت فقيه» را معرفى كنيد. خوب، «ضد» معلوم است معنايش چيست ضديت، يعنى پنجه در افكندن، دشمنى كردن نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نيستم ممكن است كسى معتقد به كسى نيست. البته اين ضد ولايت فقيه كه در كلمات هست، آيه‏ى مُنزل از آسمان نيست كه بگوئيم بايد حدود اين كلمه را درست معين كرد به هر حال يك عرفى است. اعتراض به سياستهاى اصل 44، ضديت با ولايت فقيه نيست اعتراض به نظرات خاص رهبرى، ضديت با رهبرى نيست.

دشمنى، نبايد كرد. دو نفر طلبه كنار همديگر مى‏نشينند خيلى هم با هم رفيقند، خيلى هم با هم باصفايند، همدرس هستند، مباحثه ميكنند، حرف همديگر را رد ميكنند اين حرف او را رد ميكند، آن حرف اين را رد ميكند. ردكردن حرف، به معناى مخالفت كردن، به معناى ضديت كردن نيست اين مفاهيم را بايد از هم جدا كرد.» (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نخبه، برتران كنكور و فعالان تشكلهاى سياسى فرهنگى دانشگاهها، 1386/ 7/ 17) آنچه از نظرات رهبرى مستفاد مى شود اينست كه: 1- ميان دشمنى و معارضه كردن و پنجه درافكندن، با انتقاد و مطالبه نمودن، تفاوت بسيار است. اگر مخالفت ها و انتقادات افراد و جريانها، به مقابله كردن و خصومت با سياست هاى كلى نظام و نظرات اصولى و كلى اعلامى توسط رهبرى، بازگشت نمايد، در اين صورت از مرز انتقاد خارج شده و مفهوم دشمنى و ضديت تحقق پيدا مى كند. اما اگر به نظرات خاص رهبرى و يا سياست هاى جزيى (مانند اصل 44) انتقاد شود، ضديت با رهبرى تحقق نمى يابد. 2- نوع انتقاد و مطالبه كردن، در تحقق ضديت و دشمنى، بسيار موثر است. اگر در اعلام نظرات انتقاد از روش هاى منطقى و آرام و با رعايت سلسله مراتب مسوولان نظام و بدون تحريك افكار عمومى يا نخنبگان استفاده شود و در بيان ديدگاه ها از استدلالات كارشناسى بهره جويى شود و متناسب با حساسيت موضوع، از راههاى مختلف رساندن پيام مانند نامه خصوصى و يا محدود و يا حضورى و يا در جلسات ذيربط و غيره استفاده شود، در اين صورت مرزهاى بين خصومت و انتقاد آشكار مى شود. استفاده از راههاى نامناسب، در كم شدن فاصله ميان انتقاد و خصومت، موثر است. 3- ميان دشمنى كردن و معتقد نبودن، تفاوت وجود دارد. ممكن است كه كسى به برخى از مسوولان نظام اعتقاد نداشته باشد اما با آنها دشمنى هم نكند. اگر فرد يا جريانى، به شخص برخى مسوولين اعتقاد نداشته باشد اما مثلاً بدليل پذيرفتن قواعد زندگى در يك جامعه مدنى و مردم سالار، با آنها ضديت ننمايد و در صورت تمايل، نظرات انتقادى و اصلاحى خود را با رعايت قواعد فوق الذكر، مطرح نمايد، در اين صورت دشمنى كردن محقق نمى شود.

لذا ملاك اصلى، ضديت كردن و خصومت ورزيدن است و نه اعتقاد يا عدم اعتقاد. صد البته، اعتقاد داشتن به جايگاه فلان مسوول نظام، در نوع انتقاد كردن او موثر خواهد بود (همچنان كه عكس آن نيز صادق است) اما بهرحال نمى توان نظرات هر غير معتقدى را با چماق ضديت و دشمنى راند. (بازخوانى نظرات رهبرى، ناصر ايمانى، 25 مهر 1386، سايت الف همچنين ر. ك: مرگ بر ضد ولايت فقيه يعنى چه؟، حجت الاسلام والمسلمين محمد سروش محلاتى، 9 آذر 1388) بر اين اساس مصاديق روشن ضد ولايت فقيه كسانى هستند كه در صدد دشمنى، معارضه و تضعيف ولايت فقيه بوده يا مى خواهند نظام جمهورى اسلامى را كه مبتنى بر ولايت فقيه است تضعيف يا ساقط كنند.

(1) (وسائل الشيعه، ج 18، ص 99 و اصول كافى، ج 1، ص 67)
000 (2) (احزاب، آيه 57)
000 (3) (عبس، آيه 17)
000 (4) (توبه، آيه 3)
000 (5) (شعراء/ 216)

پرسمان.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.

1 نظر
  1. علیرضا فارسی می گوید

    سلام خسته نباشید اگر مطالب اشتراک گزاری داشته باشد خیلی عالی است.